جمع بندی خدای فعال یا خدای تابع؟

تب‌های اولیه

214 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

ابوالبرکات;978640 نوشت:
آیا این مثالی که در مورد خودتون زدید با مثالی که بنده در مورد اون کودک زدم هم ارز است؟

با سلام و عرض ادب

بنده تمام جزئیات گذشتم رو که نمی تونم بگم

این رو هم بابت مثال اختیاری که در حال حاضر دارم گفتم نه در مورد گذشته که اختیار نداشتم

در پناه حق

روح سبز;977589 نوشت:
صوت حجم:2M

سعی مهم است

http://bayanbox.ir/download/8022927071581615143/Panahian-Clip-JhenKhoobJhenBad-32k.mp3

متن:

پناهیان :

«لَیسَ لِلإِنسانِ إِلّا ما سَعی»، نه إلّا مَلکاتش. صفاتت و اخلاقیّاتت کدام‌هاست؟

بگو. آقا من یک کمی حسودم. مهم نیست. یک کمی هم مهربانم، آن هم مهم نیست.

نه بد بودن حسادتت زیاد بد است، نه خوب بودن مهربانی‌ات. کی خوب است؟ آنی که سعی کرده. «لَیسَ لِلإِنسانِ إِلّا ما سَعی».

خیلی آدم مثلاً مهربانی است، خیلی هم متواضع است. بَه‌بَه آقا پسر متواضع! بَه‌بَه.

می‌گوید والّا ما، مامان‌مان هم متواضع بوده، بابایمان هم متواضع بوده، یعنی ما اهل یک قبیله هستیم کلاً ژنتیک اینجوری هستیم.

بارک‌الله، آفرین. بابا چقدر آفرین می‌گویی این که هیچ غلطی نکرده برای خودش که! ژنتیک همین‌طوری مهربان است!

آقا این بغل دستی ما خیلی آدم بدی است.

چرا؟ خیلی بد دهان است، خیلی فحش می‌دهد. چقدر فحش می‌دهد؟ نشمردیم ولی پنجاه تایی روزانه تا فحش ندهد روزش شب نمی‌‌شود.

اتفاقاً من ایشان را به عنوان یکی از کسانی که تقوا در زبان دارد می‌برم بهشت. خدایا! من دارم می‌گویم این فحش می‌دهد! آقا تو فحش دادنش را دیدی.

این ژنتیک اصلاً آدم فحّاشی است. توی محیطی هم بزرگ شده این عصبی‌مزاج بودنش را فقط از راه فحش دادن می‌تواند، این تقصیر خودش نیست الآن. مهم این است.

خب خدایا حالا فحش می‌دهد تو چرا بهش جایزه می‌دهی؟

می‌فرماید تو پنجاه تا فحشی که می‌‌دهد دیدی. پنجاه تا که نمی‌دهد که

ندیدی که. این روزانه پنجاه تا فحش نمی‌دهد.

آن وقت به خاطر من فقط.بعد تازه، این آدم ضعیف می‌بیند فحش نمی‌دهد. من یک ذرّه در این تقوا دیدم. امّا خود جنابعالی چی؟ خدایا من که فحش نمی‌دهم اصلاً. نه، گاهی روزی یک دانه فحش می‌دهی.

من تو را برای آن یک دانه یَک پدری از تو دربیاورم. چرا؟! اصلاً تو ژنتیک آدمی نیستی که عصبانی بشوی، عصبانی بشوی فشار به تو نمی‌آید.

خیلی بیخود می‌کنی فحش می‌دهی. تو باید جلوی همان یک دانه را هم بگیری. خدایا بابا اینکه

«خافِضَةٌ رافِعَة» شد!«إذا وَقَعَتِ الواقعَة» شد!

بله دیگر،

آن زمان «خافِضَةٌ رافِعَة» است. یعنی چی؟ روز قیامت یک عده‌ای می‌روند بالا یک عده‌ای می‌آیند پایین. اینی که آمده پایین می‌گوید بابا ما کلّی آدم خوبی بودیم.

امتحان تو این است.آنی که خساست دارد امتحانش این است،

خدا می‌فرماید من خودم تو را خسیس آفریدم ها!ناراحت نباش. خودم هم نمی‌زنمت به خاطر اینکه خسیس هستی.

حالا من می‌خواهم به تو امتیاز بدهم. می‌گویی خدایا من آدم خسیسی هستم دیگر برای چی می‌خواهی به من امتیاز بدهی؟ می‌‌فرماید می‌خواهم ببینم چقدر می‌توانی مبارزه کنی با خساست؟

خدایا من امروز دو هزار کیلو با خساست خودم مبارزه کردم، یک دو هزار تومان صدقه دادم دیگر بالاخره دیگر جان کندم ها! خدا می‌فرماید من دو هزار تا به تو جایزه می‌دهم، فهمیدم چی کشیدی.آ خدا این بغل دستی ما دو میلیون تومان صدقه دادند. می‌فرماید من به آن یک قِران هم نمی‌دهم.

چون آن سخاوتی که من خودم بهش دادم، الآن دو میلیارد بود، دو میلیون تومان داده یعنی خساست کرده علی‌رغم میلش.

«لَیسَ لِلإِنسانِ إِلّا ما سَعی»، نه إلّا مَلکاتش. آن که مفت‌خوری است که. من یک ملکه‌ای به تو دادم تو هم همان را باهاش زندگی کردی و آمدی پیش من می‌گوید، خب چه کار کردی حالا؟

چه کار کردی حالا؟ تو که دست نزدی به خودت که همان هستی که. کی خوب است؟ آنی که سعی کرده. امیرالمؤمنین می‌فرماید: «وَاتَّقِ الله وَ إن قَلَّ»،

اگرچه کم هم باشد، باشد! تو تلاشت را بکن، تو سعی‌ات را بکن. آن سعی مهم است. هر کی هر چقدر می‌تواند. ناامید نشوید اگر کم بود. مغرور نشوید اگر زیاد بود. هر چقدر می‌توانید. «وَاتَّقِ الله وَ إن قَلَّ».
بنده تقریبا با این پست قانع شدم . اگر کارشناس این پست را تایید می کند بنویسد که تایید می کند و تاپیک را ببندد .

[="Times New Roman"][="Black"]

روح سبز;977589 نوشت:
صوت حجم:2M

سعی مهم است

http://bayanbox.ir/download/8022927071581615143/Panahian-Clip-JhenKhoobJhenBad-32k.mp3

متن:

پناهیان :

«لَیسَ لِلإِنسانِ إِلّا ما سَعی»، نه إلّا مَلکاتش. صفاتت و اخلاقیّاتت کدام‌هاست؟

بگو. آقا من یک کمی حسودم. مهم نیست. یک کمی هم مهربانم، آن هم مهم نیست.

نه بد بودن حسادتت زیاد بد است، نه خوب بودن مهربانی‌ات. کی خوب است؟ آنی که سعی کرده. «لَیسَ لِلإِنسانِ إِلّا ما سَعی».

خیلی آدم مثلاً مهربانی است، خیلی هم متواضع است. بَه‌بَه آقا پسر متواضع! بَه‌بَه.

می‌گوید والّا ما، مامان‌مان هم متواضع بوده، بابایمان هم متواضع بوده، یعنی ما اهل یک قبیله هستیم کلاً ژنتیک اینجوری هستیم.

بارک‌الله، آفرین. بابا چقدر آفرین می‌گویی این که هیچ غلطی نکرده برای خودش که! ژنتیک همین‌طوری مهربان است!

آقا این بغل دستی ما خیلی آدم بدی است.

چرا؟ خیلی بد دهان است، خیلی فحش می‌دهد. چقدر فحش می‌دهد؟ نشمردیم ولی پنجاه تایی روزانه تا فحش ندهد روزش شب نمی‌‌شود.

اتفاقاً من ایشان را به عنوان یکی از کسانی که تقوا در زبان دارد می‌برم بهشت. خدایا! من دارم می‌گویم این فحش می‌دهد! آقا تو فحش دادنش را دیدی.

این ژنتیک اصلاً آدم فحّاشی است. توی محیطی هم بزرگ شده این عصبی‌مزاج بودنش را فقط از راه فحش دادن می‌تواند، این تقصیر خودش نیست الآن. مهم این است.

خب خدایا حالا فحش می‌دهد تو چرا بهش جایزه می‌دهی؟

می‌فرماید تو پنجاه تا فحشی که می‌‌دهد دیدی. پنجاه تا که نمی‌دهد که

ندیدی که. این روزانه پنجاه تا فحش نمی‌دهد.

آن وقت به خاطر من فقط.بعد تازه، این آدم ضعیف می‌بیند فحش نمی‌دهد. من یک ذرّه در این تقوا دیدم. امّا خود جنابعالی چی؟ خدایا من که فحش نمی‌دهم اصلاً. نه، گاهی روزی یک دانه فحش می‌دهی.

من تو را برای آن یک دانه یَک پدری از تو دربیاورم. چرا؟! اصلاً تو ژنتیک آدمی نیستی که عصبانی بشوی، عصبانی بشوی فشار به تو نمی‌آید.

خیلی بیخود می‌کنی فحش می‌دهی. تو باید جلوی همان یک دانه را هم بگیری. خدایا بابا اینکه

«خافِضَةٌ رافِعَة» شد!«إذا وَقَعَتِ الواقعَة» شد!

بله دیگر،

آن زمان «خافِضَةٌ رافِعَة» است. یعنی چی؟ روز قیامت یک عده‌ای می‌روند بالا یک عده‌ای می‌آیند پایین. اینی که آمده پایین می‌گوید بابا ما کلّی آدم خوبی بودیم.

امتحان تو این است.آنی که خساست دارد امتحانش این است،

خدا می‌فرماید من خودم تو را خسیس آفریدم ها!ناراحت نباش. خودم هم نمی‌زنمت به خاطر اینکه خسیس هستی.

حالا من می‌خواهم به تو امتیاز بدهم. می‌گویی خدایا من آدم خسیسی هستم دیگر برای چی می‌خواهی به من امتیاز بدهی؟ می‌‌فرماید می‌خواهم ببینم چقدر می‌توانی مبارزه کنی با خساست؟

خدایا من امروز دو هزار کیلو با خساست خودم مبارزه کردم، یک دو هزار تومان صدقه دادم دیگر بالاخره دیگر جان کندم ها! خدا می‌فرماید من دو هزار تا به تو جایزه می‌دهم، فهمیدم چی کشیدی.آ خدا این بغل دستی ما دو میلیون تومان صدقه دادند. می‌فرماید من به آن یک قِران هم نمی‌دهم.

چون آن سخاوتی که من خودم بهش دادم، الآن دو میلیارد بود، دو میلیون تومان داده یعنی خساست کرده علی‌رغم میلش.

«لَیسَ لِلإِنسانِ إِلّا ما سَعی»، نه إلّا مَلکاتش. آن که مفت‌خوری است که. من یک ملکه‌ای به تو دادم تو هم همان را باهاش زندگی کردی و آمدی پیش من می‌گوید، خب چه کار کردی حالا؟

چه کار کردی حالا؟ تو که دست نزدی به خودت که همان هستی که. کی خوب است؟ آنی که سعی کرده. امیرالمؤمنین می‌فرماید: «وَاتَّقِ الله وَ إن قَلَّ»،

اگرچه کم هم باشد، باشد! تو تلاشت را بکن، تو سعی‌ات را بکن. آن سعی مهم است. هر کی هر چقدر می‌تواند. ناامید نشوید اگر کم بود. مغرور نشوید اگر زیاد بود. هر چقدر می‌توانید. «وَاتَّقِ الله وَ إن قَلَّ».

دلم نیومد به صلوات زیر پست بسنده کنم

خیلی خیلی ممنونم از پست زیبایی که گذاشتید.@};-

خیلی بهم کمک کرد.@};-[/]

Im_Masoud.Freeman;979211 نوشت:
[=Times New Roman]

دلم نیومد به صلوات زیر پست بسنده کنم

خیلی خیلی ممنونم از پست زیبایی که گذاشتید.@};-

خیلی بهم کمک کرد.@};-

با سلام

اگر به جای این همه مدرسه و حوزه فقط و فقط 300 و خورده ای پناهیان داشتیم انقدر مردم از خدا و قرآن فراری نمی شدن ...

ای کاش کیفیت را فدای کمیت نمی کردیم ...

روح سبز;977589 نوشت:
صوت حجم:2M

سعی مهم است

http://bayanbox.ir/download/8022927071581615143/Panahian-Clip-JhenKhoobJhenBad-32k.mp3

متن:

پناهیان :

«لَیسَ لِلإِنسانِ إِلّا ما سَعی»، نه إلّا مَلکاتش. صفاتت و اخلاقیّاتت کدام‌هاست؟

بگو. آقا من یک کمی حسودم. مهم نیست. یک کمی هم مهربانم، آن هم مهم نیست.

نه بد بودن حسادتت زیاد بد است، نه خوب بودن مهربانی‌ات. کی خوب است؟ آنی که سعی کرده. «لَیسَ لِلإِنسانِ إِلّا ما سَعی».

خیلی آدم مثلاً مهربانی است، خیلی هم متواضع است. بَه‌بَه آقا پسر متواضع! بَه‌بَه.

می‌گوید والّا ما، مامان‌مان هم متواضع بوده، بابایمان هم متواضع بوده، یعنی ما اهل یک قبیله هستیم کلاً ژنتیک اینجوری هستیم.

بارک‌الله، آفرین. بابا چقدر آفرین می‌گویی این که هیچ غلطی نکرده برای خودش که! ژنتیک همین‌طوری مهربان است!آقا این بغل دستی ما خیلی آدم بدی است.

چرا؟ خیلی بد دهان است، خیلی فحش می‌دهد. چقدر فحش می‌دهد؟ نشمردیم ولی پنجاه تایی روزانه تا فحش ندهد روزش شب نمی‌‌شود.

اتفاقاً من ایشان را به عنوان یکی از کسانی که تقوا در زبان دارد می‌برم بهشت. خدایا! من دارم می‌گویم این فحش می‌دهد! آقا تو فحش دادنش را دیدی.

این ژنتیک اصلاً آدم فحّاشی است. توی محیطی هم بزرگ شده این عصبی‌مزاج بودنش را فقط از راه فحش دادن می‌تواند، این تقصیر خودش نیست الآن. مهم این است.

خب خدایا حالا فحش می‌دهد تو چرا بهش جایزه می‌دهی؟

می‌فرماید تو پنجاه تا فحشی که می‌‌دهد دیدی. پنجاه تا که نمی‌دهد که ندیدی که. این روزانه پنجاه تا فحش نمی‌دهد.

آن وقت به خاطر من فقط.بعد تازه، این آدم ضعیف می‌بیند فحش نمی‌دهد. من یک ذرّه در این تقوا دیدم. امّا خود جنابعالی چی؟ خدایا من که فحش نمی‌دهم اصلاً. نه، گاهی روزی یک دانه فحش می‌دهی.

من تو را برای آن یک دانه یَک پدری از تو دربیاورم. چرا؟! اصلاً تو ژنتیک آدمی نیستی که عصبانی بشوی، عصبانی بشوی فشار به تو نمی‌آید.

خیلی بیخود می‌کنی فحش می‌دهی. تو باید جلوی همان یک دانه را هم بگیری. خدایا بابا اینکه «خافِضَةٌ رافِعَة» شد!«إذا وَقَعَتِ الواقعَة» شد!

بله دیگر، آن زمان «خافِضَةٌ رافِعَة» است. یعنی چی؟ روز قیامت یک عده‌ای می‌روند بالا یک عده‌ای می‌آیند پایین. اینی که آمده پایین می‌گوید بابا ما کلّی آدم خوبی بودیم.

امتحان تو این است.آنی که خساست دارد امتحانش این است، خدا می‌فرماید من خودم تو را خسیس آفریدم ها!ناراحت نباش. خودم هم نمی‌زنمت به خاطر اینکه خسیس هستی.

حالا من می‌خواهم به تو امتیاز بدهم. می‌گویی خدایا من آدم خسیسی هستم دیگر برای چی می‌خواهی به من امتیاز بدهی؟ می‌‌فرماید می‌خواهم ببینم چقدر می‌توانی مبارزه کنی با خساست؟

خدایا من امروز دو هزار کیلو با خساست خودم مبارزه کردم، یک دو هزار تومان صدقه دادم دیگر بالاخره دیگر جان کندم ها! خدا می‌فرماید من دو هزار تا به تو جایزه می‌دهم، فهمیدم چی کشیدی.آ خدا این بغل دستی ما دو میلیون تومان صدقه دادند. می‌فرماید من به آن یک قِران هم نمی‌دهم.

چون آن سخاوتی که من خودم بهش دادم، الآن دو میلیارد بود، دو میلیون تومان داده یعنی خساست کرده علی‌رغم میلش.

«لَیسَ لِلإِنسانِ إِلّا ما سَعی»، نه إلّا مَلکاتش. آن که مفت‌خوری است که. من یک ملکه‌ای به تو دادم تو هم همان را باهاش زندگی کردی و آمدی پیش من می‌گوید، خب چه کار کردی حالا؟

چه کار کردی حالا؟ تو که دست نزدی به خودت که همان هستی که. کی خوب است؟ آنی که سعی کرده. امیرالمؤمنین می‌فرماید: «وَاتَّقِ الله وَ إن قَلَّ»،

اگرچه کم هم باشد، باشد! تو تلاشت را بکن، تو سعی‌ات را بکن. آن سعی مهم است. هر کی هر چقدر می‌تواند. ناامید نشوید اگر کم بود. مغرور نشوید اگر زیاد بود. هر چقدر می‌توانید. «وَاتَّقِ الله وَ إن قَلَّ».

البته بنده گفتم که با این پست تقزیبا قانع شدم ولی این پست خدای فعال را نشان نمی دهد بلکه همان خدای تابع را نشان می دهد . مثلا دقت کنید به گفتگوی فرضی که آقای پناهیان بین خدا و شخصی که اعتراض دارد به این که آن شخص فحاش چرا به علت تقوای زبان به بهشت می رود ترتیب داده است . اون جا خدا به شخص معترض می گوید که این ژنتیک آدم فحاشی است و محیطش هم جوری بوده که این فحاش بشه. من اگه جای اون شخص معترض بودم به خدا می گفتم خوب خدایا کی ژنتیک این آدم رو این طوری کرده ؟ شما دیگه. درواقع این جا یا خدا ژنتیک این آدم رو این طوری قرار داده یعنی ژن فاسدی به وجود آورده یا این که خداوند یک سری قوانین ژنتیک به وجود آورده و حالا تسلیم اون قوانین ژنتیک است. قوانینی که فساد آورند . بعد خدا می نشینه فکر می کنه که بالاخره اون آدم رو که نمی تونه به خاطر قوانین جبری ژنتیک به جهنم ببره بنابراین میاد مثلا در روز قیامت یک دفعه اون آدم رو بالا می بره و خافضه رافعه می شه . این چیز بدی نیست . فقط نمی توانیم از خدایی که مجبوره به خاطر این که نظام علی و معلولی اش سر جایش باشه و قوانین ژنتیکش کار بکنند آدم هایی ژنتیکی خسیس ، فحاش خلق نکنه انتظار داشته باشیم که در این دنیا کاری برای ما انجام بده . اگر دعا می کنیم برای نیاز های دنیا دعا نکنیم زیرا دنیا جایی است که فعلا از حوزه ی اوتوریته ی خدا خارج است . توکل هم اگر دارید برای اون دنیا داشته باشید . مجبور شدید دزدی هم بکنید . دیگر نمی توانیم بگوییم که بعضی از اتفاقات خواست خدا بودند. خودم را مثال می زنم. مثلا من الان دنبال یک همسر خوب می گردم. بعضی ها می گویند که برو دعا کن تا همسر خوبی خدا نصیبت کنه . پیش فرض این حرف اینه که خداوند در این عالم می تونه در امورات این عالم دنیا دخالت بکنه و من و یک دختری رو سر راه هم قرار بده و ما باهم ازدواج کنیم. اگر بخواهم واضح تر بگم فرض کنید من از خدا بخواهم که خدایا یک زن خوب سر راهم قرار بده . چند روز بعد مثلا در یک محیطی با یک دخترخانمی آشنا می شوم و بعد ازش خوشم میاد و بالاخره می رم خواستگاریش و ازدواج می کنم و چند سال باهاش زندگی می کنم و می بینم که چه دختر خوبی است . بعد یاد دعایی که کردم می افتم . آیا باید در این جا این برداشت را داشته باشم که خداوند اون دختر رو سر راه من قرار داده. یعنی خداوند اون روز رفت و آمد مرا هدایت کرده و رفت وآمد اون دختر رو هم هدایت کرده و ما را در تلاقی قرار داده تا ما به هم برسیم و من ازش خوشم بیاد و باهاش ازدواج کنم. آیا شما اگر جای من باشید این برداشت رو می کنید. ولی آیا این برداشت عاقلانه است؟ خیر . چرا چون اگر خدا می خواست و می توانست که دختره را به من برساند به طریق اولی می خواست و می توانست اون متهم من به کثافت کشیده نشود. می خواست و می توانست اون جوون 28 ساله ای که به خاطر خودارضایی گریه می کرده بتواند ازدواج کند . خداوند چون نمی تونه ازدواج او را جور کنه چون مصلحت اینه که قوانین علی و معلولی جاری باشند و این قوانین نمی گذارند که او ازدواج کند ناچار میاد تکلیف رو بر اون جوون سهل تر می گیره و مثلا می گه اگر اون در هفته به جای مثلا 5 بار 4 بار خودارضایی کرد من اون رو می برم بهشت. یا اون متهم را چون خدا نتونسته کاری کنه که به این وضعیت گرفتار نشه میاد می گه خوب این متهم اگر در زندگی اش مثلا به جای هفته ای 5 بار هفته ای 3 بار مواد مخدر مصرف کنه من می برمش به بهشت . وانّ لیس للانسان الّی ماسعی به خاطر اینه که خدا نتونسته این عالم رو در این دنیا با این وضعیت مدیریت کنه بنابراین میاد می گه : خوب ببخشید ما مجبور بودیم به خاطر این که یک سری قوانین در این عالم وجود داشته باشه (ازجمله قوانین ژنتیک که با اون ها مثلا خساست در ما به وجود می آورد.) شما را به یک سری فسادها بیندازیم دیگه ولی خوب نگران نباشید ما براساس هرچه که شما تلاش کنید بهتان پاداش می دهیم. غصه نخورید. اون دنیا دیگه مثل این دنیا نیست که ما اسیر این نظام علی و معلولی فلان فلان شده باشیم توی اون دنیا خافضه رافعه ایجاد می کنیم و همه چی دست می شه. جوش نزنید .
روح سبز;977589 نوشت:
امتحان تو این است.آنی که خساست دارد امتحانش این است، خدا می‌فرماید من خودم تو را خسیس آفریدم ها!ناراحت نباش. خودم هم نمی‌زنمت به خاطر اینکه خسیس هستی.
خدا چرا اون رو خسیس آفریده . به خاطر این که نمی تونسته در مقابل قوانین ژنتیک مقاومت کنه . مجبور بوده اون رو خسیس بیافرینه .مجبور بوده اون رو خسیس بیافرینه . همینطور که اون جوون 28 ساله ای که گریه می کنه به خاطر این که نمی تونه از خودارضایی فرار کنه و نمی تونه ازدواج کنه خدا مجبوره که اون رو در این وضعیت قرار بده و نمی تونه کاری برایش بکنه و مجبوره بگه من تو رو در روز قیامت حسابت رو سهل می گیرم . با خدای مجبور چه کنیم ؟

Im_Masoud.Freeman;979211 نوشت:
لم نیومد به صلوات زیر پست بسنده کنم

خیلی خیلی ممنونم از پست زیبایی که گذاشتید.

خیلی بهم کمک کرد.


شروحیل;979216 نوشت:
با سلام

اگر به جای این همه مدرسه و حوزه فقط و فقط 300 و خورده ای پناهیان داشتیم انقدر مردم از خدا و قرآن فراری نمی شدن ...

ای کاش کیفیت را فدای کمیت نمی کردیم ..

منظورتون از اون خورده ای احتمالا عدد 13 نبود . آیا ایشون یکی از یاران امام زمان هستند؟ حالا کاری ندارم. فقط می خواستم به پستی که در نقد پست آقای روح سبز گذاشته ام یعنی پست بالایی این پست شما رو توجه بدم و بگویم به نظر شما آیا خداوند به دلیل مجبور بودنش هست که لیس للانسان الا ما سعی و خافضه رافعه رو گذاشته یا نه ؟

ابوالبرکات;979734 نوشت:
منظورتون از اون خورده ای احتمالا عدد 13 نبود . آیا ایشون یکی از یاران امام زمان هستند؟ حالا کاری ندارم. فقط می خواستم به پستی که در نقد پست آقای روح سبز گذاشته ام یعنی پست بالایی این پست شما رو توجه بدم و بگویم به نظر شما آیا خداوند به دلیل مجبور بودنش هست که لیس للانسان الا ما سعی و خافضه رافعه رو گذاشته یا نه ؟

با سلام و عرض ادب

برادر خودتو سرگرم ایراد گرفتن از کار خدا نکن

قبلاً خیلی ها گشتن نبوده ... نگرد نیست ...

به اون چه که می دونی عمل کن ، اون چیزی که نمی دونی رو یادت می ده ...

ابوالبرکات;979733 نوشت:

خدا چرا اون رو خسیس آفریده . به خاطر این که نمی تونسته در مقابل قوانین ژنتیک مقاومت کنه . مجبور بوده اون رو خسیس بیافرینه .مجبور بوده اون رو خسیس بیافرینه . همینطور که اون جوون 28 ساله ای که گریه می کنه به خاطر این که نمی تونه از خودارضایی فرار کنه و نمی تونه ازدواج کنه خدا مجبوره که اون رو در این وضعیت قرار بده و نمی تونه کاری برایش بکنه و مجبوره بگه من تو رو در روز قیامت حسابت رو سهل می گیرم . با خدای مجبور چه کنیم ؟

این نظر من در این لحظه هست و ممکنه درست نباشه:

هرکسی به این دنیا میاد تا با یه سری از سختی ها و مشکلات رو به رو بشه و حق رو از باطل تشخیص بده و با اراده خودش به سمت حق بره و باطل رو کنار بذاره. این مشکلات برای همه یکسان نمیتونه باشه این سختی ها و مشکلات و امتحانات ممکنه تدریجی باشن. ممکنه به طور ناگهانی زندگی هر فرد رو تحت تاثیر قرار بدن یا حتی ممکنه بعضی با اون دنیا بیان مانند بچه ای که با اعتیاد از مادر معتاد متولد میشه. آزمایش هایی که خداوند برای هر بنده قرار میده متفاوته. برای یکی اعتیاد, برای یکی فقر, برای یکی دیگه خساست و برای یکی دیگه همون انحرافاتی که خودتون اشاره کردین و غیره. شما به این اعتراض دارید که 1) خدا نباید مشکلی سر راه کسی قرار بده (مثل خساست ذاتی) 2) خدا نباید اجازه بده کسی مشکلی سر راه کس دیگه هم قرار بده (مثل جلوگیری از معتاد شدن بچه 11 ساله). خب اگر بنا به این بود, که دیگه نه نیازی به پیامبر و امام برای روشن کردن راه بود و نه نیازی به روز جزا و جهنم چون نه خود فرد رذالت اخلاقی ای داشت و نه پای ظلم و ستمی توسط دیگران در میان بود. اما وجود این مشکلات و سختی ها و وجود روز حساب بیانگر آزادی عملی هست که در اختیار انسان هاست و من فکر میکنم اصل مطلب مقابله با این مشکلات و رذالت هاست (که گاهی دیگران اونها رو برای ما ایجاد میکنن و گاهی ذاتی هست) و نه اعتراض به وجودشون, و این مقابله و پیروزی هست که جایگاه فرد رو بالا میبره. شما از نمره بیست گرفتن کسی که همیشه نمره اش 20 بوده زیاد شوق پیدا نمیکنید اما اگر شاگرد شما که همیشه نمره اش 10 بوده امتحان پایانی رو 15 بگیره خیلی شوق پیدا میکنید. از این رو من فکر میکنم کسی که خسیس به دنیا اومده در حقش ظلم نشده بلکه وظیفه و امتحانی مختص اون فرد هست که باید باهاش مقابله کنه و بر خساست پیروز بشه. مطمئن باشید کسی که خسیس به دنیا نیومده هم اینطور نیست که دیگه مشکلی نداشته باشه بلکه در انفاق و کمک به دیگران ازش بیشتر انتظار میره.

اینکه یک عمر به این اعتراض کنیم که چرا برگه امتحانی (مثل خساست) جلوی ما گذاشتن و میخوان از ما امتحان بگیرن باعث قبولی در امتحان (پیروزی بر خساست) نمیشه. میگید خدایا, اصلا من نمیواخستم امتحان فیزیک بدم چرا دارید از من امتحان فیزیک میگیرید (چرا من رو خسیس آفریدید)؟ خدا میگه چون من تشخیص دادم تو باید فیزیکتو تقویت کنی, اینو درست کنی بقیه درسات هم درست میشه.

جواب من ممکنه قانع کننده نباشه. اصلا ممکنه در آخر هیچکس نتونه شما رو قانع کته. اما این رو بدونید که خیلی چیز ها هست که ما نمیدونیم و جوابی براشون نداریم. خیلی سوال ها هست که تا قیامت ممکنه جوابی براشون پیدا نشه. ما فقط باید این طنابو بگیریم و از این تاریکی عبور کنیم تا به جواب ها برسیم.

یا علی.

سلام خوبید؟happy@};-


ابوالبرکات;979733 نوشت:
آقای پناهیان بین خدا و شخصی که اعتراض دارد به این که آن شخص فحاش چرا به علت تقوای زبان به بهشت می رود ترتیب داده است . اون جا خدا به شخص معترض می گوید که این ژنتیک آدم فحاشی است و محیطش هم جوری بوده که این فحاش بشه. من اگه جای اون شخص معترض بودم به خدا می گفتم خوب خدایا کی ژنتیک این آدم رو این طوری کرده ؟ شما دیگه.


درسته جوابتون .


استاد پناهیان توی همین کلیپ میگن که خدا صادقانه میگه خودم اینجوریت کردم.

ابوالبرکات;979733 نوشت:
درواقع این جا یا خدا ژنتیک این آدم رو این طوری قرار داده یعنی ژن فاسدی به وجود آورده یا این که خداوند یک سری قوانین ژنتیک به وجود آورده و حالا تسلیم اون قوانین ژنتیک است. قوانینی که فساد آورند .

ابوالبرکات;979733 نوشت:
خدا چرا اون رو خسیس آفریده . به خاطر این که نمی تونسته در مقابل قوانین ژنتیک مقاومت کنه

پس قوانین ژنتیک الله هستن! و خدای نا مشخص خداوندی دیگه افرید. نه اینجور نیست.

خدای که نتونه خدا نیست. معجزه یعنی اینکه خدا قوانین خودش رو به راحتی میتونه کنار بزنه. مثال میزنم

تبدیل عصای موسی در یک لحظه به اژدها


ابوالبرکات;979733 نوشت:
اگر دعا می کنیم برای نیاز های دنیا دعا نکنیم زیرا دنیا جایی است که فعلا از حوزه ی اوتوریته ی خدا خارج است .

کسی که اینو به شما گفته چیزی از دین بارش نبوده.

دنیا بد نیست

فقط جای دل بستن و دنبال ارامش مطلق گشتن وو و و نیست. کسی که دنبال اینها باشه و دعاش این باشه مذمت شده.

ملت چجوری برن بهشت وقتی از این دنیا نیاید استفاده ی کنن؟ پس دین با دنیا لج نیست بحث دین سر نوع استفاده از دنیاست.

ابوالبرکات;979733 نوشت:
مجبور شدید دزدی هم بکنید

اینم دستور خدا نیست. کی گفته مجبور شدیم باید دست به کاری بزنیم؟

اینجا خدا 2000000 انتخاب سر راهم میزاره از خوب پر رنگ تا خوب کم رنگ ؛ و از بد کم رنگ تا بد پر رنگ ؛ و بهم هزاران بار میگه راه شماره 157 درسته. اما من راه 147 رو انتخاب میکنم .

بعد همین خدا میگه خب اشکال نداره بازم سعی کن برگردی به راه 157 تا نزدیکای 157 هم برسی ( در ریاضی بهش میگن میل کردن ) من خودم کمک میکنم بنده ی من تا تهش بری

نه جبر کامل نه اختیار کامل. چیزی بین این دو. مثل همین قبول کردن یا نکردن شما.


ابوالبرکات;979733 نوشت:
مثلا من الان دنبال یک همسر خوب می گردم. بعضی ها می گویند که برو دعا کن تا همسر خوبی خدا نصیبت کنه . پیش فرض این حرف اینه که خداوند در این عالم می تونه در امورات این عالم دنیا دخالت بکنه و من و یک دختری رو سر راه هم قرار بده و ما باهم ازدواج کنیم. اگر بخواهم واضح تر بگم فرض کنید من از خدا بخواهم که خدایا یک زن خوب سر راهم قرار بده . چند روز بعد مثلا در یک محیطی با یک دخترخانمی آشنا می شوم و بعد ازش خوشم میاد و بالاخره می رم خواستگاریش و ازدواج می کنم و چند سال باهاش زندگی می کنم و می بینم که چه دختر خوبی است . بعد یاد دعایی که کردم می افتم . آیا باید در این جا این برداشت را داشته باشم که خداوند اون دختر رو سر راه من قرار داده. یعنی خداوند اون روز رفت و آمد مرا هدایت کرده و رفت وآمد اون دختر رو هم هدایت کرده و ما را در تلاقی قرار داده تا ما به هم برسیم و من ازش خوشم بیاد و باهاش ازدواج کنم. آیا شما اگر جای من باشید این برداشت رو می کنید. ولی آیا این برداشت عاقلانه است؟ خیر


اتفاقا همسر رو خدا گذاشته برا امتحان و اونجوری که شما همسر طلب کردید در این مثال یعنی حور خواستید که در دنیا تقریبا محاله نصیبتون بشه

همسر ادم عین برادر و خواهر و پدر و مادر به انتخاب خدا اجباریه

من دوستم رو خودم انتخاب میکنم 90 درصد عین خودمه و رو مخم نمیره رفتارش و ووو و عصبیم نمیکنه. اینجا مشخص نمیشه من ادم عصبی مزاجی هستیم یا نه

اما همسری که خدا بهم میده که فکر میکنم به انتخاب خودم بوده. این همسر جوری با اعصاب روان من بازی میکنه که باورم نمیشه خودم که چه ادم عصبی بودم خبر نداشتم .

بعد من میتونم این عصبی بودن رو ادامه بدم یا سعی کنم کم بشه

اون کلیپ صوتی سعی ؛ اینو به ادم یاد میده که من دهتا فحش میدم وقتی همسرم میره رو مخم.

سعی میکنم میشه 9 تا
بعد توی 9 تا فحش سعی میکنم میشه 8 تا بعد توی 8تا سعی میکنم میشه 7 تا یهو میفتم میمیرم. خدا میگه این نیتش پاک کردن تمام فحشاش بود ,اما من عمرش رو تموم کردم این ادم کاملا پاکه و بهشتی. یا خدا بهم عمر میده و کاملا فحشام میزارم کنار. اگه واقعا دنبال سعی کردن باشم. خدا مثلا برا ترک شراب چندین سال فرصت داد!

این چندتا کلیپ لطف کنید گوش کنید:

کی گفته همسرت باید همه چیزت باشه؟


http://bayanmanavi.ir/post/4063

توهم عشق

http://bayanmanavi.ir/post/4318

روابط اجباری

http://s9.picofile.com/file/8325105018/Panahian_Clip_RavabeteEgbari.mp3.html

------------------------------------

ابوالبرکات;979733 نوشت:
من اگه جای اون شخص معترض بودم به خدا می گفتم خوب خدایا کی ژنتیک این آدم رو این طوری کرده ؟ شما دیگه.

توانای خدا؟

ابوالبرکات;979733 نوشت:
دیگر نمی توانیم بگوییم که بعضی از اتفاقات خواست خدا بودند.

ابوالبرکات;979733 نوشت:
خداوند چون نمی تونه ازدواج او را جور کنه

ابوالبرکات;979733 نوشت:
یا اون متهم را چون خدا نتونسته کاری کنه که به این وضعیت گرفتار نشه

ناتوانی خدا .اصلا مگه خدا ناتوان میتونه چیزی خلق کنه.

ابوالبرکات;979733 نوشت:
با خدای مجبور چه کنیم ؟

طبق نظرات خودتون جواب اینه:

با خدای که مجبوره و کسی مجبورش کرده ,بهش اعتراض نیست ,چون مجبور بوده ! این خدا هم مثل همون معتاد.مثل اون جوون.

تازه این خئدای مجبور در شرایط بدتر از اون معتاد و اون جوونه هست

چون خدا ی (حالا قوانین بالاتر بهش مگید یا هر چی فرق نداره) این خدای مجبور ,بهش اختیار ی داده نشده تا سعی(بخونید انتخاب درست) کنه

و تا ابد مجبور و محکومه!

سعی کردن یعنی اینکه پاشو انتخاب کن هر چند کم هر چند ناقص مهم نیست .

به حرفای خودتون نگاه کنید.و باز فکر کنید.

=-----------------------

سخنرانی درک اراده خدا

http://Downloads\Music\920403-Panahian-ShohadayeBasij-DarkEradeyeKhodavand-18k.mp3


روح سبز;979902 نوشت:
درسته جوابتون .

استاد پناهیان توی همین کلیپ میگن که خدا صادقانه میگه خودم اینجوریت کردم.

این حرف شاید از دیدگاه ذوقی درست باشد ولی از دیدگاه فلسفی چگونه موجودی نافاسد موجودی فاسد را خلق می کند؟

ابوالبرکات;981736 نوشت:
این حرف شاید از دیدگاه ذوقی درست باشد ولی از دیدگاه فلسفی چگونه موجودی نافاسد موجودی فاسد را خلق می کند؟

سلام در انجمن سرچ کنید تاپیکهای راجع سوالتون هست

روح سبز;982057 نوشت:
سلام در انجمن سرچ کنید تاپیکهای راجع سوالتون هست
متشکرم از جوابتون.

سوال:
کودک 11 ساله ای به واسطه توطئه یکی از اطرافیان ناخواسته به سختی معتاد شده است تا جایی که تا سن حدود 21 سالگی برای تامین موارد مخدر دست به هر کار ناپسندی زده است حال سوال اینجاست رابطه ی خدا با این متهم چیست؟ آیا این بلاهایی که سرش آمده حقش بوده؟ (او که گناهی نداشته) چرا خداوند شرایطی را فراهم نکرد تا این بچه در سن کم به این وضع دچار نشود؟ این بچه که اختیاری در معتاد شدن خودش نداشته؟ آیا خدا او را در این فساد انداخته است؟ یا اسباب و علل مادی و تزاحمات عالم مادی این کودک را مبتلا کرده است در صورت اول یعنی خدا انسان را در فساد می اندازد؟؟ در صورت دوم یعنی خدا تابع علت و معلول های مادی است و توان مقابله با آنها را ندارد؟؟
آیا اصلا موجودی به نام خداوند که مبدا و معاد همه چیز هست و در این عالم فعالانه عمل میکند داریم؟ تاکید من روی کلمه ی فعالانه است. یا این که خدا یک گوشه نشسته و ساعت را کوک کرده و خودش معلوم نیست کجاست؟ یا این که منظور از خدا همون نظام علی ومعلولی عالم هست.
نظام علی و معلولی تابع خداست یا خدا تابع نظام علی معلولی؟ اگر خدا در نظام علی و معلولی هیچ دخالتی نمی کند و همه چیز طبق نظام علی و معلولی است چگونه می توان به خدا و وعده های او اعتماد کرد بهتر است برویم زندگی مادی خودمان را بکنیم؟؟

جواب:
خدا خالق همه نظام آفرینش و حتی خالق نظام علی و معلولی است و قدرت خدا فوق این نظام علی و معلولی است (نظام علی و معلولی تابع اراده خداست) از طرفی خدا اراده کرده است که انسان در عالم ماده ای که تحت نظام علی و معلولی است امتحان شود و در این دار تزاحمات (عالم ماده) اسباب امتحانش فراهم شود و خدا با این که می تواند همه اوضاع را بر وفق مراد و مطابق حال انسان تغییر دهد اما حکمتش ایجاب می کند که جز در موارد اندکی (معجزات) این کار را انجام نداده تا انسان با امتحان شدن و تلاش در این عالم و دار تزاحمات به کمال لایق خودش برسد.

توضیح بیشتر:
آیات و روایت، هدف نهایی از خلقت رو رسیدن به مقام بندگی ترسیم می کند به عبارتی دیگر هدف این است که انسان در این دنیا با مجاهده (جهاد اکبر) به مقام عبودیت نائل آید. « وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ» (1)
هدف انسان در این دنیای فانی رسیدن به قلّه رفیع انسانیت است و یقینا سیر به سوی این هدف سختی هایی در پی خواهد داشت، دنیا به منزله سکوی پرواز انسان به اوج انسانیت است و انسان باید خودش تلاش کند تا به این مقام برسد مثل اینکه بذر درخت باید در خاک کاشته شود، آب و نور بدان برسد تا رشد کند انسان هم رشدش به این است که در چنین دنیایی (با ویژگی های خاص خود) باشد تا رشد پیدا کند و کمالات انسانی را کسب کند.
با این مقدمه معلوم می شود که حضور در این دنیا برای چیست؛ حضور در این دنیا برای رشد و ترقی انسان ، برای سیر الی الله و برای رسیدن به قلّه انسانیت ضروری است، چنانکه رشد و بقای بذر و در نهایت شکوفه دادن و ثمر دادن لازمه اش این است که درون خاک باشد، آب و نور به اندازه کافی بدان برسد که اگر غیر این باشد این بذر نه تنها رشد نمی کند بلکه بعد از مدتی پوسیده شده و از بین خواهد رفت.
خداوند بذر وجوی انسان را در دنیا کاشت تا این بذر شکوفا شده استعدادهای بالقوه خود را فعلیت بخشد، فعلیت یافتن استعدادهای بالقوه انسان فقط و فقط در همین دنیا و با همین خصوصیات و ویژگی ها امکان پذیر است و لاغیر.

اگر کودک بخواهد به مراحل علمی تحصیلی برسد یقینا باید از مدرسه آغاز کند مشکلات تحصیل را با جان و دل پذیرا باشد، مشکلات سحر خیزی، مشکلات امتحان، مشکلات درس خواندن و ... را باید تحمّل کند در غیر این صورت نمی تواند به اهداف عالیه تحصیلی نائل شود. کودکی که قصد رسیدن به اهداف عالیه دارد تنها راهش محیط مدرسه است و راهی جز این ندارد.

هدف خداوند هم از خلقت انسان، رسیدن انسان به مقامات عالی انسانی است، رشد انسان و سیر انسان به سوی خداست، این هدف محقق نمی شود مگر اینکه در چنین دنیایی با مواد مختلف امتحان شود تا پرورش یابد:
وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ‌ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ‌ (2)
حال انسان در این دنیا طبق فرمایش قرآن کریم و روایات اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) همیشه در حال امتحان است، مهم این است که انسان همیشه این نکته را به یاد داشته باشد که در هر حال از جانب خداوند متعال آزمایش می شود هر حرکتی که انجام می دهد ، هر فعلی که انجام می دهد امتحان است.
مانند یک دانش آموز که دائم در مدرسه باید درس بخواند امتحان دهد تا رشد کند و کسی نباید از معلم حکیم و دانای او انتظار داشته باشد که برای راحتی دانش آموز سوالات امتحانی را قبل از امتحان به او نشان دهد و یا همان روز اول مدرک پایان سال را به او بدهد.

غرض این که وجود انسان در این دنیا برای عروج انسان به ملکوت (که هدف از خلقت نیز همین است) لازم و ضروری است چنانکه وجود مدرسه برای کودک و وجود آب و خاک برای رشد بذر لازم و ضروری است، انسان فقط در این دنیا می تواند رشد کرده و قابلیت های بالقوه خود را فعلیت بخشد.

این دنیا هم ویژگی های خاصّ خود را دارا است، چنانکه در روایتی امام صادق (علیه السلام) فرمود « أبَى اللّه ُ أن يُجرِيَ الأشياءَ إلاّ بِأسبابٍ ، فَجَعَلَ لِكُلِّ شَيءٍ سَبَبا ... » (3) خداوند ابا دارد از اين كه چيزها (امور) را جز از طريق اسباب فراهم آورد . از اين رو ، براى هر چيزى ، سببى قرار داده است.

خداوند اراده فرموده است امور این دنیا را با اسباب و علل اجرا کند، اگر چه قدرت خداوند بی نهایت است و اگر صلاح دانست یقینا می تواند آن اسباب و علل را بی اثر کند چنانکه اثر آتش را برای ابراهیم (علیه السلام) برداشت و ... امّا در کلّ صلاح انسان به این است خداوند اثر اسباب و علل را برندارد و دنیای مادّه با اسباب و علل بچرخد چون اگر قرار بود اسباب و علل را بردارد از همان اول انسان را در عالم برزخ یا عالم ملکوت خلق می فرمود امّا اراده ی خداوند به این است که انسان در این دنیا رشد کند تا به تعالی روحی برسد چنانکه معلّم می تواند سوالات امتحانی را به دانش آموز بدهد تا دانش آموز در سختی و گرفتاری نیافتد اما آیا در این صورت دانش آموز رشد می کرد؟ مسلماً خیر .

طبق فرمایش قرآن کریم « لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی‏ کَبَدٍ »(4) که ما انسان را در رنج آفریدیم و زندگى او پر از رنج‌هاست. انسان در سختی آفریده شده است، چون لازمه ی رشد و ترقی انسان سختی کشیدن است چون بلا و سختی انسان را رشد می دهد.
بنابراین تا به این لحظه معلوم شد که حکمت خداوند ایجاب می کند، آثار اسباب را برندارد چرا که این صورت امتحان معنی نخواهد داشت، شما فرض کنید خدا همه ی ستم پیشگان را با اراده ی خود از بین می برد، به هیچ ستمگری اجازه نمی داد ستم کند، فقط انسانی های باتقوی را اجازه ی حیات می داد آیا در این صورت امتحان معنی داشت؟
پس یقیناً خدا هست حتی اگر خدا را علّت صرف بدانید؛ منتهی حکمت الهی ایجاب می کند عالَم با این ویژگی های منحصر به فرد باشد، مثلاً اگر کسی ستم کرد خداوند جلوی او را نمی گیرد بله ممکن است در این بین کسی هم باشد که ستمدیده باشد امّا همین امتحان اوست.
مطلبی دیگری که سوال کننده باید به آن توجه کند ربط کامل معلول به علت است؛ معلول تجلّی و ظهور کمالات علّت است، لذا وجود معلول وابسته به وجود علّت است اگر لحظه ای علّت، فیض خود را دریغ کند معلول معدوم می شود؛ چنانکه اگر خورشید لحظه ای نور ندهد پرتوهای خورشید نیست می شوند. بنابراین اگر انسان هست اگر موجودات و عوالم مختلف هستند دلیلش این است که فیض وجودی علت العلل برقرار است و این بدین معنی است که خداوند هر لحظه به انسان فیض وجود را عنایت می کند.
بله خداوند مثل ساعت ساز نیست که ساعت را کوک کرده و رها می کند؛ خیر خداوند علت تامّه عالم هستی است و اگر لحظه ای فیض وجودی خود را بردارد چیزی باقی نخواهد ماند. خداوند اراده فرمود که امور عالم با اسباب خود اداره شود چون رشد و کمال انسان در این است، اگر آثار اسباب را بر می داشت انسان رشد نمی کرد. (در حالی که هدف رشد و تعالی انسان است)
حالا آن فردی که شما مثال زدید در سن 11 سالگی از طرف معلم معتاد شده است جرقه ی اعتیاد ایشان از 11 سالگی شروع شد، بسیار خوب، بنا به فرمایش شما الآن در سن 21 سالگی هستند، یعنی 6 سال از سن بلوغ شان گذشته است؛ آیا الآن مجبور هستند همچنان معتاد باشند؟ آیا هم اکنون اختیار از ایشان سلب شده است؟ ما قبول داریم که سن 11 سالگی سن کمی است و انتخاب با اختیار کمی دشوار است اما الآن چه آیا الآن نمی توانند اراده بکنند و اعتیاد را کنار بگذارند، قبول می کنیم که در گذشته با اعتیادی که داشتند موجب سلب اعتماد اطرافیان شدند اما ایشان یک انسان عاقل و بالغ هستند و می توانند با یک اراده فولادین جوانی اعتیاد را کنار بگذارند چنانکه نمونه های فراوانی داشته و داریم که فرد معتاد اعتیاد خود را کنار گذاشته و آبروی اجتماعی از دست رفته ی خود را برگردانده است.

دنيايي که ما در آن زندگي مي کنيم دنياي مادي است (اين مادي بودن باعث امتحان مي شود) و دار تزاحمات است و نمي توان يکساني امور را در آن تصور کرد مثلا آدم ها براي حضور در اين دنيا بايد از پدر و مادر خود متولد شوند و در همان خانواده زندگي کنند و از آنجا که انسان ها مختار اند پدر و مادر ها و خانواده ها از نظر اعتقادي و رفتاري با هم متفاوت خواهند بود و اين لازمه جهان ماده است پس فرد الف در خانواده خود با فرد ب در خانواده خود بدون شک تفاوت محيط خواهند داشت و گريزي از اين نيست يا بايد مادي بودن دنيا را کنار بگذاريم يا اختلاف را بپذيريم . اختلاف در محیط یعنی اختلاف در امتحانات. چون قرار است ما در این محیط ها و بستر دنیا امتحان شویم.
اگر شما بگویید که خداوند می توانست شرایطی را فراهم بکند که آن کودک 11 ساله معتاد نشود ، بله می توانست خدا بر هر کاری که بخواهد قادر است : «ان الله علی کلّ شی قدیر»(5) و طبق فرمایش قرآن کریم که فرمود: « لَوْ شَاءَ لَهَدَاكُمْ أَجْمَعِينَ »(6) اگر می خواستیم همه ی مردم را به راه راست هدایت می کردیم اما هدف این است که خوب از بد جدا بشوند، خداوند می توانست جلوی اعتیاد کودک 11ساله را بگیرد اما پس امتحان چه می شود؟ آیا معلم می تواند در امتحان شاگرد دخالتی داشته باشد؟ قرار است که پاسخ سوالات امتحانی را شاگرد با تلاش خود بدست بیاورد چنانچه قرار است انسان نیز امتحان بشود تا از این طریق رشد و تعالی پیدا کند. رشد و تعالی آن کودک 11 ساله همین است که هم اکنون که در سن 21 سالگی است اگر پشیمان است، اگر خفت را لمس می کند دست بکشد اگر چه سختی دارد اما می شود. با این که خدا توانایی جلوگیری از این فساد را دارد ولی حکمت خدا ایجاب می کند که نظام علی و معلولی عالم طبیعت را برای امتحان شدن انسان بر هم نزند.
اما آنچه که اين جا مهم است اين است که خدا آيا به همه اين ها يک نگاه و درخواست را دارد؟؟ خدا در قرآن مي فرمايد: «لا يکلف الله نفسا الا وسعها».(7)
انسان ها در اين که در چه خانواده اي به دنيا بيايند هيچ اختياري ندارند و در اين که پدر و مادر آنها در چه درجه اي از ايمان و اعتقاد و دين داري باشند بي تاثيراند و این که در چه محیطی بزرگ شوند و محیط بر آنها چه تاثیری بگذارد بی تقصیر و بی تاثیر اند براي همين خدا به اندازه آن چه که از محيط و خانواده و عقل ... به آنها دارايي داده از آنها تکليف مي خواهد و از آنها انتظار دارد در قرآن مي فرمايد: «لا يکلف الله نفسا الا وسعها».(8)

خدا در قضاوت ها و نمره دادن ها و درجه بندي افراد به داشته هاي آنها نگاه نمي کند چه بسا يک نفر داراي 1000 امتياز دارايي خانوادگي و عقلي و محيطي باشد و خود فرد در آن هيچ نقشي نداشته است بلکه خدا به تلاش و جهت گيري افراد بنا بر داشته هايشان نگاه مي کند و امتياز مي دهد در قرآن مي فرمايد: «ان ليس للانسان الا ما سعي».(9) دارايي حقيقي يک فرد به اندازه تلاش او است. چه بسا يک فردي با يک درجه دارايي خانوادگي ولي گرايش او به سمت خوبي ها باشد و جهت او مثبت باشد و با تلاش خود به درجه 3 برسد و يک نفر با 20 درجه دارايي خانوادگي جهت گيري منفي داشته باشد و به امتياز 15 برسد گر چه نفر دوم امتيازش علي الظاهر بيشتر است اما قدر و منزلتش از نفر اول کمتر است چون جهت گيري اش منفي است.
مهم اين است که خدا با چه مولفه اي بين ما قضاوت مي کند خدا به تلاش ما و جهت گيري ما امتياز مي دهد نه به داشته هاي غير اختياري و غير اکتسابي.

افراد با شرايط محيطي و خانوادگي نامناسب اگر يک قدم به سوي خدا حرکت کنند ارزشش به مراتب بيشتر از قدمي است که فرد واقع در محيط مناسب به سوي خدا بر مي داد.
این فرد معتاد با توانایی اندکی که دارد اگر یک قدم به طرف اصلاح شدن و کار خیر بردارد این جهت گیری او بسیار ارزشمند است و خدا این کار او را امتیازات فراوانی می دهد هر چند که از نظر جایگاه در دنیا شاید از خیلی از انسانها پایین تر باشد ولی در نزد خدا برای این جهت گیری و تلاشش ارشمند است. قرآن در مورد قیامت می فرماید: «خافِضَةٌ رافِعَةٌ»(10) قیامت روزی است که این ترتیب های معمول و مشهود ما انسان ها به هم می خورد خدا برخی را که در نظر ما پست بوده اند را بالا می برد.
پس مهم این است که هر انسانی در هر موقعیتی که هست چه تلاشی انجام می دهد.

پی نوشت ها:
1- ذاریات:56.
2- بقره: 155.
3- کلینی، کافی، اسلامیه، ج1، ص 183.
4- بلد:4.
5- طلاق: 12.
6- نحل:9.
7- بقره:286.
8- همان.
9- نجم:39.
10- واقعه:3.

موضوع قفل شده است