بهترین زمان «ما» شدن **بررسی ابعاد بلوغ جهت ازدواج**

تب‌های اولیه

9 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
بهترین زمان «ما» شدن **بررسی ابعاد بلوغ جهت ازدواج**








درباره سن ازدواج دو نکته را باید در نظر داشته باشیم. اول این که ازدواج در مقطع جوانی اتفاق بیفتد. این مقطع از 18 سالگی شروع می شود و تا 30سالگی ادامه دارد. بنابراین ازدواج کردن خارج از این دو بازه زمانی ازدواجی زودهنگام یا دیرهنگام است که هر کدام معایبی دارند. ازدواج در سن کمتر از 18 سال اگرچه همراه با شور و اشتیاق زیادی است اما فاقد پختگی و تجربه است و ازدواج بالای 30 سال هم اگرچه جنبه عقلانی پررنگ تری دارد اما شور و شوق و انعطاف پذیری در آن کمرنگ تر است.
اما ممکن است بپرسید بین 18 سالگی تا 30 سالگی 12 سال فاصله است. در کدام یک از این 12 سال بهتر است ازدواج کنیم؟
از اینجا به بعد معیارهای ما کیفی است. یعنی شما باید به فاکتورهایی مثل مهارت های فردی و اجتماعی و بلوغ ها توجه کنید و هر زمان دختر و پسر توانستند به حد مطلوبی از بلوغ و مهارت برسند، مقدمات ازدواج شان را فراهم کنند.





رشد عقلانی


رشد عاطفی


رشد مهارت هاي اجتماعی


رشد مهارت هاي اقتصادي


رشد فرهنگی


رشد اخلاقی


رشد شخصیت





رشد عقلانی:
آن دسته از فعالیتهاي فرد که شامل فهم و بینش، تشکیل مفاهیم، ارزیابی آموخته ها، تفکر، پیشبینی و استنتاج، تعیین هدف، انتخاب وسیله و اقدام به حل مسائل است، جزء جنبه عقلانی شخصیت او محسوب می شود.
جنبه عقلانی با تمام جنبه هاي حیاتی انسان یعنی جنبه هاي عاطفی، اجتماعی و بدنی فرد ارتباط دارد.
در اینجا به طور خلاصه چند مورد از فعالیت هاي جنبه عقلانی مطرح می گردد :
1.فهمیدن: وقتی برداشتی از مسئله اي که می خوانیم یا می شنویم به دست آوریم، به هدف اصلی مسئله پی ببریم و بتوانیم آن را به زبان خودمان، با مثال و به طور خلاصه توضیح دهیم، یعنی به فهم مسئله دست یافته ایم و قادریم امور را پیش بینی کنیم. مانند زمانی که افراد توانایی پیشبینی نتایج رفتارهاي مختلف خود را در شرایط گوناگون دارند یا می توانند عواملی را که باعث موفقیت در ازدواج شان می شود، تشخیص دهند.
براي درك بهتر مطلب، فرض کنید با کسی آشنا شده اید و قصد ازدواج با او را دارید. شما در زمان آشنایی رفتارهاي مختلفی را نسبت به او نشان می دهید. آیا قدرت پیشبینی نتایج رفتارهایتان را در فرد مقابل دارید؟ به عنوان مثال، اگر شما براي فرد مقابل هدیه اي بخرید یا با او پرخاشگري کنید،

می توانید رفتار او را نسبت به خودتان پیش بینی کنید؟ آیا قادرید عواملی را که باعث نتیجه گیري نادرست شما از رفتار فرد مقابل میشود تشخیص دهید؟ براي نمونه، اگر فرد مقابلتان، به خاطر هدیه ي شما قدردانی نکند، او را نمکنشناس می دانید؟ این در حالی است که شاید وي قدردانی کرده اما قدردانی اش در حد انتظار شما نبوده است. بنابراین انتظار زیاد شما از وي علت برداشت اشتباهتان از رفتار او می باشد.



2. بینش: زمانی که در مواجهه با مسئله اي، آن را ریز کنیم، اجزایش را بیرون بکشیم، اجزا را تک تک بررسی کنیم و ارتباط شان را با یکدیگر بفهمیم، به بینش رسیده ایم. 1 براي مثال:
مسأله: چرا تا حالا ازدواج نکردم؟
اجزاي موقعیت:
الف) خانواده
والدین: توقعات آنها / بیتوجهی / نبود امکانات مالی
برادر خواهر: خواهر بزرگتر / تعصب برادر
فامیل: عمو، عمه، خاله و...
ب ) خودم
توقعات بالا
نداشتن معیار
ادامه تحصیل
نداشتن رفت و آمد با فامیل، دوستان و...
ج ) جامعه
بیکاري
ندادن آموزش در مورد ازدواج
نبودن امکانات
د ) موانع ازدواج من
ه) راه حل ازدواج من

در صورتی که ما براي حل یک مسأله، تمام موضوعات مهم آن را یکی یکی پیدا کنیم و به مسأله ربط دهیم، میتوانیم به بینشی از مسأله برسیم که براي حل آن مهم است. به عبارتی، اگر روابط اجزاي تشکیل دهنده مسأله را بفهمیم، کل مسأله را فهمیده ایم. در نتیجه می توانم به حل مسئله بپردازم.



3. تفکر: تفکر به هر آن چه میآموزیم، در حافظه مان ذخیره می کنیم، می توانیم به یاد آوریم و براي حل مسئله از اطلاعات موجود آن بهره ببریم، گفته می شود.
انواع تفکر
تفکر خودگرا: آن دسته تفکراتی که براي ما معنی مشخصی دارند. مانند رؤیا دیدن.
حل » تفکر جهتدار: به حل کردن مسائل و خلق چیزهاي تازه گفته می شود. بنابراین، یکی از انواع تفکر است. « مسأله
حل مسأله: وقتی فرد با موقعیتی روبهرو میشود که نمیتواند با استفاده از اطلاعات و مهارتهایی که در آن لحظه در اختیار دارد به حل آن بپردازد یا زمانی که هنوز قادر نیست که به هدفش برسد، میگوییم فرد با یک مسأله رو بهرو است.



مراحل مسأله عبارت است از:
1. تشخیص مسأله: ابتدا مشکل را دقیقاً مشخص کنید.
2. تعریف مسأله: مسأله را درست و روشن تعریف کنید.
3. کشف راه حل هاي احتمالی: بدون آن که به ذهن خود محدودیت دهید هر راهحلی که به نظرتان میرسد، فقط بنویسید.
4. ارزیابی راه حل ها: راه حل ها را یک به یک بررسی کنید و بفهمید کدام براي شما مفید و قابل اجرا است.
5. اجراي راه حل هاي انتخاب شده
6. ارزیابی: پس از انجام راه حل هاي انتخاب شده بررسی کنید چه نتایج مثبت و منفی به دست آورده اید. آیا می دانید براي بهتر شدن کارهایی که نتایج مثبت داشته چه باید کرد؟ و براي رفع نتایج منفی، چه اقداماتی ضروري است؟
فرض کنید ساناز و سعید مدت سه ماه است که زیر نظر خانوادههایشان با هم آشنا شده اند. اما، مدتی است هر دو احساس میکنند فرد مقابل درکشان نمیکند. براي این منظور آنها نزد روان شناس رفتند.
روان شناس مراحل زیر را براي حل مشکل به آنها پیشنهاد داد:
1. تشخیص مسأله:
زوجین: همدیگر را درك نمیکنیم؟
2. تعریف مسئله:
روانشناس: روشنتر بیان کنید. درك نمیکنید یعنی چه؟
زوجین: حرف هم را متوجه نمی-
شویم؟
روانشناس: پس مشکل شما نداشتن مهارت ارتباط مفید و مؤثر است.
زوجین: بله
3. کشف، اجرا و ارزیابی راه حل ها:
روانشناس: حالا به مدت سی دقیقه
بدون آن که در فکرتان سانسور داشته باشید. هر راه حلی به ذهنتان می رسد فقط بنویسید، آنهایی را که امکان حل مسأله دارند در اولویت قرار دهید. دو هفته روي آنها کار
کنید و سپس نتایج به دست آمده را ارزیابی کنید و ببینید که راه حل ها چقدر براي حل مشکل شما مفید بوده و چقدر نامفیدند.

نکته قابل توجه اینکه توانایی حل مسئله در دوران نوجوانی شکل گرفته و زیر بناي تفکر در دوران جوانی می شود تا فرد قدرت تشخیص مسائل را به ویژه در زندگی زناشویی کسب کند.



نشانه هاي رشد عقلی و ذهنی
فردي که از رشد عقلی برخوردار است، ویژگیهاي زیر را داراست:
1. در زندگی داراي اهدافی است که براي رسیدن به آنها برنامه ریزي میکند.
2. از خود و محیطش شناخت دارد.
3. منطقی است و درتصمیمگیريهاي خود از عقل به جاي احساسات استفاده میکند.
4. از توانایی حل مسائل زندگی و گرفتن تصمیمات درست برخوردار است.
5. انتظاراتش از خود و دیگران واقع بینانه است

|۩۞۩سخرانی دکتر فرهنگ در مورد بلوغ عقلی۩۞۩

[b]content[/b]




رشد عاطفی
فردي که در برخورد با دیگران رفتارها و واکنش هایی منطقی و معقول از خود نشان دهد و توانایی کنترل احساسات خود، توانایی داد و ستد عاطفی و تبادل مهر و محبت با دیگران را داشته باشد، به رشد عاطفی رسیده است..
عشق و محبت امري فطري است، و در نوجوان در حد افراط نمایان میشود، اما به تدریج که نوجوان در اجتماع و خانواده قرار می گیرد، روش مناسب مهر ورزي را می آموزد و در جوانی براساس همین رشد عاطفی رفتار می کند. براي نمونه، افرادي که در خانواده هایی مملو از عشق، صفا و صمیمیت بزرگ شدهاند، بهتر و راحت تر به رشد عاطفی می رسند. این گونه افراد به دور از خودخواهی ها و خودپرستی ها محبت را حس می کنند و در مقابل، به دیگران به ویژه همسرشان انتقال می دهند.
رسیدن به رشد عاطفی تنها به سن بستگی ندارد، زیرا، افرادي هستند که در سنین بالاي بزرگسالی قرار دارند، اما از لحاظ عاطفی رشد نکرده اند و توانایی ابراز علاقه به خود و دیگران و کنترل احساساتشان را ندارند.
بنابراین، جنبه عاطفی علاوه بر این که درونی و فطري است، تحت تاثیر عواملی چون یادگیري، تجارب فرد و از همه مهمتر تعامل عاطفی با اطرافیان است که رشد مناسب خود را پیدا میکند.



نشانه هاي رشد عاطفی
-1 احساس ثبات عاطفی در فرد
-2 انعطافپذیري فرد در مقابل بینش ها، تفکرات و وقایع زندگی
-3 عدم ابراز احساسات افراطی و غیر معقول
4 عدم توجه به معیارهاي نامناسب عاطفی دیگران و انتخاب معیار مناسب براي رشد عاطفی خود.

دامنه رشد عاطفی
در دوران نوجوانی برخی از عواطف ظهور و نمود بیشتري دارند که از آن جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد:

1. اضطراب: گاه ورود به دنیاي جدید بلوغ در فرد ایجاد اضطراب می کند. به هنگامی که نوجوان رشد اندام، وضع ماهیچهها، رشد بالا تنه، تغییر قیافه و... خود را میبیند، دچار نوعی حیرت و نگرانی می شود. ترس از نقص و نارسایی در جنبه مرد یا زن بودن، ترس از عدم موفقیت در تحصیل، ترس از آینده، فقر، شکستها و ناکامیها در عرصه هاي دیگر زندگی و... از آن جمله است. معمولاً اضطراب سبب ایجاد برخی از مشکلات در فرد مانند: بیخوابی، بدخوابی، دلشوره و... می شود.

2. محبت: یکی از عواطفی که در دوران نوجوانی با شدت بیشتري ظاهر میشود و تأثیر شگفتی در زندگی نوجوانی و در نهایت جوانی دارد، در درجه اول میل به دوست داشته شدن و بعد میل به دوست داشتن است. گرچه نوجوان در این دوره بر اثر نیاز به استقلالطلبی، تظاهر به بینیازي از خانواده میکند و حتی امکان دارد هر گونه محبت مستقیم را رد کند. ولی بیش از هر زمان دیگر نیازمند توجه و محبت است. در صورتی که این نیاز نوجوان به صورت مناسب و شایسته در خانواده برطرف و از طریق راهنمایی خانواده و مشاوران به تعادل برسد، میتوان امیدوار بود که این فرد در جوانی از ثبات عاطفی مناسبی برخوردار است. یعنی، به راحتی دوست داشتن را ابراز میکند، دوست داشته شدن را از طرف مقابل خود به روش مناسب دریافت مینماید و پیوند عمیقی با او برقرار میکند. اما اگر این نیاز نوجوان به صورت مناسب ارضاء نشود، او براي رفع آن به افراد غریبه پناه میبرد. دوستی و محبت را در کوچه و خیابان جستجو میکند و دچار دوستیهاي آتشین و عشق هاي زودرس میشود.

- تشخیص افکار: زمانی که دچار حس خوشایند یا ناخوشایند میشوید، به دنبال باوري که این احساسات را به وجود آورده بگردید و آن را بنویسید. سپس به ارزیابی درستی یا نادرستی باورتان بپردازید. اگر باورتان نادرست است، آن را تغییر دهید. بعد از تغییر چه احساس جدیدي به شما دست می دهد؟ (این تمرین را با رفتاري که ناشی از احساس شماست نیز اجرا کنید.)

- شناخت موقعیتهاي به وجود آورنده احساسات و انواع رفتارها:
محیط ها، شرایط و افرادي که سبب تحریک احساسات شما می شوند، شناسایی کنید. رفتارهایی که در قبال آنها انجام می دهید بنویسید. سپس ارزیابی کنید از این رفتار به چه نتیجه اي می رسید؟ آیا دوست دارید رفتارتان را تغییر دهید؟
اگر تغییر دهید چه نتایجی برایتان حاصل می شود؟

- تشخیص علائم بدنی احساسات: اگر افراد توانایی تشخیص موقعیت هاي تحریک کننده احساسات را ندارند،
می توانند به نشانه هاي بدنی این احساسات توجه کنند. در واقع قبل از بروز هر احساسی علائمی در جسم افراد
ایجاد می شود، از این طریق می توان جلوي احساسات نامعقول را گرفت.

|۩۞۩سخرانی دکتر فرهنگ در مورد بلوغ عاطفی۩۞۩


منظور از بلوغ اجتماعي اين است كه فرد قدرت و توان أن را

داشته باشد که در عین حال که خودش می باشد و دیگران نیز

خودشان هستند در کنار هم ،در مسالمت و سازگاری زندگی کنند .

بطوریکه ضمن داشتن رضایت از کنار هم بودن احساس لذت نیز بنمایند .

زندگی پر از فراز و نشیبها و پستی و بلندیهاست آنچه که می تواند این

نا هما هنگی را به یکنواختی تبدیل کند قدرت سازگاری فرد است .

در پرتو بلوغ اجتماعی این ویژگی در افراد رشد می کند که در عین

حال که برای خود حق و حقوقی قائل می شود برای دیگران نیز

همان حقوق را قائل می گردند .

همانطوریکه به خود اجازه می دهند از تفکر خاصی پیروی نمایند

سلیقه ای داشته باشند ،عملکرد خاصی را بپسندند،و ... برای

دیگران این حقوق را تامل هستند و دیگران نیز هر آنچه می خواهند

باشند ولی در عین حال در کنار یکدیگر بدون دغدغه خاطر زندگی

کنند و همدیگر را پذیرش نمایند و دامنه تضادها ،اصطحکاکها و...به

حداقل برسد .

اهمیت بلوغ اجتماعی در ازدواج بدین گونه است که دختران و پسران

جوان هر کدام در شرایط خاص خانوادگی با فرهنگها،منشها ،شخصیتها،

روشهای زندگی ،معاشرتهای متفاوت و روشهای تربیتی مختلف و

غیره بزرگ می شوند .

در پدیده ازدواج دو نفر دختر و پسر جوانی که از ابعاد متعدد با یکدیگر

متفاوت هستند باید تبدیل به یک پدیده واحد شوند .

آن چیزی که می تواند آنها را به وحدت برساند در کلیه شئونات زندگی

بین آنها جدایی و فاصله احساس نگردد تنها یک چیز است و آن رشد

و بلوغ اجتماعی است .

شما خودتان تصور کنید خواهران و برادران خود را در ذهنتان مجسم

نمائیدبا وجود آنکه از پدر و مادر یکسان برخورداید ،فرهنگ خانواده

برای شما همه یکسان است ،روش تربیتی ثابت است ،اقتصاد

خانواده ودهها متغیر دیگر در خانواده شما ثابت می باشند ولی بین

شما و سایر برادر و خواهرانتان اختلاف وجود دارد و حتی بعضی اوقات

به درگیری لفظی منجر می شود .

این در حالی است که اشتراکات بی شماری بین شما وجود دارد .

حال تصور کنید با کسی می خواهید زندگی جدیدی شروع نمائید که نه

تنها از ابعاد متعدد زندگی خانوادگی با شما مشابه نیست بلکه متضاد

نیز می باشد در این صورت اگر کسی به مرحله بلوغ اجتماعی که

قدرت سازگاری و انعطاف را در درون خود دارد نرسیده باشد بدون شک

نمی تواند خود را با ویژگیها ،روشها ،منشها ،خواسته ها ،تفکر،خانواده

و دهها مورد دیگر همسر خویش وفق دهد و در سازگاری با او

زندگی نما ید .


چرا که ازدواج یعنی زندگی و معاشرت با افراد متفاوت ،زندگی با

روحیه دیگر و با سلیقه دیگر ،زندگی با تفکر و عقیده دیگر تنها کسی

می تواند از این بستر موفق در آید که به بلوغ اجتماعی دسترسی

داشته باشدو نمود های آن را در رفتار و منش خویش به نمایش

بگذارد .از جمله این نمودها حلیم و خویشتن دار بودن، گذشت و

بخشش داشتن ،تعاون و همکاری نمودن ،مشورت کردن ،روحیه

قدردانی و تشکر داشتن ،گشاده رو بودن ،خوش خلقی،نظم و انضباط

،با دقت و تامل به مسائل نگریستن ،مسولیت پذیرفتن و...... در نهایت

یک همدم و همدرد برای همسر خود بودن است .


بنابر این بلوغ اجتماعی را در ازدواج می توان چنین تعریف کرد :

«قادر بودن فرد به ایجاد رابطه مناسب توام با رضایت و لذت بخش با

همسر خود در حالی که همسر او مسائل را متفاوت می فهمد ،

متفاوت می اندیشد،متفاوت می خواهد ،متفاوت عمل می کند و

متفاوت برداشت می کند

منبع

سلام دوستان.......
یه سوال دارم ...اونم اینه که دو نفر که میخوان با هم ازدواج کنن در چه سطحی از بلوغ فکری باید باشن.......؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:Gig::Gig::Gig:
:khandidan:

با سلام و تشکر
به نظر بنده دو چیز بسیار مهم است یک اینکه به صورت کلی دختر و پسر بداند که یک زن و یا یک مرد چه شخصیت و ویژگی هایی دارد و دوم اینکه طرف مقابلش چه ویژگی های شخصیتی دارد به عبارت دیگر ازانتظارات و علاقه ها و سبک زندگی و تفکرجنس مخالف به صورت دقیق و جزیی آگاهی داشته باشد که این مهم از دو طریق تحقیقات محلی و گفت و گو با خود فرد حاصل می شود.

[="blue"]سلام به همه ی دوستان عزیزم
راستش یه فکری تو ذهنم ایجاد شده که باعث گیج شدنم شده.
خودم که راه درستی رو پیدا نمی کنم گفتم شاید مشاوره با شما برام مفید باشه.
بنده جوانی 24 ساله , مجرد , سال آخر کارشناسی و پشت کنکور ارشد هستم.
خوب طبیعتا به دلایل مختلف نیاز به ازدواج دارم ولی به دلیل نداشتن کار و مشکلات درس وسربازی و همه چیزایی که خودتون درک می کنین نمی تونم دست به این کار بشم! (اصلی ترین مشکلم همین مسائل اقتصادیه)[/]

از طرفی خونوادم به شدت با ازدواجم مخالفن و دوست دارن درس بخونم...
[="seagreen"]حالا با خودم فکر می کنم اگه ازدواج کنم خودمو تو یه شرایط خطرناک قرار می دم که ممکنه تا سالها نتونم سری بلند کنم و فقیر بشم و جلو همه انگشت نما بشم....از طرفی همین که با این حال ازدواج نمی کنم خودش ترک انجام وظیفست و ترک واجبه.[/]
[="darkred"]حالا شما بگین به نظر شما خدا به من حق می ده و تحمل کردن مجردیمو می پسنده یا از من بدش میاد و دلش می خواد من همسر داشته باشم؟[/]

با سلام
جناب taheri68 خواندن مطالب تاپيك هاي زير خالي از لطف نيست
http://www.askdin.com/thread14542.html
http://www.askdin.com/thread7487.html
http://www.askdin.com/thread6319.html
http://www.askdin.com/thread6416.html

سلام
خدا زن و مرد مجرد را كه نياز به ازدواج در خودش ميبينه توصيه به ازدواج ميكنه و در صورت مهيا نبودن شرايط توصيه به خويشتن داري.
شرايطي كه بيان كرديد ، يك شرايط نسبي است كه ممكنه شخص ديگه با شرايط شما اقدام به ازدواج بكنه يا يك نفر با چنين شرايطي ازدواج را اشتباه بدونه و تصميم در مورد شرايط بستگي به خودتون داره.
اما توي شرايط فعلي شما كه ميفرماييد علاقه به اين امر داريد بايد اين ميل را با خانواده مطرح كنيد و بتونيد رضايت و حمايتشون را داشته باشيد و اگر با بيان شرايطتتون هنوز راضي به اقدامي نميشوند به نظر نميرسه بتونيد به تنهايي اقدام كنيد و بايد حالت دوم را رعايت كنيد كه تقوا پيشه كردن است.
ميتونيد با خانواده صحبت كنيد و موردي پيدا كنيد كه تا جور شدن شرايط عقد كرده باقي بمونيد و درگير مسائل اقتصادي نشيد و آرامش داشتن همسر هم كسب كنيد.يا با داشتن يك كار نيمه وقت و تامين معاش جلوي خانواده خودي نشون بديد تا اونها هم به شما اميدوار بشوند و اقدامي كنند

موضوع قفل شده است