✔✔✔ماشین زمان✔✔✔ (تاپيكي براي كودك شدن)

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
✔✔✔ماشین زمان✔✔✔ (تاپيكي براي كودك شدن)

تاپیکی برای کودک شدن
یکی از کارهای لذت بخش اینه که بعد از مثلا 15 سال، بشینی و با دوست دوران کودکیت در مورد اون زمان صحبت کنی. خاطرات کودکانه، اشک هایی که الکی ریختیم، کینه های بچه گانه ای که به دل رفتیم، یا چیزایی که تو دلمون موند و هنوز هم بهش نرسیدیم!!! مسائلی که از کودکی می خواستیم بفهمیم و هنوز هم نفهمیدیم، نقشه های بچه گانه، و اعترافاتمون!!!
اون موقع حس می کنی انگار دوباره بچه شدی. زیر لب می گی:
یادش بخیر، چه دورانی بود!
این تاپیک برای نوشتن در مورد حس و حال کودکی ماست. شاید اینجا حس کنیم دوباره بچه شدیم، حتی اگر 20، 30، 40، 50 سال یا بالاتر داریم...
یکی از شیرین ترین دوران زندگی ما کودکیه. یادش بخیر، چه دورانی بود!
الان هم محرمه. شاید بد نباشه از محرم های کودکی مون بنویسیم. اینکه چطوری گذشت و الان چه حسی نسبت بهش داریم.
موافقین؟

از بچگی نذر امام حسین (ع) بودم.
دکتر گفته بود امکانش هست مرده یا عقب افتاده ذهنی به دنیا بیام، به خاطر قرص هایی که مادرم استفاده می کرد.مامانم به امام حسین(ع) متوسل می شه که بچه اش سالم به دنیا بیاد، در عوض بشه عزادار امام حسین(ع)..
من سالم به دنیا آمدم و طبق نذر مامانم باید محرم رو مشکی می پوشیدم.
می پوشیدم، همون اولا. بزرگتر که شدم و لباس پوشیدنم دست خودم افتاد عمل به این نذر کمرنگتر شد..
محرمم خلاصه میشد توی گاهی مشکی پوشیدن و عاشورا. عاشوراها مادربزرگم نذر داشت.می رفتیم خونه اونها که توی مرکز شهر بود. صبح عاشورا با چند تا از بچه های فامیل می رفتم سر کوچه و دسته های سینه زنی رو تماشا می کردم تا نزدیکهای ظهر. شربت نذری و غذا و .. همین!
محرم ها و عاشوراهام تا نوجوانی ام همینطوری گذشت. بی رنگ و بو.
محرم های کودکی من چیزی نیست که بهش افتخار کنم. فکر می کنم از دستشون دادم..
بزرگتر که شدم با هیئت آشنا شدم و محرم هام رنگ دیگه ای گرفت. وگرنه کودکی هام.. دورهمی های شب عاشورا و بگو بخندهای فامیلی. متاسفم الان..
شما چطور؟

[="Black"]سلام به همه دوستان :Gol:
[/]

[="Teal"]كاش آدم وقتي به گذشتش نگاه ميكرد لذت ميبرد از اينكه پيشرفت كرده تو دين نزديك شدن به ائمه و .....
[/]

سها;164742 نوشت:
الان هم محرمه. شاید بد نباشه از محرم های کودکی مون بنویسیم. اینکه چطوری گذشت و الان چه حسی نسبت بهش داریم.

[="Black"]من بچه كه بودم از حدود 7 سالگي خيلي دوست داشتم برم هيات هاي عزاداري دسته هاي سينه زني , از خونوادم كسي نبود باهام بياد چون تو اين مراسما شركت نميكردن اگه هيات نزديك خونمون نبود اجازه نميدادن تنها برم هميشه يه نفرو پيدا ميكردم از همسايه ها يا مادراي دوستام ميگفتم منم با اونا ميرم بالاخره يه جوري اجازرو ميگرفتم .....[/]

[="Teal"]وقتي بزرگتر كه شدم هر بار كه ميرفتم به مراسم رفتارايي ميديدم كه علاقم هي كمرنگ تر ميشد :hey:[/]

[="Black"]10 سالي بود به هيچ هيات و مراسم عزاداري نرفته بودم تا اينكه پارسال با اصرار فردي رفتم به يه هيات دانشجويي ولي ...[/]

[="Teal"]اميدوارم روزي بياد كه توفيق عزاداري براي امام حسين نصيبم بشه تو يه محيطي كه وقتي شركت ميكنم حرفا و فريادهايي كه با فراموش كردن واقعيات فقط دنبال به گريه درآوردن مردم هستن ديده نشه ....[/]

بي نام;164759 نوشت:
فقط دنبال به گريه درآوردن مردم

متاسفانه بعضی ها توی همین یه مورد هم موفق نیستند..!! البته بعضی از مردم هم واقعا سنگ شدن.
همکلاسی ای داشتم که می گفت توی روضه شرکت کرده بود. می دید بقیه دارن گریه می کنن و این گریه اش در نمی آد.. به فیلم هندی ای که دیده بود فکر می کرد تا گریه کنه و کم نیاره..!!
یعنی فیلم هندی بیشتر از حماسه عاشورا دلش رو می سوزوند.
موضوع قفل شده است