زندگی گوارا و حیات جاودانه

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
زندگی گوارا و حیات جاودانه

در شب معراج خدای سبحان به رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:

"ای احمد، هیچ میدانی کدام زندگی گواراتر و کدام حیات جاودانه تر است؟

عرضه داشت: "پروردگارا، نه"

فرمود: "اما عیش گوارا، آن عیشی ست که صاحبش از ذکر و یاد من سست نشود و نعمت مرا فراموش نکند و جاهل به حق من نشود و شب و روز رضای مرا طلب کند.

و اما حیات جاودان، آن حیاتی ست که یکسره و همه دقائقش به نفع صاحبش تمام شود و آنچنان در بهره گیری از آن حریص باشد که دنیا در نظرش خوار گردد و کوچک شود و در مقابل، آخرت در نظرش عظیم شود و خواست مرا بر خواست خودش مقدم بدارد و همه در پی به دست آوردن رضای من باشد، حق نعمتم را عظیم شمرد، رفتاری را که با او کردم به یاد آورد، شب و روز در برابر هر کار زشت و گناه مراقب من باشد، قلب خویش را از آنچه ناخوشایند من است پاک کند، شیطان و وساوس او را دشمن بدارد و ابلیس را بر قلب خود مسلط نسازد و در آن راه ندهد؛

که اگر چنین کند...

که اگر چنین کند، محبتی در دلش می افکنم که فکر و ذکرش، و فراغ و اشتغالش، و هم و غمش، و گفتگویش، همه از نعمت های من شود، آن نعمت ها که به سایر اهل محبتم دادم؛ و در نتیجه چشم و گوش دلش را باز کنم تا دیگر با قلب خود بشنود و با قلب ببیند و به جلال و عظمتم نظر کند و دنیا را بر او تنگ کنم و آنچه لذت دنیائی ست از نظرش بیندازم، تا حدی که آن را دشمن بدارد.

و همانطور که چوپان گله را از ورطه های هلاکت دور می کند، من او را از دنیا و آنچه در آن است دور می کنم؛ آنوقت است که از مردم می گریزد، آن هم چه گریزی؛ و در آخر از دار فنا به دار بقاء، و از دار شیطان به دار رحمان منتقل می شود.

ای احمد! من او را به زیور هیبت و عظمت می آرایم. این است آن عیش گوارا و آن حیات جاودان؛ و این مقام خاص دارندگان رضا است.

پس هر کس بر وفق رضای من عمل کند، مداومت و ملازمت بر سه چیز را به او بدهم. اول آنکه با شکری آشنایش می کنم که دیگر (مانند شکر دیگران) آمیخته با جهل نباشد؛ و قلبش را آنچنان از یاد خودم پر کنم که دیگر جائی برای نسیان در آن نباشد؛ و آنچنان از محبت خودم پر کنم که دیگر جائی برای محبت مخلوقها در آن نماند.

آن وقت است ...

آن وقت است که وقتی به من محبت می ورزد، به او محبت می ورزم؛ و چشم دلش را به سوی جلالم باز می کنم، و دیگر هیچ سری از اسرار خلقم را از او مخفی نمی دارم و در تاریکی های شب و روشنائی روز با او راز می گویم، آنچنان که دیگر مجالی برای سخن گفتن با مخلوقین و نشست و برخاست با آنان برایش نماند. سخن خود و ملائکه ام را به گوشش می شنوانم و به آن اسرار که از خلق خود پوشانده ام آشنایش سازم.

جامه حیا بر تنش بپوشانم، آنچنان که تمامی خلایق از او شرم بدارند و چون در زمین راه می رود، آمرزیده برود؛ ظرفیت و بصیرت قلبش را بسیار کنم و هیچ چیز از بهشت و آتش را از او مخفی ندارم و او را با دلهره ها و شدائد که مردم در قیامت گرفتارش آیند و با آن حساب سختی که از توانگران و فقرا و علما و جهال می کشم، آشنایش می سازم.

وقتی او را در قبر می خوابانند، نکیر و منکر را بر او نازل کنم تا بازجوئیش کنند در حالیکه هیچ اندوهی از مردن و هیچ ظلمتی از قبر و لحد، و هیچ همّی از هول مطلع نداشته باشد.

آنگاه میزانی برایش نصب کنم و نامه ای به رویش بگشایم و نامه اش را به دست راستش بدهم؛ او را در حالیکه باز و روشن است، بخواند و آنگاه بین خودم و او مترجمی نگذارم. این صفات دوست داران است.

ای احمد! همّ خود را همّ واحد کن و زبانت را زبانی واحد، و بدنت را بدنی زنده ساز، که تا ابد غافل نماند؛ چه هرکس از من غافل شود، من در امر او بی اعتنا شوم و دیگر باکی ندارم که در کدام وادی هلاک شود!

با سلام

زندگی گوارا و جاوید

یا أَحْمَدُ! هَلْ تَدْرِی أیُّ عَیْش أهْنَأُ وَأیُّ حَیاة أبْقى؟قالَ: اَللّهُمَّ! لا.قالَ: أمَّا الْعَیْشُ الهَنِیءُ فَهُوَ الَّذِی لا یَغْتَرُّ صاحِبُهُ عَنْ ذِکْرِی وَلا یَنْسى نِعْمَتِی وَلا یَجْهَلُ حَقِّی.یَطْلُبُ رِضایَ لَیْلَهُ وَنَهارَهُ.وَأَمَّا الْحَیاةُ الْباقِیَةُ فَهِیَ الَّتِی یَعْمَلُ لِنَفْسِهِ حَتّى تَهُونَ عَلَیْهِ الدُّنْیا وَتَصْغُرَ فِی عَیْنَیْهِ وَتَعْظُمَ الاْخِرَةُ عِنْدَهُ وَیُؤْثِرَ هَوایَ عَلى هَواهُ وَیَبْتَغِی مَرْضاتِی ]وَیُعَظِّمَنِی[ حَقَّ عَظَمَتِی وَیَذْکُرَ عِلْمِی بِهِ وَیُراقِبَنِی بِاللَّیْلِ وَالنَّهارِ عِنْدَ کُلِّ سَیِّئَة وَمَعْصِیَة وَیُنَقِّی قَلْبَهُ عَنْ کُلِّ ما أکْرَهُ وَیُبغِضَ الشَّیْطانَ وَوَساوِسَهُ.
لا یَجْعَلُ لاِبْلِیسَ عَلى قَلْبِهِ سُلْطاناً وَسَبِیلاً.فَإذا فَعَلَ ذلِکَ أسْکَنْتُ فِی قَلْبِهِ حُبّاً حَتّى أجْعَلَ قَلْبَهُ لِی وَفَراغَهُ وَاشْتِغالَهُ وَهَمَّهُ وَحَدِیثَهُ مِنَ النِّعْمَةِ الَّتِی أنْعَمْتُ بِها عَلى أهْلِ مَحَبَّتِی مِنْ خَلْقِی، وَأفْتَحُ عَیْنَ قَلْبِهِ وَسَمْعِهِ حَتّى یَسْمَعَ بِقَلْبِهِ وَیَنْظُرَ بِقَلْبِهِ إلى جَلالِی وَعَظَمَتِی وأُضِیِّقُ عَلَیْهِ الدُّنْیا وأُبَغِّضُ إلَیْهِ ما فِیها مِنَ اللَّذّاتِ وَأُحَذِّرُهُ مِنَ الدُّنْیا وَما فِیها کَما یُحَذِّرُ الرّاعِی غَنَمَهُ مِنْ مَراتِعِ الْهَلَکَةِ.فَإذا کانَ هـکَذا یَفِرُّ مِنَ النّاسِ فِراراً وَیُنْقَلُ مِنْ دارِ الْفَناءِ إلى دارِ الْبَقاءِ وَمِنْ دارِ الشَّیْطانِ إلى دارِ الرَّحْمـنِ.
یا أحْمَدُ! لاَُزَیِّنَنَّهُ بِالْهَیْبَةِ وَالْعَظَمَةِ فَهـذا هُوَ الْعَیْشُ الْهَنِیءُ وَالْحَیاةُ الْباقِیَةُ.وَهـذا مَقامُ الرّاضِینَ.

اى احمد! آیا مى دانى زندگى گوارا و حیات جاوید چیست؟عرض کرد: نمى دانم اى خدا من.فرمود: زندگى گوارا آن است که صاحب آن از یاد من غافل نگشته، نعمت من را فراموش نکرده و نسبت به حق من جاهل نباشد.روز و شب در پس کسب رضایت من است.
و اما حیات جاودان آن است که (صاحب آن) براى خود به گونه اى عمل مى کند که دنیا در نظرش بى ارزش و در چشمش کوچک و آخرت بزرگ و با عظمت است و خواسته من را بر خواسته خویش مقدم مى دارد و در طلب رضاى من است.
و حق مرا بزرگ مى شمارد و همواره توّجه دارد که من نسبت به او آگاه هستم، و شب و روز و هر وقت که مى خواهد گناه و معصیتى بکند، مى داند که من مواظب او هستم و قلب خود را از هرچه که نمى پسندم پاک مى کند و نسبت به شیطان و وسوسه هاى او کینه مى ورزد.و براى ابلیس هیچ راه سلطه و نفوذى در مملکت دل خویش باقى نمى گذارد.
وقتى که چنین حالات و روحیاتى پیدا کرد، در قلب او عشق و محبّتى مى گذارم که قلب و فراغت و اشتغال و تلاش او منحصراً براى من باشد و سخن او را همواره ذکر نعمتهایى که بر اهل محبّت خویش ارزانى داشته ام قرار مى دهم، و چشم و قلب او را مى گشایم تا با گوش جانش بشنود و با چشم قلبش جلال و عظمت من را ببیند.و دنیا را بر او تنگ مى گردانم و نسبت به لذّتهاى دنیایى در او کینه اى به وجود مى آورم.و از دنیا او را به گونه اى بر حذر مى دارم که شبان، گوسفندان خود را از چریدن در چراگاه هاى خطرناک و هلاکت آفرین بر حذر مى دارد.پس وقتى که چنین شد به شدّت از مردم فرار مى کند، و از دنیاى فانى به سراى باقى و از عالم شیطنت به سرزمین رحمت منتقل مى شود.
اى احمد! من چنین کسى را لباس هیبت و عظمت مى پوشانم.و این است زندگى گوارا و حیات ابدى، و این است مقام اهل رضا.

حدیث معراج