ماجراى پيدا شدنِ كاغذى روى قبر عمر

تب‌های اولیه

2 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ماجراى پيدا شدنِ كاغذى روى قبر عمر

برخى نقل كرده اند كه روزى حسن و حسين بر عمر بن خطّاب وارد شدند و او مشغول انجام كارى بود ، وقتى متوجّه آنها شد ، بلند شد و آنها را بوسيد و به هر يك هزار [درهم يا دينار] داد پس برگشتند و به پدر خود خبر دادند و او گفت : از رسول خدا(صلى الله عليه وآله)شنيدم كه فرمود : «عمر نور الإسلام في الدنيا وسراج أهل الجنّة في الجنّة» [عمر در دنيا نور اسلام و در بهشت چراغ اهل بهشت است] . پس آندو به سوى عمر برگشتند و آن حديث را براى او نقل كردند . آنگاه عمر كاغذ و قلمى طلبيد و چنين نوشت : «حدّثني سيّدا شباب أهل الجنّة عن أبيهما عن رسول الله أ نّه قال كذا وكذا» [دو آقاى جوانان اهل بهشت از پدرشان از رسول خدا(صلى الله عليه وآله)نقل كردند كه...]، و وصيّت كرد آن را در كفنش بگذارند، پس از مرگ او به اين وصيت عمل كردند و چون صبح شد كاغذى روى قبر بود و در آن نوشته بود : «صدق الحسن والحسين وصدق رسول الله» [حسن و حسين راست گفتند و رسول خدا راست گفت] .
در ردّ اين ماجرا بايد گفت: اين داستان به حدّى خرافه و كذب است كه ابن جوزى آن را در احاديث جعلى ذكر كرده و گفته است ; بيشترين سهم را در جعل حديث، قصه گوها دارند و احاديث صحيح در اين باب بسيار كم است، چنانچه بعضى از قصه گوهاى زمان ما كتابى را تأليف كرده اند كه در آن حديث فوق الذكر را آورده اند; چنانكه در «تحذير الخواصّ» سيوطى(1) آمده است ; سپس مى گويد:
تعجّب از اين فرد است كه بى حيايى ، او را به جايى رسانده كه مثل چنين حديثى را نگاشته است و به اين اندازه هم بسنده نكرده و آن را بر بزرگان فقها عرضه كرده و آنها اين نوشته را درست دانسته وتأييد كرده اند .(2)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ تحذير الخواصّ : 53 [ص 207] .
2 ـ شفيعى شاهرودى، گزيده اى جامع از الغدير، ص 736.

منبع:پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله مکارم شیرازی

از اين جك ها وهابي ها زياد دارند.

موضوع قفل شده است