ويژگي هاي اخلاقي پيامبر(ص)(ما مسلمونا اينارا ميدونيم؟؟!)

تب‌های اولیه

106 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ويژگي هاي اخلاقي پيامبر(ص)(ما مسلمونا اينارا ميدونيم؟؟!)

قال الله تعالي:وان لكم في رسول الله اسوه حسنه

خداوند بلند مرتبه ميفرمايد:

همانا براي شما در شخصيت رسول خدا(ص)الگويي نيكو است.

نگارمن كه به مكتب نرفت وخط ننوشت :Sham: به غمزده مسئله آموز صد مدرس شد

بسم الله الرحمن الرحيم

انشاالله.... به ياري خدا در اين تاپيك ميخواهيم نمونه هايي از خصلتهاي والاي انساني پيامبر اعظم (ص) را بيان كنيم .

التماس دعا :hamdel:



اوقات داخل منزل را به سه بخش تنظيم ميكردند :


بخشي براي خدا


بخشي براي خانواده


بخشي براي خودشان


و وقت خودشان را نيز با مردم تقسيم ميكردند.


وقت اشاميدن آب ، سه جرعه مينوشيدند

اول انها بسم الله

آخر انها الحمدالله


هنگام رفتن با ارامي و وقار راه ميرفتند.


هركسي را كه ميديد مبادرت به سلام ميكرد

وكسي بر سلام بر او سبقت نميگرفت .

ستايش;91521 نوشت:
بخشي براي خدا بخشي براي خانواده بخشي براي خودشان

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در متن خانه و خانواده، همواره به ياد خدا بود تا جايي که وقت خود را در خانه به 3 قسمت تقسيم مي‌کرد: بخشي ويژة نماز و مناجات با خداوند، بخشي براي خانواده و بخشي براي خود.
آن ساعت را که به خود اختصاص داده بود، بين خود و مردم تقسيم مي­کرد. ابتدا اصحاب خاص خويش را به حضور مي ­پذيرفت و بعد هم با عموم مردم ملاقات داشت. در نتيجه آن ساعت هم که ويژة خود آن بزرگوار بود، در اختيار اصحاب و يارانش قرار مي­گرفت.
. شيخ صدوق، عيون اخبار الرّضا، ج2، ص283.
نماز را نور چشم خود مي ­دانست و به هنگام فرارسيدن وقت نماز گويا هيچ­کس و هيچ­چيز ديگر را نمي شناخت. عايشه مي ­گويد: «حضرت با ما حرف مي ­زد و ما با او حرف مي ­زديم، اما چون هنگام نماز فرامي رسيد، گويا نه او ما را مي ­شناخت و نه ما وي را».
. عَن عائشَةَ: «كان رَسولُ اللهِ(ص) يُحَدِّثُنا، وَنُحَدِّثُهُ فَإِذا حَضَرَتِ الصَّلاةُ فَكَأنَّهُ لَم يَعرِفنا، وَلَم نَعرِفه»
محدث نوري، مستدرك الوسائل، ج4، ص100.
بر سحرخيزي و اقامة نماز شب تأکيد مي ­ورزيد و همسران را تشويق مي ­فرمود تا يکديگر را در اين امر، يار و مددکار باشند: خداوند بيامرزد مردي را که نيمه شب برمي ­خيزد و نماز مي ­خواند و همسرش را نيز بيدار مي نمايد و اگر زنش برنمي ­خيزد، مهربانانه به صورتش آب مي ­پاشد؛ خداوند بيامرزد زني را که در دل شب برمي­ خيزد و نماز مي­ خواند و شوهرش را نيز بيدار مي­کند و اگر شوهرش برنمي­خيزد، مهربانانه به صورت او آب مي ‌پاشد.
ابن ابي­جمهور، عوالي اللّئالي، ج1، ص254.



وقتي باكسي دست ميدادند،دست خود را زودترازدست اوبيرون نمي كشيدند.



هرگز به روي مردم چشم نميدوختند وخيره نگاه نمي كردند .





چون اشاره مي كردند بادست اشاره مي كردند نه باچشم وابرو.




سكوتي طولاني داشتند وتا نياز نمي شدلب به سخن نمي گشودند.





با مردم چنان معاشرت ميكردند كه هر كس گمان ميكرد گرامي ترين فرد نزد پيامبر است .




هرگاه به كسي مي نگريست به روش ارباب دولت با گوشه چشم نظرنمي كردند.




نگاهشان پيوسته به زيرافتاده و برزمين دوخته بود.





با هركه مي نشستند تا او اراده ي برخواستن نمي كرد ان حضرت برنمي خواستند.




در مجلسي نمي نشست وبر نميخواست مگر با ياد خدا.



هرگاه باكسي هم صحبت مي شدند به سخنان اوخوب گوش فرا مي دادند.





چون باكسي سخن مي گفتند كاملا برمي گشتند وروبه اومي ايستادند.




نگاهشان پيوسته به زيرافتاده و برزمين دوخته بود.







هرگزدرحضورمردم تكيه نمي زدند.


سلام

این جملات شما منبع دارد ؟

madanchi11;95346 نوشت:
سلام

این جملات شما منبع دارد ؟

بله داره

هركدومش را خواستيد بفرماييد تا منبعش راذكر كنم .

يا حق .



هنگام ورود به مجلسي در اخر و نزديك درب مي نشستند نه در صدر ان.




در مجلس جاي خاصي را به خود اختصاص نميدادند و ار ان نهي ميكردند




اگر در محضر او چيزي رخ ميداد كه ناپسند وي بود نا ديده ميگرفتند.



اگر از كسي خطايي صادر ميشد آن را جلوي ديگران نقل نميكردند.



كسي را بر لغزش و خطاي در سخن مواخذه نمي فرمودند.



هرگز با كسي جدل و منازعه نميكردند.



هرگز سخن كسي را قطع نميكرد مگر انكه حرف لغو و باطل بگويد .



پاسخ به سوالي را چند بار تكرار ميكرد تا جوابش بر شنونده مشتبه نشود.



چون سخن ناثوابي از كسي ميشنيدند نميفرمود ((چرا فلاني چنين گفت ؟؟))


بلكه مبفرمودند:


((بعضي مردم را چه ميشود كه چنين ميگويند؟؟!!))


با فقرا زياد نشست و برخواست ميكرد وبا انان هم غذا مي شد.

دعوت بندگان و غلامان را مي پذيرفت.

هديه را قبول مي فرمود اگه چه اندازه يك جرعه شير بود.

بيش از همه صله رحم بجا مي آورد.



به خويشاوندان خود احسان مي كرد بي انكه انان را بر ديگران برتري دهد.

كلماتش جامع بود داراي الفاضي اندك و فعنايي ژرف .



هرگز كسي راحقير نمي شمردند.


هرگز كسي را دشنام نداد و يا با لقب هاي بد نخواند .




هرگز كسي از اطرافيان و بستگان خود را نفرين نكرد .



عيبهاي مردم را جست و جو نمي كردند.



از شر مردم بر حذر بود ولي از آنان كناره نمي گرفت وبا همه خوشخو بود.



هرگز مذمت مردم نمي كرد و بسيار مدح انان نميگفت.




برجسارت مردم صبر مي نمود و بدي را به نيكي جزا ميداد




از بيماران عيادت مي كرد اگر چه دور افتاده ترين نقطه مدينه بود.



سراغ اصحاب خود را ميگرفت و هميشه جوياي حال انها مي شد.



اصحابش را به بهترين نامهايشان صدا ميزدند.





با اصحابش در كارها بسيار مشورت مي كرد وبر ان تاكيد مي فرمود.




ميان يارانش انس و الفت برقرار مي كرد.



وفا دارترين مردم به عهد و پيمان بود.




هرگاه چيزي به فقير مي بخشيد با دست خودش مي داد و به كسي حواله نمي كرد.

موضوع قفل شده است