جمع بندی تحقیق در مورد مذهب سفیان ثوری

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تحقیق در مورد مذهب سفیان ثوری

با سلام

لطفا بفرمایید که مذهب و مسلک سفیان ثوری چه بوده است ؟

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد مقداد

IVI.@.H.D.I;668609 نوشت:
با سلام

لطفا بفرمایید که مذهب و مسلک سفیان ثوری چه بوده است ؟

با عرض سلام و ادب

سفیان ثوری از بزرگان صوفیه می باشد و مورد احترام اهل سنت می باشد و هر چند از او بعنوان یکی از شاگردان امام صادق(ع)نام برده می شود،ولی با ائمه(علیهم السلام)رابطه خوبی نداشته است و مناظره او با امامصادق(علیه السلام) مشهور است.
روزی سفیان ثوری امام جعفر صادق علیه‌السلا‌م را دیدار کرد و مشاهده نمود که آن حضرت لباسی سفید بر تن دارد. گفت: این لباس برازنده شما نیست!حضرت فرمودند: گوش کن; چیزی برایت می‌گویم که اگر بر حق و سنت بمیری نه بر بدعت و گمراهی‚ برای دنیا و آخرتت مفید و سودمند خواهد بود. این را بدان که رسول‌اللّه صلی‌اللّه‌علیه‌وآله در عصری زندگی می‌کرد که فقر و نداری بر آن حاکم بود‚ اما پس از آنکه دوران فقر و تنگدستی جامعه پایان یافت و فراوانی و وفور نعمت پیش آمد شایسته‌ترین اشخاص برای این نعمت‌ها نیکوکارانند نه بدکاران مومنانند نه منافقان مسلمانانند نه کافران. پس تو چه می‌گوئی ای سفیان! به خدا سوگند با این‌که می‌بینی این‌گونه لباسی نفیس و سفید پوشیده‌ام; مع ذلک از آن روزی که به حد تکلیف رسیده‌ام صبح و شامی فرا نرسیده است که در میان اموال و دارائی من حق خدائی بوده باشد و من آن را به جای خود پرداخت نکرده باشم (1).

طبق برخی نقل ها او از جمله افرادی بود که مردم را از رفتن به نزد امام ششم علیه السلام منصرف می کرد(2) و به این وسیله مخالفت علنی خود را با اهل بیت علیهم السلام ابراز می داشت. او در مورد امیرالمؤمنین می گوید: کسی که علی (سلام الله علیه) را از دیگران به مقام خلافت شایسته تر بداند، به راستی که ابوبکر و عمر و همه ی مهاجر و انصار را خطا کار دانسته است و من تصوّر نمی کنم با چنین عقیده فاسدی که دارد، هیچ عمل صالحی از او سر بزند.(3)
مفهوم حرف سفیان این است که، کسانی که قرآن کریم ایشان را معصوم از خطا می داند، گناهکارند. إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكمُ‏ْ تَطْهِيرًا (4) معصومین علیهم السلام به خواست خدا و بخاطر اعمال پاکشان، به گونه ای هستند که با وجود داشتن اختیار برای انجام هر کاری، باز به سمت و سوی گناه نمی روند. همان طور که هیچ شخص عاقلی آتش گداخته را در دهان خود نمی گذارد، با اینکه نه مجبور به این کار است و نه اکراهی.

پی نوشتها:
(1). کافی‚ ج 5 ص 65.

(2). تنقیح المقال ج 2 ص 36 / اصول کافی ج 1 ص 291

(3). روضات الجنات، ج4، ص179.

(4). قرآن کریم سوره ی احزاب/ آیه 33

با سلام
سفيان بن سعيد بن مسروق، معروف به ابوعبداللّه ثوري از اهالي كوفه بود.
وي در دوران خلافت سليمان بن عبدالملك زاده شد و از بسياري از بزرگانِ حديث همچون ابو اسحاق سبيعي، ايوب سختياني و ديگران حديث شنيد.
1 يونس بن عبيد او را از بيشتر علماي اهل سنت، حتي سعيد بن جبير، ابراهيم، عطا و مجاهد، برتر مي داند.2
يحيي بن سعيد مي گويد: «سفيان در زهد، حديث و فقه برتر از مالك است».
3
سفيان از برخي محدثان شيعه همانند داوود ابن أبي عوف نيز حديث شنيده است.
4
او درباره خلفا، عقيده داشت كه پنج تن شايسته و سزاوار خلافت بودند: 1. ابوبكر 2. عمر 3. عثمان 4. علي عليه السلام 5. عمر بن عبدالعزيز. سفيان خلافت خلفاي ديگر را صحيح نمي شمرد.
5
او در مورد اينكه كدام گروه از شركت كنندگان در جنگ صفين اهل حق بودند، توقف مي كرد و مي گفت: نمي دانم كه آيا خطا كردند يا راه هدايت را پيش گرفتند. عقيده او در اين زمينه از شعبه شديدتر بود.6
سفيان به شدت با انديشه ارجاء مخالف بود. ازاين رو، هنگامي كه مسعر بن كدام درگذشت، در مراسم تشييع وي حاضر نشد.7
سفيان خود مي گفت: مدتي تحت تأثير عقايد خشبّيه،8 به انحراف عقيده گرفتار شده بود، ولي توسط چهار نور؛ يعني ايوب، يونس، ابن عون و سليمان تيمي كه مي گفتند خداوند در هيچ حالي مورد معصيت قرار نمي گيرد، هدايت گشته است.9
سفيان بسيار به حضور امام صادق عليه السلام مي رسيد و از او طلب حديث مي كرد.10
روزي از سخنان امام شگفت زده شد و گفت: سوگند به خدا كه اين سخنان، از كلام والاترند و گوهرند. امام در پاسخ او فرمود: از گوهر والاتر است، آيا گوهر چيزي جز سنگ است؟11
سفيان از نقل برخي احاديث كه فضايل اهل بيت عليهم السلام، به ويژه علي عليه السلام را اثبات مي كرد، خودداري مي ورزيد.12
گاه سفيان از امام صادق عليه السلام درخواست حديث مي كرد، ولي امام از نقل حديث خودداري مي فرمود و كثرت حديث را براي او نيك نمي دانست.13
امام نيز با اشاره به روابط سفيان با كارگزاران حكومت، از او مي خواست كه از آنان كناره گيرد.
با اين وصف، خود را مطرود ندارد.
همچنين گاهي امام صادق عليه السلام به گماردن جاسوس بر او، از سوي حكومت اشاره مي كرد.14
در برخي موارد سفيان، شخص ديگري را براي پرسش به حضور امام صادق عليه السلاممي فرستاد. روزي عبّاد مكّي، از امام در مورد مردي بيمار كه مرتكب زنا شده بود و اينكه آيا با وجود احتمال خطر مرگ براي وي، حد بر او جاري مي شود يا خير؟
پرسيد. امام پيش از پاسخ پرسيد: اين مسئله براي خودت پيش آمده يا از سوي شخص ديگري آن را طرح مي كني؟ عباد مكي گفت: خير، سفيان ثوري مرا نزد تو فرستاده است.
15
سفيان چهار نفر را در تفسير قرآن صاحب نظر مي دانست: مجاهد، سعيدبن جبير، عكرمه و ضحاك؛ حال آنكه تفسير مجاهد نزد ديگر بزرگان اهل سنت به دليل استفاده از اسرائيليات و مطالب اهل كتاب، مخدوش بود.16
يكي از موارد مهم برخورد امام صادق عليه السلام و سفيان ثوري كه در بيشتر مدارك شيعه و سني از آن ياد شده است، اعتراض سفيان به شيوه لباس پوشيدن امام است.17
مفاد اين روايت ها كه برخي به تفصيل و برخي به اجمال نقل شده اند آن است كه سفيان، امام صادق عليه السلام را به دليل پوشيدن لباس هاي فاخر نكوهش مي كرد و در توجيه اعتراض خويش، سيره پيامبر، علي عليه السلام و برخي ديگر از پدران بزرگوار آن حضرت را كه لباس هاي ساده و خشن مي پوشيدند، يادآور مي شد.18
گاهي سفيان به قصد خوار ساختن امام صادق عليه السلام، نزد ايشان مي رفت و به او اعتراض مي كرد. وي حتي به همراهان خود نيز مي گفت كه با چنين قصدي نزد امام مي رود: «سوگند به خدا، نزد او مي روم و او را توبيخ مي كنم».


[/HR]1. خطيب بغدادى، تاريخ بغداد، بيروت، دارالكتب العلميه، 1972 م، ج 9، ص 164؛ تهذيب، ج 4، ص 113.
2. المنتظم، ج 8 ، ص 253؛ تاريخ بغداد، ج 9، صص 151 ـ 157.
3. تاريخ بغداد، ج 1، ص 146.
4. ذهبى حوادث 160 ـ 141، ص 126.
5. الكامل، ج 4، ص 164؛ البداية و النهاية، ج 9، ص 225 و المنتظم، ج 7، ص 35.
6. تاريخ بغداد، ج 9، ص 22.
7. طبقات، ج 6، ص 365.
8. سمعانى در الانساب، مؤسسة الكتب الثقافية، 1408ه . ق، ص 199 چند معنا براى خشبّيه آورده است: 1. دوستداران على عليه السلام؛ 2. اصحاب مختار بن أبى عبيد و 3. زيديه.
9. حليه الاولياء و طبقات الاصفياء، ج 3، ص 28.
10. همان، ص 193؛ بحارالانوار، ج 75، ص 192 و ج 27، ص 69 و ابو زهره، امام صادق عليه السلام، ص 38.
11. مناقب، ج 3، ص 373.
12. كافى، ج 1، ص 403؛ بحارالانوار، ج 27، ص 69 و ج 47، ص 365.
13. حلية الاولياء و طبقات الاصفياء، ج 3، ص 193.
14. تاريخ بغداد، ج 3، ص 179؛ كشف الغمه، ج 2، ص 371 و بحارالانوار، ج 75، ص 201.
15. بحارالانوار، ج 12، ص 340؛ همان، ج 47، ص 221؛ محمد بن على، صدوق، من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 47.
16. ذهبى حوادث 120 ـ 101، ص 235.
17. بحارالانوار، ج 47، ص 221، 353 و 364؛ كافى، ج 1، ص 392؛ تفسير فرات بن ابراهيم، ص 29؛ مطالب السئوول، ص 82؛ حليه الاولياء و طبقات الاصفياء، ج 3، ص 193؛ الامام الصادق عليه السلام، ص 77؛ كشف الغمه، ج 2، ص 373 و حليه الابرار، ج 2، صص 158 ـ 194.
18. همان.

سفيان از مشاهير علما و محدثان عصر خويش به شمار مى رفت . مى گويند: به مذهب زيديه گرويده بود.
علامه در((خلاصه )) مى گويد: ((او بر مذهب ما نيست )). ثقة الاسلام كلينى از او روايت كرده است-1

1- تهذيب التهذيب ، ج 4، ص 117، شماره 205.

موضوع قفل شده است