چند سوال در باب اصل مرجعیت دینی

تب‌های اولیه

16 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چند سوال در باب اصل مرجعیت دینی

امروزه در شیعه بسیار بر اصل مرجعیت تاکید می شود. و بنا به عقیده بسیاری از علماء اسلام انسانها یا باید برای قبولی طاعات و عباداتشان حتما باید مرجع تقلید داشته باشند. ( مگر انکه خود مرجع تقلید باشند یا احتیاط کنند)
اما اصولا از دیدگاه منطقی تقلید چگونه است؟
1- چرا یک انسان باید از کسی تقلید بکند؟ آیا صرف داشتن دانش در یک زمینه باعث تقلید می شود ؟
2- پیامبر و امامان به حکم وحی که بر آنها نازل می شد و ارتباط با خداوند و همچنین معصومیتی که داشتند.اطاعت از آنها در راستای اطاعت از خدا محسوب می شد. و حکم آنها همسان حکم خدا بود. اما چرا باید یک عالم دینی ( که مشابه یک دانشمند علوم طبیعی درس خوانده است ) بر دیگران رجحان داشته باشد و مردم بدون چون و چرا از دستورات انها پیروی کنند؟
3- در مرجیعت تقلید مردم باید از یک مرجع تقلید پیروی کنند. انهم مرجعیت تقلیدی که خود مردم رای به عالمیت او دادند ( نه مانند پیامبران که خدا او را برگزیده است ) و رد اینجا یک دور ایجاد می گردد. دوری که تایید یکی را بر تایید دیگری ( و بالعکس ) قرار می دهد. و همانطور که مشخص است در فلسفه این دور باطل است!!
4- مرجع تقلید اصولا تا چه زمانی می تواند در باب دین اجتهاد کند؟ آیا مرزی برای اینکار هست؟ یا بدون مرز می تواند اجتهاد کند و خلاف حکم خدا هم فرمان بدهد؟ ( یعنی مستحبی را واجب کند ! مکروهی را حرام کند یا حرامی را مباه! )
5- آیا کسی می تواند مرجعیت فردی را که مرجع تقلید است از وی بگیرد؟ ملاک عزی و نصب مرجع تقلید چیست یا کیست؟

و در آخر : چرا آیت الله صانعی از مرجعیت شیعه عزل گردیدند؟

بگذارید کمی جلوتر برویم و سوالات را از منظر علوم دیگر نگاه کنیم.
در علوم دیگر مثلا ریاضیات وقتی فردی از ریاضیدانی سوالی می پرسد : فرد ریاضیدان جواب سوال را به همراه راه حل دقیق و اصولی به فرد ارائه می دهد. و فرد قانع می شود و جواب خود را می گیرد.
اما نکته قابل ذکر در علوم دیگر این است که فرد یادگیرنده (دانشجو ) به صرف دانشمند بودن فرد نظریات او را بدون چون و چرا قبول نمی کند. و مرید و مراد کسی نمی شود. ( یعنی فرد دانشجو خود را وابسته به مثلا بک دانشمند بکند و هرچه او گفت بدون چون و چرا انجام دهد.و حرف دیگر دانشمندان هم برایش پشیزی نیارزد!)
اما در مرجعیت تقلید موضوع برعکس است. یعنی فرد باید یک مرجع تقلید انتخاب کند و در همه مسائل از وی پیروی بکند. وقتی علت این کار پرسیده می شود معمولا گفته می شود که شما باید مرجع تقلید اعلم را انتخاب کنید! و چون مرجع تقلید انتخابی از نظر شما اعلمتر از دیگر مراجع است باید از همه دستورات او اطاعت شود.
در صورتی که خود این مساله بازهم دچار اشکال است. و نوعی سفسطه است! چرا که در این باب معلوم نیست که اعلم به چه معناست؟ در چه زمینه ای فرد اعلم است؟ آیا فرد انتخابی در همه زمینه ها اعلم تر از دیگران است؟ آیا همچین فردی ( که در همه علوم اخروی و دنیوی اعلم ترین مردم باشد ) اصولا وجود حقیقی دارد؟

از سویی معمولا مرجع تقلید را با دکتر متخصص قیاس می کنند و می گویند چون شما وقتی به دکتر می روید بدون چون و چرا نسخه دکتر را می خورید پس باید از مرجع تقلید هم بدون چون و چرا عمل کنید!
خوب این مثال مع الفارغ است. چراکه در باب طبابت ما از روی بی علاقگی به یادگیری پزشکی نسخه را عمل می کنیم. آنهم نه در جایی که خودمان علم داریم. ( مثلا وقتی جایی از بدنمان زخم کوچکی می شود و در خانه چسب زخم داریم دکتر نمی رویم!) ضمن اینکه این اجرای دستورات در دنیای مادی است. نه رفتارهای اخروی!!
اما در باب رفتارهای دینی تقلید کورکورانه چه معنایی دارد؟ و آیا این رفتار تقلیدی اصلا ارزشی در پیشگاه خدا دارد؟ رفتاری که از روی جهل و جبر ما ناشی می شود ( جهل از این باب که دلیل این رفتار را به ما نگفتند و فقط استفتاء کردیم و عمل کردیم , و جبر هم از این باب که دستور یک مرجع تقلید را بی چون و چرا اجرا کردیم) و نه از روی آگاهی و اختیار؟

بگذارید سوال را کمی بازتر بکنم: فرض کنید مرجع تقلیدی اشتباه بکند. و مقلدان او هم این حکم اشتباه را انجام بدهند.
آیا در روز قیامت بهانه تقلید را از کسی قبول می کنند؟ یا از او بازخواست می کنند که وظیفه خودت بوده است که دنبال حقیقت می رفتی و آن را می یافتی ؟

با سلام

خدمت دوست عزيز فرياد گرامي ورودتان به جمع دوستان را در اين روزهاي گرامي به فال نيك مي كيريم

اما در مورد مطالبتان

فریاد;11668 نوشت:
امروزه در شیعه بسیار بر اصل مرجعیت تاکید می شود. و بنا به عقیده بسیاری از علماء اسلام انسانها یا باید برای قبولی طاعات و عباداتشان حتما باید مرجع تقلید داشته باشند.

برخلاف انچه فرموده ايد اصل در اسلام تقليد نيست بلكه دراصل در اسلام اموختن و يادگيري مسايل فقهي است تا دستورات ديني و قوانين الهي را انجام دهد

در اسلام برهمه كس واجب است كه دنبال يادگيري مسايل فقهي و ديني خود برود پس يادكيري مسايل فقهي از واجبات است

حال آموختن و يادگيري اين مسايل براي همه كس ممكن نيست و اين يك اصل عقلي است كه هر فردي در جامعه دنبال كارهاي تخصصي رود ونمي شود ونمي توانند هركسي خصوصا در اين جامعه همه كاره شود وتمام كارهاي روزمره خود را انجام دهد و اين امري است نشدني.

براي همين طبق ايه قراني و احاديث ائمه عده اي كه استعداد آموختن مسايل ديني را دارند به مراكز علمي و ديني ميروند و پس از آموختن علم فقه و تفقه و اجتهاد در دين مي پردازند

و بقيه مردم كه به هر دليلي نتوانستند به تفقه در دين بپردازند با تقليد از اين عالمان مسايل ديني و فقهي خود را از ايشان ياد مي گيرند و بدانها عمل ميكنند

اين است اصل موضوع اجتهاد و تقليد

باز سلام

فریاد;11668 نوشت:
- چرا یک انسان باید از کسی تقلید بکند؟ آیا صرف داشتن دانش در یک زمینه باعث تقلید می شود ؟

شما بفرماييد چرا يك انسان از كسي تقليد نكند؟ جناب عالي كه منكريد دليل بياوريد.
اين يك اصل عقلي است

تقليد يك فرد جاهل از عالم يك اصل عقلي است شما بفرماييد چه اشكالاتي بر اين اصل وارد است؟

فرموده ايد صرف داشتن دانش در يك زمينه

اولا خدمتتان معروضم كه مجتهدين در يك علم تخصص ندارند بلكه در چند علم تخصص دارند مثل علم رجال ، علم درايه، علم اصول فقه،و....در ضمن در مورد هر علمي كه اظهار نظر ميكنند بايد اطلاع كافي از ان علم داشته باشند و ان را تطبيق بدهند با قوانين و احكام دين.

ثانيا اين كه يك فردي در يك دانشي تخصص دارد و فردي در همان دانش از ايشان تقليد مي كنند چه اشكالي دارد بفرماييد؟

فریاد;11668 نوشت:
پیامبر و امامان به حکم وحی که بر آنها نازل می شد و ارتباط با خداوند و همچنین معصومیتی که داشتند.اطاعت از آنها در راستای اطاعت از خدا محسوب می شد. و حکم آنها همسان حکم خدا بود.

دوباره سلام

اصلاحي در اين جملات كه براي پيامبر وحي مي شود ولي براي امام وحي نازل نمي شود

بله حكم امامان و پيامبران در راستاي اطاعت از حكم خداست ولي اگر همين امامان بفرمايند كه از عالمان ديني اطاعت بكنيد چطور؟

همين امامان اطاعت از عالمان ديني را به شيعيان خود توصيه كرده اند

وصد البته كه براي عالمان ديني هم شرايطي ذكر بفرمايند

اين مطالب را چندي پيش درتايپك ديگري آوردم حال هم در همين جا مي اورم:

اجتهاد يعني كوشش عالمانه با متد صحيح، براي درك مقررات اسلام، با استفاده از قرآن، روايات، اجماع و عقل. و اجتهاد و تفقه كه نيروي محركة اسلام نام گرفته، يكي از موجبات جاويد ماندن اسلام است



زيرا از همين راه مي‌توان حكم هر موضوعي را از قرآن و روايات استخراج كرد و به اين وسيله از قوانين ديگران بي‌نياز بود.


كساني كه با تاريخ فقه اسلامي آشنائي دارند، مي‌دانند كه اجتهاد، حتي در زمان خود پيامبر گرامي و سائر پيشوايان ديگر نيز بر قرار بوده است،


چه رسد به زمانهاي بعد. البته بايد توجه داشت كه اجتهاد در آن زمان، با زمان ما فرق بسيار داشته‌است.


اجتهاد در آن زمان بسيار روشن بود، و بيشتر شامل نقل و حفظ احاديث مي‌شد. در آن عصر قرائني كه مي‌توانست فهم احاديث را آسان كند، فروان بود.


و به علاوه، در مواردي كه آيه يا روايت پيچيدگي و ابهام داشت، مي توانستند از شخص پيامبر صلي الله عليه وآله و يا امام (ع) سئوال كنند تا شك و ترديد و ابهام را از خود دور سازند. اما هر چه از آن زمانها دورتر مي‌شويم،


بر اثر اختلاف آراء و روايات و نيز مشكوك بودن حال برخي از راويان، اجتهاد جنبة فني به خود گرفته و نياز امت اسلامي به اجتهاد زيادتر و دائرة آن وسيع‌تر گرديده است.


براي اين كه بدانيم اجتهاد در ميان ياران پيامبر گرامي وجود داشته، كافي است از ميان روايات زياد، به مفاد دو روايت ذيل توجه كنيد.


1ـ هنگامي كه «معاذبن جبل» از طرف رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله و سلم به يمن مي‌رفت، آن حضرت به او فرمود: در مواردي كه مي‌خواهي داوري كني از چه مداركي استفاده مي‌كني؟
گفت: از آيات قرآن مجيد.


پيامبر فرمود: اگر درباره موردي كه مي‌خواهي قضاوت كني، آيه‌اي كه خصوص حكم آن مورد را بيان كرده باشد نيافتي چه مي‌كني؟ گفت: از احاديثي كه از شما شنيده و در دست دارم استفاده مي‌كنم.


حضرت فرمود: اگر در آن مورد، حديث به خصوصي نشنيده باشي، چه خواهي كرد؟ گفت: اجتهاد مي‌كنم، يعني از كليات و قواعدي كه از آيات قرآن و روايات شما در دست دارم، حكم آن مورد مخصوص را استنباط مي‌كنم.


رسول اكرم(ص) خوشحال شد و فرمود: سپاس خدايي را كه فرستادة پيامبر خود را به راهي موفق داشته كه آن راه مورد رضايت پيامبر او است (فهرس شيخ/41)


2ـ امام باقر(ع) به «ابان بن تغلب» كه يكي از ياران فقيه و دانشمند آن حضرت بوده است، فرمود: ابان، در مسجد مدينه بنشين، و فتوي بده، من دوست دارم كه افرادي مثل تو در بين دوستان و شيعيانم باشند (طبقات كبري، 2/347)


واضح است كه منظور از فتوي اين نيست كه فقط به نقل روايت اكتفاء شود. مقصود اين است كه در هر مورد كه آيه يا روايت وارد شده، يعني حكم آن مورد خاص در آيه يا روايتي ذكر شده است، طبق آن آيه يا روايت فتوي دهد.


اما در موردي كه آيه يا روايت در خصوص آن مورد وارد نشده است، از آيات و روايات كلي تر و قواعد عامه‌اي كه از جانب امام(ع) صادر شده است، حكم آن مورد را استنباط و استفاده نموده و فتوي بدهد،
همانطور كه خود ائمه (ع) فرموده‌اند:
«علينا القاء الا صول و عليكم التفريع» (وسائل الشيعه، 18/كتاب قضاء باب 6 ، حديث 51 و 52


[ما قواعد و كليتي را براي شما بيان مي‌كنيم، تا شما موارد جزئي و خصوصي را از آن قواعد و كليات استفاده و استنباط كنيد و كليات را بر موارد تطبيق نمائيد

طاها;11759 نوشت:
اين مطالب را چندي پيش درتايپك ديگري آوردم حال هم در همين جا مي اورم:

اجتهاد يعني كوشش عالمانه با متد صحيح، براي درك مقررات اسلام، با استفاده از قرآن، روايات، اجماع و عقل. و اجتهاد و تفقه كه نيروي محركة اسلام نام گرفته، يكي از موجبات جاويد ماندن اسلام است



زيرا از همين راه مي‌توان حكم هر موضوعي را از قرآن و روايات استخراج كرد و به اين وسيله از قوانين ديگران بي‌نياز بود.


كساني كه با تاريخ فقه اسلامي آشنائي دارند، مي‌دانند كه اجتهاد، حتي در زمان خود پيامبر گرامي و سائر پيشوايان ديگر نيز بر قرار بوده است،


چه رسد به زمانهاي بعد. البته بايد توجه داشت كه اجتهاد در آن زمان، با زمان ما فرق بسيار داشته‌است.


اجتهاد در آن زمان بسيار روشن بود، و بيشتر شامل نقل و حفظ احاديث مي‌شد. در آن عصر قرائني كه مي‌توانست فهم احاديث را آسان كند، فروان بود.


و به علاوه، در مواردي كه آيه يا روايت پيچيدگي و ابهام داشت، مي توانستند از شخص پيامبر صلي الله عليه وآله و يا امام (ع) سئوال كنند تا شك و ترديد و ابهام را از خود دور سازند. اما هر چه از آن زمانها دورتر مي‌شويم،


بر اثر اختلاف آراء و روايات و نيز مشكوك بودن حال برخي از راويان، اجتهاد جنبة فني به خود گرفته و نياز امت اسلامي به اجتهاد زيادتر و دائرة آن وسيع‌تر گرديده است.


براي اين كه بدانيم اجتهاد در ميان ياران پيامبر گرامي وجود داشته، كافي است از ميان روايات زياد، به مفاد دو روايت ذيل توجه كنيد.


1ـ هنگامي كه «معاذبن جبل» از طرف رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله و سلم به يمن مي‌رفت، آن حضرت به او فرمود: در مواردي كه مي‌خواهي داوري كني از چه مداركي استفاده مي‌كني؟
گفت: از آيات قرآن مجيد.


پيامبر فرمود: اگر درباره موردي كه مي‌خواهي قضاوت كني، آيه‌اي كه خصوص حكم آن مورد را بيان كرده باشد نيافتي چه مي‌كني؟ گفت: از احاديثي كه از شما شنيده و در دست دارم استفاده مي‌كنم.


حضرت فرمود: اگر در آن مورد، حديث به خصوصي نشنيده باشي، چه خواهي كرد؟ گفت: اجتهاد مي‌كنم، يعني از كليات و قواعدي كه از آيات قرآن و روايات شما در دست دارم، حكم آن مورد مخصوص را استنباط مي‌كنم.


رسول اكرم(ص) خوشحال شد و فرمود: سپاس خدايي را كه فرستادة پيامبر خود را به راهي موفق داشته كه آن راه مورد رضايت پيامبر او است (فهرس شيخ/41)


2ـ امام باقر(ع) به «ابان بن تغلب» كه يكي از ياران فقيه و دانشمند آن حضرت بوده است، فرمود: ابان، در مسجد مدينه بنشين، و فتوي بده، من دوست دارم كه افرادي مثل تو در بين دوستان و شيعيانم باشند (طبقات كبري، 2/347)


واضح است كه منظور از فتوي اين نيست كه فقط به نقل روايت اكتفاء شود. مقصود اين است كه در هر مورد كه آيه يا روايت وارد شده، يعني حكم آن مورد خاص در آيه يا روايتي ذكر شده است، طبق آن آيه يا روايت فتوي دهد.


اما در موردي كه آيه يا روايت در خصوص آن مورد وارد نشده است، از آيات و روايات كلي تر و قواعد عامه‌اي كه از جانب امام(ع) صادر شده است، حكم آن مورد را استنباط و استفاده نموده و فتوي بدهد،
همانطور كه خود ائمه (ع) فرموده‌اند:
«علينا القاء الا صول و عليكم التفريع» (وسائل الشيعه، 18/كتاب قضاء باب 6 ، حديث 51 و 52


[ما قواعد و كليتي را براي شما بيان مي‌كنيم، تا شما موارد جزئي و خصوصي را از آن قواعد و كليات استفاده و استنباط كنيد و كليات را بر موارد تطبيق نمائيد

طاها;11753 نوشت:
با سلام

درود
طاها;11753 نوشت:
و بقيه مردم كه به هر دليلي نتوانستند به تفقه در دين بپردازند با تقليد از اين عالمان مسايل ديني و فقهي خود را از ايشان ياد مي گيرند و بدانها عمل ميكنند

ما دو نوع یاد گرفتن داریم.
1- انسانی
2- حیوانی
یادگیری انسانی همان آموزش و تعلیم از دیگران است. که فرد بر اساس فهم و شعور و عقل خود چیزی را یاد می گیرد. مثل دروس مدرسه ....
و یک نوع اموزش حیوانی ( یا همان تقلیدی ) داریم. یک حیوان را شرطی می کنند. یعنی با تمرینهای مختلف به یک حیوان به وی آموزش می دهند که یک رفتار را یاد بگیرد . ( معمولا برای سیرکها چنین حیواناتی را تعلیم می دهند ) مثلا یک ببر را بر روی دوپا می برند. حیوان نمی داند چرا باید بر روی دوپا راه برود! اما می داند که اگر نرود کتک می خورد و اگر برود غذا به او می دهند.

پس باید مشخص بشود بحث تقلید جزو کدام اموزشهاست. اگر آموزش انسانی باشد که بر اساس فطرت و ذات انسان است و همان مباحث درسی است. ( یعنی فرد با خواندن کتاب یا رفتن به حوزه یا گفتگوهای عامیانه و ... یاد می گیرد و دلیل کار خود را با فهم و شعور می فهمد. )
اما بعضی موقع ها شخص دلیل رفتار خود را نمی داند. و مانند همان حیوان می ماند که بخاطر مجازات و پاداش ( که برای انسان اخروی است ) کاری را تقلید می کند.

طاها;11755 نوشت:
شما بفرماييد چرا يك انسان از كسي تقليد نكند؟ جناب عالي كه منكريد دليل بياوريد.


دوست گرامی هنوز شما روی یک اصل بدیهی منطق ماندید !
در اصل منطق مدعی باید دلیل بیاورد نه منکر!!
طاها;11755 نوشت:
اين يك اصل عقلي است

اولا من از شما می خواهم منظور این جمله تان را دقیق بفرمایید!
1- اینکه این یک اصل عقلی است بدین معناست که کسانی که این اصل را قبول ندارند بی عقلند؟
2- این اصل عقلی که شما می فرمایید در کدام کتاب فلسفی یا منطق نوشته شده است؟ و تئوریسین او کیست؟
3- اینکه چیزی از لحاظ شما عقلی بیاید آیا تعمیم به کل داده می شود؟

و ثانیا شما بفرمایید که وقتی هنوز شما قابلیت فهم بدیهی ترین اصل منطق را ندارید چگونه به خود اجازه می دهید در منطق صاحب نظر شوید و یک چیز از بن غلط را اصل عقلی بنامید و مخالفان را متهم به بی عقلی کنید؟

طاها;11755 نوشت:
تقليد يك فرد جاهل از عالم يك اصل عقلي است شما بفرماييد چه اشكالاتي بر اين اصل وارد است؟

اول اینکه این اصلا اصل عقلی نیست. ( نمی دانم چرا شما هر وقت در استدلال کم می اورید و نمی توانید سوالی را جواب بدهید ان را اصل عقلی یا اصل بدیهی می نامید!! ) ثانیا هیچ فرد جاهلی با تقلید از دیگری عالم نشده است. پس همچنان جاهل است! و ثالثا : آیات ابتدایی که بر پیامبر نازل شده است را بخوانید :
.... الذی علم بالقلم, علم الانسان ما لم یعلم
می بینید! خدا به انسان نمی گوید : تقلید کن!! می گوید با قلم یاد بگیر!!
طاها;11755 نوشت:
فرموده ايد صرف داشتن دانش در يك زمينه اولا خدمتتان معروضم كه مجتهدين در يك علم تخصص ندارند بلكه در چند علم تخصص دارند مثل علم رجال ، علم درايه، علم اصول فقه،و....در ضمن در مورد هر علمي كه اظهار نظر ميكنند بايد اطلاع كافي از ان علم داشته باشند و ان را تطبيق بدهند با قوانين و احكام دين.

همه این علومی که می گویید! همگی زیر مجموعه علوم حوزوی است. همه اساتید ( و دانشجویان ) که می بینید هم اگرچه بظاهر یک درس خواندند و در آن یک درس تخصص دارند. اما گاها صدتا درس را همزمان خواندند و برای رسیدن به آن مدرک دکترا باید صد نوع واحد درسی دیگر را بگذرانند! مثلا استاد ( یا حتی دانشجوی ) فیزیک باید ریاضی و شیمی را در حد اعلاء بلد باشد.
طاها;11755 نوشت:
ثانيا اين كه يك فردي در يك دانشي تخصص دارد و فردي در همان دانش از ايشان تقليد مي كنند چه اشكالي دارد بفرماييد؟

قبلا بیان شد.
طاها;11758 نوشت:
بله حكم امامان و پيامبران در راستاي اطاعت از حكم خداست ولي اگر همين امامان بفرمايند كه از عالمان ديني اطاعت بكنيد چطور؟

باید صحت حدیث مورد ارزیابی قرار بگیرد. یک سخن غیر منطقی نمی تواند حکم امام باشد.
طاها;11759 نوشت:
اين مطالب را چندي پيش درتايپك ديگري آوردم حال هم در همين جا مي اورم:

بحث اجتهاد با بحث تقلید فرق دارد. به هر حال از این مطلب تشکر می کنم. ضمن اینکه همانطور که در تاپیک " آیت الله طالقانی و مساله حجاب " مطرح شد می بینیم که مراجع تقلید ما بر خلاف حکم قرآن اجتهاد کرده اند.

طاها;11753 نوشت:
با سلام

درود
طاها;11753 نوشت:
و بقيه مردم كه به هر دليلي نتوانستند به تفقه در دين بپردازند با تقليد از اين عالمان مسايل ديني و فقهي خود را از ايشان ياد مي گيرند و بدانها عمل ميكنند

ما دو نوع یاد گرفتن داریم.
1- انسانی
2- حیوانی
یادگیری انسانی همان آموزش و تعلیم از دیگران است. که فرد بر اساس فهم و شعور و عقل خود چیزی را یاد می گیرد. مثل دروس مدرسه ....
و یک نوع اموزش حیوانی ( یا همان تقلیدی ) داریم. یک حیوان را شرطی می کنند. یعنی با تمرینهای مختلف به یک حیوان به وی آموزش می دهند که یک رفتار را یاد بگیرد . ( معمولا برای سیرکها چنین حیواناتی را تعلیم می دهند ) مثلا یک ببر را بر روی دوپا می برند. حیوان نمی داند چرا باید بر روی دوپا راه برود! اما می داند که اگر نرود کتک می خورد و اگر برود غذا به او می دهند.

پس باید مشخص بشود بحث تقلید جزو کدام اموزشهاست. اگر آموزش انسانی باشد که بر اساس فطرت و ذات انسان است و همان مباحث درسی است. ( یعنی فرد با خواندن کتاب یا رفتن به حوزه یا گفتگوهای عامیانه و ... یاد می گیرد و دلیل کار خود را با فهم و شعور می فهمد. )
اما بعضی موقع ها شخص دلیل رفتار خود را نمی داند. و مانند همان حیوان می ماند که بخاطر مجازات و پاداش ( که برای انسان اخروی است ) کاری را تقلید می کند.

طاها;11755 نوشت:
شما بفرماييد چرا يك انسان از كسي تقليد نكند؟ جناب عالي كه منكريد دليل بياوريد.


دوست گرامی هنوز شما روی یک اصل بدیهی منطق ماندید !
در اصل منطق مدعی باید دلیل بیاورد نه منکر!!
طاها;11755 نوشت:
اين يك اصل عقلي است

اولا من از شما می خواهم منظور این جمله تان را دقیق بفرمایید!
1- اینکه این یک اصل عقلی است بدین معناست که کسانی که این اصل را قبول ندارند بی عقلند؟
2- این اصل عقلی که شما می فرمایید در کدام کتاب فلسفی یا منطق نوشته شده است؟ و تئوریسین او کیست؟
3- اینکه چیزی از لحاظ شما عقلی بیاید آیا تعمیم به کل داده می شود؟

و ثانیا شما بفرمایید که وقتی هنوز شما قابلیت فهم بدیهی ترین اصل منطق را ندارید چگونه به خود اجازه می دهید در منطق صاحب نظر شوید و یک چیز از بن غلط را اصل عقلی بنامید و مخالفان را متهم به بی عقلی کنید؟

طاها;11755 نوشت:
تقليد يك فرد جاهل از عالم يك اصل عقلي است شما بفرماييد چه اشكالاتي بر اين اصل وارد است؟

اول اینکه این اصلا اصل عقلی نیست. ( نمی دانم چرا شما هر وقت در استدلال کم می اورید و نمی توانید سوالی را جواب بدهید ان را اصل عقلی یا اصل بدیهی می نامید!! ) ثانیا هیچ فرد جاهلی با تقلید از دیگری عالم نشده است. پس همچنان جاهل است! و ثالثا : آیات ابتدایی که بر پیامبر نازل شده است را بخوانید :
.... الذی علم بالقلم, علم الانسان ما لم یعلم
می بینید! خدا به انسان نمی گوید : تقلید کن!! می گوید با قلم یاد بگیر!!
طاها;11755 نوشت:
فرموده ايد صرف داشتن دانش در يك زمينه اولا خدمتتان معروضم كه مجتهدين در يك علم تخصص ندارند بلكه در چند علم تخصص دارند مثل علم رجال ، علم درايه، علم اصول فقه،و....در ضمن در مورد هر علمي كه اظهار نظر ميكنند بايد اطلاع كافي از ان علم داشته باشند و ان را تطبيق بدهند با قوانين و احكام دين.

همه این علومی که می گویید! همگی زیر مجموعه علوم حوزوی است. همه اساتید ( و دانشجویان ) که می بینید هم اگرچه بظاهر یک درس خواندند و در آن یک درس تخصص دارند. اما گاها صدتا درس را همزمان خواندند و برای رسیدن به آن مدرک دکترا باید صد نوع واحد درسی دیگر را بگذرانند! مثلا استاد ( یا حتی دانشجوی ) فیزیک باید ریاضی و شیمی را در حد اعلاء بلد باشد.
طاها;11755 نوشت:
ثانيا اين كه يك فردي در يك دانشي تخصص دارد و فردي در همان دانش از ايشان تقليد مي كنند چه اشكالي دارد بفرماييد؟

قبلا بیان شد.
طاها;11758 نوشت:
بله حكم امامان و پيامبران در راستاي اطاعت از حكم خداست ولي اگر همين امامان بفرمايند كه از عالمان ديني اطاعت بكنيد چطور؟

باید صحت حدیث مورد ارزیابی قرار بگیرد. یک سخن غیر منطقی نمی تواند حکم امام باشد.
طاها;11759 نوشت:
اين مطالب را چندي پيش درتايپك ديگري آوردم حال هم در همين جا مي اورم:

بحث اجتهاد با بحث تقلید فرق دارد. به هر حال از این مطلب تشکر می کنم. ضمن اینکه همانطور که در تاپیک " آیت الله طالقانی و مساله حجاب " مطرح شد می بینیم که مراجع تقلید ما بر خلاف حکم قرآن اجتهاد کرده اند.

یکی از چیزهایی که شاید بهتر است اینجا بیان شود. این موضوع است که ما در هیچ علمی بجز علم الهیات ( یا حوزه دین شناسی و یا علم اجتهاد و یا هر اسمی که بر آن می نهیم ) تقلید نداریم.
یعنی اگر بقول آقای طاها تقلید یک جاهل از عالم یک اصل عقلی باشد . هیچ کدام از انسانها این اصل عقلی را ( بجز احتمالا در حوزه دین شناسی ) رعایت نمی کنند.
بطور مثال بهتر است از دوستان بپرسیم که در علم ریاضیات از چه کسی تقلید می کنند؟ یا در علم فیزیک مقلد کدام دانشمندند؟ یا در زیست شناسی ؟ یا روانشاسی و یا ....

و واقعا این یک سوال اساسی است که جناب طاها و طرفداران مرجعیت تقلید باید به آن پاسخ بدهند.
که چرا در علوم دیگر ما خود را بی نیاز از تقلید می دانیم! اما در حوزه دین شناسی اجبار به تقلید داریم؟

فریاد;11921 نوشت:
ما دو نوع یاد گرفتن داریم. 1- انسانی 2- حیوانی یادگیری انسانی همان آموزش و تعلیم از دیگران است. که فرد بر اساس فهم و شعور و عقل خود چیزی را یاد می گیرد. مثل دروس مدرسه ....


باز سلام

ببخشيد دير وارد بحث شدم


جناب عالي آموزش بچه 2 ساله كه از پدر و مادر و اطرافيانش عمل مي اموزد بدون اين كه پشتوانه فكري داشته باشد را چه ميدانيد؟

آيا تمام حركات انساني در اين دو نوع تقسيم برداري است

مسلما كه نه!

بچه از ديكران رفتار ياد مي كيرد حتي بچه هاي 7و8 ساله بدون اين كه فلسفه ان را بپرسد از پدر و مادر خود تقليد مي كند

اين در كدام قسم از اين تقسيم بندي است؟

فریاد;11921 نوشت:
پس باید مشخص بشود بحث تقلید جزو کدام اموزشهاست. اگر آموزش انسانی باشد که بر اساس فطرت و ذات انسان است و همان مباحث درسی است. ( یعنی فرد با خواندن کتاب یا رفتن به حوزه یا گفتگوهای عامیانه و ... یاد می گیرد و دلیل کار خود را با فهم و شعور می فهمد. ) اما بعضی موقع ها شخص دلیل رفتار خود را نمی داند. و مانند همان حیوان می ماند که بخاطر مجازات و پاداش ( که برای انسان اخروی است ) کاری را تقلید می کند.

چه كسي كفته است كه فردي دليل رفتار خود را نمي داند دليل رفتار تمام مقليدن از مراجع و علما در دين اطاعت از اوامر الهي است منتها با واسطه.

بنابر عللي كه در عصر غيبت هستيم براي پيروي از مسايل ديني ناچاريم از علمايي كه در دين تقفه كرده اند تقليد كنيم

البته در ادامه مطالبي را مي اوريم كه در زمان ود حضرات معصومين نيز بحث اجتهاد و تقفه در دين رايج بود

در ثاني مگر انسانهاي در زمان حضور امام مسايل را از فرد ديكري نمي كيرند و از ايشان اطاعت نمي كنند؟ مكر دز زمان حضرات معصومين بحث تقليد نبود در ان زمان تقليد ز فرد معصوم بود و در اين زمان هم تبعيت از نمايندگان عام امام معصوم.

بنابراين جنابعالي نمي توانيد به اصل تقليد ايراد وارد كنيد زيرا اين مساله در زمان معصومين هم رواج داشته و خواهد داشت

شايد بفرماييد ايشان معصوم بودند خوب باز به هرحال صدمه اي به اصل تقليد وارد نمي شود اصل تقليد پذيرفته است حال چه در زمان معصوم وچه در زمان غير معصوم

فریاد;11921 نوشت:
در اصل منطق مدعی باید دلیل بیاورد نه منکر!!

در بحث منطقي مدعي دليل مي اورد يا منكر

بنده مدعي هستم هوا افتابي است بايد دليل بياورم عجب است از شما جناب فرياد !!!!!

جنابعالي منكر اصل عقلي فراگير در عالم هستيد چه كسي بدون تقليد در عالم كاري مي كند؟

شما تكنولوژي ماشين را در عملكرد بنزين تفصيلا مي دانيد؟ چرا تقليد مي كنيد و به ماشين بنزين مي ريزيد ؟اب نمي ريزيد!!!

شما چرا كامپيوتر خود را با دكمه ديكري روشن نمي كنيد و با همان روشي كه متخصصين كفته اند سيستم را راه اندازي مي كنيد؟؟؟

هزاران چرا هاي ديكر .....؟؟؟

ادامه دارد....

فریاد;11920 نوشت:
اولا من از شما می خواهم منظور این جمله تان را دقیق بفرمایید! 1- اینکه این یک اصل عقلی است بدین معناست که کسانی که این اصل را قبول ندارند بی عقلند؟ 2- این اصل عقلی که شما می فرمایید در کدام کتاب فلسفی یا منطق نوشته شده است؟ و تئوریسین او کیست؟ 3- اینکه چیزی از لحاظ شما عقلی بیاید آیا تعمیم به کل داده می شود؟

دوباره سلام

اين كه كفته ميشود اصل عقلي است يعني كه عقل مخالفتي با تبعيت عالم از جاهل ندارد و نه تنها رد نمي كند كه تاييد هم مي كند

و نه تنها تقليد جاهل از عالم در برخي ازموارد و مسايل هم عالم هم از عالم تقليد مي كند ودر مساله اي كه نمي داند تبعيت از نظر عالم ديگر ميكند.

مخالفين اين اصل هر چه مي خواهند باشند قطعا اكر كساني مقابل اصول عقلي بايستند مشكل دارند

يا در جهل مركب اند

يا نمي خواهند قبول كنند

يا نمي توانند قبول كنند

ويا.....

در ضمن در كدام كتاب منطقي و فلسفي است كه وقتي كرسنه اي غذا بخور و وقتي تشنه اي اب بخور تئوريسين انها را هم براينمان بفرماييد.؟

در ثالث از نظر ما عقلي نيست از نظر عقلا عقلي است وعقل هم مخالفتي نمي كند

مكر دانشمندان ادعا نميكنند كه هواپيما را با الهام و تقليد از پرندگان ساخته اند.مكر دانشمكندان ادعا ندارند كه با الهام از موجودات طبيعي و تقليد از حركات انها اين همه پيشرفت داشته اند.

فریاد;11920 نوشت:
اول اینکه این اصلا اصل عقلی نیست. ( نمی دانم چرا شما هر وقت در استدلال کم می اورید و نمی توانید سوالی را جواب بدهید ان را اصل عقلی یا اصل بدیهی می نامید!! ) ثانیا هیچ فرد جاهلی با تقلید از دیگری عالم نشده است. پس همچنان جاهل است! و ثالثا : آیات ابتدایی که بر پیامبر نازل شده است را بخوانید : .... الذی علم بالقلم, علم الانسان ما لم یعلم می بینید! خدا به انسان نمی گوید : تقلید کن!! می گوید با قلم یاد بگیر!!

عرض سلام

اكر اين اصل عقلي نيست دليل خود را بياوريد؟؟

درمورد پيشنهادتون هم چشم سعي ميكنم بيشتر دقت كنم و هر وقت كم آوردم به سراغ عقلي كردن مطالبم نروم!!!

تمام افراد عاقل دنيا زماني مقلد عالم زمان خود بودند ولي در اين مرحله درجا نزدند و با يادگيري بيشترو بهتر خود ،عالم شدند و بيشتر و بهتر دانستند و به جايي رسيدند و كه خود مقلّد (با فتحه) شدند

جنابعالي فردي را بياوريد كه و عالمي را نام ببريد كه از ابتداي خلقتش در هيچ امري از هيچ كسي تقليد نكرده باشد؟؟

لطفا در مورد آيات قران و روايات يك طرفه به سراغ ايات نرويد و ما به اندازه كافي ايات و روايات داريم كه امر تقليد را نه تنها موجه كه واجب هم ميدانند.

طاها;12041 نوشت:
باز سلام ببخشيد دير وارد بحث شدم

درود
خواهش می کنم
طاها;12041 نوشت:
جناب عالي آموزش بچه 2 ساله كه از پدر و مادر و اطرافيانش عمل مي اموزد بدون اين كه پشتوانه فكري داشته باشد را چه ميدانيد؟ آيا تمام حركات انساني در اين دو نوع تقسيم برداري است مسلما كه نه! بچه از ديكران رفتار ياد مي كيرد حتي بچه هاي 7و8 ساله بدون اين كه فلسفه ان را بپرسد از پدر و مادر خود تقليد مي كند اين در كدام قسم از اين تقسيم بندي است؟

دقیقا به همین دلیل است که بچه نابالغ مکلف نیست. و برای او نه گناهی می نویسند و نه ثوابی!!
البته شاید اینکه من گفتم یادگیری حیوانی شاید شما را به اشتباه انداخته باشد. درواقع انسان به عنوان یک حیوان ناطق منظور من بود.
یک کودک که رفتار پدرش را تلقید می کند نیز شامل همان دسته یادگیری حیوانی قرار می گیرد.
اما انسان بالغ خود مکلف است و باید بر اساس عقل و منطق و چرایی رفتار را انجام بدهد. زیرا بر رفتارهای خود مکلف است. البته پاداش و مجازات بر اساس همان رفتارها به وی داده می شود. یعنی اگر فرد بر اساس جهل کار نیکی را انجام بدهد پاداشی نمی گیرد. و اگر بر اساس جهل رفتار زشتی را انجام بدهد نیز مجازاتی ندارد.
اگرچه به خاطر جهالتش ( و اینکه دنبال رفتار معهقول نرفته است ) از او بازخواست می شود.
طاها;12041 نوشت:
چه كسي كفته است كه فردي دليل رفتار خود را نمي داند دليل رفتار تمام مقليدن از مراجع و علما در دين اطاعت از اوامر الهي است منتها با واسطه. بنابر عللي كه در عصر غيبت هستيم براي پيروي از مسايل ديني ناچاريم از علمايي كه در دين تقفه كرده اند تقليد كنيم البته در ادامه مطالبي را مي اوريم كه در زمان ود حضرات معصومين نيز بحث اجتهاد و تقفه در دين رايج بود

همچین چیزی وجود ندارد. خداوند انسان را به یادگیری و رفتار علم دعوت کرده است. این شرط اصلی انسانیت اوست.
حال اینکه چرا این واسطه ها بوجود آمده است و چرا برخی خود را واسط خدا می دانند خود بحث جدایی دارد!!
طاها;12041 نوشت:
در ثاني مگر انسانهاي در زمان حضور امام مسايل را از فرد ديكري نمي كيرند و از ايشان اطاعت نمي كنند؟ مكر دز زمان حضرات معصومين بحث تقليد نبود در ان زمان تقليد ز فرد معصوم بود و در اين زمان هم تبعيت از نمايندگان عام امام معصوم. بنابراين جنابعالي نمي توانيد به اصل تقليد ايراد وارد كنيد زيرا اين مساله در زمان معصومين هم رواج داشته و خواهد داشت شايد بفرماييد ايشان معصوم بودند خوب باز به هرحال صدمه اي به اصل تقليد وارد نمي شود اصل تقليد پذيرفته است حال چه در زمان معصوم وچه در زمان غير معصوم

در زمان امام نیز تقلید نبوده است! در زمان خود پیامبر هم تقلید نبوده است!!
در زمان این بزرگواران انسانها بر حسب اطاعت از دستور خدا از صحبت آنها اطاعت می کردند. و چون خداوند انها را الگوی حسنه معرفی کرده بود . مردم سعی می کردند که رفتارهایشان را به آن بزرگواران نزدیک کنند و گفتار آنها را بر این اساس که اطاعت در راستای اطاعت خدا بود به کار ببندند.
طاها;12041 نوشت:
در بحث منطقي مدعي دليل مي اورد يا منكر بنده مدعي هستم هوا افتابي است بايد دليل بياورم عجب است از شما جناب فرياد !!!!! جنابعالي منكر اصل عقلي فراگير در عالم هستيد چه كسي بدون تقليد در عالم كاري مي كند؟ شما تكنولوژي ماشين را در عملكرد بنزين تفصيلا مي دانيد؟ چرا تقليد مي كنيد و به ماشين بنزين مي ريزيد ؟اب نمي ريزيد!!! شما چرا كامپيوتر خود را با دكمه ديكري روشن نمي كنيد و با همان روشي كه متخصصين كفته اند سيستم را راه اندازي مي كنيد؟؟؟ هزاران چرا هاي ديكر .....؟؟؟ ادامه دارد....

سفسطه جالبی بود!
اولا اینکه مدعی دلیل می اورد نه منکر یک بحث عقلی است که شکی در آن نیست.
در مورد مثال آفتابی بودن هوا اگر منظور شما را فهمیده باشم می خواستید بگویید که در هوای آفتابی دلیلی برای اثبات آفتابی بودن نیست. که در آن مثال بقول معروف آفتاب دلیل آفتاب است! ( اگرچه مطلبی که نوشتید خیلی واضح نبود. و در جواب شما می توانستم بگویم که شما باید برای آفتابی بودن هوا نیز دلیل بیاورید. اینهمه هواشناس درس هواشناسی نخوانده اند تا شما یهو بیایید ادعا بکنید هوا آفتابی است!!!)
اما این سخن شما غیر از بحث تقلید است. بحث تقلید نه اصل بدیهی است و نه اثباتی بر ان هست!
اینجا دو مشکل بزرگ شما را دچار خود کرده است.1- اینکه تصور می کنید عادت به چیزی اصل بدیهی از آن می سازد. و 2- سیستم استفاده از علم را نمی دانید!
در مورد مثال بنزین هم ما از کسی تقلید نمی کنیم!
اگر شک دارید می توانید به این سوال من را جواب بدهید که : شما با تقلید از چه کسی به ماشینتان بنزین می ریزید؟

ما برای اینکه بنزین به ماشینمان بریزیم نیازی به دانستن مکانیزم عملکرد ماشین نداریم. در علم ما به اندازه ای که نیاز داریم از آن سود می جوییم.
بطور مثال شما در محاسبات روزمره از اعداد استفاده می کنید و جمع و تفریق و ضرب می کنید. اما آیا شما با کل ریاضیات اشنا هستید؟ آیا فیلسوف ریاضیات هستید؟ آیا حتی بلدید ثابت کنید که عدد 1 وجود دارد؟ ( تعجب نکنید همین عدد 1 هم برای خود اثبات دارد!!)
اما هیچ کس از شما نمی پرسد که شما مقلد کدام ریاضیدان هستید؟ و با چه مجوزی این اعداد را بکار می برید!!
اما شما از اعدا استفاده می کنید. بنزین به ماشین می ریزید چون به اندازه ای که نیاز دارید از ان علم می دانید. ( یعنی همین قدر می دانید که چگونه از جمع و ضرب باید درست استفاده بکنید و می دانید که آب با بنزین ماهیتی جدا دارد و نمی توانید آب را به جای بنزین جایگزین کنید. )
البته یک سری عملیات هست که در مغز آنقدر سریع اتفاق می افتد که شما فکر می کنید که خیلی بدیهی است. مثلا روز اولی که به مدرسه رفتید را یادتان هست؟ اگر از شما می پرسیدند دو دو تا چند تا می شود نمی دانستید. اما امروزه آن را انقدر بدیهی می دانید که گاه برای چیزهای بدیهی آن را مثال می زنید و می گویید حساب دو دو تا چهارتاست!

طاها;12046 نوشت:
دوباره سلام اين كه كفته ميشود اصل عقلي است يعني كه عقل مخالفتي با تبعيت عالم از جاهل ندارد و نه تنها رد نمي كند كه تاييد هم مي كند

بازهم تکرار می کنم ما چیزی به عنوان تقلید نداریم.یا از کسی تبعیت نمی کنیم.
ما گفتار را از عالمان می شنویم. بر روی ان تفکر می کنیم و اگر درست باشد می پذیریم. و اگر نادرست باشد نمی پذیریم.
بطور مثال اگر عالمی به ما بگوید ماست سفید است آن را می پذیریم. ( چون حرفش منطقی است و ما هم قبول می کنیم ) و اگر بگوید ماست سیاه است نمی پذیریم چون می دانیم که ماست سیاه نیست.
جاهل از عالم تبعیت نمی کند. جاهل از عالم دانش می اموزد تا با سواد شود.

طاها;12046 نوشت:
و نه تنها تقليد جاهل از عالم در برخي ازموارد و مسايل هم عالم هم از عالم تقليد مي كند ودر مساله اي كه نمي داند تبعيت از نظر عالم ديگر ميكند.

1- هیچ کسی نه عالم و نه جاهل از کسی تقلید نمی کند!
2- عالم به کسی گفته می شود که به چیزی علم داشته باشد و در مورد آن چیز از کسی نظر هم نمی خواهد.( مگر آنکه بخواهد طرف مقابل را محک بزند) و بقول ضرب المثل معروف چو دانی و پرسی سوالت خطاست!
3- تصورتان از عالم اشتباه است. ما عالم به طور عام نداریم! ( یعنی عالم الدهر نداریم! ) پس هرجا که بحث از عالم می شود . منظور خاص آن است یعنی کسی که در مورد یک مطلب خاص علم دارد. و گفتن اینکه عالمی نمی داند جمع نقیضین است ( عالم = کسی که می داند! , و نمی شود کسی هم بداند و هم نداند!!)

طاها;12046 نوشت:
مخالفين اين اصل هر چه مي خواهند باشند قطعا اكر كساني مقابل اصول عقلي بايستند مشكل دارند يا در جهل مركب اند يا نمي خواهند قبول كنند يا نمي توانند قبول كنند ويا.....

بازهم تاکید می کنم. این مطالبی را که شما نوشتید به عنوان یک فرضیه رد شده هم نمی توان در نظر گرفت. چه برسد به اصل عقلی!
شما چون می خواهید یک موضوع از اساس غلط را اثبات کنید و بدلیل غلط بودن آن عاجز از اثبات هستید. تصور می کنید آن اصل عقلی( یا بدیهی ) است ( و یا اینکه تعمدا می خواهید آن را یک اصل عقلی بنامید. تا بر شما خرده نگیرند. )
طاها;12046 نوشت:
در ضمن در كدام كتاب منطقي و فلسفي است كه وقتي كرسنه اي غذا بخور و وقتي تشنه اي اب بخور تئوريسين انها را هم براينمان بفرماييد.؟

مثالتان مع الغیر است!
زیرا غذاو آب خوردن یک حس غریزی است که در همه حیوانات ( از جمله انسان وجود دارد ) با استدلالهای علمی تفاوت دارد.
طاها;12046 نوشت:
در ثالث از نظر ما عقلي نيست از نظر عقلا عقلي است وعقل هم مخالفتي نمي كند

کدام عقلا؟

طاها;12046 نوشت:
مكر دانشمندان ادعا نميكنند كه هواپيما را با الهام و تقليد از پرندگان ساخته اند.مكر دانشمكندان ادعا ندارند كه با الهام از موجودات طبيعي و تقليد از حركات انها اين همه پيشرفت داشته اند.

بازی با کلمات راه نیاندازیم. منظور الهام در انجا یادگیری از طبیعت است!
انسان از طبیعت می اموزد ( تجربه می کند ) و سپس از تجربیاتش استفاده می کند و تکنولوژی را ایجاد می کند.
تقلید را آن احمقهایی انجام دادند که از بالای کوه به فرض اینکه می توانند مانند پرنده بپرند( بدون هیچ وسیله ای!!) خود را به پایین پرت کردند و مردند!!! اسمشان هم هیچ جا به عنوان دانشمند ثبت نشده است!!

طاها;12049 نوشت:
عرض سلام

اكر اين اصل عقلي نيست دليل خود را بياوريد؟؟

درمورد پيشنهادتون هم چشم سعي ميكنم بيشتر دقت كنم و هر وقت كم آوردم به سراغ عقلي كردن مطالبم نروم!!!

تمام افراد عاقل دنيا زماني مقلد عالم زمان خود بودند ولي در اين مرحله درجا نزدند و با يادگيري بيشترو بهتر خود ،عالم شدند و بيشتر و بهتر دانستند و به جايي رسيدند و كه خود مقلّد (با فتحه) شدند

جنابعالي فردي را بياوريد كه و عالمي را نام ببريد كه از ابتداي خلقتش در هيچ امري از هيچ كسي تقليد نكرده باشد؟؟

لطفا در مورد آيات قران و روايات يك طرفه به سراغ ايات نرويد و ما به اندازه كافي ايات و روايات داريم كه امر تقليد را نه تنها موجه كه واجب هم ميدانند.


درود
در مورد اصل عقلی همانطور که بیان شد مدعی باید اثبات کند!
بگذارید با مثال حرفم را جا بیاندازم. من می گویم دیو چهارسر در دنیا وجود دارد!
اگر قرار باشد که منکر چیزی را اثبات کند. شما یا باید آن را دربست قبول کنید! یا اینکه برای من دلیل بیاورید که وجود ندارد! سعیتان را بکنید که اثبات کنید!
اگر توانستید لطفا ثابت کنید که آل چهار متری هم وجود ندارد! گاو کوهان دار , شتر شاخدار! و اسب بالدار ! اژدهای آتشخوار و ... همه و همه را ثابت کنید که وجود ندارند.

اما در مورد آیات و روایاتی که تقلید را مجاز دانسته اند. روایات را فاکتور بگیرید( چون من اصلا به آنها اعتقاد ندارم! ) از آنهمه آیات دو آیه اش را برای نمونه بیاورید ممنون می شوم.

درود
قبل از اینکه دوست گرامی جوابی بنویسند من ترجیح دادم این توضیح اضافی را بنویسم تا دوستان دیگر ( و همچنین جناب طاها ) اگر با بحث فلسفی آشنایی ندارند . متوجه بحث بشوند.
ما در فلسفه یک سری اصول داریم که بدون استدلال آنها را می پذیریم. اصولی که هم قابل اثبات نیستند و هم آنقدر بدیهی هستند که شکی در پذیرش آنها نیست. مثل این اصل که " یک چیز نمی تواند در یک زمان و در یک مکان هم وجود داشته باشد و هم وجود نداشته باشد."
بعدها برخی فیلسوفان به همین بدیهیات هم شک کردند. و گفتند که باید در فلسفه همه چیز اثبات شود. بطور مثال بیان کردند "وجود وجود ندارد."
البته این نظریه جدید زیاد طرفدار پیدا نکرد و بسیاری از فیلسوفان آن را نظریه مردود اعلام کردند و بیان کردند که یک سری اصول از بدیهیات هستند و قابل اثبات نیستند و باید انها را بدون اثبات پذیرفت.

این کشمکش فلسفی بین دانشمندان باعث شد که برخی کسانی که سفسطه گرند( یا اصلا فلسفه نمی دانند !) از انطرف دیوار بیافتند.و هر چیز غلط و درستی را بعنوان بدیهیات بنامند . و مخالفان خود را به شک در بدیهیات متهم کنند.

اشکالی هم که جناب طاها با آن مواجه هستند همین است. یعنی چیزی را بدیهی می نامند که اصلا بدیهی نیست! حال این موضوع که این چیزی که ایشان می گویند درست است یا غلط یک بحث جداست. اما اینکه ایشان اصرار دارند ان را جزو بدیهیات بنامند مساله اصلی است.
جناب طاها دو اصل بدیهی ( و مقبول تمام فلاسفه ) را منکر می شوند ( یا در خلال بحث در تضاد با آن شخن گفتند.)
1- اینکه مدعی باید اثبات ادعا کند نه منکر
2- جمع نقیضین محال است.
علاوه بر این دو ایشان یک اصل را به عنوان بدیهی نام می برند که که اصلا بدیهی نیست! و آن
3- تقلید جاهل از عالم است!

در مورد دو اصل اولیه ( که ایشان رد می کنند ) اصلا بحثی نیست! چرا که کسی که بصورت آشنایی مختصری با فلسفه داشته باشد این دو اصل را می داند.
اما در مورد اصل سوم که ایشان اصرار دارند ان را بدیهی بنامند . اشکالی که جناب طاها با آن مواجه شدند این است که ایشان رفتارهای خودشان ( و هم فکران خودشان ) را ملاک بدیعی بودن قرار دادند. و مثلا می گویند که هر جاهلی از عالم تقلید می کند.
اگرچه خود این متن هم باید اثبات شود اما اگر همه جاهلان هم از عالمان تقلید بکنند بازهم ملاک بدیهی بودن نیست.
بگذارید مثال بزنم. الان تقریبا همه انسانها آب و غذا می خوردند. اما آیا آب و غذا خوردن یک اصل بدیهی است؟
جواب : خیر! فلسفه ای قابل اثبات دارد . زیراکه خوردن آب و غذا باعث یک سری مکانیزمها در بدن انسان می شود که انسان را زنده نگه می دارد.
حال اینکه اکثریت انسانها از این موضوع بی اطلاعند و یا از کودکی بصورت غریزی این حس در بدن آنها وجود داشته است. دلیل ندارد که ما در فلسفه آن را بدیهی بنامیم!
و اتفاقا می بینیم که همین اصل بظاهر بدیهی در شرایط خاص ( مثل زمان بیماری یا کما رفتن انسان ) نفض می شود و توسط سرم آب و غذا انسان تامین می شود.

حتی موضوع گاهی از این هم بدتر می شود. یعنی برخی رفتارها آنقدر برای انسانها تکرار شده است که برخی آن را بدیهی می نامند. مثلا دو دو تا چهار تا!! که گاهی برخی آن را به عنوان یکی از بدیهی ترین اصول می آورند! و معلوم نیست اگر ریاضیات دست این افراد بود الان چه بر سر این علم امده بود! و آیا چیزی برای اثبات باقی می ماند!! و به بیان دیگر آیا از لحاظ اینها ریاضیدانان آدمهای احمقی هستند که بر سر چیزهای بدیهی الکی بحث می کنند؟*
-----------------------
*: ریاضیات پدر علم فلسفه است. فلسفه از قوانین ریاضیات نشات گرفته است و وقتی اینان به ریاضیات رحم نکنند دیگر چه جایی برای بحث در سایر حوزه ها باقی می ماند!!

موضوع قفل شده است