جمع بندی صحفی که از طرف خداوند توسط جبرئیل آورده شد که شرح وظایف همه ائمه در آنها نوشته شده بود

تب‌های اولیه

12 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
صحفی که از طرف خداوند توسط جبرئیل آورده شد که شرح وظایف همه ائمه در آنها نوشته شده بود

با سلام و عرض خسته نباشید خدمت شما ...

یک روایت دیدم که نوشته بود :

« هنگامیکه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در بستر بیماری بودند ، جبرئیل از طرف خداوند 12 صحیفه آورد که شرح وظایف تمامی ائمه در آن بود که هر کدام چه کنند و چه نکنند و به امیرالمومنین علیه السلام داد . »

میخواستم لطف کنید متن کامل و عربی و منابع این روایت را بهمراه ترجمه بگذارید با تشکر ...

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد پیام

. ضريس كناسى از امام ششم در قول خداى عز و جل كُلُّ شَيْ‏ءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ نقل كرده است كه فرمود مائيم آن وجهى كه از آن بسوى خدا آيند امام ششم فرمود جبرئيل يك صحيفه براى پيغمبر از آسمان فرود آورد كه خداى تبارك و تعالى هرگز از آسمان مانند آن كتابى نياورده و نخواهد آورد كه بر آن مهرهاى طلائى زده شده بود، فرمود اى محمد اين وصيت نامه تو است براى نجيب خاندانت، فرمود اى جبرئيل نجيب خاندانم كيست؟
فرمود على بن ابى طالب، باو فرمان بده چون از دنيا رفتى كه يك مهر را بشكند بدان چه در آن نوشته عمل كند، چون رسول خدا درگذشت على عليه السلام يك مهر را شكست و بدان چه در آن بود عمل كرد و از آن فراتر نرفت سپس صحيفه را بحسن بن على عليه السلام داد او هم يك مهر را شكست بدان چه در آن بود عمل‏كرد و فراتر نرفت سپس آن را بحسين بن على داد يك مهر را شكست در آن يافت كه جمعى را براى شهادت ببركه بايد با تو شهيد شوند و اين سعادت را با ديگرى درك نكنند تو خود را بخداى عز و جل بفروش بدان چه در آن بود عمل كرد و از آن فراتر نرفت سپس او را بمردى بعد از خود داد در آن يافت كه سر بزير و انداز و خاموش باش و در منزلت بنشين و عبادت پروردگارت بكن تا مرگت برسد، سپس آن را بمردى بعد از خود داد مهرى را برداشت و در آن ديد كه بايد براى مردم حديث بگوئى و فتوا بدهى و علم پدران خود را نشر كنى و از كسى جز خدا نترسى زيرا تو در حفظ و ضمانت خدا هستى و او را به آن كه بعد از وى بوده داده و او ببعد از خود ميدهد تا روز قيامت .. امام ششم فرمود حجت پيش از خلق است و با خلق است و بعد از خلق هرون بن حمزه غنوى گويد بامام ششم عرضكردم آيا مردم باشند جز آنكه در آنها امينى باشد كه مأمور اطاعت او هستند از زمان نوح عليه السلام تا كنون؟ فرمود هميشه چنين باشند ولى بيشترشان ايمان نياورند .. امام ششم فرمود اگر نباشند در زمين جز دو كس يكى از آنها حجت باشد و اگر يكى برود همان حجت بماند ..

كمال الدين-ترجمه كمره‏ اى، ج‏1، ص: 344

سلام روایت فوق راجع به نزول صحیفه وجود دارد که اما روایتی که شما آورده اید وبا چنین مضامینی :
(چنانچه مروي است که جبرئيل دوازده صحيفه براي رسول خدا صلي الله عليه و آله آورد و گفت: هر وصي از اوصياي تو در اين صحيفه است. صحيفه امام حسين عليه السلام را که گشود، نوشته بود (خرج الي العراق فقاتل حتي تُقتل) به سوي عراق برو و بجنگ تا کشته شوي.....)
سند ومدر ک معتبری برای آن یافت نشد ،گرچه جستجو را ادامه داده ودر صورت معتبر بودن نقل خواهم کرد.

پیام;626048 نوشت:
. ضريس كناسى از امام ششم در قول خداى عز و جل كُلُّ شَيْ‏ءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ نقل كرده است كه فرمود مائيم آن وجهى كه از آن بسوى خدا آيند امام ششم فرمود جبرئيل يك صحيفه براى پيغمبر از آسمان فرود آورد كه خداى تبارك و تعالى هرگز از آسمان مانند آن كتابى نياورده و نخواهد آورد كه بر آن مهرهاى طلائى زده شده بود، فرمود اى محمد اين وصيت نامه تو است براى نجيب خاندانت، فرمود اى جبرئيل نجيب خاندانم كيست؟
فرمود على بن ابى طالب، باو فرمان بده چون از دنيا رفتى كه يك مهر را بشكند بدان چه در آن نوشته عمل كند، چون رسول خدا درگذشت على عليه السلام يك مهر را شكست و بدان چه در آن بود عمل كرد و از آن فراتر نرفت سپس صحيفه را بحسن بن على عليه السلام داد او هم يك مهر را شكست بدان چه در آن بود عمل‏كرد و فراتر نرفت سپس آن را بحسين بن على داد يك مهر را شكست در آن يافت كه جمعى را براى شهادت ببركه بايد با تو شهيد شوند و اين سعادت را با ديگرى درك نكنند تو خود را بخداى عز و جل بفروش بدان چه در آن بود عمل كرد و از آن فراتر نرفت سپس او را بمردى بعد از خود داد در آن يافت كه سر بزير و انداز و خاموش باش و در منزلت بنشين و عبادت پروردگارت بكن تا مرگت برسد، سپس آن را بمردى بعد از خود داد مهرى را برداشت و در آن ديد كه بايد براى مردم حديث بگوئى و فتوا بدهى و علم پدران خود را نشر كنى و از كسى جز خدا نترسى زيرا تو در حفظ و ضمانت خدا هستى و او را به آن كه بعد از وى بوده داده و او ببعد از خود ميدهد تا روز قيامت .. امام ششم فرمود حجت پيش از خلق است و با خلق است و بعد از خلق هرون بن حمزه غنوى گويد بامام ششم عرضكردم آيا مردم باشند جز آنكه در آنها امينى باشد كه مأمور اطاعت او هستند از زمان نوح عليه السلام تا كنون؟ فرمود هميشه چنين باشند ولى بيشترشان ايمان نياورند .. امام ششم فرمود اگر نباشند در زمين جز دو كس يكى از آنها حجت باشد و اگر يكى برود همان حجت بماند ..

كمال الدين-ترجمه كمره‏ اى، ج‏1، ص: 344

تقریبا حدیث مورد نظر بنده چنین مضامینی داشت که شرح وظایف هر امامی بعد از پیغمبر اکرم در کتاب یا صحیفه ای نوشته شده و ائمه باید به آنچه در آن از جانب خدا آمده عمل نمایند .

این کمال الدین همون کمال الدین شیخ صدوق رحمه الله علیه است ؟

آیا این روایت معتبر است ؟؟؟

پیام;626054 نوشت:
سلام روایت فوق راجع به نزول صحیفه وجود دارد که اما روایتی که شما آورده اید وبا چنین مضامینی :
(چنانچه مروي است که جبرئيل دوازده صحيفه براي رسول خدا صلي الله عليه و آله آورد و گفت: هر وصي از اوصياي تو در اين صحيفه است. صحيفه امام حسين عليه السلام را که گشود، نوشته بود (خرج الي العراق فقاتل حتي تُقتل) به سوي عراق برو و بجنگ تا کشته شوي.....)
سند ومدر ک معتبری برای آن یافت نشد ،گرچه جستجو را ادامه داده ودر صورت معتبر بودن نقل خواهم کرد.

این روایت رو شما از کجا پیدا کردین ؟!!

منبع مگه نداره ؟!

با تشکر از شما ...

[="Navy"]

IVI.@.H.D.I;625215 نوشت:
« هنگامیکه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در بستر بیماری بودند ، جبرئیل از طرف خداوند 12 صحیفه آورد که شرح وظایف تمامی ائمه در آن بود که هر کدام چه کنند و چه نکنند و به امیرالمومنین علیه السلام داد . »

سلام
در این روایت در مورد 12 صحیفه صحبت شده است.

ً قَالَ أُبَيٌّ يَا رَسُولَ اللَّهِ كَيْفَ بَيَانُ حَالِ هَؤُلَاءِ الْأَئِمَّةِ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَال‏ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْزَلَ عَلَيَّ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ صَحِيفَةً اسْمُ كُلِّ إِمَامٍ عَلَى‏ خَاتَمِهِ وَ صِفَتُهُ فِي صَحِيفَتِهِ.
ابىّ گويد: اى رسول خدا! خداى تعالى چگونه حال اين ائمّه را بيان فرموده است: فرمود:خداى تعالى دوازده مهر و دوازده صحيفه بر من فرو فرستاد و نام هر امامى بر مهر او و صفتش در صحيفه اوست.
عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج‏1، ص: 64
بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏36، ص: 209

إعلام الورى بأعلام الهدى (ط - القديمة)، النص، ص: 404

اما در مورد اینکه ائمه علیهم السلام به صحیفه ای که نزد آنهاست عمل می کنند هم فراوان وارد شده و بابی در کتاب شریف کافی وجود دارد به اسم بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ ع لَمْ يَفْعَلُوا شَيْئاً وَ لَا يَفْعَلُونَ إِلَّا بِعَهْدٍ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَمْرٍ مِنْهُ لَا يَتَجَاوَزُونَه‏ (باب در اينكه ائمه (ع) كارى نكرده و نكنند مگر به فرمان از طرف خدا تعالى و دستور او و از آن تجاوز ننمايند) که ذکر این روایات هم ممکن است مفید واقع شود

1- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى وَ الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ عَنْ مُعَاذِ بْنِ كَثِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ الْوَصِيَّةَ نَزَلَتْ مِنَ السَّمَاءِ عَلَى مُحَمَّدٍ كِتَاباً لَمْ يُنْزَلْ عَلَى مُحَمَّدٍ ص كِتَابٌ مَخْتُومٌ إِلَّا الْوَصِيَّةُ فَقَالَ جَبْرَئِيلُ ع يَا مُحَمَّدُ هَذِهِ وَصِيَّتُكَ فِي أُمَّتِكَ عِنْدَ أَهْلِ بَيْتِكَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَيُّ أَهْلِ بَيْتِي يَا جَبْرَئِيلُ قَالَ نَجِيبُ اللَّهِ‏ مِنْهُمْ وَ ذُرِّيَّتُهُ لِيَرِثَكَ عِلْمَ النُّبُوَّةِ كَمَا وَرَّثَهُ إِبْرَاهِيمُ ع وَ مِيرَاثُهُ لِعَلِيٍّ ع وَ ذُرِّيَّتِكَ مِنْ صُلْبِهِ قَالَ وَ كَانَ عَلَيْهَا خَوَاتِيمُ قَالَ فَفَتَحَ عَلِيٌّ ع الْخَاتَمَ الْأَوَّلَ وَ مَضَى لِمَا فِيهَا ثُمَّ فَتَحَ الْحَسَنُ ع الْخَاتَمَ الثَّانِيَ وَ مَضَى لِمَا أُمِرَ بِهِ فِيهَا فَلَمَّا تُوُفِّيَ الْحَسَنُ وَ مَضَى فَتَحَ الْحُسَيْنُ ع الْخَاتَمَ الثَّالِثَ فَوَجَدَ فِيهَا أَنْ قَاتِلْ فَاقْتُلْ وَ تُقْتَلُ وَ اخْرُجْ بِأَقْوَامٍ لِلشَّهَادَةِ لَا شَهَادَةَ لَهُمْ إِلَّا مَعَكَ قَالَ فَفَعَلَ ع فَلَمَّا مَضَى دَفَعَهَا إِلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع قَبْلَ ذَلِكَ فَفَتَحَ الْخَاتَمَ الرَّابِعَ فَوَجَدَ فِيهَا أَنِ اصْمُتْ وَ أَطْرِقْ‏ لِمَا حُجِبَ الْعِلْمُ فَلَمَّا تُوُفِّيَ وَ مَضَى دَفَعَهَا إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ ع فَفَتَحَ الْخَاتَمَ الْخَامِسَ فَوَجَدَ فِيهَا أَنْ فَسِّرْ كِتَابَ اللَّهِ تَعَالَى وَ صَدِّقْ أَبَاكَ وَ وَرِّثِ ابْنَكَ وَ اصْطَنِعِ الْأُمَّةَ وَ قُمْ بِحَقِّ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قُلِ الْحَقَّ فِي الْخَوْفِ وَ الْأَمْنِ وَ لَا تَخْشَ إِلَّا اللَّهَ فَفَعَلَ ثُمَّ دَفَعَهَا إِلَى الَّذِي يَلِيهِ قَالَ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَأَنْتَ هُوَ قَالَ فَقَالَ مَا بِي إِلَّا أَنْ تَذْهَبَ يَا مُعَاذُ فَتَرْوِيَ عَلَيَ‏ قَالَ فَقُلْتُ أَسْأَلُ اللَّهَ الَّذِي رَزَقَكَ مِنْ آبَائِكَ هَذِهِ الْمَنْزِلَةَ أَنْ يَرْزُقَكَ مِنْ عَقِبِكَ مِثْلَهَا قَبْلَ الْمَمَاتِ قَالَ قَدْ فَعَلَ اللَّهُ ذَلِكَ يَا مُعَاذُ قَالَ فَقُلْتُ فَمَنْ هُوَ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ هَذَا الرَّاقِدُ وَ أَشَارَ بِيَدِهِ إِلَى الْعَبْدِ الصَّالِحِ‏ وَ هُوَ رَاقِدٌ.
الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 279
1- امام صادق (ع) فرمود: وصيت به امامت از آسمان بر محمد (ص) نازل شد نوشته (يعنى نوشته به قلم قدرت از عالم امر- از وافى) نوشته سر به مهر به محمد نازل نشد جز در باره وصيت امامت، جبرئيل گفت: اى محمد اين وصيت نامه تو است براى امت تو كه نزد خاندان تو باشد، گفت: اى جبرئيل كدام خاندانم؟

فرمود: آنكه برگزيده و پرورده خدا است از ميان آنان و ذريه او براى اينكه علم نبوت را از تو ارث برد چنانچه ابراهيم آن را به ارث داده و ارث آن مخصوص به على (ع) است و ذريه تو كه از پشت او باشند، فرمود: بر آن وصيت نامه مهرها بود؟ فرمود: على (ع) همان مهر اول را باز كرد و آنچه در آن بود اجراء كرد و حسن (ع) مهر دوم را گشود و بدان دستورى كه در آن بود عمل كرد و چون امام حسن وفات كرد و در گذشت، حسين (ع) مهر سوم را بر گشود و ديد در آن نوشته: بجنگ و بكش و كشته شو و مردمى را براى شهادت با خود بيرون بر كه جز با تو به سعادت شهادت نرسند.

فرمود: اين كار را كرد و چون در گذشت آن را به على بن‏ الحسين داد، پيش از شهادت خود و او مهر چهارم را بر گشود ديد در آن نوشته خموشى گزين و سر به زير انداز، چون كه علم در پرده شده و چون او وفات كرد و در گذشت، آن را به محمد بن على داد و او مهر پنجم را گشود و ديد در آن نوشته: كتاب خدا را تفسير كن و امامت پدرت را تصديق كن و ارث امامت را به پسرت بده و امت اسلامى را سازمان بده و به حق خدا عز و جل قيام كن و در موقع بيم و آسودگى حق را بگو و از جز خدا مترس، همين كار كرد و سپس آن را به جانشين خود داد، گويد: گفتم: قربانت، شما او هستيد؟ فرمود: بر من هيچ باكى نيست جز اين كه بروى و اين خبر را از من باز گوئى. گويد: گفتم: از خدائى كه به تو از پدرانت اين مقام را داد خواستارم كه از نسل تو كسى بر آرد كه اين مقام را به او روزى كند پيش از آن كه وفات كنى؟ فرمود: خدا چنين لطفى كرده است اى معاذ، عرض كردم: او كيست، قربانت؟ فرمود:
همين كه خوابيده است و با دست خود اشاره كرد به عبدِ صالح (امام كاظم ع) و او در خواب بود.

2- أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْكِنَانِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ نَجِيحٍ الْكِنْدِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ عُبَيْدِ اللَّهِ الْعُمَرِيِ‏ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْزَلَ عَلَى نَبِيِّهِ ص كِتَاباً قَبْلَ وَفَاتِهِ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ هَذِهِ وَصِيَّتُكَ إِلَى النُّجَبَةِ مِنْ أَهْلِكَ قَالَ وَ مَا النُّجَبَةُ يَا جَبْرَئِيلُ فَقَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ وُلْدُهُ ع وَ كَانَ عَلَى الْكِتَابِ خَوَاتِيمُ مِنْ ذَهَبٍ فَدَفَعَهُ النَّبِيُّ ص إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ أَمَرَهُ أَنْ يَفُكَّ خَاتَماً مِنْهُ وَ يَعْمَلَ بِمَا فِيهِ فَفَكَّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع خَاتَماً وَ عَمِلَ بِمَا فِيهِ ثُمَّ دَفَعَهُ إِلَى ابْنِهِ الْحَسَنِ ع فَفَكَّ خَاتَماً وَ عَمِلَ بِمَا فِيهِ ثُمَّ دَفَعَهُ إِلَى الْحُسَيْنِ ع فَفَكَّ خَاتَماً فَوَجَدَ فِيهِ أَنِ‏ اخْرُجْ بِقَوْمٍ إِلَى الشَّهَادَةِ فَلَا شَهَادَةَ لَهُمْ إِلَّا مَعَكَ وَ اشْرِ نَفْسَكَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَفَعَلَ‏ ثُمَّ دَفَعَهُ إِلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع فَفَكَّ خَاتَماً فَوَجَدَ فِيهِ أَنْ أَطْرِقْ وَ اصْمُتْ وَ الْزَمْ مَنْزِلَكَ‏ وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ‏ فَفَعَلَ ثُمَّ دَفَعَهُ إِلَى ابْنِهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ ع فَفَكَّ خَاتَماً فَوَجَدَ فِيهِ حَدِّثِ النَّاسَ وَ أَفْتِهِمْ وَ لَا تَخَافَنَّ إِلَّا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِنَّهُ لَا سَبِيلَ لِأَحَدٍ عَلَيْكَ فَفَعَلَ ثُمَّ دَفَعَهُ إِلَى ابْنِهِ جَعْفَرٍ فَفَكَّ خَاتَماً فَوَجَدَ فِيهِ حَدِّثِ النَّاسَ وَ أَفْتِهِمْ وَ انْشُرْ عُلُومَ أَهْلِ بَيْتِكَ وَ صَدِّقْ آبَاءَكَ الصَّالِحِينَ وَ لَا تَخَافَنَّ إِلَّا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَنْتَ فِي حِرْزٍ وَ أَمَانٍ فَفَعَلَ ثُمَّ دَفَعَهُ إِلَى ابْنِهِ مُوسَى ع وَ كَذَلِكَ يَدْفَعُهُ مُوسَى إِلَى الَّذِي بَعْدَهُ ثُمَّ كَذَلِكَ إِلَى قِيَامِ الْمَهْدِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ.

الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 280

2- امام صادق (ع) فرمود: به راستى خدا يك نوشته به پيغمبرش فرستاد پيش از آنكه وفات كند و فرمود: اى محمد! اين وصيتِ تو باشد به نجيبان از خاندانت، گفت: اى جبرئيل، نجيبان كيانند؟ عرض كرد: امير المؤمنين و فرزندانش، بر آن نوشته مهرهائى از طلا بود و پيغمبر سر به مهر آن را به امير المؤمنين (ع) داد و فرمود: يكى از آن مهرها را باز كند و بدان چه در آن است عمل كند، امير المؤمنين (ع) يكى از آن مهرها را باز كرد و بدان چه در آن بود عمل كرد، سپس آن را به پسرش حسن داد و او هم مهرى را باز

كرد و بدان چه در آن بود عمل كرد، سپس آن را به حسين (ع) داد و او مهرى را باز كرد و ديد در آن ثبت است كه مردمى را براى شهادت بر آور كه جز با تو سعادت شهادت ندارند و خود را به خدا عز و جل بفروش، عمل كرد و سپس آن را به على بن الحسين (ع) داد و مهرى را گشود و ديد در آن است كه: سر به زير انداز و دم مزن و در خانه‏ات بنشين و پروردگارت را بپرست تا مرگت در رسد و عمل كرد و آن را به پسرش محمد بن على (ع) داد، او مهرى بر گرفت و ديد نوشته: براى مردم حديث بگو و فتوى بده و جز از خدا عز و جل مترس، زيرا أحدى را به تو راه تجاوز نيست، عمل كرد و سپس آن را به پسرش جعفر (ع) داد و ديد در آن نوشته: براى مردم حديث بگو و فتوى بده و علوم خاندانت را منتشر كن و پدران نيكِ خود را تصديق كن و جز از خدا عز و جل مترس و تو در حرز و امانى، عمل كرد و سپس آن را به پسرش موسى داد و وى آن را به كسى كه بعد از او است بدهد و سپس به همين طريق تا قيام مهدى (ع).

وَ فِي نُسْخَةِ الصَّفْوَانِيِّ زِيَادَةٌ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْأَصَمِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَزَّازِ عَنْ حَرِيزٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا أَقَلَّ بَقَاءَكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ أَقْرَبَ آجَالَكُمْ بَعْضَهَا مِنْ بَعْضٍ مَعَ حَاجَةِ النَّاسِ إِلَيْكُمْ فَقَالَ إِنَّ لِكُلِّ وَاحِدٍ مِنَّا صَحِيفَةً فِيهَا مَا يَحْتَاجُ إِلَيْهِ أَنْ يَعْمَلَ بِهِ فِي مُدَّتِهِ فَإِذَا انْقَضَى مَا فِيهَا مِمَّا أُمِرَ بِهِ عَرَفَ أَنَّ أَجَلَهُ قَدْ حَضَرَ فَأَتَاهُ النَّبِيُّ ص يَنْعَى إِلَيْهِ نَفْسَهُ‏ وَ أَخْبَرَهُ بِمَا لَهُ عِنْدَ اللَّهِ وَ أَنَّ الْحُسَيْنَ ع قَرَأَ صَحِيفَتَهُ الَّتِي أُعْطِيَهَا وَ فُسِّرَ لَهُ مَا يَأْتِي بِنَعْيٍ وَ بَقِيَ فِيهَا أَشْيَاءُ لَمْ تُقْضَ فَخَرَجَ لِلْقِتَالِ وَ كَانَتْ تِلْكَ الْأُمُورُ الَّتِي بَقِيَتْ أَنَّ الْمَلَائِكَةَ سَأَلَتِ اللَّهَ فِي نُصْرَتِهِ فَأَذِنَ لَهَا وَ مَكَثَتْ تَسْتَعِدُّ لِلْقِتَالِ وَ تَتَأَهَّبُ لِذَلِكَ حَتَّى قُتِلَ فَنَزَلَتْ وَ قَدِ انْقَطَعَتْ مُدَّتُهُ وَ قُتِلَ ع فَقَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا رَبِّ أَذِنْتَ لَنَا فِي الِانْحِدَارِ وَ أَذِنْتَ لَنَا فِي نُصْرَتِهِ فَانْحَدَرْنَا وَ قَدْ قَبَضْتَهُ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِمْ أَنِ الْزَمُوا قَبْرَهُ حَتَّى تَرَوْهُ وَ قَدْ خَرَجَ‏ فَانْصُرُوهُ وَ ابْكُوا عَلَيْهِ وَ عَلَى مَا فَاتَكُمْ مِنْ نُصْرَتِهِ فَإِنَّكُمْ قَدْ خُصِّصْتُمْ بِنُصْرَتِهِ وَ بِالْبُكَاءِ عَلَيْهِ فَبَكَتِ الْمَلَائِكَةُ تَعَزِّياً وَ حُزْناً عَلَى مَا فَاتَهُمْ مِنْ نُصْرَتِهِ فَإِذَا خَرَجَ يَكُونُونَ أَنْصَارَهُ.
الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 283
حريز گويد: به امام صادق (ع) گفتم: قربانت، چه اندازه عمر شما خاندان كوتاه است و مرگ شما ائمه به هم نزديك است با اينكه مردم به شما نيازمندند؟ فرمود: هر كدام از ما صحيفه و برنامه كار داريم كه در آن هر چه بايد عمل شود در مدت امامت ثبت است و چون مندرجات آن به آخر رسيد، فهميده شود كه عمر به آخر رسيده، و پيغمبر (در خواب) آيد و خبر مرگ او را به وى دهد و آنچه از مقام نزد خدا دارد به او گزارش دهد و چون نوبت به حسين (ع) رسيد و صحيفه مخصوص خود را خواند و در آينده نزديك خبر مرگ او را شرح داده بود ولى كارهائى مانده بود كه انجام نشده بود پس براى نبرد و شهادت خروج كرد و از امور انجام نشده اين بود كه ملائكه از خدا طلب يارى او را كرده بودند و به استجابت هم رسيده بود و آن ملائكه آماده نبرد شده بودند و مهيّاى حركت بودند كه آن حضرت كشته شد و وقتى به زمين آمدند كه مدت او به سر رسيده بود و شهيد شده بود.

ملائكه عرض كردند: بار پروردگارا به ما اجازه فرود آمدن‏

دادى و اجازه يارى كردن حسين را دادى، ما فرود آمديم و تو جان او را گرفتى، خدا به آنها وحى كرد كه: بر سر قبر او بمانيد تا او را ببينيد كه بيرون آمده و او را يارى كنيد و اكنون بر او گريه كنيد و گريه كنيد بر اينكه فرصتِ يارى او از دست شما رفت، زيرا مخصوص به يارى كردن او شده‏ايد و بر گريستن در مصيبت او، فرشته‏ها به عزادارى امام حسين گريستند و از غمِ از دست رفتن يارى آن حضرت هم مى‏گريند و چون از قبر بر آيد (در دوران رجعت) از ياران او باشند.

ملاصدرا;626139 نوشت:

سلام
در این روایت در مورد 12 صحیفه صحبت شده است.

ً قَالَ أُبَيٌّ يَا رَسُولَ اللَّهِ كَيْفَ بَيَانُ حَالِ هَؤُلَاءِ الْأَئِمَّةِ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَال‏ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْزَلَ عَلَيَّ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ صَحِيفَةً اسْمُ كُلِّ إِمَامٍ عَلَى‏ خَاتَمِهِ وَ صِفَتُهُ فِي صَحِيفَتِهِ.
ابىّ گويد: اى رسول خدا! خداى تعالى چگونه حال اين ائمّه را بيان فرموده است: فرمود:خداى تعالى دوازده مهر و دوازده صحيفه بر من فرو فرستاد و نام هر امامى بر مهر او و صفتش در صحيفه اوست.
عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج‏1، ص: 64
بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏36، ص: 209

إعلام الورى بأعلام الهدى (ط - القديمة)، النص، ص: 404

اما در مورد اینکه ائمه علیهم السلام به صحیفه ای که نزد آنهاست عمل می کنند هم فراوان وارد شده و بابی در کتاب شریف کافی وجود دارد به اسم بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ ع لَمْ يَفْعَلُوا شَيْئاً وَ لَا يَفْعَلُونَ إِلَّا بِعَهْدٍ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَمْرٍ مِنْهُ لَا يَتَجَاوَزُونَه‏ (باب در اينكه ائمه (ع) كارى نكرده و نكنند مگر به فرمان از طرف خدا تعالى و دستور او و از آن تجاوز ننمايند) که ذکر این روایات هم ممکن است مفید واقع شود

1- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى وَ الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ عَنْ مُعَاذِ بْنِ كَثِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ الْوَصِيَّةَ نَزَلَتْ مِنَ السَّمَاءِ عَلَى مُحَمَّدٍ كِتَاباً لَمْ يُنْزَلْ عَلَى مُحَمَّدٍ ص كِتَابٌ مَخْتُومٌ إِلَّا الْوَصِيَّةُ فَقَالَ جَبْرَئِيلُ ع يَا مُحَمَّدُ هَذِهِ وَصِيَّتُكَ فِي أُمَّتِكَ عِنْدَ أَهْلِ بَيْتِكَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَيُّ أَهْلِ بَيْتِي يَا جَبْرَئِيلُ قَالَ نَجِيبُ اللَّهِ‏ مِنْهُمْ وَ ذُرِّيَّتُهُ لِيَرِثَكَ عِلْمَ النُّبُوَّةِ كَمَا وَرَّثَهُ إِبْرَاهِيمُ ع وَ مِيرَاثُهُ لِعَلِيٍّ ع وَ ذُرِّيَّتِكَ مِنْ صُلْبِهِ قَالَ وَ كَانَ عَلَيْهَا خَوَاتِيمُ قَالَ فَفَتَحَ عَلِيٌّ ع الْخَاتَمَ الْأَوَّلَ وَ مَضَى لِمَا فِيهَا ثُمَّ فَتَحَ الْحَسَنُ ع الْخَاتَمَ الثَّانِيَ وَ مَضَى لِمَا أُمِرَ بِهِ فِيهَا فَلَمَّا تُوُفِّيَ الْحَسَنُ وَ مَضَى فَتَحَ الْحُسَيْنُ ع الْخَاتَمَ الثَّالِثَ فَوَجَدَ فِيهَا أَنْ قَاتِلْ فَاقْتُلْ وَ تُقْتَلُ وَ اخْرُجْ بِأَقْوَامٍ لِلشَّهَادَةِ لَا شَهَادَةَ لَهُمْ إِلَّا مَعَكَ قَالَ فَفَعَلَ ع فَلَمَّا مَضَى دَفَعَهَا إِلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع قَبْلَ ذَلِكَ فَفَتَحَ الْخَاتَمَ الرَّابِعَ فَوَجَدَ فِيهَا أَنِ اصْمُتْ وَ أَطْرِقْ‏ لِمَا حُجِبَ الْعِلْمُ فَلَمَّا تُوُفِّيَ وَ مَضَى دَفَعَهَا إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ ع فَفَتَحَ الْخَاتَمَ الْخَامِسَ فَوَجَدَ فِيهَا أَنْ فَسِّرْ كِتَابَ اللَّهِ تَعَالَى وَ صَدِّقْ أَبَاكَ وَ وَرِّثِ ابْنَكَ وَ اصْطَنِعِ الْأُمَّةَ وَ قُمْ بِحَقِّ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قُلِ الْحَقَّ فِي الْخَوْفِ وَ الْأَمْنِ وَ لَا تَخْشَ إِلَّا اللَّهَ فَفَعَلَ ثُمَّ دَفَعَهَا إِلَى الَّذِي يَلِيهِ قَالَ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَأَنْتَ هُوَ قَالَ فَقَالَ مَا بِي إِلَّا أَنْ تَذْهَبَ يَا مُعَاذُ فَتَرْوِيَ عَلَيَ‏ قَالَ فَقُلْتُ أَسْأَلُ اللَّهَ الَّذِي رَزَقَكَ مِنْ آبَائِكَ هَذِهِ الْمَنْزِلَةَ أَنْ يَرْزُقَكَ مِنْ عَقِبِكَ مِثْلَهَا قَبْلَ الْمَمَاتِ قَالَ قَدْ فَعَلَ اللَّهُ ذَلِكَ يَا مُعَاذُ قَالَ فَقُلْتُ فَمَنْ هُوَ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ هَذَا الرَّاقِدُ وَ أَشَارَ بِيَدِهِ إِلَى الْعَبْدِ الصَّالِحِ‏ وَ هُوَ رَاقِدٌ.
الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 279
1- امام صادق (ع) فرمود: وصيت به امامت از آسمان بر محمد (ص) نازل شد نوشته (يعنى نوشته به قلم قدرت از عالم امر- از وافى) نوشته سر به مهر به محمد نازل نشد جز در باره وصيت امامت، جبرئيل گفت: اى محمد اين وصيت نامه تو است براى امت تو كه نزد خاندان تو باشد، گفت: اى جبرئيل كدام خاندانم؟

فرمود: آنكه برگزيده و پرورده خدا است از ميان آنان و ذريه او براى اينكه علم نبوت را از تو ارث برد چنانچه ابراهيم آن را به ارث داده و ارث آن مخصوص به على (ع) است و ذريه تو كه از پشت او باشند، فرمود: بر آن وصيت نامه مهرها بود؟ فرمود: على (ع) همان مهر اول را باز كرد و آنچه در آن بود اجراء كرد و حسن (ع) مهر دوم را گشود و بدان دستورى كه در آن بود عمل كرد و چون امام حسن وفات كرد و در گذشت، حسين (ع) مهر سوم را بر گشود و ديد در آن نوشته: بجنگ و بكش و كشته شو و مردمى را براى شهادت با خود بيرون بر كه جز با تو به سعادت شهادت نرسند.

فرمود: اين كار را كرد و چون در گذشت آن را به على بن‏ الحسين داد، پيش از شهادت خود و او مهر چهارم را بر گشود ديد در آن نوشته خموشى گزين و سر به زير انداز، چون كه علم در پرده شده و چون او وفات كرد و در گذشت، آن را به محمد بن على داد و او مهر پنجم را گشود و ديد در آن نوشته: كتاب خدا را تفسير كن و امامت پدرت را تصديق كن و ارث امامت را به پسرت بده و امت اسلامى را سازمان بده و به حق خدا عز و جل قيام كن و در موقع بيم و آسودگى حق را بگو و از جز خدا مترس، همين كار كرد و سپس آن را به جانشين خود داد، گويد: گفتم: قربانت، شما او هستيد؟ فرمود: بر من هيچ باكى نيست جز اين كه بروى و اين خبر را از من باز گوئى. گويد: گفتم: از خدائى كه به تو از پدرانت اين مقام را داد خواستارم كه از نسل تو كسى بر آرد كه اين مقام را به او روزى كند پيش از آن كه وفات كنى؟ فرمود: خدا چنين لطفى كرده است اى معاذ، عرض كردم: او كيست، قربانت؟ فرمود:
همين كه خوابيده است و با دست خود اشاره كرد به عبدِ صالح (امام كاظم ع) و او در خواب بود.

2- أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْكِنَانِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ نَجِيحٍ الْكِنْدِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ عُبَيْدِ اللَّهِ الْعُمَرِيِ‏ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْزَلَ عَلَى نَبِيِّهِ ص كِتَاباً قَبْلَ وَفَاتِهِ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ هَذِهِ وَصِيَّتُكَ إِلَى النُّجَبَةِ مِنْ أَهْلِكَ قَالَ وَ مَا النُّجَبَةُ يَا جَبْرَئِيلُ فَقَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ وُلْدُهُ ع وَ كَانَ عَلَى الْكِتَابِ خَوَاتِيمُ مِنْ ذَهَبٍ فَدَفَعَهُ النَّبِيُّ ص إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ أَمَرَهُ أَنْ يَفُكَّ خَاتَماً مِنْهُ وَ يَعْمَلَ بِمَا فِيهِ فَفَكَّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع خَاتَماً وَ عَمِلَ بِمَا فِيهِ ثُمَّ دَفَعَهُ إِلَى ابْنِهِ الْحَسَنِ ع فَفَكَّ خَاتَماً وَ عَمِلَ بِمَا فِيهِ ثُمَّ دَفَعَهُ إِلَى الْحُسَيْنِ ع فَفَكَّ خَاتَماً فَوَجَدَ فِيهِ أَنِ‏ اخْرُجْ بِقَوْمٍ إِلَى الشَّهَادَةِ فَلَا شَهَادَةَ لَهُمْ إِلَّا مَعَكَ وَ اشْرِ نَفْسَكَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَفَعَلَ‏ ثُمَّ دَفَعَهُ إِلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع فَفَكَّ خَاتَماً فَوَجَدَ فِيهِ أَنْ أَطْرِقْ وَ اصْمُتْ وَ الْزَمْ مَنْزِلَكَ‏ وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ‏ فَفَعَلَ ثُمَّ دَفَعَهُ إِلَى ابْنِهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ ع فَفَكَّ خَاتَماً فَوَجَدَ فِيهِ حَدِّثِ النَّاسَ وَ أَفْتِهِمْ وَ لَا تَخَافَنَّ إِلَّا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِنَّهُ لَا سَبِيلَ لِأَحَدٍ عَلَيْكَ فَفَعَلَ ثُمَّ دَفَعَهُ إِلَى ابْنِهِ جَعْفَرٍ فَفَكَّ خَاتَماً فَوَجَدَ فِيهِ حَدِّثِ النَّاسَ وَ أَفْتِهِمْ وَ انْشُرْ عُلُومَ أَهْلِ بَيْتِكَ وَ صَدِّقْ آبَاءَكَ الصَّالِحِينَ وَ لَا تَخَافَنَّ إِلَّا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَنْتَ فِي حِرْزٍ وَ أَمَانٍ فَفَعَلَ ثُمَّ دَفَعَهُ إِلَى ابْنِهِ مُوسَى ع وَ كَذَلِكَ يَدْفَعُهُ مُوسَى إِلَى الَّذِي بَعْدَهُ ثُمَّ كَذَلِكَ إِلَى قِيَامِ الْمَهْدِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ.

الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 280

2- امام صادق (ع) فرمود: به راستى خدا يك نوشته به پيغمبرش فرستاد پيش از آنكه وفات كند و فرمود: اى محمد! اين وصيتِ تو باشد به نجيبان از خاندانت، گفت: اى جبرئيل، نجيبان كيانند؟ عرض كرد: امير المؤمنين و فرزندانش، بر آن نوشته مهرهائى از طلا بود و پيغمبر سر به مهر آن را به امير المؤمنين (ع) داد و فرمود: يكى از آن مهرها را باز كند و بدان چه در آن است عمل كند، امير المؤمنين (ع) يكى از آن مهرها را باز كرد و بدان چه در آن بود عمل كرد، سپس آن را به پسرش حسن داد و او هم مهرى را باز

كرد و بدان چه در آن بود عمل كرد، سپس آن را به حسين (ع) داد و او مهرى را باز كرد و ديد در آن ثبت است كه مردمى را براى شهادت بر آور كه جز با تو سعادت شهادت ندارند و خود را به خدا عز و جل بفروش، عمل كرد و سپس آن را به على بن الحسين (ع) داد و مهرى را گشود و ديد در آن است كه: سر به زير انداز و دم مزن و در خانه‏ات بنشين و پروردگارت را بپرست تا مرگت در رسد و عمل كرد و آن را به پسرش محمد بن على (ع) داد، او مهرى بر گرفت و ديد نوشته: براى مردم حديث بگو و فتوى بده و جز از خدا عز و جل مترس، زيرا أحدى را به تو راه تجاوز نيست، عمل كرد و سپس آن را به پسرش جعفر (ع) داد و ديد در آن نوشته: براى مردم حديث بگو و فتوى بده و علوم خاندانت را منتشر كن و پدران نيكِ خود را تصديق كن و جز از خدا عز و جل مترس و تو در حرز و امانى، عمل كرد و سپس آن را به پسرش موسى داد و وى آن را به كسى كه بعد از او است بدهد و سپس به همين طريق تا قيام مهدى (ع).

وَ فِي نُسْخَةِ الصَّفْوَانِيِّ زِيَادَةٌ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْأَصَمِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَزَّازِ عَنْ حَرِيزٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا أَقَلَّ بَقَاءَكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ أَقْرَبَ آجَالَكُمْ بَعْضَهَا مِنْ بَعْضٍ مَعَ حَاجَةِ النَّاسِ إِلَيْكُمْ فَقَالَ إِنَّ لِكُلِّ وَاحِدٍ مِنَّا صَحِيفَةً فِيهَا مَا يَحْتَاجُ إِلَيْهِ أَنْ يَعْمَلَ بِهِ فِي مُدَّتِهِ فَإِذَا انْقَضَى مَا فِيهَا مِمَّا أُمِرَ بِهِ عَرَفَ أَنَّ أَجَلَهُ قَدْ حَضَرَ فَأَتَاهُ النَّبِيُّ ص يَنْعَى إِلَيْهِ نَفْسَهُ‏ وَ أَخْبَرَهُ بِمَا لَهُ عِنْدَ اللَّهِ وَ أَنَّ الْحُسَيْنَ ع قَرَأَ صَحِيفَتَهُ الَّتِي أُعْطِيَهَا وَ فُسِّرَ لَهُ مَا يَأْتِي بِنَعْيٍ وَ بَقِيَ فِيهَا أَشْيَاءُ لَمْ تُقْضَ فَخَرَجَ لِلْقِتَالِ وَ كَانَتْ تِلْكَ الْأُمُورُ الَّتِي بَقِيَتْ أَنَّ الْمَلَائِكَةَ سَأَلَتِ اللَّهَ فِي نُصْرَتِهِ فَأَذِنَ لَهَا وَ مَكَثَتْ تَسْتَعِدُّ لِلْقِتَالِ وَ تَتَأَهَّبُ لِذَلِكَ حَتَّى قُتِلَ فَنَزَلَتْ وَ قَدِ انْقَطَعَتْ مُدَّتُهُ وَ قُتِلَ ع فَقَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا رَبِّ أَذِنْتَ لَنَا فِي الِانْحِدَارِ وَ أَذِنْتَ لَنَا فِي نُصْرَتِهِ فَانْحَدَرْنَا وَ قَدْ قَبَضْتَهُ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِمْ أَنِ الْزَمُوا قَبْرَهُ حَتَّى تَرَوْهُ وَ قَدْ خَرَجَ‏ فَانْصُرُوهُ وَ ابْكُوا عَلَيْهِ وَ عَلَى مَا فَاتَكُمْ مِنْ نُصْرَتِهِ فَإِنَّكُمْ قَدْ خُصِّصْتُمْ بِنُصْرَتِهِ وَ بِالْبُكَاءِ عَلَيْهِ فَبَكَتِ الْمَلَائِكَةُ تَعَزِّياً وَ حُزْناً عَلَى مَا فَاتَهُمْ مِنْ نُصْرَتِهِ فَإِذَا خَرَجَ يَكُونُونَ أَنْصَارَهُ.
الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 283
حريز گويد: به امام صادق (ع) گفتم: قربانت، چه اندازه عمر شما خاندان كوتاه است و مرگ شما ائمه به هم نزديك است با اينكه مردم به شما نيازمندند؟ فرمود: هر كدام از ما صحيفه و برنامه كار داريم كه در آن هر چه بايد عمل شود در مدت امامت ثبت است و چون مندرجات آن به آخر رسيد، فهميده شود كه عمر به آخر رسيده، و پيغمبر (در خواب) آيد و خبر مرگ او را به وى دهد و آنچه از مقام نزد خدا دارد به او گزارش دهد و چون نوبت به حسين (ع) رسيد و صحيفه مخصوص خود را خواند و در آينده نزديك خبر مرگ او را شرح داده بود ولى كارهائى مانده بود كه انجام نشده بود پس براى نبرد و شهادت خروج كرد و از امور انجام نشده اين بود كه ملائكه از خدا طلب يارى او را كرده بودند و به استجابت هم رسيده بود و آن ملائكه آماده نبرد شده بودند و مهيّاى حركت بودند كه آن حضرت كشته شد و وقتى به زمين آمدند كه مدت او به سر رسيده بود و شهيد شده بود.

ملائكه عرض كردند: بار پروردگارا به ما اجازه فرود آمدن‏

دادى و اجازه يارى كردن حسين را دادى، ما فرود آمديم و تو جان او را گرفتى، خدا به آنها وحى كرد كه: بر سر قبر او بمانيد تا او را ببينيد كه بيرون آمده و او را يارى كنيد و اكنون بر او گريه كنيد و گريه كنيد بر اينكه فرصتِ يارى او از دست شما رفت، زيرا مخصوص به يارى كردن او شده‏ايد و بر گريستن در مصيبت او، فرشته‏ها به عزادارى امام حسين گريستند و از غمِ از دست رفتن يارى آن حضرت هم مى‏گريند و چون از قبر بر آيد (در دوران رجعت) از ياران او باشند.

دست شما درد نکنه مطالب خیلی جامع بود :Rose:

ممنون از تلاش علمی شما،اگر در به این روایات هم توجه شود می بینیم مضمون روایت اول (سوال شده)بصورت کامل وجود ندارد.

IVI.@.H.D.I;625215 نوشت:
هنگامیکه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در بستر بیماری بودند ، جبرئیل از طرف خداوند 12 صحیفه آورد که شرح وظایف تمامی ائمه در آن بود که هر کدام چه کنند و چه نکنند و به امیرالمومنین علیه السلام داد .

قَالَ أُبَيٌّ يَا رَسُولَ اللَّهِ كَيْفَ بَيَانُ حَالِ هَؤُلَاءِ الْأَئِمَّةِ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَال‏ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْزَلَ عَلَيَّ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ صَحِيفَةً اسْمُ كُلِّ إِمَامٍ عَلَى‏ خَاتَمِهِ وَ صِفَتُهُ فِي صَحِيفَتِهِ.
ابىّ گويد: اى رسول خدا! خداى تعالى چگونه حال اين ائمّه را بيان فرموده است: فرمود:خداى تعالى دوازده مهر و دوازده صحيفه بر من فرو فرستاد و نام هر امامى بر مهر او و صفتش در صحيفه اوست.
عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج‏1، ص: 64
بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏36، ص: 209

بخش بودن بودن شرح وظایف هر هر امام (ع) در آن اضافی است که احتمالا به آن الحاق شده است و نیزبخش دیگر که به حضرت علی (ع) داده در روایتی که آوردم ذکر شده

پیام;626499 نوشت:
قَالَ أُبَيٌّ يَا رَسُولَ اللَّهِ كَيْفَ بَيَانُ حَالِ هَؤُلَاءِ الْأَئِمَّةِ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَال‏ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْزَلَ عَلَيَّ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ صَحِيفَةً اسْمُ كُلِّ إِمَامٍ عَلَى‏ خَاتَمِهِ وَ صِفَتُهُ فِي صَحِيفَتِهِ.
ابىّ گويد: اى رسول خدا! خداى تعالى چگونه حال اين ائمّه را بيان فرموده است: فرمود:خداى تعالى دوازده مهر و دوازده صحيفه بر من فرو فرستاد و نام هر امامى بر مهر او و صفتش در صحيفه اوست.
عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج‏1، ص: 64
بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏36، ص: 209

بخش بودن بودن شرح وظایف هر هر امام (ع) در آن اضافی است که احتمالا به آن الحاق شده است و نیزبخش دیگر که به حضرت علی (ع) داده در روایتی که آوردم ذکر شده

حدیثی که منظور بنده بود ، مضامینش اینها بودن :

1) اینکه برای هر امام صحیفه ای است که از جانب خدا توسط جبرئیل به پیغمبر اسلام داده شد و حضرت این صحف را به امیرالمومنین داد و هینطور تا امام زمان علیه السلام .

2) و اینکه ائمه به آنچه که در صحیفه شان آمده عمل میکنند .

با تشکر از هر دو کارشناس گرامی که مطالب جامع و کاملی در این موضوع برای بنده بیان کردند .

بنده که جوابم رو تمام و کمال گرفتم !

حالا اگر کارشناس محترم صلاح میدونن که پاسخ به این سوال و مطالب ذکر گردیده پیرامون آن کامل هست و نیازی به مطالب جدیدی نیست میتونن موضوع رو جمع بندی کنن و ببندن !

باز هم تشکر میکنم از شما دوستان عزیز و گرانقدر

:Rose::Rose::Rose:

سپاس از تلاش علمی شما

جمع بندی:

سوال:
با سلام و عرض خسته نباشید خدمت شما ...
یک روایت دیدم که نوشته بود :
« هنگامیکه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در بستر بیماری بودند ، جبرئیل از طرف خداوند 12 صحیفه آورد که شرح وظایف تمامی ائمه در آن بود که هر کدام چه کنند و چه نکنند و به امیرالمومنین علیه السلام داد . »
میخواستم لطف کنید متن کامل و عربی و منابع این روایت را بهمراه ترجمه بگذارید با تشکر ..

پاسخ:سلام علیکم"
البته با عباراتی نزدیک به این روایت ، درحدیثی آمده که:
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى وَ الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ عَنْ مُعَاذِ بْنِ كَثِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ الْوَصِيَّةَ نَزَلَتْ مِنَ السَّمَاءِ عَلَى مُحَمَّدٍ كِتَاباً لَمْ يُنْزَلْ عَلَى مُحَمَّدٍ ص كِتَابٌ مَخْتُومٌ إِلَّا الْوَصِيَّةُ فَقَالَ جَبْرَئِيلُ ع يَا مُحَمَّدُ هَذِهِ وَصِيَّتُكَ فِي أُمَّتِكَ عِنْدَ أَهْلِ بَيْتِكَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَيُّ أَهْلِ بَيْتِي يَا جَبْرَئِيلُ قَالَ نَجِيبُ اللَّهِ‏ مِنْهُمْ وَ ذُرِّيَّتُهُ لِيَرِثَكَ عِلْمَ النُّبُوَّةِ كَمَا وَرَّثَهُ إِبْرَاهِيمُ ع وَ مِيرَاثُهُ لِعَلِيٍّ ع وَ ذُرِّيَّتِكَ مِنْ صُلْبِهِ قَالَ وَ كَانَ عَلَيْهَا خَوَاتِيمُ قَالَ فَفَتَحَ عَلِيٌّ ع الْخَاتَمَ الْأَوَّلَ وَ مَضَى لِمَا فِيهَا ثُمَّ فَتَحَ الْحَسَنُ ع الْخَاتَمَ الثَّانِيَ وَ مَضَى لِمَا أُمِرَ بِهِ فِيهَا فَلَمَّا تُوُفِّيَ الْحَسَنُ وَ مَضَى فَتَحَ الْحُسَيْنُ ع الْخَاتَمَ الثَّالِثَ فَوَجَدَ فِيهَا أَنْ قَاتِلْ فَاقْتُلْ وَ تُقْتَلُ وَ اخْرُجْ بِأَقْوَامٍ لِلشَّهَادَةِ لَا شَهَادَةَ لَهُمْ إِلَّا مَعَكَ قَالَ فَفَعَلَ ع فَلَمَّا مَضَى دَفَعَهَا إِلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع قَبْلَ ذَلِكَ فَفَتَحَ الْخَاتَمَ الرَّابِعَ فَوَجَدَ فِيهَا أَنِ اصْمُتْ وَ أَطْرِقْ‏ لِمَا حُجِبَ الْعِلْمُ فَلَمَّا تُوُفِّيَ وَ مَضَى دَفَعَهَا إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ ع فَفَتَحَ الْخَاتَمَ الْخَامِسَ فَوَجَدَ فِيهَا أَنْ فَسِّرْ كِتَابَ اللَّهِ تَعَالَى وَ صَدِّقْ أَبَاكَ وَ وَرِّثِ ابْنَكَ وَ اصْطَنِعِ الْأُمَّةَ وَ قُمْ بِحَقِّ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قُلِ الْحَقَّ فِي الْخَوْفِ وَ الْأَمْنِ وَ لَا تَخْشَ إِلَّا اللَّهَ فَفَعَلَ ثُمَّ دَفَعَهَا إِلَى الَّذِي يَلِيهِ قَالَ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَأَنْتَ هُوَ قَالَ فَقَالَ مَا بِي إِلَّا أَنْ تَذْهَبَ يَا مُعَاذُ فَتَرْوِيَ عَلَيَ‏ قَالَ فَقُلْتُ أَسْأَلُ اللَّهَ الَّذِي رَزَقَكَ مِنْ آبَائِكَ هَذِهِ الْمَنْزِلَةَ أَنْ يَرْزُقَكَ مِنْ عَقِبِكَ مِثْلَهَا قَبْلَ الْمَمَاتِ قَالَ قَدْ فَعَلَ اللَّهُ ذَلِكَ يَا مُعَاذُ قَالَ فَقُلْتُ فَمَنْ هُوَ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ هَذَا الرَّاقِدُ وَ أَشَارَ بِيَدِهِ إِلَى الْعَبْدِ الصَّالِحِ‏ وَ هُوَ رَاقِدٌ.

امام صادق (ع) فرمود: وصيت به امامت از آسمان بر محمد (ص) نازل شد نوشته (يعنى نوشته به قلم قدرت از عالم امر- از وافى) نوشته سر به مهر به محمد نازل نشد جز در باره وصيت امامت، جبرئيل گفت: اى محمد اين وصيت نامه تو است براى امت تو كه نزد خاندان تو باشد، گفت: اى جبرئيل كدام خاندانم؟

فرمود: آنكه برگزيده و پرورده خدا است از ميان آنان و ذريه او براى اينكه علم نبوت را از تو ارث برد چنانچه ابراهيم آن را به ارث داده و ارث آن مخصوص به على (ع) است و ذريه تو كه از پشت او باشند، فرمود: بر آن وصيت نامه مهرها بود؟ فرمود: على (ع) همان مهر اول را باز كرد و آنچه در آن بود اجراء كرد و حسن (ع) مهر دوم را گشود و بدان دستورى كه در آن بود عمل كرد و چون امام حسن وفات كرد و در گذشت، حسين (ع) مهر سوم را بر گشود و ديد در آن نوشته: بجنگ و بكش و كشته شو و مردمى را براى شهادت با خود بيرون بر كه جز با تو به سعادت شهادت نرسند.

فرمود: اين كار را كرد و چون در گذشت آن را به على بن‏ الحسين داد، پيش از شهادت خود و او مهر چهارم را بر گشود ديد در آن نوشته خموشى گزين و سر به زير انداز، چون كه علم در پرده شده و چون او وفات كرد و در گذشت، آن را به محمد بن على داد و او مهر پنجم را گشود و ديد در آن نوشته: كتاب خدا را تفسير كن و امامت پدرت را تصديق كن و ارث امامت را به پسرت بده و امت اسلامى را سازمان بده و به حق خدا عز و جل قيام كن و در موقع بيم و آسودگى حق را بگو و از جز خدا مترس، همين كار كرد و سپس آن را به جانشين خود داد، گويد: گفتم: قربانت، شما او هستيد؟ فرمود: بر من هيچ باكى نيست جز اين كه بروى و اين خبر را از من باز گوئى. گويد: گفتم: از خدائى كه به تو از پدرانت اين مقام را داد خواستارم كه از نسل تو كسى بر آرد كه اين مقام را به او روزى كند پيش از آن كه وفات كنى؟ فرمود: خدا چنين لطفى كرده است اى معاذ، عرض كردم: او كيست، قربانت؟ فرمود:
همين كه خوابيده است و با دست خود اشاره كرد به عبدِ صالح (امام كاظم ع) و او در خواب بود.
الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 279

موضوع قفل شده است