جمع بندی تفسیر حدیث قدسی

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تفسیر حدیث قدسی

سلام
آیا حدیث قدسی با این مضمون، سندیت دارد؟
((هر کس مرا(خداوند)دوست بدارد او را میکشم وهر کس رابکشم خود خون بهای اویم))

با نام الله



کارشناس بحث: استاد صدیقین

علی ;445279 نوشت:
سلام
آیا حدیث قدسی با این مضمون، سندیت دارد؟
((هر کس مرا(خداوند)دوست بدارد او را میکشم وهر کس رابکشم خود خون بهای اویم))

سلام به شما پرسشگر گرامی
در منابع روایی امامیه، حدیثی به این لفظ نیافتم. تنها در مستدرک الوسائل آمده که او هم از تفسیر ابوالفتوح رازی نقل نموده است. (1) ابوالفتوح رازی (2) در تفسیرش، این جملات را بدون درج سند یا نام گوینده اش، به عنوان حدیثی قدسی ذکر نموده است. (3) نعمت الله بن محمود نخجوانى (4) هم در تفسیرش آن را بدون درج سند یا نام گوینده اش، به عنوان حدیث قدسی یاد نموده است.(5) سيد حيدر آملی (6) هم در تفسیرش این جملات را با کمی تغییر نقل کرده است. (7)

*************


در ادامه، متن و ترجمه این مطلب، از قلم ابوالفتوح رازی نقل می شود:

من دعاني اجبته، و من سألني اعطيته، و من اطاعني شكرته، و من عصاني سترته، و من قصدني ابقيته، و من عرفني حيرته، و من احبّنى ابتليته، و من احببته قتلته، و من قتلته فعلى‏ ديته، و من على ديته فأنا ديته‏

هر كه مرا بخواند، [او را] اجابت كنم، و هر كه از من بخواهد [آنچه خواهد] بدهمش، و هر كه طاعت من دارد شكرش كنم [و او را پاداش دهم]، و هر كه در من عاصى شود [و از دستورم سرپیچی نماید،] بپوشم [خطای] او را [چرا که من ستارالعیوبم]، و هر كه قصد من كند مقصودش در كنار نهم، و هر كه مرا شناسد متحيّرش كنم، و هر كه مرا دوست دارد به بلاش ابتلا كنم، و هر كه را دوست دارم او را بكشم، و هر كه را من كشم ديت [او را] من دهم، و آن را كه ديت من دهم، ديت او من باشم‏.

*************


ابو المحاسن حسين بن حسن‏ جرجانى (8)، در تفسیرش _که برگرفته از تفسیر ابوالفتوح رازی است_ ترجمه روان تری ارائه کرده:

هر كه مرا بخواند اجابت كنم، و هر كه از من بخواهد بدهمش، و هر كه طاعت من دارد شكرش گويم، و هر كه در من عاصى شود بازش پوشم، و هركه قصد من كند مقصودش در كنارش نهم، و هر كه مرا شناسد متحيّرش گردانم، و هر كه مرا دوست دارد ببلايش مبتلا گردانم، و هر كه را دوست دارم وي را بكشم، و هر كه را بكشم ديت دهم او را، و آن را كه ديت دهم ديت او من باشم. (9)

پی نوشت
-----------------------------
1- مستدرك ‏الوسائل، ج 18، ص 419.
2- از مفسرین امامیه در قرن ششم هجری.
3- روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن، ج‏10، ص 47 و 48.
4- از مفسرین اهل سنت در قرن دهم هجری.
5- عبارت او چنین است: كما قال سبحانه في الحديث القدسي من أحبني أحببته و من أحببته قتلته و من قتلته فعلى ديته و من على ديته فانا ديته‏؛ الفواتح الإلهية و المفاتح الغيبية، ج‏1، ص 166.
6- از مفسرین امامیه در قرن هشتم هجری.
7- نقل سید حیدر آملی به این گونه است: «من طلبني وجدني، و من وجدني عرفني، و من عرفني أحبّني، و من أحبّني عشقني، و من عشقني عشقته، و من عشقته قتلته، و من قتلته فعليّ ديته، و من عليّ ديته فأنا ديته»؛ تفسير المحيط الأعظم و البحر الخضم، ج‏2، ص 429.
8- از مفسرین امامیه در قرن هشتم هجری.
9- جلاء الأذهان و جلاء الأحزان، ج‏4، ص 130.

* این دو پست (#2 و #3) با مطلبی که نقل شد، ارتباط معنایی دارد و مطالعه اش خالی از فایده نیست.

ما که بالاخره می میریم پس چه لذت بخش باشه مرگی که بدست همون کسی باشه که زندگی بهمون بخشید....الله

nothing;445783 نوشت:
ما که بالاخره می میریم پس چه لذت بخش باشه مرگی که بدست همون کسی باشه که زندگی بهمون بخشید....الله

درست است که همه ما می میریم!

كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ ثُمَّ إِلَيْنا تُرْجَعُونَ (عنکبوت/57)
هر نفسى مرگ را خواهد چشيد و سپس به سوى ما بازگشت مى‏ كنيد

اما با این مرگ، زندگی تازه ای می یابیم و از جایی کوچک تر به جایی بزرگتر منتقل می شویم! مرگ «گذرگاه» است و مرز دنیا و آخرت!
همو که ما را حیات دنیوی بخشید، با فرا رسیدن ناقوس مرگ، حیاتی دوباره می بخشد و از دیار بلیات و گرفتاری ها، به سرای جاودانه و ابدی منتقل خواهد کرد! به فرمایش استاد جوادی آملی: «مرگ، پوسیدن نیست، از پوست به درآمدن است»!

پرسش:
آیا حدیث قدسی با این مضمون، سندیت دارد؟ «هر کس مرا(خداوند)دوست بدارد او را میکشم وهر کس رابکشم خود خون بهای اویم».

پاسخ:
سلام به شما پرسشگر گرامی
در منابع روایی امامیه، حدیثی به این لفظ نیافتم. تنها در مستدرک الوسائل عبارتی _که در ادامه خواهد آمد_ آمده، که او هم از تفسیر ابوالفتوح رازی نقل نموده است. (1) ابوالفتوح رازی (2) در تفسیرش، این جملات را بدون درج سند یا نام گوینده اش، به عنوان حدیثی قدسی ذکر نموده است. (3) نعمت الله بن محمود نخجوانى (4) هم در تفسیرش آن را بدون درج سند یا نام گوینده اش، به عنوان حدیث قدسی یاد نموده است.(5) سيد حيدر آملی (6) هم در تفسیرش این جملات را با کمی تغییر نقل کرده است. (7)

*************


در ادامه، متن و ترجمه این مطلب، از قلم ابوالفتوح رازی نقل می شود:

من دعاني اجبته، و من سألني اعطيته، و من اطاعني شكرته، و من عصاني سترته، و من قصدني ابقيته، و من عرفني حيرته، و من احبّنى ابتليته، و من احببته قتلته، و من قتلته فعلى‏ ديته، و من على ديته فأنا ديته‏

هر كه مرا بخواند، [او را] اجابت كنم، و هر كه از من بخواهد [آنچه خواهد] بدهمش، و هر كه طاعت من دارد شكرش كنم [و او را پاداش دهم]، و هر كه در من عاصى شود [و از دستورم سرپیچی نماید،] بپوشم [خطای] او را [چرا که من ستارالعیوبم]، و هر كه قصد من كند مقصودش در كنار نهم، و هر كه مرا شناسد متحيّرش كنم، و هر كه مرا دوست دارد به بلاش ابتلا كنم، و هر كه را دوست دارم او را بكشم، و هر كه را من كشم ديت [او را] من دهم، و آن را كه ديت من دهم، ديت او من باشم‏.

*************


ابو المحاسن حسين بن حسن‏ جرجانى (8)، در تفسیرش _که برگرفته از تفسیر ابوالفتوح رازی است_ ترجمه روان تری ارائه کرده:

هر كه مرا بخواند اجابت كنم، و هر كه از من بخواهد بدهمش، و هر كه طاعت من دارد شكرش گويم، و هر كه در من عاصى شود بازش پوشم، و هركه قصد من كند مقصودش در كنارش نهم، و هر كه مرا شناسد متحيّرش گردانم، و هر كه مرا دوست دارد ببلايش مبتلا گردانم، و هر كه را دوست دارم وي را بكشم، و هر كه را بكشم ديت دهم او را، و آن را كه ديت دهم ديت او من باشم. (9)

پی نوشت
-----------------------------
1- مستدرك ‏الوسائل، ج 18، ص 419.
2- از مفسرین امامیه در قرن ششم هجری.
3- روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن، ج‏10، ص 47 و 48.
4- از مفسرین اهل سنت در قرن دهم هجری.
5- عبارت او چنین است: كما قال سبحانه في الحديث القدسي من أحبني أحببته و من أحببته قتلته و من قتلته فعلى ديته و من على ديته فانا ديته‏؛ الفواتح الإلهية و المفاتح الغيبية، ج‏1، ص 166.
6- از مفسرین امامیه در قرن هشتم هجری.
7- نقل سید حیدر آملی به این گونه است: «من طلبني وجدني، و من وجدني عرفني، و من عرفني أحبّني، و من أحبّني عشقني، و من عشقني عشقته، و من عشقته قتلته، و من قتلته فعليّ ديته، و من عليّ ديته فأنا ديته»؛ تفسير المحيط الأعظم و البحر الخضم، ج‏2، ص 429.
8- از مفسرین امامیه در قرن هشتم هجری.
9- جلاء الأذهان و جلاء الأحزان، ج‏4، ص 130.

موضوع قفل شده است