جمع بندی مفهوم فتنه در آیۀ 39 سورۀ انفال چیست؟

تب‌های اولیه

11 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
مفهوم فتنه در آیۀ 39 سورۀ انفال چیست؟

سلام. قرآن کریم در آیۀ 39 سورۀ انفال می فرماید که با آنها بجنگید تا جایی که فتنه ای نباشد و دین به کل برای خدا شود...

اول: آیا منظور از فتنه در این آیه، شرک و بت پرستی یا کفر به اسلام است، یا منظور دیگری در کار است؟

دوم: آیا اینکه بجنگیم تا دین به برای خدا شود، آیا به معنای این است که مجبوریم به زور دیگران را وادار به تبعیت از اسلام کنیم، تا اسلام بر سایر ادیان غلبه یابد؟

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد هدی

با سلام

חסר משמעות;671628 نوشت:
سلام. قرآن کریم در آیۀ 39 سورۀ انفال می فرماید که با آنها بجنگید تا جایی که فتنه ای نباشد و دین به کل برای خدا شود...

اول: آیا منظور از فتنه در این آیه، شرک و بت پرستی یا کفر به اسلام است، یا منظور دیگری در کار است؟[/quote
فتنه معناي وسيعي دارد و هر گونه اعمال فشار را شامل مي شود که به پيدايش اختلال و بهم خوردگي و فساد مي انجامد(1)
گاهى در قرآن كلمه فتنه به معنى شرك و بت پرستى كه انواع محدوديتها و فشارها را براى جامعه در بر دارد گفته شده ، همچنين به فشارهائى كه از ناحيه دشمنان براى جلوگيرى از گسترش دعوت اسلام و به منظور خفه كردن نداى حق طلبان و حتى باز گرداندن مؤ منان به سوى كفر به عمل مى آيد ((فتنه )) اطلاق شده است .
در آيه فوق بعضى از مفسران فتنه را به معنى شرك و بعضى به معنى كوشش - هاى دشمنان براى سلب آزادى فكرى و اجتماعى از مسلمانان گرفته اند، ولى حق اين است كه مفهوم آيه مفهوم وسيعى است كه هم ((شرك )) را شامل مى شود و (به قرينه جمله و يكون الدين كله لله ) و هم ساير فشارهائى كه از طرف دشمنان به مسلمانان وارد مى شد.(2)

(1)- تفسير روشن ، ج9، ص 344
(2)- تفسير نمونه ، ج 7،ص165

חסר משמעות;671628 نوشت:
دوم: آیا اینکه بجنگیم تا دین به برای خدا شود، آیا به معنای این است که مجبوریم به زور دیگران را وادار به تبعیت از اسلام کنیم، تا اسلام بر سایر ادیان غلبه یابد؟


آيه فوق به دو قسمت از اهداف مقدس جهاد اسلامى اشاره مى كند:
1 - بر چيدن بساط بت پرستى و از ميان بردن بتكده ها، زيرا آزادى دينى مخصوص كسانى است كه از يكى از اديان آسمانى پيروى كنند، و در برابر آنها اعمال فشار براى تغيير عقيده صحيح نيست ، ولى بت پرستى نه دين است و نه مكتب بلكه خرافه است و انحراف ، و حكومت اسلامى بايد نخست از طريق تبليغ و اگر ممكن نشد از طريق توسل به زور بساط بت پرستى را از همه جا برچيند و بتخانه ها را ويران كند.
2 - به دست آوردن آزادى بيان و تبليغ و نشر اسلام ، در اين قسمت نيز اسلام اجازه مى دهد كه اگر كسانى با اعمال خود جلو آزادى عمل مسلمانان را در نشر و تبليغ و دعوت به اسلام بگيرند آنها حق دارند متوسل به جهاد آزادى بخش شوند و راه را براى تبليغ منطقى بگشايند.(3)

(3)- تفسير نمونه ، پيشين

با سلام. آیا لازمۀ از بین بردن فتنه در معنای شرک، و اسلام شدن دین به مفهوم از بین رفتن تمامی مظاهر شرک، سلب آزادی عقیده و در نتیجه تضاد با لا اکراه فی الدّین نیست؟

با سلام

חסר משמעות;673232 نوشت:
با سلام. آیا لازمۀ از بین بردن فتنه در معنای شرک، و اسلام شدن دین به مفهوم از بین رفتن تمامی مظاهر شرک، سلب آزادی عقیده و در نتیجه تضاد با لا اکراه فی الدّین نیست؟

خير . سلب آزادي نيست به اين دليل كه مردم در دينداري تكوينا آزادند نه تشريعا ، اگر تشريعا آزاد بودند چرا جهنم ؟ چرا عذاب ؟ چرا باز خواست دارد اگر حرف پيامبران و اولياء الهي را نپذيرفتند ؟
اين عقبه و مسئوليت و مواخذه و عذاب و ... نشان مي دهدكه انسان تشريعا در انتخاب راه و عقيده آزاد نيست .انسان آزاد نيست با آزادي خود هر كاري خواست بكند .استاد جوادي آملي در توضيح اين مقوله ، ضمن نقد بر نظر صاحب المنار مي فرمايند:
"مشكل جناب صاحب المنار اين است كه ايشان خيال مي‌كردند كه ﴿لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ﴾ معنايش اين است كه مردم در دينداري آزادند شرعاً ، خب اگر شرعاً آزاد است پس چرا مي‌گوييد بگيريد و ببنديد ﴿خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ثُمَّ الْجَحيمَ صَلُّوهُ﴾ شرعاً كه آزاد نيستند ،تكويناً بله مردم تكويناً آزادند، بله مي‌خواهند بپذيرند مي‌خواهند نپذيرند و همين آزادي ، نشانه كمال است اگر كسي مجبور باشد به اطاعت ،نظير حيوان كه كامل نخواهد شد كمال در اين است كه انسان قدرت دارد آزاد است مي‌تواند انتخاب بكند با ميل و اراده خود يكي از دو تا راه را انتخاب مي‌كند اگر راه صحيح را انتخاب كرد با اينكه مي‌تواند راه بد را انتخاب بكند ،غريزه راه بد رفتن را هم دارد آنگاه ﴿طُوبي لَهُمْ وَ حُسْنُ مَ‏آبٍ﴾ .
تكويناً :﴿وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُرْ﴾ ﴿إِنّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمّا شاكِرًا وَ إِمّا كَفُورًا﴾ ﴿وَ هَدَيْناهُ النَّجْدَيْنِ﴾ اما شاكراً و اما كفوراً ﴿لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ﴾ اينها نظام تكويني است اما تشريعاً، امر است ، نهي است ، واجب هست ،جهنم است، خب اگر مردم آزاد باشند هر ديني را بخواهند بپذيرند ديگر بگير و ببند قيامت براي چيست ؟معلوم مي‌شود كه مردم شرعاً آزاد نيستند و تكويناً آزادند يعني تكويناً آزادند تشريعاً بنده‌اند ..."(1)

(1)- بنياد اسراء ، تفسير سوره مباركه انفال ، جلسه 48

يك نكته اي هم در مفهوم و گستره ي آزادي دارندبدين معنا كه انسان در آزادي خود مكلف است و بنده است، و حق ندارد با آزادي خود هر كاري بكند مثلا حق ندارد خود را به بردگي بدهد يا خود را بفروشد و آزادي خود را از بين ببرد لذا در ساختار عقيدتي نيز بايد حافظ اين آزادي خود باشد :
"چرا انسان نمي‌تواند خود را بفروشد ؟براي اينكه اين آزادي تكليف خداست .خدا او را مكلف كرده به حفظ آزادي. سلطه بر آزادي حق او نيست، حق آزادي زيرمجموعه تكليف اوست. او موظف است اين آزادي را حفظ بكند. او در آزادي آزاد نيست لذا هر كاري را نمي‌تواند بكند، هر روشي هر گفتاري هر منشي را نمي‌تواند انتخاب بكند كه به آن سلب آزادي ختم بشود و خود را برده كند تمام اين تهديدات الهي براي اين است كه به انسان بفهماند كه شما آزادي يك، و در آزادي مكلفي كه اين آزادي را حفظ بكني خودت را بند نكن به زندان نبر اين دو،
انسان در انتخاب اعمال و عقايد و اخلاق و فقه و حقوق آزاد است مقطع دوم در آزادي بنده است مسئله سوم ما در آزادي آزاد نيستيم كه اين آزادي ملك طلق ما باشد كه هر جور خواستيم از اين آزادي استفاده كنيم"(2)

(2)- بنياد اسراء ، پيشين

هدی;675114 نوشت:
با سلام
خير . سلب آزادي نيست به اين دليل كه مردم در دينداري تكوينا آزادند نه تشريعا ، اگر تشريعا آزاد بودند چرا جهنم ؟ چرا عذاب ؟ چرا باز خواست دارد اگر حرف پيامبران و اولياء الهي را نپذيرفتند ؟
اين عقبه و مسئوليت و مواخذه و عذاب و ... نشان مي دهدكه انسان تشريعا در انتخاب راه و عقيده آزاد نيست .انسان آزاد نيست با آزادي خود هر كاري خواست بكند .استاد جوادي آملي در توضيح اين مقوله ، ضمن نقد بر نظر صاحب المنار مي فرمايند:
"مشكل جناب صاحب المنار اين است كه ايشان خيال مي‌كردند كه ﴿لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ﴾ معنايش اين است كه مردم در دينداري آزادند شرعاً ، خب اگر شرعاً آزاد است پس چرا مي‌گوييد بگيريد و ببنديد ﴿خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ثُمَّ الْجَحيمَ صَلُّوهُ﴾ شرعاً كه آزاد نيستند ،تكويناً بله مردم تكويناً آزادند، بله مي‌خواهند بپذيرند مي‌خواهند نپذيرند و همين آزادي ، نشانه كمال است اگر كسي مجبور باشد به اطاعت ،نظير حيوان كه كامل نخواهد شد كمال در اين است كه انسان قدرت دارد آزاد است مي‌تواند انتخاب بكند با ميل و اراده خود يكي از دو تا راه را انتخاب مي‌كند اگر راه صحيح را انتخاب كرد با اينكه مي‌تواند راه بد را انتخاب بكند ،غريزه راه بد رفتن را هم دارد آنگاه ﴿طُوبي لَهُمْ وَ حُسْنُ مَ‏آبٍ﴾ .
تكويناً :﴿وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُرْ﴾ ﴿إِنّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمّا شاكِرًا وَ إِمّا كَفُورًا﴾ ﴿وَ هَدَيْناهُ النَّجْدَيْنِ﴾ اما شاكراً و اما كفوراً ﴿لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ﴾ اينها نظام تكويني است اما تشريعاً، امر است ، نهي است ، واجب هست ،جهنم است، خب اگر مردم آزاد باشند هر ديني را بخواهند بپذيرند ديگر بگير و ببند قيامت براي چيست ؟معلوم مي‌شود كه مردم شرعاً آزاد نيستند و تكويناً آزادند يعني تكويناً آزادند تشريعاً بنده‌اند ..."(1)

(1)- بنياد اسراء ، تفسير سوره مباركه انفال ، جلسه 48

با سلام.

اولاً اگر در این اجبار تشریعی، گروهی مستضعفین فکری هم کشته شوند، آیا حق است؟

ثانیاً اگر قرار بر اجبار تشریعی است، چرا خدا گردنهای کافران را به سوی خود نمی کشاند و به زور مسلمانشان نمی کند؟ چه فرقی هست بین اجبار تکوینی و تشریعی؟

ثالثاً آیا در سیرت رسول الله داریم که کسی را به زور شمشیر مسلمان کرده باشند؟

با سلام
بحث بر سر اين است كه گروهي اجازه نمي دهند فرد مشرك بيايد و بشنود و خودش تصميم بگيرد و به اين وسيله جلوي تبليغ اسلام را ميگيرند و مانع مي شوند تا مردم كلام الهي به گوششان برسد .جريان آزار و شكنجه و مصادره اموال مومنين و ربودن خود آنها - نه اموالشان- ، محاصره اقتصادي و اجتماعي و ... كه در دوران مكي در مكه بوفور اتفاق مي افتاد نمونه هايي از اين مساله بود كه سران مشركين ، مانع شنيدن و رسيدن كلام خدا و دعوت پيامبر(صلي الله عليه و آله) به مردم مي شدند . قضيه "قاتلوا" ، جنگ و قتال با مردم نيست بلكه با سران كفر و شرك است كه مانع اصلي بر سر راه هدايت مردم بودند لذاست كه قران مي فرمايد " فقاتلوا ائمة الكفر"(توبه/12).

استاد جوادي آملي در توضيح اين مطلب مي فرمايند:

"حرف اسلام اين نيست كه مستقيماً برويد با مردم بجنگيد، با ائمه كفر بجنگيد اگر فرمود: ﴿وَ قاتِلُوهُمْ حَتّي لا تَكُونَ فِتْنَةٌ﴾ [ يعني]با فتنه‌گر بجنگيد مردم مستضعف كه فتنه ندارند بيچاره‌ها. اين صناديد قريش بودند كه فتنه داشتند و وجود مبارك موساي كليم هم به فرعون فرمود: ﴿أَنْ أَدُّوا إِلَيَّ عِبادَ اللّهِ﴾ مردم را رها كن بگذار حرف ما را بشنوند ... اگر قرآن فرمود: ﴿قاتِلُوهُمْ﴾ مشخص كرد كه محور قتال چه كساني هستند فرمود: ﴿فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ﴾ با آنها بجنگيد كه حرفتان به مردم برسد"(1)

(1)- بنياد اسراء ، تفسير سوره مباركه انفال، جلسه 49

هدی;675604 نوشت:
با سلام
بحث بر سر اين است كه گروهي اجازه نمي دهند فرد مشرك بيايد و بشنود و خودش تصميم بگيرد و به اين وسيله جلوي تبليغ اسلام را ميگيرند و مانع مي شوند تا مردم كلام الهي به گوششان برسد .جريان آزار و شكنجه و مصادره اموال مومنين و ربودن خود آنها - نه اموالشان- ، محاصره اقتصادي و اجتماعي و ... كه در دوران مكي در مكه بوفور اتفاق مي افتاد نمونه هايي از اين مساله بود كه سران مشركين ، مانع شنيدن و رسيدن كلام خدا و دعوت پيامبر(صلي الله عليه و آله) به مردم مي شدند . قضيه "قاتلوا" ، جنگ و قتال با مردم نيست بلكه با سران كفر و شرك است كه مانع اصلي بر سر راه هدايت مردم بودند لذاست كه قران مي فرمايد " فقاتلوا ائمة الكفر"(توبه/12).

استاد جوادي آملي در توضيح اين مطلب مي فرمايند:

"حرف اسلام اين نيست كه مستقيماً برويد با مردم بجنگيد، با ائمه كفر بجنگيد اگر فرمود: ﴿وَ قاتِلُوهُمْ حَتّي لا تَكُونَ فِتْنَةٌ﴾ [ يعني]با فتنه‌گر بجنگيد مردم مستضعف كه فتنه ندارند بيچاره‌ها. اين صناديد قريش بودند كه فتنه داشتند و وجود مبارك موساي كليم هم به فرعون فرمود: ﴿أَنْ أَدُّوا إِلَيَّ عِبادَ اللّهِ﴾ مردم را رها كن بگذار حرف ما را بشنوند ... اگر قرآن فرمود: ﴿قاتِلُوهُمْ﴾ مشخص كرد كه محور قتال چه كساني هستند فرمود: ﴿فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ﴾ با آنها بجنگيد كه حرفتان به مردم برسد"(1)

(1)- بنياد اسراء ، تفسير سوره مباركه انفال، جلسه 49


پس این بیان، با اینکه فتنه را مطلق شرک بدانید فرق دارد.

پرسش:
قرآن کریم در آیۀ 39 سورۀ انفال می فرماید که با آنها بجنگید تا جایی که فتنه ای نباشد و دین به کل برای خدا شود...
اول: آیا منظور از فتنه در این آیه، شرک و بت پرستی یا کفر به اسلام است، یا منظور دیگری در کار است؟
دوم: آیا اینکه بجنگیم تا دین به برای خدا شود، آیا به معنای این است که مجبوریم به زور دیگران را وادار به تبعیت از اسلام کنیم، تا اسلام بر سایر ادیان غلبه یابد؟


پاسخ:
فتنه معناي وسيعي دارد و هر گونه اعمال فشار را شامل مي شود که به پيدايش اختلال و بهم خوردگي و فساد مي انجامد(1)
گاهى در قرآن كلمه فتنه به معنى شرك و بت پرستى كه انواع محدوديتها و فشارها را براى جامعه در بر دارد گفته شده ، همچنين به فشارهائى كه از ناحيه دشمنان براى جلوگيرى از گسترش دعوت اسلام و به منظور خفه كردن نداى حق طلبان و حتى باز گرداندن مؤ منان به سوى كفر به عمل مى آيد ((فتنه )) اطلاق شده است .
در آيه فوق بعضى از مفسران فتنه را به معنى شرك و بعضى به معنى كوشش - هاى دشمنان براى سلب آزادى فكرى و اجتماعى از مسلمانان گرفته اند، ولى حق اين است كه مفهوم آيه مفهوم وسيعى است كه هم ((شرك )) را شامل مى شود و (به قرينه جمله و يكون الدين كله لله ) و هم ساير فشارهائى كه از طرف دشمنان به مسلمانان وارد مى شد.(2)

و مطلب دیگر اینکه : آيه فوق به دو قسمت از اهداف مقدس جهاد اسلامى اشاره مى كند:
1 - بر چيدن بساط بت پرستى و از ميان بردن بتكده ها، زيرا آزادى دينى مخصوص كسانى است كه از يكى از اديان آسمانى پيروى كنند، و در برابر آنها اعمال فشار براى تغيير عقيده صحيح نيست ، ولى بت پرستى نه دين است و نه مكتب بلكه خرافه است و انحراف ، و حكومت اسلامى بايد نخست از طريق تبليغ و اگر ممكن نشد از طريق توسل به زور بساط بت پرستى را از همه جا برچيند و بتخانه ها را ويران كند.

2 - به دست آوردن آزادى بيان و تبليغ و نشر اسلام ، در اين قسمت نيز اسلام اجازه مى دهد كه اگر كسانى با اعمال خود جلو آزادى عمل مسلمانان را در نشر و تبليغ و دعوت به اسلام بگيرند آنها حق دارند متوسل به جهاد آزادى بخش شوند و راه را براى تبليغ منطقى بگشايند.(3)

منابع:
(1)- تفسير روشن ، ج9، ص 344
(2)- تفسير نمونه ، ج 7،ص165
(3)- تفسير نمونه ، پيشين

کلید واژه ها: فتنه،شرک،نشرو تبلیغ اسلام ،39 انفال

موضوع قفل شده است