آیات مورد علاقه شما

تب‌های اولیه

13 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیات مورد علاقه شما

سلام دوستان

بی شک آیات قرآن همگی زیبا و راه گشاست. اما گاهی اوقات با توجه به ذهنیاتی که داریم بعضی از آیات بیشتر نظر ما رو به خودشون جلب می کنن.

شما هم لطف کنید آیات مورد علاقتون رو به همراه ترجمه و یا تفسیر مختصری قرار بدید تا با آیات قرآن بیشتر آشنا بشیم.

خداوند در قرآن کریم می فرماید:
« الله نور السموات و الارض مثل نوره کمشکوه فیها مصباح المصباح فی‏ زجاجه الزجاجه کانها کوکب دری یوقد من شجره مبارکه زیتونه لا شرقیه و لا غربیه یکاد زیتها یضیی‏ء و لو لم تمسسه نار نور علی نور یهدی الله لنوره‏ من یشاء و یضرب الله الامثال للناس و الله بکل شی‏ء علیم » (سوره نور، آیه 35)
''ترجمه: خدا نور آسمان ها و زمین است. مثل نور او چون چراغدانی است که در آن چراغی و آن چراغ در شیشه ای است. آن شیشه گویی اختری درخشان است که از درخت بابرکت زیتونی که نه شرقی است و نه غربی افروخته می شود. روغنش گرچه به آن آتشی نرسد، نزدیک است روشنی دهد، روشنی بر روی روشنی است. خدا هرکه را بخواهد به نور خویش هدایت می کند، و این مثل ها را خدا برای مردم می زند، و خدا به هر چیزی دانا است.''

چه در روایات و چه در غیر روایات ، یعنی‏ کلمات مفسرین و علما ، راجع به این که این مثل ناظر به چیست‏ بیانات مختلفی شده است. بعضی این مثل را برای کل جهان دانسته‏اند یعنی‏ به اصطلاح مجموع این استعاره را یک چیز در نظر گرفته‏اند که این دار وجود و دار هستی یک خانه تاریک نیست، خانه‏ای است که پر نورترین چراغها در آن وجود دارد. ( آن مثال چراغ را به عنوان مصداق پرنورترین چراغهای عصر ذکر کرده است ) پس جهان هستی تاریک و کور نیست.
بعضی نیز این مثل را در مورد انسان پیاده کرده‏اند.

می‏گویند هدایت چند نوع است:
" هدایت طبیعی " که در طبیعت بی‏جان‏ هم وجود دارد.
" هدایت حسی " یعنی همین حواس ما که این دو نوع هدایت، چراغهای هدایتی است که در وجود انسان یا حیوان هست.
" هدایت غریزی‏ " که در هر حیوانی یک سلسله غرایز وجود دارد که حیوان را به سوی مقصدش‏ رهبری می‏کند.
" هدایت عقل " که خود این قوه عاقله یک نور است که به‏ انسان داده شده است تا از این نور با تفکر و تدبر استفاده کند.
" هدایت وحی " که خودش یک نوع هدایت دیگری است و مبتنی بر دین است.

این مثل را بعضی راجع به هدایت عمومی موجودات پیاده کرده اند و بعضی در مورد انسان (که البته برخی گفته اند مقصود تمام هدایتهایی است که در انسان هست از حس و عقل و غریزه و حتی هدایت وحی ،و بعضی آن را مخصوص «هدایت عقل» دانسته اند که در بیان ابن سینا چنین است.)

بعضی هم آن را در مورد «هدایت وحی» پیاده کرده اند که در روایات، این مطلب آمده است که منظور از «مشکات»، قلب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است و «مصباح» همان نور وحی است که بر ایشان نازل شده است.

هیچ مانعی ندارد که این آیه که در مقام بیان نور «هدایت الهی» است که جهان را پر کرده است، شامل همه اینها باشد؛ مخصوصا همین که دو بیان در روایات آمده است که هر دو، این را در مورد انسان پیاده کرده اند، یکی در مورد هر فرد انسان یعنی یک مومن و یکی در مورد جامعه انسانی از نظر هدایت وحی. هر دوی اینها بیانات بسیار عمیقی است خصوصا با توجه به آیه بعد که می فرماید: «فی بیوت اذن الله ان ترفع و یذکر فیها اسمه»؛ یعنی آن نور هدایت در خانه هایی است که خدا اجازه داده که ارجمندش دارند و نام خدا در آن ها یاد شود.

در یک روایت از یک تعبیری در آیه استفاده شده است. در آیه این طوری آمده است که مثل نور الهی و هدایت الهی مثل یک مشکات است ــــ یک چراغدان ــــ که در آن چراغی قرار بگیرید و آن چراغ در یک قندیل و شیشه ای قرار بگیرد.
طبعا این سئوال به وجود می آید که چرا اصلا قرآن کریم این طور تعبیر کرده است؛ می توانست بگوید : «کمشکوة فیها زجاجة ،فی الزجاجة مصباح (فیها مصباح)» چراغی باشد؛ اما می‏گوید مشکاتی که در آن چراغی باشد، و بعد می‏گوید "و چراغ در شیشه‏ای است"؟

روایات ما این آیه را این طور تفسیر کرده‏اند که مقصود این است که‏ چراغ ابتدا در مشکاتی باشد و بعد این چراغ از مشکات به زجاجه‏ای منتقل‏ شود ، و سر اینکه آیه این طور ذکر شده این است که مقصود از " مشکوه " مشکات نبوت است و مقصود از " زجاجه "، ولایت و امامت است و مقصود از آن درخت مبارک و پربرکتی که این مشکات و این زجاجه و این مصباح از او پیدا شده شجره حضرت ابراهیم علیه السلام است و اینها نتیجه دعای ابراهیم است.

[=&quot]وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادي عَنِّي فَإِنِّي قَريبٌ أُجيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْيَسْتَجيبُوا لي‏ وَ لْيُؤْمِنُوا بي‏ لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ[/]


[=&quot](بقره - 186)
[/]

تفسير نمونه:


شأن نزول:
كسى از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله پرسيد: آيا خداى ما نزديك است تا آهسته با او مناجات كنيم؟ يا دور است تا با صداى بلند او را بخوانيم؟ آيه نازل شد (و به آنها پاسخ داد كه خدا به بندگانش نزديك است).

تفسير:
سلاحى به نام دعا و نيايش- از آنجا كه يكى از وسائل ارتباط بندگان با خدا مسأله دعا و نيايش است در اين آيه روى سخن را به پيامبر كرده، مى‏گويد:
«هنگامى كه بندگانم از تو در باره من سؤال كنند بگو من نزديكم»
نزديكتر از آنچه تصور كنيد، نزديكتر از شما به خودتان، و نزديكتر از شريان گردنهايتان‏
سپس اضافه مى‏كند: «من دعاى دعا كننده را به هنگامى كه مرا مى‏خواند اجابت مى‏كنم»
«بنابراين بايد بندگان من دعوت مرا بپذيرند»
«و به من ايمان آورند»
«باشد كه راه خود را پيدا كنند و به مقصد برسند»

جالب اين كه در اين آيه خداوند هفت مرتبه به ذات پاك خود اشاره كرده و هفت بار به بندگان! و از اين نهايت پيوستگى و قرب و ارتباط، محبت خود را نسبت به آنان مجسم ساخته است! «دعا» يك نوع خود آگاهى و بيدارى دل و انديشه و پيوند باطنى با مبدء همه نيكيها و خوبيهاست.

«دعا» يك نوع عبادت و خضوع و بندگى است، و انسان به وسيله آن توجه تازه‏اى به ذات خداوند پيدا مى‏كند، و همانطور كه همه عبادات اثر تربيتى دارد «دعا» هم داراى چنين اثرى خواهد بود.
و اين كه مى‏گويند: «دعا فضولى در كار خداست! و خدا هر چه مصلحت باشد انجام مى‏دهد» توجه ندارند كه مواهب الهى بر حسب استعدادها و لياقتها تقسيم مى‏شود، هر قدر استعداد و شايستگى بيشتر باشد سهم بيشترى از آن مواهب نصيب انسان مى‏گردد.
لذا مى‏بينيم امام صادق عليه السّلام مى‏فرمايد: انّ عند اللّه عزّ و جلّ منزلة لا تنال الا بمسألة: «در نزد خداوند مقاماتى است كه بدون دعا كسى به آن نمى‏رسد»! دانشمندى مى‏گويد: «وقتى كه ما نيايش مى‏كنيم خود را به قوه پايان ناپذيرى كه تمام كائنات را به هم پيوسته است متصل و مربوط مى‏سازيم».





[=&quot][/][=&quot][/]


اوج رحمت الهی

قال الله تعالي :يا عبادي الذين أسرفوا علي أنفسهم لا تقنطوا من رحمة الله إنّ الله يغفر الذنوب جميعاً(سوره زمر، آيه 53)؛ بگو اي بندگان من كه بر خود اسراف و ستم كرده ايد! از رحمت خداوند نوميد نشويد كه خدا همه گناهان را مي آمرزد.
اگر چه همۀ آیات الهی اعم از انذار و بشارت در حقیقت گویای رحمت الهی و دعوت خدا به ایمان و عمل صالح و حرکت در مسیر کمال و سعادت ابدی انسان است، اما این آیه جلوه ای متفاوت و آرامشی متمایز به روح و روان آدمی می بخشد. سراسر لطف و رحمت و رأفت و مهربانی خداوند نسبت به بندگان است، از خطاب آیه به عنوان عباد (ای بندگان من)، گرفته که چشمه چشمه و آبشار آبشار عطوفت و دلدادگی از آن لبریز است تا فراز آخر آن که وعدۀ بخشایش همۀ گناهان را می دهد.
برای بهره مندی بیشتر از لذیذ آیات قرآن و معرفتی عمیق تر به حقیقت رحمت و غفران الهی، به بخش هائی تفسیر موضوعی استاد فرزانه حضرت آیة الله جوادی آملی (حفظه الله) میهمانتان می کنم:

ناامیدی، زمینۀ کفر
در مقابل رجاء «يأس» قرار دارد. نا اميدي بسيار بد است، بلكه يأس از رحمت خدا كفر آور است. كافر به قيامت و بهشت و جهنّم معتقد نيست تا از جهنّم هراسناك و به بهشت اميدوار باشد، ولي مؤمني كه از رحمت خدا ناميد شود، به اين معناست كه يا در قدرت خدا و يا در بيكران بودن رحمت او ترديد دارد و مي پندارد رحمت يا قدرت او محدود است و اين خيال و باور، زمينه كفر را فراهم مي‏كند. از اين رو يأس از رحمت خدا در قرآن به عنوان كفر مطرح شده است: ﴿ إنّه لا يايْئس من روح الله إلاّ القوم الكافرون ﴾[1]. بنابراين، نمي‏شود كسي به خداوند ايمان داشته باشد و به حضيض يأس سقوط كند؛ يعني بگويد: ديگر خدا نمي‏تواند بيامرزد يا ديگر رحمت خدا تمام شده است.
در قرآن كريم هم به مؤمنان دستور رجاء داده و هم از يأس، نهي شده است. در باره رجاء و اميد مي‏فرمايد: ﴿ يدعون ربهم خوفاً وطمعاً ﴾[2]. اين گونه تعبيرات گرچه «جمله خبريه» و معناي وصفي را به همراه دارد، ولي ضمناً دستور است؛ يعني مؤمن كسي است كه هم از آينده ترس دارد و هم به آن اميدوار است. زيرا وي از آن جا كه ممكن است اعمال او مقبول نباشد هراسناك، و از آن جا كه رحمت خدا بيكران است اميدوار است؛ از سوي ديگر، قرآن يأس از رحمت را نهي كرده،
مي‏فرمايد: ﴿ يا عبادي الذين أسرفوا علي أنفسهم لا تقنطوا من رحمة الله إنّ الله يغفر الذنوب جميعاً ﴾[3]؛ شما كه بر جان خود ستم و اسراف كرده‌ايد از رحمت خدا نااميد نباشيد. هر گناه و ستمي كه انسان مي‏كند در حقيقت به خود ستم مي‏كند. از اين رو تعبير قرآن اين است كه مي‏فرمايد: ﴿ أسرفوا علي أنفسهم ﴾؛ زيرا نعمت جان، هوش، اعضا و جوارح را بيجا مصرف كردن «اسراف» است.
به هر تقدير، قرآن به كساني كه اسراف كرده‌اند دستور مي‏دهد كه نااميد نباشند؛ چون راه براي برگشت باز است. آنگاه مي‏فرمايد: ﴿ وأنيبوا إلي ربكم وأسلموا له ﴾
[4] توبه كنيد و برگرديد و منقاد باشيد و در بقيّه عمر گذشته را جبران كنيد. اگر بتوانيد شب هنگام، زودتر بخوابيد تا بهانه خستگي و كم خوابي در بين نباشد و سحرگاه برخيزيد، از عمر، استفاده صحيح كرده ايد و اگر آن را به خوش گذراني و هوس مداري سپري كنيد، در آن اسراف كرده‌ايد.
تعبير قرآن كريم در باره مردان با ايمان اين است: ﴿ يرجون تجارة لن تبور ﴾[5]؛ اينها به تجارتي بي‏زيان و غير بائر اميدوارند. تجارت عدّه‌اي، سود آور نيست: ﴿ فما ربحت تجارتهم ﴾[6]، اما تجارت گروهي ديگر سودآور است و آنها كساني هستند كه براي تقرب به خدا تلاش مي‏كنند و خداوند هم به آنان ده برابر يا بيش از آن پاداش مي‏دهد. پس رجاء در مقابل يأس است و مراحلي هم دارد. البته قدر مشترك حالت يقين و رجاء و آرزو «انتظار» است؛ يعني، هر سه گروه منتظرند؛ امّا انتظار آرزومندانه خام، انتظار اميدوارانه پخته و انتظار مطمئنّانه، عصاره پخته هاست.
از همۀ دلدادگان کوی معرفت التماس دعا ...

منبع :
برگرفته از تفسيرموضوعي قرآن كريم – مبادي اخلاق در قرآن –تاليف : آيت الله جوادي آملي ج11/صص 303-304
پاورقی_______________
[1] . سوره يوسف، آيه 87.

[2] . سوره سجده، آيه 16.

[3] . سوره زمر، آيه 53.

[4] . سوره زمر، آيه 54.

[5] . سوره فاطر، آيه 29.

[6] . سوره بقره، آيه 16.

بسم الله الرحمن الرحیم

وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ ﴿۸۷﴾
فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَكَذَلِكَ نُنجِي الْمُؤْمِنِينَ ﴿۸۸﴾

:goleroz:

سوره ۲۱: الأنبياء - جزء ۱۷

إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿۱۳﴾

محققا كسانى كه گفتند پروردگار ما خداست‏سپس ايستادگى كردند بيمى بر آنان نيست و غمگين نخواهند شد (۱۳) الأحقاف

لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى‏ جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَ تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُون‏ ( سوره حشر - آیه 21)

ترجمه :
اگر اين قرآن را بر كوهى نازل مى‏كرديم، مى‏ديدى كه در برابر آن خاشع مى‏شود و از خوف خدا مى‏شكافد! اينها مثالهايى است كه براى مردم مى‏زنيم، شايد در آن بينديشيد!

تفسیر نمونه:
اگر قرآن بر كوهها نازل مى‏شد از هم مى‏شكافتند! در تعقيب آيات گذشته كه از طرق مختلف براى نفوذ در قلوب انسانها استفاده مى‏كرد، و مسائل سرنوشت ساز انسانها را در زنده‏ترين صورتش بيان نمود در اين آيه كه ناظر به همه آيات قرآن مجيد است پرده از روى اين حقيقت بر مى‏دارد كه نفوذ قرآن بقدرى عميق است كه اگر بر كوهها نازل مى‏شد آنها را تكان مى‏داد، اما عجب از اين انسان سنگدل كه گاه مى‏شنود و تكان نمى‏خورد!
نخست مى‏فرمايد: «اگر اين قرآن را بر كوهى نازل مى‏كرديم مى‏ديدى در برابر آن خاشع مى‏شود، و از خوف خدا مى‏شكافد» (لو انزلنا هذا القرآن على جبل لرأيته خاشعا متصدعا من خشية الله).
«و اينها مثالهائى است كه براى مردم مى‏زنيم شايد در آن بينديشيد»
(و تلك الامثال نضربها للناس لعلهم يتفكرون).

بعضى اين آيه را بر ظاهرش حمل كرده‏اند و گفته‏اند: تمام موجودات اين جهان، از جمله كوهها، براى خود نوعى درك و شعور دارند و اگر اين آيات بر آنها نازل مى‏شد به راستى از هم متلاشى مى‏شدند، گواه اين معنى را آيه 74 سوره بقره مى‏دانند كه در توصيف گروهى از يهود مى‏گويد: «سپس دلهاى شما بعد از اين ماجرا سخت شد، همچون سنگ! و يا سخت‏تر! چرا كه پاره‏اى از سنگها مى‏شكافد و از آنها نهرها جارى مى‏شود، و پاره‏اى از آنها شكاف بر مى‏دارد و آب از آن تراوش مى‏كند و پاره‏اى از خوف خدا به زير مى‏افتد»!

لَّقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَآلُواْ إِنَّ اللّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ قُلْ فَمَن يَمْلِكُ مِنَ اللّهِ شَيْئًا إِنْ أَرَادَ أَن يُهْلِكَ الْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَأُمَّهُ وَمَن فِي الأَرْضِ جَمِيعًا وَلِلّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَاللّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿۱۷﴾المائده

كسانى كه گفتند خدا همان مسيح پسر مريم است مسلما كافر شده‏اند بگو اگر [خدا] اراده كند كه مسيح پسر مريم و مادرش و هر كه را كه در زمين است جملگى به هلاكت رساند چه كسى در مقابل خدا اختيارى دارد فرمانروايى آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است از آن خداست هر چه بخواهد مى‏آفريند و خدا بر هر چيزى تواناست (۱۷)


بسم الله الرحمن الرحیم

رَبِّ اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِمَن دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِنًا وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَلَا تَزِدِ الظَّالِمِينَ إِلَّا تَبَارًا ﴿۲۸﴾نوح


پروردگارا بر من و پدر و مادرم و هر مؤمنى كه در سرايم درآيد و بر مردان و زنان با ايمان ببخشاى و جز بر هلاكت‏ ستمگران ميفزاى (۲۸)

[=&quot][/][=&quot][/][=&quot][/][=&quot][/][=&quot][/][=&quot][/][=&quot][/][=&quot][/]با سلام و تشكر از دوست عزيزي كه اين تايبك جالب و خواندي را ايجاد كرده اند ، بنده نيز آياتي را به نظرم جالب است در مقاطعي بيان خواهم كرد :
همه ما با تمام ادعايي كه داريم در مقابل خدا هيج هستيم ، نه ببخشيد هيج هم نيستيم :

[=&quot]َيا أَيُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ [/]ج[=&quot] إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَن يَخْلُقُوا ذُبَابًا وَلَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ [/]صلى[=&quot] وَإِن يَسْلُبْهُمُ الذُّبَابُ شَيْئًا لَّا يَسْتَنقِذُوهُ مِنْهُ [/]ج[=&quot] ضَعُفَ الطَّالِبُ وَالْمَطْلُوبُ [/][=&quot]{الحج/73}[/][=&quot] مَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ [/]قلى[=&quot] إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ [/][=&quot]{الحج/74}[/]

يَا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ مَا يَأْتِيهِم مِّن رَّسُولٍ إِلاَّ كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُون ﴿۳۰﴾مبارکه یس

دريغا بر اين بندگان هيچ فرستاده‏اى بر آنان نيامد مگر آنكه او را ريشخند مى‏كردند (۳۰)

سوره 47: محمد
به نام خداوند رحمتگر مهربان
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

كسانى كه كفر ورزيدند و [مردم را] از راه خدا باز داشتند [خدا] اعمال آنان را تباه خواهد كرد (1)

پس چون با كسانى كه كفر ورزيده‏اند برخورد كنيد گردنها[يشان] را بزنيد تا چون آنان را

[در كشتار] از پاى درآورديد پس [اسيران را] استوار در بند كشيد سپس يا [بر آنان] منت نهيد [و آزادشان كنيد] و يا فديه [و عوض از ايشان بگيريد] تا در جنگ اسلحه بر زمين گذاشته شود اين است [دستور خدا] و اگر خدا مى‏خواست از ايشان انتقام مى‏كشيد ولى [فرمان پيكار داد] تا برخى از شما را به وسيله برخى [ديگر] بيازمايد و


سلام!
ميدونم متن عربيش رو هم بايد مياوردم ولي:
ميخواستم نظر اساتيد و تفسير اين آيات را بدونم .معناي واقعيشو در زندگي امروزي!
ممنون ميشم از پاسخگوئيتون:Sham:

یک روز دلم گرفته بود از اینکه نکنه خسر الدنیا و الآخرة بشم و توسط طلبگی دنیا رو رها کردم،مورد قبول امام زمانم نباشم و بعضی ها هم بهم حرف بزنند؟
خلاصه دلم تومال دنیا و نق زدن دور و بریها بود که تفالی به قرآن زدم؛ این آیات اومد: طه/130/131

فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا وَمِنْ آنَاء اللَّيْلِ فَسَبِّحْ وَأَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّكَ تَرْضَى ﴿130﴾



وَلَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنيَا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَرِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَأَبْقَى ﴿131﴾

موضوع قفل شده است