همسرم اصرار داره که به خونه ی پدر و مادرامون بریم!

تب‌های اولیه

26 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
همسرم اصرار داره که به خونه ی پدر و مادرامون بریم!

[="Book Antiqua"][="Navy"]با سلام.
ما الان دو ماهی میشه که از خونمون زدیم بیرون و اومدیم سرکشی. همسرم مرد خوبیه ولی بعضی عادت های بد داره. یکیش هم اینه که هیچ تعلقی نسبت به خونش نداره . البته داره. ولی به بهونه ی گرما ول کرده و می گه مگه ما اح.. ق یم که تو این گرما اینجا بمونیم. تعطیل هستیم میریم خونه ی پدر و مادرامون ماه رمضون هم هست. کی حوصله ی غذا درست کردن داره!ووو ما همیشه سر این مساله بحثمونه. من اعتقاد دارم ادم نباید خودشو سبک کنه. میگم نباید حتی خونه ی پدر و مادرمون زیاد بمونیم. از طرفی من نیاز دارم مستقل باشم. اینجا که میایم خونه ی پدرم یک شهره و پدر همسرم یک شهر. باید به طور مساوی تقسیم بشه وگرنه مادر شوهرم بق میکنه. از طرفی من تو خونه ی بابام راحت ترم. اما خونه پدر همسرم دوتا پسر جوون داره و دامادشون هم مرتب اونجاست و من باید همش پوشیده باشم. از طرفی اگه یک روز از اتاق بیرون نیام همه میگن : چت شده مگه قهر کردی... بگذریم که آدم تو خونه ی خودش نباشه خیلی حقوق دیگش هم ضایع میشه!! مرتب اینها رو به همسرم میگم و حتی بهش هم میگم حلال نمیکنم. اما اون به خرجش نمیره! الان هم سر اینکه اون میگه می خوام پیش مادرم باشم و من باهاش لج کردم و اومدم خونه ی بابام. اونم میگه تو بیا پیش من. داره لج میکنه. بیشتر میخواد پیش دوستاش باشه. منم لج کردم و پیشش نمیرم. آخه چرا خودش فکر نمیکنه؟ نمی دونم خدا از این کارم راضیه یا نه؟ درسته من نسبت به اون وظیفه دارم. ولی پس وظیفه ی اون نسبت به من چی میشه؟ نمیدونم من حق دارم مجبورش کنم بریم خونمون؟ من اجازه دارم بدون اجازه برم خونمون؟نمیدونم چطوری باید حالیش کنم که این کارش اشتباهه.به هر راهی متوسل شدم. رک بهش گفتم داری حقوقمو ضایع میکنی!. ولی به خرجش نمیره. نه میاد بریم خونه ی خودمون و نه میاد خونه ی بابام. البته اینجوری نبود. حالا به بهانه ی گرما و از روی لجبازی نمیاد خونه ی بابام و گرنه مشکلی نداشت. البته همیشه حساسه که باید حتما به طور مساوی خونه ی پدر و مادرامون باشیم. منم میگم نمیتونم زیاد خونه ی بابای شما بمونم چون راحت نیستم. (حتی خونه ی بابای خودمم نمیخوام زیاد بمونم ) الان هم که حتما باید نیت ده روز کنم وگر نه روزه ندارم. به علاوه پدر و مادر من تنها هستن. داماد شما همیشه خونه ی شماست. من دوست ندارم زیاد با یک مرد نا محرم سر یک سفره بشینم.جالبه که رو پوششم هم حساسه ولی درک نمیکنه چقد برام سخته که صبح تا شب آماده باشم و بیرون اتاق شال سرم باشه. جدای همه ی اینها از بس هر هفته مسافرم بین این شهر و اون شهر نمی تونم رو کارام تمرکز کنم و درسامو بخونم و یک کلاسی برم و .....
لطفا بگید وظیفه ی من چیه؟البته این بیرون بودن ما کلی خرج هم پامون میندازه که اون هم مشکلیه که دوست دارم جداگانه راجع بهش بگم.
[/][/]

با نام و یاد دوست



کارشناس بحث: استاد امیدوار

بانو ذلفا;372324 نوشت:
[=Book Antiqua][=book antiqua]با سلام.
[=century gothic]ما الان دو ماهی میشه که از خونمون زدیم بیرون و اومدیم سرکشی. همسرم مرد خوبیه ولی بعضی عادت های بد داره. یکیش هم اینه که هیچ تعلقی نسبت به خونش نداره . البته داره. ولی به بهونه ی گرما ول کرده و می گه مگه ما اح.. ق یم که تو این گرما اینجا بمونیم. تعطیل هستیم میریم خونه ی پدر و مادرامون ماه رمضون هم هست. کی حوصله ی غذا درست کردن داره!ووو ما همیشه سر این مساله بحثمونه. من اعتقاد دارم ادم نباید خودشو سبک کنه. میگم نباید حتی خونه ی پدر و مادرمون زیاد بمونیم. از طرفی من نیاز دارم مستقل باشم. اینجا که میایم خونه ی پدرم یک شهره و پدر همسرم یک شهر. باید به طور مساوی تقسیم بشه وگرنه مادر شوهرم بق میکنه. از طرفی من تو خونه ی بابام راحت ترم. اما خونه پدر همسرم دوتا پسر جوون داره و دامادشون هم مرتب اونجاست و من باید همش پوشیده باشم. از طرفی اگه یک روز از اتاق بیرون نیام همه میگن : چت شده مگه قهر کردی... بگذریم که آدم تو خونه ی خودش نباشه خیلی حقوق دیگش هم ضایع میشه!! مرتب اینها رو به همسرم میگم و حتی بهش هم میگم حلال نمیکنم. اما اون به خرجش نمیره! الان هم سر اینکه اون میگه می خوام پیش مادرم باشم و من باهاش لج کردم و اومدم خونه ی بابام. اونم میگه تو بیا پیش من. داره لج میکنه. بیشتر میخواد پیش دوستاش باشه. منم لج کردم و پیشش نمیرم. آخه چرا خودش فکر نمیکنه؟ نمی دونم خدا از این کارم راضیه یا نه؟ درسته من نسبت به اون وظیفه دارم. ولی پس وظیفه ی اون نسبت به من چی میشه؟ نمیدونم من حق دارم مجبورش کنم بریم خونمون؟ من اجازه دارم بدون اجازه برم خونمون؟نمیدونم چطوری باید حالیش کنم که این کارش اشتباهه.به هر راهی متوسل شدم. رک بهش گفتم داری حقوقمو ضایع میکنی!. ولی به خرجش نمیره. نه میاد بریم خونه ی خودمون و نه میاد خونه ی بابام. البته اینجوری نبود. حالا به بهانه ی گرما و از روی لجبازی نمیاد خونه ی بابام و گرنه مشکلی نداشت. البته همیشه حساسه که باید حتما به طور مساوی خونه ی پدر و مادرامون باشیم. منم میگم نمیتونم زیاد خونه ی بابای شما بمونم چون راحت نیستم. (حتی خونه ی بابای خودمم نمیخوام زیاد بمونم ) الان هم که حتما باید نیت ده روز کنم وگر نه روزه ندارم. به علاوه پدر و مادر من تنها هستن. داماد شما همیشه خونه ی شماست. من دوست ندارم زیاد با یک مرد نا محرم سر یک سفره بشینم.جالبه که رو پوششم هم حساسه ولی درک نمیکنه چقد برام سخته که صبح تا شب آماده باشم و بیرون اتاق شال سرم باشه. جدای همه ی اینها از بس هر هفته مسافرم بین این شهر و اون شهر نمی تونم رو کارام تمرکز کنم و درسامو بخونم و یک کلاسی برم و .....
لطفا بگید وظیفه ی من چیه؟البته این بیرون بودن ما کلی خرج هم پامون میندازه که اون هم مشکلیه که دوست دارم جداگانه راجع بهش بگم.

بسمه‌تعالي
خواهر محترم ضمن عرض سلام وتحيت مطالب زير را تقديم مي‌كنم:
1- از لحاظ شرعي خانم مي‌بايست براي خروج از منزل رضايت همسرش را كسب كند.
2- يكي از اساتيد خانواده درمانگر ( دكتر سيد جلال يونسي) مي فرمودند؛ اختلافات خانوادگي بعد از ايام تعطيلات افزايش مي‌يابد و ما بعد از ايام نوروز بيشترين آمار مراجعه كنننده را در اختلافات خانوادگي داريم. بر اين مبنا ايشان قائل بودند كه بايد ميزان توقف در منزل بستگان حتي المقدور كاهش يابد و به جاي آن فراواني آن را ارتقاء داد. مثلا بجاي اينكه در يك مرحله 10 روز توقف داشته بشيم، ديدار خود را به 5 مرحله نيم روزه اختصاص دهيم و...
اين نكته را عرض كردم كه بگويم در اين خصوص حق با شماست و شما درست مي‌فرماييد!! اما چرا تا حالا نتيجه نگرفته‌ايد ( قطع نظر از ويژگيهاي شخصيتي همسر شما، چون اين ويژگيها براي ما نامعلوم است)، شايد به دلائل زير بوده است:
- لج بازي
- عدم همدلي
- دستوري برخورد كردن
- مقايسه كردن خانواده‌ها و شرايط آنها
و..

در اين خصوص به نظر مي رسد، لازم است كه،
- به منظور افزايش سطح تفاهم، مهارتهاي ارتباطي (كه در تاپيكهاي مشابه آمده است) خود را افزايش دهيد و از جر و بحث با ايشان بپرهيزيد و به صورت استدلالي سعي در متقاعد كردن وي نداشته باشيد، بلكه سعي كنيد مواردي را كه اشاره نموديد به هنگام گفتگو در قالب سوالي به وي منتقل كنيد. مثلا بجاي اينكه به وي بگوييد حلال نمي‌كنم و...از ايشان سوال كنيد كه به نظر شما راه اينكه نه شما اذيت بشيد و نه من به خاطر محدوديتهايي كه برام پيش مياد اذيت بشم، چه راه جايگزيني رو پيشنهاد ميديد؟
- سعي كنيد آسيبهاي چنين رفتاري را از زبان ديگر افراد بازگو كنيد و نه از زبان خودتان. مثلا گفته شود روانشناسان به خاطر آسيبهايي كه اقامتهاي طولاني به دنبال دارد مخالف آن هستند.
- آنچه كه مهم است اين است كه يا بايد از ابتدا چنين اتفاقي صورت نگيرد و يا در غير اينصورت سعي كنيد همراهي لازم را با وي نشان دهيد. چرا كه مقاومت شما نه نفعي به حال شما دارد و نه ايشان، در حاليكه همراهي شما با وي در ادامه مسير انعطاف و درك متقابل او را به همراه خواهد داشت. در صورتيكه با رفتار خود بتوانيد ايشان را متقاعد كنيد كه شرايط وي را درك مي‌كنيد، او نيز خود را متعهد مي‌داند كه شرايط شما را درك كند.

در پناه خداي بزرگ موفق باشيد.

سلام .....
تموم مشکلات خانوم اینه که دوست داره ..توی خونه راحت باشه .........و نمیتونه جاهایی که پوششون راحت نیست زیاد اقامت داشته باشن .........
بعضی از شوهر ها از خونه گریزونن
چون خونه براش جذابیتی نداره
سعی کنید همسرتون و به خونه و خانواده علاقه مند کنید .............
یا شاید هنوز باورشون نشده که مستقل شدن
یا به خاطر مسائل مالی اش این حرف و زدن
یه دوستی میگفت
شوهر من به خاطر کم شدن مسائل مالی مدام منو مجبور میکنه که به خونه ی پدر و مادرش یا پدر و مادریم بریم
پدر و مادر بنده خدا که نمیدونستن دلیل این مهمونی های زود به زود و طولانی مدت چیه ؟
اما خانوم که میدونستن میگفت شرم داشتم که تو خونه ی مادرم غذا بخورم ....خجالت میکشیدم تو صورت مادرم نگاه کنم
چون احساس میکردم از نگام میخونه که مادرم من به خاطر اینکه خرج خونه ام کمتر باشه اومدم سرت خراب شدم
اما اقا همچنان بی خیال
خانوم هم اقا رو راضی کرد و به سر کار رفت ... البته همه ی اقایون دوست ندارن همسرشون بیرون از خونه کار کنن ...خانوم ها میتونن با کم کردن توقع شون ..یبا قناعت کردن ..تو مسائل مالی به همسرشون کمک کنند
اما یه مورد دیگه بود که اقا دوست داشتن به خونه ی مادر خودشون برن
چون مادرشون تنها بود و میخواست به مادرش ثابت کنه که مادر من تنهات نذاشتم ..........
یا یه اقای دیگه مدام خونه ی مادر و پدر خودشون بودند
چون توی محله ی مادرشون تموم دوستان بچگی و جوونی شون اونجا زندگی میکردند
در ضمن از دست پخت همسرشون ناراضی بودند و به خاطر دست پخت خوب مادرشون مدام
مهمونی میرفتن
دلیل کار همسرتون و چند چیز تصور کردم
شاید هم اشتباه باشه
1-جذاب نبودن خونه
2 فرار از ماه رمضون به واسطه مهمونی
امیدوارم که اینجور هم نباشه
دلایل اش و پیدا کنید و سعی کنید رفعشون کنید

بانو ذلفا;372324 نوشت:
با سلام.
ما الان دو ماهی میشه که از خونمون زدیم بیرون و اومدیم سرکشی. همسرم مرد خوبیه ولی بعضی عادت های بد داره. یکیش هم اینه که هیچ تعلقی نسبت به خونش نداره . البته داره. ولی به بهونه ی گرما ول کرده و می گه مگه ما اح.. ق یم که تو این گرما اینجا بمونیم. تعطیل هستیم میریم خونه ی پدر و مادرامون ماه رمضون هم هست. کی حوصله ی غذا درست کردن داره!ووو ما همیشه سر این مساله بحثمونه. من اعتقاد دارم ادم نباید خودشو سبک کنه. میگم نباید حتی خونه ی پدر و مادرمون زیاد بمونیم. از طرفی من نیاز دارم مستقل باشم. اینجا که میایم خونه ی پدرم یک شهره و پدر همسرم یک شهر. باید به طور مساوی تقسیم بشه وگرنه مادر شوهرم بق میکنه. از طرفی من تو خونه ی بابام راحت ترم. اما خونه پدر همسرم دوتا پسر جوون داره و دامادشون هم مرتب اونجاست و من باید همش پوشیده باشم.

سلام
دوستان مطمئنا راهنمای می کنند ولی عرض بنده این است که با مدارا و خردمندی و احترام پیش بروید کم کم تجربه ها و بزرگتر شدنها افراد را می سازد و البته از گفتگوی منطقی محبت آمیز غفلت نشود
و هوالله الموفق

مهر...;374192 نوشت:
بعضی از شوهر ها از خونه گریزونن
چون خونه براش جذابیتی نداره
سعی کنید همسرتون و به خونه و خانواده علاقه مند کنید .............
یا شاید هنوز باورشون نشده که مستقل شدن
سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش به نظرم مهر ...گرامی به نکته ی خوبی اشاره نموده اند . که جای بحث آن مسلما" در تخصص کارشناس بزرگوار مربوطه است :Gol: اما یک راهکار:ok:برای تنوع به همسرتان پیشنهاد بدهید چون شما فرزند هستید بیشتر پدر ومادرهایتان انتظار دارند که از طرف شما ها مورد احترام و پذیرایی قرار گیرند .وبه همین دلیل سعی کنید یکی دو نوبت شما آنها را به منزلتان دعوت وپذیرایی کنید .مثلا" برای یک هفته یا دو سه روز ! اینطوری هم همسرتان نظرش مورد احترام قرار گرفته وهم شما میتوانید با توجه به محرمیت پدر شوهرتان آزاد تر باشید در ضمن میتوانید مثلا" بگویید دوروزی پدر مادر خودتان یا شوهرتان برای استراحت وآرامش تنها میهمان شما باشند وروز سوم شام برادر شوهر هایتان و... را هم دعوت کنید . خلاصه به همسرتان بفهمانید که بهتر ومعقول تر این است که شما باید میزبان پدر و مادر هایتان باشید . مطمئن باشید این شیوه ایشان را متعادل میکند .چندین موردمشابه را امتحان کرده ایم . البته اگر لازم شد پیامدها وحواشی مطلب را هم مورد بررسی قرار میدهیم تا به دلیل این تعادل هم برسیم موفق وسلامت باشید .

[="Book Antiqua"][="Indigo"]

••ostad••;374330 نوشت:
برای تنوع به همسرتان پیشنهاد بدهید چون شما فرزند هستید بیشتر پدر ومادرهایتان انتظار دارند که از طرف شما ها مورد احترام و پذیرایی قرار گیرند .وبه همین دلیل سعی کنید یکی دو نوبت شما آنها را به منزلتان دعوت وپذیرایی کنید .مثلا" برای یک هفته یا دو سه روز !

سلام. تشکر از شما.
من خیلی دوست دارم پذیرایی از پدر شوهر و مادر شوهرمو ولی ما تو دو تا شهر دور از هم هستیم. شهر ما گرمه و تو تابستون هیشکی نمیاد.پدر و مادر خودم دو ماه سه ماهی یک بار سر میزنن. شوهرم اینجا نتوتسته یک دوست خوب پیدا کنه.کسی که تفکرات سیاسیش مثل خودش باشه. یکی از دلایلی که دوست داره مرتب بریم سر کشی بیشتر دوستاش هستند تا پدر و مادرش.[/]

[="Book Antiqua"][="Indigo"]با سلام و تشکر.
قبول دارم که با کسب تجربه ادم ها بهتر میشوند. ولی گاهی اوقات یک نکته ای را بارها تجربه می کنیم ولی باز هم دفعه ی بعد دقیقا سر همان موضوع باید با هم بحثمون بشه. طوری که من دچار استیصال میشم. حالت خفگی بهم دست میده. گاهی یک چیزی رو بارها بهش میگم ولی باز حرف خودشو میزنه!!!من بهش میگم تو مدارهای منطقیت مشکل داره اصلا حرف منو درک نمیکنی پس دیگه هیچی نمیگم.
[/]

[="Tahoma"][="SeaGreen"]

مهر...;374192 نوشت:
شوهر من به خاطر کم شدن مسائل مالی مدام منو مجبور میکنه که به خونه ی پدر و مادرش یا پدر و مادریم بریم
پدر و مادر بنده خدا که نمیدونستن دلیل این مهمونی های زود به زود و طولانی مدت چیه ؟
اما خانوم که میدونستن میگفت شرم داشتم که تو خونه ی مادرم غذا بخورم ....خجالت میکشیدم تو صورت مادرم نگاه کنم
چون احساس میکردم از نگام میخونه که مادرم من به خاطر اینکه خرج خونه ام کمتر باشه اومدم سرت خراب شدم
اما اقا همچنان بی خیال

اللهم عجل لولیک الفرج

سلام

چه ایرادی داره پدر و مادر ها کمک کنند؟

اگر این عمل مشمول حقوق فرزندان و خرجیشون بشه که دیگه خجالت نداره

یکی ممکنه پول نداشته باشه و فقیر باشه یا به مشکل بخوره خب برند خونه پدر و مادر!

مهر...;374192 نوشت:
در ضمن از دست پخت همسرشون ناراضی بودند و به خاطر دست پخت خوب مادرشون مدام
مهمونی میرفتن

خب یک آشپذر استخدام کنند ندارند پول بدند برند آشپزی یاد بگیرند نه کمک کنند همسرشون یاد بگیره

بانو ذلفا;375035 نوشت:
من خیلی دوست دارم پذیرایی از پدر شوهر و مادر شوهرمو ولی ما تو دو تا شهر دور از هم هستیم. شهر ما گرمه و تو تابستون هیشکی نمیاد.پدر و مادر خودم دو ماه سه ماهی یک بار سر میزنن. شوهرم اینجا نتوتسته یک دوست خوب پیدا کنه.کسی که تفکرات سیاسیش مثل خودش باشه. یکی از دلایلی که دوست داره مرتب بریم سر کشی بیشتر دوستاش هستند تا پدر و مادرش.

خب چرا شما توی یک شهر بینابین مادراتون سکنی نمی گزینید که خنک تر باشه؟

اگر نمی تونید با گرمی محبتتون گرمی بیرون رو از یاد ببرید!:Gol:[/]

[="Book Antiqua"][="Indigo"]سلام ممنون از پاسختون. اما مشکل ما نه دستپخته و نه مشکل مالی خدار وشکر. اتفاقا برعکس ما موقعی که میریم خنه ی پدر شوهرم مدام باید پول خرج کنیم. چون همه جور توقع هست! فک کنم بیشتر همون دوستای دوران بچگی و عدم احساس استقلال مشکل باشن.[/]

[="Book Antiqua"][="Indigo"]

کبوتر عشق;375059 نوشت:

خب چرا شما توی یک شهر بینابین مادراتون سکنی نمی گزینید که خنک تر باشه؟

اگر نمی تونید با گرمی محبتتون گرمی بیرون رو از یاد ببرید!:Gol:

خیلی ببخشید کبوتر جان. حالا سفارش دادیم یه همچین شهری برامون بسازن . البته بعد از اینکه آماده شد باید بدیم یه کار مناسب برای ما هم توش دست و پا کنن![/]

[="Tahoma"][="SeaGreen"]

بانو ذلفا;375106 نوشت:
خیلی ببخشید کبوتر جان. حالا سفارش دادیم یه همچین شهری برامون بسازن . البته بعد از اینکه آماده شد باید بدیم یه کار مناسب برای ما هم توش دست و پا کنن!

اللهم عجل لولیک الفرج

خب ببینید کدوم بصرفه تر رو راحت تر است؟

ساکن شدن در شهر یا روستا نزدیک و کار در شهر اهی همجوار یا مدام سفر کردن؟:ok:[/]

کبوتر عشق;375059 نوشت:
اللهم عجل لولیک الفرج

سلام

چه ایرادی داره پدر و مادر ها کمک کنند؟

اگر این عمل مشمول حقوق فرزندان و خرجیشون بشه که دیگه خجالت نداره

یکی ممکنه پول نداشته باشه و فقیر باشه یا به مشکل بخوره خب برند خونه پدر و مادر!

نقل قول نوشته اصلی توسط مهر... نمایش پست ها
در ضمن از دست پخت همسرشون ناراضی بودند و به خاطر دست پخت خوب مادرشون مدام
مهمونی میرفتن
خب یک آشپذر استخدام کنند ندارند پول بدند برند آشپزی یاد بگیرند نه کمک کنند همسرشون یاد بگیره



خب هر کسی واسه خودش یه عقایدی داره .....هیچ ایرادی نداره پدر و مادر ها تو مسائل مالی به فرزندانشون کمک کنند ..........اما همیشه که پدر و مادر نیستن .........بعضی مرد ها مستقل بودن و باید یاد بگیرن
..........و مورد دوم
اینم درسته
اما خب بعضی از مرد ها شکمو هستند ....این و نمیشه منکرش شد .....
اما اینکه به این بهانه مدام بخوان اویزون خونه ی مادرشون بشن زشته

بانو ذلفا;375035 نوشت:
سلام. تشکر از شما.
من خیلی دوست دارم پذیرایی از پدر شوهر و مادر شوهرمو ولی ما تو دو تا شهر دور از هم هستیم. شهر ما گرمه و تو تابستون هیشکی نمیاد.پدر و مادر خودم دو ماه سه ماهی یک بار سر میزنن. شوهرم اینجا نتوتسته یک دوست خوب پیدا کنه.کسی که تفکرات سیاسیش مثل خودش باشه. یکی از دلایلی که دوست داره مرتب بریم سر کشی بیشتر دوستاش هستند تا پدر و مادرش.

خیلی واضح میگید که شوهرتون به خاطر نداشتن یه دوست به پدر و مادرش سر کشی میکنه
یعنی شما جای دوستانش و نگرفتید ؟

[=Book Antiqua]

مهر...;375167 نوشت:
خیلی واضح میگید که شوهرتون به خاطر نداشتن یه دوست به پدر و مادرش سر کشی میکنه
یعنی شما جای دوستانش و نگرفتید ؟

سلام. من سعیم اینه که براش یک دوست خوب باشم. احساس میکنم تا حدی هم موفق شدم. اما من که نمی تونم همه ی زندگیشو پر کنم . بالاخره اون نیاز به یک دوست هم جنس خودش هم داره. مثل من که با دوستام ارتباط دارم.اما یک ویژگی تو بعضی از مردا و حتی زنها است به نام رفیق بازی! یعنی یک دوست به جای اینکه 3 درصد از زندگیتو به خودش اختصاص بده مثلا 20 درصد باشه! و وقتی که من خودم هیچ وقت هیچ وابستگی به دوستام نداشتم (یعنی دقیقا نقطه مقابل همسرم) واقعا سخته که بخوام باهاش کنار بیام.
درضمن مساله ی اصلی سرکشی نیست. بلکه مساله افراط تو این کاره. طوری که استقلال ما به عنوان یک خانواده ی مستقل زیر سوال بره. بعلاوه اگه شما متاهل باشد درک میکنید که موندن تو خونه ی مادر شوهر خیلی نتایج بد دیگه هم داره. از قدیم گفتن دوری و دوستی!صحبت های کارشناس گواه این حرف منه

بانو ذلفا;375571 نوشت:
سلام. من سعیم اینه که براش یک دوست خوب باشم. احساس میکنم تا حدی هم موفق شدم. اما من که نمی تونم همه ی زندگیشو پر کنم .

درسته نمیشه همه ی وقت اش و پر کنید .........
اما ناامید نشید .....هیچ کس نمیتونه زندگی دیگران و پر کنه ...چون زندگی ادم ها بسته به شخص نیست ..متعلق به مادر و پدر و دیگران هم هست ....

بالاخره اون نیاز به یک دوست هم جنس خودش هم داره. مثل من که با دوستام ارتباط دارم.اما یک ویژگی تو بعضی از مردا و حتی زنها است به نام رفیق بازی! یعنی یک دوست به جای اینکه 3 درصد از زندگیتو به خودش اختصاص بده مثلا 20 درصد باشه! و وقتی که من خودم هیچ وقت هیچ وابستگی به دوستام نداشتم (یعنی دقیقا نقطه مقابل همسرم) واقعا سخته که بخوام باهاش کنار بیام.

خب همه ی ادم ها با هم فرق دارن ...قشنگی دنیا هم به همین تفاوت هاشه .....
درک کنید ....
ولی نه اونقدر که دیگه اختیاری از زندگی نداشته باشید
با شوهرتون بحث نکنید ...تا روی دنده ی لج نیوفتن .....و زندگی رو بهتون سخت نگیرن

همون طور که جناب امیدوار فرمودند ..
درضمن مساله ی اصلی سرکشی نیست. بلکه مساله افراط تو این کاره. طوری که استقلال ما به عنوان یک خانواده ی مستقل زیر سوال بره. بعلاوه اگه شما متاهل باشد درک میکنید که موندن تو خونه ی مادر شوهر خیلی نتایج بد دیگه هم داره. از قدیم گفتن دوری و دوستی!صحبت های کارشناس گواه این حرف منه



بله درک میکنم که هزاری هم خانواده ی شوهر خوبو مهربون باشه ..زیاد از حد در کنارشون بودن صحیح نیست
اما بالاخره هر مساله ای هم یه جواب داره
میدونم مردهایی که صفات رفیق بازی رو دارن کنار اومد باهاشون سخته
اما غیر ممکن نیست
بدترین راهی که انتخاب کردید اینه که لج کردید و خونه ی پدرتون موندگار شدید ....
چه بخوای چه نخوای باید با همسرت همراه باشی و تنهاش نذاری
این یه مساله مهم هست
اگه از نزدیک کنارشون باشی و سخت بودن شرایط ات و ببینه شاید یه تکونی خوردن و به فکر راه چاره باشن .......
وقتی ببینن وجود نامحرم و حفظ حجاب براتون سخته ....
به فکر یه راه چاره میافتند
هیچ وقت هیچ وقت هیچ وقت مستقیم تذکر نده ....
سعی کن همسرتون وخونه علاقه مند کنید
شما یه زن هستید و بهتر از هر کسی میدونی شوهرت به چه چیزی علاقه داره

سعی کن خیلی زیرکانه .....توی خونه ایشون و مشغول کنید
مثلا پارک برید
ازشون بخواید تو تغییر کدوراسیون نظر بدن ....
راجع به ورزش یا هر چیزی که دوست دارن حرف بزنید و بحث کنید ...طوری که وقت اشون پر بشه

البته شما بايد يك سري تكنيك و فنون خاص براي نگه داشتن همسرت توي خونه ياد بگيري و اين مستلزم مراجعه حضوري به مشاورين خانواده است...

یه دوست هر چقدر هم جذاب باشه و از هم صحبتی باهاش لذت ببری ..نمیتونه جای شریک زندگی اون شخص رو بگیره
پس نا امید نباش ...انشالله همه چیز درست میشه

سلام علیکم. آیا امکانش هست با پدرشوهر و مادرشوهرتون صحبت کنید و موضوع رو با آنها در میان بگذارید؟؟؟؟؟
شاید اگر شما به جای ماندن در خانه مادر و پدر خودتان، در منزل خودتان بمانید هر چند که تنها هستید اما شاید غیرت او به جوش آید و از تنهایی شما ناراحت شود و به نزد شما در منزل خودتان برگردد.

[="Book Antiqua"][="Indigo"]

ورود ممنوع;375620 نوشت:
سلام علیکم. آیا امکانش هست با پدرشوهر و مادرشوهرتون صحبت کنید و موضوع رو با آنها در میان بگذارید؟؟؟؟؟
شاید اگر شما به جای ماندن در خانه مادر و پدر خودتان، در منزل خودتان بمانید هر چند که تنها هستید اما شاید غیرت او به جوش آید و از تنهایی شما ناراحت شود و به نزد شما در منزل خودتان برگردد.

سلام دوستان چرا همه فک میکنن من اومدم قهر!:khobam:با با من خوبم همسرم هم الان کنارمه و دارم براش میگم که بچه های اسک دین الان فک میکنن که تو یک مرد این جوری هستی :lol:و کلی خندیدیم!:khaneh:[/]

[="Book Antiqua"][="Indigo"]

مهر...;375606 نوشت:
بدترین راهی که انتخاب کردید اینه که لج کردید و خونه ی پدرتون موندگار شدید ....

سلام مهر ماندگار! براتون یک جواب نوشته بودم ولی حواسم نبود خارج شده بودم و ثبت نشده بود ببخشید. خلاصه نوشتم این بود که من عمرا نمیام قهر! خدا نکنه!
دیگه اینکه نوشته بودم این راسته که تا آدم ازدواج نکن نصف دینش کامل نمیشه و این به این خاطره که زندگی نتاهلی امتحان عملی باورها و ایمان شماست. اینکه شما باورکنید اگه الان غیبت خواهر شوهرتو نکنی پیش شوهرت عزیزتر میشی در حالی که خودت فک میکنی اگه غیبتشو بکنی عزیزتر میشی! یا باور کنی که اگه بد مادر شوهرتو که از دستش حرصت در اومده پیش خونه ی خودتون نگی زندگیت بهتر میشه در صورتی که به شدت نیاز داری عقده هاتو تحلیه کنی. این چیزایی که ما می گیم همش درسته ولی انسان موجود پیچیده ای است و نمیشه برای تک تک رفتارها قانون تایین کرد. گاهی در دو مورد به ظاهر مشابه دو یک راهکار جواب نمیده. راهش دستور های کلی مثل تقوا و فرو بردن خشم و ... است. یک راه دیگه اینه که هر چیزی که برای خودت می پسندی برای دیگران هم بپسندی و ..
پست های شما خیلی جذاب هستند و شما بیان شیرینی دارید. بهتون تبریک میگم. امیدوارم این بحثها به همه کمک کرده باشه.[/]

بانو ذلفا;375683 نوشت:
سلام دوستان چرا همه فک میکنن من اومدم قهر!

خب ما که چشم نداریم ...........وقتی گفتی تو خونه ی پدرت هستی این تصور برامون پیش اومد

بانو ذلفا;375683 نوشت:
الان فک میکنن که تو یک مرد این جوری هستی

من اینجوری فکر نکردم خواهری ....تو اینجوری معرفی کردی ...بی خودی ننداز گردن بچه مردم :khaneh:

[="Book Antiqua"][="Indigo"]

ورود ممنوع;375620 نوشت:
سلام علیکم. آیا امکانش هست با پدرشوهر و مادرشوهرتون صحبت کنید و موضوع رو با آنها در میان بگذارید؟؟؟؟؟

سلام .
ببخشید وارد شدم!:Cheshmak:
من اعتقاد دارم مسایل خانواده به هیچ وجه نباید با دیگران مطرح بشه:no:
به خصوص با خانواده ها و پدر و مادر ها.(مگر دیگه تو یک موردی که مطمئنیم نتیجه دزست میده)
من شخصا از شوهرم حتی جلوی خانواده ی خودش هم دفاع میکنم. طوری که مادر شون فهمیدن که من بدم میاد که به شوهرم خیلی ایراد بگیرن. تاثیر خوبی هم داشته.هم شوهرم خوشش اومده و هم اینکه بقیه فهمیدن که باید احترام همسرمو داشته باشن. آخه پس فردا قراره که اون پدر بچه هام باشه و باید برای بچه پدرش قابل احترام باشه و مستقل باشه.
خلاصه اینکه تا حد امکان سعی میکنم مشکلاتمو هیچ کس نفهمه. در این مورد حدیثی از امام صادق هم هست که می فرمایند:
مشکلات زندگیت رو برای دیگران تشریح نکن چون در نظر اونها کوچک میشی و فک میکنن مشکلات تو رو به زمین زده!
اگه خیلی نیاز داشتی خودتو تخلیه کنی میتونی بیای تو اسک دین:Cheshmak:[/]

[="Book Antiqua"][="Indigo"]

مهر...;375800 نوشت:
خب ما که چشم نداریم ...........وقتی گفتی تو خونه ی پدرت هستی این تصور برامون پیش اومد

ببخشید اخه تو یه پست دیگه نوشته بودم که ما رفتیم خونمون فک کردم دیدینش!

آخه من همین جوری ام .هر وقت به هم میریزم. داغون میشم ولی بعد که مشکلم حل شد کمکم رو فرم میام. هممون همین جوری هستیم! به خاطر همینه که میگن اکثر اینهایی که یه دفعه طلاق میگیرن بعد پشیمون میشن! آخه به قول همسرم: زن و مرد مثل آب و آتیشن:aatash: {ترسیدم}[/]

ببخشيد منم يه نظر دارم!
سعي كنيد خودتون رو يكم تغيير بدين! يكم اجتماعي تر بشين و از اين حالت لذت ببرين!
خوب شما حجاب گرفتن براتون مشكله و همسرتون تنهايي و گرماي شهر پدر و مادرتون!
راستي يه كار بكنين دل همسرتون براي خلوتتون تنگ بشه

بانو ذلفا;375683 نوشت:
[=Book Antiqua]
سلام دوستان چرا همه فک میکنن من اومدم قهر!:khobam:با با من خوبم همسرم هم الان کنارمه و دارم براش میگم که بچه های اسک دین الان فک میکنن که تو یک مرد این جوری هستی :lol:و کلی خندیدیم!:khaneh:

خوب وقتی یکی می ره خونه باباش و لج و لج بازی و از این جور حرفا یعنی اومده قهر دیگه.:Gig::Gig::Gig::Gig::Gig::Gig::Gig::Gig::Gig:

خدا رو شکر که در کنار هم هستین و با هم میخندین.

[=Book Antiqua]
من اعتقاد دارم مسایل خانواده به هیچ وجه نباید با دیگران مطرح بشه:no:

دقیقا درسته اصلا خانواده ها در جریان باشن مگه دیگه راهی نباشه اونم نه بابا ناراحتی و عصبانیت بیان بشه که او بنده خدا ها هم ناراحت بشن

ایشالا شما هم مشکلت با راهنمایی دوستان حل میشه

موفق باشین و خوشبخت


موضوع قفل شده است