شبهه تاریخی : پیامبر و ارزش بر زنان و دختران

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
شبهه تاریخی : پیامبر و ارزش بر زنان و دختران

بسم الله الرحمن الرحیم

یکی از شبهات کاربر گرامی ساسان 2012



و یا اینکه گفته می شود پیامبر تنها کاری که در حق زنان انجام داد این بود که رسم زنده به گور کردن دختران را ریشه کن کرد و به جز این دیگر هیچ ارزشی برای زن قائل نبود ، چنانچه وقتی عثمان دختر پیامبر (رقیه)را می کشد ، پیامبر تنها واکنشی که از خود نشان می دهد این است که دختر دیگر خود( ام کلثوم) را نیز به عثمان می دهد و عثمان این بار نیز دختر او را می کشد و در نهایت پیامبر به یک نفرین در حق کشنده دخترش بسنده می کند . آیا پیامبر برای دختران و زنان ارزشی قائل نبوده است ؟ و اگر بجای دخترانش ، پسر او را می کشتند باز هم به همین سادگی از خون او می گذشت ؟

پاسخ استاد بزرگوار جناب کاوه :

نقل قول:

[=arial][=&quot]نخست لازم به توضیح است که سوالات مطرح شده تکراری بوده و پاسخ های آنها را می توان با کلیک کردن جسجوی سایت و نوشتن کلمه ای از پرسش مورد نظر با بحثهای که پیشتر درباره این مباحث شده آشنا شوید و پباسخها را ببینید . دوم آنکه در کوتاه ترین پاسخ به ارزش گذاری پیامبر به زنان ، تنها اشاره ای نسبت به تلاش پیامبر برای آموزش زنان و تعلیم آنان و توجه خاص به زن در نگاه رسول اکرم ،برای شما کافی است . این مطلب را می توانید در آدرس خلیفه دوم و زنان می توانید ببینید .
[/]
[/]

[=arial][=&quot]ببینیند . اینکه جناب عثمان همسر دو دختر پیامبر بوده هم امری ثابت نشده و بدون سند و بر اساس ادعاهای بی دلیل است . دوست خوبم (reza) در این باره مطالب زیبایی نگاشته است که پیشنهاد می کنم مراجعه بفرمایید .[/][/] [=arial][=&quot]عدم برخورد پیامبر با صحابه بر اساس مقتضیات زمان بود[/][=&quot] نه بر اساس ارزش زن و مرد . آن حضرت می فرمود اگر من اکنون با صحابه خود چنین برخوردی کنم ، دشمنان خواهند گفت که محمد (ص) با کمک اینها به حکومت رسید حالا یارانش را می کشد . و این برای پیامبری که تمام تلاشش پیوستن افراد جدید به دین مبین بود ، ناسازگار می نمود . زمانی که پیامبر زینب ( دختر یا دختر خوانده اش ) را از مکه به مدینه فراخواند و زینب همسر پسر خاله اش ،ابوالعاص بن ربیع بود ، در مسیر بازگشت زینب به مدینه ،عده ای دنبال کجاوه او رفته و سعی کردند او را باز بدارند ، زمانی که نتوانستند زینب را برگردانند یکی از آنها نیزه ای به کجاوه زد که زینب ترسید و بر اثر آن فرزندش را سقط کرد . پیامبر به قدری از این کار ناراحت شد که در فتح مکه فرمان عفو عمومی که صادر کرد ،عده ای 11 نفره را از این فرمان مستثنی دانست و یکی همین فردی بود که زینب را ترساند تا بچه اش سقط شود . او را گرفتند و کشتند .توجه پیامبر به وضع معاش زنان و اجازه به زنانی که نیازمند بودند و توانایی کار داشتند یا شوهرانشان مریض و از کارافتاده بودند به کار در بازار مدینه از جمله توجهات حضرت به امور معاش خانواده ها و زنان بود . پیامبر هرگز همسرش را کتک نزد و همواره به مهربانی با زنان سفارش می کرد .در جریان بیعت گرفتن از مردان از زنان نیز بیعت گرفت . و به اندازه مردان به زنان نیز اهمیت می داد .در جریان بیعت ظرف آبی آوردند و حضرت دست در آن کرده و دست خود را خارج نمود ،سپس زنان نیز یک به یک آمده و دست در ظرف آب کرده و با حضرت بیعت کردند .سفارشات فراوان به توجه به دختران و بویژه مادران اهمیت نگاه اسلام به زن را نشان می دهد . این در حالی است که در غرب زن عروسکی برای مجالس بزم و عیش یا بازار گرمی اقتصادی است . و پس از آن هیچ ارزشی نداشته و حداکثرش آن است که به مقام رفتن به عشرتکده ها یا کارتن خوابی نائل می شود .[/][/]

صرف نظر از صحت و سقم این قضیه به نظر من استدلال جناب ساسان212در این مورد به این شکل صحیح نمیباشد. اینکه آِیا فرزند پیامبر اگر پسر بود هم آیا ایشان همین رفتار را داشتند یا خیر اساسا سوال غلطی است. گوینده ابتدا پیشبینی می کند که اگر فرزند ایشان پسر بود لابد پیامبر به نفرین بسنده نمیکرد و یا چون مقتول پسر بوده حتما با شدت بیشتری برخورد مینمود حال آنکه امری که بوقوع نپیوسته نمیتواند منشا قضاوت باشد. در جواب اگر کسی بگوید، آری اگر پسر هم بود پیامبر به خاطر شرایط و منافع امت اسلامی همین رفتار را میکرد، عنوان شبهه برطرف میشود حال آنکه اینگونه استدلال به کلی صحیح نمیباشد. و مصداق اموری که تحقق نیافته نباید مبنای قضاوت باشد.

نیایش سبز;57836 نوشت:
و یا اینکه گفته می شود پیامبر تنها کاری که در حق زنان انجام داد این بود که رسم زنده به گور کردن دختران را ریشه کن کرد و به جز این دیگر هیچ ارزشی برای زن قائل نبود


این حرف درست نیست به دلیل اینکه پیامبر خدمات زیادی نسبت به زنان داشته اندعلاوه بر برداشتن زنده به گورشان.
پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم- در روزگارى كه زن ارزش و اعتبارى نداشت مقام زن را تا سطح یك انسان مستقل و داراى حقوق و شخصیت بالا برده، توصیه مى فرمود كه مقتضیات فطرت زن رعایت شود.

رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم زن را تشبیه به استخوان خمیده دنده ها مى كرد

و مى فرمود: زن شبیه استخوان خمیده دنده هاست و در همان وضعى كه هست، سودمند است.اگر بخواهند آن را راست كنند، مى شكند و ضایع مى شود.

[محمد صلى اللَّه علیه و آله و سلم، خاتم پیامبران ج 1، ص 386 و 387.]

این بدان معناست كه خلقت زنان را نمى توان تغییر داد و كارى كه از عهده مردان بر مى آید و درصلاحیت آنان است، هیچ گاه از عهده زنان بر نمى آید.
و مرتباً درباره محبت و مهربانى و مداراى با آنها سفارش مى‏كرد، به زنان سلام مى‏كرد و مكرر مى‏فرمود:
من از دنياى شما سه چيز را دوست مى‏دارم و آن سه چيز عبارت‏اند از: عطر، زن و نماز كه روشنى چشم من است. (1)
ناگفته پيدا است كه اين سخن پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم به خاطر شهوت و غريزه جنسى نبود، بلكه آن حضرت با ايراد چنين سخنانى مى‏خواست زنان را كه در نظر اعراب، موجودى بى‏ارزش و در حد يك حيوان بودند، بزرگ جلوه دهد. بدين جهت، زن را در رديف نماز كه امرى عبادى و مقدس است، قرار داد و با اين تعبير، زن را به بالاترين مقام ترقى داد.
«ميمونه»، همسر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم مى‏گويد: از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم شنيدم كه مى‏فرمود: بهترين مردان امت من كسى است كه نسبت به همسر خود بهترين رفتار را داشته باشد و بهترين زنان امت من كسى است كه نسبت به همسر خويش بهترين كردار را داشته باشد. هر زنى كه آبستن مى‏شود، هر شب و روزى كه بر وى مى‏گذرد، برابر با هزار شهيد، اجر و پاداش دارد. بهترين زنان امت من زنى است كه در آنچه معصيت نباشد، رضاى شوهر را به دست آورد و بهترين مردان امّت من، مردى است كه با خانواده‏اش به لطف و مدارا زندگى كند. چنين مردى هر روزى كه بر او بگذرد، اجر صد شهيد دارد.
عمر گفت: يا رسول‏اللَّه! چگونه مى‏شود زنى كه رضايت شوهرش را به دست آورد، اجر هزار شهيد و مردى كه با خانواده‏اش مدارا كند، اجر صد شهيد را داشته باشد؟
پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم فرمود: بدان كه اجر زنان، نزد خداوند، بيش از اجر مردان است. به خدا سوگند كه ستم شوهر نسبت به زن، بعد از شرك به خدا، بزرگترين گناهان است. نسبت به رفتار با موجود ضعيف (زن و يتيم) از خدا بترسيد كه خداوند به خاطر ايشان، شما را مؤاخذه خواهد كرد. هر كه به اين دو نيكى كند، رحمت الهى نصيب او شود و هر كه بدى نمايد، مورد سخط و خشم الهى واقع شود.(2)
رسول اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم معيار جوانمردى و فرومايگى انسان را چنين بيان مى‏فرمايد: جوانمردان، كسانى هستند كه زنان را گرامى مى‏دارند و فرومايگان نسبت به آنان اهانت مى‏نمايند. (3)
و در حديث ديگر مى‏فرمايد: بهترين شما كسى است كه با خانواده‏اش رفتار نيك داشته باشد. من نيز با خانواده‏ام چنين‏ام.(4)
ابن‏عباس از پيامبر گرامى صلى اللَّه عليه و آله و سلم روايت مى‏كند: هركس دخترى داشته باشد و نسبت به او اهانتى روا ندارد و فرزند پسرش را بر او ترجيح ندهد، خداوند او را داخل بهشت مى‏كند. (5 )
و نيز مى‏فرمايد: هركسى كه از بازار، متاع و تحفه‏اى به خانه آرد، اول به دختران بدهد و سپس به پسران. هر آن كس كه دختران را شاد كند، گويى كه از ترس خدا گريسته است، يعنى همان تقرب و پاداش را دارد.(6)

پی نوشتها:
1 ـ روش خوشبختى، ص 89.
2ـ روش خوشبختى، ص 78 تا 79.
3 ـ ما اكرم النساء الا كريم و ما اهانهن الا لئيم. (آيين همسردارى، ص 6).
4 ـ خيركم خيركم لاهله و انا خيركم لاهلى.(حقوق و حدود زن در اسلام، ص 44- 47).
5 ـ محمد صلى اللَّه عليه و آله و سلم خاتم پيامبران، ج 1، ص 183.
6 ـ محمد صلى اللَّه عليه و آله و سلم خاتم پيامبران، ج 1، ص 183
.

نیایش سبز;57836 نوشت:
چنانچه وقتی عثمان دختر پیامبر (رقیه)را می کشد ، پیامبر تنها واکنشی که از خود نشان می دهد این است که دختر دیگر خود( ام کلثوم) را نیز به عثمان می دهد و عثمان این بار نیز دختر او را می کشد و در نهایت پیامبر به یک نفرین در حق کشنده دخترش بسنده می کند .

این ادعا غلط است وقبلا هم بحث شده وبا استدلالی که آورده میشود حرف شما باطل می شودجناب2012،این جواب بنده کاملا محققانه ودقیق است لطفا دقیق مطالعه بفرمایید.
ما بر اين اعتقاد هستیم كه همسران عثمان هيچ كدامشان دختر پيامبر نبودند ؛ بلكه ربيبه آن حضرت و دختران خواهر حضرت خديجه بوده‌اند. (برای آگاهی بیشتر به اين كتاب‌ها مراجعه بفرمايند : ازواج النبي و بناته ، تأليف الشيخ نجاح الطائي و الصحيح من سيرة النبي الأعظم نوشته سيد جعفر مرتضي و...).
اما دلايلي كه در اين باره آورده شده است :
1 . عدم وجود رابطه صميمانه بين پيامبر و ديگر دختران آن حضرت :
با رجوع به سيره نبي مكرم اسلام و دقت در آن ، در مي‌يابيم كه روايات بسياري از رابطه بسيار صميمانه نبي مكرم اسلام و دختر بزرگوارش صديقه طاهره سلام الله عليها حكايت مي‌كند ؛ تا جايي هر زماني پيامبر اسلام به سفر مي‌رفت ، آخرين كسي كه با او خدا حافظي مي‌كرد ، فاطمه زهرا بود و وقتي از سفر بر مي‌گشت ، قبل از هر كاري به ديدار فاطمه مي‌رفت و در خانه او را مي‌زد . روايات فراواني در كتاب‌هاي شيعه و سني اين رابطه بسيار صميمانه را ثابت مي‌كند ؛ از جمله بسياري از علماي شيعه و سني يكي از القاب آن حضرت را « ام أبيها » نقل كرده‌اند . ابن حجر عسقلاني در تهذيب و الإصابه ، ذهبي در سير اعلام النبلاء و الكاشف خود نوشته‌اند :
فاطمة الزهراء ... كانت تكنى أم أبيها .
(الإصابة - ابن حجر - ج 8 - ص 262 و سير أعلام النبلاء - الذهبي - ج 2 - ص 118 – 119 و الكاشف في معرفة من له رواية في كتب الستة - الذهبي - ج 2 - ص 514 و تهذيب الكمال - المزي - ج 35 - ص 247 و أسد الغابة - ابن الأثير - ج 5 - ص 520 و الاستيعاب - ابن عبد البر - ج 4 - ص 1899)
اما هيچ روايتي ؛ حتي يك روايت ضعيف نيز در كتاب‌هاي شيعه و سني نقل نشده است كه پيامبر اسلام حتي يكبار درِ خانه رقيه و ام كلثوم را زده باشد . چرا پيامبر اسلام(ص) اين رابطه بسيار صميمانه را با ديگر دختران خود نداشته‌ است ؛ نه در مدينه و نه حتي در مكه ؟ مگر نه اين كه به ادعاي اهل سنت آن‌ها نيز يادگار خديجه بودند ؟
هر چند كه فاطمه زهرا از هر نظر از تمامي زنان عالم متمايز بوده است ؛ ولي اگر پيامبر دختري غير از فاطمه داشت ، شايسته بود كه اين رابطه صميمانه بين آن‌ها نيز وجود داشته باشد .
2. در قضيه مباهله كه پيامبر تمام بستگان درجه يك خود را انتخاب كرد ، چرا ديگر دختران خود را نبرد.
قضيه ديگري كه بطلان اين قضيه را روشن مي‌كند ، اين است كه در هيچ جايي از تاريخ ثبت نشده است كه در مدينه ، احدي از مهاجرين و يا انصار به خواستگاري ام كلثوم رفته باشد ؛ با اين كه براي خواستگاري از فاطمه زهرا و رسيدن به افتخار دامادي پيامبر ، بر يكديگر پيش دستي مي‌كردند و هر كس دوست داشت اين افتخار نصيب او شود . آيا ام كلثوم دختر پيامبر نبود يا اصلاً چنين دختري وجود خارجي نداشت ؟

ادامه دارد...

3. از دلايلي كه دروغ بودن اين قضيه را روشن مي‌سازد ، اين است كه بسياري از علماي اهل سنت و از جمله ضياء المقدسي گفته‌اند :
عن قتادة ، قال : ولدت خديجة لرسول الله ( صلى الله عليه وآله وسلم ) : عبد مناف في الجاهلية ، وولدت له في الاسلام غلامين ، وأربع بنات : القاسم ، وبه كان يكنى : أبا القاسم ، فعاش حتى مشى ، ثم مات ، و عبد الله ، مات صغيرا . وأم كلثوم . وزينب . ورقية . وفاطمة ... .
البدء والتاريخ ، ج 5 ، ص 16 و ج 4 ، ص 139 .
قتاده گفته است : خديجه براي نبي مكرم اسلام ، در عهد جاهليت ، عبد مناف را به دنيا آورد و بعد از اسلام ، دو پسر و چهار دختر به نام هاي : قاسم ـ به خاطر او كنيه پيامبر را «ابوالقاسم » گذاشتند ، آن قدر زنده بود كه مي‌توانست راه برود بعد از آن فوت كرد ـ و عبد الله كه خردسال فوت كرد ، و ام كلثوم ، زينب ، رقيه و فاطمه را به دنيا آورد .
شهاب الدين قسطلاني بعد از نقل سخن مقدسي مي‌نويسد :
وقيل : ولد له ولد قبل المبعث ، يقال له : عبد مناف ، فيكونون على هذا اثني عشر ، وكلهم سوى هذا ولد في الاسلام بعد المبعث .
المواهب اللدنية ، ج 1 ، ص 196 .
گفته‌اند كه كه خديجه قبل از مبعث يك پسر براي او به دنيا آورد كه به او عبد مناف مي‌گفتند ، غير از عبد مناف بقيه فرزندان پيامبر بعد از مبعث متولد شده است .
و ابن عبد البر در الإستيعاب مي‌نويسد :
وقال الزبير ولد لرسول الله صلى الله عليه وسلم القاسم وهو أكبر ولده ثم زينب ثم عبد الله وكان يقال له الطيب ويقال له الطاهر ولد بعد النبوة ثم أم كلثوم ثم فاطمة ثم رقية .
الا
ستيعاب - ابن عبد البر - ج 4 - ص 1818 .
زبير گفته : نخستين فرزند رسول خدا كه به دنيا آمد ، قاسم بود و او از همه بزرگتر بود ، پس او زينب ، و پس از وي عبد الله كه به وي طيب و يا طاهر نيز مي‌گفتند بعد از نبوت متولد شد ، پس از آن ام كلثوم ، سپس فاطمه و پس از وي رقيه به دنيا آمدند .
از طرف ديگر نوشته‌اند كه رقيه ، كوچكترين دختر رسول خدا و حتي از حضرت زهرا سلام الله عليها نيز كوچكتر بوده است . چنانچه ابن كثير دمشقي مي‌نويسد :
أكبر ولده عليه الصلاة والسلام القاسم ، ثم زينب ، ثم عبد الله ، ثم أم كلثوم ثم فاطمة ثم رقية ...
بزرگترين فرزند ، پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم قاسم ، و پس از آن ، زينب ، عبد الله ، ام كلثوم ، فاطمه و پس از آن رقيه بوده است
.
با اين تفصيل ، چگونه مي‌توان اين سخن اهل سنت را تصديق كرد كه رقيه با عثمان ازدواج كرده ، بعد با او به حبشه مهاجرت نموده و حتي در داخل كشتي فرزندي از او سقط شده است !!! . با اين كه مي‌دانيم ، هجرت اول به حبشه در سال پنجم بعد از بعثت بوده است .
و همچنين بسياري از علماي اهل سنت نوشته‌اند كه ام كلثوم و رقيه قبل از اين كه با عثمان ازدواج كنند در عقد پسران أبي لهب بوده‌اند و بعد از آن كه سوره تبّت در حق أبي لهب نازل شد ، وي به فرزندانش دستور داد كه دختران رسول خدا را طلاق بدهند . ابن أثير در اسد الغابة مي‌نويسد :
قد زوج ابنته رقية من عتبة بن أبي لهب وزوج أختها أم كلثوم عتيبة بن أبي لهب فلما نزلت سورة تبت قال لهما أبوهما أبو لهب وأمهما أم جميل بنت حرب بن أمية حمالة الحطب فارقا ابنتي محمد ففارقاهما ...
أسد الغابة - ابن الأثير - ج 5 - ص 456 .
رسول خدا ، دخترش رقيه را به عتبه پسر أبي لهب و ام كلثوم را به عتيبه پسر ديگر ابولهب داد ، وقتي سوره تبت نازل شد ، ابولهب و همسرش ام جميل كه همان «حمالة الحطب » باشد ، به پسرانش دستور دادند كه دختران محمد را طلاق دهند . پس آن‌ها را طلاق دادند ...
در حالي كه مي‌دانيم ، سوره تبت در زماني نازل شده است كه مسلمين در شعب أبي طالب در محاصره بودند .
سيوطي در الدر المنثور مي‌نويسد :
و محاصره در شعب أبي طالب در سال ششم هجري و بعد از هجرت به حبشه بوده است .
(الدر المنثور - جلال الدين السيوطي - ج 6 - ص 408)
با اين حال چگونه مي‌توان تصديق كرد كه همسر عثمان دختر پيامبر بوده است ؟
4. تنها کسی که پیامبر افتخار قرابت با او را ذکر کرده است حضرت علی بن ابی طالب (ع) است در این رابطه به این حدیث توجه کنید: ابن الدمشقي و محب الدين طبري مي‌نويسند: رسول خدا (ص) به على عليه السّلام فرمود : يا على خداى تعالى سه گونه موهبت به تو عنايت فرموده است كه به من و هيچيك از مردم ، عنايت نفرموده است :
1. پدر زنى مانند من به تو ارزانى داشته است كه به من عنايت نكرده است ؛

2. همسر پاكيزه گوهر راستگو و راست رو به تو مرحمت داشته كه به من عنايت نفرموده است ؛
3 . حسن و حسينى از پشت تو به وجود آورده است كه چنان دو فرزندى از پشت من بوجود نياورده است ؛ آرى ! من از شمايم و شما از من مى‏باشد . (جواهر المطالب في مناقب الإمام علي (ع) - ابن الدمشقي - ج 1 - ص 209 و الرياض النضرة ج 2 ص 202) .
در اين روايت پيامبر اسلام به صراحت مي‌گويد كه به احدي غير از علي عليه السلام پدر زني مثل من داده نشده است ، معلوم مي‌شود كه پيامبر دختر ديگري نداشته است و گرنه چنين سخني نمي‌فرمود. و همچنین به صراحت از حضرت علی تجلیل کرده است.

موضوع قفل شده است