جمع بندی توضیحی درباره کتاب فصل الخطاب فی تحریف کتاب رب الارباب

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
توضیحی درباره کتاب فصل الخطاب فی تحریف کتاب رب الارباب

سلام
خواستم بدونم محدث نوری که بوده؟ ایا واقعا کتابی نوشته که در اثبات تحرف قرآن؟
پس چرا اینقدر از ایشون تعریف میکنند؟

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد میقات

[="Tahoma"]

javad_joon;498297 نوشت:
سلام
خواستم بدونم محدث نوری که بوده؟ ایا واقعا کتابی نوشته که در اثبات تحرف قرآن؟
پس چرا اینقدر از ایشون تعریف میکنند؟

با سلام و درود

مرحوم شيخ ميرزا حسين نورى (1254 ـ 1320 ق) از پیشگامان حديث و بزرگان شيعه در قرن چهاردهم بوده و داراى تأليفات متعددى است كه از جمله آن ها كتاب «مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل» است که در نشر جدید در 20 جلد منتشر شده است. از دیگر آثار ایشان کتاب «فصل الخطاب فى تحريف كتاب ربّ الارباب» است. كتاب «فصل الخطاب» در سال 1292 ق، در نجف اشرف تأليف و در سال 1298 ق، چاپ شد.(مستدرک الوسائل، چاپ اول، 1408 ق، آل البیت لاحیاء التراث العربی، ج 1، ص 50)

پس از انتشار، بسيارى از علماء و بزرگان شيعه با ایشان به مخالفت برخاسته رساله ‏هايى در ردّ آن نوشتند.

حاجى نورى در دفاع از كتاب خويش، رساله فارسى جداگانه‏ اى را نوشته مى ‏گويد: «راضى نيستم كسى فصل الخطاب را بدون مطالعه اين رساله بخواند.» البته این رساله بعد از آن چاپ نشد.(آقا بزرگ تهرانى، الذريعه، چاپ سوم، دارالاضواء بیروت، ج 10، ص 220 و جلد 16، ص 231 و جلد 18، ص 9)

ایشان در ايـن رسـالـه تـلاش نـموده منظور خود را از تحريف اين گونه توجيه كند كه مقصود از كتاب تـحـريف شده قرآن حاضر نيست، چرا كه به همان شكل نخستين خود ـ از زمان توحيد مصاحف در زمان عثمان ـ باقى مانده و هيچ گونه دگرگونى و افزايش و كاستى تاكنون به آن راه نيافته است؛ بـلـكـه مـنـظـور، آن كتاب الهى فرود آمده از سوى خداست كه هنگام جمع آورى نخستين قرآن، بخشهايى از آن نابودشد، البته اين بخش ها در مورد احكام نبوده است، ولى همه فرقه هاى مسلمانان بـطـور يـكـپـارچـه مـعـتقدند هرگز چيزى ـ هرچند كمتر از يک آيه يا كلمه اى ـ بر قرآن افزوده نشده است.(همان)

علامه شيخ آقا بزرگ تهرانى كه خود شاگرد حاجى نورى بوده است مى ‏گويد:

استاد ما حاجى نورى در اواخر عمر خويش مى ‏گفت: من در نامگذارى كتابم، اشتباه نمودم و سزاوار بود نام آن را «فصل الخطاب فى عدم تحريف الكتاب» بگذارم؛ چرا كه در آن ثابت مى ‏كنم، قرآن شريف موجود بين دو جلد كه در همه عالم منتشر شده است با تمامى سور و آيات و جملاتش وحى الهى است كه هيچ گونه تغيير يا تبديل و زياده و نقصانى از هنگام جمع آن تا به امروز در آن واقع نشده است ... ناميدن آن به اين نامی كه مردم آن را بر خلاف منظور و مراد من حمل می كنند، اشتباهی است در نامگذاری. و لیكن من در اين كتاب نیاورده‌ ام آنچه را كه آن را بر او حمل می ‌نمايند. بلكه مراد من، اسقاط بعضی وحی مُنْزَل الهی است؛ و اگر می ‌خواهی تو نام آن را بگذار الْقَوْلُ الفَاصِلُ فِي إسْقَاطِ بَعْضِ الْوَحْيِ النَّازِلِ. (همان)


برخی نظرات در مورد این کتاب

حقيقت آن است كه كتاب فصل الخطاب به هيچ وجه قابل دفاع و توجيه نيست.

علامه شيخ محمد جواد بلاغى در مقدمه تفسير آلاء الرحمان مى‏ گويد:

در جمله رواياتى كه حاجى نورى در اين ‏باره آورده است، رواياتى وجود دارد كه هرگز احتمال صدق آن ها نمى ‏رود.
برخى با هم از نظر مفهوم، بسيار اختلاف دارند كه به تنافى و تعارض منتهى مى ‏گردند. بعلاوه سند بيشتر اين روايات به كسانى باز مى ‏گردد كه علما آنان را به ضعف گفتار، فساد مذهب و جفا در روايت وصف كرده ‏اند، و يا برخى از آن ها به دروغگويى و دروغ‏ پردازى شهرت دارند كه هرگز روايت از آنان جايز نيست.
گروهى حتى درباره ائمه حالت توقف داشته و با آنان دشمنى مى ‏كردند. اين اوصاف خود كافى است كه روايت اين افراد، قابل اعتماد نباشد. (تفسير آلاء الرحمان، ج 1، ص 26)

آیت الله معرفت می آورد:

اگر بخواهيم بزرگان علماى اماميه را به دو دسته محققين و محدثين، تقسيم كنيم بايد بگوييم محققّين از روز نخست تاكنون، بالاتفاق شبهه تحريف را مردود شمرده اند؛ و محدثين نيز از دوران رئيس المحدثين ابو جعفر صدوق تا زمان خاتم المحدثين شيخ حرّ عاملى و نيز محدّث كاشانى، همه با محققين همراه بوده و منكر تحريف بوده ‏اند. (تاريخ قرآن، معرفت، ص 165)

اين جانب با بررسى تمام اين روايات، چه منقول از اهل سنت و چه منقول از شيعه، چنين يافتم كه اين قبيل روايات، كه مايه طعن شريعت است، غالبا مجعول و به دست دشمنان دين ساخته و پرداخته شده است يا آنكه قابل تأويل به وجوه ديگر است و ربطى به مسأله تحريف ندارد. (تاريخ قرآن، معرفت، ص 169)

حاجى نورى از آن جهت كه محدثى متتبع بوده و نه محققى تحليل‏ گر، فريب انبوه روايات و احاديثى را خورده است كه در ظاهر بر تحريف كتاب دلالت دارند و از تجزيه و تحليل و بررسى آن ها، چه در زمينه صحت صدور و چه در زمينه تحقيق در دلالت و مفاد آن ها، غفلت نموده است. دلايل دوازده‏ گانه ‏اى كه به تصور وى تحريف قرآن را ثابت مى‏ كنند، هيچ يک براى اثبات تحريف كافى نيستند.(درسنامه علوم قرآنى، جوان آراسته، ص 317)

بسيارى از روايات تحريف از "احمد بن محمد سيارى" و يا از "على بن احمد كوفى" نقل گرديده ‏اند كه هر دو فاسد المذهب و كذّاب بوده ‏اند. نیز با توجه به شواهد موجود در برخى از روايات، منظور از تحريف، تحريف معنوى بوده است. اين امر در تعدادى از روايات به صراحت ذكر شده است.
هم چنین رواياتى كه دلالت دارند نام امامان عليهم السلام در قرآن بوده است و يا بيان مى‏كنند كه فلان آيه در مورد امام على عليه السلام نازل شده، همگى دلالت بر شأن نزول دارند؛ نه آن كه نام امامان جزو آيه بوده است.(همان، ص 343)

خیلی ممنون بسیار شیوا و کامل توضیح دادید تکشر از شما
در جایی فرمودید که ایشون فرمودند ممکن است بخشهایی از قرآن در هنگام جمع آوری نابود شده باشد
پس این حرف هم درست نیست و تحت تاثیر این روایات جعلی هست که ذکر فرمودید؟

[="Tahoma"]

javad_joon;502492 نوشت:
خیلی ممنون بسیار شیوا و کامل توضیح دادید تکشر از شما
در جایی فرمودید که ایشون فرمودند ممکن است بخشهایی از قرآن در هنگام جمع آوری نابود شده باشد
پس این حرف هم درست نیست و تحت تاثیر این روایات جعلی هست که ذکر فرمودید؟

با سلام و درود

بله، چنین ادعایی که چیزی از قرآن کسر شده، قابل قبول نیست.

قرآن برای مسلمانان بسیار حائز اهمیت بوده و از ابتدای نزول، افراد زیادی به حفظ قرآن مبادرت می نمودند.

افراد بسیاری تمام قرآن را در سینه ها ثبت و ضبط نموده و بیش از آن افرادی بودند که بخش هایی از قرآن را حفظ نموده و یا کتابت نموده اند.

چگونه ممکن است با وجود این همه حافظ و قاری و کاتب قرآن و این اهمیت فوق العاده ای که مسلمانان در پی تعالیم پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله، به قرآن می دادند، قسمت هایی از آن به فراموشی سپرده شود و هیچ کس عکس العملی نشان ندهد؟!

وقتی برای مقابله با حذف یک واو در آیه «وَ الَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّة»(توبه، 35)، یکی از صحابه (ابی ابن کعب) به مخالفت با عثمان برخاسته و می گوید آیه نازل شده با واو است و اگر بخواهی آن را از قرآن حذف کنی من با شمشیر مقابلت می ایستم (ر.ک: الدر المنثور، سیوطی، ج 3، ص 232)؛ چگونه می توان باور داشت که بخشهایی از قرآن حذف شده و صحابه و قاریان و حافظان و کاتبان قرآن، سکوت کرده باشند؟!

چگونه ممکن است در حضور امیرمؤمنان علی علیه السلام بخشی از کلام الهی از قرآن حذف شود و ایشان چیزی نگویند و با این حال، قرآن موجود را مورد تایید قرار دهند؟!

بنابر این، دلايل متقن و مستحكمی از كتاب، سنّت(روایات)، عقل و شواهد متعدد تاريخى و غير تاريخى، بر عدم تحریف قرآن ـ اعم از تحریف به زیاده یا تحریف به نقیصه ـ وجود دارد که عالمان و دانشمندان شیعی در مباحث تفسیری و کتب علوم قرآنی بدان پرداخته اند؛ و چنین ادعایی که بخشی از قرآن در جمع آوری آن، افتاده است، ادعایی ناصحیح و باطل است.

پرسش:
محدث نوری که بوده و آیا واقعا کتابی در اثبات تحرف قرآن نوشته است؟

پاسخ:
با سلام و درود
مرحوم شيخ ميرزا حسين نورى (1254 ـ 1320 ق) از پیشگامان حديث و بزرگان شيعه در قرن چهاردهم بوده و داراى تأليفات متعددى است كه از جمله آن ها كتاب «مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل» است که در نشر جدید در 20 جلد منتشر شده است. از دیگر آثار ایشان کتاب «فصل الخطاب فى تحريف كتاب ربّ الارباب» است. كتاب «فصل الخطاب» در سال 1292 ق، در نجف اشرف تأليف و در سال 1298 ق، چاپ شد.(1)
پس از انتشار، بسيارى از علماء و بزرگان شيعه با ایشان به مخالفت برخاسته رساله ‏هايى در ردّ آن نوشتند.

حاجى نورى در دفاع از كتاب خويش، رساله فارسى جداگانه‏ اى را نوشته مى ‏گويد: «راضى نيستم كسى فصل الخطاب را بدون مطالعه اين رساله بخواند.» البته این رساله بعد از آن چاپ نشد.(2)
ایشان در ايـن رسـالـه تـلاش نـموده منظور خود را از تحريف اين گونه توجيه كند كه مقصود از كتاب تـحـريف شده قرآن حاضر نيست، چرا كه به همان شكل نخستين خود ـ از زمان توحيد مصاحف در زمان عثمان ـ باقى مانده و هيچ گونه دگرگونى و افزايش و كاستى تاكنون به آن راه نيافته است؛ بـلـكـه مـنـظـور، آن كتاب الهى فرود آمده از سوى خداست كه هنگام جمع آورى نخستين قرآن، بخشهايى از آن نابود شد، البته اين بخش ها در مورد احكام نبوده است، ولى همه فرقه هاى مسلمانان بـطـور يـكـپـارچـه مـعـتقدند هرگز چيزى ـ هرچند كمتر از يک آيه يا كلمه اى ـ بر قرآن افزوده نشده است.(3)

علامه شيخ آقا بزرگ تهرانى كه خود شاگرد حاجى نورى بوده است مى ‏گويد:
استاد ما حاجى نورى در اواخر عمر خويش مى ‏گفت: من در نامگذارى كتابم، اشتباه نمودم و سزاوار بود نام آن را «فصل الخطاب فى عدم تحريف الكتاب» بگذارم؛ چرا كه در آن ثابت مى ‏كنم، قرآن شريف موجود بين دو جلد كه در همه عالم منتشر شده است با تمامى سور و آيات و جملاتش وحى الهى است كه هيچ گونه تغيير يا تبديل و زياده و نقصانى از هنگام جمع آن تا به امروز در آن واقع نشده است ... ناميدن آن به اين نامی كه مردم آن را بر خلاف منظور و مراد من حمل می كنند، اشتباهی است در نامگذاری. و لیكن من در اين كتاب نیاورده‌ ام آنچه را كه آن را بر او حمل می ‌نمايند. بلكه مراد من، اسقاط بعضی وحی مُنْزَل الهی است؛ و اگر می ‌خواهی تو نام آن را بگذار الْقَوْلُ الفَاصِلُ فِي إسْقَاطِ بَعْضِ الْوَحْيِ النَّازِلِ.(4)

نظر برخی از عالمان:
حقيقت آن است كه كتاب فصل الخطاب به هيچ وجه قابل دفاع و توجيه نيست.
علامه شيخ محمد جواد بلاغى در مقدمه تفسير آلاء الرحمان مى‏ گويد:
در جمله رواياتى كه حاجى نورى در اين ‏باره آورده است، رواياتى وجود دارد كه هرگز احتمال صدق آن ها نمى ‏رود.
برخى با هم از نظر مفهوم، بسيار اختلاف دارند كه به تنافى و تعارض منتهى مى ‏گردند. بعلاوه سند بيشتر اين روايات به كسانى باز مى ‏گردد كه علما آنان را به ضعف گفتار، فساد مذهب و جفا در روايت وصف كرده ‏اند، و يا برخى از آن ها به دروغگويى و دروغ‏ پردازى شهرت دارند كه هرگز روايت از آنان جايز نيست.
گروهى حتى درباره ائمه حالت توقف داشته و با آنان دشمنى مى ‏كردند. اين اوصاف خود كافى است كه روايت اين افراد، قابل اعتماد نباشد.(5)

آیت الله معرفت می آورد: اگر بخواهيم بزرگان علماى اماميه را به دو دسته محققين و محدثين، تقسيم كنيم بايد بگوييم محققّين از روز نخست تاكنون، بالاتفاق شبهه تحريف را مردود شمرده اند؛ و محدثين نيز از دوران رئيس المحدثين ابو جعفر صدوق تا زمان خاتم المحدثين شيخ حرّ عاملى و نيز محدّث كاشانى، همه با محققين همراه بوده و منكر تحريف بوده ‏اند.(6)

اين جانب با بررسى تمام اين روايات، چه منقول از اهل سنت و چه منقول از شيعه، چنين يافتم كه اين قبيل روايات، كه مايه طعن شريعت است، غالبا مجعول و به دست دشمنان دين ساخته و پرداخته شده است يا آنكه قابل تأويل به وجوه ديگر است و ربطى به مسأله تحريف ندارد.(7)
حاجى نورى از آن جهت كه محدثى متتبع بوده و نه محققى تحليل‏ گر، فريب انبوه روايات و احاديثى را خورده است كه در ظاهر بر تحريف كتاب دلالت دارند و از تجزيه و تحليل و بررسى آن ها، چه در زمينه صحت صدور و چه در زمينه تحقيق در دلالت و مفاد آن ها، غفلت نموده است. دلايل دوازده‏ گانه ‏اى كه به تصور وى تحريف قرآن را ثابت مى‏ كنند، هيچ يک براى اثبات تحريف كافى نيستند.(8)

بسيارى از روايات تحريف از "احمد بن محمد سيارى" و يا از "على بن احمد كوفى" نقل گرديده ‏اند كه هر دو فاسد المذهب و كذّاب بوده ‏اند. نیز با توجه به شواهد موجود در برخى از روايات، منظور از تحريف، تحريف معنوى بوده است. اين امر در تعدادى از روايات به صراحت ذكر شده است.
هم چنین رواياتى كه دلالت دارند نام امامان عليهم السلام در قرآن بوده است و يا بيان مى‏كنند كه فلان آيه در مورد امام على عليه السلام نازل شده، همگى دلالت بر شأن نزول دارند؛ نه آن كه نام امامان جزو آيه بوده است.(9)

در ادامه لازم به ذکر است ادعای حذف بخش هایی از قرآن، قابل قبول نیست.
قرآن برای مسلمانان بسیار حائز اهمیت بوده و از ابتدای نزول، افراد زیادی به حفظ قرآن مبادرت می نمودند.
افراد بسیاری تمام قرآن را در سینه ها ثبت و ضبط نموده و بیش از آن افرادی بودند که بخش هایی از قرآن را حفظ نموده و یا کتابت نموده اند.
چگونه ممکن است با وجود این همه حافظ و قاری و کاتب قرآن و این اهمیت فوق العاده ای که مسلمانان در پی تعالیم پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله، به قرآن می دادند، قسمت هایی از آن به فراموشی سپرده شود و هیچ کس عکس العملی نشان ندهد؟!

وقتی برای مقابله با حذف یک واو در آیه «وَ الَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّة»(10)، یکی از صحابه (ابی ابن کعب) به مخالفت با عثمان برخاسته و می گوید آیه نازل شده با واو است و اگر بخواهی آن را از قرآن حذف کنی من با شمشیر مقابلت می ایستم و می جنگم (11)؛ چگونه می توان باور داشت که بخشهایی از قرآن حذف شده و صحابه و قاریان و حافظان و کاتبان قرآن، سکوت کرده باشند؟!
چگونه ممکن است در حضور امیرمؤمنان علی علیه السلام بخشی از کلام الهی از قرآن حذف شود و ایشان چیزی نگویند و با این حال، قرآن موجود را مورد تایید قرار دهند؟!

بنابر این، دلايل متقن و مستحكمی از كتاب، سنّت(روایات)، عقل و شواهد متعدد تاريخى و غير تاريخى، بر عدم تحریف قرآن ـ اعم از تحریف به زیاده یا تحریف به نقیصه ـ وجود دارد که عالمان و دانشمندان شیعی در مباحث تفسیری و کتب علوم قرآنی بدان پرداخته اند؛ و چنین ادعایی که بخشی از قرآن در جمع آوری آن، افتاده است، ادعایی ناصحیح و باطل است.

_____________

  1. مستدرک الوسائل، چاپ اول، 1408 ق، آل البیت لاحیاء التراث العربی، ج 1، ص 50.
  2. الذريعه، آقا بزرگ تهرانى، چاپ سوم، دارالاضواء بیروت، ج 10، ص 220 و جلد 16، ص 231 و جلد 18، ص 9.
  3. همان.
  4. همان.
  5. تفسير آلاء الرحمان، نرم افزار جامع التفاسیر نور، ج 1، ص 26.
  6. تاريخ قرآن، معرفت، نرم افزار علوم قرآنی نور(مشکات)، ص 165.
  7. همان، ص 169.
  8. درسنامه علوم قرآنى، جوان آراسته، نرم افزار علوم قرآنی نور(مشکات)، ص 317.
  9. همان، ص 343.
  10. توبه، 35.
  11. ر.ک: الدر المنثور، سیوطی، نرم افزار جامع التفاسیر نور، ج 3، ص 232.
موضوع قفل شده است