نظر اسلام در مورد سحر و جادو
تبهای اولیه
نظر اسلام در مورد سحر و جادو چیست؟
سحر در لغت به معناى کار لطیف، ظریف و عجیبى است که علّت آن مخفى است و درعرف شرع به کارى مىگویند که سبب و علّتش مخفى باشد و انسان خیال کند که واقعیت دارد، ولى خدعه و فریبکارى باشدبحارالأنوار، ج 56، ص 277.
اقسام سحر:
أ) سحر اسباب مادى محسوس:
این سحر جزء علوم غریبه شمرده مىشود، مانند کسانى که به خوردن سم و مانند آن عادت کردهاند و سموم در آنها اثر نمىگذارد و این کار غیر عادى در اثر تمرین صاحبان این حرفه انجام مىگیرد.
ب) سحر اسباب مادى غیر محسوس:
در این قسم ساحران کارهاى مادى خارق العاده انجام مىدهند. این امور مستند به یک سلسله علل و اسباب طبیعى و مادى است، ولى در اثر سرعت عمل، محسوس ما نیست، مانند کار شعبده بازان.
ج) سحر با اسباب معنوى:
این قسم در اثر قدرت اراده و روح است که مىتواند کار غیر عادى نظیر پیشگویى و ارائه غیب (خواه غیب مکانى و خواه غیب زمانى یعنى حادثهاى را را که اکنون در آن مکان غایب یا حادثهاى را که در زمان آینده اتفاق مىافتد) انجام دهد. البته این قسم گاهى مطابق با واقع و گاهى غیر مطابق با واقع است.
ارتباط با جنیان و یارى گرفتن از آنها در امور سحرآمیز مىتواند از این قسم باشد.
از بررسى کلمه سحر و مشتقات آن در قرآن به این نتیجه مىرسیم که سحر به دو بخش تقسیم مىشود:
أ) بخشى از سحر در حقیقت فریفتن، تردستى، شعبده بازى و چشم بندى است و حقیقتى ندارد، چنان که قرآن مىفرماید:
»ریسمانها و عصاهاى جادوگران زمان موسى در اثر سحر، خیال مىشد که حرکت مىکنند«.طه (20) آیه 66.
هم چنین آمده است: »هنگامى که ریسمانها را انداختند، چشمهاى مردم را سحر کردند و آنان را ارعاب نمودند«.اعراف (7) آیه 161.
ب) برخى از انواع سحر به راستى اثر مىگذارد. آیه 102 سوره بقره داستان هاروت و ماروت را بیان مىکند و مىفرماید:
آن دو سحر هایى را به مردم مىآموختند، ولى آنان که سحر رإ؛ فرا مىگرفتند، بین مرد و همسرش جدایى مىانداختند: »فیتعلمون منها ما یفرقون به بین المرء و زوجه« یا »ویتعلمون ما یضرهم و لا ینفعهم؛ چیزهایى را که به آنان ضرر مىرساند و نفعى نمىبخشید مىآموختند«.
در اسلام از یادگیرى سحر و انجام دادن اعمال سحر و جادوگرى به شدت منع شده و از نظر تمام فقهاى اسلام یاد گرفتن و انجام اعمال سحر و جادوگرى حرام است. به چند روایت توجه بفرمائید:
امام على(ع) مىفرماید: »کسى که سحر بیاموزد، کم یا زیاد، کافر شده است و رابطه او با خداوند به کلّى قطع مىشود«.وسائل الشیعه، ج 12، باب 25،
یادگیرى سحر به قصد ابطال آن اشکالى ندارد، بلکه گاهى به عنوان واجب کفایى مىبایست عدّهاى سحر را بیاموزند تا اگر مدّعى دروغگویى خواست از این طریق مردم را اغفال یا گمراه کند، سحر و جادوى او را ابطال نماید و دروغ مدّعى را فاش سازند.
یکى از ساحران و جادوگران که در برابر انجام عمل سحر، مزد مىگرفت، خدمت امام صادق(ع) رسید و عرض کرد: حرفه من سحر بوده است و در برابر آن مزد مىگرفتم.
خرج زندگى من از همین راه تأمین مىشد و با همان درآمد، حج خانه خدا را انجام دادهام، ولى اکنون آن را ترک نموده و توبه کردهام. آیا براى من راه نجاتى هست؟
امام صادق(ع) فرمود: »عقده و گره سحر را باز کن، ولى گره جادوگرى مزن«.وسائل الشیعه حدیث 1، ص 105.
از این حدیث استفاده مىشود که براى گشودن گره سحر، آموختن و عمل به آن اشکال ندارد.
بنابراین از آیات و روایات استفاده مىشود که سحر واقعیت دارد و قرآن نوعى از سحر را قبول کرده و مىفرماید:
»ما هم بضارین به مِن أحد إلا بإذن اللَّه؛بقره (2) آیه 102.
نمىتوانند به واسطه سحر به کسى ضررى برسانند مگر به اذن خدا«.
پس معلوم مىشود که سحر واقعیت دارد و نمىتوان وجود آن را انکار کرد یا به خرافات نسبت داد، چه در گذشته و چه در امروز.
این حکم اسلامى مانند بسیارى از احکام دیگر موارد استثنا دارد، از جمله فرا گرفتن سحر براى ابطال ادّعاى مدّعیان دروغین و یا براى از بین بردن اثر آن در مورد کسانى که آسیب دیدهاند.
در مورد سحر مطالب فراوان دیگرى است که از جهات مختلف مىتوان به بررسى آن پرداخت.
براى توضیح بیشتر رجوع کنید به تفسیر نمونه، ج 1، ص 377.
ممنون اقا سید مهدی
این چنین جادو و جادوگر با حیله و حیله گر بزرگ میشه!
کلا جادوگری چیزی نیست که بخواییم براش زیرمجموعه تعریف کنیم
خودش هم زیر مجموعه حیله گری بوده و هست
اما شخصی که به راه خیر میره و بر خلاف مسیر جادوگر رذل عمل میکنه
در حقیقت در راه حق و حقیقت قدم برداشته و چشم اش به نور حقیقت روشن میشه
و بنظر من کسی که روزنه ای از نور حقیقت به روش باز بشه
دیگه ازین واژه یا نام (جادوگر) دوری میکنه
چون اکثرا به حقیقت امر و اسارت خود پی میبرند .