چرا خداوند باید ما را اجباری به دنیا بفرستد؟؟

تب‌های اولیه

112 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا خداوند باید ما را اجباری به دنیا بفرستد؟؟

من قانع نشدم از اینکه چرا وقتی خدای ما عادل و خوب هست چرا باید ما را اجباری به دنیا بفرستد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

karshenas;164839 نوشت:
من قانع نشدم از اینکه چرا وقتی خدای ما عادل و خوب هست چرا باید ما را اجباری به دنیا بفرستد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

برای اینکه ورود به دنیا، مقدمه تکامل یافتن ماست. ما اگر وارد دنیا نشویم، و در حوزه مسائل دار دنیا قرار نگیریم (تا اینکه به وظیفه شرعی مان عمل کنیم و عمل حسنه انجام دهیم) به تکامل نمیرسیم.
ضمناً بحث امتحان هم هست:
لیبلوکم ایکم احسن عملاً
و بر این اساس:
ليهلك من هلك عن بينة و يحيى من حي عن بينة

حتماً سئوال بعدی اینه که که :khandeh!::
خوب خدای مهربان و خوب، از همان اول ما را متکامل می آفرید تا نیاز به طی مراحل تکاملی نداشته باشیم و چون متکامل بودیم، همیشه عمل ما احسن می بود و دیگر « هلاکت » موضوعیت نمی یافت!!

karshenas;164839 نوشت:
من قانع نشدم از اینکه چرا وقتی خدای ما عادل و خوب هست چرا باید ما را اجباری به دنیا بفرستد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سلام.

البته صادر گشتن فعل به جبر بر نمی گردد بلکه به ضرورت و یا همان قضای حتم بر می گردد...

ولی در کل هر جبری هم شر نیست بلکه ما جبر خیر هم داریم،حالا خداوند کمالات خود را به انسان می دهد تا انسان کامل گردد،و البته همه خلقت منشا از همین انسان کامل است،وبرای انسان کامل است چون خلیفه خدا در زمین است واین مقام را به انسان داد که بتواند اسماء او را حمل نماید،اینها کجایش بد است.....

خداوند می خواهد انسان به مقام قرب خودش ویا همان درجات بهشت برسد ولی بدبختانه خود انسانها این را نمی خواهند، برای همین مجبور است با زور و زنجیر انها را به انجا بکشاند...

یاحق

karshenas;164839 نوشت:
من قانع نشدم از اینکه چرا وقتی خدای ما عادل و خوب هست چرا باید ما را اجباری به دنیا بفرستد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

با سلام و عرض ادب
خلقت و وجود يافتن انسان، جبري است؛ اما ادامه حيات او اختياري. باید توجه داشت که انسان دارای دو نوع زندگی و حیات است:

1. حیات حیوانی و مادی:
این نوع حیات، بین انسان و حیوان مشترک است و اموری از قبیل: خوردن، آشامیدن و راه رفتن جزء این حیات است. در این گونه حیات، اختیار راه ندارد؛ زیرا اوّلاً: قبل از خلقت، کسی نیست تا به او اختیار داده شود که خلق شود یا نشود. اختیار دادن در خلق شدن، مشروط به این است که کسی باشد تا از او سؤال شود دوست داری خلق شوی یا نه! اگر آفریده شده باشد، دیگر سؤال از خلقت اختیاری بی فایده است؛ چون تحقق یافته است. اگر آفریده نشده، سؤال از او بی معنا است؛ چون وجود ندارد تا سؤال شود. پس این نوع انتخاب و اختیار حیات، عقلاً ممکن نبود؛ نه آن که ممکن بود و خدا آن را از ما دریغ کرد.

ثانیاً: طبق قانون علیّت هرگاه علت تامه برای وجود معلول مهیّا شود، معلول حتماً موجود خواهد شد. معلول در اصل وجود خویش هیچ گونه نقشی ندارد. این قاعده در اصطلاح فلسفه، جبر عِلّی و معلولی نامیده می شود؛ یعنی آفرینش انسان مانند همه حوادث و پدیده‏ها، بر اساس قانوت علیّت است و معلول و پدیده در به وجود آمدن خود، هیچ نقشی ندارد.

باید پذیرفت در این عالم جبرهای بسیاری وجود دارد که همه آن ها ناپسند نیستند، مانند جبر تحقق معلول پس از تحقق علت.
بنابراین، اراده و اختیار داشتن انسان در اصل خلقت، غیر منطقی و غیر عقلانی است.

2. حیات انسانی و معنوی که حیات فکری و عقلانی است و از مختصات آدمی است:
به جهت این نوع از خلقت، خداوند او را بر سایر مخلوقات برتری داده است. این حیات، اختیاری بوده و انسان چنان آفریده شده که با اختیار خویش توانایی آن را دارد که در مسیر تکامل قدم نهاده و به جایی رسد که جز خدا نبیند، یا آن قدر سقوط کند که مانند حیوان، بلکه بدتر شود.
دعوت اسلام به سوی همین حیات اختیاری است: «یا ایّها الّذین آمنوا استجیبوا للَّه و للرسول إذا دعاکم لما یحییکم»؛[1] «ای کسانی که ایمان آوردید! دعوت خدا و پیامبر را اجابت کنید، هنگامی که شما را به سوی چیزی می خوانند که مایه حیاتتان است».

بنابراین، درست است که انسان به اختیار خود نیامده است، اما بدین معنا نخواهد بود که هیچ اختیاری در کیفیت زندگی خود و به جایی که خواهد رسید، نداشته باشد.

[=B Nazanin]

[1] .الانفال/24.

صدرا;164957 نوشت:
درست است که انسان به اختیار خود نیامده است، اما بدین معنا نخواهد بود که هیچ اختیاری در کیفیت زندگی خود و به جایی که خواهد رسید، نداشته باشد.

اگه ما در کیفیت زندگی اختیار داریم پس این همه قوانین برای چی هست؟
مثلا کیفیت نماز خوندن یا اینکه مثلا اگه تو روزه ی مستحبی سهوا چیزی بخوری روزه باطله یا همین ریز احکامی که وجود داره .

دیشب روحانی تو مسجد یه آیه از قرآن گفته بود که شفاعت از کسانی که از نمازگزاران نباشند ، قبول نمیشه .
خیلی حالم بد شد . من همیشه با نماز خودنم مشکل ذاشتم و از اینکه نمیتونم تمرکز کنم از دست خودم عصبانی بودم و این ایه دیگه کلا نا امیدم کرد .

خوب اگه خدا ما رو با اختیار خودمون وارد این دنیا نکرده ، لااقل این همه هم سخت نگیره خب.
خدا به ما اختیار داد که تو این دنیا با اختیار خودمون کارها رو انجام بدیم . ولی آیا این درسته که برای انجام ندادنش مستحق چنین عذابی باشیم .
من اصلا نمیتونم اینو قبول کنم .

مثل اینه که پدر و مادرت تو رو به دنیا میارن . بعد هم راه و رسم زندگی رو بهت یاد میدن . بهدش دیگه اختیار با خودته که مثل اونا عمل کنی یا نه .
دیگه پدر و مادر نمیتونن تو رو به خاطر این که مطابق میل اونا رفتار نکردی جریمه یا مجازات کنن .
میتونن؟

erfan_alavi;164939 نوشت:
خداوند می خواهد انسان به مقام قرب خودش ویا همان درجات بهشت برسد ولی بدبختانه خود انسانها این را نمی خواهند، برای همین مجبور است با زور و زنجیر انها را به انجا بکشاند...

حالا اگه کسی نخواد بره بهش ، باید با مشت و لگد فرستادش؟

این که خلقت ما اجباری هستش که درش هیچ شکی نیست و همه میدانند.
سوال من این است که اگر خدای ما خوب هتسش و عادل و مهربان چرا باید انسانها را اجباری بیافریند و به دنیا بفرستد و برای انها قوانینی هم در نظر بگیرد بعدش هم بعضی از انسانها از عهده انجام اون قوانین برنیاین تا خدا با بلا و غیره در این دنیا عذابشون کنه و با اتیش جهنم هم توی اون یکی دنیا ازشون پذیرایی کنه.
حرف کلی من این است که چرا اصلا ما را به اجبار افریده که این همه دردسر بکشیم.
اینکه ما به این دنیا امده ایم تا به تکامل برسیم و به تقرب اللهی برسیم یک جواب دهن پر کنه نه قانع کننده.

من از کسی میشنیدم نعوذوبالله خیلی از خدا شاکی بود
میگفت چرا اصلا خدا ما رو به این دنیا آورد که ما گناه نکنیم و به بهشت بریم
چه کاری خوب!؟اولش همه میرفتیم بهشت دیگه و گفت حضرت آدم یه خطایی کرده ما چرا باید تاوان پس بدیم
میگفت هر چی توی این دنیا لذت حساب میشه گناه هستش مثل:زنا،شراب،لواط ،موسیقی و غیره
من گفتم خوب خدا دارد ما رو با این لذتهای دنیوی آزمایش میکند و پاداشش رو وعده بهشت داده

گفت چرا باید ما خودمون رو از این لذتها دور کنیم که خدا آخرش ما رو میخواهد به بهشت ببرد
میگفت اگر نماز اجباری نبود آدمهای اندکی نماز میخوندن و از خدا تشکر میکردن

والا من دیگه نتونستم جوابشو بدم؟:Gig:

karshenas;164839 نوشت:
من قانع نشدم از اینکه چرا وقتی خدای ما عادل و خوب هست چرا باید ما را اجباری به دنیا بفرستد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ولی فکر نمیکنم غیر از خدا کسی بتواند جواب شما رو بدهد
نه تنها شما بلکه همه انسانها تا حالا به این موضوع فکر کردند
ولی متاسفانه عقل ما چون کامل نیست نمیتوانیم این مسئله رو درک کنیم
مثل کسی که صدقه میدهد ولی بعدش یه بلایی سرش می آید،شاید طرف میگه من که صدقه دادم چرا همچین بلایی سرم آمد ،پس این حرف خدا دروغه که صدقه رفع بلا میکنه
ولی شاید اگر اون صدقه رو نمیداد شاید اتفاق ناگوارتری برایش به وجود می آمد ولی چون ما از اتفاق بزرگتر بی خبر هستیم این حرف خدا رو بهش انتقاد میکنیم

یادمه یکی از دوستام تعریف میکرد توی کلاس دانشگاه نشسته بودیم
استاد گفت :کی میدونه خداوند چرا انسان رو خلق کرد
هر کی یه چیزی گفت
بعد استادشون گفته:علتی ندارد خدا عشقش کشیده ،دوست داشته ما رو به این دنیا آورده!:Gig:

حالا وقتشه که از خودتون بپرسید ایا واقعا خدایی هست؟

delete;165106 نوشت:
من از کسی میشنیدم نعوذوبالله خیلی از خدا شاکی بود
میگفت چرا اصلا خدا ما رو به این دنیا آورد که ما گناه نکنیم و به بهشت بریم
چه کاری خوب!؟اولش همه میرفتیم بهشت دیگه و گفت حضرت آدم یه خطایی کرده ما چرا باید تاوان پس بدیم
میگفت هر چی توی این دنیا لذت حساب میشه گناه هستش مثل:زنا،شراب،لواط ،موسیقی و غیره
من گفتم خوب خدا دارد ما رو با این لذتهای دنیوی آزمایش میکند و پاداشش رو وعده بهشت داده

گفت چرا باید ما خودمون رو از این لذتها دور کنیم که خدا آخرش ما رو میخواهد به بهشت ببرد
میگفت اگر نماز اجباری نبود آدمهای اندکی نماز میخوندن و از خدا تشکر میکردن

والا من دیگه نتونستم جوابشو بدم؟:gig:

با سلام

به چند نکته توجه داشته باشید:
1-از آيات قرآن استفاده مى‏شود كه آدم براى زندگى در روى زمين، همين زمين معمولى آفريده شده بود(وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَة)، ولى در آغاز خداوند او را ساكن بهشت كه يكى از باغهاى سرسبز پر نعمت اين جهان بود ساخت، محيطى كه در آن براى آدم هيچ گونه ناراحتى وجود نداشت.(دلایل آن در پست بعدی ذکر می گردد)
شايد علت اين جريان آن بوده كه آدم با زندگى كردن روى زمين هيچگونه آشنايى نداشت، و تحمل زحمتهاى آن بدون مقدمه براى او مشكل بود، و از چگونگى كردار و رفتار در زمين بايد اطلاعات بيشترى پيدا كند، بنا بر اين مى‏بايست مدتى كوتاه تعليمات لازم را در محيط بهشت ببيند و بداند زندگى روى زمين توام با برنامه‏ها و تكاليف و مسئوليتها است كه انجام صحيح آنها باعث سعادت و تكامل و بقاى نعمت است، و سرباز زدن از آن سبب رنج و ناراحتى.
و نيز بداند هر چند او آزاد آفريده شده، اما اين آزادى بطور مطلق و نامحدود نيست كه هر چه خواست انجام دهد او مى‏بايست از پاره‏اى از اشياء روى زمين چشم بپوشد.
و نيز لازم بود بداند چنان نيست كه اگر خطا و لغزشى دامنگيرش شود
درهاى سعادت براى هميشه به روى او بسته مى‏شود، نه مى‏تواند بازگشت كند و پيمان به بندد كه بر خلاف دستور خدا عملى انجام نخواهد داد تا دوباره به نعمتهاى الهى باز گردد.
او در اين محيط مى‏بايست تا حدى پخته شود، دوست و دشمن خويش را بشناسد، چگونگى زندگى در زمين را ياد گيرد، آرى اين خود يك سلسله تعليمات لازم بود كه مى‏بايست فرا گيرد، و با داشتن اين آمادگى به روى زمين قدم بگذارد.
اينها مطالبى بود كه هم آدم و هم فرزندان او در زندگى آينده خود به آن احتياج داشتند، بنا بر اين شايد علت اينكه آدم در عين اينكه براى خلافت زمين آفريده شده بود مدتى در بهشت درنگ مى‏كند و دستورهايى به او داده مى‏شود جنبه تمرين و آموزش داشته باشد.
بنابر این این سخن نادرست است که اگر آدم از آن میوه نمی خورد ما الان همگی در بهشت بودیم اما با کار آدم(ع) اکنون مشغول تاوان دادنیم
2- بهشت را اعمال شما می سازد.نعمت های بهشتی تجسم اعمال صالح شماست.تا شما در این دنیا اعمالی انجام ندهید نعمت های بهشتی برای شما فراهم نمی گردد

kingusef;165171 نوشت:
حالا وقتشه که از خودتون بپرسید ایا واقعا خدایی هست؟

[="blue"]
سلام

این چه ربطی داره شما دارید راجع به صفات خداوند صحبت میکنید حالا اگر علت را نمیتوانید تشخیص بدهید یا قانع نمیشوید معنی اش اینست که پس خدا نیست ؟این کجایش منطقیست .[/]

بهشت آدم
این باغ و جنت يكى از باغهاى پر نعمت و روح‏افزاى يكى از مناطق سر سبز زمين بوده است.
زيرا اولا بهشت موعود قيامت، نعمت جاودانى است كه در آيات بسيارى از قرآن به اين جاودانگى بودنش اشاره شده، و بيرون رفتن از آن ممكن نيست

و ثانيا ابليس آلوده و بى‏ايمان را در آن بهشت راهى نخواهد بود، نه وسوسه‏هاى شيطانى است و نه نافرمانى خدا.
ثالثا در رواياتى كه از طرق اهل بيت ع بما رسيده اين موضوع صريحا آمده است.
يكى از راويان حديث مى‏گويد از امام صادق ع راجع به بهشت آدم پرسيدم امام ع در جواب فرمود: باغى از باغهاى دنيا بود كه خورشيد و ماه بر آن مى‏تابيد، و اگر بهشت جاودان بود هرگز آدم از آن بيرون رانده نمى‏شد (جنة من جنات الدنيا يطلع فيها الشمس و القمر و لو كان من جنان الاخرة ما خرج منها ابدا) .
و از اينجا روشن مى‏شود كه منظور از هبوط و نزول آدم به زمين نزول مقامى است نه مكانى يعنى از مقام ارجمند خود و از آن بهشت سر سبز پائين آمد.
اين احتمال نيز داده شده كه اين بهشت در يكى از كرات آسمانى بوده است هر چند بهشت جاويدان نبوده، در بعضى از روايات اسلامى نيز اشاره به بودن اين بهشت در آسمان شده است ولى ممكن است كلمه سماء (آسمان) در اين گونه روايات اشاره به" مقام بالا" باشد، نه" مكان بالا".
ولى بهر حال شواهد فراوانى نشان مى‏دهد كه اين بهشت غير از بهشت سراى ديگر است چرا كه آن پايان سير انسان است و اين آغاز سير او بود، اين مقدمه اعمال و برنامه‏هاى او است و آن نتيجه اعمال و برنامه‏هايش.(تفسير نمونه، ج‏1، ص: 187)

karshenas;165082 نوشت:
این که خلقت ما اجباری هستش که درش هیچ شکی نیست و همه میدانند.

سوال من این است که اگر خدای ما خوب هتسش و عادل و مهربان چرا باید انسانها را اجباری بیافریند و به دنیا بفرستد و برای انها قوانینی هم در نظر بگیرد بعدش هم بعضی از انسانها از عهده انجام اون قوانین برنیاین تا خدا با بلا و غیره در این دنیا عذابشون کنه و با اتیش جهنم هم توی اون یکی دنیا ازشون پذیرایی کنه.
حرف کلی من این است که چرا اصلا ما را به اجبار افریده که این همه دردسر بکشیم.
اینکه ما به این دنیا امده ایم تا به تکامل برسیم و به تقرب اللهی برسیم یک جواب دهن پر کنه نه قانع کننده.


با سلام
به این نکته توجه کنید که این دنیا قسمت بسیار کوچکی از حیات ماست و ورای این دنیا عوالمیست که اگر همین چند صباح را در اطاعت خداوند سپری کنیم برای الی الابد در آرامش وصف نشدنی قرار می گیریم.این چند صباح در برابر آن ابدیت ،هیچ است.اگر چه در همین دنیا نیز با ذکر حقیقی خداوند،انسان در آرامش است
و توجه کنید که هدف از آفرينش اين است كه خداوند هر موجودي را به كمال شايسته آن برساند، بدون آنكه در اين كار، نتيجه‌اي براي ذات پاك او وجود داشته باشد.
آفرينش نوعي احسان و فيض از جانب خدا وند، نسبت به موجودات «ممكن» است. يعني آنچه كه امكان خلق شدن دارد، خداوند به خلقت آن بخل نورزيده و از به وجود آوردن آن دريغ نمي‌كند. چنين آفرينشي «حسن ذاتي» داشته و اقدام به چنين فعلي كه ذاتاً پسنديده است، جز اين كه خود فعل زيبا باشد، به چيزي ديگر نياز ندارد. زيرا نشانة جود و فضل اوست. به عبارت ديگر: خداوند متعال همان‌طور كه «واجب بالذات» است. «واجب من جميع الجهات» نيز هست، از اين‌رو محال است كه موجودي قابليت وجود پيدا كند و از ناحية او به وي افاضة وجود نشود. هر موجودي كه بالقوه، امكان خلقت دارد در پهنة هستي قابليت و شايستگي برخورداري از فضيلت وجود را داشته و با لسان حال درخواست وجودو طلب كمال مي‌كند. آفرينش جهان يك نوع پاسخگويي به اين امكان و استعدادهاي طبيعي و ذاتي اشيا بوده و در حقيقت به كمال رساندن آنها است.
با آفرينش، وسايل كمال هر موجودي را در اختيار وي مي‌گذارد و ارادة حكيمانه‌اش بر اين تعلق گرفته است كه موجودات بي‌جان به صورت طبيعي و جبري به كمال خود برسند، در حالي كه ارادة حكيمانة او دربارة موجودي مثل انسان بر اين تعلق گرفته است كه از طريق اختيار و آزادي كمالاتي را كسب كند.
علاوه بر این انساني كه به زبان مي گويد من طالب كمال نيستم و نمي خواهم به كمال برسم، در واقع به خود دروغ مي گويد، شاهد مطلب آن است كه اگر او در احوال نفس خود تأمل كند، بالوجدان در مي يابد كه خواهان كمال است. و اين سخن را كه من نمي خواهم طالب كمال باشم نيز، از سر كمال خواهي مي زند. چون مي بيند كه عبادت و بندگي مشقت دارد و انسان را ملزم مي كند كه از بسياري از لذت هاي دنيوي دست بر دارد. او از آن جا كه لذت هاي دنيوي را كمال خود ميداند و عبادت را مانع بر سر راه اين كمالات به حساب مي آورد، خواهان آن است كه عبادت خداوند نكند. در حقيقت، چنين شخصي مصداق كمال را اشتباه گرفته است و به اصطلاح سوراخ دعا را گم كرده است.
خداوند كمال جويي را در فطرت انسان قرار داده است و او نمي تواند از فطرت خود بگريزد.

صدرا;164957 نوشت:
با سلام و عرض ادب
خلقت و وجود يافتن انسان، جبري است؛ اما ادامه حيات او اختياري
[1].الانفال/24.

ولی من فکر میکنم ادامه حیات اختیاری نیست :Gig:
چون کسی که از زندگی سیر میشود و متاسفانه دست به گناهی بزرگی چون خود کشی میزند هرگز دیگر بخشیده نمیشود

delete;165201 نوشت:
ولی من فکر میکنم ادامه حیات اختیاری نیست :gig:
چون کسی که از زندگی سیر میشود و متاسفانه دست به گناهی بزرگی چون خود کشی میزند هرگز دیگر بخشیده نمیشود

[="blue"]سلام

خوب اینکه دلیل اختیاری بودن است یعنی مختار است زندگی کند و به تکامل برسد یا به حیاتش خاتمه دهد و به جهنم برود .[/]

delete;165112 نوشت:
ولی فکر نمیکنم غیر از خدا کسی بتواند جواب شما رو بدهد
نه تنها شما بلکه همه انسانها تا حالا به این موضوع فکر کردند
ولی متاسفانه عقل ما چون کامل نیست نمیتوانیم این مسئله رو درک کنیم
مثل کسی که صدقه میدهد ولی بعدش یه بلایی سرش می آید،شاید طرف میگه من که صدقه دادم چرا همچین بلایی سرم آمد ،پس این حرف خدا دروغه که صدقه رفع بلا میکنه
:gig:

سلام.

افتادن یک برگ از درخت بر تمام هستی اثر می گذارد،چه برسد به عمل انسان..مصادیق چنین امری البته کم وبیش در علم بشری نیز نمایان گشته از قبیل همین تاثیر عمل بر اب وغیره .......

افتادن یک برگ(اثر وجودی) از لحاظ شخصی فقط مختص خودش است،ولی از لحاظ مسببات همه امور هستی جوری در هم اثر می گذراند که غایت ان اثر می شود افتادن این برگ،نتیجتا افتادن یک برگ از یک لحاظ فقط مربوط به خودش است و از یک جهت وسیع ماثر از اثر کل هستی است،همه اثرات وجودی چنین است،این از لوازم وحدت شخصی هستی است...مانند همه بدن انسان نسبت به اجزایش،هر اتفاقی در جزء اثرش از کل است....وهر اثری در جزء ماثرش درکل هویدا می شود.....

حتی افتادن تصادفی یک شئ بر سر شخص عابر نیز متاثر از کل هستی است ،به عبارتی اینکه این شخص از فلان مکان بگذرد و شئ مورد نظر نیز اتفاقی از جایی بر سر او بیفتد بر اساس شخصی و جهت شخصی یک امر تصادفی است،ولی از دید کل هستی ،مسببات بیشماری به صورت پیچیده دست در دست هم داده اند و افتادن شئ و گذر شخص را رقم زده و ماثر این دو در یک زمان و در یک محل و در یک جهت اتفاق افتاده است،که البته این دیگر تصادف نیست ولی ما ازاین رموز اطلاعی نداریم که اگر داشتیم مانند دیگر اشخاص از اینده و اتفاقات اینده خبر می دادیم...همه مسببات هستی بر اساس قضای حتم و ضرورت جریان داردوگرنه خبر از اینده اصلا محال بود...

-----------
یاحق

erfan_alavi;165233 نوشت:
افتادن یک برگ از درخت بر تمام هستی اثر می گذارد،چه برسد به عمل انسان..مصادیق چنین امری البته کم وبیش در علم بشری نیز نمایان گشته از قبیل همین تاثیر عمل بر اب وغیره ....... افتادن یک برگ(اثر وجودی) از لحاظ شخصی فقط مختص خودش است،ولی از لحاظ مسببات همه امور هستی جوری در هم اثر می گذراند که غایت ان اثر می شود افتادن این برگ،نتیجتا افتادن یک برگ از یک لحاظ فقط مربوط به خودش است و از یک جهت وسیع ماثر از اثر کل هستی است،همه اثرات وجودی چنین است،این از لوازم وحدت شخصی هستی است...مانند همه بدن انسان نسبت به اجزایش،هر اتفاقی در جزء اثرش از کل است....وهر اثری در جزء ماثرش درکل هویدا می شود..... حتی افتادن تصادفی یک شئ بر سر شخص عابر نیز متاثر از کل هستی است ،به عبارتی اینکه این شخص از فلان مکان بگذرد و شئ مورد نظر نیز اتفاقی از جایی بر سر او بیفتد بر اساس شخصی و جهت شخصی یک امر تصادفی است،ولی از دید کل هستی ،مسببات بیشماری به صورت پیچیده دست در دست هم داده اند و افتادن شئ و گذر شخص را رقم زده و ماثر این دو در یک زمان و در یک محل و در یک جهت اتفاق افتاده است،که البته این دیگر تصادف نیست ولی ما ازاین رموز اطلاعی نداریم که اگر داشتیم مانند دیگر اشخاص از اینده و اتفاقات اینده خبر می دادیم...همه مسببات هستی بر اساس قضای حتم و ضرورت جریان داردوگرنه خبر از اینده اصلا محال بود...

به همین دلیله که بنده در وجود خدا شک دارم. الان در متن عرفان نقش خدا رو مشخص کنید؟؟
اگر خدارو در نظر نگیریم همه این اتفاقات مثل قبل انجام خواهند شد. چرا به زور حرف و توجیهات می خوایم
وجود خدا را در پدیده ها بگنجو نیم.چرا لقمه را دور سرمون بگردونیم؟!
>
:Sham:

kingusef;165239 نوشت:
به همین دلیله که بنده در وجود خدا شک دارم. الان در متن عرفان نقش خدا رو مشخص کنید؟؟
اگر خدارو در نظر نگیریم همه این اتفاقات مثل قبل انجام خواهند شد. چرا به زور حرف و توجیهات می خوایم
وجود خدا را در پدیده ها بگنجو نیم.چرا لقمه را دور سرمون بگردونیم؟!
>
:sham:

سلام بر دوستان..

اتفاقافطرت انسان بر توحید و یکتا پرستی قرار دارد و این از ویژگیهای فطرت است،حتی از صفات خلقت انسان نیز نمی باشد،که با از بین رفتن صفت اتصاف نیز زوال پیدا نماید،بلکه فطرت انسان جوری است که توحید از لوازم لاینفک ان است،ولی همین انسان بر اساس هوای پرستی غشایی بر فطرت خود می اندازد نتیجتا انرا ضعیف می کند؛انوقت است که می بیند ولی نه انچه اقتضای فطرتش می باشد بلکه هر چه می بیند هوی پرستی خودش وان غبار و غشا است ،ولی در وقتی که می داند کسی به داد او نخواهد رسید انوقت است که فطرتش بیدار شده وانرا تنبیه می کند ....

حتی مادی گرایان نیز در عمق وجودشان یک چیزی را می یابند و به ان اعتقاد دارند،ولی در تطبیق ان در خارج دچار اشتباه می شوند،به عبارتی ان امر درونی را در خارج به ماده تطبیق می دهند پس اصل منطق انها اشتباه در تطبیق به خارج است نه در باطن،در حالی که باطن و سرشت ادمی با توحید در امیخته واو را با پرستش عجین نموده است واین امر قابل سلب به انسان نیست بلکه اعتقاد به امری که تکیه بر ان نماید از درونش می جوشد،واین از لوازم مطلق خواهی انسان است و مطلق خواهی نیز متاثر از فطرت او که خدایی است چون فطرت الهی رنگ الهی دارد نتیجتا انسان به دنبال نامحدود است نه محدود.......

رسا;165185 نوشت:
بهشت را اعمال شما می سازد.نعمت های بهشتی تجسم اعمال صالح شماست.تا شما در این دنیا اعمالی انجام ندهید نعمت های بهشتی برای شما فراهم نمی گردد

اگه اینطوره که شما میگین پس جهنمی نباید باشه .
خدا چرا ما رو آزمایش میکنه ؟
واسه اینکه ما ها رو یا بفرسته جهنم یا بهشت؟

این طور نیست که هیچ کس اعمالی انجام نده .
همه ی ادمها تو ذاتشون چیزای خوب هست و امکان نداره که کسی تو عمرش کار خوب نکرده باشه .

قضیه اینه که چرا در صورت انجام ندادن یه کار واجب ، بقیه ی اعمالت زیر سوال میره ؟
مثلا اگه نمازت قبول نباشه دیگه کارت تمومه .


به سوالهای من تو صفحات قبلی پاسخ داده نشد .

بهلول;165203 نوشت:
سلام

خوب اینکه دلیل اختیاری بودن است یعنی مختار است زندگی کند و به تکامل برسد یا به حیاتش خاتمه دهد و به جهنم برود .

این اختیار نیست

اختیار اینه که اگه نخوای تو این دنیا باشی ، به زندگیت خاتمه بدی و کسی ازت باز خواست نکنه و جهنمی در کار نباشه .

این اختیاره

به زور که هلمون دادن تو این دنیا
لااقل خودمون بتونیم با خیال راحت ازش بریم بیرون

رسا;165185 نوشت:
شايد علت اين جريان آن بوده كه آدم با زندگى كردن روى زمين هيچگونه آشنايى نداشت، و تحمل زحمتهاى آن بدون مقدمه براى او مشكل بود، و از چگونگى كردار و رفتار در زمين بايد اطلاعات بيشترى پيدا كند، بنا بر اين مى‏بايست مدتى كوتاه تعليمات لازم را در محيط بهشت ببيند و بداند زندگى روى زمين توام با برنامه‏ها و تكاليف و مسئوليتها است كه انجام صحيح آنها باعث سعادت و تكامل و بقاى نعمت است، و سرباز زدن از آن سبب رنج و ناراحتى.

پس ماجرای سیب و گندم و امتحان و حوا ، همش بازی بود؟
یعنی از اولشم آدم باید میومد زمین؟

nakisa;165301 نوشت:
اگه اینطوره که شما میگین پس جهنمی نباید باشه .
نقل قول:
خدا چرا ما رو آزمایش میکنه ؟
واسه اینکه ما ها رو یا بفرسته جهنم یا بهشت؟

این طور نیست که هیچ کس اعمالی انجام نده .
همه ی ادمها تو ذاتشون چیزای خوب هست و امکان نداره که کسی تو عمرش کار خوب نکرده باشه .

قضیه اینه که چرا در صورت انجام ندادن یه کار واجب ، بقیه ی اعمالت زیر سوال میره ؟
مثلا اگه نمازت قبول نباشه دیگه کارت تمومه .


به سوالهای من تو صفحات قبلی پاسخ داده نشد .

نقل قول:
ایزد که گل وجود ما می آراست
دانست ز ما چه فعل بر خواهد و خواست

:hamdel::hamdel::Gol::hamdel::Gol::Gol:

nakisa;165314 نوشت:
پس ماجرای سیب و گندم و امتحان و حوا ، همش بازی بود؟
یعنی از اولشم آدم باید میومد زمین؟

نقل قول:
چقدر خوشحـال بود شیطــان وقتی سیب را چیدم گمان می کرد فریب داده است مرا ... نمی دانست تو پرسیده بودی مرا بیشتر دوست داری یا ماندن در بهشـــت را...

:hamdel::hamdel::Gol::hamdel::Gol::Gol:

nakisa;165313 نوشت:
این اختیار نیست

اختیار اینه که اگه نخوای تو این دنیا باشی ، به زندگیت خاتمه بدی و کسی ازت باز خواست نکنه و جهنمی در کار نباشه .

این اختیاره

نقل قول:
به زور که هلمون دادن تو این دنیا
نقل قول:
لااقل خودمون بتونیم با خیال راحت ازش بریم بیرون

آخه شکرت ای خدا واسه جهان به این بدی
چی می شد اگه تو دست به ساختنش نمی زدی !!

:hamdel::hamdel::Gol::hamdel::Gol::Gol:

nakisa;165313 نوشت:
این اختیار نیست

اختیار اینه که اگه نخوای تو این دنیا باشی ، به زندگیت خاتمه بدی و کسی ازت باز خواست نکنه و جهنمی در کار نباشه .

این اختیاره

به زور که هلمون دادن تو این دنیا
لااقل خودمون بتونیم با خیال راحت ازش بریم بیرون

[="blue"]سلام

این اختیاری را که شما انتظار دارید را حیواناتی مانند فیل و موش دارند یعنی دسته جمعی یا انفرادی خودکشی میکنند و هیچ پاسخی هم نباید بدهند ایا به نظر شما انها مختارند و این را میگویند اختیار .

اختیار اینست که نسل انسان به عنوان خلیفه خدا پا به عرصه هستی گذاشته و موظف است عدالت را برای خودش و دیگران اجرا کند یعنی دو راه بیشتر ندارد یا عادل است که ثمره عدلش بهشت است یا ظالم است که ثمره ظلمش جهنم مختار است هر کدام را میخواهد انتخاب کند .[/]

nakisa;165313 نوشت:
این اختیار نیست

اختیار اینه که اگه نخوای تو این دنیا باشی ، به زندگیت خاتمه بدی و کسی ازت باز خواست نکنه و جهنمی در کار نباشه .

این اختیاره

به زور که هلمون دادن تو این دنیا
لااقل خودمون بتونیم با خیال راحت ازش بریم بیرون

سلام.

اختیار به خود فعل بر نمی گردد بلکه به عاملی بر می گردد که منشا صدور ان فعل شده.به عبارتی اختيار شرط فعل و از اجزاى علت آن است ، در انجام هر كار، تحت تاءثير يك سلسله احساسات و عوامل ، نخست علم و تصور مصلحت آن عمل بوجود مى آيد، بعد شوق ، بعد اراده ، و بعد از اين مقدمات اختيار خود به خود حاصل مى شود...

در ثانی مواخذه و پاداش خود از لوازم اختیار است،به عبارتی این مورد حتی بین انسان ها نیز وجود دارد،مثلا دست درازی به نوامیس و اموال اشخاص ،این امر را در عدم مواخذه برنمی تابد،وگرنه این مورد اولین چیزی بود که فطرت یک انسان مختار انرا قبول می کرد.....نتیجتا مواخذه وپاداش با صفت اختیار تنیده شده است وقابل جدایی از هم نیستند،به عبارتی مواخذه با صفت اختیار معنی دارد....

nakisa;165314 نوشت:
پس ماجرای سیب و گندم و امتحان و حوا ، همش بازی بود؟
یعنی از اولشم آدم باید میومد زمین؟

با سلام

خير.بر اساس آیه صریح قران این ماجرا نیز بود اما در همان جنت و باغی که در پست قبلی به آن اشاره گردید
[سوره البقرة (2): آيه 35]
وَ قُلْنا يا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَ كُلا مِنْها رَغَداً حَيْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمِينَ

و گفتيم: اى آدم! تو با همسرت در اين باغ سكونت كن و از (هر كجاى) آن هر چه مى‏خواهيد به فراوانى و گوارايى بخوريد، امّا به اين درخت نزديك نشويد كه از ستمگران خواهيد شد.

[="blue"]سلام

اگر با این فرض که خدائی نیست به مسئله نگاه کنی هرگز به آرامش نمیرسی چون انگاه باید به این سئوال پاسخ دهی که اینهمه نظم چگونه ممکن است به وجود آمده باشد و این که همه اینها تصادفی بوده مسئله را بغرنج تر میکند چون انگاه نه تنها نمیتوانی برای این سئوال پاسخ قانع کننده ای پیداکنی بلکه احساس پوچی هم خواهی کرد .[/]

بنام خدا.
سلام.
خداوند انسان را آفرید تا شیطان را امتحان کند(البته فقط قصدش این نبود قبلاً هم به فرشگان گفته بود که من موجودی مانند انسان را خواهم آفرید).
پس از آفرینش انسان شیطان آنهمه سجده که بر خدا کرد پوچ بود چون تکبر ورزید.
به خداوند گفت خدایا تا عبد آنقدر ستایش و سجده ات میکنم که بشر نکرده باشد فقط مرا از سجده بر انسان منع کن.خداوند گفت من به سجده و ستایش تو احتیاجی ندارم من میخواهم تو بنده ی من باشی و هرچه گفتم قبول کنی.
پس از آن شیطان قبول نکرد و رانده شد.
سپس خداوند انسان را امتحان کرد و انسان را با درختی(حالا سیب یا انگور نمیدونم) امتحان کرد و انسان سر باز زد و به بندگی خود مانند شیطان راضی نبود و رانده شد.
الانم برای همین ما اینجا هستیم تا کار خلاف خود را جبران کنیم.اونا که فقط سیب خوردن رانده شدن و اومدن اینجا....ما که اینهمه گناه میکنیم نه تنها جامون اینجاست بلکه جهنم هم حقمونه.
یا علی:Gol:

انسان برای خوردن سیب رانده نشد ، سیب نماد هست اصلش همون کفرانی هست که در وجود انسان هست.
در ثانی قرار هم بر این نبود که انسان در بهشت باشه و قرار بود زمین بیاد.

سلام
طرح اینگونه سوالات مثلا:چرا خداوند باید ما را اجباری به دنیا بفرستد؟؟
با فرض وجود قادر و عاقل کلی به نام خدا چاره ای را برای جواب دادن انسان نمی گذارد جز دو راه:
1- خود را جای خدا قرار دهیم و طبق منطق یا احساس خود به جوابی قانع کننده صرفا برای خودمان برسیم.
2- به داستان های پر از ابهام و نظرات دیگران توجه کنیم و خود را راضی نگه داریم.

که به کارگیری این دو راه با فرضمان که خداوند عالم (عالم بکل شئ) و عاقل است در تناقض است چون من ناقص در حدی نیستم که دلیل کار وجود اعلم و اعقل خود را درک کنم.پس حتی این دو راه هم ما را به جواب حقیقی نمی رساند.
اما ایا باید موضوع رها شود؟ ایا انسان باید بدون یافتن حقیقت زیر خاک برود؟؟
بنده حقیر ادعای درس حوزوی و دیدگاه فلسفی ندارم. با این حال می توانم فرض دیگری را بیان کنم(که متاسفانه برخاسته از شک عجیبم راجع به خداست) و ان اینکه با فرض عدم وجود خداوند می توان از بروز این سوال و سوالات مشابه که فاعل ان خداست جلو گیری کرد.می توان تمام سوالات را حذف کرد و داستانهای پر ابهام را کنار زدو به نتیجه ای ارامش بخش و در عین حال هولناک رسید.اگر درست نمی گویم لطفا مرا راهنمایی کنید.
در ضمن در موضوع بنده:> می توانید از دید دیگری به مسئله بپردازید.
با تشکر.

:Sham:

سلام

karshenas;164839 نوشت:
چرا وقتي خداي ما عادل و خوب هست چرا بايد ما را اجباري به دنيا بفرستد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟

چرا وقتي پدر شما خوب و عادل هستند، چرا شما را در سن هفت سالگي اجباري به مدرسه فرستادند و شما را مجبور به انجام تکاليف درسي تان می کردند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟

nakisa;165047 نوشت:
اگه ما در کیفیت زندگی اختیار داریم پس این همه قوانین برای چی هست؟
مثلا کیفیت نماز خوندن یا اینکه مثلا اگه تو روزه ی مستحبی سهوا چیزی بخوری روزه باطله یا همین ریز احکامی که وجود داره .

دیشب روحانی تو مسجد یه آیه از قرآن گفته بود که شفاعت از کسانی که از نمازگزاران نباشند ، قبول نمیشه .
خیلی حالم بد شد . من همیشه با نماز خودنم مشکل ذاشتم و از اینکه نمیتونم تمرکز کنم از دست خودم عصبانی بودم و این ایه دیگه کلا نا امیدم کرد .

خوب اگه خدا ما رو با اختیار خودمون وارد این دنیا نکرده ، لااقل این همه هم سخت نگیره خب.
خدا به ما اختیار داد که تو این دنیا با اختیار خودمون کارها رو انجام بدیم . ولی آیا این درسته که برای انجام ندادنش مستحق چنین عذابی باشیم .
من اصلا نمیتونم اینو قبول کنم .

مثل اینه که پدر و مادرت تو رو به دنیا میارن . بعد هم راه و رسم زندگی رو بهت یاد میدن . بهدش دیگه اختیار با خودته که مثل اونا عمل کنی یا نه .
دیگه پدر و مادر نمیتونن تو رو به خاطر این که مطابق میل اونا رفتار نکردی جریمه یا مجازات کنن .
میتونن؟

با سلام و عرض ادب
جواب جنابعالی را در ضمن چند مقدمه عرض می کنم و از طولانی بودن آن عذر خواهی می کنم:
الف)آنچه باید بدان توجه داشت این است که سرچشمه هر ظلم ممكن است چند چيز باشد: نياز، نادانى، خودخواهى، انتقام‏جويى، كينه‏توزى، حسد و يا مانند آنها، كه همه از نوعى نقص و ضعف حكايت مى‏كند.
اما از ذات حق، كه وجودش كمال مطلق است، هيچ‏گاه ظلم و ستم سرنمى‏زند؛ زيرا نه نياز در او راه دارد و نه جهل، نه خودخواهى در او مفهومى دارد و نه كينه‏توزى و انتقام‏جويى، نه ديگرى از نظر كمال از وى برتر است كه به او رشك برد و نه كسى كمالى را مى‏تواند از او سلب كند كه در مقام انتقام برآيد. از چنين وجودى، جز خير و عدالت، و رأفت و رحمت سرچشمه نمى‏گيرد.[1]
قرآن كريم مى‏فرمايد:
«هُوَ اللَّهُ الْخالِقُ الْبارِى‏ءُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْاسْماءُ الْحُسْنى‏ يُسَبِّحُ لَهُ ما فِى‏السَّمواتِ وَالْارْضِ وَ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ».[2]
او خداوندى خالق، آفريننده‏اى بى‏سابقه، و صورتگرى (بى‏نظير) است. براى او نام‏هاى نيك است. آن‏چه در آسمان‏ها و زمين است او را تسبيح مى‏گويد و او عزيز و حكيم است.
امام سجّاد (علیه السلام) مى‏فرمايد:
«وَ قَدْ عَلِمْتُ انَّهُ لَيْسَ في حُكْمِكَ ظُلْمٌ ... وَ انَّما يَحْتاجُ الَى الظُّلْمِ الضَّعيفُ وَ قَدْ تَعالَيْتَ يا الهى‏ عَنْ ذلِكَ عُلُوّاً كَبيراً».[3]
من مى‏دانم كه در حكم تو ظلم راه ندارد؛ زيرا ضعيف، نيازمند به ستم است و تو برتر و بلندمرتبه‏تر از آن هستى كه به كسى ستم روا دارى.

[1] . پيام قرآن، ج 4، ص 427.

[2] . حشر( 59)، آيه 24.

[3] . صحيفه سجّاديه، دعاى 48.

ب)جلوه‏هاى عدل الهى‏
جلوه های عدل الهی به سه صورت متصور است:
الف- عدل تكوينى‏
«عدل تكوينى» يعنى اين‏كه خداوند اساس جهان خلقت را بر پايه عدل بنا كرده و به تمام موجودات- از وجود و كمال وجود- آن‏چه را ظرفيت، صلاحيت و استحقاق داشته‏اند عطا كرده است.
هر جزئى از اجزاى جهان خلقت، در جاى خود به كار رفته و براساس نظم و حساب معيّن، در هر چيز، از هر ماده‏اى به‏قدر لازم، استفاده‏شده و ساختمان جهان به‏صورت موزون و متعادل بنا گرديده و هرچيز به جاى خويش نيكوست. قرآن مجيد مى‏فرمايد:
«وَ مَا اللَّهُ يُريدُ ظُلْماً لِلْعالَمينَ».[1] و خداوند [هيچ‏گاه‏] ستمى براى جهانيان نمى‏خواهد.
منظور از «عالمين» موجودات جهان خقلت است حالا يا منظور موجودات عاقلى است كه در عالم هستند اعم از ملائكه، جن و انس و يا اين استعمال از باب غلبه داشتن موجودات عاقل است كه در اين صورت اين لفظ شامل همه موجودات مى‏شود چه عاقل و چه غيرعاقل مثل حيوانات و جمادات و نباتات.[2]
پيامبر اكرم (صلی الله علیه وآله) فرمود:«بِالْعَدْلِ قامَتِ السَّمواتُ وَالْارْضُ»؛[3]تمام آسمان‏ها و زمين به موجب عدل بر پاست.

[1] . آل عمران( 3)، آيه 108.

[2] . با استفاده از پيام قرآن، ج 4، ص 408.

[3] . تفسير صافى، ج 2، ص 638، انتشارات مكتبة الاسلاميّة.

ب- عدل تشريعى‏
«عدل تشريعى» يعنى، مجموعه قوانين و تكاليف الهى كه به‏منظور رسيدن انسان به كمال نهايى وضع و مقرر شده، با رعايت عدالت بوده و مناسب با توان مكلّفان است.

انسان بر اساس اختيار و آزادى اراده‏اى كه به او داده شده، كار نيك و بد را خود انتخاب مى‏كند. و چون انتخاب آگاهانه نيازمند شناخت صحيح راه‏هاى خير و شرّ است، خداوند انسان را به آن‏چه موجب خير و مصلحت اوست، امر فرموده و از آن چه موجب سقوط اوست، نهى كرده تا وسيله حركت تكاملى او فراهم شود.

و چون تكاليف الهى به‏منظور رسيدن انسان به نتايجِ عمل به آنها وضع شده و نفعى براى خداى متعال در بر ندارد، از اين رو، حكمت الهى اقتضا دارد كه اين تكاليف، مناسب با توانايى‏هاى مكلفّان باشد.
بدين ترتيب، عدالت در مقام تشريع و تكليف ثابت مى‏شود؛ زيرا اگر خداوند متعال تكليفى بيش از طاقت بندگان تعيين كند، امكان عمل نخواهد داشت و كار بيهوده‏اى خواهد بود. قرآن مجيد مى‏فرمايد:

«وَ لا نُكَلِّفُ نَفْساً الَّا وُسْعَها وَ لَدَيْنا كِتابٌ يَنْطِقُ بِالْحَقِّ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ»؛[1]و ما هيچ كس را جز به اندازه توانايى‏اش تكليف نمى‏كنيم. و نزد ما كتابى است كه به حق سخن مى‏گويد و به آنان هيچ ستمى نمى‏شود.
حضرت على (علیه السلام) نیز فرمودند:
«ارْتَفَعَ عَنْ ظُلْمِ عِبادِهِ وَ قامَ بِالْقِسْطِ فى‏ خَلْقِهِ وَ عَدَلَ عَلَيْهِمْ فى‏ حُكْمِهِ»؛[2]برتر از آن است كه به بندگانش ظلم كند و در ميان بندگان به قسط و عدل قيام نموده و در حكمش عدالت را نسبت به آنها مراعات كرده است.

[1] . مؤمنون( 23)، آيه 62؛ و نيز حج( 22)، آيه 78.

[2] . نهج‏البلاغه، خطبه 227.

ج- عدل جزايى و كيفرى‏
يكى ديگر از مظاهر عدل الهى، مسأله معاد و رسيدگى به اعمال نيك و بد انسان‏ها و پاداش و كيفر دادن به نيكوكاران و بدكاران است؛ زيرا از سويى، يكى از راه‏هاى اثبات‏ معاد، عادل‏بودن خداوند است؛ چراكه خداوند عادل حكيم، اعمال بشر را بى‏محاسبه و پاداش و كيفر نمى‏گذارد و از سوى ديگر، اساس اين محاكمه و محاسبه نيز بر ميزان عدل است. قرآن مى‏فرمايد:
«وَ نَضَعُ الْمَوازينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيامَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئًا وَ انْ كانَ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ اتَيْنا بِها وَ كَفى‏ بِنا حاسِبينَ»؛[1]ما ترازوهاى عدل را در روز قيامت بر پا مى‏كنيم. پس به هيچ كس كمترين ستمى نمى‏شود و اگر به‏مقدار سنگينى يك دانه خردل (كار نيك و بدى) باشد ما آن را حاضر مى‏كنيم. و كافى است كه ما حساب كننده باشيم.

حضرت على (علیه السلام) فرمود:
آن‏گاه كه زمين سخت بلرزد و با هول‏ها و سختى‏هاى آن، قيامت محقّق گردد و به هر دينى، اهل آن و به هر معبودى، پرستندگان آن و به هر پيشوايى، پيروان آن ملحق شوند، آن هنگام، نظر افكندن به آسمان و آهسته قدم برداشتن در زمين در برابر عدل و قسط خداوند، جزا داده نشود، مگر به آن‏چه حق آن است.[2]

امام سجّاد (علیه السلام) فرمود:
«فَكُلُّ الْبَرِيَّةِ مُعْتَرِفَةٌ بِانَّكَ غَيْرُ ظالِمٍ لِمَنْ عاقَبْتَ وَ شاهِدَةٌ بِانَّكَ مُتَفَضِّلٌ عَلى‏ مَنْ عافَيْتَ»؛[3]تمامى خلق اعتراف دارند كه تو هرگز به كسى‏كه او را عقاب كرده‏اى ظلم نكرده‏اى و نيز گواهند كه تو كسى را كه عفو كرده‏اى، مورد فضل و رحمت قرار داده‏اى.

بنابراین نظام عالم هستی بر اساس عدل است و اینکه بیان نمودید من با نماز مشکل دارم اگر به این معنا باشد که کسی اهل نماز نباشد و یا در انجام آن کاهل باشد معاقب خواهد بود ولی اگر در اقامۀ آن کوتاهی نورزد قطعا مشمول الطاف الهی خواهد بود. والبته در دو صورت اول نیز راه توبه به درگاه خدا همواره مفتوح است و خداوند کسی را ناامید ننموده است به این سه آیه توجه بفرمائید:

1. خداوند همۀ گناهان را به واسطه توبه حقیقی می بخشد.
«قُلْ يا عِبادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً»؛[4]بگو: «اى بندگان من كه بر خود اسراف و ستم كرده‏ايد! از رحمت خداوند نوميد نشويد كه خدا همه گناهان را مى‏آمرزد، زيرا او بسيار آمرزنده و مهربان است.

2. خداوند نه تنها توبه پذیر است بلکه در صورت توبه صورت گناه را به حسنه تبدیل می کند:
«إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صالِحاً فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً»؛[5]مگر كسانى كه توبه كنند و ايمان آورند و عمل صالح انجام دهند، كه خداوند گناهان آنان را به حسنات مبدّل مى‏كند و خداوند همواره آمرزنده و مهربان بوده است.

3. خداوند در جزا دادن معدل گیری نمی کند بلکه میزان سنجش بر اساس بهترین عمل بنده است. حال آیا کریمتر از خدا یافت می شود؟
«لِيُكَفِّرَ اللَّهُ عَنْهُمْ أَسْوَأَ الَّذِي عَمِلُوا وَ يَجْزِيَهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ الَّذِي كانُوا يَعْمَلُونَ»؛[6]تا خداوند بدترين اعمالى را كه انجام داده‏اند (در سايه ايمان و صداقت آنها) بيامرزد، و آنها را به بهترين اعمالى كه انجام مى‏دادند پاداش دهد.
موفق باشید.

[1]. انبياء( 21)، آيه 47؛ و نيز يونس( 10)، آيه 47.

[2]. نهج‏البلاغه، خطبه 214.

[3]. صحيفه سجادية، دعاى 37.

[4].الزمر/53.

[5].الفرقان/80.

[6].الزمر/35.

kingusef;165698 نوشت:
خداوند عالم (عالم بکل شئ) و عاقل است در تناقض است چون من ناقص در حدی نیستم که دلیل کار وجود اعلم و اعقل خود را درک کنم.پس حتی این دو راه هم ما را به جواب حقیقی نمی رساند.

باسمه تعالی، سلام بر شما
عقل انسان می تواند با یک استدلال منطقی به این نتیجه برسد که خداوند کمال مطلق است و به همه چیز عالم است، اما این یک بیان کلی در مورد موجود مطلق است، نه اینکه انسان توانایی این را داشته باشد ماهیت علم مطلق خدا را به نحوی که برای خداوند مطرح است را، درک بکند.
اتفاقا استدلال و برهان دقیقا همین را می گوید که اگر چنین خداوندی نباشد، تناقض است، یعنی اگر خداوند باشد و در عین حال علم مطلق نداشته باشد، این می شود یک تناقض.

kingusef;165698 نوشت:
می توانم فرض دیگری را بیان کنم(که متاسفانه برخاسته از شک عجیبم راجع به خداست) و ان اینکه با فرض عدم وجود خداوند می توان از بروز این سوال و سوالات مشابه که فاعل ان خداست جلو گیری کرد.می توان تمام سوالات را حذف کرد و داستانهای پر ابهام را کنار زدو به نتیجه ای ارامش بخش و در عین حال هولناک رسید.اگر درست نمی گویم لطفا مرا راهنمایی کنید.

در مورد خداوند مدعای ما این است که، محال است فرض کنیم که خدا نباشد، ما هیچ نیازی نداریم زیاد این اصل بدیهی را به نحو یک ابهام پیچیده تبدیل کنیم، ما دلیلی نداریم خودمان را گرفتار افکار پراکنده کنیم.

انبیاء الهی در صدد اثبات خدا نبودند؛ زیرا خداوند فطری انسان است، تمام دلایل اثبات خدا هم به نظر بنده تنبیهات است، انبیاء الهی گفتند، الهه ها را کنار بزن و خدای فطری را که دلپذیر است تثبیت کن، یعنی الهه ها توهم و خیالند و کامل مطلق، فقط الله تبارک و تعالی است، مگر نه این است که انسان فطرتا کامل مطلق را طلب می کند، یک وجودی که هیچ نقصی ندارد، این کامل مطلق و موجود مقدس خدا است.

بهلول;165431 نوشت:
سلام

این اختیاری را که شما انتظار دارید را حیواناتی مانند فیل و موش دارند یعنی دسته جمعی یا انفرادی خودکشی میکنند و هیچ پاسخی هم نباید بدهند ایا به نظر شما انها مختارند و این را میگویند اختیار .

اختیار اینست که نسل انسان به عنوان خلیفه خدا پا به عرصه هستی گذاشته و موظف است عدالت را برای خودش و دیگران اجرا کند یعنی دو راه بیشتر ندارد یا عادل است که ثمره عدلش بهشت است یا ظالم است که ثمره ظلمش جهنم مختار است هر کدام را میخواهد انتخاب کند .


1. هیچ حیوانی بی علت خودکشی نمیکنه (علت خودکشی دست جمعی یا فردی حیوانات ناشی از تاثیرات جو و امواج مغناطیسی است )

2.همه ی حیوانات برای بقا میجنگن . پس این مثال شما درست نیست .

3.وظیفه ، اختیار رو از آدم میگیره .وقتی یه وظیفه ای به تو محل شده ، تو نمیتونی با اختیار خودت و میل قلبیت اون کار رو انجام بدی.

4. مختار به انتخاب عادل یا ظالم بودن در صورتی درسته که تو با علم به این قضیه قبول کنی که به دنیا بیای .

5. اگه من نخوام این مسولیت رو به عهده بگیرم باید کیو ببینم؟

شما میگین :
اختیار اینست که نسل انسان به عنوان خلیفه خدا پا به عرصه هستی گذاشته

یعنی ما میدونستیم که قراره این مسولیت رو به عهده بگیریم و بعد ما رو به این دنیا آوردن ؟

QUOTE=erfan_alavi;165434]
اختیار به خود فعل بر نمی گردد بلکه به عاملی بر می گردد که منشا صدور ان فعل شده.به عبارتی اختيار شرط فعل و از اجزاى علت آن است ، در انجام هر كار، تحت تاءثير يك سلسله احساسات و عوامل ، نخست علم و تصور مصلحت آن عمل بوجود مى آيد، بعد شوق ، بعد اراده ، و بعد از اين مقدمات اختيار خود به خود حاصل مى شود...

در ثانی مواخذه و پاداش خود از لوازم اختیار است،به عبارتی این مورد حتی بین انسان ها نیز وجود دارد،مثلا دست درازی به نوامیس و اموال اشخاص ،این امر را در عدم مواخذه برنمی تابد،وگرنه این مورد اولین چیزی بود که فطرت یک انسان مختار انرا قبول می کرد.....نتیجتا مواخذه وپاداش با صفت اختیار تنیده شده است وقابل جدایی از هم نیستند،به عبارتی مواخذه با صفت اختیار معنی دارد....

از پاراگراف اولتون که همش فلسفه بافی بود چیزی نفهمیدم .

اما پاراگراف دوم :
دست درازی به نوامیس و اموال شخسی افراد الان هم قانون هست و تو همه حای دنیا این اعمال جرم محسوب میشه چون به حقوق شهروندی تجاوز میکنه ولی خودکشی یا نماز نخوندن یا روزه نگرفتن و مسجد نرفتن به هیچکس آسیبی نمیرسونه که به خاطر انجام ندادنش مواخذه ای در کار باشه

نمازی که نه به حال خدای من سودی داره و نه به حال من (البته نمازهای آبکی منظورمه ) چرا نخوندنش عقاب داره ؟

بهلول;165638 نوشت:
اگر با این فرض که خدائی نیست به مسئله نگاه کنی هرگز به آرامش

به نظر شما فرض اینکه خدایی نباشه به آرامش نزدیک تر نیست تا اینکه همش تنمون بلرزه که به خاطر قضا شدن یا نخوندن نمازمون یا خوردن روزمون تو 10 سالگی ( زمانی که اصلا نمیدونستیم داریم چی کار میکنیم ) باید بریم جهنم؟

عــــلی;165654 نوشت:
الانم برای همین ما اینجا هستیم تا کار خلاف خود را جبران کنیم.اونا که فقط سیب خوردن رانده شدن و اومدن اینجا....ما که اینهمه گناه میکنیم نه تنها جامون اینجاست بلکه جهنم هم حقمونه.

ما برای خوردن سیب حضرت ادم که نیومدیم تو این دنیا .
از اولشم قراربود که بیایم رو زمین .

به نظر شما خدا از ما چی میخواد ؟
اینکه شب و روز شکرش کنیم و بهش سجده کنیم و به قوانین اون پایبند باشیم ؟
پس خودمون چی ؟

عــــلی;165654 نوشت:
الانم برای همین ما اینجا هستیم تا کار خلاف خود را جبران کنیم.اونا که فقط سیب خوردن رانده شدن و اومدن اینجا....ما که اینهمه گناه میکنیم نه تنها جامون اینجاست بلکه جهنم هم حقمونه.

ما ها که از اول قرار بود بیایم رو زمین . حضرت ادم بیچاره اسمش بد در رفته.

یه سوال :
خدا ما رو برای چی آفرید؟

اینکه فقط عبادتش کنیم ؟
اینکه روزی چند بار سجده کنیم و شکر گزار باشیم ؟
اینکه از قوانین خدا پیروی کنیم؟
اینو که فرشته ها هم دارن انجام میدن پس دیگه چه احتیاجی به ما هست ؟
فرشته ها افریده شدن تا یه سری کار انجام بدن و بفیه وقتشونو عبادت کنن .
ایا این کافی نیست ؟
تنها فرقش اینه که ما اختیار داریم .
و هم میتونیم انجام بدیم و هم نه .

اگه من تو به دنیا اومدنم نقشی ندارم پس تعهدی هم نباید برای من باشه .
اگه خدا فیاضه و به وجود اومدن من رو درست دونسته پس میدونه که آدم مختار سرکشی هم ازش بر میاد .
یه پدر هیچوقت نمیتونه پسری طبق خواسته های خودش بسازه و به خاطر این نباید مجازاتش کنه و نمیکنه .

طوفان خورشیدی;165744 نوشت:
سلام

چرا وقتي پدر شما خوب و عادل هستند، چرا شما را در سن هفت سالگي اجباري به مدرسه فرستادند و شما را مجبور به انجام تکاليف درسي تان می کردند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟

شما رو نمیدونم ولی ما دوست داشتیم درس بخونیم .
اگه یه روز خواب میموندیم گریه میکردیم که ما رو به مدرسه برسونن .

در ضمن پدر من حتی یک بار هم ما رو مجبور به درس خوندن نکرد و به خاطر انجام ندادنش مجازاتی در کار نبود .

صدرا;165772 نوشت:
يكى ديگر از مظاهر عدل الهى، مسأله معاد و رسيدگى به اعمال نيك و بد انسان‏ها و پاداش و كيفر دادن به نيكوكاران و بدكاران است؛

منم با این مساله موافقم ولی کسی که نماز نمیخونه و یا جزو نمازگزاران یست ، این شخص نباید جزو بدکاران به حساب بیاد.

من معتقدم به اینکه اونهایی که با کارهاشون به دیگران آسیب میرسوننن باید مجازات بشن . نه اونایی که روزه نمیگیرن یا نماز نمیخونن .
چون این کار ضرری به هیچکس نمیزنه .
نه به خدا و نه به خلق خدا .
فقط شاید طرف به یه سری از مقامات نرسه .

حرف شما که فرمودید چون عقل ما ناقصه نمیتوانیم این مطلب را که (چرا خداوند ما را اجباری به این دنیا فرستاده)درک کنیم حرفه اشتباهی است چون خود خداوند دستور به تفکر در امور افرینش داده است و از تنها چیزی که ما را بخاطر نقصان عقلمان منع کرده است تفکر در ذات اقدس اللهی خودش است نه تفکر در امور افرینش بشری.چون ما با تفکر در افرینش ایمانمان به خداوند و قدرت لایتناهی او بیشتر میشود.و با تفکر در ذات اقدس اللهی چون عقل بشری ناقص است و بجایی نمیرسد باعث گمراهی انسان خواهد شد.در نتیجه تفکر در این که چرا خداوند انسان را اجباری به این دنیا میفرستد علاوه بر این که اشکالی ندارد اتفاقا وقتی به جواب این سوال برسیم به طور خودکار به جواب خیلی از سوالات دیگر که شاید بعدها برای انسان به وجود بیاید خواهیم رسید.

طوفان خورشیدی;165744 نوشت:
سلام

چرا وقتي پدر شما خوب و عادل هستند، چرا شما را در سن هفت سالگي اجباري به مدرسه فرستادند و شما را مجبور به انجام تکاليف درسي تان می کردند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟


سلام
این فرموده شما چه ربطی به سوال بنده (چرا خداوند انسانها را اجباری به این دنیا میفرستد) دارد؟؟؟؟؟؟؟؟
حرف شما این است که وقتی پدر ها فرزندان خود را در سن 7سالگی به مدرسه می فرستند خیر و صلاح انها را میخواهند پس خداوند هم خیر صلاح بندگان را میخواهد که انها را خلق کرده.
پس در نتیجه بعضی از پدر ها که بدلائلی نمیتوانند فرزندانشان را به مدرسه بفرستند خوب ومهربان نیستند.
1.این اشتباه هست چون این جواب که (چرا وقتي پدر شما خوب و عادل هستند، چرا شما را در سن هفت سالگي اجباري به مدرسه فرستادند و شما را مجبور به انجام تکاليف درسي تان می کردند؟) یک جواب جدلی هست نه یک جواب منطقی.
2.نفرستادن فرزند توسط پدر به مدرسه برای یادگیری ان هم بدلائلی دلیل بر خوب نبودن پدر نیست.

بنام خدا.
سلام.

نقل قول:
ما برای خوردن سیب حضرت ادم که نیومدیم تو این دنیا .
از اولشم قراربود که بیایم رو زمین .

انسان صاحب و اختیاره میتونستیم نیاییم.همونطور که کار زشتی میکنیم میتونستیم اونکارو نکنیم.پس قرار نبوده که بیاییم اینجا این اختیار خودمون بوده و خودمون خواستیم.البته بنظرم درستش همین بوده.خداوند میدونه داره چیکار میکنه.اگر نمیومدیم باید با یزید و کفار توی بهشت همنشین میشدیم در صورتی که نمیدونستیم اونا آدمای بدی هستند و خدا میدانست اگر آنان را امتحان کند آنگونه امام حسین ع و یارانش را شهید میکنند.
نقل قول:
به نظر شما خدا از ما چی میخواد ؟

بندگی..میتونی تابع کسی باشی که بسیار بسیار از شما بزرگتر و خالق شماست؟اگه میتونید که به حرفایش توی قرآن و ... عمل کنید.در غیر اینصورت اختیار با خودتان هست.پس چیزی هم نباید ازش بخواهید نه کمکی نه همراهی و نه بهشتی.
نقل قول:
اینکه شب و روز شکرش کنیم و بهش سجده کنیم و به قوانین اون پایبند باشیم ؟

این حرف رو نزنید.شما اگر یه بنده خدا رو آزار بدید بسیار ناراحت میشید.خداوند که شما رو آفریده اگر حقایق خداییش رو براتون آشکار کنه براستی که از شدت ناراحتی و تاسف قلب انسان رو تاریک و سیاه میکنه.
شما بر مخلوقات دیگر برتری داده شدید چون صاحب اختیار هستید.وخلیفه خداوند هستید.
خداوند لایق سجده و ستایش هست.اگر کسی به شما خوبی میکنه شما ازش تشکر میکنید.براستی که اون خوبی از طرف خدا بوده و از صفات علی خداوند هست.این بی انصافیه که از تمامی نعمت های خداوند چشم پوشی کنیم و بجای شکر خدا از بندگانش تشکر کنیم.
نقل قول:
پس خودمون چی ؟

خودتون چی؟شما چی دوست دارید؟دوست دارید چیکار کنید؟میخواهید خلاف قوانین خداوند عمل کنید؟اگر میتوانید انجام دهید.سزای اعمالش هم با خودتان.اما اگر میخواهید بین تمام مخلوقات خداوند عزیز و بزرگ باشید خودتان را بسازید.خودمان یعنی همین.یعنی نگرش به زیبایی درون.

بنام خدا.

نقل قول:
یه سوال :
خدا ما رو برای چی آفرید؟

اینکه فقط عبادتش کنیم ؟
اینکه روزی چند بار سجده کنیم و شکر گزار باشیم ؟
اینکه از قوانین خدا پیروی کنیم؟
اینو که فرشته ها هم دارن انجام میدن پس دیگه چه احتیاجی به ما هست ؟
فرشته ها افریده شدن تا یه سری کار انجام بدن و بفیه وقتشونو عبادت کنن .
ایا این کافی نیست ؟
تنها فرقش اینه که ما اختیار داریم و هم میتونیم انجام بدیم و هم نه .


جواب همه سوالاتون رو توی جمله آخرتون داده اید.
خداوند وقتی شما رو وارد دنیا کرد هیچ چیزی بهتون نشون نداد.در صورتی که اگر میدانستید هرگز حتی ذره ای بدی نمیکردید.
اگر اهل مطالعه باشید باید بدانید که جهنم در همین دنیاست.بقول یکی از دوستان که خدایی که جهنمش اینقدر زیباست پس بهشتش چیست و کجاست؟
برتری شما در همین قدرت اختیار و غلبه بر هوای نفس است.به راستی که شیطان لحظه ای غفلت کرد و رانده شد.
اما انسان با اینهمه غفلت باز هم به خدا نزدیک و نزدیک تر میشود و کارهای خوب را میپسندد.پس انسانی که با این همه غفلط با اینهمه وسوسه نفس با اینهمه وسوسه شیطان بازهم از خدا اطلاعات کند و غافل نشود پس لایق بهترین پاداش و بالاترین درجه در بین مخلوقات است.
رسول اكرم صلى الله علیه و آله:
فِى الجَنَّةِ ما لا عَینٌ رَأَت وَلا اُذُنٌ سَمِعَت وَلاخَطَرَ عَلى قَلبِ بَشَرٍ؛
در بهشت چیزهایى هست كه نه چشمى دیده و نه گوشى شنیده و نه به خاطر كسى گذشته.
امام على علیه السلام:
لَذّاتُها لاتُمَلُّ وَمُجتَمِعُها لایَتَفَرَّقُ وَسُكّانُها قد جاوَروا الرَّحمنَ وَقامَ بَینَ اَیدیهِمُ الغِلمانُ بِصِحافٍ مِن الذَّهبِ فیها الفاكِهَةُ والرَّیحانُ؛
لذتها و خوشیهاى بهشت دل را نمى زند، انجمن آن از هم نمى پاشد، ساكنانش در پناه خداى رحمانند و در برابر آنان غلامانى با طبق هاى زرین پر از میوه و گل هاى خوشبو ایستاده اند.

رسول اكرم صلى الله علیه و آله:
مَنِ اشتاقَ اِلَى الجَنَّةِ سارَعَ فِى الخَیراتِ؛
هر كس مشتاق بهشت است براى انجام خوبى ها سبقت مى گیرد.
امام على علیه السلام:
اِنَّهُ لَیسَ لاَنفُسِكُم ثَمَنٌ اِلاّ الجَنَّةُ فَلا تَبیعوها اِلاّ بِها؛
براى جان هاى شما بهایى جز بهشت نیست، پس آنها را جز به بهشت مفروشید.


ضمانت بهشت رسول اكرم صلى الله علیه و آله:
اِضمَنوالى سِتّا مِن اَنفُسِكُم اَضمَن لَكُمُ الجَنَّةَ اُصدُقُوا اِذا حَدَّثتُم وَأوفُوا اِذا وَعَدتُم وَاَدُّوا اِذا ئتُمِنتُم وَاحفَظوا فُروجَكُم وَغُضّوا اَبصارَكُم وَكُفّوا اَیدیَكُم؛
شش چیز را براى من ضمانت كنید تا من بهشت را براى شما ضمانت كنم، راستى در گفتار، وفاى به عهد، بر گرداندن امانت، پاكدامنى، چشم بستن از گناه و نگه داشتن دست (از غیر حلال).

التماس دعا:Gol:.
یا علی:Gol:

بنام خدا.
سلام.
الان محرم هم هست.بگذارید پاسخ کاملتری بدهم تا دیگر از این شبهات پیش نیاید.
اول از شخص سوال کننده سوالاتی دارم.
آیا به علم غیب خداوند و علم بی نهایت الله ایمان دارید؟
آیا دوست داشتید با یزید و شمر و ابن ملجم و مامون و.... در بهشت همنشین شوید؟
جواب اول شما بله هست.جواب دوم شما هم نه.
پاسخ سوال شما:
پس خداوند میدانسته که یزید اگر امتحان شود یزید میشود و حسین ع اگر امتحان شود حسین ع میشود
پس انسان را به زمین آورد تا حسین و یزید را از هم جدا کند.

یا علی:Gol:

عــــلی;165865 نوشت:
خداوند لایق سجده و ستایش هست.اگر کسی به شما خوبی میکنه شما ازش تشکر میکنید.براستی که اون خوبی از طرف خدا بوده و از صفات علی خداوند هست.این بی انصافیه که از تمامی نعمت های خداوند چشم پوشی کنیم و بجای شکر خدا از بندگانش تشکر کنیم.

اگر در قبال کاری که برای کسی انجام میدم انتظار تشکر دارم ، در صورتی که ازم تشکر نکرد مجازاتش نمیکنم .

موضوع قفل شده است