جمع بندی بی عدالتی در دنیا

تب‌های اولیه

17 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
بی عدالتی در دنیا

با سلام و خسته نباشید
چند سئوال ذهنم را مشغول کرده: چرا خدا به آدم ها دروغگو و کلاهبردار و حسود شانس و اقبال میده ولی به آدم هایی که حلال هستند هیچ سود و مالی نمی دهد !!!
چرا آدم های شیاد و عوضی همیشه و جلوتر از آدم ساده و پاک هستند !!؟ آیا انسانها به فکر آخرت نیستند !!
مثلا طرف کلاهبرداری کرده ولی خدا کارش را هی جلو می اندازد !! چرا خدا به اینجور افراد حال میده !! به جای اینکه حالشان را بگیره ! آخه این عدالت هست!؟

سپاس

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"][/TD]


کارشناس بحث: استاد عامل

[TD][/TD]

[="Book Antiqua"][="Black"]


بسم الله الرحمن الرحيم


با عرض سلام

اول بايد ديد كه آيا بخت و اقبال يا شانس واقعا حقيقت دارد؟ بعد ببينيم آيا واقعا آدم هاي دروغگو و كلاهبردار هميشه از اين خصوصيت برخوردارند يا نه؟


در مورد قسمت اول بايد توجه داشت كه قبول شانس به معناي نفي رابطه عليت بين علت و معلول است. از نظر عقلي هر اتفاقي كه در عالم هستي مي افتد، داراي علتي است و بدون دليل براي فرد خاصي، اتفاق خاصي نمي افتد. خداوند در اين رابطه مي فرمايد: «ما أَصابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِك‏»؛ آنچه از بدى به تو مى‏رسد، از سوى خود توست‏(1) بر اين اساس اگر كسي داراي روزي بيشتري نسبت به ديگران است، ممكن است دلايلي داشته باشد كه بر ما پوشيده است و اين دلايل هم مي تواند معنوي باشد و يا كاملا مادي و دنيوي باشند. به عنوان مثال كسي از داشته هاي خود مانند عقل و سرمايه خويش خوب استفاده مي كند و همين سبب رشد مادي او مي شود و از سوي ديگر روزي زياد ممكن است منوط به برخي كارهاي خير انسان باشد كه سبب ازدياد روزي شود؛ مثلا كسي كه زياد استغفار مي كند، روزي اش زياد مي شود(2) بنابراين ازدياد روزي ممكن است سبب مثبت يا منفي داشته باشد و به همين ترتيب شخصي هم كه داراي روزي زياد شده مي تواند انسان خوب يا بدي باشد، اما بالاخره هر كدام داراي دليلي خاص است.


پي نوشت ها:
1. نساء: 79.
2. ابن بابويه،‌ (1362)، خصال؛ تصحيح علي اكبر غفاري، اول؛ قم، جامعه مدرسين، ج2، ص505.[/]

[="Book Antiqua"][="Black"]
اما در مورد اينكه آيا خداوند هميشه به انسان هاي دروغگو و كلاهبردار امكانات و گشايش عنايت مي كند؟ بايد گفت؛ اولا هميشه اينطور نيست كه انسان كلاهبردار يا دروغگو به آنچه مي خواهند برسند، به عبارت ديگر اين قضيه كلي نيست و خيلي از اين دست انسان ها هم وجود دارند كه زندگي خوبي ندارند، به همين دليل رسول اكرم(صلي الله عليه و آله) مي فرمايد: «الكذب ينقص الرّزق»؛ دروغ روزى را كاهش می‌دهد.(1) البته گاهي نيز فرد آنقدر بد عمل مي كند كه دچار سنت استدراج مي شود، خداوند در اين رابطه مي فرمايد: «وَ الَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ»؛ و آنها كه آيات ما را تكذيب كردند، به تدريج از جايى كه نمى‏دانند، گرفتار مجازاتشان خواهيم كرد.(2) بر اين اساس خداوند گناهكاران و طغيانگران جسور و زورمند را طبق يك سنت، فورا گرفتار مجازات نمى‏كند، بلكه درهاى نعمتها را به روى آنها مى‏گشايد، هر چه بيشتر در مسير طغيان گام بر مى‏دارند، نعمت خود را بيشتر مى‏كند، و اين از دو حال خارج نيست، يا اين نعمتها باعث تنبه و بيداريشان مى‏شود، كه در اين حال برنامه "هدايت الهى" عملى شده، و يا اينكه بر غرور و بى خبريشان مى‏افزايد در اين صورت مجازاتشان به هنگام رسيدن به آخرين مرحله، دردناكتر است، زيرا به هنگامى كه غرق انواع ناز و نعمتها مى‏شوند خداوند همه را از آنها مى‏گيرد و طومار زندگانى آنها را در هم مى‏پيچد و اين گونه مجازات بسيار سخت‏تر است.(3)


بنابراين اولا هميشه اينطور نيست كه انسان هاي دروغگو و كلاهبردار كارشان راحت تر از ديگران پيش برود يا روزي بيشتري داشته باشند، ثانيا آن دسته اي هم كه در عين حالي كه راه نادرست را انتخاب كرده اند، داراي وسعت در روزي هستند، ممكن است درگير سنت استدراج شده باشند و اين نعمت فراوان نه تنها نشانه خوبي براي آنها نيست، بلكه سبب دردناك تر شدن عذاب و انتقام الهي است.


پي نوشت ها:
1. ابوالقاسم پاینده،(1382)، نهج الفصاحه، چهارم، تهران، دانش، ص 373.
2. اعراف: 182.
3. مكارم شيرازي، ناصر، (1374)،‌ تفسير نمونه، اول، تهران، دار الكتب الاسلاميه، ج‏7، ص: 34.[/]

القصص
إِنَّإِنَّ قَارُونَ كَانَ مِنْ قَوْمِ مُوسَى فَبَغَى عَلَیهِمْ وَآتَینَاهُ مِنَ الْكُنُوزِ مَا إِنَّ مَفَاتِحَهُ لَتَنُوءُ بِالْعُصْبَةِ أُولِی الْقُوَّةِ إِذْ قَالَ لَهُ قَوْمُهُ لَا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لَا یحِبُّ الْفَرِحِینَ«76»
قارون از قوم موسی بود، اما بر آنان ستم کرد؛ ما آنقدر از گنجها به او داده بودیم که حمل کلیدهای آن برای یک گروه زورمند مشکل بود! (به خاطر آورید) هنگامی را که قومش به او گفتند: «این همه شادی مغرورانه مکن، که خداوند شادی‌کنندگان مغرور را دوست نمی‌دارد!

الحدید
لِكَیلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ وَاللَّهُ لَا یحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ«23»
این بخاطر آن است که برای آنچه از دست داده‌اید تأسف نخورید، و به آنچه به شما داده است دلبسته و شادمان نباشید؛ و خداوند هیچ متکبر فخرفروشی را دوست ندارد!

اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِینَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَینَكُمْ وَتَكَاثُرٌ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ كَمَثَلِ غَیثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ یهِیجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یكُونُ حُطَامًا وَفِی الْآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٌ وَمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ
بدانید زندگی دنیا تنها بازی و سرگرمی و تجمل پرستی و فخرفروشی در میان شما و افزون طلبی در اموال و فرزندان است، همانند بارانی که محصولش کشاورزان را در شگفتی فرو می‌برد، سپس خشک می‌شود بگونه‌ای که آن را زردرنگ می‌بینی؛ سپس تبدیل به کاه می‌شود! و در آخرت، عذاب شدید است یا مغفرت و رضای الهی؛ و (به هر حال) زندگی دنیا چیزی جز متاع فریب نیست!

«الحدید/20»

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ
افزون طلبی (و تفاخر) شما را به خود مشغول داشته (و از خدا غافل نموده) است.

«التکاثر/1»

ممنون از اساتید بابت راهنمایی شان: بزارید موضوع را باز کنم: موضوع سر ارث و میراث و.. هست : که خاله ای دارم من که آدم عوضی هست که به دروغگویی و ریا کاری و... مشهور هست و همه(خانواده) از دست اش ناراضی هست یعنی همه را اذیت می کند و... ولی خود اش : خود اش را آدم مومن و پاکی می داند و مذهبی ! خلاصه سر تقسیم زمین سر مادر من را کلاه گذاشت یعنی با تحقیق و.. رفت زمینی را گرفت که امتیاز بالایی داشت و تونست 3 برابر زمین ما بفروشه (میلیاردی)!! که با نیرنگ این کار را انجام داد ! از طرفی توی آن ناحیه هیچ کس زمین اش را با آن قیمت نفروخته !!!من میگم چرا خدا با یک مشتری خر پول برای این جور افراد بفرسته !!! خدا باید حال اینجور افراد را که با کلاهبرداری بی عدالتی در حق دیگران می کند را بگیرد !! ولی مثل اینکه بدجوری میخواد به اینطور افراد حال بده !! نمونه هاش را زیاد دیدم !! میدانم این دنیا گذرا هست و همه چیز پول نیست !! ولی آدم از این بی عدالتی ها اعصاب خورد میشه !! و شانسی که اینجور افراد مکار دارند !!! من نمی دانم واقعا چه سری یا حکمتی هست !!!
سپاس

[="Book Antiqua"][="Black"]

erfan.71;1018282 نوشت:
من نمی دانم واقعا چه سری یا حکمتی هست !!!
سپاس

سلام
اگر‌قبول داریم که این عالم برای امتحان است و خدا هم وسیله های زیادی برای امتحان دارد، پس ممکن است خدا انسان شیادی را با پیش آمدهایی که مطابق میل اوست امتحان کند. البته همیشه هم اینطور نیست و این موردی که شما نقل کردید ممکن است موارد مقابل و ناخوشایندی هم در زندگی ایشان وجود داشته باشد.
در هر حال این مطلب که خدا همیشه برای انسانهای دغلکار و دروغگو موارد خوشایندی پیش می اورد، کلیت ندارد و موارد خلاف آنهم کم نیست.
این نکته را هم مد نظر داشته باشید که یکی از مواردی که خداوند علاوه بر آخرت، در همین دنیا هم جزای عمل را به گنه کار می دهد، ظلم است. یعنی ظالم مانند همین موردی که برای شما پیش امده( البته به شرط اینکه این عمه شما از قبل ارزش واقعی زمین را می دانسته) قبل از رفتن به آخرت، جزای این عمل را خواهد دید.[/]

سلام
من هم اینجوری فکر میکردم و اما چند مطلب‌

1. شاید بزرگ‌ترین نعمت رو شما داشته باشید که در مسیر هدایت هستید و اون دنیا باید بابتش به خاله تون جواب بدین

2. واقعا واقعا اینجوری نمیشه حساب کتاب کرد ؛ من کسایی رو دیدم که از این مدل شانس ها زیاد آوردن وای آخر سرش به خوشبختی نرسیدن

ملاک رو بزارین خوشبختی

بعضی کارها هم اشتباه خودتون هست مثلا باید میگفتین کیفیت زمین‌ها با هم فرق داره بنابراین همه اش رو با هم میفروشیم بعدش پولش رو به مساوات تقسیم می‌کنیم

وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یفْسِدُ فِیهَا وَیسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ
(به خاطر بیاور) هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من در روی زمین، جانشینی [= نماینده‌ای‌] قرار خواهم داد.» فرشتگان گفتند: «پروردگارا! »آیا کسی را در آن قرار می‌دهی که فساد و خونریزی کند؟! (زیرا موجودات زمینی دیگر، که قبل از این آدم وجود داشتند نیز، به فساد و خونریزی آلوده شدند. اگر هدف از آفرینش این انسان، عبادت است،) ما تسبیح و حمد تو را بجا می‌آوریم، و تو را تقدیس می‌کنیم.» پروردگار فرمود: «من حقایقی را می‌دانم که شما نمی‌دانید.»

«البقرة/30»

باسلام

دقت فرمایید در این ایه خداوند میفرماید که من در زمین خلیفه ای قرار دادم و فرشتگان میگویند که میخواهی کسی را در جای خود بنشانی که در زمین فساد کند یعنی در روی زمین این انسان است که میبایستی عدالت را برقرار کند وچون انسان تابع امیال خود میباشد طبیعی است که بجای عدل فساد را پیشه میگیرد و اصولاً فلسفه امام زمان هم همین است که باامدنش عدالت به وسیله او در زمین جاری میشود

ممنون از تمام دوستان

عامل;1018360 نوشت:
این نکته را هم مد نظر داشته باشید که یکی از مواردی که خداوند علاوه بر آخرت، در همین دنیا هم جزای عمل را به گنه کار می دهد، ظلم است. یعنی ظالم مانند همین موردی که برای شما پیش امده( البته به شرط اینکه این عمه شما از قبل ارزش واقعی زمین را می دانسته) قبل از رفتن به آخرت، جزای این عمل را خواهد دید.

من امیدوارم کسانیکه که ظلم می کنند و حق مردم را میخورند جزای کار خودشان توی این دنیا ببینند یعنی فقط به آخرت کار نکشه و همین دنیا هم تنبیه بشوند !
ولی متاسفانه چیزی که من فعلا می بینم این هست که این طور افراد فعلا دارند به ریش ما میخندند و..............

سپاس

فرشته برمیگردد;1018370 نوشت:
1. شاید بزرگ‌ترین نعمت رو شما داشته باشید که در مسیر هدایت هستید و اون دنیا باید بابتش به خاله تون جواب بدین

والا مادر من از خدا سلامتی خواسته و گفته پول را به همینطور افراد بده خدا :ولی به خانواده ما سلامتی بده : ببیند بعضی از افراد هستند که دست پیش می گیرند که پس نیفتند یعنی از رو نمی روند که این اعصاب آدم را خورد می کند !! طرف حق ما را خورده ولی الان خود اش شاکی هست ! من نمی دانم بعضی از انسانها از شیطان هم بدتر هستند الان همین خاله من یک حرکت زده که بگم شاخ در میارید!
فرشته برمیگردد;1018370 نوشت:
بعضی کارها هم اشتباه خودتون هست مثلا باید میگفتین کیفیت زمین‌ها با هم فرق داره بنابراین همه اش رو با هم میفروشیم بعدش پولش رو به مساوات تقسیم می‌کنیم

ببینید وقتی بصورت دیکتاتوری یک زمین بهتون می دهند هیچ کاری نمیشه کرد یعنی پدربزرگ و دایی بزرگ من طرفدار همین خاله شیطان صفتم بودن: چون چاپلوسی می کرد یا زبان باز بود یا مثلا چون دختر بزرگ خانواده بود !! در کل با یک نفر طرف نبودیم !

سپاس

شاکی;1018426 نوشت:
وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یفْسِدُ فِیهَا وَیسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ
(به خاطر بیاور) هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من در روی زمین، جانشینی [= نماینده‌ای‌] قرار خواهم داد.» فرشتگان گفتند: «پروردگارا! »آیا کسی را در آن قرار می‌دهی که فساد و خونریزی کند؟! (زیرا موجودات زمینی دیگر، که قبل از این آدم وجود داشتند نیز، به فساد و خونریزی آلوده شدند. اگر هدف از آفرینش این انسان، عبادت است،) ما تسبیح و حمد تو را بجا می‌آوریم، و تو را تقدیس می‌کنیم.» پروردگار فرمود: «من حقایقی را می‌دانم که شما نمی‌دانید.»

«البقرة/30»

باسلام

دقت فرمایید در این ایه خداوند میفرماید که من در زمین خلیفه ای قرار دادم و فرشتگان میگویند که میخواهی کسی را در جای خود بنشانی که در زمین فساد کند یعنی در روی زمین این انسان است که میبایستی عدالت را برقرار کند وچون انسان تابع امیال خود میباشد طبیعی است که بجای عدل فساد را پیشه میگیرد و اصولاً فلسفه امام زمان هم همین است که باامدنش عدالت به وسیله او در زمین جاری میشود


ممنون دوست عزیز: بعضی از افراد هستند که ادعای دین مداری می کنند مثل خاله ی من !! اهل روضه رفتن هستند و اهل کربلا و حج رفتن هم هستند ولی منافق و ریا کار هستند یعنی همه چیز را برای رضای مردم و خود نمایی انجام می دهند : اینطور افراد : آبروی دین و اسلام می برند با این اخلاق شان !
امام زمان هم ظهور کنه اینطور افراد آدم نمی شوند چون شکم هایشان از مال حرام پر هست و به هیچ راه راستی گمان نکنم هدایت بشوند !!

وَلَقَدْ خَلَقْنَاكُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاكُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ لَمْ یكُنْ مِنَ السَّاجِدِینَ
ما شما را آفریدیم؛ سپس صورت بندی کردیم؛ بعد به فرشتگان گفتیم: «برای آدم خضوع کنید!» آنها همه سجده کردند؛ جز ابلیس که از سجده‌کنندگان نبود.

«الأعراف/11»

با سلام

این مطلب هفت بار در قران کریم تکرار شده شیطان بواسطه کثرت عبادت در میان فرشتگان جای گرفته بود اما ذاتش خراب بود و خداوند با فرمان به سجده بر ادم اورا فریب داد و رسوا کرد اما او را نکشت و نابود هم نکرد و به انسان گفت مبادا فریب او را بخوری چون انسان خلیفه او بود و این را باید انسان انجام دهد تا سزاور خلیفه شدن را پیدا کند کما اینکه یکی از وظائف امام زمان کشتن شیطان است .

erfan.71;1018470 نوشت:
من امیدوارم کسانیکه که ظلم می کنند و حق مردم را میخورند جزای کار خودشان توی این دنیا ببینند یعنی فقط به آخرت کار نکشه و همین دنیا هم تنبیه بشوند !

از بزرگترین مغطه هایی که گریبان ما را میگیرد و طوری که حواسمان نباشد! از عقل و خرد ساقط مان میکند! همین مغلطه مصادره به مطلوب است.
یعنی ما به عنوان انسان مبتنی بر تجربیات و احساساتی که در زندگی داریم یک وقایعی را مطلوب میدانیم. برخی از این مطلوبیات یک جنبه عام هم دارند. از مهمترین این مطلوبیات همانا عدل است! یعنی عموما ما دلمان میخواهد ....دوست داریم.....خوش داریم ....و یا در نهایت به قول شما امیدواریم! که عدل وجود داشته باشد. آنگاه از این مقدمه به طرز محیرالعقولی نتیجه میگیریم که پس عدل باید وجود داشته باشد! و بعد هم نتیجه گیری میکنیم که پس عدل هست!
اگر دقت کنیم برهان فطرت به یک تعبیر همین مغلطه مصادره به مطلوب است. اینکه ما فطرتا خداجو هستیم یعنی ما در نهانگاه خودمان خوش داریم دلمان میخواهد دوست داریم که خدایی باشد که به او اصفاتی بدهیم و او را پرستش کنیم.پس این خواهش درونی لابد معادل مصداقش که امر مطلوب ماست (وجود خدا) در نظر گرفته شده است.

اما در مورد مصادره به مطلوب خواهش عدل= وجود عدل:
عموما معنی عدل در برابر ظلم هست. ظلم یعنی مبتنی بر یک نظام ارزش گذاری اگر یک حقی را برای کسی قائل باشیم که کسی دیگر این حق را ضایع کرده باشد خواهیم گفت که آن کس در حق فرد دیگر ظلم کرده است.
حال اگر بخواهیم اعاده ظلم را بکنیم (تا عدل برقرار شود) ما ناچار خواهیم بود یک نظام عادلانه هم تعریف کنیم. قصاص بخشی از بازتعریف برقراری نظام عادلانه در این دنیاست. منتهی در بسیاری از مصادیق اعمال ظالمانه انسانها ، برقراری یا تعریف یک نظام عادلانه (که در این دنیا قابل اجرا هم باشد اصلا غیرممکن است. مثلا کسی که ده نفر را به قتل رسانده نمیشود که ده بار کشته شود. ضمن آنکه برقراری نظام عادلانه نیازمند قوه قاهر بر ظالم هم هست تا مجری نظام عادلانه باشد. لذا برقراری این توازن نیازمند بازتعریف دنیای فرامادی است تا بدون داشتن محدودیتهای جهان مادی در کنار وجود قوه قاهری به نام خداوند(عادل منتقم ) امکان پذیر شود.

پر واضح است که این خواهاندگی عدل از نقطه نظر کسی که مظلوم است مطلوب خواهد بود نه از نقطه نظر کسی که ظلم میکند.
لذا بی راه نیست که اکثر قریب به اتفاق گروندگان به اسلام در طلیعه آن (که فقط مبتنی بر تبلیغ و ارائه مفهوم دین و مانیفست دین بود) عموما طبقه فرودست و غیربرخوردار جامعه هستند. عدل به عنوان صفتی برای خدا که آنرا بر همه انسانها جاری ساخته و خواهد ساخت از ارکان تفکر دینی است. ساده ترین مصداقش اینکه من و شما هرگاه حق خود را بتوانیم بستانیم که میستانیم! ولی هرگاه توان اعاده حق را نداریم این وظیفه را به خدا و آخرت و قیامت تفویض کرده! و فرد ظالم را به عدالت بی چون و چرا و مقتدرانه باریتعالی حوالت میدهیم (هرچند که بیشتر طالبیم توسط خداوند در همین دنیا اعاده شود! ولی خودمان که زورمان نمیرسد! خداوند هم غالبا صلاح را بر این دیده که قضایا در آن دنیا رتق و فتق شود گو اینکه امکان اعاده آن در همین دنیا هم موجود باشد ) پس اگر هم این دنیا نشد، راضی به اعاده آن در دنیای آخرت میشویم! (البته چاره دیگری هم نداریم! بالاخره باور به این امر احساس بهتری که به ما میدهد!)

erfan.71;1018470 نوشت:
من امیدوارم کسانیکه که ظلم می کنند و حق مردم را میخورند جزای کار خودشان توی این دنیا ببینند یعنی فقط به آخرت کار نکشه و همین دنیا هم تنبیه بشوند !

البته که میتوانیم همچون شما آرزومند این هم باشیم که: چه خوب بود که خداوند دنیایی می آفرید که برقراری نظام عادلانه در همین دنیا و با اسباب و قابلیت همین دنیا محقق میشد.
ولی چنین مطلوبی محقق نشده است! لابد دلایل خودش را دارد! اشکال از قابلیت قابل است مثلا! خداوند هم نمتیواند قابلیت قابل را جور دیگری قابلیت دهد که مبتنی بر اعاده کامل عدل در همین دنیا باشد! پس به اعاده کامل عدل با کمک دنیای آخرت خوشبین باشیم! البته دقیقا نمیدانیم چرا خداوند قابلیتی که برای آخرت خلق کرده که امکان اعاده کامل عدل در آن مهیا است، همین قابلیت را برای این جهان قرار نداده است! نمیشده حتما!

مغلطه مصادره به مطلوب حتی در ایدوئولوژی های غیردینی هم میتواند نقش بازی کند. کمونیسم و تفکر سوسیالیستی که مبتنی بر برابری همه در برخورداری از حقوق تعریف میشود از همین سنخ است . طبقه کارگر بر علیه طبقه پرولتاریا قیام میکند و جامعه بی طبقه هم همان مدینه فاضله جهانبینی کمونیستی است. چنین اجتماعی رویای مارکسیستهاست. حالا همین تفکر وقتی با دین از این جنبه اشتراک هم پیدا میکند شما به تولد مفاهیم التقاطی همچون جامعه بی طبقه توحیدی برمیخورید! از این دیدگاه میبینید که هرچند از اساس جهانبینی دینی با غیردینی تفاوت دارد ولی وقتی وارد در مصادیق میشود تا به این حد میتوانند اشتراک پیدا کنند . ابوذرغفاری در این دیدگاه، بزرگترین مارکسیست مسلمان معرفی میشود (مرحوم شریعتی) که به مقابله با کنز برخواسته و خلاصه این میشود که عزیزان مجاهدین خلق جستجوگر جامعه بی طبقه توحیدی میشوند!

[="Book Antiqua"][="Black"]سلام

manmehdiam;1018763 نوشت:
ما به عنوان انسان مبتنی بر تجربیات و احساساتی که در زندگی داریم یک وقایعی را مطلوب میدانیم. برخی از این مطلوبیات یک جنبه عام هم دارند. از مهمترین این مطلوبیات همانا عدل است! یعنی عموما ما دلمان میخواهد ....دوست داریم.....خوش داریم ....و یا در نهایت به قول شما امیدواریم! که عدل وجود داشته باشد. آنگاه از این مقدمه به طرز محیرالعقولی نتیجه میگیریم که پس عدل باید وجود داشته باشد! و بعد هم نتیجه گیری میکنیم که پس عدل هست!

صفت عدل به عنوان يك كمال براي خداوند ثابت است كه از دلايلي مانند وجوب من جميع الجهات خدا ثابت مي شود، نه اينكه چون من طالب عدلم پس عدل هم بايد وجود داشته باشد!
بنابراين اعتقاد به اجراي عدل(نه اميد به آن) در آخرت، بر مبناي اعتقاد به وجود خداست كه يكي از لوازم اين اعتقاد، اجراي عدالت توسط اوست. اعتقادي كه مسلما اميد افزا هم هست، نه اينكه اميد سبب اين اعتقاد شده باشد، به عبارت ديگر خلط بين نتيجه و دليل، سبب اين تفكر شده است.

manmehdiam;1018763 نوشت:
اگر دقت کنیم برهان فطرت به یک تعبیر همین مغلطه مصادره به مطلوب است.

اين بحث ربطي به اينجا ندارد اما خواهش فطري يك امر متضايف است كه تحقق يك طرف تضايف بدون طرف ديگر، ممكن نيست. در هر حال بحث فطرت بايد در جاي خود مطرح شود.

manmehdiam;1018763 نوشت:
بی راه نیست که اکثر قریب به اتفاق گروندگان به اسلام در طلیعه آن (که فقط مبتنی بر تبلیغ و ارائه مفهوم دین و مانیفست دین بود) عموما طبقه فرودست و غیربرخوردار جامعه هستند.

كسي كه با مباني اسلام آشنا باشد، مي داند كه از نظر اسلام اعاده حقوق در وحله اول در همين دنياست و به همين دليل اين همه قوانين حقوقي مانند قصاص، ارش، ديه و ... در اسلام تشريع شده است.
البته استيفاي حق در دنيا يك طرف قضيه است و آن اعاده حق الناس در اين دنياست و كسي كه حقي را ضايع مي كند، در حقيقت با امر الهي هم مخالفت كرده است كه در صورت عدم توبه، جزاي اخروي نيز پابرجا خواهد بود. بنابراين همانطور كه قبلا اشاره شد، يكي از لوازم اعتقاد به خدا، تحقق عدالت در آخرت است نه اينكه دليل اعتقاد به خدا همين مساله باشد.

manmehdiam;1018763 نوشت:
البته چاره دیگری هم نداریم! بالاخره باور به این امر احساس بهتری که به ما میدهد!

اين يك نگاه كاركرد گرايي به اسلام است.
نگاهي بسيار نازل كه يكي از ملزومات اعتقاد را با دليل اعتقاد اشتباه گرفته است! چنين تحليلي بيشتر شبيه تحليلهاي مستشرقان است، كساني كه حقيقت اعتقاد مسلمانان به اسلام را درك نكرده و از ظاهر امر نتيجه گرفته اند...
[/]

[="Book Antiqua"][="Black"]

manmehdiam;1018763 نوشت:
البته دقیقا نمیدانیم چرا خداوند قابلیتی که برای آخرت خلق کرده که امکان اعاده کامل عدل در آن مهیا است، همین قابلیت را برای این جهان قرار نداده است! نمیشده حتما!

از نظر عقلي خلق ماده اي كه ماده نيست يا خصوصيات آن را ندارد، محال است. همچنين خلق عالم عقلي كه تزاحم در آن نيست، قبلا خلق شده بود و خلق عالمي با همان خصوصيت تحصيل حاصل است.
از سوي ديگر عالم ماده عالم تكليف است و ديگر عوالم تكليف در آنها فرض ندارد و زماني كه تكليف نباشد، امتحان هم نيست. فرض كنيد در عالم آخرت كه مرگ معنا ندارد، چطور مي شد كسي را كشت؟ يا جايي كه هر كس هر خواسته اي داشته باشد، برآورده مي شود، چطور ممكن است كسي حق ديگري را غصب كند و ...
بنابراين هر عالمي يك قوانين خاصي دارد و هر عالمي هم يك ضرورتي دارد، عالم ماده براي امتحان و عالم برتر براي جزا و پاداش[/]

[=Book Antiqua]
پرسش:
چرا انسان های دروغگو و کلاهبردار از بخت و اقبال بیشتری برخوردارند؟

پاسخ:
در وحله اول بايد توجه داشت كه قبول شانس به معناي نفي رابطه عليت بين علت و معلول است. از نظر عقلي هر اتفاقي كه در عالم هستي مي افتد، داراي علتي است و بدون دليل براي فرد خاصي، اتفاق خاصي نمي افتد. خداوند در اين رابطه مي فرمايد: «ما أَصابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِك‏»؛ آنچه از بدى به تو مى‏رسد، از سوى خود توست‏(1) بر اين اساس اگر كسي داراي روزي بيشتري نسبت به ديگران است، ممكن است دلايلي داشته باشد كه بر ما پوشيده است و اين دلايل هم مي تواند معنوي باشد و يا كاملا مادي و دنيوي باشند. به عنوان مثال كسي از داشته هاي خود مانند عقل و سرمايه خويش خوب استفاده مي كند و همين سبب رشد مادي او مي شود و از سوي ديگر روزي زياد ممكن است منوط به برخي كارهاي خير انسان باشد كه سبب ازدياد روزي شود؛ مثلا كسي كه زياد استغفار مي كند، روزي اش زياد مي شود(2) بنابراين ازدياد روزي ممكن است سبب مثبت يا منفي داشته باشد و به همين ترتيب شخصي هم كه داراي روزي زياد شده مي تواند انسان خوب يا بدي باشد، اما بالاخره هر كدام داراي دليلي خاص است.

اما در مورد اينكه آيا خداوند هميشه به انسان هاي دروغگو و كلاهبردار امكانات و گشايش عنايت مي كند؟ بايد گفت؛ اولا هميشه اينطور نيست كه انسان كلاهبردار يا دروغگو به آنچه مي خواهند برسند، به عبارت ديگر اين قضيه كلي نيست و خيلي از اين دست انسان ها هم وجود دارند كه زندگي خوبي ندارند، به همين دليل رسول اكرم(صلي الله عليه و آله) مي فرمايد: «الكذب ينقص الرّزق»؛ دروغ روزى را كاهش می‌دهد.(3) البته گاهي نيز فرد آنقدر بد عمل مي كند كه دچار سنت استدراج مي شود، خداوند در اين رابطه مي فرمايد: «وَ الَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ»؛ و آنها كه آيات ما را تكذيب كردند، به تدريج از جايى كه نمى‏دانند، گرفتار مجازاتشان خواهيم كرد.(4) بر اين اساس خداوند گناهكاران و طغيانگران جسور و زورمند را طبق يك سنت، فورا گرفتار مجازات نمى‏ كند، بلكه درهاى نعمت را به روى آنها مى‏ گشايد، هر چه بيشتر در مسير طغيان گام بر مى‏ دارند، نعمت خود را بيشتر مى‏ كند، و اين از دو حال خارج نيست، يا اين نعمتها باعث تنبه و بيداريشان مى‏ شود، كه در اين حال برنامه "هدايت الهى" عملى شده، و يا اينكه بر غرور و بى خبريشان مى ‏افزايد در اين صورت مجازاتشان به هنگام رسيدن به آخرين مرحله، دردناكتر است، زيرا به هنگامى كه غرق انواع ناز و نعمتها مى‏ شوند خداوند همه را از آنها مى ‏گيرد و طومار زندگانى آنها را در هم مى ‏پيچد و اين گونه مجازات بسيار سخت‏ تر است.(5)

بنابراين اولا هميشه اينطور نيست كه انسان هاي دروغگو و كلاهبردار كارشان راحت تر از ديگران پيش برود يا روزي بيشتري داشته باشند، ثانيا آن دسته اي كه راه نادرست را انتخاب كرده اند و داراي وسعت در روزي هستند، ممكن است درگير سنت استدراج شده باشند و اين نعمت فراوان نه تنها نشانه خوبي براي آنها نيست، بلكه سبب دردناك تر شدن عذاب و انتقام الهي است.

پي نوشت ها:
1. نساء: 79.
2. ابن بابويه،‌ (1362)، خصال؛ تصحيح علي اكبر غفاري، اول؛ قم، جامعه مدرسين، ج2، ص505.
3. ابوالقاسم پاینده،(1382)، نهج الفصاحه، چهارم، تهران، دانش، ص 373.
4. اعراف: 182.
5. مكارم شيرازي، ناصر، (1374)،‌ تفسير نمونه، اول، تهران، دار الكتب الاسلاميه، ج‏7، ص: 34.

موضوع قفل شده است