وهابيون و تحريف متون ديني

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
وهابيون و تحريف متون ديني

[="Tahoma"][spoiler]اين تايپيك بخشي از مقاله نويسنده محترم جناب آقاي رحمت الله ضيائي مي باشد كه در مجله سراج منير به شماره 4 درج گرديده است [/spoiler]

وهابيت متعصب و تحريف ميراث هاي علمي
تحريف و دست بردن به متون ديني با اهداف خاص سابقه بس طولاني دارد . يهوديان قهرمان تحريف در تاريخ اند و وهابيت متعصّب نيز اگر بيشتر از يهوديان نباشند كمتر نخواهند بود
قرآن كريم اين صفت يهوديان را به صورت يك خصيصه نژادي شناخته است و ميفرمايد : أَ فَتَطْمَعُونَ أَنْ يُؤْمِنُوا لَكُمْ وَ قَدْ كانَ فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلامَ اللَّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ وَ هُمْ يَعْلَمُون‏
آيا طمع داريد كه اينان بشما ايمان آورند با اينكه طائفه‏اى از ايشان كلام خدا را مى‏شنيدند و سپس با علم بدان و با اينكه آن را مى‏شناختند تحريفش مى‏كردند
همچنانكه قرآن اشاره فرموده است اين تحريف نه به دليل اشتباه ناآگاهانه در فهم كلام بود بلكه خوب مي فهميدند ولي حرف ها را به گونه ايي ديگر براي مردم بيان مي كردند (1)

نخستين بار احبار و رهبان مسيحي و يهودي متون را با اهداف خاص تحريف كردند آنان با كتمان و تحريف تورات و انجيل مردم را از حقيقت و دريافت حقايق موجود در اين دو كتاب باز داشتند و براي حفظ مقام خود نگذاشتند اسلام و رسالت رسول خاتم (ص) كه به خوبي در اين دو كتاب بيان شده بود به مردم برسد از اين رو بيشترين لعن خداوند و لعن هر لعنت كننده ايي متوجه آنان است : إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَيِّناتِ وَ الْهُدى‏ مِنْ بَعْدِ ما بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتابِ أُولئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ يَلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُون‏
به درستى كسانى كه كتمان مى‏كنند آنچه را از بينات و هدايت كه ما نازل كرديم بعد از آنكه آن را براى مردم در كتاب روشن ساختيم، اينگونه اشخاص را خدا لعنت ميكند و همه لعنت كنندگان نيز لعنت ميكنند

پس از آن بني اميه تلاش كردند كه به هر شكل ، حقايق و واقعيت ها را بپوشانند آنان سخنان رسول اكرم را دگرگون كرده و به نفع خودشان توجيه كردند عليه اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام تبليغات گسترده ايي انجام دادند فرقه هاي منحرف را به نام اسلام و در تضاد با اسلام به وجود آوردند و به تعصبات قومي و امتيازات نژادي و افتخارات طايفه ايي دامن زدند (2)

جاحظ امويان را نخستين كساني مي داند كه آشكارا در تاريخ اسلام و آداب و رسوم ديني بدعت به وجود آوردند و سعي كردند از شاهان ايران و روم شرقي ( بيزانس ) پيروي كنند
_________________
1- بي جهت نيست كه وهابيت دست به تحريف متون اسلامي زده و بي محابا هر آنچه را كه مخالف با پندارهاي آنان است ، حذف و تحريف مي كنند زيرا برخي نسب محمد بن عبد الوهاب رهبر وهابيون را از خانواده يهودي دانسته اند . نام جد پدري او " شولمان " است كه خربزه فروش بود و چون براي او ثمره ايي نداشت به تجارت دين پرداخت و نام خود را به سليمان تغيير داد و سر انجام به نجد آمد و در شهر عيينه ساكن شد و خود را از نسل ربيعه معرفي كرد و بعد از سال ها محمد بن عبد الوهاب در شهر عيينه به دنيا آمد اولين كسي كه به يهودي بودن نسب محمد بن عبدالوهاب اشاره كرده است شاعري به نام حميدان الشويعر متوفاي 1180 است كه هم عصر محمد بن عبدالوهاب و محمد بن سعود بود كه به دست آنها مسموم شد ( تاريخ آل سعود ص 19 الي 25 )
2- رساله جاحظ ص 16 [/]

نمونه ايي از تحريفات جديد در منابع اهل سنت

1- صحيح بخاري
كتاب صحيح بخاري در ميان اهل سنت جايگاه بس بلندي دارد و از نگاه آنان بعد از قرآن كريم اثري همتاي اين كتاب وجود ندارد (1) و از آنجا كه تمام روايات اين كتاب به باور اهل سنت صحيح است آن را صحيح ميدانند و در سند هيچيك از روايات آن اشكالي وجود ندارد و بخاري مدعي است احاديث اين كتاب را به مدت شانزده سال از ميان ششصد هزار حديث برگزيده است (2)

با اين حال اگر مطلبي در تضاد با باورهاي وهابيت در آن ديده شود آن را حذف و تحريف مي كنند . اگر وضعيت به همين منوال ادامه يابد علماي اهل سنت در آينده نه چندان دور شاهد صحيح بخاري در بازار كتاب خواهند بود كه هيچ تناسبي با صحيح بخاري اصلي ندارد .
در اين اثر با ارزش از نگاه اهل سنت حذف ها و تحريفات زيادي صورت گرفته است كه پرداختن به همه آنها از تواين اين مختصر خارج است و ليكن براي نمونه به چند مورد اشاره مي گردد :

1- در كتاب صحيح بخاري ( چاپ دارالفكر ، بيروت ) حديثي را درباره متعه ( ازدواج موقت ) آورده است . او چنين نقل ميكند :
عن عمران بن حصين قال نزلت آيه المتعه في كتاب الله ففعلناها مع رسول الله و لم ينزل قرآن يحرمه و لم ينه عنها حتي مات : قال رجل برأيه ما شاء قال محمد : يقال انه عمر
يعني عمران بن حصين مي گويد آيه متعه در كتاب خدا نازل شد و ما اين كار را با رسول الله انجام ميداديم و آيه تحريم آن نازل نشد و تا وقتي كه نبي مكرم اسلام از دنيا رفت آن را منع نكردند بعد مردي آمد و به رأي خودش عمل كرد . محمد گفت : ميگويند : او عُمَر بود .
آنجا كه مي گويد " قال رجل برأيه ما شاء " منظورش اين است كه مردي آن را ( متعه را ) تحريم كرد . جايي كه مي گويد " قال محمد يقال انه عُمر " مقصود از " محمد " محمد بن اسماعيل بخاري " صاحب كتاب صحيح بخاري است .
در چاپهاي بعدي ( دار احياء التراث العربي ، بيروت ؛ دارالفكر العلميه ، بيروت ؛ دار المعرفه ، بيروت ) جمله " قال محمد يقول انه عُمر " را حذف كردند و عبارت تحريف شده چنين است " عن عمران بن حصين قال : نزلت آيه المتعه في كتاب الله ففعلناها مع رسول الله و لم ينزل قرآن يحرمه و لم ينه عنها حتي مات ، قال رجل برأيه ما شاء "
_______________
1- الجواهر و اليواقيت ج 2 ص 143
2- بخاري خود به انگيزه كتاب اشاره كرده و گفته است " كنا عند اسحاق بن راهويه فقال : لو جمعتم كتابا مختصرا لصحيح سنه رسول الله ؟ قال : لوقع ذلك في قلبي ، فاخذت في جمع الجامع الصحيح " ( مقدمه صحيح بخاري )

2- صحيح مسلم
اين كتاب يكي از صحاح سته معروف اهل سنت و از مهمترين منابع حديثي آنان در زمينه عقايد ، فقه ، تفسير قرآن و تاريخ صدر اسلام است كه توسط ابو الحسين مسلم حجاج قشيري نيشابوري معروف به مسلم نيشابوري نگاشته شده است نام اصلي اين كتاب الجامع الصحيح يا الصحيح الجامع است .
اهميت كتاب مسلم براي اهل سنت چنان زياد است كه مي گويند همه احاديث آن بدون استثنا صحيح و مورد قبول است به طوري كه افرادي همانند روزبهان و جويني قائلند كه اگر كسي قسم بخورد كه تمام احاديث صحيحين گفتار رسول الله و مطابق با واقع است قسمش صحيح است و كفاره ندارد
حافظ نووي مي نويسد
و قد قال امام الحرمين : لو حلف انسان بطلاق امرأته ان ما في كتابي البخاري و مسلم مما حكما بصحته من قول النبي لما الزمته الطلاق
يعني اگر كسي قسم بخورد بر اينكه اگر احاديث دو كتاب بخاري و مسلم از دو لب مبارك رسول الله صادر نشده باشد من زنم را طلاق مي دهم قسم او صحيح است و زنش مطلقه نيست (1)
با اين وجود اين كتاب صحيح مسلم نيز همچون كتاب صحيح بخاري مورد تحريف و دستبرد قرار گرفته است
ابن هجر هيثمي مكي شافعي در الصواعق المحرقه ذيل آيه 12 سوره زخرف مي گويد مسلم ، ابوداوود ، النسائي ، ابن ماجه و ديگران با سندهاي مختلف از پيامبر اكرم نقل كرده اند كه فرمود : " المهدي من عترتي من ولد فاطمه " (2)
علامه متقي هندي نيز از امه سلمه نقل مي كندكه پيامبر اكرم فرمود " المهدي من عترتي من ولد فاطمه " (3) وي در ابتداي كتابش بيان مي كندكه منظور از رمز " ميم " يعني صحيح مسلم جلد 1 صحفه 6
محمد علي الصبّان در اسعاف الراغبين ص 145 و حمزاوي مالكي در مشارق الانوار ص 112 بيان كرده اند كه اين روايت در صحيح مسلم وجود داشته است اما جاي تاسف است كه اين روايت در حال حاضر در كتاب صحيح مسلم نيست و بر اساس اين شواهد روايت فوق از صحيح مسلم حذف شده است
حاكم نيشابوري مي گويد :
حدثنا ابو جعفر عن ابي سعيد خدري قال : قال رسول الله " ان فاطمه سيده النساء اهل الجنه الا ما كان من مريم بنت عمران " هذاحديث صحيح الاسناد و لم يخرجاه انما تفّرد مسلم باخراج حديث الي موسي عن النبي خير النساء العالمين اربع (4)
حاكم مي گويد مسلم بن حجاج ( صاحب صحيح مسلم ) روايت " خير نساء العالمين اربع " را بيان كرده است و اين در حالي اسم كه اين روايت در صحيح مسلم در حال حاضر موجود نيست .
___________
1- شرح صحيح مسلم نووي ج 1 ص 19
2- الصواعق المحرقه ج 2 ص 272
3- كنز العمال ج 14 ص 264
4- المستدرك علي الصحيحين ج 3 ص 154

وهابيت و تقطيع روايات شيعه
تحريف و دستبرد وهابيت تنها در آثار اهل سنت خلاصه نمي شود بلكه آنان از هر وسيله ايي براي ترويج پندارهاي خويش استفاده مي كنند . دكتر ناصر القفاري يكي از نظريه پردازان جريان وهابيت متعصّب در كتاب اصول مذهب الشيعه الاثني عشريه در مسئله رؤيت خدا روايتي را از كتاب توحيد شيخ صدوق و از بحار الانوار اين گونه نقل مي كند " عن ابي بصير عن ابي عبدالله قال قلت له اخبري عن الله عزو جل هل يراه المومنون يوم القيامه ؟ قال نعم " و در نقل روايت به همين مقدار اكتفا كرده و از آن نتيجه گرفته است كه ائمه شيعه عليهم السلام قائل به رؤيت خدا بوده اند و شيعيان بر خلاف ديدگاه ائمه معصومين رؤيت را نمي پذيرند !
آنچه قفاري نقل كرده است قسمتي از روايت است كه در جهت خواست خودشان آن را انتخاب كرده اند و تتمه روايت را كه بخش اعظم آن است تقطيع و حذف كرده است در ادامه روايت مراد از رؤيت به روشني تبيين شده است كه مقصود امام از رؤيت ، رؤيت مورد ادعاي قفاري نيست بكله رؤيت قلبي مراد بوده است ، اصل و تمام روايت چنين است :
" عن ابي بصير عن ابي عبدالله قال قلت له اخبري عن الله عزوجل هل يراه المومنون يوم القيامه ؟؟ قال نعم ، و قد رأوه قبل يوم القيامه . فقلت : متي ؟ قال : حين قال الله : الست بربكم ؟ قال بلي . ثم سكت ساعه . ثم قال : و ان المومنين ليرونه في الدنيا قبل يوم القيامه ! الست تراه في وقتك هذا ؟ قال ابو بصير : فقلت له جعلت فداك ! فاحدث بهذا عنك ؟ فقال لا فانك اذا حدثت به فانكر منكر جاهل بمعني ما تقوله ، ثم قدر ان ذلك تشبيه كفر ، و ليست الرؤيه بالقلب كالرؤيه بالعين . تعالي الله عما يصفه المشبهون و الملحدون .
دكتر قفاري متفكر و نظريه پرداز معاصر وهابيت متعصب براي بدنام كردن مخالفين خودش خصوصا مذهب شيعه اماميه علاوه بر تقطيع و حذف قسمتي از روايات خودش كلماتي را به روايات افزوده تا در عقايد و باورهاي شيعه خدشه كند
قفاري در كتاب ياد شده ادعا مي كند كه در كتاب كافي روايتي وجود دارد كه مي رساند امامان شيعه سيزده نفر هستند . او مي گويد :
كما انك تري الكافي اصحّ كتبهم الاربعه قد احتوي عن جمله من احاديث تقول بأنّ الائمه ثلاثه عشر فقد روي الكليني بسنده عن ابي جعفر قال : قال رسول الله اني و اثني عشر اماما من ولدي ....
وقتي به اصول كافي مراجعه مي كنيم مي بينيم كه كلمه " اماما " در حديث مذكور اصلا وجود ندارد بلكه عبارت اين چنين است " اني و اثني عشر من ولدي و انت يا علي .... "
بديهي است اگر كلمه اماماً در حديث وجود داشته باشد مفاد حديث منطبق بر ادعاي قفاري مي شود ولي حديث مشتمل بر اين كلمه نيست ، بلكه پيامبر خدا در اين حديث مي فرمايد كه من و تو يا علي و دوازده فرزندم كه عبارت اند از فاطمه زهرا سلام الله عليها و يازده امام معصوم ، اوتاد زمين هستيم ، پس در اين حديث بحث از امامت و تعداد امامان نيست ، البته به طور ضمني تعداد ائمه هم از آن استفاده مي شود ، ولي قفاري " اماماً " را بر آن افزوده است تا تعداد ائمه دوازدگانه را زير سوال ببرد .
نتيجه :
با توجه به آنچه گذشت آشكار مي شود كه وهابيت براي اثبات ادعاهاي خويش اهداف طولاني و دراز مدتي را در سر دارند و براي رسيدن به آنها از هر تلاشي فرو گذار نمي كنند و بي محابا دست به هر كاري مي زنند ، مسلمانان و پيروان مذاهب را تكفير ، مخالفين خويش را ترور ، قبور و مشاهد انبياء و اولياء را تخريب و آثار مدون اسلامي را تحريف مي كنند

ادامه ...

موضوع قفل شده است