شبکه اهل بیت ندای تحریف سر داد

تب‌های اولیه

46 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
شبکه اهل بیت ندای تحریف سر داد

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
امشب حدود ساعت 12:30 دقیقه داشتم شبکه اهل بیت علیهم السلام را نگاه می کردم که درباره ی آتش زدن قرآن ها در زمان حضرت عثمان سخن می گفت ناگهان بعد از آن گفت که در آن زمان خیلی از آیه های قرآن در مورد حضرت علی رضی الله عنه را حذف کردند و همان زمان حضرت علی پیش حضرت عثمان رفت و به صحابه هشدار داد اگر این قرآنی که نزد من است را به کشور های دیگر صادر نکنید دیگر این امت این قرآن را تا زمان ظهور قائم اهل بیت نخواهد دید.
وقتی این ها را می شنیدم شکه شده بودم و باورم نمی شد تا این که چندین بار از تحریف قرآن حرف زد. و برای اثبات سخن اش به چندین مدرک از علمای بزرگ شیعه هم چون طبرسی و مجلسی استناد کرد.
ای دوستان شیعه اگر شما این شبکه را قبول ندارید و اگر همانند مراجع تقلیدتان قرآن را صحیح می دانید پس چرا علیه این شبکه سخن نمی گویید.
چرا می گذارید علمای بزرگتان هم چون آیت الله مددی و آیت الله زنجانی در این شبکه حضور پیدا کنند.

سلام دوست من
این برنامه را من ندیدم ولی این بحث رو ایشون شب های قبل نیز داشتند...
مطمئن هستم شما به تمام سخنان ایشان دقت نکرده اید.
خلاصه ی حرف های ایشان این بود که اولا متن قرآن همان قرآن است و خود قرآن به صراحت اعلام می کند که ما محافظ قرآن هستیم ... پس تحریفی در کار نیست.اما...
اما ایشان می گویند که برداشت هایی از قران را که برداشت های صحیحی بود را آتش زدند یعنی اینکه اگر در آیه ای منظور امام علی ( ع ) بود آن منظور را تغییر دادند و گفتند این ایه مربوط به کسی و یا کسانی دیگر است.مانند ایه ای که من دیدم که شما در یک تاپیک هم معنای شیعی اورده بودید و هم معنای اهل تسنن ان را که کلی پرانتز داشت و معنای پرانتز ها هم برداشت اهل سنت است.
حال اقای الله یاری با سند اثبات میکنند که برداشت صحیح را عثمان نادیده گرفت و برداشتی نا صحیح جایگزین کرد.
امام زمان(عج) می آید و معنا و منظور آیات را آنگونه که صحیح است بیان می کند نه اینکه به ان آیه ای که کم شده را اضافه کند یا آیه ی اضافه شده ای را کم کند.

درود بر پینوکیوی عزیز

جناب الله یاری متاسفانه تد مزاجند و مطالبیکه نیاز ندارد با عصبانیت مطرح گردد با همان کلام تندشان مطرح میکنند.
خود من را به شخصه یاد بعضی از مفتیهای تند مزاج بندر ترکمن می اندازد.
این حکایت هم جالب است
یکی از دوستان من رفت پیش یک روحانی سنی یک کتاب درباره اصل و نسب پیامبر بود خونده بود و توی اون کتاب نوشته بود پدر پیامبر جزو هدایت شده ها نبوده دلیلش هم از روی منابعی ذکر کرده بود.
حال این چه دخلی به دین من مسلمان دارد آن بماند.
این روحانی با شنیدن این کلمات بجای توصیفی عالمانه کم مونده بود این رفیق ما رو یه کاریش بکنه.

حال نقل این بنده خداست.

حضرت علی علیه السلام خلق نیکو و کرامات متعالیه ای داشتند که در آیات الهی میتوان بوضوح منشاء این کرامات رو دید.

ایشان در سیر الی الله جزو السابقون السابقون پیروز در زکات دادن مشهور و مثال زدنی در ولایت و سرپرستی و هدایت مسلمین و دیگر صفات ممدوح هم مثال زدنی بودند.
دیگر نیاز به این تند مزاجی ها نیست.

انشاالله ما هم از ایشان بیاموزیم و گفتار کردار و پندارمان را مانند این شاگرد شایسته پیامبر صلی الله علیه و آله و صلم کنیم.

این نفعی است که باید به ما برسد .

حمد و سپاس مخصوص خداوند است

عقیل;46489 نوشت:
وقتی این ها را می شنیدم شکه شده بودم و باورم نمی شد تا این که چندین بار از تحریف قرآن حرف زد. و برای اثبات سخن اش به چندین مدرک از علمای بزرگ شیعه هم چون طبرسی و مجلسی استناد کرد. ای دوستان شیعه اگر شما این شبکه را قبول ندارید و اگر همانند مراجع تقلیدتان قرآن را صحیح می دانید پس چرا علیه این شبکه سخن نمی گویید. چرا می گذارید علمای بزرگتان هم چون آیت الله مددی و آیت الله زنجانی در این شبکه حضور پیدا کنند.

درود بر عقیل گرامی
الان که شما فرمودید و من شنیدم هم شوکه شدم.

والله چی بگم.

این آقا دیگه از حد گذرونده علمای ما هم که باهاش بخوان حرف بزنن با اون اخلاق عجیبش فکر نکنم گوش کنه شاید دیدید آیت الله زنجانی رو بارها با کلماتی عجیب و غریب مسخره کرده یا مطالبشونو نقض کرده .

هر کسی هم زنگ بزنه بهش یه چیزی بخواد یاد بده خوب این آدم گوشش هم نمیشنوه
این هم بی فایده است.
من این مطالب رو نشنیدم ولی از این آدم بعید نمی دونم.

یاحق

عقیل;46489 نوشت:
و برای اثبات سخن اش به چندین مدرک از علمای بزرگ شیعه هم چون طبرسی و مجلسی استناد کرد.

حالا اساتید باید رای بدن که این روایت هست ؟
اگر هست سندش قویه یا ضعیف. و بالاخص در بخشیکه مربوط به سخن علی علیه السلام هست.
:jangjoo:
یاحق

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم

pinockhio;46491 نوشت:
اما ایشان می گویند که برداشت هایی از قران را که برداشت های صحیحی بود را آتش زدند یعنی اینکه اگر در آیه ای منظور امام علی ( ع ) بود آن منظور را تغییر دادند و گفتند این ایه مربوط به کسی و یا کسانی دیگر

حضرت عثمان قرآن ها را جمع کرد و آتش زد و فقط شش عدد قرآن را به طور کاملا صحیح باقی گذاشت و در این اختلافی نیست و اهل سنت هم به آن معتقدند اما ما می گوییم نیت عثمان خوب بوده و کار خوبی بوده پس او را مواخذه نمی کنیم.
شما می گویید برداشت از آیات را آتش زدند برادر مگر می شود برداشت ها را آتش زد در آن زمان هیچ کتابی به جز قرآن وجود نداشت و هنوز تفاسیر وجود نداشت.
اما من مطمئنم که ایشان این حرف ها را زدند می توانید تکرار برنامه را هم ببینید.
در ضمن گفتند این آیه هم این طوری بوده
يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ فی علی وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ
و گفت فی علی را پاک کردند

عقیل;46530 نوشت:

در ضمن گفتند این آیه هم این طوری بوده
يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ فی علی وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ
و گفت فی علی را پاک کردند


سلام و درود:Gol:

یعنی در واقع منظورشون این بود که قرآن تحریف شده !!!

این اتهام بزرگی است و برای اثباتش از شما درخواست فایل ویوئی و یا صوتی برنامه مذکور را داریم.تا فرمایشاتتون مستند بشه.

چون پذیرفتنش سخته که کسی چنین صحبتی کرده باشه؟


بدرود:Gol:

سلام
شما چرا متوجه منظور من نمی شوید ویا خود را به ان راه می زنید..من بارها تا کنون برنامه ی ایشان را در این باره دیده ام و ایشان این ایه را نگفتند به این شکل بوده و عثمان از ان (فی علی )را کم کرده..هیچ کس توان تحریف در ایات قران را ندارد...ضمنا می توانم بپرسم که ان نیت خیر چه بوده است که عثمان کلام الهی را اتش زده است...ایا به صرف اینکه عثمان است باید بگویید مواخذه نمی کنیم...شما چه دلیلی برای این دارید...به هر حال باید دلیلی اورد و ضمنا بگویید چه ویژگی هایی داشتند که انها را اتش زدند....اگر می خواهید بحث منطقی شود لطف بفرمایید فایل صوتی و یا تصویری از تمام برنامه قرار دهید تا بعد.

عقیل;46489 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
امشب حدود ساعت 12:30 دقیقه داشتم شبکه اهل بیت علیهم السلام را نگاه می کردم که درباره ی آتش زدن قرآن ها در زمان حضرت عثمان سخن می گفت ناگهان بعد از آن گفت که در آن زمان خیلی از آیه های قرآن در مورد حضرت علی رضی الله عنه را حذف کردند و همان زمان حضرت علی پیش حضرت عثمان رفت و به صحابه هشدار داد اگر این قرآنی که نزد من است را به کشور های دیگر صادر نکنید دیگر این امت این قرآن را تا زمان ظهور قائم اهل بیت نخواهد دید.
وقتی این ها را می شنیدم شکه شده بودم و باورم نمی شد تا این که چندین بار از تحریف قرآن حرف زد. و برای اثبات سخن اش به چندین مدرک از علمای بزرگ شیعه هم چون طبرسی و مجلسی استناد کرد.
ای دوستان شیعه اگر شما این شبکه را قبول ندارید و اگر همانند مراجع تقلیدتان قرآن را صحیح می دانید پس چرا علیه این شبکه سخن نمی گویید.
چرا می گذارید علمای بزرگتان هم چون آیت الله مددی و آیت الله زنجانی در این شبکه حضور پیدا کنند.

به نام خدا

با سلام به دوستان گرامی

سخنشان کاملا درست و مطابق با اعتقاد شیعه می باشد و ما معتقدیم کار عثمان در تکمیل کار عمر در از بین بردن بیانات رسول خدا ص در حق اهل بیت ع بوده است لذا عمر دستور منع کتابت سخنان رسول خدا ص را داد تا حق امام علی ع را کتمان کند و در قرآنهایی که آتش زده شد در حاشیه آنها سخن رسول خدا درباره تاویل آیات نوشته می شده و عثمان آن را از بین برده است و این تحریف معنوی قرآن است نه تحریف لفظی

یاسین;46666 نوشت:
و این تحریف معنوی قرآن است نه تحریف لفظی

سلام علیکم
با سپاس
جناب یاسین تعریف لفظ قرآنی و معنائی قرآنی چیست و چه تفوتی بین آنهاست؟
آیت الله حسینی قزوینی در یکی از جلساتشون این جملات را در مورد تحریف قرآن از نگاه شیعه ذکر کردند:
ایشان فرمودند در عقیده شیعه هیچگونه تحریفی در قرآن صورت نگرفته و برای استناد به کتابی از آیت الله خوئی اشاره کردند که من نام کتاب خاطرم نیست.

نظر شیعه در این رابطه چیست؟

یاحق

نقل قول:

نقل قول:
ای دوستان شیعه اگر شما این شبکه را قبول ندارید و اگر همانند مراجع تقلیدتان قرآن را صحیح می دانید پس چرا علیه این شبکه سخن نمی گویید.
چرا می گذارید علمای بزرگتان هم چون آیت الله مددی و آیت الله زنجانی در این شبکه حضور پیدا کنند.

با سلام

هنگاميكه اهل سنت اين سايت و مشابه أنرا تعطيل كردند امور خود بخود اصلاح میشود :

http://audio.islamweb.net/audio/index.php?page=rewayat

قرائات عشر یعنی چه ؟ مگر قرآن از نزد خدای واحد احد از لوح محفوظ بر قلب پیامبر نازل نشد ؟

قاتل درست است یا قوتل ؟

لتصیبن در کتاب مکنون بوده یا لا تصیبن ؟

وسارعوا بوده یا سارعوا؟؟؟؟

عجبتَ درسته یا عجبتُ ؟؟؟؟

امضاء

____________________

[=Arial Narrow]قال النبی (ص) :علی مع القرآن والقرآن مع علی لن یفترقا . حدیث صحیح عند الشیعة و السنة

bina88;46695 نوشت:
سلام علیکم
با سپاس
جناب یاسین تعریف لفظ قرآنی و معنائی قرآنی چیست و چه تفوتی بین آنهاست؟
آیت الله حسینی قزوینی در یکی از جلساتشون این جملات را در مورد تحریف قرآن از نگاه شیعه ذکر کردند:
ایشان فرمودند در عقیده شیعه هیچگونه تحریفی در قرآن صورت نگرفته و برای استناد به کتابی از آیت الله خوئی اشاره کردند که من نام کتاب خاطرم نیست.

نظر شیعه در این رابطه چیست؟

یاحق

به نام خدا و با سلام
مطلب زیر با تلخیص ار تفسیر نمونه نقل می شود:


تحريف

مهمترين دستاويزى كه بعضى براى مساله تحريف بدست آورده‏اند روايات مختلفى است كه بر اثر عدم درك مفهوم واقعى آن، و يا عدم بررسى سند آنها چنين سوء تعبيرى به وجود آمده است.
اين روايات بر چند گونه است:
1- قسمتى از اين روايات، رواياتى است كه مى‏گويد على ع بعد از وفات پيامبر ص به جمع‏آورى قرآن پرداخت، و هنگامى كه آن را جمع كرد و بر گروهى از صحابه كه اطراف مقام خلافت را گرفته بودند عرضه فرمود، آنها از آن استقبال نكردند و على ع گفت ديگر آن را نخواهيد ديد!.
ولى با دقت در همين روايات روشن مى‏شود كه قرآن نزد على ع با ديگر قرآنها ابدا تفاوت نداشت بلكه اين تفاوت در سه چيز بود: نخست اينكه آيات و سوره‏ها به ترتيب نزول تنظيم شده بود، و ديگر اينكه شان نزول هر آيه و سوره در كنار آن قيد شده بود، سومين امتياز اينكه تفسيرهايى كه از پيامبر ص شنيده بود و همچنين آيات ناسخ و منسوخ در آن درج شده بود.
بنا بر اين قرآنى كه على ع به جمع‏آورى آن پرداخت چيزى جز اين قرآن نبود و مازادش" تفسيرها" و" تاويلها" و" شان نزولها" و" تميز ناسخ و منسوخ" و مانند آن بوده است، و به تعبير ديگر هم قرآن بود، و هم تفسير اصيل قرآن.....
2- قسمتى ديگر از اين روايات رواياتى است كه اشاره به تحريف معنوى قرآن مى‏كند.
زيرا مى‏دانيم تحريف بر سه گونه است:" تحريف لفظى" و" تحريف معنوى"و" تحريف عملى".
منظور از تحريف لفظى آنست كه در الفاظ و عبارات قرآن كم و زياد و تغيير داده شود (اين همان چيزى است كه ما و همه محققان اسلام آن را شديدا انكار مى‏كنيم).
ولى" تحريف معنوى" آنست كه آيه‏اى را آن چنان معنى و تفسير كنند كه خلاف مفهوم واقعى آن باشد. و نيز" تحريف عملى" آنست كه آن را بر خلاف عمل كنند.
مثلا در تفسير على بن ابراهيم از" ابو ذر" چنين مى‏خوانيم: هنگامى كه آيه يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ (آل عمران 106) نازل شد پيامبر ص فرمود روز قيامت از مردم سؤال مى‏كنند كه با ثقلين (قرآن و عترت پيامبر) چه كرديد؟ مى‏گويند: اما الاكبر فحرفناه، و نبذناه و راء ظهورنا ...:
" ما ثقل اكبر (قرآن) را تحريف كرديم و پشت سر انداختيم پيداست كه منظور از تحريف در اينجا همان دگرگون ساختن مفهوم قرآن و پشت سر انداختن آنست.
3- قسمت ديگرى از اين روايات رواياتى است كه قطعا مجعول است و براى بى‏اعتبار ساختن قرآن بدست دشمنان و منحرفان يا افراد نادان ساخته و پرداخته شده است.
مانند روايات متعددى كه از احمد بن محمد بن سيارى نقل شده است كه عدد اين روايات به صد و هشتاد و هشت روايت! بالغ مى‏شود و مرحوم حاجى نورى در كتاب" فصل الخطاب" فراوان از او نقل كرده است.
" سيارى" راوى اين احاديث به گفته بسيارى از بزرگان علم رجال كسى بوده است فاسد المذهب، غير قابل اعتماد، و ضعيف الحديث، و به گفته بعضى، اهل غلو، منحرف، معروف به تناسخ و كذاب بوده، و به گفته كشى صاحب رجال معروف، امام جواد ع در نامه خود ادعاهاى سيارى را باطل و بى اساس خواند.
البته روايات تحريف منحصر به سيارى نيست ولى قسمت مهمش به او بر مى‏گردد!.
در ميان اين روايات مجعول روايات مضحكى ديده مى‏شود كه هر كس مختصر اهل مطالعه باشد فورا به فساد آن پى مى‏برد.
مانند روايتى كه مى‏گويد در آيه 3 سوره نساء و إِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِي الْيَتامى‏ فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ) در ميان شرط و جزا بيش از يك سوم قرآن ساقط شده است!!! در حالى كه ما در تفسير سوره نساء گفتيم كه شرط و جزاء در آيه فوق كاملا يا يكديگر مربوطند و حتى يك كلمه در ميان اين دو اسقاط نشده است.
بعلاوه بيش از يك سوم قرآن حد اقل معادل چهارده جزء قرآن مى‏شود! اين بسيار خنده‏آور است كه كسى ادعا كند قرآن با آن همه نويسندگان و كتاب وحى و آن همه حافظان و قاريان از زمان پيامبر ص به بعد چهارده جزاش بر باد رفته و كسى آگاه نشده؟ اين دروغگويان و دروغ‏پردازان توجه به اين واقعيت تاريخى نكرده‏اند كه قرآن كه قانون اساسى و همه چيز مسلمانان را از آغاز تشكيل مى‏داد، شب و روز در همه خانه‏ها و مساجد تلاوت مى‏شد، چيزى نبود كه حتى يك كلمه آن را بتوان اسقاط كرد تا چه رسد به چهارده جزء! دروغى به اين بزرگى دليل روشنى بر ناشى‏گرى جاعلان اينگونه احاديث است.
بسيارى از بهانه‏جويان در اينجا به سراغ كتاب" فصل الخطاب" كه در بالا اشاره كرديم (نوشته مرحوم حاجى نورى) مى‏روند كه در زمينه تحريف نگاشته است.
ولى اين كتاب علاوه بر اينكه با توجه به آنچه در بالا گفتيم وضعش روشن مى‏شود، مرحوم حاج شيخ آقا بزرگ تهرانى كه شاگرد مبرز مرحوم حاجى نورى است در شرح حال استادش در جلد اول" مستدرك الوسائل" مى‏گويد:
اما در مورد كتاب" فصل الخطاب" كرارا از استادم شنيدم ميفرمود مطالبى كه در فصل الخطاب است عقيده شخصى من نيست، بلكه اين كتاب را براى طرح بحث و اشكال نوشتم، و اشارتا عقيده خودم راجع به عدم تحريف را آورده‏ام، و بهتر بود نام كتاب را" فصل الخطاب فى عدم تحريف الكتاب" مى‏گذاردم.
سپس مرحوم" محدث تهرانى" مى‏گويد:" ما از نظر عمل روش استاد خودمان را به خوبى مى‏ديديم كه هيچگونه وزن و ارزشى براى اخبار تحريف قائل نبود، بلكه آنها را از اخبارى مى‏دانست كه بايد بر ديوار كوبند، تنها كسى مى‏تواند نسبت تحريف را به استاد ما بدهد كه به مرام و عقيده او آشنا نبوده است"
تفسير نمونه، ج‏11، ص: 27 تا 31

دیشب هم در مورد تحریف قرآن در شبکه اهل بیت صحبت می شد اما متاسفانه تا اومدم ضبطش کنم داشت تمام می شد و من فقط رسیدم این تکه را ضبط کنم حتما ببینید

عقیل;47981 نوشت:
دیشب هم در مورد تحریف قرآن در شبکه اهل بیت صحبت می شد اما متاسفانه تا اومدم ضبطش کنم داشت تمام می شد و من فقط رسیدم این تکه را ضبط کنم حتما ببینید

آقای عقیل شما گوش می کنید بقیه چی میگن یا فقط داری حرف خودتو میزنی؟شما معنای تحریف رو نمیدونید بعد میایی میگی که اقا شیعه گفته تحریف کرده اند!؟

عقیل;47981 نوشت:
دیشب هم در مورد تحریف قرآن در شبکه اهل بیت صحبت می شد اما متاسفانه تا اومدم ضبطش کنم داشت تمام می شد و من فقط رسیدم این تکه را ضبط کنم حتما ببینید

با سلام
اقاي عقيل
در شبكه اهل بيت ع گفته شد اگر امروزه در كليساها قران را اتش ميزنند جاي تعجب نيست چون مسلمان نيستند و چون به قران اعتقاد ندارند اما جاي تاسف است كه عثمان كه او مسلمان بود كتاب او قران بود چرا قران را اتش زد ؟ چرا كلام خدا را اتش زد ؟ چرا به كتاب مسلمانان اهانت كرد ؟اين چه خليفه اي است ؟
ديگران سوال كردند اگر قرانها را عثمان اتش زد پس اين قران فعلي چگونه قراني است ؟
جناب اقاي الله ياري گفتند اين قران همان قراني است كه خداوند اين كتاب را حفظ كرده و همان قران پيامبر صلي الله عليه و اله است نه تحريف شده و نه ايه اي به ان اضافه شده است و همان قراني است كه ما را به سعادت ميرساند و مايه هدايت ماست و خواندن ان ثواب و اجر دارد اما اين جماعت اهل سنت هستند كه ميگويند قران تحريف شده است و ايشان بارها و بارها اين مسئله را توضيح دادند كه در روايات اهل سنت و در كتب اهل سنت بسيار ديده ميشود كه ميگويند (في علي) در اين ايه حذف شده است: يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ فی علی وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ خوب انچه در كتابهاي شما است ايشان بيان ميكنند نه غير از ان....از طرف ايشان سخن نادرست را كه در فهم شما گنجيده به عرض نرسانيد كه اين بهتاني عظيم است!
شما ميگوييد در ان زمان كه تفسير نبود !!چطور در ان زمان تفسير وجود نداشت پس مولا علي عليه السلام اين قران ناطق و مفسر قران به نظر شما كجا بودند؟!!!
از شما كه چنين انتظاري ميرود كه عثمان را و ابوبكر را و عمر را مواخذه نكنيد چون شما اصلا اهل مواخذه كردن نيستيد فقط شيعيان را مواخذه ميكنيد و بس !!!

بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیکم ورحمه الله و برکاته

محمد امين;53351 نوشت:
با سلام اقاي عقيل در شبكه اهل بيت ع گفته شد اگر امروزه در كليساها قران را اتش ميزنند جاي تعجب نيست چون مسلمان نيستند و چون به قران اعتقاد ندارند اما جاي تاسف است كه عثمان كه او مسلمان بود كتاب او قران بود چرا قران را اتش زد ؟ چرا كلام خدا را اتش زد ؟ چرا به كتاب مسلمانان اهانت كرد ؟اين چه خليفه اي است ؟ ديگران سوال كردند اگر قرانها را عثمان اتش زد پس اين قران فعلي چگونه قراني است ؟ جناب اقاي الله ياري گفتند اين قران همان قراني است كه خداوند اين كتاب را حفظ كرده و همان قران پيامبر صلي الله عليه و اله است نه تحريف شده و نه ايه اي به ان اضافه شده است و همان قراني است كه ما را به سعادت ميرساند و مايه هدايت ماست و خواندن ان ثواب و اجر دارد اما اين جماعت اهل سنت هستند كه ميگويند قران تحريف شده است و ايشان بارها و بارها اين مسئله را توضيح دادند كه در روايات اهل سنت و در كتب اهل سنت بسيار ديده ميشود كه ميگويند (في علي) در اين ايه حذف شده است: يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ فی علی وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ خوب انچه در كتابهاي شما است ايشان بيان ميكنند نه غير از ان....از طرف ايشان سخن نادرست را كه در فهم شما گنجيده به عرض نرسانيد كه اين بهتاني عظيم است! شما ميگوييد در ان زمان كه تفسير نبود !!چطور در ان زمان تفسير وجود نداشت پس مولا علي عليه السلام اين قران ناطق و مفسر قران به نظر شما كجا بودند؟!!! از شما كه چنين انتظاري ميرود كه عثمان را و ابوبكر را و عمر را مواخذه نكنيد چون شما اصلا اهل مواخذه كردن نيستيد فقط شيعيان را مواخذه ميكنيد و بس !!!

بله ایشان همیشه در گفتارشان تناقض وجود دارد مثلا وقتی بهش زنگ می زنند و می گویند که آیا شما معتقد به تحریف قرآن هستید؟ میگوید نه ولی می گوید که در قرآن اسم ائمه و اهل بیت و منافقین(ابوبکر و عمر و عثمان)وجود داشته و حذفش کردند.
ولی در مورد آیه ابلاغ که گفتید اهل سنت این آیه را این طوری آورده اند
يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ فی علی وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ
لطفا سند و مدرک را ذکر کنید
و اگر مایلید بنده اسناد این گفته را در کتب بزرگان شیعه می آورم که معتقد به حذف این کلمه از قران شده اند

با سلام به جناب أقاي عقيل
بي زحمت اسناد را از کتب شیعه و نظر علمای شیعه را راجع به مسألۀ تحریف قرآن بیان بفرمایید.:Gol:

[="navy"]سلام آقای عقیل
وقتی ما آن همه دلیل و مبحث از طرف علمای [="red"]طراز اول شیعه[/] مثل علامه طباطبایی و آیت الله جوادی آملی داریم که قرآن ذره ای تحریف نشده این مباحث مستدل وقطعی با بحثهای یک شبکه ماهواره ای که معلوم نیست چقدر فنی بحث میکند ، قابل خطچه نیست [/]

[="Lime"]یا مهدی ادرکنی[/]:roz:

یاسین;46666 نوشت:
به نام خدا

با سلام به دوستان گرامی

سخنشان کاملا درست و مطابق با اعتقاد شیعه می باشد و ما معتقدیم کار عثمان در تکمیل کار عمر در از بین بردن بیانات رسول خدا ص در حق اهل بیت ع بوده است لذا عمر دستور منع کتابت سخنان رسول خدا ص را داد تا حق امام علی ع را کتمان کند و در قرآنهایی که آتش زده شد در حاشیه آنها سخن رسول خدا درباره تاویل آیات نوشته می شده و عثمان آن را از بین برده است و این تحریف معنوی قرآن است نه تحریف لفظی


باسلام:Gol:
لطفآ از شیطان مجسم دفاع نفرمایید نمیدانم شاید گمارده ایشان هستید : بنده خود شیعه هستم وشیوه پیامبر(ص)و امامانم را تا حدودی میدانم که با چه روش مسلمان وکافر را هدایت میکردند آیا شما زره ای از آن راه وروش را در گفتار وبیانات این آقای مجری میبینید واقعآ چقدر جفا است در حق خوبان امت اسلام که به همین راحتی و بابی شرمی تمام اسم اهلبیت را روی شبکه اختصاصی خود بگذارید وهیچ شباهتی با رفتار وکردار آن بزرگان دین نداشته باشید وفقط سو استفاده از نام اهلبیت برای فریب عوام.....
لطف بفرمایید این حق امام علی (ع) که میفرمایید چه بوده ؟که ناحق شده؟ واز طرف که بوده این حق ؟ که مسلمانان آنزمان هیچ اعتراض نکردن؟ دومآ : خود امام (ع) وفرزندانشان وبقیه صحابه در کنار عثمان مشورتی قرآن های چک نویس وناقص به اصطلاح امروز را از بین برد که باعث قرآن فلان وقرآن فلان نشودو فقط یک قرآن باشد والسلام HONARGRAPH@YAHOO.COM

honargraph;59071 نوشت:
باسلام:gol:
لطفآ از شیطان مجسم دفاع نفرمایید نمیدانم شاید گمارده ایشان هستید : بنده خود شیعه هستم وشیوه پیامبر(ص)و امامانم را تا حدودی میدانم که با چه روش مسلمان وکافر را هدایت میکردند آیا شما زره ای از آن راه وروش را در گفتار وبیانات این آقای مجری میبینید واقعآ چقدر جفا است در حق خوبان امت اسلام که به همین راحتی و بابی شرمی تمام اسم اهلبیت را روی شبکه اختصاصی خود بگذارید وهیچ شباهتی با رفتار وکردار آن بزرگان دین نداشته باشید وفقط سو استفاده از نام اهلبیت برای فریب عوام.....
لطف بفرمایید این حق امام علی (ع) که میفرمایید چه بوده ؟که ناحق شده؟ واز طرف که بوده این حق ؟ که مسلمانان آنزمان هیچ اعتراض نکردن؟ دومآ : خود امام (ع) وفرزندانشان وبقیه صحابه در کنار عثمان مشورتی قرآن های چک نویس وناقص به اصطلاح امروز را از بین برد که باعث قرآن فلان وقرآن فلان نشودو فقط یک قرآن باشد والسلام honargraph@yahoo.com

سلام
داداش زیادی تند رفتی.کجای این حرفها شیطانی است... لطفا با سند بفرمایید کجا شیطان از این حرف ها زده...اگر سند نیارید معنیش اینه که شما خود گپ و گفتی باهاش داشته اید/
برادر شما می گویید شیعه هستید؟؟
حق علی (ع) حق امامت بوده که پایمال شد...شما چه جور شیعه ای هستید که از همچین چیزی مطلع نیستید؟؟؟
از طرف خدا بوده..این رو هم نمیدونی؟؟
داداش معیار که مسلمانان نیستند که چه میکنند و چه کرده اند...معیار حق است.
بله عثمان قران را آتش زد...شما که شیعه هستید لطفا از کتب شیعه سند بیارید که نشان بده امام علی (علیه السلام) و فرزندانش در این کار شرکت کرده اند و یا حداقل تایید کرده باشند...اگر نمی آورید و یقینا نخواهید آورد بفرمایید چرا بی جهت تهمت میزنید به امام معصوم...شما که شیعه هستید که نباید به کتب عمری ها استناد کنید...

نان شب;59091 نوشت:
سلام
داداش زیادی تند رفتی.کجای این حرفها شیطانی است... لطفا با سند بفرمایید کجا شیطان از این حرف ها زده...اگر سند نیارید معنیش اینه که شما خود گپ و گفتی باهاش داشته اید/
برادر شما می گویید شیعه هستید؟؟
حق علی (ع) حق امامت بوده که پایمال شد...شما چه جور شیعه ای هستید که از همچین چیزی مطلع نیستید؟؟؟
از طرف خدا بوده..این رو هم نمیدونی؟؟
داداش معیار که مسلمانان نیستند که چه میکنند و چه کرده اند...معیار حق است.
بله عثمان قران را آتش زد...شما که شیعه هستید لطفا از کتب شیعه سند بیارید که نشان بده امام علی (علیه السلام) و فرزندانش در این کار شرکت کرده اند و یا حداقل تایید کرده باشند...اگر نمی آورید و یقینا نخواهید آورد بفرمایید چرا بی جهت تهمت میزنید به امام معصوم...شما که شیعه هستید که نباید به کتب عمری ها استناد کنید...

باسلام :Gol:
1-اینکه بنده گفتم شیطان بخاطر اینکه بین مسلمانان ایجاد تفرقه ودشمنی میکند.چون شیطان دشمن انسانهاست از وجود افرادی مانندا...یاری استفاده میکند.
2-حق امامت را من در قرآن و نهج البلاغه گشتم پیدا نکردم اگر دیدید برایم بفرمایید ممنون میشم.
3-شما میفرمایید از طرف خدا بوده؟ لطفآ سند وآیه اش را بفرمایید.
4-امامان گرامی ما خود را معصوم نگفته اند شما برادر گرامی چرا بایشان تهمت میزنید؟
5-آقای عثمان وقتی قرآن ها را آتش زد مگر حضرات امامان در همان دوران نبودند چرا یگ اعتراضی انتقادی و یا جلوگیری نکردند.
مشکل ما اینست که فکر میکنیم در آنزمان فقط 20 یا 30 نفر کنار هم بوده اند وچند روزی باهم زندگی کرده اند!!در صورتیکه آن عزیزانیکه در کنار حضرت پیامبر بودن سالهای سال دوشادوش حضرت پیامبر در خوشی وغم ودر جنگها درکنار ایشان بودن ویک روز ودو روز نبوده!!
حال ما راحت در موردشان بعد 1400 سال واندی قضاوت وداوری کنیم.
امیدوارم که در مشکلات واختلافات به قرآن مراجعه کنیم که کلام آلهی فصل الخطاب است.

عقیل;46489 نوشت:
ای دوستان شیعه اگر شما این شبکه را قبول ندارید و اگر همانند مراجع تقلیدتان قرآن را صحیح می دانید پس چرا علیه این شبکه سخن نمی گویید.

سلام اخوی
حالا یک حرف از صد حرف غلط شده باشد بالفرض . ما که از یک مبلغ تشیع برائت نمی جوییم بخاطر یک حرف . شما از علمایتان با یک حرف برائت می جویید .
کمی عاقل باش

اساس مذهب شيعه بر باطل است چون عقائدي دارد كه بر خلاف اسلام است وتمم كارها را با زيركي انجام ميدهد يعني ديني كه با مقتضاي زمان تغيير ميكند وتقيه را هم جزءاصول دينش قرار داده كه بتواند از چنين مخمصه هاي فرار كند قائل به تحريف قران بودن كه عقيده الله ياري تنها نيست بزرگانشان اين عقيده را دارند مثل مجلسي وغيره اما اينه خيلي زرنگن و از تقيه اينجا استفاده ميكنن حالا چطور ميشود از عقيده خود اظهار برائت كنند ان زمان ديگر چيزي ندارنداي شيعيان برويد وكتابهايتان را دوباره ورق بزنيد



[=Zar]بيعت عمومي

[=Zar]
[=Zar]روز بعد (سيزدهم ريبع الاول سال يازدهم هجري) بيعت عمومي در مسجد رسول الله [=AGA Arabesque]r[=Zar] انجام شد.
[=Zar]انتخاب حضرت ابوبكر يك اتفاق تصادفي يا نتيجه دسيسه و برنامه از پيش طرح شده نبود كه به موفقت انجاميد، بلكه برنامه تنظيمي الهي و تقدير و خواست خداوند مقتدر و دانا، و مظهري از مظاهر لطف و عنايت خاص الهي به اين دين بود كه مي خواست آن را بر ساير اديان غالب گرداند و وحدت كلمه را حفظ نمايد.
[=Zar]حضرت علي در اين باره مي فرمايد: ((الا ان القدر السابق قد وقع و القضاء الماضي قد تورد))( 27 )؛ آگاه باشيد آنچه پيش از اين مقدر بود (خلافت خلفا و انتقال به آن حضرت) واقع شد و آن چه حكم و اراده خدا به آن تعلق گرفته پي در پي پيش خواهد آمد.
[=Zar]نيز در فرازي ديگر خشنودي خويش را از اين برنامه الهي اعلام داشته مي فرمايد: (( رضينا عن الله قضاءه و سلمنا الله امره))( 2 )؛ ما از قضا و قدر الهي خشنود و تسليم فرمان او هستيم.
[=Zar]همچنين اين بيعت موافق با عادت و شيوه انتخاب عربها بود، آنان با شورا و رأي آزاد، مسايل مهم خود از قبيل انتخاب رئيس قبيله و فرمانده لشكر را با رأي دادن به كسي كه از نظر سن، تجربه و تدبر و شايستگي بر ديگران برتري داشت حل مي كردند، اين شيوه از نسلهاي گذشته همواره مورد توجه و عمل اعراب بوده است.
[=Zar]پروفسور سيد امير علي نويسنده معروف اسلامي (شيعي) كه قلم شيوايي به زبان انگليسي دارد اين حقيقت تاريخي را اين گونه بيان مي كند: ((نزد عربها زعامت و رياست قبايل، موروثي نيست بلكه از طريق انتخاب صورت مي گيرد، آنان كاملاً به اصل انتخاب ملزم و عامل هستند، تمام افراد قبيله در انتخاب رئيس قبيله حق رأي دارند و از ميان بازماندگان متوفي شخصي بر اساس سن و تقدم ( SENIORITY[=Zar] ) انتخاب مي شود.
[=Zar]مسلمين در انتخاب جانشين پيغمبر [=AGA Arabesque]r[=Zar] بر همين اصل قديمي ملزم شدند، و از آنجا كه شرايط دشوار بود و وضع فوق العاده اي كه پيش آمده بود مجال هيچ گونه تاخير در
[=Zar]انتخاب خليفه را نمي داد، انتخاب ابوبكر [=AGA Arabesque]t[=Zar] به عنوان خليفه رسول الله [=AGA Arabesque]r[=Zar] با در نظر گرفتن سن و اعتبار و احترامي كه بين مردم مكه داشت، بدون تاخير انجام گرفت، اين دو صفت نزد عربها امتياز بزرگي محسوب مي شد.
[=Zar]ابوبكر به صفت دانش و اعتدال معروف بود، حضرت علي [=AGA Arabesque]t[=Zar] و اهل بيت پيامبر [=AGA Arabesque]r[=Zar] بنابر اخلاصي كه از يكديگر به ارث برده بودند و بنابر وفاداري و محبت به اسلام، ابوبكر را به عنوان خليفه ي رسول، به رسميت شناختند)).( 28 )
[=Zar]انتخاب خليفه را نمي داد، انتخاب ابوبكر [=AGA Arabesque]t[=Zar] به عنوان خليفه رسول الله [=AGA Arabesque]r[=Zar] با در نظر گرفتن سن و اعتبار و احترامي كه بين مردم مكه داشت، بدون تاخير انجام گرفت، اين دو صفت نزد عربها امتياز بزرگي محسوب مي شد.
[=Zar]انتخاب خليفه را نمي داد، انتخاب ابوبكر [=AGA Arabesque]t[=Zar] به عنوان خليفه رسول الله [=AGA Arabesque]r[=Zar] با در نظر گرفتن سن و اعتبار و احترامي كه بين مردم مكه داشت، بدون تاخير انجام گرفت، اين دو صفت نزد عربها امتياز بزرگي محسوب مي شد.
[=Zar]ابوبكر به صفت دانش و اعتدال معروف بود، حضرت علي [=AGA Arabesque]t[=Zar] و اهل بيت پيامبر [=AGA Arabesque]r[=Zar] بنابر اخلاصي كه از يكديگر به ارث برده بودند و بنابر وفاداري و محبت به اسلام، ابوبكر را به عنوان خليفه ي رسول، به رسميت شناختند)).( 29 )
[=Zar]ابن ابي الحديد شارح نهج البلاغه كه شيعه معتزلي است، در اين باره مي نويسد: ((علماي گذشته و متاخر ين ما و نيز علماي بصره و بغداد متفق اند كه بيعت ابوبكر صديق بيعتي صحيح و شرعي و قانوني بوده است، اين بيعت گر چه بنابر نص صريحي نبود ولي بر اساس اصل انتخابي صورت گرفت كه به اجماع، يكي از شيوه هاي تعيين امام و رهبر شناخته شده است)).( 30 )
[=Zar]مسلمين با اين انتخاب از شيوه ي انتخاب و حكومت قبيله اي موروثي كه بر اساس خون و نسبي استوار بود نجات يافتند. اگر در مرحله ي نخست خليفه از بني هاشم (كه بدون شك اهليت اين كار را داشتند) انتخاب مي شد، آنگاه حكومت دنيوي و رياست ديني و معنوي براي بني هاشم محرز و منحصر مي شد و بدين وسيله در اسلام نيز نوعي پاپيسم و روحانيت گرايي(PRIESTHOOD[=Zar] ) پديد مي آمد همان گونه كه در بين مسيحي ها اين مقام روحانيت بنام (اكليروس Glergy[=Zar] ) وجود دارد، اگر چنين مي شد، همان عواقب وخيم و آثار سوء كه در مقام روحانيت مسيحي و نظام طبقاتي مجوسي و برهمائي پديد آمد در جامعه اسلامي و در بين پيروان اين دين نيز به وجود مي آمد و رهبري جامعه و پيشوايي مذهبي و حق رأي و منافع اقتصادي منحصر و مخصوص يك طبقه و خانواده دانسته مي شد و در طول تاريخ نسلهايي بوجود مي آمد كه اين طبقه را نه از سطح عموم انسانها، بلكه از مقام بشريت برتر مي دانستند و معتقد مي شدند كه آنان بايد به سهم هاي مشخص ديگر زندگي كنند.
[=Zar]اين امر كاملاً منافي حكمتي بود كه رسول خدا [=AGA Arabesque]r[=Zar] به خاطر آن قبول زكات را براي بني هاشم حرام قرار داده است .
[=Zar]عبدالمطلب[=Zar] بن ربيعه بن الحارث در روايت طولاني مي گويد: رسول الله [=AGA Arabesque]r[=Zar] فرمود: همانا اين صدقات (اموال زكات)چرك مال هستند، خوردن آنها براي محمد و آل محمد حلال نيست.( 31 )
[=Zar]خداوند[=Zar] خاندان هاشمي و افراد اهل بيت را از اين كه مصداق آيه زير قرار گيرند حفظ نمود: ((يا ايها الذين آمنوا ان كثيراً من الاحبار و الرهبان لياكلون اموال الناس بالباطل)) ( توبه: 34)؛ اي مومنان! بسياري از علماي ديني يهودي و مسيحي، اموال مردم را به ناحق مي خورند.
[=Zar]اگر اين دو رياست (معنوي و مادي) از طريق ارث به بني هاشم انتقال مي يافت هرگز از دست آنان خارج نمي گرديد، زيرا آن را ميراث بحق خود مي دانستند.
[=Zar]
[=Zar]راز تاخير خلافت سيدنا علي [=AGA Arabesque]t[=Zar]
[=Zar]آگاهان از تاريخ حركتهاي انقلابي و دعوت هاي اصلاحي، به خوبي مي دانند كه بسياري از جنبش ها بر اساس دعوت به اصلاح و ازاله ي فساد و گمراهي، آغاز و پايه گذاري شده اند، اما سرانجام به تاسيس حكومت و دست يابي به قدرت سياسي و نظامي و اختصاص كرسي رياست براي خاندان بنيان گذار آن حركت و جنبش منتهي گشته اند.
[=Zar]به همين دليل، افراد زيرك و آينده نگران تيز بين نسبت به دعوتها و نهضتهاي ديني حساسيت داشته و همواره از فرجام آنها هراسان و بيمناك بوده اند.
[=Zar]اين حساسيت در گفتگويي كه بين هرقل (هراكليوس) امپراطور بيزانس روم ابوسفيان انجام گرفت كاملاً مشهود و آشكار است، اين مصاحبه زماني صورت گرفت كه رسول خدا [=AGA Arabesque]r[=Zar] طي نامه اي هرقل را به اسلام دعوت كرده بود. از اين گفتگو و از واكنش و برداشت او در برابر اين نامه به ذكاوت و تحقيق گسترده وي پي مي بريم. يكي از جمله سئوالت او از ابوسفيان اين بود كه: آيا كسي از اجداد او پادشاه بوده است؟ وقتي ابوسفيان پاسخ منفي مي دهد، هرقل مي گويد: اگر كسي از نياكان او پادشاه مي بود لابد مي گفتم: اين آيين را آورده است تا پادشاهي از دست رفته خود را باز ستاند و ميراث پدري خويش را بطلبد.( 32 )
[=Zar]وقتي هرقل نسبت به فردي كه مردم را به سوي ايمان به الله و رسالت خويش فرا مي خواند بر اساس و پايه اي تاريخي اين گونه استنباط و قضاوت مي كند، پس به نظر شما اگر در نتيجه دعوت پيامبر حكومت و سلطنتي موروثي پديد مي آمد و در بدايت
[=Zar]امر[=Zar] جانشيني بلافصل آن حضرت به فردي از افراد خاندانش منتقل مي شد آيا جهان، اين گونه استنباط نمي كرد كه دعوت نبوي و كوششهاي اصلاحي- معاذ الله- همه در خدمت خاندان پيامبر بوده و تمام تلاشهاي وي به خاطر به قدرت رساندن خاندان خود و فراهم آوردن زندگي مرفه و آينده درخشان و اختصاص زعامت و رهبري به آل خود بوده است؟
[=Zar]تقدير و برنامه تنظيمي خداوند دانا چنين بود كه رسول خدا كسي را به جانشيني خود انتصاب نكند و بعد از وي هيچ يك از اهل بيت و خاندان هاشمي به صورت بلافصل، جانشين وي نگردد، بلكه نخستين جانشين او از خاندان ديگري بود و زماني خلافت به سيدنا علي بن ابي طالب رسيد كه در ميان مسلمين و اصحاب رسول الله [=AGA Arabesque]r[=Zar] كسي از او افضل و تواناتر براي حمل بار خلافت وجود نداشت، بدين وسيله جاي اعتراض و شبهه اي براي كسي باقي نماند، زيرا مساله، مساله طبقاتي و خانداني نبود بلكه قضيه لياقت و شايستگي و توانايي اين كار بود. پس راز تاخير خلافت حضرت علي [=AGA Arabesque]t[=Zar] بنابر همين حكمت بود كه خداوند در نظر داشت و كار خدا همواره روي حساب و برنامه دقيق است. ((و كان امر الله قدراً مقدواً))

[=Zar]ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


[=Zar]1- بحارالانوار، ج: 8 و 18، ص: 513 ، نقل از كتاب شوري و بيعت

jami;74132 نوشت:
اساس مذهب شيعه بر باطل است

:khaneh::ghash::khaneh:

jami;74132 نوشت:
اساس مذهب شيعه بر باطل است چون عقائدي دارد كه بر خلاف اسلام است وتمم كارها را با زيركي انجام ميدهد يعني ديني كه با مقتضاي زمان تغيير ميكند وتقيه را هم جزءاصول دينش قرار داده كه بتواند از چنين مخمصه هاي فرار كند قائل به تحريف قران بودن كه عقيده الله ياري تنها نيست بزرگانشان اين عقيده را دارند مثل مجلسي وغيره اما اينه خيلي زرنگن و از تقيه اينجا استفاده ميكنن حالا چطور ميشود از عقيده خود اظهار برائت كنند ان زمان ديگر چيزي ندارنداي شيعيان برويد وكتابهايتان را دوباره ورق بزنيد

سلام بر حقیقت جویان :Gol:
یعنی اساس دین بر تقیه و تحریف کتاب است که اگر نظر شیعه بالفرض خلاف شما باشد شیعه از اساس باطل باشد ؟
آقاجان اگه نمی دانید بدانید که اصول دین سه اصل توحید و نبوت و معاد است .
اگر میخواهی بطلان شیعه را ثابت کنی از اینجا شروع کن . که فکر نکنم چیزی در چنته علم و دانش شما باشد . یا شیعه در این سه اصل محل عیب و ایراد باشد .
و :Sham:اما مساله تقیه که در خود قرآن وارد شده است آنجا که جریان تقیه جناب عمار را در جریان اسارت در صدر اسلام نقل می کند : و من کفر و قلبه مطمئن بالایمان
اگر شما هم مثل شیعه در اقلیت بودید و مورد آزار و اذیت و شکنجه و قتل و کشتار قرار می گرفتید تقیه می کردید . عامل تقیه شیعه جنایت متعصبان سنی است . همین امروز هم اعمال تروریستی وهابیت کوردل شاهد صدقی بر مطلب است .
:Sham:مساله تحریف قرآن هم مساله ای است که هم در منابع حدیث شیعه و سنی وارد شده است و آگاهان به حدیث همه اینرا می دانند گرچه بعید نیست شما چیزی ندانید .
اما قاطبه علمای شیعه و سنی مساله تحریف و احادیث آنرا رد کرده و بر سلامت کامل کتاب الله از تحریف حکم می دهند .
دیگر اینکه الان دشمنان اسلام از جمله مسیحیت دنبال بهانه ای برای رد انتقادات بر خودند و حرفهای بی اساس شما به آنها کمک می کند . البته شما آنقدر همت ندارید که به این چیزها فکر کنید .
خلاصه با این چند جمله بی محتوا چیزی جز مایه رسوایی برای خودت نذاشتی . :Ghamgin:
امیدوارم خداوند کمی عقل به شما عنایت فرماید

jami;74133 نوشت:
امر جانشيني بلافصل آن حضرت به فردي از افراد خاندانش منتقل مي شد آيا جهان، اين گونه استنباط نمي كرد كه دعوت نبوي و كوششهاي اصلاحي- معاذ الله- همه در خدمت خاندان پيامبر بوده و تمام تلاشهاي وي به خاطر به قدرت رساندن خاندان خود و فراهم آوردن زندگي مرفه و آينده درخشان و اختصاص زعامت و رهبري به آل خود بوده است؟

سلام بر حقیقت جویان :Gol:
مگر خداوند متعال علم و کلامش ناقص شده بود از بیان امر امامت که به مصلحت سنجی های هراکلیتوس مشرک نیازمند شود ؟
سوال :
مگر قرآن تبیان لکل شی نیست ؟
مگر قرآن نفرمود : ما فرطنا فی الکتاب من شی نفرمود ؟
اگر قرآن بیان همه چیز است و در آن هر چیزی که امت بدان نیاز دارد کم گذاشته نشده چطور شما مدعی نیامدن حکم امامت در قرآن و سنت پیامبر هستید ؟
این افترا به قرآن و پیامبر اسلام است .
نه چنین نیست بلکه قرآن کریم مساله امامت را در آیه 124 سوره بقره و شرایط آن را بیان فرمود :
واذا ابتلی ابرهیم ... لا ینال عهدی الظالمین
امامت عهد الهی و جایگاه منیع برگزیدگان الهی از خاندان ابراهیم است . برگزیدگانی که به کفر و شرک و گناه و تضییع حق خلق آوده نشده باشند .
اینست که شما به قرآن افترا می زنید چون اگر دلالت این آیه را بپذیرید باید از خلفای کافرکیش مشرک خدا حافظی کرد و لو اینکه بعد مسلمان شده باشند . آنانکه هم گناه کردند و هم ظلم حتی از ظلم به فاطمه سیده نساء عالمین پرهیز نکردند .
در سنت پیامبر هم اقوال دال بر امامت و خلافت بلافصل علی بن ابیطالب علیه السلام بسیار است که معروفترینش مساله غدیر است .
ما هم دلیل عقلی داریم هم نقلی اما شما اسباب پذیرش در وجود ناقص خود ندارید .
الحمد لله الذی جعلنا من المتسکین بولایه علی بن ابیطالب و اولاده المعصومین

jami;74133 نوشت:
بيعت عمومي روز بعد (سيزدهم ريبع الاول سال يازدهم هجري) بيعت عمومي در مسجد رسول الله r انجام شد.

با سلام به دوست محترم
اگر توانستید همین فقره «بیعت عمومی ،که همان اجماع بر خلافت اوست»که مطلع این سخنان است ،را با ادله ثابت کنید ما از اعتقاد خود دست برمی داریم.
والسلام

[=arial][=&quot]عمر[/][=&quot] در روایتی در صحیح بخاری کتاب حدود باب رجم امرأة حبلی [/][=&quot]خودش اعتراف میکند که بیعت با ابی بکر «فلتة» از روی بی فکری و ناگهانی بود که [/][=&quot]خداوند[/][=&quot] جلو [/][=&quot]شرش[/][=&quot] را گرفت درطبری نیزآمده[/][=&quot] ! [/][/]
[=arial][=&quot]«کانت بیعة ابی بکر فلتة، وقی الله شرها...» (یعنی بیعت ابی بکر کاری نسنجیده بود، خدا شر آن را از ما دور گرداند[/][/]
[=arial][=&quot]تاریخ طبری، ج2، ص446.[/][/]
[=arial][=&quot]پس شما چطورادعامیکنید که[/][/]
[=arial][=&quot](انتخاب حضرت ابوبكر يك اتفاق تصادفي يا نتيجه دسيسه و برنامه از پيش طرح شده نبود كه به موفقت انجاميد، بلكه برنامه تنظيمي الهي و تقدير و خواست خداوند مقتدر و دانا، و مظهري از مظاهر لطف و عنايت خاص الهي به اين دين بود كه مي خواست آن را بر ساير اديان غالب گرداند و وحدت كلمه را حفظ نمايد. )[/][/]
[=arial][=&quot]پروفسور سيد امير علي نويسنده معروف اسلامي شيعي[/][=&quot] نیزکه چنین ادعایی (البته به قول شما)کرده شاید اولا:ازانتخاب عمربه عنوان خلیفه دوم ازطرف ابابکراطلاع نداشته وثانیا خلافت امویان وعباسیان که مورثی بوده رامطالعه نکرده یا آنان راعرب نمیدانسته ،بگذریم .[/][/]
[=arial][=&quot]اما درباره ادعای شما درباره رضایت حضرت علی علیه السلام ازخلافت خلفاچرابعد ازخلیفه ثانی درجواب عبد الرحمان بن عوف حضرت عمل سیره شیخین را نپذیرفتند و فرمودند: با وجود کتاب و سنت نبوی نیازی نیست من روش دیگری را در نظر گیرم، ولی تو تلاش می‌کنی که با این شرط خلافت را از من دور کنی. (1. تاریخ الیعقوبی، ج2، ص162). علی(ع) شرط عمل به سیره شیخین را خدعه و مکر دانستند. (2. تاریخ الطبری، ج3، ص203[/][/]
[=arial][=&quot]اما درباره شبهه شماکه فرموده اید[/][=&quot]:[/][/]
[=arial][=&quot](امر جانشيني بلافصل آن حضرت به فردي از افراد خاندانش منتقل مي شد آيا جهان، اين[/][=&quot]گونه استنباط نمي كرد كه دعوت نبوي و كوششهاي اصلاحي- معاذ الله- همه در خدمت[/][=&quot]خاندان پيامبر بوده و تمام تلاشهاي وي به خاطر به قدرت رساندن خاندان خود و فراهم[/][=&quot]آوردن زندگي مرفه و آينده درخشان و اختصاص زعامت و رهبري به آل خود بوده است؟[/][=&quot])[/][/]
[=arial][=&quot]آیا درقرآن حضرت ابراهیم ازحرف مردم ترسید وازخداخواست که در ذریه اش کسی راامام قرارندهدیابرعکس پس چراتراوشات ذهنی خود رابه پیامبرصلی الله علیه وآله نسبت می دهید [/][/]

jami;74132 نوشت:
اساس مذهب شيعه بر باطل است چون عقائدي دارد كه بر خلاف اسلام است وتمم كارها را با زيركي انجام ميدهد يعني ديني كه با مقتضاي زمان تغيير ميكند وتقيه را هم جزءاصول دينش قرار داده كه بتواند از چنين مخمصه هاي فرار كند قائل به تحريف قران بودن كه عقيده الله ياري تنها نيست بزرگانشان اين عقيده را دارند مثل مجلسي وغيره اما اينه خيلي زرنگن و از تقيه اينجا استفاده ميكنن حالا چطور ميشود از عقيده خود اظهار برائت كنند ان زمان ديگر چيزي ندارنداي شيعيان برويد وكتابهايتان را دوباره ورق بزنيد

بسمه تعالی
بسیار متاسفم که جناب جامی قبل از طرح شبهه به خود زحمت نمی دهند که نگاهی بیندازند نکند این سوال مخالف قرآن و سنت و سیرۀ صحابی و تابعین و علمای مذاهب و حدیث باشد.وبا طرح این سوال مشروعیت خود و علمای خود را زیر سوال ببرند.وبحث تقیه نیز اینگونه است که در قرآن وسنت و عمل صحابه و تابعین و ائمۀ مذاهب و...بوده است .
خواستم جواب مفصلی برایتان بیان کنم که دیدم سایت ولی عصر«عج» این زحمت را کشیده اند شما را به این آدرس ارجاع می دهم.«صفحۀ بعد»
البته این سخن را هم باید توجه داشته باشید که سخن گفتن واجب نیست لذا اول کمی فکر کنید بعد مطلبی بیان بفرمائید.
:Gol:

مشروعيت تقيه از نگاه عقل:
ادلّه قرآني مشروعيت تقيه:
دليل اول، آيه شريفه: إِلاَّ أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاةً:
دليل دوم، آيه شريفه: مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإيمانِ:
دليل سوم، آيه شريفه: رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمُ إيمانَهُ:
دليل چهارم: قضيه اصحاب كهف
تقيه از ديدگاه روايات فريقين:
تقيه در روايات اهل بيت عليهم السلام:
تقيه در روايات اهل سنت:


تقيه صحابي رسول خدا (ص) از مسيلمه كذاب:
تقيه عبد الله بن مسعود از سلاطين جور:
تقيه عبد الله بن حذافه از پادشاه روم:
تقيه، سفارش رسول خدا (ص) به ابوذر:
تقيه، از ديدگاه ابن عباس:
تقيه از ديدگاه ابودرداء:
ابن تيميه و تقيه صحابه
تقيه از ديدگاه علماي شيعه و سني:
تقيه از ديدگاه دانشمندان شيعه:
تقيه از ديدگاه علماي اهل سنت:

تقيه از مسلمانان، در سيره عملي رسول خدا (ص) و صحابه:
رسول خدا (ص) از قوم عايشه، تقيه مي‌كرد:
تقيه رسول خدا (ص) از اصحاب:
تقيه ابن عباس از عمر:
تقيه ابوهريره از عمر:
تقيه حذيفة بن يمان از عثمان:
تقيه عبد الله بن عمر از معاوية:
تقية عبد الله بن عمر از حجاج:
تقيه مسروق بن الأجدع از معاوية:
تقيه انس بن مالك از دولت بني أمية:
تقيه جابر بن عبد الله از بُسر بن أبي أرطاة:
تقيه تمام مردم از معاويه:
تقيه از مسلمانان، در سيره عملي تابعين:
تقية سعيد بن جبير (متوفاي95هـ) از تمام مردم:
تقيه عامر شعبى (متوفاي105 هـ) از حجاج:
تقيه حسن بصري (متوفاي110هـ) از حجاج:
تقية رجاء بن حيوة (متوفاي112هـ) از وليد بن عبد الملك:
تقيه ابن شهاب زهري (متوفاي125هـ) از بني امية:
تقية واصل بن عطاء (متوفاي131هـ) از خوارج:
تقيه از مسلمانان، در سيره عملي علماي اهل سنت:
تقيه إمام أبوحنيفة (متوفاي150هـ) از منصور دوانيقي:
تقيه امام مالك بن أنس (متوفاي179هـ)، از بني امية:
تقية علي بن عيسى الرماني (متوفاي384هـ) از شيعيان:
تقيه موسي بن الحسن بن المسمار (متوفاي433هـ) از شيعيان:
تقية علماء و مردم اهل سنت در فتنه خلق القرآن:
تقيه علماي اهل سنت در احكام شرعي:
فتواي فقهاي اهل سنت مبني بر مشروعيت تقيه از حاكمان جور:
موارد تقيه:

باسلام

به نظرم اکنون که علمای فرق اسلامی متفقا بر عدم تحریف این کتاب تأکید دارند و همه محتوای آن را پذیرفته اند صحبت از این حرف ها چیزی جز تفرقه افکنی نبوده و منطبق بر خواست دشمنان اسلام است.

نکته ی دیگر اینکه جناب عقیل! این فرمایشی که از امیرالمومنین علی علیه السلام در مورد شفاعت به عنوان امضای خود آورده اید، دلیلی بر مذمت و ناپسند بودن شفاعت نیست و نمی توان از آن به عنوان دلیلی برای رد توسل بهره جست. این فرمایش تنها بیان کننده ی این حقیقت است که خداوند بین خود و بندگانش مانع و واسطه ای قرار نداده و این از لطف اوست. اما اینکه ما برای جلب توجه حق تعالی از واسطه ها کمک بگیریم منافاتی با این فرمایش ندارد زیرا امام علی علیه السلام نفرموده که به دنبال واسطه ها نروید بلکه فرموده خداوند شما را مجبور به پناه بردن به واسطه ها نکرده. بین "مجبور نکردن" و "اجازه دادن" تفاوت وجود دارد!

با سلام

یک سوال :

شبکه اهلبیت علیهم السلام همونی هست که جناب الله یاری مجری برنامه هستند ؟

موفق باشید

[="Blue"][="Red"]تفاوت شبکه "اهل البیت" با شبکه "اهل بیت" [/]
[="DarkGreen"]شبکه "اهل البیت"[/]

شبکه "اهل البیت" که دفتر مرکزی آن در شهر کربلای معلی قرار دارد، به حضرت آیت الله سید "هادی مدرسی" تعلق دارد و توسط حجة الإسلام و المسلمین سید "مهدی مدرسی" اداره می شود. این شبکه ماهواره ای سال گذشته بخش انگلیسی خود را به طور مستقل راه اندازی کرد که دفتر آن در شهر لندن انگلیس واقع شده است. این شبکه به هیچ وجه برنامه های خود را به زبان فارسی پخش نمی کند و لذا مخاطبان آن را مردم ایران تشکیل نمی دهند.

این شبکه ماهواره ای که مدیریت آن از حدود 40 سال پیش با شیعیان بحرین ارتباط نزدیک و تنگاتنگی داشته اند، طی چند هفته اخیر اهمیت ویژه ای به پوشش اخبار و حوادث قیام ملت بحرین داشته لذا پخش آن ابتدا توسط "عرب ست" و پس از آن توسط "نیل ست" و "هات برد" متوقف شد. فعالیت شبکه اهل البیت انگلیسی نیز به طور همزمان متوقف شد. بررسی علت این مسأله نشان داد که آیت الله سید "هادی مدرسی" هر روز در برنامه ای زنده و بصورت مستقیم در پیامی تلوزیونی ملت بحرین که علیه رژیم حاکم در این کشور قیام کرده اند را مورد خطاب قرار می داد.
گفته می شود پيام هاي ایشان تأثير بسيار زيادي بر جريانات قيام مردم بحرين داشته و به طوری که حتي موجب بيدار شدن ديگر اعراب حوزه خليج فارس به ويژه شیعیان کشور عربستان سعودي شده است از همين رو ما در چند روز گذشته اخباري درباره آغاز برخي اعتراضات در شرق عربستان شنيده ايم و پيش بيني مي شود که اين اعتراضات در روزهاي آينده شدت يابد.
[="#006400"]شبکه "اهل بیت"[/]

شبکه "اهل بیت" که دفتر مرکزی آن در ایالات متحده آمریکا است، توسط یک روحانی افغانی تبار به نام "اللهیاری" اداره می شود. دفتر شبکه ماهواره ای "اهل بیت" در شهر مقدس قم چند روز پیش به دستور دادگاه ویژه بسته شد. این شبکه ماهواره ای یک شبکه غیر انتفاعی است و زبان اصلی آن فارسی است لذا بیشتر مخاطبان آن را ایرانیان و افغانی ها تشکیل می دهند.
[/]
منبع : شیعه آنلاین

jami;74132 نوشت:
اساس مذهب شيعه بر باطل است چون عقائدي دارد كه بر خلاف اسلام است وتمم كارها را با زيركي انجام ميدهد يعني ديني كه با مقتضاي زمان تغيير ميكند وتقيه را هم جزءاصول دينش قرار داده كه بتواند از چنين مخمصه هاي فرار كند قائل به تحريف قران بودن كه عقيده الله ياري تنها نيست بزرگانشان اين عقيده را دارند مثل مجلسي وغيره اما اينه خيلي زرنگن و از تقيه اينجا استفاده ميكنن حالا چطور ميشود از عقيده خود اظهار برائت كنند ان زمان ديگر چيزي ندارنداي شيعيان برويد وكتابهايتان را دوباره ورق بزنيد


سلام علیکم جمیعا

وهابیون ( سلف ناصالح ) هم حتما تقیه میکنند و روایات خود را مبنی بر تحریف قرآن بیان نکرده اند که شما بشنوید ؟
بزرگانشما معتقدند خداوند جسم است و قد او 60 ذراع است.

( طبق سخن احمد ابن حنبل و عقیده سلفیون )

اول
این را برای ما تکلیفش را مشخص کن که شمامسلمانید و موحد بعد برسیم به بقیه مطالب

یاحق

ماه بانو;94526 نوشت:
با سلام

یک سوال :

شبکه اهلبیت علیهم السلام همونی هست که جناب الله یاری مجری برنامه هستند ؟

موفق باشید

با سلام به دوستان عزیز و گرامی
شبکه ماهواره ای اهل بیت«علیهم السلام» که با نام اهل بیت«علیهم السلام» کار می کند، عملا در برنامۀ آقای الله یاری خلاف مکتب اهل بیت «علیهم السلام» عمل می کند که نتیجۀ کارهای تند و غیر عقلائی آنان جز بد بین نمودن و دشمن نمودن اهل سنت با شیعه نیست.
مدتی قبل یکی از برنامه های این شبکه را که با مجری گری این آقا برگزار شد نگاه نمودم حقیقتا رفتار ایشان با اهل سنتی که تماس گرفته بودند زننده بود ، به نظرم رفتار ایشان ثمره ای جز دشمنی مخاطبان اهل تسنن با شیعه ندارد و عملا این برنامه های تند و غیر عالمانه که از سوی هر دو طرف اجرا می شود جز خشنودی دشمنان اسلام و مشغول نمودن مسلمین به اختلافات داخلی اشان، نتیجه ای در بر ندارد.

:Moteajeb!:من همین نیم ساعت پیش داشتم این برنامه رو میدیدم .این آقای اللهیاری درحالیکه میخندید یه چیزایی درباره ی عمر(و همجنسبازی او با یک جن!!!) گفت که من(که شیعه هستم) سردرد گرفتم و مطمئنم نه فقط شیعیان عامی بلکه حتی علمای شیعه(حداقل اونایی که توی ایرانن و من میشناسمشون)یک کلمه از این اراجیف رو باور ندارن.
هنوز سرم درد میکنه و حس بدی دارم.آبروی هرچی شیعه و سنی هست برده.
فکر کنید یه سنی اینا رو ببینه چی فکر میکنه پیش خودش؟

خیلی برام جالب بود که فهمیدم دفاتر این دوشبکه یکی در انگلیس و دیگری در آمریکا است.
واقا چرا دنیا اینجوری شده؟؟؟؟

:Gig::Gig::Gig:


خطبه غدیر و آیات مطرح شده در آن

دل را ولا و حبّ علی با صفا کند هر درد را محبت مولا دوا کند آن شاهکار خلقت و فرمانروای عشق مدحش به آیه آیه قرآن خدا کند

در سال دهم هجرت، بعد از اتمام حج، که آن را به نامهای متعددی خوانده اند، همچون «حجة الوداع» و «حجة البلاغ»، «حجة الکمال»، «حجة التمام» و حجة الاسلام در «غدیر خم» قبل از جحفه که راههای متعددی (همچو) اهل مدینه، مصر، عراق، از آنجا منشعب و جدا می شود، حادثه ای رخ داد که می توانست سعادت ابدی بشریت را تضمین کند و برای همیشه، انسانها را از ضلالت و گمراهی نجات بخشد، به این جهت، داستان غدیر یک قصّه تاریخی خاص نیست که زمان آن گذشته باشد و همین طور یک حادثه شخصی نیز نیست که پیامبر فقط علی(ع) را به عنوان وصی خود (آنچنان که شیعیان می گویند) و یا به عنوان محبوب جامعه اسلامی (آنچنان که اهل سنّت مدّعی هستند) معرّفی نموده و در نتیجه تاریخ مصرف آن گذشته باشد، بلکه در غدیر خم تاریخ کل بشریت رقم خورد، چرا که امامت امامان در طول تاریخ مطرح و تبیین شد، حقیقتی که از امیرمؤمنان آغاز می شود و به مهدی صاحب الزّمان(ع) منتهی می گردد. مخالفان نیز این را به خوبی فهمیده اند، لذا از همان آغاز تلاش کردند (و در حدّی موفق شدند) که داستان غدیر را تأویل نمایند، چرا که اگر فقط امامت امیرمؤمنان بود. ممکن بود به نوعی آن را پذیرا شوند، ولی آنچه ترس داشتند و دارند، ادامه کار، و تداوم امامت و ولایت در طول تاریخ است که سخت مخالفان را خلع سلاح می کرده است. بنابراین به شدّت در مقابل آن قرار گرفتند و از اوّل زیر بار نرفتند تا جلوی استمرار آن را نیز بگیرند.
و پیامبر اکرم(ص) نیز به خوبی به این مسئله توجّه داشته لذا تصریح فرمود که امامت ادامه دارد «...ثم من بعدی علی ولیّکم و امامکم بامر اللّه ربّکم ثم الامامة فی ذرّیتی من ولده الی یوم تلقون اللّه عزّ اسمه و رسوله؛(1) سپس بعد از من علی ولیّ شما و امام شما به فرمان خداست. سپس امامت در نسل من از فرزندان علی تا روزی که خدا و رسولش را ملاقات کنید، می باشد.»
آنچه پیش رو دارید نگاهی است به آیاتی که در خطبه غدیر درباره امامت علی(ع) و دیگر امامان (ع) مورد استدلال و اشاره قرار گرفته است.

نکاتی از حدیث و حادثه غدیر

یک نگاه اجمالی به خطبه و حدیث غدیر، و وقایعی قبل و بعد از آن بخوبی این نکته را روشن می سازد که بحث امامت علی(ع) و تداوم آن مطرح بوده است به جهت این نکات:
1ـ پیامبر اکرم(ص) حدود نود هزارنفر تا یکصد و بیست هزار نفر را در گرمای شدید در چهار راهی جحفه متوقف ساخت که نشانگر اهمّیت مسئله مطرح شده می باشد.
2ـ خطبه خویش را با ذکر این نکته آغاز می کند که رحلت من نزدیک است و به زودی دعوت حق را لبیک می گویم، این خود نشان از آن دارد که در پی مطرح کردن جانشین خویش می باشد.
3ـ از مردم اقرار و اعتراف گرفت که آنچه را خداوند برای آنان از اعتقادات و احکام و اعمال فرستاده است به آنها ابلاغ نموده و خدا را بر این اقرار شاهد گرفت.
4ـ حدیث ثقلّین را مجدداً یادآوری نمود که اگر می خواهید دچار گمراهی نشوید از قرآن و اهل بیت(ع) جدا نشوید، و این سخن مقدمه ای است برای نکته بعدی.
5 ـ بعد از این که دست علی(ع) را بالا می برد و از مردم اقرار می گیرد که خدا و رسولش بر آنان ولایت دارند، می فرماید: «هر کس که من مولای او هستم علی مولای اوست» یعنی همان ولایتی که برای پیامبراکرم(ص) ثابت است، که ولایت زعامت و حکومت بر آنان باشد، برای علی(ع) نیز ثابت است.
6ـ جمله «من کنت مولاه و...» را سه بار و به قول احمد حنبل چهار بار تکرار نمود تا هم تأکیدی شده باشد و هم کسانی که متوجّه نشده اند، متوجه شوند.
7ـ در حق کسانی که ولایت علی(ع) را بپذیرند دعا، و در حق کسانی که آن را رد کند نفرین نمود.
8 ـ آیات عدیده ای از قرآن از جمله آیه تبلیغ اکمل و...، مورد استدلال و استشهاد قرار گرفت که بعداً بیان می شود.
9ـ تبریک گفتن حاضران و بیعت زن و مرد با امیرمؤمنان(ع) و... همه نشانگر این مطلبند که هدف، معرّفی امامت امیرمؤمنان(ع) و تداوم آن بوده است.
با توجّه به این نکات سراغ آیاتی می رویم که در خطبه غدیر و بعد از آن مورد استدلال و اشاره قرار گرفته و یا بعد از حادثه نازل شده است.

1ـ آیه تبلیغ یا اعلام امامت

بعد از ثنا و ستایش الهی فرمود: «فاوحی الیّ...«یا ایّها الرسول بلّغ ما انزل الیک من ربّک و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته و اللّه یعصمک من النّاس؛(2) ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملاً (به مردم) برسان، و اگر نکنی، رسالت او را انجام نداده ای، خداوند تو را از (خطرات احتمالی) مردم نگاه می دارد.»(3) آنگاه ادامه داد که مردم! جبرئیل سه بار نازل شده است که خداوند فرمان داده که در میان این جمع برای سفید و سیاه اعلام کنم که: «انّ علیّ بن ابی طالب اخی و وصیّی و خلیفتی و الامام بعدی؛(4) که به حقیقت علی بن ابی طالب برادر و وصی و جانشین و پیشوای بعد از من است.»
در منابع اهل سنّت می خوانیم که ابن عباس نقل کرده است که آیه «یا ایها الرّسول...» در مورد علی(ع) نازل شد. خداوند به رسول خدا فرمان داد که در مورد (ولایت) علی(ع) تبلیغ نماید. سپس پیامبر خدا دست علی را گرفت و فرمود: هر کس من صاحب اختیار اویم پس علی صاحب اختیار اوست پس خدایا دوست بدار کسی را که او را دوست بدارد و دشمن بدار کسی که او را دشمن بدارد.»(5)

2ـ علی سرپرست شماست

دوّمین آیه که مورد استشهاد پیامبر اکرم(ص) قرار گرفته آیه ولایت است، حضرت فرمود: «و هو ولیّکم بعد اللّه و رسوله، و قد انزل اللّه تبارک و تعالی بذلک آیة من کتابه؛ علی صاحب اختیار و ولیّ شما است بعد از خدا و رسولش، و در این آیه در قرآنش نازل فرموده است، آنجا که می فرماید: «انّما ولیّکم اللّه و رسوله و الّذین آمنوا الّذین یقیمون الصّلاة و یؤتون الزّکاة و هم راکعون؛(6) سرپرست و ولیّ شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آورده اند، همانها که نماز را برپا می دارند، و در حال رکوع، زکات می دهند،» و این علی بن ابی طالب بود که اقامه نماز کرد و زکات (صدقه) در حال رکوع در راه خدا داد.»(7)
و ضریس از علی(ع) نقل نموده که آیه «انّما ولیّکم اللّه...» بر پیامبر نازل شد، حضرت به مسجد وارد شدند در حالی که مردم مشغول نماز بودند، دید سائلی ایستاده است، پیامبر رو به سائل کرد و فرمود: آیا کسی چیزی به تو داده است؟ عرض کرد: نه یا رسول اللّه جز آن رکوع کننده(به علی(ع) اشاره کرد) که انگشتر خود را به من داد.»(8)
علّامه شیخ عبدالحسین امینی شصت و شش نفر از دانشمندان اهل حدیث و استوانه های روایی اهل سنّت را با نام و نشانی دقیق کتابهایشان فهرست کرده و متن حدیثی را که حاوی انطباق آیه مذکور با شخص علی(ع) است از انس بن مالک نقل می کند و در آخر می افزاید: «مضمون این حدیث در این کتابها موجود است و همه آنها تصریح دارند که این آیه در مورد خاتم بخشی حضرت امیرمؤمنان علی(ع) در مسجد نبوی نازل گردیده است.»(9)
مرتضی را دان ولیّ اهل ایمان تا ابد چون زدیوان ابد دارد مثال «انّما»(10)
3ـ افشای منافقان

در ادامه می فرماید: «از جبرئیل خواستم که از بیان آیه تبلیغ مرا معذور دارد، چرا که مؤمنان (راستین) در اقلّیت و منافقان و خدعه گران و... فراوانند چنان که قرآن کریم درباره آنها فرمود: «تقولون بافواهکم ما لیس لکم به علمٌ و تحسبونه هیّناًو هو عند اللّه عظیمٌ؛(11) با دهان خود سخنی می گفتید که به آن یقین نداشتید، و آن را کوچک می پنداشتید در حالی که در نزد خدا بزرگ است.» همانهایی که مرا آزار دادند، تا آنجا که مرا اُذُن (خوش باورم نامیدند)... و خداوند در ردّ آنها فرمود: «و منهم الّذین یؤذون النّبیّ و یقولون هو اذنٌ، قل اُذُن خیرٍ لّکم...؛(12) از آنها کسانی هستند که پیامبر(ص) را آزار می دهند، و می گویند «او آدم خوش باوری است!» بگو «خوش باور بودن او به نفس شماست».
... اگر بخواهم اسامی تک تک آنها را ببرم می توانم، و اگر به خواهم به شخص آنان اشاره کنم می توانم، ولکن به خدا در امور آنها (و کارهایشان) به آنها احترام گذاشتم، با این حال آیه تبلیغ را باید به گوش مردم برسانم.»(13)
این منافقان همانهایی بودند که بعد از خطبه غدیر و معرّفی علی(ع) به عنوان جانشین پیامبر(ص) انواع توطئه ها را برای انحراف خلافت از مسیر اصلی خود و افتادن آن به دست غاصبان به اجرا گذاشتند که به نمونه هایی اشاره می شود.

1ـ صحیفه ملعونه اول

دو نفر از منافقین در یک تصمیم اساسی و خطرناک با هم پیمانی بستند و آن این بود که «اگر محمد از دنیا رفت یا کشته شد، نگذاریم خلافت و جانشینی او در اهل بیتش مستقر شود» سه نفر دیگر در این تصمیم با آنها هم پیمان شدند، و اوّلین قرار داد و معاهده را در کنار کعبه بین خود امضاء کردند، و داخل کعبه آن را زیر خاک پنهان نمودند تا سندی برای التزام عملی آنها باشد، یکی از این سه نفر معاذبن جبل بود او گفت: شما مسئله را از جهت قریش حل کنید و من درباره انصار ترتیب امور را خواهم داد»، از آن جا که «سعد بن عباده» رئیس کل انصار بود و او کسی نبود که با غیر علی(ع) هم پیمان شود، لذا معاذ بن جبل به سراغ بشیربن سعید، و اسیر بن حضیر که هر کدام بر نیمی از انصار یعنی دو طایفه «اوس» و «خزرج» نفوذ و حکومت داشتند، آمد و آن دو را با خود بر سر غصب خلافت هم پیمان نمود.(14)

2ـ توطئه قتل پیامبر(ص)

نقشه قتل پیامبر(ص) بارها به اجرا درآمد، ولی منجر به شکست شد. یک بار در جنگ تبوک و چند بار به وسیله سم و بارها به صورت ترور تدارک دیده شده بود. در حجة الوداع همان پنج نفر اصحاب صحیفه ملعونه، با نه نفر دیگر برای بار آخر نقشه دقیق تری برای قتل حضرت در راه بازگشت از مکّه به مدینه کشیدند، و نقشه چنین بود که در محل از پیش تعیین شده ای، در قلّه کوه «ارشی» کمین کنند و همین که شتر پیامبر(ص) سربالایی کوه را پیمود و در سرازیری قرار گرفت، سنگهای بزرگی را به طرف شتر حضرت رها کنند تا بِرَمد و با حرکات ناموزون حضرت را به زمین افکند و آنان با استفاده از تاریکی شب به حضرت حمله کند و وی را به قتل برسانند و متواری شوند.
خداوند متعال پیامبرش را از این توطئه آگاه ساخت و وعده حفظ او را داد ـ منافقین که چهارده نفر بودند ـ نقشه خود را عملی ساختند. همین که شتر پیامبر(ص) به قلّه کوه رسید و خواست رو به پایین رود، سنگها را رها کردند، پیامبر با یک اشاره به شتر فرمان توقف داد در حالی که حذیفه و عمّار، یکی افسار شتر حضرت را در دست داشت و دیگری از پشت سر شتر را حمایت می کرد. با توقف شتر سنگها به سمت پایین کوه رفتند و حضرت سالم ماند. منافقین که از اجرای دقیق نقشه مطمئن بودند، از کمین گاهها بیرون آمدند و با شمشیرهای برهنه به حضرت حمله کردند تا کار را تمام کنند، ولی عمّار و حذیفه شمشیر کشیدند و سرانجام آنها را فراری دادند...
صبح روز بعد که نماز جماعت برپا شد، همین چهارده نفر (15) در صفهای اوّل جماعت دیده شدند!! و حضرت سخنانی فرمود که اشاره ضمنی به آنان داشت.(16)
علی جنب اللّه است.
در ادامه خطبه فرمود: «مردم علی را برتر بدانید زیرا او بر همه مردم بعد از من برتری دارد مردم به وسیله ماست که خداوند روزی می دهد و خلق باقی می ماند، از رحمت خدا دور است کسی که با این سخنان من مخالفت کند... بعد فرمود: مردم! «انّه جنب اللّه الّذی نزل فی کتابه یا حسرتی علی فرطّت فی جنب اللّه؛(17) براستی علی جنب اللّه (از مقربان درگاه الهی است) که خداوند در کتابش درباره او فرمود: «افسوس بر کوتاهی که در (مورد) جنب اللّه کردم».
امام باقر(ع) فرمود: «نحن جنب اللّه؛(18) ما اهل بیت جنب اللّه هستیم» و امام است و بعد از او دیگر اوصیاء در مکان رفیع قرار دارند، تا برسد به آخرین آنها.»(19) از امیر مؤمنان نقل شده است که فرمود: «من جنب اللّه هستم»(20). جنب اللّه کنایه از قرب و نزدیکی در پیشگاه الهی است و این گونه آیات رمزی است برای بیان موفقیّت حجت الهی تا از دست تحریف گران در امان باشد.(21)

امامت همچنان باقی است

در فرار دیگر از خطبه غدیر فرمود: «ای مردم این امر خلافت را به عنوان امامت و وراثت در نسل خود تا روز قیامت به ودیعه می سپارم، و من ابلاغ کردم آنچه را مأمور به ابلاغش بودم تا حجّت باشد بر حاضر و غائب و بر همه کسانی که حضور دارند یا ندارند.»(22)
در ادامه می فرماید: «معاشر النّاس القرآن یعرّفکم انّ الائمّة من بعده ولده و عرّفتکم انّهم منّی و منه حیث یقول اللّه عزّ و جلّ «کلمةً باقیةً فی عقبه»(23) و قلت لَن تضلّوا ما ان تمسّکتم بهما؛ ای مردم! قرآن معرّفی می کند که امامان بعد از او (علی) فرزندان او هستند و من نیز به شما فهماندم که آنان از (نسل) من و او هستند، آنجا که خداوند عزیز و جلیل می فرماید: «کلمه پاینده ای در نسل او» و من گفتم: اگر به آن دو (قرآن و ائمه) تمسک کنید هرگز گمراه نمی شوید.»(24)
در روایتی از پیامبر(ص) می خوانیم وقتی از آیه «کلمةً باقیه...» سؤال شد حضرت فرمود: «فقال الامامة فی عقب الحسین علیه السلام یخرج من صلبه تسعة من الائمّة. منه مهدی هذه الامّة؛(25) امامت در نسل حسین(ع) است که از صلب او نه نفر از امامان به وجود می آیند، و از جمله مهدی این امت( صاحب الزمان) است.»
از امام سجاد(ع) در اکمال الدین، و امام باقر(ع) در علل الشرایع همین مضمون نقل شده است.(26)

بیعت با علی (ع) بیعت با خداست

در ادامه فرمود: «و من بایع فانّها یبایع اللّه؛(27) کسی که با علی بیعت کند همانا با خدا بیعت کرده است.» چرا که دست علی دست خداست قرآن کریم می فرماید: «انّ الّذین یبایعونک انّما یبایعون اللّه ید اللّه فوق ایدیهم فمن نکث فانّما ینکث علی نفسه و من اوفی بما عاهد علیه اللّه فسیؤتیه اجراً عظیماً؛(28) کسانی که با تو بیعت می کنند(در حقیقت) تنها با خدا بیعت می نمایند و دست خدا بالای دست آنهاست، پس هر کس پیمان شکنی کند، تنها به زیان خود پیمان شکسته است و آن کس که نسبت به عهدی که با خدا بسته وفا کند، بزودی پاداش عظیمی به او خواهد داد.»
آنگاه دستور داد همه مردم با او بیعت کنند و مردم نیز به سوی پیامبر(ص) و امیرمؤمنان(ع) هجوم آوردند و با ایشان به عنوان بیعت دست می دادند و به پیامبر اکرم(ص) و علی(ع) تبریک می گفتند و پیامبر اکرم(ص) می فرمود: «الحمد للّه الّذی فضّلنا علی جمیع العالمین؛ حمد برای خدای است که ما را بر همه جهانیان برتری داد» و صدای مردم بلند شد که آری شنیدیم و طبق فرمان خدا و رسول با قلب و جان و زبان و دستمان اطاعت می کنیم.»(29)
پیامبر اکرم(ص) مکرّراً می فرمود: «به من تبریک بگویید، به من تهنیت بگویید زیرا خداوند مرا به نبوّت و اهل بیتم را به امامت اختصاص داده است.»(30)
و زنان نیز با حضرت بیعت کردند به این صورت که پیامبر اکرم(ص) دستور دادند تا ظرفی آوردند و پرده ای زدند که نیمی از ظرف آب در یک سوی پرده و نیم دیگر در آن سوی دیگر قرار بگیرد و زنان با قرار دادن دست خود در یک سوی آب، و
امیرمؤمنان در سوی دیگر، با آن حضرت بیعت نمایند. همچنین دستور دادند تا زنان هم به حضرتش تبریک و تهنیت بگویند و این دستور را درباره همسران خویش مؤکّد داشتند. بانوی بزرگ اسلام، حضرت زهرا(س) نیز از حاضرین در غدیر بودند، همچنین کلیه همسران پیامبر(ص) در آن مراسم حضور داشتند.
با ولایت علی دین کامل شد
هنوز جمعیت متفرق نشده بودند که امین وحی این آیه را فرود آورد: «الیوم اکملت دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دیناً؛(31) امروز دین شما را کامل کردم، و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم.»
آنگاه رسول خدا(ص) فرمود: «اللّه اکبر علی اکمال الدین، و اتمام النعمه و رضی الرّب برسالتی، و الولایة لعلی من بعدی؛(32) اللّه اکبر بر کامل شدن و تمام شدن نعمت و رضایت پروردگار به رسالت من».
روایت فوق را شانزده نفر از محدّثان اهل سنّت نقل کرده اند، همچون گنجی شافعی در «کفایت الطالب»، ص 60، سیوطی «الدر المنثور» ج، 2، ص 284 ؛ ابن مغازی در «المناقب» ص 19 و جریر طبری در کتاب
«الولایه» ؛ و ابن مردویه اصفهانی، و ابونعیم اصفهانی در کتاب «مانزل من القرآن فی علی» و خطیب بغدادی در کتاب «تاریخ بغداد»....(33)
آیات بی شمار در فضائل علی(ع)
آنچه از آیات ذکر شد برخی آیات بود که در خطبه غدیر مورد استدلال و اشاره قرار گرفته است وگرنه آیاتی که درباره امامت و ولایت علی(ع) و فضائل آن حضرت وارد شده بیش از آن است که حتّی در یک کتاب بگنجد، خود پیامبر اکرم(ص) در همین خطبه غدیر به این مطلب اشاره فرموده است آنجا که فرمود: «و ما نزلت آیة رضی الّا فیه، و ما خاطب اللّه الذین آمنوا الّا برأبه، ولانزلت آیة مدحٍ قرآن الّا فیه، و لا شهد اللّه بالجنّة فی «هل اتی علی الانسان» الّا له، و لا انزلها فی سواه، ولا مدح بها غیره؛(34) و آیه خشنودی (پروردگار) جز درباره او نازل نشده است، و مخاطبه خداوند با مؤمنان آغازش با او (علی) است، آیه مدحی در قرآن نازل نشده است مگر او داخل آن است و در هل اتی بهشت را خدا برای او شهادت داده است و سوره هل اتی درباره غیر او(و اهلبیتش) نازل نشده و جز او (و اهلبیتش) کسی بوسیله آن مدح نشده است.»
خوارزمی می گوید: تمام «یا ایها الذین آمنوا» در قرآن درباره علی (ع) است.(35)
و مرحوم سلطان الواعظین می گوید از طبرانی و محمد بن یوسف گنجی شافعی و محدّث شام در تاریخ کبیر مسنداً نقل شده است که بیش از سیصد آیه در شأن علی (ع) نازل شده است.(36)

پی نوشت ها:

1. محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ج 37، ص 207 ـ 208 و رـ ک عوالم العلوم، شیخ عبداللّه بحرانی، ج 15، ص 375 ـ 376.
2. سوره مائده، آیه 67.
3. بحارالانوار، همان، ج 37، ص 206.
4. همان.
5. سیوطی، الدر المنثور، ج 2، ص 327 ذیل آیه 67 مائده، فخر رازی، تفسیر الکبیر، ج 3، ص 636 ؛ ینابیع المودة، شیخ سلیمان قندوزی، ص 140، باب 39 ؛ آلوسی روح المعانی، ج 6، ص 172.
6. سوره مائده، آیه 55.
7. بحارالانوار، همان، ج 206.
8. ابوالنصراء الحافظ ابن کثیر الدمشقی، البدایة و النهایة، بیروت، مکتبة المعارف، ج 7، ص 358 ؛ فرائد السمطین، همان، ج1، ص 195 حدیث 153؛ ینابیع المودة، سلیمان قندوزی، ص 251.
9. الغدیر، علّامه امینی، دارالکتب الاسلامیة، ج 3، ص 162.
10. ابن یمین.
11. سوره نور، آیه 15.
12. سوره توبه، آیه 61.
13. بحارالانوار، همان، ص 207.
14. بحارالانوار، همان، ج 17، ص 29 و ج 28، ص 186 و ج 37، ص 114 ـ 115، کتاب سلیم بن قیس، ص 816 حدیث 37؛ عوالم، ج 15، ص 164 ؛ اسرار غدیر، محمد باقر انصاری، ص 57.
15. معاویه، عمر و عاص، طلحه، سعد بن ابی وقاص، عبدالرحمان، ابوعبیده، ابوموسی اشعری، ابوهریره، مغیره و...
16. بحارالانوار، ج 28، ص 99 و 100 و ج 37 ص 115 ؛ عوالم، ج 15، ص 304 ؛ اقبال الاعمال، ص 458.
17. سوره زمر، آیه 56.
18. فیض کاشانی، تفسیر صافی، مؤسسة الاعلمی، ج 4، ص326.
19. همان.
20. همان.
21. همان، ص 327.
22. بحارالانوار، همان، ص 211.
23. سوره زخرف، آیه 28.
24. بحارالانوار، ج 37، ص 215.
25 تفسیر الصافی، همان، ج 4، ص 388.
26. همان، ص 387.
27. بحارالانوار، همان، ص 219.
28 . سوره فتح، آیه 10.
29 . بحارالانوار، همان، ص 126 و 166؛ الغدیر، ج 1،ص 58.
30 . همان، و بحارالانوار، ص217 ج 37.
31 . سوره مائده، ص 3.
32 . الغدیر، ج1، ص 11 و رـ ک فرائد السمطین، ج 1، ص 74، ابن کثیر در تفسیر، ج 2، ص 491.
33 . رـ ک الغدیر، ج 1، ص 237 ـ 230.
34 . بحارالانوار، ج 37، ص 210.
35 . مناقب خوارزمی، ص 266 ـ 28.
36 . سلطان الواعظین شیرازی، شبهای پیشاور، دارالکتب الاسلامیة 1376، ص 386.

بشر برای پیمودن راه سعادت و گام نهادن در طریق عبودیت و پیشرفت معنوی و رسیدن به کمالات انسانی که مهم ترین هدف خلقت جنیان و انسان ها از نگاه قرآن است.(1) همیشه محتاج راهنمایان و پیشوایانی بوده اند تا آنان را در راه دستیابی به این هدف والای الهی یاری رسانند و آن چه موجب رشد و ترقی معنوی و رسیدن به این هدف است را به او تعلیم دهند و او را از آن چه سبب انحراف و گمراهی و سقوط می گردد بازدارند و در نهایت تشخیص راه حق از باطل و هدایت از ضلالت را به وی بشناسانند.
بر این اساس خداوند متعال از باب رحمت گسترده خویش بر بندگان و لطف بی کرانش بر آنان، از آغاز خلقت بشر، پیامبران و راهنمایانی همراه با تعالیم و دستورات حیاتبخش را به سوی بندگان فرو فرستاد تا آنان با ارشاد بشر و ابلاغ این تعالیم و معارف الهی، انسان ها را به سوی حق و راه هدایت رهنمون سازند و از انحراف و سقوط آنان در دام شیاطین جن و انس جلوگیری کنند.
لکن از آن جا که مدت حیات هر یک از این پیامبران الهی کوتاه و عصر رسالت و تبلیغ آنان محدود است خداوند متعال پس از سپری شدن عصر رسالت هر یک از انبیاء، جانشینانی را برای آنان برگزید تا رسالت و راه آنان را ادامه دهند و از دین و عقاید مؤمنان پاسداری نمایند. روی این جهت، مشاهده می کنیم که پس از وفات هر یک از انبیاء الهی جانشینان و حجت الهی دیگری رهبری و هدایت مؤمنان را به دست گرفته اند و به ارشاد و رهبری پیروان آن پیامبر الهی و دیگر بندگان خدا همت گماشته اند.
پس از وفات پیامبر خاتم(ص) نیز بشر از این لطف و رحمت الهی محروم نگردید و خداوند متعال برای پیامبر خاتم(ص) جانشین یا جانشینانی را برگزید تا این حجت های الهی و جانشینان آن حضرت رسالت پیامبر اسلام را ادامه دهند و از دین و عقاید مؤمنان حفاظت نمایند. ولکن برای این که مسلمانان و پیروان پیامبر خاتم با جانشینان آن حضرت آشنا گردند و خود را پس از وفات پیامبر اکرم ملزم به تبعیت و اطاعت از آنان بدانند خداوند متعال از همان آغاز بعثت پیامبر(ص) با نزول آیات متعدد و در مراحل و مواقع مختلف ویژگی های برجسته این حجت های الهی و جانشینان پیامبر را برای مسلمانان تبیین نمود و آنان را به عنوان ولی و سرپرست مسلمانان و کسانی که امت اسلامی می بایست از آنان پیروی نمایند معرفی کرد. افزون بر این به پیامبرش نیز فرمان داد تا با ابلاغ و تبیین این آیات برای مسلمانان،
شخصیت و جایگاه جانشینان خود را برای آنان بازگو نمایند تا بر همگان روشن گردد که پس از وفات آن حضرت مسلمانان باید آنان را به عنوان رهبر و راهنمای خود در امور دین و دنیا برگزینند و دین و عقاید خود را از آنان دریافت کنند که ما در ذیل به بخشی از عمده ترین آیاتی که در قرآن کریم در مورد ولایت و جانشینی امیرالمؤمنین علی(ع) نازل شده و نیز روایاتی که در تفسیر و تبیین این آیات از رسول خدا صادر گردیده است اشاره می نمائیم تا پیروان و رهروان راه ولایت و دیگر مسلمانان با حقیقت راه و مسیری که پیامبر اکرم پس از خود برای مسلمانان ترسیم نموده آشنا گردند.

1ـ آیه انذار:

در سال سوم بعثت آیه انذار عشیره نازل گردید و به پیامبر فرمان داد که خویشاوندان خود را دعوت به اسلام نماید. «وَ أَنذِرْ عَشِیرَتَکَ الاْءَقْرَبِینَ؛(2) [ای پیامبر [خویشاوندان نزدیکت را انذار کن»
در پی این فرمان الهی مبنی بر انذار و دعوت خویشاوندان به اسلام، پیامبر اکرم مجلسی تشکیل داد و حدود چهل نفر از بستگان نزدیک خود را به خانه ابوطالب دعوت نمود که از جمله آنان حمزه و ابولهب بودند، پس از صرف غذا و هنگامی که پیامبر قصد اعلام این مأموریت را داشت ابولهب با سخنان خود زمینه ابلاغ این پیام را از میان برد لذا پیامبر روز بعد غذایی تهیه کرد و آنان را دوباره به خانه ابوطالب دعوت نمود و پس از صرف غذا فرمود: ای فرزندان عبدالمطلب، به خدا سوگند هیچ جوانی را در عرب نمی شناسم که برای قومش چیزی بهتر از آن چه من آورده ام آورده باشد، من خیر دنیا و آخرت را برای شما آورده ام و خداوند به من دستور داده که شما را به آئین اسلام دعوت نمایم سپس فرمود: «ایکم یؤازرنی لیکون اخی و وارثی و وزیری و وصیّی و خلیفتی فیکم؟؛ کدام یک از شما مرا یاری می دهید تا پس از من برادر و وارث و وزیر و وصیّ و جانشین من در میان شما باشد.»(3)

جمعیت همگی از پاسخ دادن امتناع کردند جز علی(ع) که با وجود کمی سن از جا بپاخواست و عرض کرد: ای پیامبر من در این راه یار و یاور خواهم بود. پیامبر اکرم پس از تکرار این سخن و پاسخ نشنیدن از سوی دیگران دست به شانه علی(ع) نهاده و فرمود: «هذا أخی و وارثی و وزیری و وصیّی و خلیفتی فیکم بعدی فاسمعوا له و اطیعوه؛(4) این [علی] برادر من و وارث و وزیر و وصی و جانشین من در میان شما پس از من خواهد بود به امر او گوش فرا دهید و از او فرمان برید.»
و بدین ترتیب پیامبر اکرم(ص) در همان آغاز بعثت خویش علاوه بر دعوت دیگران به اسلام، علی(ع) را به عنوان وزیر و وصی و جانشین خود به مسلمانان معرفی کرد و همگان را به اطاعت و پیروی آن حضرت فراخواند. این حدیث را علاوه بر مفسران و محدثان شیعه، بسیاری از مورخان، مفسران و محدثان اهل سنت از جمله طبری، ابن اثیر، ابن ابی حاتم، ابن مردویه، ابی نعیم، بیهقی، ثعلبی و ابن ابی الحدید در کتب تاریخ، تفسیر و حدیث خود نقل کرده اند.(5)

2ـ آیه مودت:

قرآن کریم در آیه 23 شوری خطاب به پیامبر می گوید: «قُل لاَّآ أَسْـءَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی وَ مَن یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ؛ بگو من هیچ پاداشی از شما نمی خواهم جز دوست داشتن نزدیکانم و هر کس عمل نیکی انجام دهد به نیکی اش می افزاییم چرا که خداوند آمرزنده و شکرگزار است».
در شأن نزول آیه فوق روایت شده است: هنگامی که پیامبر اسلام وارد مدینه شد و پایه های اسلام مستحکم گردید انصار نزد پیامبر آمدند و به آن حضرت عرض کردند: اگر مشکلات مالی برای شما پیدا شد ما حاضر هستیم تمام اموالمان را بدون هیچ شرطی در اختیار شما قرار دهیم که در این هنگام آیه فوق نازل شد و مسلمانان را به دوست داشتن خویشاوندان پیامبر به جای مزد آن حضرت فرمان داد. در این که مراد از خویشاوندان پیامبر چه کسانی هستند اقوال مختلفی نقل گردیده است لکن نظریه ای که از همه معتبرتر بوده و مفسران شیعه و بسیاری از مفسران اهل سنت آنرا نقل کرده اند این است که مقصود از خویشاوندان پیامبر در آیه مذکور علی و فاطمه و حسن و حسین(علیهم السلام) هستند، زمخشری و قرطبی از مفسران اهل سنت در ذیل آیه چنین آورده اند: هنگامی که آیه «قُل لاَّآ أَسْـءَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی» نازل شد اصحاب پیامبر خطاب به آن حضرت عرض کردند: ای رسول خدا! خویشاوندان تو که محبت نمودن به آنان بر ما واجب است چه کسانی هستند؟ پیامبر در پاسخ فرمود: علی و فاطمه و دو فرزند آنان. و این سخن را سه مرتبه تکرار کرد.(6)
براساس این آیه و روایت فوق و روایات فراوان دیگری که در مورد محبت نمودن به اهل بیت از سوی پیامبر نقل گردیده است بر همه مسلمانان واجب است که اهل بیت پیامبر را دوست داشته باشند و به آنان محبت ورزند ولکن دوست داشتن و محبت نمودن به این خاندان تنها به علاقه قلبی محقق نمی شود بلکه علاوه بر آن، تبعیت عملی از آنان و پذیرش سخنان و پیمودن راه و عقیده آنان نیز لازم است زیرا نمی شود کسی ادعا کند من فردی را دوست دارم اما در عمل بر خلاف راه و عقیده او عمل نماید و اعمالی را انجام دهد که در نقطه مقابل راه و اعمال محبوب او قرار دارد و او از این اعمال تنفر دارد که چنین محبتی از دیدگاه قرآن محبت واقعی نبوده بلکه ادعای محبت است چنان که در صدر اسلام یهود ادعا می کردند که ما خداوند را دوست داریم ولی با این ادعا حاضر نبودند به پیامبر اسلام ایمان آورند و سخن و فرمان خدا را در این مورد بپذیرند که آیه نازل شد و به پیامبر خطاب نمود که: «قُلْ إِن کُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ؛(7) [ای رسول] بگو [به یهود] که اگر واقعاً خداوند را دوست دارید از من پیروی کنید تا خدا نیز شما را دوست داشته باشد.»
و اساساً فلسفه این که در آیه مودّت و روایات فراوان، محبت اهل بیت به عنوان یک تکلیف بر همه مسلمانان لازم شمرده شده جهت دادن به مسلمانان برای انتخاب راه و عقیده صحیح و عدم انحراف از خط رسالت پس از وفات پیامبر اسلام است و خداوند و رسول او با وجوب این تکلیف در پی آن بوده اند که مسلمانان پس از رحلت پیامبر اکرم به سوی این خاندان متمایل گردند و دین و عقاید خود را از آنان بگیرند تا بدین وسیله از مسیر حق و هدایت منحرف نگردند زیرا این خاندان از همگان نسبت به شریعت الهی و آن چه خداوند بر پیامبرش نازل کرد آگاه ترند و بهتر می توانند مسلمانان را با تعالیم الهی آشنا سازند. بر این اساس، این محبت، یک محبت شخصی که برخاسته از علایق خانوادگی که در هر پدر و فرزندی وجود دارد نیست بلکه یک محبت الهی است که نفع آن در نهایت به خود مسلمانان باز می گردد. چنان که قرآن در آیه ای دیگر در این باره می گوید: «قُلْ مَا سَأَلْتُکُم مِّنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ؛(8) به مسلمانان بگو این مزدی که از شما طلب کردم [محبت خویشاوندانم] این به نفع خود شماست».
به توجه به مطالب فوق، هر چند ظاهر آیه مودّت و روایاتی که در مورد محبت نمودن به اهل بیت از پیامبر اکرم وارد شده این است که همه مسلمانان موظفند به این خاندان محبت نمایند و آنان را دوست بدارند ولکن پیام اصلی این آیات معرفی اهل بیت به عنوان جانشین و جایگزین پیامبر اکرم و رهبری مسلمانان پس از رسول خداست.

3ـ آیه مباهله:

مباهله به معنای نفرین کردن دو نفر به یکدیگر است به این معنی که دو نفر یا دو گروه که با یکدیگر به گفتگو می نشینند و سخن و عقیده یکدیگر را نمی پذیرند با یکدیگر قرار می گذارند که از خدا بخواهند شخص دروغگو و کسی که بر باطل قرار دارد را هلاک سازد. داستان مباهله صدر اسلام که آیه مباهله در مورد این قضیه نازل گردید بدین قرار است که گروهی از مسیحیان نجران که حدود 60 نفر بودند برای گفتگو و بحث با پیامبر اسلام وارد مدینه شدند ولکن پس از گفتگو درباره مسائلی از جمله ولادت عیسی، سخن و عقیده پیامبر را در این مورد نپذیرفتند که در پی این واقعه آیه 61 آل عمران که معروف به آیه «مباهله» است نازل شده و در آن به پیامبر اسلام خطاب کرد که: «فَمَنْ حَآجَّکَ فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَآءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَآءَنَا وَأَبْنَآءَکُمْ وَنِسَآءَنَا وَنِسَآءَکُمْ وَأَنفُسَنَا وَأَنفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبِینَ؛ هر گاه بعد از علم و دانشی که به تو رسیده باز کسانی با تو به محاجه و ستیز برخیزند به آنها بگو: بیائید ما فرزندان خود و شما هم فرزندان خود و ما زنان خویش و شما نیز زنان خویش و ما جان های خود و شما نیز جان های خود را دعوت کنید آنگاه مباهله کرده و لعنت خدا را به دروغگویان قرار دهیم»
در پی نزول این آیه و درخواست پیامبر از مسیحیان برای مباهله کردن آنان از پیامبر مهلت خواستند تا در این باره بیندیشند و با بزرگان خود به مشورت بنشینند. پس از مشورت تصمیم گرفتند با پیامبر مباهله کنند و لکن بزرگان آنان به مباهله کنندگان توصیه کردند که اگر مشاهده کردید پیامبر با جمعیت و سر و صدای فراوان به مباهله آمد با او مباهله کنید و نترسید زیرا حقیقتی در کار نیست اما اگر او با افراد خاص و اندک خود به میعادگاه آمد بدانید که او پیامبر خدا است و از مباهله با او بپرهیزید که نابود خواهید شد آنان وقتی طبق قرار قبلی به میعادگاه آمدند دیدند پیامبر فرزندش حسین را در آغوش دارد و دست حسن را در دست گرفته و علی و فاطمه(س) همراه او هستند و به آنان سفارش می کند که هرگاه من دعا کردم شما نیز آمین بگوئید. مسیحیان وقتی این صحنه را مشاهده کردند به وحشت افتادند و از اقدام به مباهله خودداری کردند و حاضر شدند با پیامبر مصالحه نموده و به آن حضرت جزیه پرداخت نمایند.(9)
این واقعه را بیشتر مفسران و محدثان اهل سنت در منابع تفسیر و حدیثی خود نقل کرده اند(10) و حتی صاحب تفسیر کشاف از مفسران اهل سنت پس از نقل این روایت می گوید: این آیه قوی ترین دلیلی است که فضیلت اصحاب کساء (پنج تن آل عبا) را ثابت می کند.(11) ولکن اگر به خوبی به محتوا و متن این آیه دقت شود می توان بالاتر از این امر یعنی موضوع ولایت و خلافت علی(ع) را از این آیه استفاده نمود با این توضیح که در این آیه خداوند از حسن و حسین(علیهما السلام) تعبیر به «ابناءنا» یعنی فرزندان پیامبر و از فاطمه(س) تعبیر به «نساءنا» یعنی زنانی که به پیامبر تعلق دارند و از علی(ع) تعبیر به «انفسنا» کرده و «انفسنا» یعنی نفس و جان پیامبر و از این تعبیر فهمیده می شود که علی(ع) مانند پیامبر و همچون پیامبر است لذا بعد از رحلت و رفتن پیامبر باید کسی در جای او بنشیند که همچون پیامبر و مانند اوست نه دیگران که مدت زیادی از عمر خود را در بت پرستی گذراندند.(12) و از جهات متعدد دارای نقص و عیب بودند از جمله این که از جهت علم و آگاهی نسبت به مسائل شریعت که شاخصه اصلی و اولیه جانشین پیامبر و خلیفه مسلمانان است در رتبه ای بسیار پائین قرار داشتند به گونه ای که بارها این سخنان را بر زبان جاری می کردند که اگر علی(ع)(13) یا معاذ(14) نبودند هلاک می شدیم یا می گفتند: همه مردم حتی زنان خانه نشین از ما داناتر هستند.(15)
بنابراین، آیه فوق نه تنها یکی از فضائل علی(ع) و فرزندانش به شمار می رود بلکه یکی از محکم ترین ادله بر ولایت و جانشینی علی(ع) پس از پیامبر و شایستگی آن حضرت برای احراز این مقام نیز خواهد بود لذا در مجلس بحثی که مأمون در دربار خود تشکیل داده بود از امام رضا(ع) سؤال کرد که چه دلیلی بر خلافت و جانشینی جدت علی ابن ابی طالب داری؟ آن حضرت در پاسخ فرمود: آیه «انفسنا»(16) یعنی آیه مباهله که در آن خداوند از امیرالمؤمنین(ع) به عنوان نفس و جان پیامبر(ص) یاد کرده است.

4ـ آیه ولایت:

قرآن در آیه 55 مائده خطاب به مسلمانان می گوید: «إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ ءَامَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَوةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَوةَ وَهُمْ راکِعُونَ؛ سرپرست و ولیّ شما تنها خداست و پیامبر او و آنان که ایمان آورده اند و در حال رکوع انفاق می نمایند».
شیعه و اهل سنت در شأن نزول این آیه از ابوذر غفاری روایت کرده اند که وی می گوید: روزی با رسول خدا در مسجد نماز می خواندم، سائلی وارد شد و از مردم تقاضای کمک کرد ولی کسی پاسخ او را نداد در پی این امر سائل دست خود را به سوی آسمان بلند کرد و گفت: خدایا شاهد باش که من در مسجد رسول تو تقاضای
کمک کردم ولی کسی جواب مرا نداد که در همین هنگام علی(ع) که در حال رکوع نماز بود با انگشت دست راست خود به سائل اشاره کرد. سائل نزدیک آمد و انگشتر را از دست آن حضرت بیرون آورد. پیامبر اکرم(ص) که در مسجد حضور داشت پس از نماز سر را به سوی آسمان بلند کرد و فرمود: خداوندا، برادرم موسی از تو تقاضا کرد که سینه او را وسیع گردانی و کارها را بر او آسان نمایی و برادرش هارون را وزیر و یاورش قرار دهی. خداوندا، من محمد برگزیده و پیامبر توام، سینه ام را گشاد نما و کارها را بر من آسان ساز و از خاندانم علی را وزیر من گردان تا به وسیله او پشتم قوی و محکم گردد. هنوز دعای پیامبر به پایان نرسیده بود که جبرئیل نازل شد و آیه فوق را نازل نمود.(17)
این آیه با کلمه «انّما» که در لغت عرب به انحصار دلالت دارد آغاز گردیده است و معنای آیه این است که ولیّ و سرپرست شما تنها خداوند و رسول او و کسی است که در حال رکوع در راه خدا انفاق می نماید و طبق روایتی که ذکر گردیده است این شخص تنها علی ابن ابی طالب است بر این اساس مطالبی که برخی از مفسران اهل سنت بیان کرده اند و «ولی» در آیه فوق را به معنای دوست و یاور دانسته اند صحیح نیست زیرا ولایت به معنای دوستی و یاری کردن تنها اختصاص به کسانی که در حال رکوع انفاق می کنند ندارد بلکه یک حکم عمومی است و تمام مسلمانان را در بر می گیرد و همه موظف هستند با یکدیگر دوست بوده و همدیگر را یاری نمایند بلکه از این که قرآن این ولایت را منحصر به خدا و رسول انفاق کننده در حال رکوع نموده بدست می آید که این ولایت به معنای سرپرستی و صاحب اختیار و متصرف در امور بودن است و این که این ولایت در ردیف ولایت خداوند و پیامبر او قرار گرفته است و هر سه با یک جمله بیان گردیده خود مؤید دیگری است برای اثبات این معنی.

5ـ آیات تبلیغ و اکمال دین:

پیامبر اسلام در سال آخر عمر مبارک خود به همراه مردم مدینه و دیگر سرزمین های اسلامی که جمعیت آنان بالغ بر صد هزار نفر می گردید عازم حجة الوداع شدند پس از انجام مراسم حج و در بازگشت، هنگامی که به منطقه ای بنام «غدیر خم» رسیدند فرشته وحی بر آن حضرت نازل گردید و به پیامبر فرمان داد که آنچه قبلاً بر او نازل شده است را به مردم ابلاغ نماید.(18)
«یَـآأَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَآ أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ؛(19) ای رسول، آن چه از طرف پروردگارت بر تو نازل گردیده را به مردم ابلاغ نما و اگر این کار را نکردی رسالتت را انجام نداده ای.»
ولی پیامبر از ابلاغ صریح این امر نگران بود و خوف آن را داشت که مردم نپذیرند و در برابر او به مخالفت برخیزند زیرا از یک طرف علی(ع) پسر عمو و داماد آن حضرت است و می ترسد مردم تهمت خویشاوند بودن علی را به پیامبر بزنند و بگویند پس از خود، پسر عمو و دامادش را بر ما مسلط ساخت و از طرف دیگر علی(ع) در جنگ های متعدد اجداد و بستگان کافر بسیاری از این مسلمانان را به قتل رسانده و آنان از او کینه شدیدی به دل دارند و از سویی دیگر افراد منافق فراوانی که در میان مسلمانان وجود داشتند مانع بسیار بزرگی برای خلافت و و لایت علی(ع) به شمار می رفت، چنانچه در روایتی که از پیامبر اکرم(ص) نقل گردیده به این موضوع اشاره شده است.(20) لکن خداوند در ادامه این آیه به پیامبرش اطمینان می دهد که از هیچ چیز و هیچ کس خوفی نداشته باشد زیرا خداوند او را از شر مردم نگه می دارد. «وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَـفِرِینَ؛ خداوند تو را از خطرات مردم نگه می دارد و خداوند جمعیت کافران را هدایت نمی کند.»
در پی نزول این آیه پیامبر دستور توقف مسلمانان را صادر کرد و به آنان فرمان داد که صبر نمایند تا آنان که عقب هستند به جمعیت ملحق شوند و آنان که پیشاپیش قافله در حرکت بودند بازگردند پس از اجتماع مسلمانان نماز ظهر را به جماعت پیامبر اقامه کردند سپس آن حضرت فرمان داد تا از جهاز شتران منبری را برای آن حضرت تهیه نمایند سپس بر بالای منبر قرار گرفته و پس از حمد و سپاس الهی فرمود: من به همین زودی دعوت خدا را اجابت کرده و از میان شما می روم، من مسئول هستم و شما هم مسئولیه، شما در مورد من چگونه شهادت می دهید مردم با صدای بلند گفتند: ما گواهی می دهیم که تو وظیفه رسالت را ابلاغ کردی و شرط خیرخواهی را انجام دادی و آخرین تلاش خود را در راه هدایت ما انجام دادی، خداوند تو را جزای خیر دهد. سپس فرمود: آیا شما گواهی به یگانگی خدا و رسالت من و حقانیت روز رستاخیز می دهید؟ همگان گفتند آری، گواهی می دهیم، سپس فرمود: خدایا گواه باش. پس از بیان این سخنان و گرفتن اعتراف مبنی بر توحید و نبوت و معاد و صدق گفتار و کردارش در این مورد، دست علی را گرفت و بلند کرد و فرمود: ای مردم! چه کسی از همه مردم نسبت به مسلمانان از خود آنها سزاوارتر است، همه گفتند: خدا و پیامبر او داناتر هستند پیامبر فرمود: خداوند ولی و رهبر من است و من مولی و رهبر مؤمنان هستم و نسبت به آنان از خودشان سزاوارترم. سپس فرمود: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه؛(21) هر کس من مولاه و رهبر او هستم این علی نیز مولی و رهبر اوست.» و این سخن را سه بار تکرار کرد و بدنبال آن سر را به سوی آسمان برداشت و فرمود:
«اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و احب من احبه و ابغض من ابغضه و انصر من نصره و اخذل من خذله و أدر الحق معه حیث دار؛(22) خداوندا دوست بدار کسی که او را دوست بدارد و دشمن بدار کسی که او را دشمن بدارد و محبوب بدار کسی که او را محبوب بدارد و مبغوض بشمار کسی که او را مبغوض شمارد و یاری نما کسی که او را یاری نماید خوارگردان کسی که او را خوار گرداند و حق را به همراه او بدار به هر سویی که او رود.»
پس از پایان سخنان پیامبر و ابلاغ این پیام الهی آیه اکمال دین نازل شد و خطاب به همه مسلمانان گفت: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الاْءِسْلَـمَ دِینًا؛(23) امروز آئین شما را کامل و نعمت را به شما تمام کردم و اسلام را به عنوان آئین شما پذیرفتم.»
در روایات نقل گردیده است که پس از نزول این آیه پیامبر خود در خیمه ای نشستند و علی(ع) در خیمه ای دیگر و به مسلمانان فرمان دادند که این حادثه را به آن حضرت و علی(ع) تبریک بگویند و از جمله افرادی که به حضور پیامبر(ص) و علی (ع) رسیدند خلیفه دوم بود که با جملات ذیل به آن حضرت تبریک گفت: «بخٍ بخٍ یابن ابی طالب، اصبحت و امسیت مولای و مولا کلّ مؤمن و مؤمنة؛(24) مبارک باد بر تو ای فرزند ابوطالب که مولای من و تمام مردان و زنان با ایمان شدی.»
و بدین ترتیب بود که پیامبر اکرم(ص) به فرمان الهی ولایت و خلافت علی(ع) را به صراحت به مسلمانان اعلام کرد و مسلمانان را به پیروی از علی(ع) پس از خود توصیه نمود ولکن با تأسف فراوان عالمان و اهل سنت این آیه و روایات نقل شده در این مورد را همانند دلایل دیگری که در این مورد وجود دارد توجیه و تأویل نمودند و بدین وسیله حقیقت امر را به بسیاری از مسلمانان پوشیده داشتند و آنان را از این نعمت عظیم ولایت که موجب سعادت انسان در دنیا و آخرت می گردد محروم ساختند.

پی نوشت ها:ـــــــــــــــــــــــ

1. «مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الاْءِنسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ»(ذاریات/ 56)
2. شعراء/ 214.
3. تفسیر تبیان، ج 8، ص 67 ؛ تاریخ طبری، ج 2، ص 63.
4. مجمع البیان، المیزان، درالمنثور، ذیل آیه 214 شعراء.
5. الغدیر، ج 2، ص 278 ؛ المراجعات، ص 130 به بعد.
6. تفاسیر الکشاف و الجامع لاحکام القرآن، ذیل آیه 23 شوری.
7. آل عمران/ 31.
8. سبأ/ 47.
9. مجمع البیان، ذیل آیه 61 آل عمران.
10. فضائل الخمسه فمن الصحاح السته، ج 1، ص 29.
11. تفسیر الکشاف، ذیل آیه 61 آل عمران.
12. تاریخ طبری، ج 2، ص 45؛ البدایة و النهایة، ج 2، ص 406.
13. کافی، ج 7، ص 424 ؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 1، ص 18 و ج 12، ص 179.
14. السنن الکبری، ج 7، ص 443؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 12، ص 179 و 204.
15. المجموع، ج 16، ص 327 ؛ کنزالعمال، ج 16، ص 538.
16. المیزان، ج 3، ص 230 ؛ مستدرک سفینة البحار، ج 10، ص 118.
17. الغدیر، ج 2، ص 52 تا 54.
18. مجمع البیان، ذیل آیه 67 مائده؛ شواهد التنزیل، ج 1، ص 250.
19. مائده/ 67.
20. الاحتجاج، ج 1، ص 73؛ بحارالانوار، ج 37، ص 206.
21. مسند احمد، ج 1، ص 84 و 118 ؛ کافی، ج 1، ص 294 و 295.
22. دعائم الاسلام، ج 1، ص 16؛ مسند احمد، ج 1، ص 119.
23. مائده/ 3.
24. بحارالانوار، ج 37،ص 108 و 143 ؛ البدایة و النهایة، ج 7، ص 386.

بسم الله الرحمن الرحیم

جسارت نباشه اما بنده به شخصه حوصلم نمیگیره پست های طولانی رو مطالعه کنم

نان شب;46491 نوشت:
این برنامه را من ندیدم ولی این بحث رو ایشون شب های قبل نیز داشتند... مطمئن هستم شما به تمام سخنان ایشان دقت نکرده اید.

کاملا موافقم ایشون خیلی قشنگ به سوالات جواب میدن

آذر بانو;94526 نوشت:
شبکه اهلبیت علیهم السلام همونی هست که جناب الله یاری مجری برنامه هستند ؟

بله همون شبکه ماهواره ایست

نرگس;178553 نوشت:
کاملا موافقم ایشون خیلی قشنگ به سوالات جواب میدن

منظورم اینه که جواب های خوبی دارند

نرگس;178557 نوشت:
منظورم اینه که جواب های خوبی دارند

[=times new roman]
سلام علیکم جمیعا

نرگس بزرگوار

پاسخ دادن از هر آن کسانی که محقق باشند بر می آید .

اما چگونه پاسخ دادن هم مهم است.

یک پاسخ با تحقیر و توهین است که مناسب همه اهل سنت نیست.
پس نباید این چنین باشد

یک پاسخ هم هست محترمانه و مستند و مستدل هست بدون هیچ تحقیر و توهینی .

شبکه دیگری هم هست شبکه ولایت که آیت الله حسینی قزوینی و شاگردانشان هستند رو هم حتما دیده اید.

شما کدام یک را در مورد اهل سنت منطقی میدانید ؟

یک مطلبی هم هست

این کشتار حاصل از فتنه گری ای است که امثال این اشخاص ( چه سنی چه شیعه یا سلفی ) تخم کینش را کاشته اند
حتما ببینید

http://www.velayattv.com/fa/page.php?bank=khabar&id=981

یاحق

[=Microsoft Sans Serif]سلام علیکم

[=Microsoft Sans Serif]دوست یا دشمن

[=Microsoft Sans Serif]
اگر اهل قرآن و یا حتی تاریخ باشیم این مساله برايمان روشن خوهد بود که دشمنان شیعه و بطور کل دشمنان اسلام به چه شکلی عمل کرده اند و از عامی بودن مردم چه آسیبهائی که به دیانت اسلام نزده اند.

در عراق اگر کسی مثل ایت الله العظمی سیستانی نبود در هر شهری باید شاهد یک جنگ تمام عیار بین شیعه و سنت و وهابی ها می بودیم.

در این فایل اول که برای دوستان گذاشته ام و در یوتیوب هم هست و وهابیها از این کلمات عالم نمایان سوء استفاده ها کرده و میکنند --- عالم نماهائی می آیند حکم قتل وهابی را میدهند.

خب عربستان سعودی نیز عده ای را اجیر کرده که این بمب گذاریها و کشتارها را راه بیندازند ولی همواره فلج میشدند زمانی که امثال آیت الله سیستانی بودند و مردم را آگاه میکردند.

حال آن کسانی که لبیک به شاه شیطان پرست عربستان برای کشتار مسلمانان بی گناه گفتند چه کسانی اند ؟


[=Microsoft Sans Serif]
در عوض این رفتار عالمانه عده ای هم از علمای سنی هستند که خود فروخته و کافر نیستند مثل زیدی حسن المالكي که نه تنها در شبکه المستقله در انظار عموم وهابیها آنها را تخطئه و عامل کفار میداند بلکه علمای شیعه را افرادی به مراتب متقی و پرهیزگارتر از علمای وهابی عربستانی معرفی میکند.


[=Microsoft Sans Serif]
برای همین وهابیهای تکفیری که خودشان را مدافع اهل سنت و اهل سنت واقعی میدانند ( درست مثل شیعه نماهائی که خود را معصوم می دانند و مینامند ) به او میگویند خائن.

با این شرح خائن کیست ؟ کسی که آتش به هیزم انگلیس و نوکرهای وهابی اش می ریزد یا کسی که آتش به جان وهابیها و اربابشان میاندازد و نقشه هایشان را نقش بر آب میکند ؟

باید مواظب باشیم مبادا عملی انجام بدهیم و یا چیزی به زبان بیاوریم که خون از بینی مظلومی ریخته شود و حقی ناحق گردد که عقوبت خداوند حق است و صفت او حسیب.

یاحق

موضوع قفل شده است