جمع بندی لطفا مرا از این دوراهی برهانید! واقعا نیاز به مشاوره دارم!

تب‌های اولیه

19 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
لطفا مرا از این دوراهی برهانید! واقعا نیاز به مشاوره دارم!

سلام نمیدونستم این حرفارو باید کجای این سایت بزنم... یعنی من مسلمان شدن رو در این نمیدونم که صرفا چون خانوادم مسلمان بودن مسلمان باشم... از کودکی دین برام مهم نبود یعنی برام این معنا نداشت که چرا باید دینمو برتر بدونم و پیروان ادیان دیگه رو نهی کنم یا به شدت بهشون توهین کنم بگم کافر.... ولی اینکه خدا چیه و کیه برام سوال بود ولی خب من مثل تمام بچه دینی ها نماز می خوندم و دلیلشو نمیدونستم و .... ...
اما یک دفعه تصمیم گرفتم نماز خوندن ر قطع کنم چون اون نماز بدون دلیل برام معنایی نداشت جز به سخره گرفتن نیروی مطلق... بزرگتر شدم .... با خارجی ها صحبت کردم و ناگهان با واژه ی بی خدا روبه رو شدم چیزی که برام تازگی داشته... بی خدایی .. کفر مطلق.... یعنی تا بحال شنیده بودم کسانی هستن که دینی ندارند ولی اعتقاد به خدا نداشتن برام قابل هضم نبود و به مبارزه و بحث با اونا پرداختم حتی یکی از اونا متقاعد شده بود ولی اونایی که قبول نداشتن سوالایی از من پرسیدن که من حتی نمیتونستم جواب بدم.. مگه من مسلمان نبودم؟ من چگونه مسلمانی بودم که حتا یارای پاسخ گویی به سوال های ساده ی اونا نداشتم... این چگونه دین داری بود که من داشتم... منی که نماز رو انداخته بودم کنار چگونه کسانی که نمیدونستن اسلام چیه رو میخواستم بسوی خدا بیارم؟؟؟؟؟؟؟؟! نادان بودم ولی من سنی نداشتم زیاد ولی تصمیم گرفتم ادیان رو مطالعه کنم از الهیش تا غیر الهیش .. همشو خوندم مطالعه کردم با موافقان و مخالفانشون حرف زدم.... و پس از چند سال . و کمک از کتاب های پر محتوای دینی در مدارس و به خصوص قرآن کریم و یکی از معلم هام که دیگه ازش سراغی ندارم.... به این نتیجه رسیدم که اسلام واقعا دین حقه... اما همیشه دین یکی بوده و هست و انتخاب دین دیگه برام معنا نداره یعنی تنها دین باید دین ابراهیم حنیف یا حق گرا باشه و خاتم آن حضرت محمد... حتی کتاب های ضد ... رو هم خوندم و اکنون میتونم به صراحت میتونم بگم همش پوچ و بی ارزش و غیر عقلانیه و فقط دید مادی در اون درنظر گرفته میشه همراه با ترس با گول خوردن.... و واقعا گاهی متاسف می شدم از اینکه تنها کوکورانه باید راهی را پیش برد...
د.باره اومدم سر خونه ی اول و مسلمان بودن و دوباره مانند یک مسلمان زندگی کردم ولی الان توی دوراهی قرار گرفتم واقعا نمیدونم چکار باید بکنم شاید اطلاعاتی که سراغشون رفتم تنها 13 یا 14 سال داشتم و این باعث شده که الان که 18 سال دارم با انباری از اطلاعات و اینکه همیشه خودم بود که در مقابل مبارزه کردم و اندیشه کردم ... دیگه بریدم ... میدونم همش تفصیر خودم بوده و بی پروایی خودم! واقعا نمیدونم چرا احساس پوچی میکنم دیگه این دنیا برام ارزشی نداره ... حتی علاقه ای به ازدواج ندارم چون جایی که زندگی میکنم نمیتونم با عقاید و ریاکاری و ربا خواری ها و حق کشی ها کنار بیام...... دوست دارم زود تر از جایی که نمیخوام اسمشو ببرم به یه جای دیگه برم ولی دخترم چطوری ؟! احساس میکنم علمی که باعث کشتن دیگری باعث ظلم بخواد بشه همان بهتر که نشه ... از اینکه طبیعت داره نابود میشه حالم بد میشه از اینه احساس میکنم این منم من انسان که دارم با دست خوم خودمو به نابودی میکشونم بدم میاد ... همشو از حرص و از میدونم از اینکه در دنیای واقعی که مانند یک بازی هست حالم بهم میخوره و مدام از سرزنش های اطرافیان خسته شدم... برام فرقی نداره که اکنون چه انسانی باشه کجا زندگی کنه و چه دینی داشته باشه چون مطمئنم اکثر انسان ها فقط نام دینو دارن ولی واقعا خودشون هم نمیدونن چرا از اون دین ها دارن پیروی میکنن.... و میدونم با بندگی و خلوص و ایمان میشه آدم هایی که یکمی نشانه ی حقیقت گرایی توی ضمیرشون باشه و در خودشون نکشه باشن به حق دعوت کرد .. حق یعنی توحید .... و عدل الهی.... اما با این دوراهی ها چه کنم.... حتی گاهی تند خویی هم میکنم درمورد عقاید کورکورانه... کسی نیست از مشاوران اینجا که منو راهنمایی کنه... من جز همین اینترنت راهی برای ارتباط با افراد کارشناس دینی ندارم... ممنون

با نام و یاد دوست





سلام بر شما خواهر بزرگوار
خدا رو شکر که اسلام را آن طور که باید شناخته اید و اهل تحقیق و بررسی بوده اید.
بله بزرگان اخلاق می گویند بزرگترین نعمت، نعمت هدایت است و شکر متناسب را می طلبد.
وقتی داستان ائمه و انبیا را می خوانیم می بینیم آنها در همین زندگی دنیایی و در کنار دیگران رشد کردند
خیلی ها با شهوت به جهنم می روند ولی یوسف به بهشت می رود.
هابیل در کنار قابیل زندگی می کرد
یوسف در کنار برادران حسود و کینه توز
و حضرت موسی در دل حکومت پادشاهی بزرگ شد
حضرت ابراهیم عمویش آذر را نصیحت می کرد که بت نپرست و...
و آسیه با صبر و ایمانش که در کنار طاغوتی که ادعای خدایی می کرد به جایی رسید که در قرآن او را به عنوان الگوی همه مؤمنان، مرد و زن، نام برده اند
«و ضَربَ اللهُ مَثَلاً لِلذينَ آمَنُوا امرَاَةَ فِرعَونَ اذ قالَتْ رَبِّ ابْنِِ لِي عِندَكَ بَيتاً فِي الجَنّةِ و نَجِّني مِن فِرعَونَ و عَمَلِهِ و نَجِّني مِنَ القَومِ الظالِمِين» (تحريم، 11)؛ براى كسانى كه ايمان آوردند خداوند همسر فرعون را مَثل آورده آنگاه كه گفت: پروردگارا پيش خود در بهشت براى من خانه اى بساز و مرا از فرعون و كردارش نجات بخش و مرا از دست مردم ستمگر برهان.
همین الان هم بسیاری از مسؤولان خداشناس با سختی کار می کنند به عنوان نمونه دوستی دارم قاضی است او از برخی از همکاران نادرستش در رنج است ولی می گوید چاره چیست نباید ما صحنه را برای رشوه گیران خالی کنیم.
برای این که توان بیشتری داشته باشید باید به خدا پناه ببرید و از ایشان کمک بخواهید
برای خود دوستانی همدل و هم کیش بیابید
از خواهران ایمانی و موفق این سایت دوست برگزینید
در زندگی مدیریت زمان داشته باشید: عبادت، تلاش، معاشرت سالم و استفاده از لذت های حلال. در روایت بیان شده که استفاده از لذت های حلال را نباید کم بگیریم چون نشاط و انرژی ما را برای سه بخش اول بیشتر می کند
اگر سئوالی بود باز بفرمایید در خدمت شما هستم.
سعی کنید با توجه به دقت های روان شناختی امر به معروف و نهی از منکر، افرادی را که بیشتر مستعد هستند، را کمک کنید
موفق باشید

من هم در جوانی سال ها دچار تزلزل و شک بودم .. دین مادر و پدرم نسبتا درست بود اما تو بعضی جزییات کمکاری داشتن من فک میکردم مطالعه کتاب یا شبهات دینی با مطالعه خود قرآن خیلی فرقی ندارد
توحی - عدل - معاد آنطوری که الان هست در دل من محکم نبود
وقتی به سن تکلیف ر سیدم حس میکردم دینم و مسلمان بودن بیخوده چون من چیزی را خودم تجربه نکرده بودم و ارثی بهم رسیده بود
اما
هیچ گاه تا قبل اینکه در مورد فکر هایی که تو ذهنم بود به یقین نرسیدم نماز یا اعتقاد دیگه از گذشته ام را رها نکردم
پایه را نگه داشتم
و دنبال یه سرنخ یه راهی برا شناخت کلاملا انفرادی خدا - دین - پیامبر بودم.
هیچ گاه دلم به هیچ کتابی یا حرفی محکم نشد
بجز به قرآن

من از 18 سالگی خواندن روزی 1 صفحه از قرآن فقط به هدف نزدیک شدن به خدا می خونم اما
همین قرآن دل مرا دربرابر همهد چیز محکم کردن و چرایی بوجود آودن این دوگانگی ها
کمبود ها ، بی عدالتی ، نافرجام ها حتی مسائل دنیوی مثل طلاق زلزله روابط انسان ها گوناگونی نژاد یا نتها شدن انسان
بدستم اومد

قرآن مستقیما چیزهایی که نیاز داشتم را نوینویسه بلکه عملا آنهارا در نفس مطمئنه من تزریق میکنه

خلاصه حرفم: برای رفع دو دلی ات یه مدت قرآن بعلوه فهمیدن آن مستمر اما سبک بخوان:Hedye: ... متن+معنی یادت نره مهم اونه:ok:

دختر بی نشان;350643 نوشت:
و میدونم با بندگی و خلوص و ایمان میشه آدم هایی که یکمی نشانه ی حقیقت گرایی توی ضمیرشون باشه و در خودشون نکشه باشن به حق دعوت کرد .. حق یعنی توحید .... و عدل الهی.... اما با این دوراهی ها چه کنم.... حتی گاهی تند خویی هم میکنم درمورد عقاید کورکورانه... کسی نیست از مشاوران اینجا که منو راهنمایی کنه... من جز همین اینترنت راهی برای ارتباط با افراد کارشناس دینی ندارم... ممنون

سلام
باید به شما که برای کشف حقیقت ذهنی سعی و تلاشی اینچنین کردید آفرین گفت
کارتون قابل ستایش و تقدیره
اما چیزی که شما بهش رسیدید فقط میتونه ذهن شما رو قانع کنه
اما همانطور که خودتون گفتید درونتون آرام نگرفته و هنوز عمق اونو پیدا نکردید
اما نگران نباشید به خودتون فشار عصبی وارد نکنید
بگو با تحقیق و تلاش به اینجا رسیدم اما این پایان راه نیست
بلکه کاری که کردم قدمهای ارزشمندی در یک راه پرشکوهه
باید استقامت کنید و اطمینان و یقینی رو که بدست آوردین با شک و دو دلی عوض نکنید
همچنان معیارتون همون ارزشهای والایی باشه که بدست آوردین اونو با عمل افراد محک نزنید بلکه افراد رو با اون محک بزنید
او در حقیقت ، حقیقت شماست براش ارزش قائل بشید و به این سادگیها از دستش ندین
بذارید مردم و دنیا هرطور میخواد باشه شما با اون حقایق والا باقی بمونید
ولی همچنان راه بازه
حالا که میدونی چه مکتب و آئینی حقه بیشتر درش مطالعه کن تا مقصد و راه رو بهتر بشناسی
بعد در راه حقیقتی که یافتی استقامت کن
اگر خار مغیلان بیابان جامعه تورا هم آزار دهد همچنان مسیرت رو ادامه بده
هرجایی هستی با هرکه و در هر شرایط
بدان که او با شماست
و هو معکم اینما کنتم
با اونی که دائما باهاته انس بگیر و به گل روی او از همه خطاها و زشتیها چشم پوشی کن
شیخ ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت آفرین بر نظر پاک خطا پوشش باد
و اما بعد از این باید راه درون رو پیدا کنی
راه جان ، راه چشیدن و دیدن آن حقایقی که در مقام ذهن و عقل بهش رسیدی
تا جان آرام گیرد و دل راضی شود
و این مسیر مسیر معرفت و عشق الهی است
و این راهی است که همیشه و بر همگان باز است
من طلبنی وجدنی و من وجدنی عرفنی و من عرفنی عشقنی
کار آسان نیست
تنها راه آسان شدنس دست زدن به دامان رهبران راه است
چنگ زدن به محبت و تبعیت از پاکان پاک
و البته اینها خود راههایی دارند
راههایشان عالمان پرهیزکار و رسیده به جان حقیقت
آنها را جستجو کن و در کنارشان آرام بگیر
سلام علیکم طبتم فادخلوها خالدین
فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی
خدایت را برای یافتنش فریاد کن التماس کن گریه کن که او اجابت کننده است
و اذا سالک عبادی عنی فانی قریب اجیب دعوه الداع اذا دعان
یا علی
و هوالله الهادی الموفق

دختر بی نشان;350643 نوشت:
سلام نمیدونستم این حرفارو باید کجای این سایت بزنم... یعنی من مسلمان شدن رو در این نمیدونم که صرفا چون خانوادم مسلمان بودن مسلمان باشم... از کودکی دین برام مهم نبود یعنی برام این معنا نداشت که چرا باید دینمو برتر بدونم و پیروان ادیان دیگه رو نهی کنم یا به شدت بهشون توهین کنم بگم کافر.... ولی اینکه خدا چیه و کیه برام سوال بود ولی خب من مثل تمام بچه دینی ها نماز می خوندم و دلیلشو نمیدونستم و .... ...
اما یک دفعه تصمیم گرفتم نماز خوندن ر قطع کنم چون اون نماز بدون دلیل برام معنایی نداشت جز به سخره گرفتن نیروی مطلق... بزرگتر شدم .... با خارجی ها صحبت کردم و ناگهان با واژه ی بی خدا روبه رو شدم چیزی که برام تازگی داشته... بی خدایی .. کفر مطلق.... یعنی تا بحال شنیده بودم کسانی هستن که دینی ندارند ولی اعتقاد به خدا نداشتن برام قابل هضم نبود و به مبارزه و بحث با اونا پرداختم حتی یکی از اونا متقاعد شده بود ولی اونایی که قبول نداشتن سوالایی از من پرسیدن که من حتی نمیتونستم جواب بدم.. مگه من مسلمان نبودم؟ من چگونه مسلمانی بودم که حتا یارای پاسخ گویی به سوال های ساده ی اونا نداشتم... این چگونه دین داری بود که من داشتم... منی که نماز رو انداخته بودم کنار چگونه کسانی که نمیدونستن اسلام چیه رو میخواستم بسوی خدا بیارم؟؟؟؟؟؟؟؟! نادان بودم ولی من سنی نداشتم زیاد ولی تصمیم گرفتم ادیان رو مطالعه کنم از الهیش تا غیر الهیش .. همشو خوندم مطالعه کردم با موافقان و مخالفانشون حرف زدم.... و پس از چند سال . و کمک از کتاب های پر محتوای دینی در مدارس و به خصوص قرآن کریم و یکی از معلم هام که دیگه ازش سراغی ندارم.... به این نتیجه رسیدم که اسلام واقعا دین حقه... اما همیشه دین یکی بوده و هست و انتخاب دین دیگه برام معنا نداره یعنی تنها دین باید دین ابراهیم حنیف یا حق گرا باشه و خاتم آن حضرت محمد... حتی کتاب های ضد ... رو هم خوندم و اکنون میتونم به صراحت میتونم بگم همش پوچ و بی ارزش و غیر عقلانیه و فقط دید مادی در اون درنظر گرفته میشه همراه با ترس با گول خوردن.... و واقعا گاهی متاسف می شدم از اینکه تنها کوکورانه باید راهی را پیش برد...
د.باره اومدم سر خونه ی اول و مسلمان بودن و دوباره مانند یک مسلمان زندگی کردم ولی الان توی دوراهی قرار گرفتم واقعا نمیدونم چکار باید بکنم شاید اطلاعاتی که سراغشون رفتم تنها 13 یا 14 سال داشتم و این باعث شده که الان که 18 سال دارم با انباری از اطلاعات و اینکه همیشه خودم بود که در مقابل مبارزه کردم و اندیشه کردم ... دیگه بریدم ... میدونم همش تفصیر خودم بوده و بی پروایی خودم! واقعا نمیدونم چرا احساس پوچی میکنم دیگه این دنیا برام ارزشی نداره ... حتی علاقه ای به ازدواج ندارم چون جایی که زندگی میکنم نمیتونم با عقاید و ریاکاری و ربا خواری ها و حق کشی ها کنار بیام...... دوست دارم زود تر از جایی که نمیخوام اسمشو ببرم به یه جای دیگه برم ولی دخترم چطوری ؟! احساس میکنم علمی که باعث کشتن دیگری باعث ظلم بخواد بشه همان بهتر که نشه ... از اینکه طبیعت داره نابود میشه حالم بد میشه از اینه احساس میکنم این منم من انسان که دارم با دست خوم خودمو به نابودی میکشونم بدم میاد ... همشو از حرص و از میدونم از اینکه در دنیای واقعی که مانند یک بازی هست حالم بهم میخوره و مدام از سرزنش های اطرافیان خسته شدم... برام فرقی نداره که اکنون چه انسانی باشه کجا زندگی کنه و چه دینی داشته باشه چون مطمئنم اکثر انسان ها فقط نام دینو دارن ولی واقعا خودشون هم نمیدونن چرا از اون دین ها دارن پیروی میکنن.... و میدونم با بندگی و خلوص و ایمان میشه آدم هایی که یکمی نشانه ی حقیقت گرایی توی ضمیرشون باشه و در خودشون نکشه باشن به حق دعوت کرد .. حق یعنی توحید .... و عدل الهی.... اما با این دوراهی ها چه کنم.... حتی گاهی تند خویی هم میکنم درمورد عقاید کورکورانه... کسی نیست از مشاوران اینجا که منو راهنمایی کنه... من جز همین اینترنت راهی برای ارتباط با افراد کارشناس دینی ندارم... ممنون

//////////////////////////////////

[=arial]بسمه تعالی

با سلام

مشکل شما در این است که نمی دانید اصول دین را باید با تحقیق قبول کنید
[=arial]
و برای انجام فروع دین دیگر مشکلی نیست چون اصول دین را با اعتقاد قبول کرده اید

ثانیا ما خودمان و خانواده و اطرافیانمان را باید در جهت کمال انسانی بسازیم

تا بتوانیم اگر لازم شد هدایتگر افراد جاهل هم باشیم تا وقتی که شما بنشینید و دنبال

کسی بگردید که خوب دین را عمل کند زیاد موفق نیستید زیرا از نهاد و درون انسانهای دیگر باخبر نیستیم

و شاید کار آنها به اندازه دانسته هایشان باشد و خدا بیشتر از ایشان انتظار نداشته باشد البته اگر سعی خود را کرده باشند

و در ضمن برای خود اهداف مومنانه داشته باشید تا زندگی تان به پوچی نگراید

اگر وقت شد ادامه خواهم داد ............

سلام
ببينيد من فكر مي كنم شما در "تفكر انتزاعي"(تفکر حل مسئله ای،يعني طرز فكري كه شخص خودش بتواند از راه عقلي بسياري از مسائل را كه حتي اطلاعات چنداني نسبت به آن ندارد حل كند.) يه مقدار مشكل دارين. شما انبار بزرگي از اطلاعات دارين در حالي كه قابليت استنباط اين اطلاعات رو به تناسب اطلاعاتتون ندارين.
شخصا هر چند ماه كه تفكرم به سمت پوچ گرايي و عدم تفكر انتزاعي ميره با خوندن كتب فلسفي آرامش مي گيرم.پيشنهاد من اينه كه حتما فلسفه بخونيد البته فلسفه چيز سنگيني نيست فقط كافيه از اساتيداسك دين بخواهيد چند كتاب بهتون معرفي كنن.فلسفه دريچه اي به جهاني با طرزفكري متفاوت.
(البته همه اين توضيحات و راه حل به شرطيه كه من مسئله و مشكل(عدم تفكر انتزاعي) رو درست تشخيص داده باشم.)
البته توصيه هاي جناب حامي رو جدي بگيريد ويكبار ديگه عميق مطالعه كنيد.حرفاشون بجاست،خصوصا در مورد نشاط حلال من احساس مي كنم شما به خاطر دختر بودنتون برخي از شادي ها و نشاط زندگي رو از دست داديد چراشو نمي دونم .
سعي كنيديه برنامه مطالعاتي مناسب و متناسب با سنتون در نظر بگيريد.والبته همين اسك دين واقعا نشاط و سرزندگي وآگاهي هاي زيادي به آدمي مي دهد كافيه به قسمت هاي مختلف سايت يه سري بزنيد.ونوشته هاي جناب حامي هم معمولا توام با خنده و طنزه و به دل ميشينه همينطور ساير اساتيد بزرگ وار مثل جناب روح بخش كه بيشتر در امور عرفان و خداشناسي و ... فعالن وصحبتاشون آرامش خوبي به آدم مي ده.خوب من زياد وبزرگ تر از خودم حرفيدم.:Nishkhand:
فعلا خدا نگه دار.:Gol:

سلام
من هم خیلی خوشحال شدم که شما با این پشتکار و تلاش و تحقیق تونستید بفهمید که قضیه چی به چیه
بنظر من شما کمی کمی افسرده شدید چون یبار در سن پایین یه چیز دیگه رو قبول کردید و حالا با عقل و دلیل فهمیدید که راه درست یه چیز دیگه هست پس این دو یه تضاد درونی بوجود میاره که تنها راهش رفتن به باطن چیزی هست که شما بهش رسیدید
بنظر من این دوراهی نباید شما رو دلسرد کنه چرا که این راهی که انتخاب کردید مطمعنا ابتدای کارش راه اسونی نیس
شما با دل و جان صبر داشته باشید و با تمرکز همین راه رو برید و روز به روز به دامنه اطلاعاتتون و شناخت حقیقی خودتون بیافزایید
کم کم بعد از مدتی این دل زدگی این احساسی که حتی نشاط و شادابی رو از شما گرفته از بین می ره
دو اصل رو رعایت کنید
1:تلاش و پشتکار در همین راه و عدم قطع امید به خدا
2:سعی کنید تا می تونید از تنهایی بپرهیزید سعی کنید ارتباطاطون زیاد کنید و جواب سوالاتتون رو از هر طریقی که شده پیدا کنید ولی از ته دل همیشه این امید داشته باشید که دین حقه
همچنین هر چیزی که باعث بوجود اومدن افسردگی می شه بپرهیزید
بازم خیلی خوشحالم شما با این سطح تفکر و ایمان با این سن
یا علی

به نام خالق حوا

خواهرم سلام

یه نکته ای رو خدمتت عرض کنم !

شما مسلمون شدی ولی مومن نشدی هنوز ، علم داری اما به این علمت ایمان نداری !
تو میدونی خدا هست شاید خیلی بهتر از من اما هنوز عاشق خدا نشدی ، چه خوبه که علمت به سمت محبت کشیده بشه !

ذکری که شما می گی با ذکری که یه آأم نا آگاه می گه باید باهم فرق داشته باشه .

اسلام حقه ، میدونیم . مهم اینه که چقدر بتونیم به این حقانیت نزدیک بشیم و با پند و موعظه ی حسنه بقیه رو هم به این راه بکشونیم

و در ضمن این که می گی این علم باعث احساس پوچی شده ،

وَقُل رَّبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّيَاطِينِ

یا علی

حامی;350944 نوشت:
سلام بر شما خواهر بزرگوار
خدا رو شکر که اسلام را آن طور که باید شناخته اید و اهل تحقیق و بررسی بوده اید.
بله بزرگان اخلاق می گویند بزرگترین نعمت، نعمت هدایت است و شکر متناسب را می طلبد.
وقتی داستان ائمه و انبیا را می خوانیم می بینیم آنها در همین زندگی دنیایی و در کنار دیگران رشد کردند
خیلی ها با شهوت به جهنم می روند ولی یوسف به بهشت می رود.
هابیل در کنار قابیل زندگی می کرد
یوسف در کنار برادران حسود و کینه توز
و حضرت موسی در دل حکومت پادشاهی بزرگ شد
حضرت ابراهیم عمویش آذر را نصیحت می کرد که بت نپرست و...
و آسیه با صبر و ایمانش که در کنار طاغوتی که ادعای خدایی می کرد به جایی رسید که در قرآن او را به عنوان الگوی همه مؤمنان، مرد و زن، نام برده اند
«و ضَربَ اللهُ مَثَلاً لِلذينَ آمَنُوا امرَاَةَ فِرعَونَ اذ قالَتْ رَبِّ ابْنِِ لِي عِندَكَ بَيتاً فِي الجَنّةِ و نَجِّني مِن فِرعَونَ و عَمَلِهِ و نَجِّني مِنَ القَومِ الظالِمِين» (تحريم، 11)؛ براى كسانى كه ايمان آوردند خداوند همسر فرعون را مَثل آورده آنگاه كه گفت: پروردگارا پيش خود در بهشت براى من خانه اى بساز و مرا از فرعون و كردارش نجات بخش و مرا از دست مردم ستمگر برهان.
همین الان هم بسیاری از مسؤولان خداشناس با سختی کار می کنند به عنوان نمونه دوستی دارم قاضی است او از برخی از همکاران نادرستش در رنج است ولی می گوید چاره چیست نباید ما صحنه را برای رشوه گیران خالی کنیم.
برای این که توان بیشتری داشته باشید باید به خدا پناه ببرید و از ایشان کمک بخواهید
برای خود دوستانی همدل و هم کیش بیابید
از خواهران ایمانی و موفق این سایت دوست برگزینید
در زندگی مدیریت زمان داشته باشید: عبادت، تلاش، معاشرت سالم و استفاده از لذت های حلال. در روایت بیان شده که استفاده از لذت های حلال را نباید کم بگیریم چون نشاط و انرژی ما را برای سه بخش اول بیشتر می کند
اگر سئوالی بود باز بفرمایید در خدمت شما هستم.
سعی کنید با توجه به دقت های روان شناختی امر به معروف و نهی از منکر، افرادی را که بیشتر مستعد هستند، را کمک کنید
موفق باشید

از کمک شما واقعا متشکرم راستش من خیلی دیر دوباره اومدم این سایت تا جواب بدم و از این بابت شرمنده ... راستش همون موقع کامپیوترم دچار نقص شدو من نتونستم بیام و تا الان طول کشید... توی این مدت خیلی چیزا رو برای خودم تغییر دادم و فکر میکنم کمی آرام شدم و لی قطعا از راهکار های شما بیشتر بهره خواهم برد... ممنونم!

خلوت شب;352873 نوشت:

خلاصه حرفم: برای رفع دو دلی ات یه مدت قرآن بعلوه فهمیدن آن مستمر اما سبک بخوان:Hedye: ... متن+معنی یادت نره مهم اونه:ok:

سپاس گزارم... بله من هر شب موقع خواب معنای قران رو میخونم! ولی خب یه مدت کوتاهی هست که نمیخونم( ...) ولی واقعا فکر کنم احتیاج داشته باشم ممنونم به یادآوری...

حامد;352903 نوشت:
سلام
باید به شما که برای کشف حقیقت ذهنی سعی و تلاشی اینچنین کردید آفرین گفت
کارتون قابل ستایش و تقدیره
اما چیزی که شما بهش رسیدید فقط میتونه ذهن شما رو قانع کنه
اما همانطور که خودتون گفتید درونتون آرام نگرفته و هنوز عمق اونو پیدا نکردید
اما نگران نباشید به خودتون فشار عصبی وارد نکنید
بگو با تحقیق و تلاش به اینجا رسیدم اما این پایان راه نیست
بلکه کاری که کردم قدمهای ارزشمندی در یک راه پرشکوهه
باید استقامت کنید و اطمینان و یقینی رو که بدست آوردین با شک و دو دلی عوض نکنید
همچنان معیارتون همون ارزشهای والایی باشه که بدست آوردین اونو با عمل افراد محک نزنید بلکه افراد رو با اون محک بزنید
او در حقیقت ، حقیقت شماست براش ارزش قائل بشید و به این سادگیها از دستش ندین
بذارید مردم و دنیا هرطور میخواد باشه شما با اون حقایق والا باقی بمونید
ولی همچنان راه بازه
حالا که میدونی چه مکتب و آئینی حقه بیشتر درش مطالعه کن تا مقصد و راه رو بهتر بشناسی
بعد در راه حقیقتی که یافتی استقامت کن
اگر خار مغیلان بیابان جامعه تورا هم آزار دهد همچنان مسیرت رو ادامه بده
هرجایی هستی با هرکه و در هر شرایط
بدان که او با شماست
و هو معکم اینما کنتم
با اونی که دائما باهاته انس بگیر و به گل روی او از همه خطاها و زشتیها چشم پوشی کن
شیخ ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت آفرین بر نظر پاک خطا پوشش باد
و اما بعد از این باید راه درون رو پیدا کنی
راه جان ، راه چشیدن و دیدن آن حقایقی که در مقام ذهن و عقل بهش رسیدی
تا جان آرام گیرد و دل راضی شود
و این مسیر مسیر معرفت و عشق الهی است
و این راهی است که همیشه و بر همگان باز است
من طلبنی وجدنی و من وجدنی عرفنی و من عرفنی عشقنی
کار آسان نیست
تنها راه آسان شدنس دست زدن به دامان رهبران راه است
چنگ زدن به محبت و تبعیت از پاکان پاک
و البته اینها خود راههایی دارند
راههایشان عالمان پرهیزکار و رسیده به جان حقیقت
آنها را جستجو کن و در کنارشان آرام بگیر
سلام علیکم طبتم فادخلوها خالدین
فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی
خدایت را برای یافتنش فریاد کن التماس کن گریه کن که او اجابت کننده است
و اذا سالک عبادی عنی فانی قریب اجیب دعوه الداع اذا دعان
یا علی
و هوالله الهادی الموفق

مممنونم از راهنمایی ژرف و زیباتون ... با این اوصاف در خیلی از چیزها و رفتار هام باید صرف نظر کنم.... و در برخی تجدید نظر! :Gol:

yanoor;352999 نوشت:
//////////////////////////////////

[=arial]بسمه تعالی

با سلام

مشکل شما در این است که نمی دانید اصول دین را باید با تحقیق قبول کنید
[=arial]
و برای انجام فروع دین دیگر مشکلی نیست چون اصول دین را با اعتقاد قبول کرده اید

ثانیا ما خودمان و خانواده و اطرافیانمان را باید در جهت کمال انسانی بسازیم

تا بتوانیم اگر لازم شد هدایتگر افراد جاهل هم باشیم تا وقتی که شما بنشینید و دنبال

کسی بگردید که خوب دین را عمل کند زیاد موفق نیستید زیرا از نهاد و درون انسانهای دیگر باخبر نیستیم

و شاید کار آنها به اندازه دانسته هایشان باشد و خدا بیشتر از ایشان انتظار نداشته باشد البته اگر سعی خود را کرده باشند

و در ضمن برای خود اهداف مومنانه داشته باشید تا زندگی تان به پوچی نگراید

اگر وقت شد ادامه خواهم داد ............

از شما به خاطر راهنماییتون سپاس گزارم!

اوه نه هرگز در صدد ان نبودم که افراد را بسنجم چون همیشه به این باور داشتم که همه در زندگی در یک خانواده و در یک فرهنگ خاص رشد کرده اند و بسیاری از اشتباه ها به دلیل جهل و مطالعه ناکافی و سطحی نگری هاست و از همه مهم تر عملکرد خانواده و تربیت که فکر میکنم نقش اساسی داره و عقل گاهی شاید به پستی هم کشیده بشه برای همین بوده که در زندگی انسان ها کسانی امدند که آدمی را به سوی حق بخوانند نه پیروی از هوای نفس و پیروی از جهل حتی اگر یک اعتقاد دیرینه و آباو اجدادی باشد ... و اینکه حتی شخصی که خیلی بد باشه و انگشت نمای همه ولی هرگز به خودم اجازه نمیدم که نسبت به او ظنی داشته باشم زیرا میدونم که چه بسا قادر متعادل و نور آسمان ها و زمین بهتر از هر کسی از حقایق و زشتی ها و روان و پاکی افراد باخبره و نمیتوان از ظاهر حکم کرد بلکه سیرت مهم است البته گویند که زشتی و یا زیبایی درون در وجه نمود پیدا میکنه ولی اون زشتی ظاهری و یا طهارت و زیبایی ظاهری نیست که با چشم دیده میشه بلکه همون سیرتی است که از طریق دل احساس میشه ... چه بسا گاه در سردرگمی ها غرق شدند و نیاز به کمک داشته داشته باشند ...

براین خواهم بود که به اهداف حسنه و مومنه توجهی بیشتری داشته باشم و در پایان تجدید نظری در خصوص برخی از عملکرد هایم ... باز هم ممنون از پاسختون!

محمد18;353049 نوشت:
سلام
ببينيد من فكر مي كنم شما در "تفكر انتزاعي"(تفکر حل مسئله ای،يعني طرز فكري كه شخص خودش بتواند از راه عقلي بسياري از مسائل را كه حتي اطلاعات چنداني نسبت به آن ندارد حل كند.) يه مقدار مشكل دارين. شما انبار بزرگي از اطلاعات دارين در حالي كه قابليت استنباط اين اطلاعات رو به تناسب اطلاعاتتون ندارين.
شخصا هر چند ماه كه تفكرم به سمت پوچ گرايي و عدم تفكر انتزاعي ميره با خوندن كتب فلسفي آرامش مي گيرم.پيشنهاد من اينه كه حتما فلسفه بخونيد البته فلسفه چيز سنگيني نيست فقط كافيه از اساتيداسك دين بخواهيد چند كتاب بهتون معرفي كنن.فلسفه دريچه اي به جهاني با طرزفكري متفاوت.
(البته همه اين توضيحات و راه حل به شرطيه كه من مسئله و مشكل(عدم تفكر انتزاعي) رو درست تشخيص داده باشم.)
البته توصيه هاي جناب حامي رو جدي بگيريد ويكبار ديگه عميق مطالعه كنيد.حرفاشون بجاست،خصوصا در مورد نشاط حلال من احساس مي كنم شما به خاطر دختر بودنتون برخي از شادي ها و نشاط زندگي رو از دست داديد چراشو نمي دونم .
سعي كنيديه برنامه مطالعاتي مناسب و متناسب با سنتون در نظر بگيريد.والبته همين اسك دين واقعا نشاط و سرزندگي وآگاهي هاي زيادي به آدمي مي دهد كافيه به قسمت هاي مختلف سايت يه سري بزنيد.ونوشته هاي جناب حامي هم معمولا توام با خنده و طنزه و به دل ميشينه همينطور ساير اساتيد بزرگ وار مثل جناب روح بخش كه بيشتر در امور عرفان و خداشناسي و ... فعالن وصحبتاشون آرامش خوبي به آدم مي ده.خوب من زياد وبزرگ تر از خودم حرفيدم.:Nishkhand:
فعلا خدا نگه دار.:Gol:

ممنونم:Gol:

cheetah314;353230 نوشت:
به نام خالق حوا

خواهرم سلام

یه نکته ای رو خدمتت عرض کنم !

شما مسلمون شدی ولی مومن نشدی هنوز ، علم داری اما به این علمت ایمان نداری !
تو میدونی خدا هست شاید خیلی بهتر از من اما هنوز عاشق خدا نشدی ، چه خوبه که علمت به سمت محبت کشیده بشه !

ذکری که شما می گی با ذکری که یه آأم نا آگاه می گه باید باهم فرق داشته باشه .

اسلام حقه ، میدونیم . مهم اینه که چقدر بتونیم به این حقانیت نزدیک بشیم و با پند و موعظه ی حسنه بقیه رو هم به این راه بکشونیم

و در ضمن این که می گی این علم باعث احساس پوچی شده ،

وَقُل رَّبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّيَاطِينِ

یا علی

ممنونم از راهنماییتون...:ok:

مسافر درون;353050 نوشت:
سلام
من هم خیلی خوشحال شدم که شما با این پشتکار و تلاش و تحقیق تونستید بفهمید که قضیه چی به چیه
بنظر من شما کمی کمی افسرده شدید چون یبار در سن پایین یه چیز دیگه رو قبول کردید و حالا با عقل و دلیل فهمیدید که راه درست یه چیز دیگه هست پس این دو یه تضاد درونی بوجود میاره که تنها راهش رفتن به باطن چیزی هست که شما بهش رسیدید
بنظر من این دوراهی نباید شما رو دلسرد کنه چرا که این راهی که انتخاب کردید مطمعنا ابتدای کارش راه اسونی نیس
شما با دل و جان صبر داشته باشید و با تمرکز همین راه رو برید و روز به روز به دامنه اطلاعاتتون و شناخت حقیقی خودتون بیافزایید
کم کم بعد از مدتی این دل زدگی این احساسی که حتی نشاط و شادابی رو از شما گرفته از بین می ره
دو اصل رو رعایت کنید
1:تلاش و پشتکار در همین راه و عدم قطع امید به خدا
2:سعی کنید تا می تونید از تنهایی بپرهیزید سعی کنید ارتباطاطون زیاد کنید و جواب سوالاتتون رو از هر طریقی که شده پیدا کنید ولی از ته دل همیشه این امید داشته باشید که دین حقه
همچنین هر چیزی که باعث بوجود اومدن افسردگی می شه بپرهیزید
بازم خیلی خوشحالم شما با این سطح تفکر و ایمان با این سن
یا علی

ممنونم واقعا! :ok::Gol:

سلام... ابتدا باید از همه ی دوستانی که مرا راهنمایی کردند تشکر کنم :Gol: و امیدوارم در سایه حق باشند و سالم و تندرست!

اون روزی که من اومدم که این سوال هارو کنم کمی در استرس شدید بودم و ناآرامی از خیلی جهات... و توی این مدت اتفاقاتی افتاد که خیلی ارام تر شدم و اکنون راهنمایی ها و تلنگر های شما واقعا موثر بود ... البته من فکر کنم یکم در سوالی که کردم خوب توضیح ندادم ... ولی با اینحال شما جواب منو دادید!

سلام دوست خوبم والبته دختربانشان آگاهی...
دیگه بهتره اسم کاربریتون روعوض کنید.:Gol:
خب دوست گلم ازاینکه این روزها خیلی بهترشدیدخوشحالم..البته اینکه حال ماخوب باشه یانه دست خودمونه..واون حالت استرس درشما یکی ازرفتارهای مربوط به سنین نوجوانی ودغدغه های اون هست.خداروشکر نظردوستان رو خیلی خوب بهشون توجه داشتید.

مسیرروعالی پیش بردید .اون استرس ها وناراحتی ها باید باشن چون علامت این هستن که شما دچاردغدغه آگاهی وکنکاش شدید.هیچ جای نگرانی نیست..کلا این دغدغه هاواسه شماخیلی خوبه وباعث ایجاد تلاش دراین سن میشه.ف
قط میمونه موضوع روحی روانی..
به خاطر مسیری که انختاب کردید گهگاهی دچارچالش روحی میشید..
امروزحالتون خوبه چندروز دیگه اگرباز کسی شماروسرزنش کنه ودوباره ظلم رو ببینیدهمون حس سراغتون میاد..پس درکنار رشد اگاهی لازمه که خودتون روازنظر روحی اماده کنید.

پیشنهاد میکنم کنارکتابهای اعتقادی کتابهای روان شناسی روهم حتما بخونید.تابه شناختی ازدرون خود وانسان وخصوصا روش مقابله بابحران روبلد باشین.
مثل این میمونه که دارید مبارزه میکنید و هدف مبارزه رسیدن به اگاهی وحقیقته...ابزار این مبارزه ومقابله داشتن یه روح سالمه چون دائما درمعرض شلیک های بحرانی وعاطفی اطرافیان هست..پس لازمه حتما به خاطر ارامش ثبات وعبورازاین سن وچالش هاش کتابهای روان شناسی بخونید تاعزت نفس شمادراین راه زیادوزیادتربشه.
میتونید هرچندوقت یک بار ناراحتی تون رو درهمین سایت بنویسیدومثل پست اول دردودل کنید ..این که کلمات ذهنتون رو بدون ترس پیاده کنید تخلیه بحران وعبورازچالشه..ازاین روش هم میتونید استفاده کنید.
موفق باشی گلم:Gol:

دختر بی نشان;355840 نوشت:
سلام...

سلام

خب شما ب کجا رسیدید؟

یه جمع بندی بکنید شاید مورد استفادۀ عزیزانی باشد که به تحقیق نیاز داشته باشند.

بنده که خیلی دوس دارم یه جمع بندی از یادگیریهای شمارو بخونم برا همین مطلبی نمیذارم. انشاالله سیر حرکت خودتون رو اینجا بذارین.منتظریم

موضوع قفل شده است