سوالاتی از اهل سنت درباره بزرگان شان

تب‌های اولیه

130 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
سوالاتی از اهل سنت درباره بزرگان شان

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام بر تمامی خوانندگان و دوستان محترم

در این تاپیک قصد داریم ان شا الله تا مطالب و اسنادی را از کتب اهل سنت و نوشته های علمای آنها نشان دهیم و بر اساس آنها سوالاتی را در باب بزرگان اهل سنت و اشخاصی که در نزد آنها محترم هستند بپرسیم

از همه دوستان و خوانندگان محترم تقاضا دارم ما را همراهی کرده و از نظرات خود ما را مطلع و بهره مند سازند

اما مطلب اول:

اعتراف غزالي به بيعت خلیفه دوم با اميرمؤمنان عليه السلام در غدير خم و نقض پيمان توسط او به خاطر مال و رياست دنيا + تصاوير كتاب

غزالي، دانشمند پرآوازه اهل تسنن در قرن ششم در باره تبريك و تهنيت خليفه دوم و پيماني كه در آن روز بست و فقط چند روز بعد آن را فراموش كرد، مي نويسد:


واجمع الجماهير علي متن الحديث من خطبته في يوم عيد غدير خم باتفاق الجميع وهو يقول: «من كنت مولاه فعلي مولاه» فقال عمر بخ بخ يا أبا الحسن لقد أصبحت مولاي ومولي كل مولي فهذا تسليم ورضي وتحكيم ثم بعد هذا غلب الهوي تحب الرياسة وحمل عمود الخلافة وعقود النبوة وخفقان الهوي في قعقعة الرايات واشتباك ازدحام الخيول وفتح الأمصار وسقاهم كأس الهوي فعادوا إلي الخلاف الأول: فنبذوه وراء ظهورهم واشتروا به ثمناً قليلا.


از خطبه هاي رسول گرامي اسلام (صلي الله عليه وآله وسلم) خطبه غدير خم است كه همه مسلمانان بر متن آن اتفاق دارند. رسول خدا فرمود: هر كس من مولا و سرپرست او هستم، علي مولا و سرپرست او است. عمر پس از اين فرمايش رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) به علي (عليه السلام) اين گونه تبريك گفت:
«تبريك، تبريك، اي ابوالحسن، تو اكنون مولا و رهبر من و هر مولاي ديگري هستي.»

اين سخن عمر حكايت از تسليم او در برابر فرمان پيامبر و امامت و رهبري علي (عليه السلام) و نشانه رضايتش از انتخاب علي (عليه السلام) به رهبري امت دارد؛ اما پس از گذشت آن روز ها، عمر تحت تأثير هواي نفس و علاقه به رياست و رهبري خودش قرار گرفت و استوانه خلافت را از مكان اصلي تغيير داد و با لشكر كشي ها، برافراشتن پرچم ها و گشودن سرزمين هاي ديگر، راه امت را به اختلاف و بازگشت به دوران جاهلي هموار كرد و از مصاديق اين سخن شد: (فنبذوه وراء ظهورهم واشتروا به ثمناً قليلا). پس، آن [عهد] را پشتِ سرِ خود انداختند و در برابر آن، بهايي ناچيز به دست آوردند، و چه بد معامله اي كردند.




شرح حال أبو حامد غزالي :
علامه شمس الدين ذهبي در ترجمه او مي نويسد :

الغزالي الشيخ الإمام البحر حجة الإسلام أعجوبة الزمان زين الدين أبو حامد محمد بن محمد بن محمد بن أحمد الطوسي الشافعي الغزالي صاحب التصانيف والذكاء المفرط ... ثم بعد سنوات سار إلي وطنه لازما لسننه حافظا لوقته مكبا علي العلم.

غزالي استاد پيشوا و درياي علم ، نشانه اسلام ، اعجوبه زمان ، صاحب كتاب ها وانساني با هوش فراوان و زيرك... بود .
پس از سال ها به زادگاهش بازگشت و به استفاده از وقت ، فرصت وعلم ودانش روزگار را سپري كرد ... .

سير أعلام النبلاء ، ج 19 ، ص 322 ، تحقيق : شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي ، ناشر : مؤسسة الرسالة - بيروت ، الطبعة : التاسعة ، 1413هـ .

و در جلد 14 ، ص 202 از همين كتاب با استفاده از حديث نبوي او را يكي از احياگران دين مي داند و مي نويسد :

وقال الحاكم سمعت حسان بن محمد يقول كنا في مجلس ابن سريج سنة ثلاث وثلاث مئة فقام إليه شيخ من أهل العلم فقال أبشر أيها القاضي فإن الله يبعث علي رأس كل مئة سنة من يجدد يعني للأمة أمر دينها وإن الله تعالي بعث علي رأس المئة عمر بن عبدالعزيز وبعث علي رأس المئتين محمد بن إدريس الشافعي ...
قلت وقد كان علي رأس الأربع مئة الشيخ أبو حامد الاسفراييني وعلي رأس الخمس مئة أبو حامد الغزالي وعلي رأس الست مئة الحافظ عبد الغني ...

حاكم مي گويد : از حسان بن محمد شنيدم كه مي گفت : در سال 303هـ در مجلس ابن سريج بودم ، پير مردي دانشمند بر خواست و گفت : بشارت اي قاضي ! خداوند در هر صد سال كسي را مي فرستد كه احياگر دين است ، عمربن عبد العزيز اولين است و در صد سال دوّم محمد بن ادريس شافعي است...
من مي گويم در صد سال چهارم ابو حامد اسفراييني است و در صد سال پنجم غزالي و در صد سال ششم حافظ عبد الغني است ، و...
سوال ما:

به نظرم نیازی به سوال نیست!! کاملا واضح است!!

منبع: http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=4955

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام بر تمامی خوانندگان و دوستان محترم

مطلب دوم:

نافرمانی از فرمان رسول الله+سند

114 - حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ سُلَيْمَانَ، قَالَ: حَدَّثَنِي ابْنُ وَهْبٍ، قَالَ: أَخْبَرَنِي يُونُسُ، عَنِ ابْنِ شِهَابٍ، عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: لَمَّا اشْتَدَّ بِالنَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَجَعُهُ قَالَ: «ائْتُونِي بِكِتَابٍ أَكْتُبْ لَكُمْ كِتَابًا لاَ تَضِلُّوا بَعْدَهُ» قَالَ عُمَرُ إِنَّ النَّبِيَّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ غَلَبَهُ الوَجَعُ، وَعِنْدَنَا كِتَابُ اللَّهِ حَسْبُنَا. فَاخْتَلَفُوا وَكَثُرَ اللَّغَطُ، قَالَ: «قُومُوا عَنِّي، وَلاَ يَنْبَغِي عِنْدِي التَّنَازُعُ» فَخَرَجَ ابْنُ عَبَّاسٍ يَقُولُ: «إِنَّ الرَّزِيَّةَ كُلَّ الرَّزِيَّةِ، مَا حَالَ بَيْنَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَبَيْنَ كِتَابِهِ»

(الكتاب: صحيح البخاري ج1 ص 34/المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي/المحقق: محمد زهير بن ناصر الناصر/الناشر: دار طوق النجاة (مصورة عن السلطانية بإضافة ترقيم ترقيم محمد فؤاد عبد الباقي)/الطبعة: الأولى، 1422هـ/عدد الأجزاء: 9)

به هنگام احتضار پیامبر عده ای از مردان ،از جمله عمر بن خطاب در خانه آن حضرت بودند،پیامبر (صلی الله علیه واله) فرمود: بیاورید تا برایتان نوشته ای بنویسم که پس از آن هرگز گمراه نشوید. عمر گفت: درد بر او غلبه کرده قرآن ما را کفایت میکند. بین افراد نزاع و اختلاف افتاد، بعضی گفتند :بگذارید نوشته ای برایتان بنویسد که پس از آن گمراه نگردید. و بعضی گفته عمر را تکرار می کردند. پس آنگاه که سر و صدا و اختلاف نزد پیامبر بالا گرفت به آنها فرمود:برخیزید.

ابن عباس،همواره می گفت:مصیبت،تمام مصیبت آن وقتی بود که با اختلاف و سرو صدا،بین پیامبر(صلی الله علیه واله) و آنچه می خواست بنویسد حایل شدند.


این حدیث از احادیثی است که در صحت و صدور آن جای هیچ سخن و تردیدی نیست. بخاری آن را در چند جای صحیح خود نقل نموده است.


3053 - حَدَّثَنَا قَبِيصَةُ، حَدَّثَنَا ابْنُ عُيَيْنَةَ، عَنْ سُلَيْمَانَ الأَحْوَلِ، عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا: أَنَّهُ قَالَ: يَوْمُ الخَمِيسِ وَمَا يَوْمُ الخَمِيسِ؟ ثُمَّ بَكَى حَتَّى خَضَبَ دَمْعُهُ الحَصْبَاءَ، فَقَالَ: اشْتَدَّ بِرَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَجَعُهُ [ص:70] يَوْمَ الخَمِيسِ، فَقَالَ: «ائْتُونِي بِكِتَابٍ أَكْتُبْ لَكُمْ كِتَابًا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَدًا»، فَتَنَازَعُوا، وَلاَ يَنْبَغِي عِنْدَ نَبِيٍّ تَنَازُعٌ، فَقَالُوا: هَجَرَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: «دَعُونِي، فَالَّذِي أَنَا فِيهِ خَيْرٌ مِمَّا تَدْعُونِي إِلَيْهِ»، وَأَوْصَى عِنْدَ مَوْتِهِ بِثَلاَثٍ: «أَخْرِجُوا المُشْرِكِينَ مِنْ جَزِيرَةِ العَرَبِ، وَأَجِيزُوا الوَفْدَ بِنَحْوِ مَا كُنْتُ أُجِيزُهُمْ»، وَنَسِيتُ الثَّالِثَةَ، وَقَالَ يَعْقُوبُ بْنُ مُحَمَّدٍ، سَأَلْتُ المُغِيرَةَ بْنَ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، عَنْ جَزِيرَةِ العَرَبِ: فَقَالَ مَكَّةُ، وَالمَدِينَةُ، وَاليَمَامَةُ، وَاليَمَنُ، وَقَالَ يَعْقُوبُ وَالعَرْجُ أَوَّلُ تِهَامَةَ "

(الكتاب: صحيح البخاري ج4 ص69/المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي/المحقق: محمد زهير بن ناصر الناصر/الناشر: دار طوق النجاة (مصورة عن السلطانية بإضافة ترقيم ترقيم محمد فؤاد عبد الباقي)/الطبعة: الأولى، 1422هـ/عدد الأجزاء: 9)

روز پنجشنبه،چه روز پنجشنبه ای! آنگاه ابن عباس آنقدر گریه کرد که سنگ ریزه های جلویش تر شد.سپس اضافه کرد: روز پنجشنبه درد پیامبر سخت شد در این هنگام فرمود: کاعذی بیاورید تا برای شما نوشته ای بنویسم که پس از آن هرگز گمراه نشوید آنگاه به نزاع پرداختند-در حالی که نباید در پیش پیامبر نزاع کرد- در این وقت گفتند «هجر رسول الله» پیامبر عقلش را از دست داده هذیان می گوید.پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرمود :«دعونی فالذی انا فیه خیر مما تدعونی الیه» مرا واگذارید،حالی که در آن هستم برایم بهتر است تا آنچه مرا به آن می خوانید....

21 - (1637) حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، أَخْبَرَنَا وَكِيعٌ، عَنْ مَالِكِ بْنِ مِغْوَلٍ، عَنْ طَلْحَةَ بْنِ مُصَرِّفٍ، عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، أَنَّهُ قَالَ: يَوْمُ الْخَمِيسِ، وَمَا يَوْمُ الْخَمِيسِ ثُمَّ جَعَلَ تَسِيلُ دُمُوعُهُ، حَتَّى رَأَيْتُ عَلَى خَدَّيْهِ كَأَنَّهَا نِظَامُ اللُّؤْلُؤِ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «ائْتُونِي بِالْكَتِفِ وَالدَّوَاةِ - أَوِ اللَّوْحِ وَالدَّوَاةِ - أَكْتُبْ لَكُمْ كِتَابًا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَدًا»، فَقَالُوا: إِنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَهْجُرُ

(الكتاب: المسند الصحيح المختصر بنقل العدل عن العدل إلى رسول الله صلى الله عليه وسلم ج3 ص1259/المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسن القشيري النيسابوري (المتوفى: 261هـ)/المحقق: محمد فؤاد عبد الباقي/الناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت/عدد الأجزاء: 5)

کسی که حول و حوش این مصیبت بزرگ،در صحاح، به مطالعه و تحقیق پردازد میابد: اول کسی که آن روز گفت:«هجر رسول الله» (رسول خدا هذیان میگوید) فقط عمر بوده است . پس از آن، دیگران که با وی هم رأی بودند این حرف را تکرار کرده اند: زیرا،در حدیث نخست(حدیثی که بخاری از عبید الله بن عبدالله بن عتبة بن مسعود از ابن عباس آورده و مسلم و دیگران نیز نقل کرده اند.)که ابن عباس گفته است: افرادی که در خانه بودند به جدال و گفت و گو پرداختند: بعضی می گفتند:( کاغذ آورید) تا پیامبر برایتان نوشته ای بنویسد که پس از آن، هرگز گمراه نشوید.و بعضی سخن عمر را می گفتند: (پیامبر هذیان می گوید) عقلش را از دست داده است.


آیا این است انجام فرمان خدا و رسول اطیعوا الله واطیعوا الرسول؟

وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا (سوره حشر آیه 7 ) آنچه پیامبر به شما عطا کرد،بگیرید و از آنچه شما را نهی نمود ،اجتناب ورزید.

مگر عمر نمیدانست که خداوند فرموده: و ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی

هرگز به هوای نفس سخن نمی گوید سخن او غیر وحی خدا نیست

آیا این است رعایت این آیه که می فرماید:

وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَن يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَن يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُّبِينًا ( سوره احزاب آیه 36) هیچ مرد و زن مومن را در کاری که خدا و رسول حکم کنند اراده و اختیاری نیست و هر کس نافرمانی خدا و رسول کند دانسته به گمراهی سخت و آشکاری افتاده است.


سوال ما:

آیا این رفتار و گفتار خلیفه دوم مخالفت با نص صریح قرآن کریم و توهین به رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و نافرمانی از ایشان نیست؟؟؟؟؟؟؟!!!!





بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام بر تمامی خوانندگان و دوستان محترم

مطلب سوم:


توهين ابوبکر به صدیقه طاهره+سند

شیخ عبد الرؤف مناوی، در کتاب فیض القدیر گوید با اشاره به روایت «فاطمة بضعة منی) می‌گوید:

استدل به السهيلي على أن من سها كفر لأنه يغضبه وأنها أفضل من الشيخين

فیض القدیر ج4 ص421 المؤلف: زين الدين محمد المدعو بعبد الرؤوف بن تاج العارفين بن علي بن زين العابدين الحدادي ثم المناوي القاهري (المتوفى: 1031هـ)، الناشر: المكتبة التجارية الكبرى - مصر، الطبعة: الأولى، 1356، عدد الأجزاء: 6.

«سهیلی بر اساس این روایت استدلال کرده است همانا هرکس فاطمه را سب يا دشنام کند کافر است؛ چون رسول خدا به او غضب می‌کند و این که او افضل از شیخین است».

به این عبارت به دور از تعصب و با روح آزاداندیشی و بینش عالمانه دقت شود.

ابوهلال عسكری در كتاب جمهرة الأمثال و ابن أبی الحدید معتزلی در شرح نهج البلاغه نقل می‌كنند كه وقتی صدیقه طاهره سلام الله علیها به مسجد آمد و آن خطبه غرا را خواند و سپس برای اثبات این كه فدك مال شخصی آن حضرت بوده است ، امیرمؤمنان علیه السلام را به عنوان شاهد خود معرفی كرد، ابوبكر بر منبر رفت و سخن بسیار زشت و توهین‌آمیز را نسبت به صدیقه طاهره و امیرمؤمنان علیهما السلام بر زبان جاری كرد كه پیش از آن سابقه نداشته است.

ابوهلال می‌نویسد:

1017 - قولهم شاهد الثعلب ذنبه :وهو مثل مبتذل فی العامة وقد جاء فی الكلام لأبی بكر رضی الله عنه خطب فقال أیها الناس ما هذه الرعة مع كل قالة أین كانت هذه الأمانی فی عهد رسول الله صلى الله علیه وسلم ألا من سمع فلیقل ومن شهد فلیتكلم إنما هو ثعالة شاهده ذنبه مرب لكل فتنة هو الذی یقول كروها جذعة بهد ان هرمت یستعینون بالضعفة ویستنصرون النساء كأم طحال احوط أهلها الیها البغی الأولق إن شئت ان أقول لقلت ولو قلت لبحت وإنی ساكت ما تركت

(العسكری ، أبو هلال الحسن بن عبد الله بن سهل بن سعید بن یحیى بن مهران (متوفای395هـ)، جمهرة الأمثال ، ج 1ص 553 ـ 554، ناشر : دار الفكر ـ بیروت ، 1408هـ ـ 1988م.)

ضرب المثل شماره 1017: این سخن مردم كه روباه دمش را شاهد آورده است. این مثل مبتذلی در میان مردم است و در كلام ابوبكر آمده است كه خطبه خواند و این گونه گفت:اى مردم، گوش‌دادن به سخن هر زن سخنگو چه معنى دارد؟! این ادعاها در زمان رسول خدا (صلی الله علیه وآله) كجا بود؟ هركس كه مى‌شنود باید بگوید، و هركس كه حاضر است، باید مطرح كند كه: «او روباهى است كه شاهدش دم او است»!!! پرورش دهنده تمام فتنه‌ها او است؛‌ او است كه مى‌گوید «شتر ما بعد از پیرى دوباره جوان شده است»!از ضعیفان كمك مى‌خواهد و از زنان یارى مى‌طلبد!مانند ام طحال (از زنان پرچم‌دار زمان جاهلیت)‌كه محبوب‌ترین نزدیكان او، شایسته‌ترین فرد برای زنا بود ...

هرچند كه ابوهلال با توجه به خوی سنی‌گری‌اش، مشخص نكرده است كه منظور ابوبكر چه كسی بوده است؛ اما واضح است كه غیر از صدیقه طاهره سلام الله علیها و امیرمؤمنان علیه السلام كس دیگری نمی‌تواند مقصود ابوبكر باشد؛ چرا كه هیچ یك از اصحاب كه زنی نیز او را پشتیبانی كند، غیر از امیرمؤمنان علیه السلام با ابوبكر درگیر نشده است.

دشنام­ گویی و فحاشی ابوبکر به گونه ­ای بود که علمای اهل سنت در کتاب­ های معتبر خود نقل کرده‌اند که او از دشنام­ گوئی و فحش دادن پروا نداشت.

برای نمونه ابن ابی الحدید در کتاب شرح نهج البلاغه گوید: پس آنکه ابوبکر خطبه­ ی فاطمه (سلام الله علیها) را شنید؛ سخنان فاطمه (سلام الله علیها) بر او سنگین تمام شد؛ بالای منبر رفت و گفت:

قال أبو بکر و حدثنی محمد بن زکریا قال حدثنا جعفر بن محمد بن عمارة بالإسناد الأول قال فلما سمع أبو بکر خطبتها شق علیه مقالتها فصعد المنبر و قال: أیها الناس ما هذه الرعة إلی کل قالة أین کانت هذه الأمانی فی عهد رسول الله ص‏ألا من سمع فلیقل و من شهد فلیتکلم إنما هو ثعالة شهیده ذنبه مرب لکل فتنة هو الذی یقول کروها جذعة بعد ما هرمت یستعینون بالضعفة و یستنصرون بالنساء کأم طحال أحب أهلها إلیها البغی.

(شرح نهج البلاغة ابن ابی الحدید ج16 ص214 و 215)

«ای مردم این چه سست عنصری در برابر هر سخن است؟ این آروزها در زمان رسول خدا کجا بود؟ هر که شنیده بگوید و هرکه دیده دهان باز کند. آنکه سخن گفت روباه ماده ­ای بود که شاهدش دمش بود که باعث و بانی هر فتنه است؛ او کسی است که می‌خواهد جنگ از سر گیرد و او می‌گوید این زخم کهنه را پس از آن بسته شده، تازه کنید (دوباره آشوب به راه اندازید)، و از ضعیفان یاری طلبیده و از زنان کمک میجوید؛ مانند امّ طحال(1) که خویشانش رو سپی­گری را برای او خوش می­داشتند».

به شدت اهانت ابوبکر به فاطمه­ ی زهرا، دختر پیامبر، و علی بن ابی­طالب، که پیامبر او را به برادری برگزید، توجه شود.

سوالات ما:

آیا رواست درباره سیده زنان بهشت این چنین سخن راندن؟

این است خلیفه رسول الله؟

این است حق خویشاوندی؟!

پي نوشت:

1. ام طحال زنی بد کاره در زمان جاهلیت بود که پرچم بدکارگی بر فراز خانه اش نصب نموده بود این است ضرب المثل شده شرح نهج اللبلاغة ابن ابی الحدید ج16 ص215.

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام بر تمامی خوانندگان و دوستان محترم

مطلب چهارم:

نقش عايشه در قتل عثمان+سند

1- ابو الفداء ـ از مورّخان بنام و مورد اعتماد اهل سنت ـ در کتاب المختصر في أخبار البشر مي‌گويد:

كانت عائشة تنكر على عثمان مع من ينكر عليه و كانت تخرج قميص رسول الله و تقول: هذا قميصه و شعره لم يبل و قد بلي دينه.المختصر في أخبار البشر، ج1، ص172
عايشه جزء انقلابيون بود و با افرادي که در برابر عثمان قيام کرده بودند، همگام بود. پيراهن و تکه‌اي از موي پيامبر را به دستش گرفته بود و مي‌گفت: پيراهن و موي پيامبر، هنوز پوسيده نشده، ولي دين پيامبر را پوساندند و از بين بردند.


عايشه، نعلين پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را به دستش گرفته بود و خطاب به عثمان مي‌گفت:

ما أسرع ما تركتم سنة نبيكم و هذا شعره و ثوبه و نعله لم يبل بعد. فغضب عثمان غضبا شديدا حتى ما درى ما يقول.
هنوز پيراهن و کفش و موي پيامبر از بين نرفته است، دين پيامبر را شما کنار گذاشتيد .عثمان خيلي عصباني شد، بطوري‌که نمي‌دانست چه مي‌گويد.
أنساب الأشراف للبلاذري، ج2، ص276(نرم افزار المکتبة الشاملة) ـ الفتوح لإبن أعثم، ج1، ص4 ـ شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد، ج3، صچ49



حتي آقايان آورده‌اند که أم المؤمنين عايشه صراحت داشت بر اين‌که به مسلمانان مي‌گفت:

اقتلوا نعثلا، قتل الله نعثلا.
پير احمق را بکشيد.

كتاب الفتوح لإبن أعثم، ج2، ص421 ـ الإمامة و السياسة لإبن قتيبة الدينوري، تحقيق الزيني، ج1، ص51 ـ روح المعاني للآلوسي، ج22، ص11 ـ المحصول للرازي، ج4، ص343

اگر عزيزان اهل سنت به کتاب‌هاي لغت مراجعه کنند، نهاية إبن أثير و تاج العروس زبيدي و لسان العرب إبن منظور و ماده نعثل را پيدا کنند و ببينند که مي‌گويد:

النعثل الشيخ الأحمق و منه حديث عائشة: "اقتلوا نعثلا، قتل الله نعثلا"، تعنى عثمان و هذا كان منها لما غاضبته و ذهبت إلى مكة.

اين پير احمق را بکشيد، خدا او را بکشد. مقصودش عثمان بود. از دست عثمان غضبناک شد و به مکه مسافرت کرد.

اين مسائل، چيزي نيست که آدرسي باشد، چون کتاب‌هاي لغت، بر مبناي حروف الفباء است. هر چاپي که داريد،‌ به ماده «نعثل» مراجعه کنيد و اين عبارات در آنجا کاملا موجود است.

سوال ما:

از نظر شما حق با کدام یک است؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام بر تمامی خوانندگان و دوستان محترم

مطلب پنجم:

۷ سئوال امام علي از عايشه+سند

این متن نامه‏اى كه امام علی علیه السلام پيش از جنگ جمل در نزديكى بصره به طلحه و زبير و عائشه نوشته است :

ترجمه:
«تو اى عائشه!

1- تو با سر پيچى از دستور خدا و پيامبرش از خانه‏ات بيرون آمدى؟

2- بدنبال كارى كه تو موظف بانجامش نيستى و بعهده‏ات واگذار نشده است؟

3-آنگاه ادعا ميكنى كه ميخواهى جامعه مسلمين را اصلاح كنى!؟

4-بمن جواب بده كه زنان را با فرماندهى سپاه و رزم آورى با مردان چكار؟

5- با جنگ انداختن ميان اهل قبله (مسلمانان) و ريختن خون بناحق؟!

6- تو علاوه بر اين ادعاى خونخواهى عثمان را دارى، اين به تو چه ربطى دارد؟ عثمان از قبيله بنى اميه است و تو از قبيله تيمى؟

7- وانگهى تو همانى كه ديروز در ميان انبوه اصحاب پيامبر (ص) ميگفتى: نعثل را بكشيد خدا او را بكشد، او كافر شده است، و اكنون بخونخواهى او برخاسته‏اى؟
بنابر اين از خدا بترس و بخانه‏ات بر گرد، و حجاب بر خويشتن فرو آويز، و السلام».

متن عربی:
في كتاب لأمير المؤمنين عليه السلام كتبه لمّا قارب البصرة إلى طلحة و الزبير و عائشة: «و أنت يا عائشة فإنّك خرجت من بيتك عاصية للَّه و لرسوله تطلبين أمراً كان عنك موضوعاً، ثمّ تزعمين أنّك تريدين الإصلاح بين المسلمين، فخبّريني ما للنساء وقود الجيوش و البروز للرجال، و الوقوع بين أهل القبلة و سفك الدماء المحرّمة؟ ثمّ إنّك طلبت على زعمك دم عثمان، و ما أنت و ذاك؟ عثمان رجل من بني‏ أُميّة و أنت من تيم، ثمّ بالأمس تقولين في ملأ من أصحاب رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم: اقتلوا نعثلًا قتله اللَّه فقد كفر، ثمّ تطلبين اليوم بدمه؟ فاتّقي اللَّه و ارجعي إلى بيتك، و اسبلي عليك سترك، و السلام»(1)

پي نوشت:

(1) تذكرة الخواص: ص 69.

سوال ما:

پاسخ اهل سنت به این 7 سوال چیست؟؟؟!

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام بر تمامی خوانندگان و دوستان محترم

مطلب ششم:

عایشه و فریاد زدن بر سر رسول!!+سند

نعمان بن بشیر نقل کرده است که :

18421 - حَدَّثَنَا أَبُو نُعَيْمٍ، حَدَّثَنَا يُونُسُ، حَدَّثَنَا الْعِيزَارُ بْنُ حُرَيْثٍ، قَالَ: قَالَ النُّعْمَانُ بْنُ بَشِيرٍ، قَالَ: " اسْتَأْذَنَ أَبُو بَكْرٍ عَلَى رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، فَسَمِعَ صَوْتَ عَائِشَةَ عَالِيًا، وَهِيَ تَقُولُ: وَاللهِ لَقَدْ عَرَفْتُ أَنَّ عَلِيًّا أَحَبُّ إِلَيْكَ مِنْ أَبِي، مَرَّتَيْنِ أَوْ ثَلَاثًا، فَاسْتَأْذَنَ أَبُو بَكْرٍ، فَدَخَلَ، فَأَهْوَى إِلَيْهَا، فَقَالَ: يَا بِنْتَ فُلَانَةَ أَلَا أَسْمَعُكِ تَرْفَعِينَ صَوْتَكِ عَلَى رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ "


نعمان بن بشير نقل كرده است كه در يكي از روزها، «ابو بكر» براي تشرّف به حضور رسول اكرم صلّي اللّه عليه و آله اجازه مي خواست كه همزمان صداي «عايشه» را شنيد كه فرياد مي زند! به خدا سوگند! اينك متوجه شدم كه علي (عليه السّلام) از پدر من و از خود من در نزد تو محبوبتر است و اين جمله را دو بار يا سه بار تكرار كرد. ابو بكر، پس از اذن ورود داخل منزل شد و به «عايشه» حمله برده و گفت: اي دختر فلانه! مبادا بشنوم كه صدايت را با فرياد بلند كرده و بر سر رسول خدا صلّي اللّه عليه و آله داد مي زني!

مسند الإمام أحمد بن حنبل ج30 ص372 المؤلف: أبو عبد الله أحمد بن محمد بن حنبل بن هلال بن أسد الشيباني (المتوفى: 241هـ)، المحقق: شعيب الأرنؤوط - عادل مرشد، وآخرون، إشراف: د عبد الله بن عبد المحسن التركي، الناشر: مؤسسة الرسالة، الطبعة: الأولى، 1421 هـ - 2001 م

جالب اینجاست در تعلیق شعیب ارنووط پیرامون این روایت چنین آمده است:

إسناده حسن من أجل يونس بن إسحاق، وباقي رجاله ثقات رجال الصحيح.

وهم چنین در کتاب:


فتح الباري شرح صحيح البخاري ج7 ص27 المؤلف: أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي، الناشر: دار المعرفة - بيروت، 1379، رقم كتبه وأبوابه وأحاديثه: محمد فؤاد عبد الباقي، قام بإخراجه وصححه وأشرف على طبعه: محب الدين الخطيب، عليه تعليقات العلامة: عبد العزيز بن عبد الله بن باز، عدد الأجزاء: 13.

و اسناد دیگری هم به این ترتیب که:

سنن أبي داود ج4 ص300 المؤلف: أبو داود سليمان بن الأشعث بن إسحاق بن بشير بن شداد بن عمرو الأزدي السَِّجِسْتاني (المتوفى: 275هـ)، المحقق: محمد محيي الدين عبد الحميد، الناشر: المكتبة العصرية، صيدا - بيروت، عدد الأجزاء: 4 .

السنن الكبرى ج7 ص448 المؤلف: أبو عبد الرحمن أحمد بن شعيب بن علي الخراساني، النسائي (المتوفى: 303هـ)، حققه وخرج أحاديثه: حسن عبد المنعم شلبي، أشرف عليه: شعيب الأرناؤوط، قدم له: عبد الله بن عبد المحسن التركي، الناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: الأولى، 1421 هـ - 2001 م، عدد الأجزاء: (10 و 2 فهارس)

خصائص أمير المؤمنين علي بن أبي طالب ج1 ص126 المؤلف: أبو عبد الرحمن أحمد بن شعيب بن علي الخراساني، النسائي (المتوفى: 303هـ)، المحقق: أحمد ميرين البلوشي، الناشر: مكتبة المعلا - الكويت، الطبعة: الأولى، 1406، عدد الأجزاء: 1 .

خداوند متعال در سوره مبارکه حجرات چنین فرموده اند:

يَأَيهَُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَرْفَعُواْ أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبيِ ِّ وَ لَا تجَْهَرُواْ لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَن تحَْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَ أَنتُمْ لَا تَشْعُرُون . ( سوره مبارکه حجرات آیه 2) اي كساني كه ايمان آورده ايد، صداي خود را از صداي پيامبر بلندتر مكنيد و هم چنان كه با يكديگر بلند سخن مي گوييد با او به آواز بلند سخن مگوييد، كه اعمالتان ناچيز شود و آگاه نشويد.

خداوند متعال به تمامی مسلمین امر فرمود که صدایشان را بر صدای رسول الله برتری ندهند.

سوال ما:


خداوند دستوری صریح داده است اما عایشه هم به این آیه عمل نکرده است!

آیا این مذمتی بر عایشه نیست که بر سر نبی الله صلی الله علیه وآله فریاد می زند؟!

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام بر تمامی خوانندگان و دوستان محترم

مطلب هفتم:

ديدگاه اميرمؤمنان عليه السلام در باره ابوبكر و عمر+ تصوير كتاب ها

مخالفان اهل بيت عليهم السلام ادعا مي كنند كه اميرمؤمنان عليه السلام با خلفاي سه گانه ارتباط حسنه و دوستانه داشته است و براي اثبات اين افسانه، به دروغ هايي مثل ازدواج ام كلثوم با عمر، نام گذاري فرزندان اميرمؤمنان عليه السلام از نام خلفا و ... استناد مي كنند.

هر چند كه ما در جاي خود به تفصيل از اين شبهات واهي پاسخ كوبنده و قاطع داده ايم؛ اما اين بار و در اين مقاله تلاش مي كنيم ديدگاه اميرمؤمنان عليه السلام را در باره خلفاء، از صحيح ترين كتاب هاي اهل سنت در معرض قضاوت خوانندگان عزيز قرار دهيم .
طبق روايات صحيح السندي كه در صحيح ترين كتاب هاي اهل سنت آمده، اميرمؤمنان عليه السلام هيچگاه با خلفاي سه گانه ارتباط دوستانه نداشته است؛ بلكه آن ها را «دروغگو ، بدكار ، حيله گر، خائن، ظالم، فاجر و ...» مي دانسته است.

پيش از ارائه مدارك، اين نكته را متذكر مي شويم كه هدف ما توهين و جسارت به مقدسات كسي نيست؛ بلكه تنها نقل مطالب از كتاب هاي اهل سنت و آن هم با سند صحيح است و قضاوت را نيز به عهده خوانندگان عزيز شيعه و سني واگذار مي كنيم .

مسلم نيشابوري در صحيح خود در ضمن يك روايت طولاني از عمر بن خطاب نقل مي كند كه خطاب به اميرمؤمنان عليه السلام گفت:

فَلَمَّا تُوُفِّيَ رَسُولُ اللَّهِ -صلي الله عليه وسلم- قَالَ أَبُو بَكْرٍ أَنَا وَلِيُّ رَسُولِ اللَّهِ -صلي الله عليه وسلم- فَجِئْتُمَا تَطْلُبُ مِيرَاثَكَ مِنَ ابْنِ أَخِيكَ وَيَطْلُبُ هَذَا مِيرَاثَ امْرَأَتِهِ مِنْ أَبِيهَا فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ -صلي الله عليه وسلم- « مَا نُورَثُ مَا تَرَكْنَا صَدَقَةٌ ». فَرَأَيْتُمَاهُ كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّهُ لَصَادِقٌ بَارٌّ رَاشِدٌ تَابِعٌ لِلْحَقِّ ثُمَّ تُوُفِّيَ أَبُو بَكْرٍ وَأَنَا وَلِيُّ رَسُولِ اللَّهِ -صلي الله عليه وسلم- وَوَلِيُّ أَبِي بَكْرٍ فَرَأَيْتُمَانِي كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا .
پس از وفات رسول خدا صلي الله عليه وآله ابوبكر گفت : من جانشين رسول خدا هستم ، شما دو نفر (عباس و علي ) آمديد و تو اي عباس ميراث برادر زاده ات را درخواست كردي و تو اي علي ميراث فاطمه دختر پيامبر را .

ابوبكر گفت : رسول خدا فرموده است : ما چيزي به ارث نمي گذاريم ، آن چه مي ماند صدقه است و شما او را دروغگو ، گناه كار ، حيله گر و خيانت كار معرفي كرديد و حال آن كه خدا مي داند كه ابوبكر راستگو ، دين دار و پيرو حق بود .
پس از مرگ ابوبكر ، من جانشين پيامبر و ابوبكر شدم و باز شما دو نفر مرا خائن ، دروغگو و گناهكار خوانديد
سپس در آخر روايت عمر بن خطاب از اميرمؤمنان عليه السلام و عباس اقرار مي گيرد كه آيا مطالبي را كه گفتم تأييد مي كنيد. هر دو گفتند: بلي .
قَالَ أَكَذَلِكَ قَالاَ نَعَمْ.

صحيح مسلم، كتاب الجهاد والسير، باب حكم الفئ ، ح 1756

به این منبع: http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=5021

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام بر تمامی خوانندگان و دوستان محترم

مطلب هشتم:

صديق کيست؟+سند

بسياري از علماي اهل سنت ؛ از جمله ابن ماجه قزويني در سننش كه يكي از صحاح سته اهل سنت به شمار مي‌‌آيد ، با سند صحيح نقل كرده‌:

120 - حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ الرَّازِيُّ، حَدَّثَنَا عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ مُوسَى، أخبرنا الْعَلَاءُ بْنُ صَالِحٍ، عَنْ الْمِنْهَالِ، عَنْ عَبَّادِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، قَالَ: قَالَ عَلِيٌّ: أَنَا عَبْدُ اللَّهِ، وَأَخُو رَسُولِهِ - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ -، وَأَنَا الصِّدِّيقُ الْأَكْبَرُ، لَا يَقُولُهَا بَعْدِي إِلَّا كَذَّابٌ، صَلَّيْتُ قَبْلَ النَّاسِ بسَبْعِ سِنِينَ.

عباد بن عبد الله گويد : علي عليه السلام فرمود : من بنده خدا ، برادر رسول خدا و صديق اكبر هستم ، پس از من جز دروغگو كسي ديگر خود را «صديق» نخواهد خواند ، من هفت سال قبل از ديگران نماز مي‌خواندم .






سنن ابن ماجه ج1 ص87 المؤلف: ابن ماجة - وماجة اسم أبيه يزيد - أبو عبد الله محمد بن يزيد القزويني (المتوفى: 273هـ)، المحقق: شعيب الأرنؤوط - عادل مرشد - محمَّد كامل قره بللي - عَبد اللّطيف حرز الله، الناشر: دار الرسالة العالمية، الطبعة: الأولى، 1430 هـ - 2009 م، عدد الأجزاء: 5.

مسند الإمام أحمد بن حنبل ج1 ص545 المؤلف: أبو عبد الله أحمد بن محمد بن حنبل بن هلال بن أسد الشيباني (المتوفى: 241هـ)، المحقق: أحمد محمد شاكر، الناشر: دار الحديث - القاهرة، الطبعة: الأولى، 1416 هـ - 1995 م، عدد الأجزاء: 8 (القسم الذي حققه أحمد شاكر).

جامع الأحاديث ج30 ص458 المؤلف: عبد الرحمن بن أبي بكر، جلال الدين السيوطي (المتوفى: 911هـ)

مجموع الفتاوى ج15 ص85 المؤلف: تقي الدين أبو العباس أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني (المتوفى: 728هـ)، المحقق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم، الناشر: مجمع الملك فهد لطباعة المصحف الشريف، المدينة النبوية، المملكة العربية السعودية، عام النشر: 1416هـ/1995م.

البداية والنهاية ج11 ص32 المؤلف: أبو الفداء إسماعيل بن عمر بن كثير القرشي البصري ثم الدمشقي (المتوفى: 774هـ)، تحقيق: عبد الله بن عبد المحسن التركي، الناشر: دار هجر للطباعة والنشر والتوزيع والإعلان، الطبعة: الأولى، 1418 هـ - 1997 م، سنة النشر: 1424هـ / 2003م، عدد الأجزاء:21 (20 ومجلد فهارس).

التاريخ الكبير ج4 ص23 المؤلف: محمد بن إسماعيل بن إبراهيم بن المغيرة البخاري، أبو عبد الله (المتوفى: 256هـ)، الطبعة: دائرة المعارف العثمانية، حيدر آباد - الدكن، طبع تحت مراقبة: محمد عبد المعيد خان، عدد الأجزاء: 8.

تهذيب الكمال في أسماء الرجال ج12 ص18 و ج14 ص139 المؤلف: يوسف بن عبد الرحمن بن يوسف، أبو الحجاج، جمال الدين ابن الزكي أبي محمد القضاعي الكلبي المزي (المتوفى: 742هـ)، المحقق: د. بشار عواد معروف، الناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: الأولى، 1400 - 1980، عدد الأجزاء: 35

ميزان الاعتدال في نقد الرجال ج2 ص212 المؤلف: شمس الدين أبو عبد الله محمد بن أحمد بن عثمان بن قَايْماز الذهبي (المتوفى: 748هـ)، تحقيق: علي محمد البجاوي، الناشر: دار المعرفة للطباعة والنشر، بيروت - لبنان، الطبعة: الأولى، 1382 هـ - 1963 م، عدد الأجزاء: 4.

تهذيب التهذيب ج4 ص204 و ج5 ص408 المؤلف: أبو الفضل أحمد بن علي بن محمد بن أحمد بن حجر العسقلاني (المتوفى: 852هـ)، الناشر: مطبعة دائرة المعارف النظامية، الهند، الطبعة: الطبعة الأولى، 1326هـ، عدد الأجزاء: 12.

أنساب الأشراف ج2 ص146 المؤلف: أحمد بن يحيى بن جابر بن داود البَلَاذُري (المتوفى: 279هـ)، تحقيق: سهيل زكار ورياض الزركلي، الناشر: دار الفكر - بيروت، الطبعة: الأولى، 1417 هـ - 1996 م، عدد الأجزاء: 13.

سوال ما:

آیا این لقب ربطی به ابوبکر دارد؟ آیا به نص فرمایش امام علی گوینده این مطلب کذاب و دروغگو نیست؟؟؟؟!!

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام بر تمامی خوانندگان و دوستان محترم

مطلب نهم:

گفتگوی ابن عباس با عایشه+سند

در کتاب تاریخ یعقوبى آمده است: على(علیه السلام) ابن عبّاس را که از صحابه معروف پیامبر(ص) است به سوى عایشه فرستاد تا وی را متقاعد کند که به مدینه باز گردد.

ابن عبّاس چون بر عایشه وارد شد، عایشه گفت: اى ابن عبّاس! بدون اجازه وارد خانه ام شدى و بدون فرمان من بر اثاثیه ام نشستى.

ابن عبّاس گفت: ای عایشه ما بودیم که سنّت را به تو آموختیم. این جا خانه تو نیست. خانه تو آن جاست که پیامبر خدا(ص) تو را در آن به جاى گذاشت و قرآن هم به تو دستور داد که در آن بنشینى[1].

همچنین مسعودی در مروج الذهب می نویسد: على(علیه السلام) عبد الله بن عبّاس را نزد عایشه فرستاد و دستور داد وى را به سوى مدینه حرکت دهند.

ابن عبّاس هم، بدون اجازه وارد خانه شد و متّکایى را برداشت و بر روى آن نشست.

عایشه به وى گفت: اى ابن عبّاس! در عمل کردن به سنّتى که بدان مأمور شده اى، به خطا رفتى. چرا که بدون اجازه بر ما وارد شدى و بدون اجازه بر بساط ما نشستى.

ابن عبّاس به او گفت: اگر تو در خانه اى که پیامبر خدا(ص) تو را به آن فرمان داده بود که بنشینی، مى نشستى، ما نیز بدون اجازه تو وارد نمى شدیم و بدون دستور تو بر بساط تو نمى نشستیم.

اکنون امیر مؤمنان(ع)، به بازگشتن سریع براى رفتنت به مدینه فرمان مى دهد.

عایشه گفت: از آنچه گفتى، سر باز مى زنم و مخالفت مى ورزم.

آنگاه ابن عبّاس، نزد على(علیه السلام) رفت و او را از امتناع عایشه با خبر ساخت. على(علیه السلام) بار دیگر او را نزد عایشه فرستاد و او با گفتگوهایی که با عایشه کرد گفت: به راستى که امیرمؤمنان، تصمیم قطعى به بازگرداندن تو گرفته است.

عایشه هم، نرمى نشان داد و بازگشت را پذیرفت[2].

منابع

[1] . تاریخ الیعقوبی: ج 2، ص 183؛ شرح الأخبار: ج 1، ص 390 ح 332؛ و بحار الأنوار: ج 32، ص 269 ح 210.

[2] . مروج الذهب: ج 2، ص 377؛ العقد الفرید: ج 3، ص 326؛ و الفتوح: ج 2، ص 486.

سوال ما:

این تخلف از دستور امام علی که خلیفه مسلمین بود و این مطالبی که از ابن عباس نقل شده چه توجیهی دارد؟


بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام بر تمامی خوانندگان و دوستان محترم

مطلب دهم:

عایشه و كتک زدن یتیمان!+سند

در ميان رواياتي كه سيره و روش عملي عايشه را بيان مي‌كند، به مواردي برمي‌خوريم كه هم خود عايشه نسبت به يتيمان رفتار خشن داشته؛ به گونه‌اي كه منجر به ضرب و كتك زدن و بي‌حال افتادن آنها مي‌شده و هم اين روش خود را براي ديگر زنان يتيم‌پرور توصيه و سفارش مي‌كرده است.

روايت اول: عائشه: يتيم را تا دم مرگ مي‌زدم

اسماعيل بخاري صاحب كتاب صحيح ترين كتاب پس از قرآن كريم در كتاب «الأدب المفرد» در «باب أدب اليتيم» از عايشه نقل كرده‌است كه او سيره و روش خود را در رفتار با يتيمان بيان كرده و گفته‌است:

142 حَدَّثَنَا مُسْلِمٌ، قَالَ: حَدَّثَنَا شُعْبَةُ، عَنْ شُمَيْسَةَ الْعَتَكِيَّةِ، قَالَتْ: ذُكِرَ أَدَبُ الْيَتِيمِ عِنْدَ عَائِشَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا، فَقَالَتْ: " إِنِّي لأَضْرِبُ الْيَتِيمَ حَتَّى يَنْبَسِطَ.

(البخاري الجعفي، ابوعبدالله محمد بن إسماعيل (متوفاى256هـ)، الأدب المفرد، ج1، ص62، تحقيق: محمد فؤاد عبدالباقي، ناشر: دار البشائر الإسلامية - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1409هـ ـ 1989م أبي الدنيا القرشي البغدادي، ابوبكر عبد الله بن محمد بن عبيد (متوفاى281هـ)، العيال، ج2، ص832، ح629، تحقيق: د نجم عبد الرحمن خلف، ناشر: دار ابن القيم - السعودية - الدمام ، الطبعة: الأولى،1410هـ - 1990م/الطبري، أبي جعفر محمد بن جرير بن يزيد (متوفاي310هـ) ، تهذيب الآثار وتفصيل الثابت عن رسول الله من الأخبار، ج1، ص421، ح694، تحقيق: محمود محمد شاكر، دار النشر: مطبعة المدني - القاهرة، طبق برنامه الجامع الكبير/الطبري، أبي جعفر محمد بن جرير بن يزيد (متوفاي310هـ) ، تهذيب الآثار وتفصيل الثابت عن رسول الله من الأخبار، ج1، ص421، ح695، تحقيق: محمود محمد شاكر، دار النشر: مطبعة المدني - القاهرة، طبق برنامه الجامع الكبير./البصري الصوفي، أبو سعيد أحمد بن محمد بن زياد بن بشر بن درهم (متوفاي340هـ) معجم ابن الأعرابي، ج1، ص445، دار النشر: طبق برنامه الجامع الكبير/البيهقي، أحمد بن الحسين بن علي بن موسي ابوبكر (متوفاى 458هـ)، سنن البيهقي الكبرى، ج6، ص285، ح12454، ناشر: مكتبة دار الباز - مكة المكرمة، تحقيق: محمد عبد القادر عطا، 1414 - 1994.)

شميسه مي‌گويد: در نزد عايشه بحث ادب يتيم پيش آمد. عايشه گفت: من يتيم را آن قدر کتک مي‌زنم كه بر روي زمين پهن شود.

بررسي سند روايت:

مسلم بن إبراهيم :

از روات صحيح بخاري ، مسلم و ساير صحاح سته؛ ابن حجر در باره او مي‌نويسد:

6616- مسلم ابن إبراهيم الأزدي الفراهيدي بالفاء أبو عمرو البصري ثقة مأمون مكثر عمي بأخرة من صغار التاسعة مات سنة اثنتين وعشرين وهو أكبر شيخ لأبي داود

تقريب التهذيب ج1 ص529، رقم: 6616 المؤلف: أبو الفضل أحمد بن علي بن محمد بن أحمد بن حجر العسقلاني (المتوفى: 852هـ)، المحقق: محمد عوامة، الناشر: دار الرشيد - سوريا، الطبعة: الأولى، 1406 - 1986، عدد الأجزاء: 1.

شعبة بن الحجاج

شعبة بن الحجاج از برترين روات تاريخ اهل سنت است.

ابن حجر او را اين گونه مي‌ستايد:

2790- شعبة ابن الحجاج ابن الورد العتكي مولاهم أبو بسطام الواسطي ثم البصري ثقة حافظ متقن كان الثوري يقول هو أمير المؤمنين في الحديث وهو أول من فتش بالعراق عن الرجال وذب عن السنة وكان عابدا من السابعة مات سنة ستين

تقريب التهذيب ج1 ص266، رقم:2790 المؤلف: أبو الفضل أحمد بن علي بن محمد بن أحمد بن حجر العسقلاني (المتوفى: 852هـ)، المحقق: محمد عوامة، الناشر: دار الرشيد - سوريا، الطبعة: الأولى، 1406 - 1986، عدد الأجزاء: 1.

شميسة

8618- شميسة بالتصغير بنت عزيز العتكية البصرية مقبولة من الثالثة

تقريب التهذيب ج 1 ص 749، رقم: 8618 المؤلف: أبو الفضل أحمد بن علي بن محمد بن أحمد بن حجر العسقلاني (المتوفى: 852هـ)، المحقق: محمد عوامة، الناشر: دار الرشيد - سوريا، الطبعة: الأولى، 1406 - 1986، عدد الأجزاء: 1.

معناي روايت:

براي اين‌‌كه معناي روايت فوق روشن شود، به كتاب‌هاي لغوي مراجعه مي‌كنيم تا ببينيم لغويان مفردات اين روايت را چگونه معني كرده‌اند.

جمله‌اي را كه عايشه بيان كرده معنايش روشن است؛ اما تنها كلمه‌ (ينبسط) در آن قابل بررسي لغوي است.

اين كلمه از ريشه «سبط» است و «ينبسط» را به فردي معنا كرده‌اند كه از شدت كتك خوردن، روي زمين دراز افتاده باشد.

ازهري در كتاب «تهذيب اللغة» مي‌نويسد:

ورُوِي عن عائشة أنها كانت تَضرِب اليتيمَ يكونُ في حِجْرِها حتى يُسْبِط، معنى يُسبِط، أي: يمتدّ على وَجْه الأرض ساقطاً. أبو عُبَيد عن الأمويّ أنّه قال: أسبط الرجلُ إسباطاً: إذا امتدّ وانبَسَط على الأرض من الضَّرْب.

(الأزهري، ابومنصور محمد بن أحمد (متوفاى370هـ)، تهذيب اللغة ج12، ص241، تحقيق: محمد عوض مرعب، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، الطبعة: الأولى2001م.)

روايت شده است كه عايشه يتيمي را كه در كنارش بود، مي‌زد به گونه‌اي كه برزمين مي‌افتاد؛‌ يعني بر روي زمين دراز شود.ابو عبيد از اموي نقل كرده كه مي‌گويد: شخصي افتاد يك نوع افتادني؛‌ زماني كه بر اثر كتك زدن روي زمين دراز شود.

زمخشري نيز در كتاب «الفائق في غريب الحديث» روايت عايشه را آورده آنگاه اين واژه اين‌گونه معنا كرده‌است:

عَائِشَة رَضِي الله عَنْهَا كَانَت تضرب الْيَتِيم يكون فى [353] حجرها حَتَّى يسبط. سبط أَي يَمْتَد على وَجه الأَرْض يُقَال: دخلت على الْمَرِيض فتركته مسبطا أى لقى لَا يتَكَلَّم وَلَا يَتَحَرَّك.

(الزمخشري، محمود بن عمر (متوفاي538هـ)، الفائق في غريب الحديث، ج2، ص152، تحقيق: علي محمد البجاوي -محمد أبو الفضل إبراهيم، دار النشر: دار المعرفة - لبنان، الطبعة: الثانية،)

عايشه يتيمي را كه در كنارش بود مي‌زد تا اين‌كه به زمين مي‌افتاد. سبط يعني دراز به زمين مي‌افتاد. گفته مي‌شود وارد بر مريض شدم و او را در حالي كه ترك كردم كه نه سخن مي‌گفت و نه حركتي مي‌كرد.



زمخشري در جاي ديگر همين كتاب، به جاي واژه «ينبسط»، واژه «تلبطه» را ذكر كرده و آن را اين‌گونه معنا كرده‌است:

واللبط: الصَّرع والتمريغ فِي الأَرْض. وَعَن عَائِشَة رَضِي الله عَنْهَا: إِنَّهَا كَانَت تضرب الْيَتِيم وتلبطه.


لبط يعني بر زمين افتادن و به خاك ماليدن. از عايشه روايت شده كه او يتيم را مي‌زد و او را بر زمين مي‌انداخت.

الزمخشري، محمود بن عمر (متوفاي538هـ)، الفائق في غريب الحديث، ج3، ص297، تحقيق: علي محمد البجاوي -محمد أبو الفضل إبراهيم، دار النشر: دار المعرفة - لبنان، الطبعة: الثانية

ابن منظور در «لسان العرب» نيز آورده‌است:

وسَبَّطَتِ الناقةُ وَهِيَ مُسَبِّطٌ: أَلْقَتْ ولدَها لِغَيْرِ تَمَامِ. وَفِي حَدِيثِ عَائِشَةَ، رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا: كَانَتْ تَضْرِب اليَتيم يَكُونُ فِي حَجْرِها حَتَّى يُسْبِطَ أَي يَمتدّ عَلَى وَجْهِ الأَرض سَاقِطًا. يُقَالُ: أَسْبَطَ عَلَى الأَرض إِذا وَقَعَ عَلَيْهَا مُمْتَدًّا مِنْ ضَرْبٍ أَو مرَض. وأَسْبَطَ الرجلُ إِسْباطاً إِذا انْبَسَطَ عَلَى وَجْهِ الأَرض وَامْتَدَّ مِنَ الضَّرْبِ.

شتر، بچه اش را پيش از رسيدن ماه زايمان بر زمين انداخت. و در روايت عايشه است كه او يتيمي را كه در كنارش بود آن قدر مي‌زد تا اين كه دراز بر زمين مي‌افتاد. گفته مي‌شود كه بر زمين افتاده است اين در صورتي است كه از فرط زدن و يا مريضي بر زمين دراز افتاده باشد...

الأفريقي المصري، جمال الدين محمد بن مكرم بن منظور (متوفاى711هـ)، لسان العرب، ج7، ص311،‌ ناشر: دار صادر - بيروت، الطبعة: الأولى.

ادامه...




روايت دوم: سر يتيم را بشكن

در روايات ديگر، عايشه انواع ديگري از شكنجه‌هايش‌ را نسبت به يتيمان به نمايش گذاشته و براي زنان رسماً‌ تعليم داده‌است.

يكي از شكنجه‌هاي كه «ام المؤمنين» براي زنان ياد داده‌است اين است كه او دستور داد سريتيم را همانند مار افعي بشكنيد و خورد نماييد.

ابو جعفر اسدي روايتش را اين‌گونه گزارش كرده‌است:

45 حدثنا لوين (أبو جعفر محمد بن سليمان بن حبيب) حَدَّثَتْنَا صَخْرَةُ بِنْتُ حَبِيبٍ (کعب) الرَّقَاشِيُّ، عَنْ جَدَّتِهَا أُمِّ عَوَانَةَ، أَنَّهَا وَجَدَتْ عِنْدَ عَائِشَةَ، رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا، امْرَأَةً دَخَلَتْ عَلَيْهَا، فَقَالَتْ: إِنَّ يَتِيمًا فِي حِجْرِي، وَإِنَّهُ يُؤْذِينِي، وَأَنَا أَكْرَهُ أَنْ أَضْرِبَهُ. قَالَتْ: «اثْلَغِيهِ كَمَا يُثْلَغُ الأَفْعَى، فَإِنَّ الْيَتِيمَ أَحَقُّ بِالثَّلْغِ مِنَ الأَفْعَى».

حبيب رقاشي از مادر بزرگش (ام عوانه) نقل مي‌كند كه او نزد عايشه رفت، زني را ديد كه نزد عايشه آمد و گفت: در نزد من يتيمي است كه مرا اذيت مي‌كند؛ ولي من دوست ندارم او را بزنم. عايشه به او گفت: سرش را بشكن؛ همان‌طوري مار افعي سرش شكسته مي‌شود؛ زيرا يتيم سزاوار تر به سر سكستن از افعي است. ...

المصيصي الأسدي، أبو جعفر محمد بن سليمان بن حبيب بن جبير (متوفاي246هـ)، جزء فيه حديث المصيصي لوين، ج1، ص63، تحقيق: أبو عبد الرحمن مسعد بن عبد الحميد السعدني، دار النشر: أضواء السلف – الرياض، الطبعة: الأولى1418هـ - 1997م

ابن ابي الدنيا بغدادي نيز اين روايت را در كتاب «العيال» آورده‌است:

632 وَبِهِ، حَدَّثَنَا أَبُو قُتَيْبَةَ، عَنْ ضَمْرَةَ الرَّقَاشِيَّةِ، عَنْ جَدَّتِهَا خَوْلَةَ، قَالَتْ: سَأَلْتُ عَائِشَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا عَنْ ضَرْبِ الْيَتِيمِ، فَقَالَتْ: «أَثْلِغِيهِ فَإِنَّ الْيَتِيمَ أَحَقُّ بِالثَّلْغِ مِنَ الأَفْعَى» .

إبن أبي الدنيا القرشي البغدادي، ابوبكر عبد الله بن محمد بن عبيد (متوفاى281هـ)، العيال، ج2،‌ ص835، تحقيق: د نجم عبد الرحمن خلف، ناشر: دار ابن القيم - السعودية - الدمام ، الطبعة: الأولى1410هـ - 1990م

روايت سوم: دختران يتيم را در ميان سنگ له كنيد

يكي از فرهنگ‌ها و رسوم دوران جاهليت، زنده به گور كردن دختران بود.

تميمي حنبلي در كتاب «الفواكه العذاب» مي‌نويسد:

والموءودة: المثقلة بالتراب حتى الموت، وهي الجارية، كانت تدفن حية، فكانوا يحفرون لها الحفرة ويلقونها فيها، ثم يهيلون عليها التراب.

موؤدة دختري است كه زنده زنده دفن مي‌شد. در زمان جاهليت رسم اين بود كه زمين را براي دختران مي‌كندند و آنان را در ميان حفره مي‌انداختند؛ سپس خاك‌ها را روي آنها مي‌ريختند.

التميمي الحنبلي، حمد بن ناصر بن عثمان آل معمر (متوفاى 1225هـ)، الفواكه العذاب في الرد علي من لم يحكم السنة والكتاب، ج9،‌ ص80، طبق برنامه الجامع الكبير.

اما بعد از اين‌كه دين اسلام آمد، رسوم جاهليت از جمله اين رسم غير انساني و ضد عاطفي را برچيد و به جاي آن براي زنان و دختران اهميت قائل شد و حق و حقوقي را در نظر گرفت.

جالب اين است در همان زماني‌كه دين اسلام رسوم جاهليت را باطل كرد و براي ضعيفان جامعه ؛ همانند يتيمان و فقيران احترام قائل شد و در مورد آنان به امت اسلامي به رفتار نيك سفارش نمود، بعد از رحلت رسول خدا صلي الله عليه وآله، عايشه كه همسر آن حضرت بود، بر خلاف دستور قرآن و سيره رسول خدا صلي الله عليه وآله هم خودش يتيم را مي‌زد و هم اين سيره خود را به زنان آموزش مي‌داد.

روايت ذيل يكي ديگر از آموزش هاي «ام المؤمنين» را در مورد شكنجه يتيمان دختر، بيان مي‌كند. ابن ابي الدينا مي‌نويسد:

631 حَدَّثَنِي الْفَضْلُ بْنُ إِسْحَاقَ، حَدَّثَنِي أَبُو قُتَيْبَةَ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ قَيْسٍ الْعَتَكِيِّ، عَنْ أُمِّ رَوْحٍ، عَنِ امْرَأَةٍ مِنَ الْفَرَادِيسِ، قَالَتْ: قُلْتُ لِعَائِشَةَ: إِنَّ مَعِي أَيْتَامًا جَوَارِيَ وَغِلْمَانًا، قَالَتْ: «أَمَّا الْغِلْمَانُ فَلا تَضْرِبِنهِمْ، وَأَمَّا الْجَوَارِي فَضَعِيهِمْ بَيْنَ حَجَرَيْنِ وَرُصِّيهِمْ رَصًّا».

زني از فراديس (نام جايي در شام است) مي‌گويد: براي عايشه گفتم: همراه من دختر و پسر يتيمي است. عايشه گفت: پسر يتيم را نزن ولي دختر يتيم را در ميان دو سنگ بگذار و هر دو سنگ را به فهم فشار بده تا له شود.

إبن أبي الدنيا القرشي البغدادي، ابوبكر عبد الله بن محمد بن عبيد (متوفاى281هـ)، العيال، ج2، ص834، تحقيق: د نجم عبد الرحمن خلف، ناشر: دار ابن القيم - السعودية - الدمام ، الطبعة: الأولى1410هـ - 1990م

نتيجه:

نتيجه اين است كه عايشه بر خلاف دستور قرآن كريم و سفارش‌هاي رسول خدا صلي الله عليه وآله مبني بر احسان بر يتميان و كمك به آنها، روش خشونت آميزي نسبت به اين قشر جامعه اتخاذ كرده بود و سيره خودش را به زنان يتيم نواز جامعه صدر اسلام نيز تعليم مي‌كرد.

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام بر تمامی خوانندگان و دوستان محترم

مطلب یازدهم:

ابوبکر و ترور حضرت علی+سند

آيا صحيح است كه ابوبكر توطئه ترور حضرت على را طراحى كرد و اين مأموريت را به خالدبن وليد واگذار نمود؟ ولى از اجراى آن و لو رفتن نقشه و عواقب آن ترسيد و آن را در نماز لغو كرد.چنانچه سمعانى در انسابش جلد3 صفحه 95 آنرا نقل مى كند. آيا باز هم مى توان ادعا كرد كه روابط بین حضرت علی و ابوبکر حسنه بوده و به يكديگر احترام مى گذاشتند.؟

وروى عنه حديث أبى بكر رضي الله عنه أنه قال: لا يفعل خالد ما أمر به، سألت الشريف عمر بن إبراهيم الحسيني بالكوفة عن معنى هذا الأثر فقال: كان أمر خالد بن الوليد أن يقتل عليا ثم ندم بعد ذلك فنهى

(الأنساب ج6 ص176 المؤلف: عبد الكريم بن محمد بن منصور التميمي السمعاني المروزي، أبو سعد (المتوفى: 562هـ)، المحقق: عبد الرحمن بن يحيى المعلمي اليماني وغيره، الناشر: مجلس دائرة المعارف العثمانية، حيدر آباد، الطبعة: الأولى، 1382 هـ - 1962 م، عدد الأجزاء: 1)

سمعاني گفته است :

از او ( يعقوب رواجني استاد بخاري) کلام ابو بکر روايت شده است که گفت : "خالد آنچه را به او دستور داده شده است انجام ندهد" از سيد عمر بن ابراهيم حسيني در کوفه پرسيدم که معني اين روايت چيست؟ او گفت : به خالد دستور داده بود که علي را بکشد ؛ اما از اين کار پشيمان شده و از آن نهي کرد .

سمعاني سپس در مضمون اين روايت و سند آن اشکال نمي گيرد و اين بدان معني است که وي مضمون اين روايت را قبول کرده است .


سوال ما:

سوالی از علمای اهل سنت و وهابیت آیا این طرح ترور توسط ابوبکر که ریخته شده و اجرا کننده آن خالد بن ولید است منافاتی با عدالت صحابه ندارد؟؟؟

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام بر تمامی خوانندگان و دوستان محترم

مطلب دوازدهم:

فرار عثمان در احد+سند

ابوجَعْفر طَبَرى مى‏ گويد:

حَدَّثَنَا ابْنُ حُمَيْدٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا سَلَمَةُ، قَالَ: قَالَ مُحَمَّدٌ: قَالَ: قَالَ رسول الله ص، كَمَا حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ عَبَّادِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الزُّبَيْرِ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الزُّبَيْرِ، عَنِ الزُّبَيْرِ، [قَالَ: سَمِعْتُ رسول الله ص يَقُولُ يَوْمَئِذٍ: أَوْجَبَ طَلْحَةُ حِينَ صَنَعَ بِرَسُولِ اللَّهِ مَا صَنَعَ] قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ: وَقَدْ كان الناس انهزموا عن رسول الله ص، حَتَّى انْتَهَى بَعْضُهُمْ إِلَى الْمنقَّى دُونَ الأَعْوَصِ، وَفَرَّ عُثْمَانُ بْنُ عَفَّانَ وَعُقْبَةُ بْنُ عُثْمَانَ وَسَعْدُ بْنُ عُثْمَانَ رَجُلانِ مِنَ الأَنْصَارِ، حَتَّى بَلَغُوا الْجَلْعَبِ جَبَلًا بِنَاحِيَةِ الْمَدِينَةِ مِمَّا يَلِي الأَعْوَصَ، فَأَقَامُوا بِهِ ثَلَاثًا ثُمَّ رَجَعُوا إِلَى رسول الله ص، فزعموا ان رسول الله ص، قَالَ لَهُمْ: لَقَدْ ذَهَبْتُمْ فِيهَا عريضَةً.

تاريخ الطبري ج2 ص522 المؤلف: محمد بن جرير بن يزيد بن كثير بن غالب الآملي، أبو جعفر الطبري (المتوفى: 310هـ)، (صلة تاريخ الطبري لعريب بن سعد القرطبي، المتوفى: 369هـ)، الناشر: دار التراث - بيروت، الطبعة: الثانية - 1387 هـ، عدد الأجزاء: 11 .

الطبری، محمد بن جریر (متوفای 310هـ)، جامع البیان عن تأویل آی القرآن، ج 4، ص 145، ناشر: دار الفکر، بیروت – 1405هـ

الطبری، محمد بن جریر (متوفای 310هـ)، تاریخ الطبری، ج 2، ص 69، ناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت.

الجزری، عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد (متوفای630هـ)، أسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج 4، ص 63، تحقیق عادل أحمد الرفاعی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1417 هـ - 1996 م؛

القرشی الدمشقی، إسماعیل بن عمر بن کثیر أبو الفداء (متوفای774هـ) السیرة النبویة، ج 3، ص 55؛

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852هـ) المطالب العالیة بزوائد المسانید الثمانیة، ج 17، ص 347، تحقیق: د. سعد بن ناصر بن عبد العزیز الشتری، ناشر: دار العاصمة/ دار الغیث، الطبعة: الأولى، السعودیة - 1419هـ .

مردم در روز اُحد چنان از رسول خدا صلى الله عليه وآله فرار كردند تا به حدّى كه بعضى از ايشان به مَنْقى‏ كه پائين‏تر از أعْوَص است رسيدند و عثمان بن عفّان و عقبة بن عثمان و سعدبن عثمان (كه دو مرد از أنصارند) چنان فرار كردند تا به جَلْعَب (كوهى است از نواحى مدينه كه در پشت أعْوَص واقع است) رسيدند و در آنجا سه روز توقّف كردند و پس از آن به سوى رسول خدا صلى الله عليه وآله برگشتند و پيامبر درباره ايشان است كه فرمود: لَقَدْ ذَهَبْتُمْ فيها عَريضَةً «شما در اين گريز، گريز و فرار وسيعى نموده‏ايد!»


وفر عُثْمَان بْن عَفَّان، وعقبة بن عثمان، وسعد بْن عُثْمَان- أخوان من الأنصار- حَتَّى بلغوا الجبل مما يلي الأعوص، فأقاموا بِهِ ثلاثا، ثُمَّ رجعوا إِلَى رَسُول اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فزعموا أن رَسُول اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ [لهم] لقد ذهبتم بها عريضةً

الاستيعاب في معرفة الأصحاب، ج 3، ص 1074،المؤلف: أبو عمر يوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر بن عاصم النمري القرطبي (المتوفى: 463هـ)،المحقق: علي محمد البجاوي،الناشر: دار الجيل، بيروت،الطبعة: الأولى، 1412 هـ - 1992 م.

الصفدی، صلاح الدین خلیل بن أیبک (متوفای764هـ)، الوافی بالوفیات، ج 20، ص 61، تحقیق: أحمد الأرناؤوط وترکی مصطفى، ناشر: دار إحیاء التراث - بیروت - 1420هـ- 2000م.

القرشی الدمشقی، إسماعیل بن عمر بن کثیر أبو الفداء (متوفای774هـ)، البدایة والنهایة، ج 4، ص 28 29،، ناشر: مکتبة المعارف – بیروت.

عثمان بن عفان و دو نفر از انصار به نام‌هاى عقبة بن عثمان و سعد بن عثمان و افرادى از بنى زريق گريختند تا به كوه جلعب در اطراف مدينه رسيدند و سه شبانه روز در آن جا ماندند، سپس نزد پيامبر (صلی الله علیه وآله) بازگشتند....

وَمِنْهُمْ[المنهزمين]أَيْضًا عُثْمَانُ انْهَزَمَ مَعَ رَجُلَيْنِ مِنَ الْأَنْصَارِ يُقَالُ لَهُمَا سَعْدٌ وَعُقْبَةُ، انْهَزَمُوا حَتَّى بَلَغُوا مَوْضِعًا بَعِيدًا ثُمَّ رَجَعُوا بَعْدَ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ فَقَالَ لَهُمُ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ «لَقَدْ ذَهَبْتُمْ فِيهَا عَرِيضَةً»

أبو عبد الله محمد بن عمر بن الحسن بن الحسين التيمي الرازي الملقب بفخر الدين الرازي خطيب الري (المتوفى: 606هـ)، التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب، ج 9، ص 398،الناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت،الطبعة: الثالثة - 1420 هـ

عثمان بن عفان، عقبة بن عثمان و سعد بن عثمان (دو نفر از انصار) آن قدر گريختند كه به كوه جلعب (كوهى در اطراف مدينه از طرف اعوض) رسيدند و سه روز در آن جا ماندند و سپس بازگشتند. رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم به آن‌ها فرمود: به چه سر زمين دورى رفته بوديد! »


سوال ما:

اصلا به چه استنادی کسی را که بیعت خود را با پیامبر(صلی الله علیه واله) شکسته و در جنگی که دندان مبارک پیامبر شکسته شد (و اگر شجاعت علی بن ابی طالب صلوات الله علیه و اندک شمار اصحاب نبود خودشان نیز شهید میشدند) به عنوان خلیفه بپزیریم؟؟؟

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام بر تمامی خوانندگان و دوستان محترم

مطلب سیزدهم:

کشف خانه و کتک زدن زنان+سند


أَنَّ عُمَرَ بن الخطاب رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ سَمِعَ نَوَّاحَةً بِالمَدِينَةِ لَيْلاً، فَأَتَي عَلَيْهَا فَدَخَلَ، فَفَرَّقَ النسَاءُ، فَأَدْرَكَ النَّائِحَةَ فَجَعَلَ يَضْرِبُهَا بِالدرَّةِ، فَوَقَعَ خِمَارُهَا، فَقَالُوا: شَعْرُهَا يَا أَمِيرَ المُؤْمِنِينَ فَقَالَ: أَجَلْ، فَلاَ حُرْمَةَ لَهَا.(الصنعاني، أبو بكر عبد الرزاق بن همام (متوفاي211هـ)، المصنف، ج 3، ص 557، ح6682، تحقيق حبيب الرحمن الأعظمي، ناشر: المكتب الإسلامي - بيروت، الطبعة: الثانية، 1403هـ.)

شبى در مدينه صداى نوحه و گريه و زارى به گوش عمر بن خطاب رسيد، در پى صدا رفت و داخل خانه‌اى شد که صدا از آنجا بيرون مى‌آمد، زنان را پراكنده كرد تا رسيد به زن نوحه خوان، آغاز کرد به تازيانه زدن او در اين هنگام روپوش (چادر) زن نوحه خوان از سرش افتاد، به عمر گفتند: روپوش او از سرش افتاد، گفت: آرى وليکن اين زن احترامى ندارد.

سوال ما:

آيا حاكم اسلامي، حق دارد كه بدون اجازه وارد خانه مردم بشود؟ با اين كه خداوند مى‌فرمايد:

يَأَيهَُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لا تَدْخُلُواْ بُيُوتًا غَيرَْ بُيُوتِكُمْ حَتىَ‏ تَسْتَأْنِسُواْ وَ تُسَلِّمُواْ عَلىَ أَهْلِهَا ذَالِكُمْ خَيرٌْ لَّكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُون‏.فَإِن لَّمْ تجَِدُواْ فِيهَا أَحَدًا فَلا تَدْخُلُوهَا حَتىَ‏ يُؤْذَنَ لَكمُ‏ْ وَ إِن قِيلَ لَكُمُ ارْجِعُواْ فَارْجِعُواْ هُوَ أَزْكىَ‏ لَكُمْ وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيم‏. النور / 27 و 28.

اى افرادى كه ايمان آورده‏ايد! در خانه‏هايى غير از خانه خود وارد نشويد تا اجازه بگيريد و بر اهل آن خانه سلام كنيد اين براى شما بهتر است شايد متذكّر شويد!. و اگر كسى را در آن نيافتيد، وارد نشويد تا به شما اجازه داده شود و اگر گفته شد: «بازگرديد!» بازگرديد، اين براى شما پاكيزه‏تر است و خداوند به آنچه انجام مى‏ دهيد آگاه است!.

رضا ثقلین;760347 نوشت:
غزالي، دانشمند پرآوازه اهل تسنن

رضا ثقلین;760347 نوشت:
اعتراف غزالي به بيعت خلیفه دوم با اميرمؤمنان عليه السلام در غدير خم و نقض پيمان توسط او به خاطر مال و رياست دنيا

خدا شما برادر بزرگوار را خیر دهاد! یعنی این امام غزالی نابغه متوجه این تناقض به این گندگی هم نشد!!!! و همینجوری اهل سنت ماند؟!!!

رضا ثقلین;774320 نوشت:
عايشه انواع ديگري از شكنجه‌هايش‌ را نسبت به يتيمان به نمايش گذاشته و براي زنان رسماً‌ تعليم داده‌است.

رضا ثقلین;774320 نوشت:
او دستور داد سريتيم را همانند مار افعي بشكنيد و خورد نماييد.

واقعا ام المومنین مریض روانی خطرناکی بودند!
واقعا چه حکمتی بوده که حضرت رسول ایشان را به همسری گرفتند آن هم در سن نه سالگی!

manmehdiam;776969 نوشت:
خدا شما برادر بزرگوار را خیر دهاد! یعنی این امام غزالی نابغه متوجه این تناقض به این گندگی هم نشد!!!! و همینجوری اهل سنت ماند؟!!!

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام بر شما گرامی متشکرم از لطفی که فرمودید

[=arial]البته این را باید از برادران و عزیزان اهل سنت پرسید که این چگونه ممکن است و در ثانی از خود آقای غزالی :Nishkhand:

[=arial black]وانگهی در همین سایت در یکی از تاپیک ها که متاسفانه نام و کارشناس محترم تاپیک را خاطرم نیست(که اگر شما یا کسی از خوانندگان و دوستان میدانند بفرمایند خوشحال میشوم)

از قول آن کارشناس گفته شده بود(تا انجا که بنده در خاطر دارم مضمونا) که برخی مدعی شدند که غزالی در اواخر عمر خودش شیعه شده بود(حالا یا به خاطر همین صحبت ها یا به دلیل دیگر نمیدانم) که صحت و سقم آن را خدا عالم است

manmehdiam;776970 نوشت:
واقعا چه حکمتی بوده که حضرت رسول ایشان را به همسری گرفتند آن هم در سن نه سالگی!

البته تا آنجا که بنده خاطرم هست(البته باز باید از کارشناس تاریخ پرسید) عایشه در سن دیگری که بالاتر از 9 سالگی بوده (اگر اشتباه نکنم به گمانم 18 سالگی) با

رسول خدا صلوات الله علیه و آله و سلم ازدواج کرده

البته این هم فراموش نشود که 1400 سال پیش آن هم در آن محیط جغرافیایی (که مشابه آن امروزه در جنوب

کشور خودمان هم تا حدودی وجود دارد) دختر 9 ساله تقریبا به بلوغ جسمی رسیده بوده(البته از نظر علمی باید تحقیق کرد و از کارشناسان هم سوال نمود) و حکمت

آن دلایل مختلفی گفته شده که در همین سایت هم تا حدودی در این باره بحث شده

با تشکر از شما

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام بر تمامی خوانندگان و دوستان محترم

مطلب چهاردهم:

اقرار ابوبکر به ایمان ابوطالب +سند

طبراني و ديگران آورده اند كه:

8323 - حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْمَدِينِيِّ فُسْتُقَةُ، ثنا أَبُو عُمَرَ حَفْصُ بْنُ عَبْدِ اللهِ الْحُلْوَانِيُّ، ثنا بُهْلُولُ بْنُ مُوَرِّقٍ الشَّامِيُّ، عَنْ مُوسَى بْنِ عُبَيْدَةَ، عَنْ أَخِيهِ عَبْدِ اللهِ بْنِ عُبَيْدَةَ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ دِينَارٍ، عَنِ ابْنِ عُمَرَ، قَالَ: جَاءَ أَبُو بَكْرٍ رَضِي اللهُ عَنْهُ بِأَبِيهِ أَبِي قُحَافَةَ إِلَى رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُودُهُ، شَيْخٌ أَعْمَى يَوْمَ فَتْحِ مَكَّةَ، فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «أَلَا تَرَكْتَ الشَّيْخَ حَتَّى نَأْتِيَهُ؟» قَالَ: أَرَدْتُ أَنْ يُؤْجَرَ، وَاللهِ لَأَنَا كُنْتُ بِإِسْلَامِ أَبِي طَالِبٍ أَشَدُّ فَرَحًا مِنِّي بِإِسْلَامِ أَبِي، أَلْتَمِسُ بِذَلِكَ قُرَّةَ عَيْنِكَ، فَقَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «صَدَقْتَ»


بعد از فتح مكه مكرمه، ابوبكر پدرش ابوقحافه را كه پيرمردي نابينا بود، آورد خدمت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم. پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: چرا اين پيرمرد نابينا را آوردي اينجا، ما بايد مي رفتيم به ديدن او؟ ابوبكر گفت: خواستم كه خداوند به او پاداش دهد. بعد ابوبكر گفت: من از اسلام آوردن ابوطالب به مراتب خوشحال تر هستم تا اسلام آوردن پدرم و مي خواهم با اين كار تو را خوشحال كنم.

المعجم الكبير ج9 ص40 المؤلف: سليمان بن أحمد بن أيوب بن مطير اللخمي الشامي، أبو القاسم الطبراني (المتوفى: 360هـ)، المحقق: حمدي بن عبد المجيد السلفي، دار النشر: مكتبة ابن تيمية - القاهرة، الطبعة: الثانية، عدد الأجزاء:25.

مجمع الزوائد ومنبع الفوائد ج6 ص174 المؤلف: أبو الحسن نور الدين علي بن أبي بكر بن سليمان الهيثمي (المتوفى: 807هـ)، المحقق: حسام الدين القدسي، الناشر: مكتبة القدسي، القاهرة، عام النشر: 1414 هـ، 1994 م، عدد الأجزاء: 10.

تاريخ دمشق ج66 ص326 و 327 المؤلف: أبو القاسم علي بن الحسن بن هبة الله المعروف بابن عساكر (المتوفى: 571هـ)، المحقق: عمرو بن غرامة العمروي، الناشر: دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، عام النشر: 1415 هـ - 1995 م، عدد الأجزاء: 80 (74 و 6 مجلدات فهارس)

سوال ما:

آیا باز هم به حضرت ابوطالب پدر امیر المومنین علیه السلام تهمت کفر میزنید؟؟؟؟؟؟؟!!!!

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام بر تمامی خوانندگان و دوستان محترم

مطلب پانزدهم:

دشنام عبد الله بن زبير به امام علي+سند

وقتی که عبد الله بن زبير به هم به امام علی دشنام میدهد. در حالیکه ابوهریره از رسول الله(صلی الله علیه اله) نقل می کند که فرمود:

...فَإِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ: «مَنْ سَبَّ عَلِيًّا فَقَدْ سَبَّنِي، وَمَنْ سَبَّنِي فَقَدْ سَبَّ اللَّهَ تَعَالَى»

المستدرك على الصحيحين ج3 ص130 المؤلف: أبو عبد الله الحاكم محمد بن عبد الله بن محمد بن حمدويه بن نُعيم بن الحكم الضبي الطهماني النيسابوري المعروف بابن البيع (المتوفى: 405هـ)، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، الناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1411 - 1990، عدد الأجزاء: 4.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله فرمودند: هر کس علی علیه السلام را سب کند مرا سب کرده و هر کس مرا سب کند به تحقیق خدا را سب کرده است.

خطبة محمد بن الحنفية يرد على عبد الله بن الزبير وقد تنقص الإمام: خطب ابن الزبير، فنال من الإمام علي كرم الله وجهه، فبلغ ذلك ابنه محمد ابن الحنفية رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، فأقبل حتى وضع له كرسي قدامه، فعلاه وقال: "يا معشر قريش، شاهت الوجوه، أينتقص علي وأنتم حضور؟

(صفوت، أحمد زكي، جمهرة خطب العرب، ج2، ص90، ناشر: المكتبة العلمية - بيروت./المسعودي، ابوالحسن علي بن الحسين بن علي (متوفاى346هـ)، مروج الذهب، ج1، ص382، طبق برنامه الجامع الكبير./اليعقوبي، أحمد بن أبي يعقوب بن جعفر بن وهب بن واضح (متوفاى292هـ)، تاريخ اليعقوبي، ج2، ص261، ناشر: دار صادر – بيروت.)

خطبه محمد بن حنفيه كه جواب عبد الله بن زبير را مى‌دهد كه از امام (على بن ابى طالب) بدگويى كرده بود!

ابن زبير سخنرانى كرد و به امام على عليه السلام دشنام داد، اين خبر به محمد بن حنفيه رسيد، آمد و در مقابل او يك صندلى گذاشتند، و بالاى آن رفت و گفت: اى قريشيان! چهره‌هاتان زشت باد! آيا از على بدگويى شود و شما حاضر باشيد ؟


11976 - وَعَنْ عُرْوَةَ - يَعْنِي ابْنَ الزُّبَيْرِ - أَنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ لَقِيَ الزُّبَيْرَ فِي السُّوقِ، فَتَعَاتَبَا فِي شَيْءٍ مِنْ أَمْرِ عُثْمَانَ، ثُمَّ أَغْلَظَ لَهُ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الزُّبَيْرِ، فَقَالَ لَهُ عَلِيٌّ: أَلَا تَسْمَعُ مَا يَقُولُ لِي. فَضَرَبَهُ الزُّبَيْرُ حَتَّى وَقَعَ. رَوَاهُ الطَّبَرَانِيُّ، وَفِيهِ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى بْنِ عُرْوَةَ وَهُوَ مَتْرُوكٌ.

(الهيثمي، ابوالحسن علي بن أبي بكر (متوفاى 807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج7، ص223، ناشر: دار الريان للتراث/‏ دار الكتاب العربي - القاهرة، بيروت – 1407هـ.)

از عروة بن زبير روايت شده است كه على بن ابى طالب (عليه السلام) زبير را در بازار ديد، و در مورد عثمان يكديگر را سرزنش كردند! سپس عبد الله بن زبير با حضرت درشت سخن گفت!

على به زبير گفت: آيا نمى‌شنوى پسرت چه مى‌گويد ؟ زبير نيز آنقدر عبد الله را زد تا افتاد!

وكان عبد الله بن الزبير يبغض علياً عليه السلام؛ وينتقصه وينال من عرضه

(إبن أبي‌الحديد المدائني المعتزلي، ابوحامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفاى655 هـ)، شرح نهج البلاغة، ج4، ص36، تحقيق محمد عبد الكريم النمري، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1418هـ - 1998م.)

عبد الله بن زبير، دشمن على عليه السلام بود و از حضرت بدگويى مى‌كرد و به خاندان حضرت دشنام مى‌داد!

سوال ما:

آیا باز هم به او رضی الله عنه و ثقه می گویید؟؟؟؟؟!! آیا او منافق و دشمن اهل بیت و رسول الله صلی الله علیه و آله نیست؟؟!

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام بر تمامی خوانندگان و دوستان محترم

مطلب شانزدهم:

بشکست عمر پشت دلیران عجم را+سند

با استناد به منابع اهل سنت، اندکی درباره ی شجاعت عمر! بحث میکنیم. برای این پست، دو نقل تاریخی از دو کتاب مهم اهل سنت، به نظرتان می رسد.

[=113]•[=115] سیوطی در کتاب تفسیر

manmehdiam;776970 نوشت:
واقعا چه حکمتی بوده که حضرت رسول ایشان را به همسری گرفتند آن هم در سن نه سالگی!

سلام علیکم برادر در سخنان شما مطالبی بود که نیاز به توضیح داشت .
1. ادعای ازدواج رسول خدا (ص) با عایشه در سن شش سالگی و امثال آن کذب محض است و محققین شیعه با بیش از پنج طریق صحیح از کتب اهل سنت اثبات کرده اند که حداقل سنت عایشه هنگام ازدواج با رسول خدا (ص) 17 سال بوده است .
2. ازدواج رسول خدا (ص) با عایشه و ازدواج هایی از این قبیل به دلیل عوامل سیاسی و به جهت گشترش اسلام و تقریب قبایل و تحکیم روابط با مهاجران و انصار و تضمین بقاء اسلام بوده است و شواهد از این مطلب حکایت دارد که رسول خدا (ص) به دلیل بدخلقی و فتنه گری همسرانش حتی تا پای طلاق دادن بعضی از ایشان به پیش رفته که از این جمله میتوان به طلاق دادن حفصه دختر عمر و ازدواج مجدد با او با پادرمیانی مهاجران و انصار و به جهت مصالح اسلام و مسلمین و جلوگیری از تفرقه بوده است که این حکایت از اوج از خود گذشتگی رسول خدا (ص) برای حفظ و گسترش اسلام دارد.

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام بر تمامی خوانندگان و دوستان محترم

مطلب هفدهم:

ابن حزم آندلسی (از علمای متعصب اهل سنت) : بنی امیه علی بن ابی طالب و فرزندان او را لعن می کردند

ابن حزم آندلسی (از علمای متعصب اهل سنت) : بنی امیه علی بن ابی طالب و فرزندان او را لعن می کردند

یکی از مسائل قطعی تاریخ، ناصبی بودن بنی امیه می باشد که احیانا مشاهده شده که برخی از نواصب معاصر در پی انکار آن برآمده اند و از همین رو در این مطلب به قول ابن حزم آندلسی اشاره می کنیم.
بخلاف ما کان بنو أمیه یستعملون من لعن علیّ ابن أبی طالب رضوان الله علیه ، ولعن بنیه الطاهرین من بنی الزهراء؛ وکلهم کان على هذا حاشا عُمر بن عبد العزیز ویزید بن الولید …..
رسائل ابن حزم الآندلسی،ج۲،ص۱۴۶ ط الموسسه العربیه للدراسات والنشر
بر خلاف آنچه بنی امیه انجام می دادند از لعن علی بن ابی طالب رضوان الله علیه و لعن فرزندان طاهرینش از نسل حضرت زهراء و همه ی آنان این کار را می کردند به جز عمر بن عبد العزیز و یزید بن الولید …..




در حالیکه ابوهریره از رسول الله(صلی الله علیه اله) نقل می کند که فرمود:

...فَإِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ: «مَنْ سَبَّ عَلِيًّا فَقَدْ سَبَّنِي، وَمَنْ سَبَّنِي فَقَدْ سَبَّ اللَّهَ تَعَالَى»

المستدرك على الصحيحين ج3 ص130 المؤلف: أبو عبد الله الحاكم محمد بن عبد الله بن محمد بن حمدويه بن نُعيم بن الحكم الضبي الطهماني النيسابوري المعروف بابن البيع (المتوفى: 405هـ)، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، الناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1411 - 1990، عدد الأجزاء: 4.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله فرمودند: هر کس علی علیه السلام را سب کند مرا سب کرده و هر کس مرا سب کند به تحقیق خدا را سب کرده است.


سوال ما: آیا معاویه و یزید و سایر بنی امیه که سب امام علی کردند داخل در همان حکم حدیث بالا نیستند؟؟؟!!


بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام بر تمامی خوانندگان و دوستان محترم

مطلب هجدهم:

عائشه : دشنام دادن به علی بن ابی طالب اشکالی ندارد !

دشمنی عائشه با علی بن ابی طالب علیه السلام و بغضی که او نسبت به امیر المومنین (ع) داشته ، از مسائل مسلم تاریخی بر مبنای کتب شیعه و اهل تسنن می باشد.یکی از مطالبی که در کتب مخالفین با سند صحیح نقل شده، رضایت عائشه به سب علی بن ابی طالب است که وقتی آن را در کنار قرائن دیگر قرار می دهیم، یقین می کنیم که عائشه در سب و اهانت نسبت به امیر المومنین مشکلی نمی دیده است.

حَدَّثَنَا أَبُو أَحْمَدَ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ اللهِ بْنُ حَبِیبٍ، عَنْ حَبِیبِ بْنِ أَبِی ثَابِتٍ، عَنْ عَطَاءِ بْنِ یَسَارٍ، قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ فَوَقَعَ فِی عَلِیٍّ، وَفِی عَمَّارٍ رَضِیَ اللهُ تَعَالَى عَنْهُمَا عِنْدَ عَائِشَهَ، فَقَالَتْ: أَمَّا عَلِیٌّ، فَلَسْتُ قَائِلَهً لَکَ فِیهِ شَیْئًا، وَأَمَّا عَمَّارٌ، فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، یَقُولُ: لَا یُخَیَّرُ بَیْنَ أَمْرَیْنِ، إِلَّا اخْتَارَ أَرْشَدَهُمَا.

مسند احمد،ج۴۱،ص۳۲۲،ر۲۴۸۲۰ ط موسسه الرساله
مسند احمد،ج۱۷،ص۴۳۷،ر۲۴۷۰۱ ط دار الحدیث
سلسله الاحادیث الصحیحه،ج۲،ص۴۸۹ ط مکتبه المعارف

شخصی در نزد عائشه به علی و عمار دشنام داد و عائشه گفت : اما در مورد علی چیزی به تو نمی گویم اما در مورد عمار شنیدم که پیامبر می گفت عمار بین دو امر مخیر نمی شود مگر آن که هدایت کننده تر و نزدیک تر به صواب را انتخاب می کند.

روایت از نظر سندی صحیح است و شعیب الارنووط و حمزه احمد الزین آن را تصحیح کرده اند.
از متن روایت به خوبی پیداست که عائشه به قدری بغض علی بن ابی طالب را در دلداشته که نه تنها در برابر سب امیر المومنین سکوت کرده است، بلکه به آن شخص هتاک می گوید من در مورر دشنامی که به علی دادی چیزی نمی گویم !
داستان وقتی جالب می شود که بدانید حتی عائشه در برابر دشنام به حسان ، یکی از صحابه ای که به او تهمت زنا زد (در قضیه ی افک طبق عقیده ی مخالفین) سکوت نکرده و از حسان دفاع می کند :
حَدَّثَنَا عُثْمَانُ بْنُ أَبِی شَیْبَهَ، حَدَّثَنَا عَبْدَهُ، عَنْ هِشَامٍ، عَنْ أَبِیهِ، قَالَ: ذَهَبْتُ أَسُبُّ حَسَّانَ عِنْدَ عَائِشَهَ، فَقَالَتْ: لاَ تَسُبَّهُ، فَإِنَّهُ کَانَ یُنَافِحُ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ …..
صحیح البخاری،ج۵،ص۱۲۱،ر۴۱۴۵ ط دار طوق النجاه
عروه بن الزبیر می گوید حسان را در نزد عائشه سب می کردم که عائشه گفت او را سب نکن که او از رسول الله (ص) دفاع می کرد …..
آری ، عائشه از سب حسان که به او تهمت زنا زده است (در قضیه ی افک) نهی کرده و از شخصیت او دفاع می کند اما به دلیل بغضی که نسبت به امیر المومنین دارد سب ایشان را فاقد مشکل می داند ! ظاهرا این جا ادعای " من سب اصحابی فعلیه لعنه الله " و مانند آن وجود ندارد ! (ظاهرا این قاعده فقط مخصوص برخی از صحابه مانند ابوبکر و عمر و عثمان و معاویه است)
به راستی که پیامبر (ص) چه زیبا فرمودند حب علی ایمان و بغض علی نفاق است.

سوال ما: چرا عایشه نسبت به اهانت به امیر المومنین علیه السلام اینگونه بی اهمیت است؟؟؟؟؟!!

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام بر تمامی خوانندگان و دوستان محترم

مطلب نوزدهم:

غزالی : ابوحنیفه نه مجتهد بود و نه زبان عربی بلد بود و نه چیزی از حدیث می دانست !


ابوحنیفه از جمله ی کسانی است که جایگاه خاصی در نزد اهل سنت داشته و او را " امام اعظم " خوانده اند ولی با این وجود بسیاری از علمای اهل سنت با الفاظ شدیدی از او یاد کرده و بسیاری از اقوال و عقاید او را تا حد تکفیر و تضلیل و تفسیق رد نموده اند.در این مطلب نظر غزالی در مورد ابوحنیفه را برای شما نقل می کنیم :

وأما أبو حنیفه فلم یکن مجتهدا لأنه کان لا یعرف اللغه وعلیه یدل قوله ولو رماه بأبو قبیس وکان لا یعرف الأحادیث ولهذا ضری بقبول الأحادیث الضعیفه ورد الصحیح منها ولم یکن فقیه النفس بل کان یتکایس لا فی محله على مناقضه مآخذ الأصول …..
المنخول من تعلیقات الأصول،ص۴۷۱ ط دار الفکر
اما ابوحنیفه او مجتهد نبود چون زبان عربی را نمی دانست و قول او که گفته " ولو رماه بابو قبیس " بر این دلالت می کند و احادیث را نمی شناخت و برای همین احادیث ضعیف را قبول می کرد و احادیث صحیح را رد می کرد بلکه کاری می کرد که اصول در تناقض با یکدیگر قرار می گرفتند …..

این هم از وضعیت علمی " امام اعظم " از دید غزالی !

جایگاه غزالی در نزد اهل سنت :
الغَزَّالِیُّ أَبُو حَامِدٍ مُحَمَّدُ بنُ مُحَمَّدِ بنِ مُحَمَّدٍ : الشَّیْخُ، الإِمَامُ، البَحْر، حجَّهُ الإِسْلاَم، أُعجوبَه الزَّمَان …..
سیر اعلام النبلاء،ج۱۹،ص۳۲۲ ط موسسه الرساله
حجّه الإسلام، إمام الفقهاء الشافعیه، وربّانیّ الأمه، جمع بین علم الظاهر والباطن، وفاق أهل زمانه بتلخیص العباره، وحسن التمثیل والاستعاره، وزاد على من کان قبله فی تنمیق التصنیف، وأعجز من جاء بعده فی حسن التألیف، ومن نظر فی تصانیفه علم. أنه کان منقطع القرین، متفنّنا فی کثیر من العلوم، لا یشقّ غباره، ولا یدرک مضماره …..

الدر الثمین فی أسماء المصنفین،ص۸۴ ط دار الغرب الاسلامی، تونس



سوال ما: چگونه کسی که حتی مجتهد هم نبوده و مسلط به حدیث نبوده میتواند امام اعظم باشد و از او تقلید شود؟؟؟؟؟؟!!!!

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام بر تمامی خوانندگان و دوستان محترم

مطلب بیستم:


اسناد شهادت فاطمه +سند

درباره شهادت و ضرب و شتم و سقط حضرت محسن از دیدگاه اهل سنت و شیعه روایات صحیحی وجود دارد که استاد برخی را عرض کردند و بنده به صورت خلاصه و تا حد امکان با تصاویر کتب خدمت شما عرض میکنم:


1-صاحب کتاب الهداية الکبري چنين مي نگارد: [=Times New Roman]قَالَ الْحُسَيْنُ بْنُ حَمْدَانَ الْخُصَيْبِيٌّ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ وَ عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِيَّانِ عَنْ أَبِي شُعَيْبٍ مُحَمَّدِ بْنِ نُصَيْرٍ عَنِ ابْنِ الْفُرَاتِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُفَضَّلِ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَر عن الصادق عليه السلام: وَ ضَرْبِ عُمَرَ لَهَا بِسَوْطِ أَبِي بَكْرٍ ... وَ رَكَلَ عُمَرُ الْبَابَ بِرِجْلِهِ ... [=Calibri]مفضل بن عمر نقل كرده كه امام صادق عليه السلام فرمود: عمر با تازيانه ابوبكر فاطمه را زد... و با پايش درب خانه را هول داد... [=Calibri]الخصيبي، الحسين بن حمدان (متوفاي334هـ)،‌ الهداية الكبرى، ص 407، ناشر : مؤسسة البلاغ للطباعة والنشر والتوزيع - بيروت – لبنان، چاپ : الرابعة، سال چاپ : 1411 - 1991 م

2-لَمَّا قُبِضَ نَبِيُّ اللَّهِ صلي الله عليه وآله كَانَ الَّذِي كَانَ لِمَا قَدْ قُضِيَ مِنَ الِاخْتِلَاف‏...
[=Times New Roman]فَأَرْسَلَ إِلَيْهِ الثَّالِثَةَ عُمَرُ رَجُلًا يُقَالُ لَهُ قُنْفُذٌ فَقَامَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهَا تَحُولُ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ عَلِيٍّ عليه السلام فَضَرَبَهَا فَانْطَلَقَ قُنْفُذٌ وَ لَيْسَ مَعَهُ عَلِيٌّ فَخَشِيَ أَنْ يَجْمَعَ عَلِيٌّ النَّاسَ فَأَمَرَ بِحَطَبٍ فَجَعَلَ حَوَالَيْ بَيْتِهِ ثُمَّ انْطَلَقَ عُمَرُ بِنَارٍ فَأَرَادَ أَنْ يُحْرِقَ عَلَى عَلِيٍّ بَيْتَهُ وَ عَلَى فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ فَلَمَّا رَأَى عليه السلام ذَلِكَ خَرَجَ فَبَايَعَ كَارِهاً غَيْرَ طَائِعٍ. [=Calibri] امام باقر و يا امام صادق عليهما السلام فرمودند: هنگامي‌كه خداوند روح پيامبرش را گرفت، آن اختلافي‌كه واقع مي‌شد، واقع شد... در مرتبه سوم عمر مردي را كه به او قنفذ مي‌گفت، فرستاد. فاطمه سلام الله عليها پيش رويش ايستاد بين او و علي عليه السلام حائل شد. قنفذ حضرت زهرا سلام الله عليها را زد و رفت در حالي‌كه علي عليه السلام همراه وي نبود. خليفه ترسيد از اين كه مردم جمع شوند، پس دستور داد تا هيزم به دور خانه آن حضرت جمع كنند. سپس عمر با آتش رفت و خواست خانه را بر علي، فاطمه، حسن و حسين عليهم السلام آتش بزند. وقتي علي عليه السلام چنين ديد بيرون شد و با اكراه بيعت كرد.
[=Calibri]محمد بن مسعود العياشي _متوفاي320 ق_، تفسير العياشي، ج 2، ص 306،‌ تحقيق : الحاج السيد هاشم الرسولي المحلاتي، ناشر : المكتبة العلمية الإسلامية - طهران
3-

[=Calibri]عمر گفت: فاطمه! در را باز كن و گر نه آن را بر سر شما به آتش مى‏كشيم. فاطمه عليها السّلام فرمود: اى عمر! از خدا نمى‏ترسى كه به سرايم درآمدى و به خانه‏ام يورش آوردى؟! عمر برنگشت، سپس آتش خواست، در خانه را آتش زد، در آتش گرفت. سپس عمر در را فشار داد و باز كرد فاطمه عليها السّلام جلو آمد و فرياد كشيد: اى پدر! اى رسول خدا! عمر شمشير را كه در غلاف بود بلند كرد و بر بازوى حضرتش كوبيد، حضرتش از درد فرياد كشيد، عمر تازيانه را بلند كرد و بر بازوى حضرتش نواخت، فاطمه عليها السّلام فرياد كشيد: اى پدر! على بن ابى طالب از جا پريد و يقه عمر را گرفت و او را كشيد و بر زمين زد و بينى و گردنش را مالاند و خواست او را بكشد كه سخن رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله و سلم و وصيّت آن حضرت به يادش آمد كه او را به پايدارى و اطاعت از دستورهايش سفارش كرده بود، لذا فرمود: اى پسر صهاك! به آن كه محمّد را به نبوّت گرامى داشت سوگند! اگر پيمان با رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله و سلم نبود مى‏دانستى كه نمى‏توانستى به خانه‏ام وارد شوى.
[=Calibri]الهلالي، سليم بن قيس (متوفاى80هـ)، كتاب سليم بن قيس الهلالي، ص 385، ناشر: انتشارات هادي ـ قم‏، الطبعة الأولي، 1405هـ.

به این منبع رجوع کنید:http://www.valiasr-aj.com/persian/sh...hp?idnews=8698

4-وَأِنِّي لَمَّا رَأَيْتُهَا ذَكَرْتُ مَا يُصْنَعُ بِهَا بَعْدِي كَأَنِّي بِهَا وَقَدْ دَخَلَ الذُّلُّ في بَيْتِهَا وَانْتُهِكَتْ حُرْمَتُهَا وَغُصِبَتْ حَقُّهَا وَمُنِعَتْ‏ إِرْثُهَا وَكُسِرَ جَنْبُهَا [وَكُسِرَتْ جَنْبَتُهَا] وَأُسْقِطَتْ جَنِينُهَا وَهِيَ تُنَادِي يَا مُحَمَّدَاهْ فَلَا تُجَابْ وَتَسْتَغِيثُ فَلَا تُغَاثْ... فَتَكُونُ أَوَّلَ مَنْ يَلْحَقُني مِنْ أَهْلِ بَيْتِي فَتَقَدَّمَ عَلَيَّ مَحْزُونَةً مَكْرُوبَةً مَغْمُومَةً مَغْصُوبَةً مَقْتُولَة. فَأَقُولُ عِنْدَ ذَلِكَ اللَّهُمَّ الْعَنْ مَنْ ظَلَمَهَا وَعَاقِبْ مَنْ غَصَبَهَا وَذَلِّلْ مَنْ أَذَلَّهَا وَخَلِّدْ فِي نَارِكَ مَنْ ضَرَبَ جَنْبَهَا حَتَّى أَلْقَتْ وَلَدَهَا فَتَقُولُ الْمَلَائِكَةُ عِنْدَ ذَلِكَ آمِين‏.

الجويني، ابراهيم بن محمد بن مؤيد (متوفاي 722هـ)، فرائد السمطين، ج2، ص 34 و 35، ناشر: مؤسسة المحمودي ـ بيروت، 1400هـ.

زمانى كه فاطمه را ديدم، به ياد صحنه‌اى افتادم كه پس از من براى او رخ خواهد داد، گويا مى‌بينم ذلت وارد خانه او شده،‌ حرمتش پايمال گشته، حقش غصب شده، از ارث خود ممنوع گشته، پهلوى او شكسته شده و فرزندى را كه در رحم دارد سقط شده؛ در حالى كه پيوسته فرياد مى‌زند: وا محمداه!؛ ولى كسى به او پاسخ نمى‌دهد،‌ کمک مى‌خواهد؛ اما كسى به فريادش نمى‌رسد.

او اول كسى است از خاندانم كه به من ملحق مى‌شود؛ و در حالى بر من وارد مى‌شود كه محزون، نالان، غمگين، حقش غصب و شهيد شده است.

در آن حال عرض مى‌كنم: خدايا لعنت كن هر كه به او ستم كرده، كيفر ده هر كه حقش را غصب كرده، خوار كن هر كه خوارش كرده و در دوزخ مخلد كن هر كه به پهلويش زده تا اين كه فرزندش را سقط كرد، و ملائكه آمين گويند.

5- شهرستانى گوید:

عن الجاحظ: إنّ عمر ضرب بطن فاطمة عليها السلام يوم البيعة حتّى ألقت الجنين من بطنها وكان عمر يصيح: إحرقوا دارها بمن فيها، وماكان فى الدار غير علىّ وفاطمة والحسن والحسين وزينب.

الملل والنحل: الشهرستانی. طبعة بيروت، دار المعرفة.ج1ص71

[=Calibri]

برای بررسی سندی این روایت به این منبع مراجعه فرمایید: http://sonnat.net/article.asp?id=2508&cat=83

6- ابن حجر عسقلانى گوید:

إنّ عمر رفس فاطمة حتّى أسقطت بمحسن.


العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل (متوفاي852 هـ) لسان الميزان، ج 1، ص 268، تحقيق: دائرة المعرف النظامية - الهند، ناشر: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1406هـ – 1986م.)

عمر به فاطمه لگد زد که سبب سقط محسن گرديد.

7-صفدى گوید:

إنّ عمر ضرب بطن فاطمة يوم البيعة حتّى ألقت المحسن من بطنها.

الكتاب: الوافي بالوفيات المؤلف: صلاح الدين خليل بن أيبك بن عبد الله الصفدي (المتوفى: 764هـ) المحقق: أحمد الأرناؤوط وتركي مصطفى الناشر: دار إحياء التراث - بيروت عام النشر:1420هـ- 2000م عدد الأجزاء: 29 =ج6 ص15

8-ذهبي گوید:

إنّ عمر رفس فاطمة حتّى أسقطت بمحسن.

الذهبي، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفاي748هـ) ميزان الاعتدال في نقد الرجال، ج 1، ص 283، تحقيق: الشيخ علي محمد معوض والشيخ عادل أحمد عبدالموجود، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1995م؛

الذهبي، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفاي748هـ)، سير أعلام النبلاء، ج 15، ص 578، تحقيق: شعيب الأرناؤوط، محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ



برای بررسی سند این روایت هم به این منبع مراجعه کنید: http://sonnat.net/article.asp?id=2532&cat=83

9-مسعودى گوید:

فهجموا عليه وأحرقوا بابه، واستخرجواه منه كرهاً، وضغطوا سيّدة النساء بالباب حتّى أسقطت محسناً.

إثبات الوصیة للإمام علیّ بن أبی طالب نويسنده:مسعودی، علی بن حسین ج1 ص146

برای مطالعه بیشتر و منبع مراجعه کنید: http://sonnat.net/article.asp?id=1482&cat=102

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام بر تمامی خوانندگان و دوستان محترم

مطلب بیستم ویکم:

اعتراف ابوحنيفه به اعلمیت حضرت صادق+سند

«نعمان بن ثابت ‏بن زوطى‏» معروف به «ابو حنیفه‏» (80 - 150ه. ق.) پیشواى فرقه‏ حنفى كه از نظر زمانى معاصر با امام ‏صادق علیه السلام بود، درباره‏ عظمت امام صادق علیه السلام اظهارات و اعترافات‏خوبى دارد. از جمله درباره‏ آن حضرت گفت:«ما رأیت افقه من جعفر بن محمد و انه اعلم الامه‏»؛ من فقیه‏تر و داناتر از جعفر بن محمد ندیده‏ام. او داناترین فرد این امت است.

در زمان امام صادق علیه السلام منصور دوانقى، خلیفه‏ مقتدر عباسى، قدرت ‏سیاسى را در اختیار داشت، او همواره از مجد و عظمت‏ بنى‏ على و بنى‏ فاطمه به ویژه امام صادق علیه السلام رنج مى‏برد و براى رهایى از این ‏رنج گاهى ابوحنیفه را تحریك مى‏كرد كه در برابر امام صادق علیه السلام بایستد؛ منصور عباسى او را به عنوان مهم‏ترین دانشوران عصر تكریم مى‏كرد تا شاید بتواند بر مجد و عظمت علمى امام جعفر بن ‏محمد علیه السلام فائق آید.در این رابطه خود ابوحنیفه نقل می ‏كند و مى‏گوید:

ابْنُ عُقْدَةَ الحَافِظُ: حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بنُ مُحَمَّدِ بنِ حُسَيْنِ بنِ حَازِمٍ، حَدَّثَنِي إِبْرَاهِيْمُ بنُ مُحَمَّدٍ الرُّمَّانِيُّ أَبُو نَجِيْحٍ، سَمِعْتُ حَسَنَ بنَ زِيَادٍ، سَمِعْتُ أَبَا حَنِيْفَةَ، وَسُئِلَ: مَنْ أَفْقَهُ مَنْ رَأَيْتَ؟ قَالَ: مَا رَأَيْتُ أَحَداً أَفْقَهَ مِنْ جَعْفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ، لَمَّا أَقدَمَهُ المَنْصُوْرُ الحِيْرَةَ، بَعَثَ إِلَيَّ، فَقَالَ: يَا أَبَا حَنِيْفَةَ! إِنَّ النَّاسَ قَدْ فُتِنُوا بِجَعْفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ، فَهَيِّئْ لَهُ مِنْ مَسَائِلِكَ الصِّعَابِ. فَهَيَّأْتُ لَهُ أَرْبَعِيْنَ مَسْأَلَةً، ثُمَّ أَتَيْتُ أَبَا جَعْفَرٍ وَجَعْفَرٌ جَالِسٌ عَنْ يَمِيْنِه، فَلَمَّا بَصُرتُ بِهِمَا، دَخَلَنِي لِجَعْفَرٍ مِنَ الهَيْبَةِ مَا لاَ يَدْخُلُنِي لأَبِي جَعْفَرٍ، فَسَلَّمتُ، وَأَذِنَ لِي، فَجَلَستُ. ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَيَّ جَعْفَرٌ، فَقَالَ: يَا أَبَا عَبْدِ اللهِ! تَعْرِفُ هَذَا؟ قَالَ: نَعَمْ، هَذَا أَبُو حَنِيْفَةَ. ثُمَّ أَتْبَعَهَا: قَدْ أَتَانَا. ثُمَّ قَالَ: يَا أَبَا حَنِيْفَةَ! هَاتِ مِنْ مَسَائِلِكَ، نَسْأَلُ أَبَا عَبْدِ اللهِ. فَابتَدَأْتُ أَسْأَلُه، فَكَانَ يَقُوْلُ فِي المَسْأَلَةِ: أَنْتُم تَقُوْلُوْنَ فِيْهَا كَذَا وَكَذَا، وَأَهْلُ المَدِيْنَةِ يَقُوْلُوْنَ كَذَا وَكَذَا، وَنَحْنُ نَقُوْلُ كَذَا وَكَذَا، فَرُبَّمَا تَابَعَنَا، وَرُبَّمَا تَابَعَ أَهْلَ المَدِيْنَةِ، وَرُبَّمَا خَالَفَنَا جَمِيْعاً، حَتَّى أَتَيْتُ عَلَى أَرْبَعِيْنَ مَسْأَلَةً، مَا أَخْرِمُ مِنْهَا مَسْأَلَةً. ثُمَّ قَالَ أَبُو حَنِيْفَةَ: أَلَيْسَ قَدْ رَوَيْنَا أَنَّ أَعْلَمَ النَّاسِ أَعْلَمُهم بِاخْتِلاَفِ النَّاسِ؟

سير أعلام النبلاء ج6 ص257 و 258 المؤلف : شمس الدين أبو عبد الله محمد بن أحمد بن عثمان بن قَايْماز الذهبي (المتوفى : 748هـ)، المحقق : مجموعة من المحققين بإشراف الشيخ شعيب الأرناؤوط، الناشر : مؤسسة الرسالة، الطبعة : الثالثة ، 1405 هـ / 1985 م، عدد الأجزاء : 25 (23 ومجلدان فهارس)

روزى منصور دوانقى كسى را نزد من فرستاد و گفت: اى ابوحنیفه! مردم شیفته‏ جعفر بن محمد شده‏اند، او در بین مردم از پایگاه ‏اجتماعى وسیعى بهره‏مند است، تو براى این كه پایگاه جعفر بن محمد را خنثى كنى و در دید مردم از عظمت او به خصوص از عظمت علمى ‏او بكاهى، چند مساله‏ پیچیده و غامض را آماده كن و در وقت ‏مناسب از او بپرس تا بلكه با ناتوان شدن جعفر بن محمد از پاسخ‏گویى، او را تحقیر نمایى و دیگر، مردم شیفته‏ او نباشند و از او فاصله بگیرند.

در همین رابطه من چهل مساله‏ مشكل را آماده كردم و در یكى از روزها كه منصور در «حیره‏» بود و مرا طلبید، به حضورش رسیدم. همین كه وارد شدم، دیدم جعفر بن محمد در سمت راستش نشسته است، وقتى كه چشمم به آن حضرت افتاد، آن چنان تحت تاثیر ابهت و عظمت او قرار گرفتم كه از توصیف آن عاجزم. با دیدن منصور خلیفه‏ عباسى آن ابهت‏ به من دست نداد، در حالى كه منصور خلیفه ‏است و خلیفه به جهت این كه قدرت سیاسى در اختیارش است ‏باید ابهت‏ داشته باشد. سلام گفتم و اجازه خواستم تا در كنارشان بنشینم؛ خلیفه با اشاره اجازه داد و در كنارشان نشستم. آن گاه منصور عباسى به جعفر بن محمد نگاه كرد و گفت:ابو عبدالله! ایشان ابوحنیفه هستند.

او پاسخ داد: بلى، او را مى‏شناسم. سپس منصور به من نگاهى كرد و گفت: ابوحنیفه! اگر سوالى دارى از ابوعبدالله، جعفر بن محمد بپرس و با او در میان بگذار. من گفتم: بسیار خوب. فرصت را غنیمت ‏شمردم و چهل مساله‏اى را كه از پیش آماده كرده بودم، یكى ‏پس از دیگرى با آن حضرت در میان گذاشتم. بعد از بیان‏ هر مساله‏اى، امام صادق علیه السلام در پاسخ آن بیان مى‏فرمود:عقیده‏ شما در این باره چنین و چنان است، عقیده‏ علماى مدینه ‏در این مساله این چنین ا ست و عقیده‏ ما هم این است.

در برخى از مسائل آن حضرت با نظر ما موافق بود و در برخى هم با نظر علماى مدینه موافق بود و گاهى هم با هر دو نظر مخالفت مى‏كرد و خودش نظر سومى را انتخاب مى‏كرد و بیان مى‏داشت.

من تمامى چهل سؤال مشكلى را كه برگزیده بودم یكى پس از دیگرى ‏با او در میان گذاشتم و جعفر بن محمد هم بدین گونه‏اى كه بیان شد به جملگى آنها، با متانت تمام و با تسلط خاصى كه داشت پاسخ‏ گفت.»

سپس ابوحنیفه بیان داشت: أَنَّ أَعْلَمَ النَّاسِ أَعْلَمُهم بِاخْتِلاَفِ النَّاسِ ؛ «همانا دانشمندترین مردم كسى است كه به آراء و نظریه‏هاى مختلف‏ دانشوران در مسائل علمى احاطه و تسلط داشته باشد.» و چون‏ جعفر بن محمد این احاطه را دارد، بنابراین او داناترین فرداست.»

سوال ما: به نظر شما پیروی از کدام یک افضل است؟ ابوحنیفه یا امام صادق؟؟!!


بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام بر تمامی خوانندگان و دوستان محترم

مطلب بیستم ودوم:

منبع: http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=9326

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام بر تمامی خوانندگان و دوستان محترم

مطلب بیستم وسوم:

منبع: http://valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=9062

بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

با اجازه ی برادر رضا ثقلین

مطلب بیست و چهارم

align: center

[TD="colspan: 3"]دشمنی با امیرالمؤمنین (علیه السلام) دشمنی با خداست.[/TD]
[TD="colspan: 3"][/TD]
[TD="colspan: 3"]


قال رسول الله صلي الله عليه و آله : «عادى الله من عادى عليا».
رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمودند: هر كسي با علي [عليه السلام] دشمني كند، دشمن خداست.
الباني بعد از نقل اين روايت مي نويسد: سند اين روايت صحيح است
سؤال از اهل سنت:
1ـ چرا تمامي اصحاب پيامبر صلي الله عليه و آله را عادل مي دانيد در حالي كه عده اي از آنها با امير المؤمنين عليه السلام جنگيدند؟
2ـ آيا صحابه اي همچون «عايشه، طلحه، زبير، معاويه و ... » را كه با اميرالؤمنين عليه السلام جنگيدند، دشمن خدا مي دانيد؟
صحيح الجامع الصغير و زيادته، ج2 ، ص 735 ، ح 3966.

[/TD]

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام بر تمامی خوانندگان و دوستان محترم

مطلب بیستم وپنجم:

با تشکر از برادر نوید عزیز


http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=9622

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام بر تمامی خوانندگان و دوستان محترم

مطلب بیستم وششم:

align: center

[TD="colspan: 3"][=&quot]سجده پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بر گِل[/TD]
[TD="colspan: 3"][/TD]
[TD="colspan: 3"]
[=Calibri]
[=Calibri]
[=Calibri]
[=Calibri]محمد بن اسمائیل بخاری در کتاب صحیح بخاری که از معتبر ترین کتب اهل سنت به شمار می آید می نویسد:
[=Calibri]ابو سلمه از ابو سعید خدری نقل می کند که من پیامبر صلی الله علیه و آله را دیدم که در آب و گِل سجده می کند تا آنکه اثر گِل را در پیشانی او دیدم.
[=Calibri]سوال از اهل سنت:
[=Calibri]با توجه به روایت صحیح بخاری، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بر گِل و خاک سجده می کرد، پس چرا اهل سنت بر قالی و فرش سجده میکنند؟
[=Calibri]
[=Calibri]صحیح بخاری، ج1، ص 323

[/TD]

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام بر تمامی خوانندگان و دوستان محترم

مطلب بیستم وهفتم:


منبع: http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=9065

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام بر تمامی خوانندگان و دوستان محترم

مطلب بیستم وهشتم:


منبع:http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=9655

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام بر تمامی خوانندگان و دوستان محترم

مطلب بیستم ونهم:


منبع: http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=9707

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام بر تمامی خوانندگان و دوستان محترم

مطلب سی ام:

منبع: http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=9708

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام بر تمامی خوانندگان و دوستان محترم

مطلب سی و یکم:

منبع: http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=9752

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

مطلب سی و دوم:

منبع:http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=9475

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

مطلب سی و سوم:

منبع:http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=9724

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

مطلب سی و چهارم:

منبع: http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=9725

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

مطلب سی و پنجم:

منبع:http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=9726

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

مطلب سی و ششم:

منبع: http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=9727

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

مطلب سی و هفتم:


منبع: http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=9728

ممنون بابت مطالب جامع و مفیدی که در اختیار کاربران سایت قرار می دهید

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

مطلب سی و هشتم:


منبع: http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=9723

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

مطلب سی و نهم:

منبع: http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=9782

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

مطلب چهلم:

منبع: http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=9783

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

مطلب چهل و یکم:

منبع:http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=9784

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

مطلب چهل و دوم:

منبع: http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=9785

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

مطلب چهل و سوم:


منبع: http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=9787

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

مطلب چهل و چهارم:

منبع: http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=9804

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

مطلب چهل و پنجم:


منبع: http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=9805