امكان ارتباط مستقيم با خدا؟؟؟

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
امكان ارتباط مستقيم با خدا؟؟؟

چرا انسانها نمي توانند با خداوند ارتباط مستقيم داشته باشند؟؟
اگربحث تفاوتها و برتري باشد كه ما روزانه با افرادي سروكار داريم كه خيلي بالاتر و برتر (هم از نظر معنوي و هم از نظر علم) از ما هستند ولي آنها در حد خود ما باما رابطه برقرار مي كنند، و هيچ خللي هم به مقام و علم آنها وارد نمي شود ،،،، چرا اين امكان وجودندارد كه خدا در حدما با ما رابطه مستقيم داشته باشد؟؟؟؟ :Gig:

نیایش سبز;15455 نوشت:
چرا انسانها نمي توانند با خداوند ارتباط مستقيم داشته باشند؟؟ اگربحث تفاوتها و برتري باشد كه ما روزانه با افرادي سروكار داريم كه خيلي بالاتر و برتر (هم از نظر معنوي و هم از نظر علم) از ما هستند ولي آنها در حد خود ما باما رابطه برقرار مي كنند، و هيچ خللي هم به مقام و علم آنها وارد نمي شود ،،،، چرا اين امكان وجودندارد كه خدا در حدما با ما رابطه مستقيم داشته باشد؟؟؟؟


با سلام

بزرگوار منظور از ارتباط مستقیم چیست؟

یعنی چه که نمی توانیم با خدا ارتباط مستقیم داشته باشیم

نماز را مگر با واسطه می خوانید؟؟

عبادت را با واسطه انجام می دهید؟؟

می توانید منظورتان را بیشتر توضیح دهید.

سلام ، ممنون جناب طاها

همه اينها رو كه فرموديد همه به صورت مستقيم هست و نه با واسطه ولي تمام اين عبادات قالبي هست، و بايد به روش خاص خودش انجام بشه،،،،،،
مثلا فرض كنيد من و يا يك انساني اگه يه سوالي و يا درخواستي داشت بتونه با خدا درميان بذاره، و اگر جواب خودشو دريافت كنه ، مثلا فرض كنيد ما دعا مي كنيم ولي ظاهرا از طرف خدا جوابي نمي رسد هر چند كه شايد اين دعا مستجاب شود يانشود به هر حال ما در جريان اين امر قرار نمي گيريم كه دعاي ما مستجاب شد يا نه ، و يا حتي نمي دانيم كه خواسته ما زيادي هست يا نه،،، فرض كنيدما روزانه باافراد زيادي سروكار داريم كه هم از نظر علمي وهم از نظر معنوي خيلي فراتر از ما هستند ولي آنها باما ارتباط مستقيم دارندو مامي توانيم سوالات و درخواستهاي خودمان رو با آنها مطرح كنيم واگر آنها درخواست ما را يا صراحتا رد ميكنند و يا اينكه صراحتا درخواست ما رو اجابت مي كنند ولي ارتباط ما با خدا اينگونه نيست، زيرا ما نمي دانيم كه درخواستمان رد شد يا مستجاب شد:Gig:

نیایش سبز;15469 نوشت:
فرض كنيدما روزانه باافراد زيادي سروكار داريم كه هم از نظر علمي وهم از نظر معنوي خيلي فراتر از ما هستند ولي آنها باما ارتباط مستقيم دارندو مامي توانيم سوالات و درخواستهاي خودمان رو با آنها مطرح كنيم واگر آنها درخواست ما را يا صراحتا رد ميكنند و يا اينكه صراحتا درخواست ما رو اجابت مي كنند ولي ارتباط ما با خدا اينگونه نيست، زيرا ما نمي دانيم كه درخواستمان رد شد يا مستجاب شد


با سلام

بزرگوار شما اصلی را --- بهتر بگم مثالی را--- مسلم کرفته اید و ازاین اصل مسلم می خواهید نتیجه گیری کنید

با چه دلیل و استدلالی این مثالی را که زدید تطبیق می دهید به رابطه ما و خدا؟؟؟

رابطه خود را با افرادی که جنس اش از جنس ماست و خاصیت اش از خاصیت ماست و فقط به خاطر اندکی تلاش به درجه ای از معرفت رسیده و حالا می خواهید احوال خود و ایشان را تطبیق دهید به رابطه خود و خدا به چه دلیل؟؟؟

بزرگوار ایشان مخلوق خداست و اوخداست و خالق

ظرفیت وجودی ما و ایشان نزدیک به هم است و ولی خالق کجا و مخلوق کجا؟؟

از طرفی خدا می فرماید:
ای بنده من اطاعتم كن تو را مثل خودم قرار می‌دهم. من زنده هستم و نمی‌میرم، تو را هم زنده قرار می‌دهم و نمی‌میری و من بی‌نیاز هستم و محتاج نمی‌شوم،

تو را هم بی‌نیاز قرار می‌دهم كه مجتاج نمی‌شوی. من هر چه را اراده كنم تحقق پیدا می‌كند، تو را هم به صورتی قرار می‌دهم كه هر چه را بخواهی تحقق پیدا می‌كند.(1)

چگونه می خواهید خدا را و قول و قرارها و سخنان او را بشنوید

سخنی از این فراتر و حرفی از این بزرکتر که خدا کفته تو را مثل خود می کنم

از طرف دیگر این امر نشدنی است قابل قابلیت مقابله و رودرو شدن با خالق را ندارد ظرفیت نیست
شاید بهترین مثال این باشد که لیوان ظرفیت وجودی ما کنجایش دریای اب خداوند را ندارد
از نظر عقلی نشدنی است نمی شود نخواهد شد

ولی احادیثی چون حدیث بالا این را نشان می دهد که اگر انسان بخواهد خداوند راههایی را معین کرده و راهکارهایی را نشان داده که با این راهکارها به جایی می رسد که هر چه را اراده کند چون اراده خدا محقق می شود.


پی نوشت:
1- مستدرك وسائل‌الشیعه ج 11، ص 258

در عصر ارتباطات، «انزوا» پذیرفتنی نیست و زندگی بی رابطه، مرگِ روح است.
عرش الهی، مرکز بی نهایتْ شماره ایِ اتصال با آفریده هاست. هر کس از هر جا و هر زمان و به هر زبان می تواند با این مرکز، مکالمه کند، بی آنکه خطی روی خطی بیفتد.
خدا در مرکز ملکوتی دعا، هر لحظه آمادۀ دریافت پیام «نیاز» است. هفده رکعت نماز در پنج نوبت، کد تماس با خداست که در عدد «24434-17» خلاصه می شود.
کسی که روزی پنج بار با او تکلّم می کند، از تنهایی در می آید، کلیم خدا می شود و احساس بی پناهی نمی کند.
خدا که آن سوی خط تماس است، دوست دارد در خوشی ها هم سراغ از او بگیریم، نه فقط وقتی که گرفتار می شویم و به دردسر می افتیم. بی معرفتی است که تنها وقتی «مضطّر» می شویم از اورژانس «دعا» استمداد کنیم و انتظار کمک فوری داشته باشیم.
او همیشه گوش به زنگ ماست. ماییم که گاهی حوصلۀ حرف زدن با او را نداریم، یا تماس و دعوت او را بی جواب می گذاریم. شیطان سعی می کند در جبهۀ معنوی، رابطۀ ما با خدا را قیچی کند، یا روی خطّ نیایش، «پارازیت ریا» بیندازد. مکالمۀ ما با مرکز، نباید قطع و وصل شود، یا صدایش خِش خِش داشته باشد.
باید «دیش» رحمت گیر را بر بام بلند «نیایش» نصب کنیم و دریافت کنندۀ دل را روی طول موج «اجابت» تنظیم کنیم، تا صدای استجابت دعا به گوش دلمان برسد. اگر «اَمّن یُجیب» که رمز اجابت است نتوانست خط ما را با خدا مرتبط سازد، باید دید کدام گناه و غفلت موجب قطع تماس شده است؟ گاهی قساوت دل و غذاهای حرام و دوستان بد، در سیستم ارتباطی ما و خدا اختلال ایجاد می کنند و خطوط تماس را می پوشانند و صدایمان به خدا نمی رسد.
برای وصل مجدّد خط، هم پرداخت هزینه لازم است، هم تعهّد.
هزینه اش، توبه و استغفار و اصلاح و عمل صالح است، تعهدش هم آن است که قول بدهیم از حلم و صبر و ستّاریتِ خدا سوء استفاده نکنیم، و الاّ همیشه در معرض خطر اختلال و قطع ارتباطیم.
گاهی، تنها یک «یاربِّ» خالصانه، یک آهِ برخاسته از دل، یک قطره اشک ندامت، یک دل شکسته و یک توسّل بی ریا، ما را به خدا وصل می کند.
پیش شمارۀ ارتباط با خدا، حمد و ثنا و صلوات است. اگر محبت و معرفت «اهل بیت» را داشته باشیم، «آل محمّد» به ما خط می دهند، آنگاه می توانیم با چهارده خط مستقیم با خدا مرتبط شویم. «ولایت»، تلفن همراه ما برای تماس با شبکۀ ملکوتی خداست.
حیف است که در جهان ارتباطات، با خدا و رسول و اهل بیت، رابطه نداشته باشیم.

به قلم : جواد محدّثی
(21 رمضان 1422)
آذر 80

اگه موضوعی خارج از بحث زدم پوزش می طلبم

((۱۱۱۱۱۱۱۱۱))، مــنزل خـــدا؟
الو! الـو! سلام این منم مزاحمی که آشناست

این عشق خدائیست
هزار دفعه این شماره را دلــم گرفته است
ولی هنوز پشت خط در انتظار یک صداست
شما که گفته اید پاسخ سلام واجب است
به ما که میرسد حساب بنده هایتان جداست ؟
الو!دوباره قطع و وصل تلفنم شروع شد
خرابی از دل عشق خدائیست یا عیب از سیم هاست
خدا!صدای تو نمیرسد ،کمی بلندتر
صدای من چطوره ؟ خوب و صاف و واضع و رساست ؟
اگر اجازه میدهی برات در دل کنم
شنیده ام که گریه بر تمام دردها شفاست
خودت گفتی مرا بخوانید تا اجابت کنم شما را
خوب این عشق خدائیست که شما را میخواند
من میگویم همه عاشقون را به خودت عشاق تر کن
تا ارامش روحشان عمیقتر به تو شوند
خدا مرا بغل کن ،کمی نوازشم بده
حضوره دستهای تو ، عجب گرم و با صفاست
سر مرا به شانات بگیر تا سبک شوم
پنا هگاه این دل شکسته شانه شماست
وقتی اسم تو(الله اکبر) از مسجد به گوشمان و دلها میرسید و این عشق خدائی بود که صدای دعای نیایش ها که میگفت خدایا ،همه را به آرزویها دلشان برسان هنوز هم همان آهنگ زیبای عشق به تو را از دل مادران خوش فکر اندیشه با عشق خدائیشان زمزمه میکند
میشنوم عجب زیباست این آرامشی که به عشق خدائی وعاشقان میدهی
خدا مرا ببخش باز هم مزاحمت شدم
دوباره زنگ میزنم ،تا دل عشق خدائی آروم بگیره
دوباره زنگ میزنم ،دوباره تا خدا، خداست ،
و عشق خدائیست

با سلام

چنانکه جناب طاها فرمودند: روح انسان بدلیل وابستگی و نیازمندی به جسم و ماده، قابلیت و ظرفیت ارتباط مستقیم (به آن معنائی که شما در نظر دارید) ندارد. و این نقص از ناحیۀ قابل است نه فاعل.

اگر روح انسانی از حالت اسارت تن خارج شود و از قید و بندهای نفسانی و حجاب های ظلمانی و نورانی رهائی یابد به مقام شهود می رسد و این ارتباط در سطحی بالاتر حاصل می شود، به طوری که با قلب و دلش حضور خدا و آثار و نتایج این ارتباط را احساس می کند، چنانکه تمام فعل و انفعالات درونی و نفسانی خویش را احساس می کند.

چنانکه منقول است از حضرت امیر (ع) پرسیدند: آیا خدا را مشاهده می کنی، حضرت فرمود: خدائی را که نبینم عبادت نمی کنم. البته این مشاهده و رؤیت با چشم دل صورت می گیرد نه با چشم سر.

موفق باشید ...:Gol:

در تکمله کلام دوستان مطلب زیبایی از مرحوم علامه محمد تقی جعفری رحمة الله علیه تقدیم می کنم :

دوست نزدیک تر از من به من است
وین عجب که من از وی دورترم
چه کنم با که توان گفت که او
در کنار من و من مهجورترم

هنگامی که موجودات طبیعی را می بینم ، هرگز توجهی به آن نور که به توسط آن ، موجودات جسمانی را مشاهده می کنم نمی بینم ، نور نزدیک ترین پدیده ها برای ما در موقع دیدن اجسام است ، ولی هرگز مورد توجه ما قرار نمی گیرد ، مگر در حالات استثنائی .

نزدیکی نور است که باعث دوری آن گشته است، از آن طرف نحوه ی تفکر ما طوریست که نمی تواند باور کند :

که خداوند با آن عظمت این اندازه به ما نزدیک بوده باشد . چنان که یک بند انگشت نمی تواند درک کند که روح با آن عظمت و فعالیت نامحدود و ظرافت فوق العاده آن چنان نزدیک به آن انگشت است که گوئی خارج از آن نیست .1

پی نوشت :

1 - نیایش حسین سلام الله علیه ص50 - علامه محمد تقی جعفری رحمة الله علیه .

موضوع قفل شده است