عیادت ابوبکر و عمر از حضرت فاطمه(سلام الله علیها)

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
عیادت ابوبکر و عمر از حضرت فاطمه(سلام الله علیها)

عیادت ابوبكر و عمر از حضرت فاطمه(علیها السلام)




در آخرین روزهاى زندگى حضرت فاطمه(علیها السلام) ابوبكر و عمر به فكر افتادند تا شاید با عیادت از حضرت فاطمه(علیها السلام) و عذر خواهى از او و با جلب رضایت حضرت فاطمه(علیها السلام) از تبعات منفى رفتارهاى گذشته بكاهند. آنها به هر طریق ممكن و با اصرار زیاد حضرت على(علیه السلام) را متقاعد ساختند تا این ملاقات صورت پذیرد.


از جمله منابع اهل سنت كه به نقل مشروح جریان این ملاقات پرداخته اند مى توان كتب «كفایة الطالب» و «الامامة و السیاسة» و «اعلام النساء» را نام برد.
«ابوبكر و عمر با خواهش و اصرار فراوان به بالین فاطمه(علیها السلام)آمدند، همین كه نشستند فاطمه(علیها السلام) از آنها روى برگرداند و صورت به جانب دیوار كرد. آنها سلام كردند، امّا فاطمه(علیها السلام)به آنها پاسخ نداد. ابوبكر در محبت پیامبر و دخترش سخن گفت. فاطمه(علیها السلام) به ابوبكر و عمرگفت: آیا اگر رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)حدیثى فرموده باشد و شما هم آن را شنیده باشید، حاضرید شهادت دهید كه ما آن را شنیده ایم؟ گفتند: بلى شهادت مى دهیم. فاطمه(علیها السلام) فرمود: من شما را به خدا سوگند مى دهم آیا نشنیده اید كه رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: «رضا فاطمة من رضاى، و سخط فاطمة من سخطى، فمن أحب فاطمة فقد احبنى، و من أرضى فاطمة فقد ارضانى و من أسخط فاطمة و فقد أسخطنى».


رضاى فاطمه(علیها السلام)، رضاى من است و غضب فاطمه(علیها السلام)غضب من است، هر كس فاطمه(علیها السلام) را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر كه فاطمه(علیها السلام) را راضى بدارد مرا راضى داشته و هر كس فاطمه(علیها السلام)رابه خشم آورد، مرا به خشم آورده؟ گفتند: بلى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)این را شنیدیم. فاطمه(علیها السلام) سپس فرمود: «فانّى اشهد الله و ملائكته أنكما اسخطتمانى و ما أرضیتمانى، و لئن لقیت النبى لأشكونكما الیه».


خدا و ملائكه را شاهد و گواه مى گیرم كه شما دو نفر (ابوبكر و عمر) مرا به غضب آوردید و رضایت مرا فراهم ننمودید، اگر پیغمبر(صلى الله علیه وآله وسلم)را ملاقات كنم از شما شكایت خواهم كرد.
ابوبكر گریست و گفت: «انا عائذ بالله من سخطه و سخطك یا فاطمه».
پناه به خدا مى برم از غضب رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) و غضب تو اى فاطمه(علیها السلام)! چنان گریه كرد و سخنان فاطمه در او اثر گذاشت كه نزدیك بود قالب تهى كند.
فاطمه(علیها السلام) مرتب مى فرمود: «و الله لادعونّ الله علیك عند كلّ صلوة اُصَلّیها».
به خدا قسم در هر نمازى كه مى خوانم تو را نفرین مى كنم.
(كفایة الطالب، محمد بن یوسف گنجى، باب99 و الامامة و السیاسة، ابن قتیبة، ج1، ص13 ـ 14 و اعلام النساء، عمررضاكحاله، ج4، ص131.)
از جمله بزرگان شیعه كه جریان این ملاقات را نقل كرده اند مى توان از «سلیم بن قیس»، «شیخ صدوق»، «سیدبن طاووس» و... نام برد.
(كتاب سلیم بن قیس، ترجمه انصارى، ص567 ; علل الشرایع، شیخ صدوق، ج1، ص186)
«عبدالفتاح عبدالمقصود» در پایان نقل این ماجرا مى نویسد:
«چه كلماتى!. كه ضربه سخت شمشیر از آن سبك تر بود! گویا زمین از زیر پاى این دو كشیده شد و مانند آسیا سنگ به گردش درآمد، از ضربه این كلمات سرگیجه گرفتند و برخاسته خانه را ترك گفتند و دل از رضایت خاطر و قلب مجروح فاطمه كندند. اكنون هردو پى برده اند كه تا چه اندازه دل زهرا را به درد آورده، چه خشمى را بر خود برانگیخته اند...».
(الامام على بن ابیطالب، عبدالفتاح عبدالمقصود، ترجمه سیدمحمود طالقانى، ج1، ص333)
و در جایى دیگر در تحلیل ریشه هاى خشم و غضب حضرت فاطمه(علیها السلام)بر ابوبكر و عمر كه تا روزهاى پایانى عمر آن حضرت همچنان توفانى است مى نویسد:
«من باور ندارم كه میراث فدك، به تنهایى، تا این اندازه خشم فاطمه را بر ابابكر برانگیخته باشد... اگر ابابكر گمان برده كه فاطمه براى این مال ناچیز از او آزرده شده، جواب فاطمه به ابوبكر این گمان را از میان مى برد، چه در این جواب كمترین اشاره اى بدین موضوع نكرده است. زیرا آن چنان كه من مى بینم، در حریم طبع و خلق فاطمه علاقه و محبتى به مال نبود،...»
(همان، ص332)
و باز توجه شما خواننده منصف و حق طلب را به این سخنان پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)جلب مى كنم:
فاطمة بضعة منّى فمن اغضبها اغضبنى». فاطمه پاره تن من است. هركه او را به خشم آورد، مرا به خشم آورده.
«یا فاطمة ان الله یغضب لغضبك و یرضى لرضاكِ». اى فاطمه! خداوند به غضب تو غضب مى كند و به خشنودى تو خشنود مى گردد.
وصیت حضرت فاطمه(علیها السلام)
از جمله وصیتهاى حضرت فاطمه(علیها السلام) به على(علیه السلام) این بود كه: بدنش را شبانه غسل داده و كفن كند و به خاك بسپارد و هیچیك از كسانى كه بر او ستم كرده اند در نماز و تدفینش حاضر نباشند.
این موضوع را در میان منابع مختلف بررسى مى كنیم.


منابع اهل سنت:
در كتاب «صحیح بخارى» آمده است:
«... فوجدت فاطمة على ابى بكر فى ذلك فهجرته فلم تكلمه حتى توفیت و عاشت بعد النبى(صلى الله علیه وآله وسلم) ستة اشهر، فلما توفیت دفنها زوجها علّى لیلا و لم یؤذن بها ابابكر و صلى علیها».
(صحیح بخارى، ج5، ص177 و ج4، ص96)
... فاطمه(علیها السلام) بر ابابكر خشمگین و از او متنفر بود و با او سخن نگفت تا وفات نمود. او پس از پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)شش ماه زنده ماند. هنگامى كه وفات یافت على(علیه السلام) او را شبانه دفن كرد و ابوبكر را مطلع نساخت و خود بر بدنش نماز گذارد.»