فرش بهارستان

تب‌های اولیه

9 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
فرش بهارستان

بسمه تعالی

به نظر شما ایا به تاریخ طبری می توان اعتماد کرد ؟
دوم
ایا امام علی تکه ایی از فرش بهرستان گرفته است یا نه ؟

ببخشید بهارستان

ما منتظریم هر چه سریعتر پاسخ این سوال را ببینیم . سوال جالبی است .امیدوارم کارشناسان تاریخ زودتر جواب بدهند .

کردستان که حضرت عمر را می پرستند

چرا کسی جواب نمی ده ؟

[=&quot]فرش بهارستان

[=&quot]اعراب با تصرف مداین به این فرش نفیس دست یافتند . این فرش را سعد بن ابی وقاص به نزد عمر فرستاد . فرشی شصت گزی که به گستره یک گریب بود . در نقش آن راهها دیده می شد که از نگاره های گوناگون پدید آمده بودند وجویبارهایی که از گوهرها در بافت آنها استفاده شده بود .و دیری که در میانه فرش به چشم می خورد .بر کناره آن کشتزاری بود سر سبز و پر گیاه . بر آن نگاره هایی نگاشته بودند که در خور زمستان بود .در زمان می گساری شاهان بر آن می نشستند . این فرش آنقدر دلربا بود که گویا بر گلستان نشسته بودند .زمینه فرش زربافت بود و نقش آن از گوهرها بود . بر شاخه های زرین اش گلهایی از زر و سیم بود . تازیان نام «قطف» بر آن گذاشته بودند .فرش را نزد عمر آوردند او از مردم نظر خواهی کرد . مردم دو دسته شدند . حضرت علی برخواسته فرمود : چرا از باور به گمان رو آوری ؟ اگر تو این فرش را امروز برای خود برداری فردا افرادی پیدا می شوند و چیزهایی که از آن شان نباشد بر خود روا می دارند . عمر گفت راست گفتی و اندرز دادی .سپس عمر فرش را تکه تکه کرد و در میان یاران تقسیم کرد . به علی (ع) به مانند دیگران تکه ای رسید که آنرا به بیست هزار درهم فروخت [=&quot][1]. ابن خلدون ،مشخصات فرش بهارستان را ، طول و عرض شصت ذراع ( سی متر ) نگاشته است .که در آن خیابانها و جوی های کشیده بودند که از میان در و یاقوت می گذشتند . دو جانب رودها چون زمین های کشته ،انواع سبزه ها و نباتات بود .خسروان ساسانی این فرش را به هنگام زمستان که گل نبود می گستردند و بر روی آن باده می نوشیدند .[=&quot][2] طبری آورده ، که ابن عمیر گوید : مسلمانان در جنگ مداین بهار کسری را گرفتند که سنگین بود و نتوانسته بودند ببرند ،شاهان ایرانی آنرا برای زمستان کرده بودند که گل و سبزه نبود و چون می خواستند می خوارگی کنند بر آن می نشستند که گویی در باغی بودند . فرشی بود شصت در شصت که زمینه اش از طلا بود و زینت آم نگین ها و میوه آن جواهر ابریشم و برگها از ابریشم و و آب طلا بود .با م**** حضرت علی ،خلیفه دوم فرش را پاره کرده و تقسیم کرد و به علی (ع) هم یک پاره رسید که بیست هزار فروخت .[=&quot][3]


[=&quot][1] [=&quot]- بنگرید به : تجارب الامم ،مسکویه ، ترجمه امامی ،تهران : سروش ، 1369، ج 1 ص 326- 325


[=&quot][2] [=&quot]- تاریخ ابن خلدون ، ترجمه آیتی ، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی چ اول ، 1363 ش ، ج 1 ص 522


[=&quot][3] [=&quot]- تاریخ طبری ترجمه ج 5 ص 1826

فرش بهارستان متعلق به دوره ساسانی که با نام‌های بهارخسرو و بهارکسری نیز شناخته می‌شود، یکی از مهم‌ترین آثار هنری ایران است که بر اثر حمله اعراب به ایران و انتقال آن به مدینه تکه تکه شد. این فرش در ایوان کسری قرار داشته و دارای ۱۴۰ متر طول و ۲۷ متر پهنا بوده است،‌ در بافت این فرش از ابریشم، طلا، نقره و جواهراتی چون زمرد و مروارید استفاده شده است و طرح آن یکی از باغ‌های بهشت را نشان می‌دهد. [۱]
[ویرایش] منبع

  1. دایره المعارف بزرگ اسلامی - بهارستان

بزرگترین فرش زربافت در دورة ساسانیان . این فرش ایرانی را که به «بهار خسرو» یا «بهارستان » نیز شهرت دارد، ظاهراً در اصل ، برای خسرو انوشیروان (حک : 531ـ579 میلادی ) بافته بودند که آن را تا زمان یزدگرد سوم ، آخرین پادشاه ساسانی ، در اوقاتی خاص در تالار بزرگ کاخ تیسفون می گستردند ( > بررسی هنر ایرانی

بر پایة منابع ، در زمستان که رفتن به باغ ممکن نبود و هوس نشاط و انبساط خاطر بر خسروپرویز استیلا می یافت ، مجلس شادی و جشنهای پادشاهی را بر روی این فرش برپا می کردند و با رؤیت آن ، خود را در فصل بهار می پنداشتند (سامی ، ص 15؛ خواندمیر؛ کاظم زاده ایرانشهر؛ میرخواند، ). در منابع عربی آن را به سبب آنکه در فصل زمستان گسترده می شد، «بساط الشتاء» می نامیدند (سامی ، ص 14،16؛ کاظم زاده ایرانشهر، ). هم ازینرو بلعمی آن را فرشِ زمستانی نامیده است (ج 1، ص 466). به گفتة کاظم زاده ایرانشهر ، ممکن است مراد از «خوان پرویز» همین بهار کسری بوده باشد. برخی منابع نیز بهارخسرو را نام چهارقالی که نشان دهندة چهارفصل سال بوده و بر تخت معروف طاقدیس گسترده می شده ، پنداشته اند (آذرپاد و حشمتی رضوی ، ). بهای این فرش را 000 ، 600 ، 3 درهم تخمین زده اند (سامی ، ص 16؛ کاظم زاده ایرانشهر، ص 265).

در پی شکست یزدگرد سوم و به تصرف درآمدن مداین در سال 16، فرش بهارکسری به غنیمت رفت . سعدبن ابی وقاص آن را به نزد عمر به مدینه فرستاد، و عمر آن را قطعه قطعه و میان مهاجر و انصار تقسیم کرد ( > بررسی هنر ایرانی با توجه به بزرگی بهارکسری و مرصّع بودن آن ، برخی یک تخته بودن آن را غیرممکن دانسته و احتمال داده اند که از چند قطعة متصل به هم تشکیل می شده و به لحاظ بافت نیز گلیم گونه بوده است ، زیرا اگر آن را گره بافت بپنداریم ، بایست حدود دوتن وزن داشته باشد که در این صورت نه قابل گستردن برزمین و نه آویختن به دیوار بوده است . ازینرو، عده ای این فرش را بیشتر افسانه شمرده اند (آذرپاد و حشمتی رضوی ؛ > بررسی هنر ایرانی

[=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]طبق تحقیق که به عمل آمده تنی چند از مورخین، این ماجرا را ذکر کرده اند که عبارتند از: طبری (310هـ)، ابن اثیر (630هـ)، ابن کثیر (774هـ)، و ابن خلدون (808هـ). رجوع کنید به:
[/][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]تاریخ الطبری، الطبری، ج 3 ص 129 و 130
الکامل فی التاریخ، ابن الأثیر، ج 2 ص 518 و 519
البدایة والنهایة، ابن کثیر، ج 7 ص 76 - 78
تاریخ ابن خلدون، ابن خلدون، ج 2 ق 2 ص 101 و102
اما اینها ازر چه کسی نقل کرده اند

[/][/][=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]الف :ابن اثیر اگرچه مدرک نقل خود را در هنگام ذکر ماجرا نیاورده، ولی در مقدمه ی کتابش تصریح می کند که منبع اصلی کتاب وی، همان تاریخ طبری است:
[/][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]أقول إنی قد جمعت فی کتابی هذا ما لم یجتمع فی کتاب واحد ومن تأمله علم صحة ذلک . فابتدأت بالتاریخ الکبیر الذی صنفه الإمام أبو جعفر الطبری.
الکامل فی التاریخ، ابن الأثیر، ج 1 ص 3
ب:[/][/][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif] [/]ابن کثیر هم کلیه ی وقایع مربوط به فتوحات را از ابن جریر یا همان طبری نقل می کند. در آغاز نقل این ماجرا هم می نویسد:
[=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]وذکر سیف فی روایته ...
البدایة والنهایة، ابن کثیر، ج 7 ص 76
[/][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]و سیف راوی اصلی این ماجرا در کتاب تاریخ طبری است.[/]
[/]
[=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]ج:ابن خلدون نیز به مانند ابن اثیر نامی از منبع نقلش نیاورده، اما در پایان بحث خلافت خلفا و فتوحات و جنگ ها، به صراحت می گوید که این مطالب را از کتاب طبری نقل نموده است:

[/][/][=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]نتیجه: اصل ماجرای فرش بهارستان در هیچ کتاب شیعی نیامده، و همه ی مدارک دیگر برای اهل سنت هستند. اگر هم در برخی کتب شیعی اثری از این ماجرا می بینیم، همگی به کتاب تاریخ طبری که از اهل سنت است باز می گردد[/][/]
[=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]( وهذا ) آخر الکلام فی الخلافة الاسلامیة وما کان فیها من الردة والفتوحات والحروب ثم الاتفاق والجماعة أوردتها ملخصة عیونها ومجامعها من کتاب محمد بن جریر الطبری وهو تاریخه الکبیر.
تاریخ ابن خلدون، ابن خلدون، ج 2 ق2 ص 187 و 188[/][/]
اما طبری از کجا نقل کرده

[=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]ماجرای فرش بهارستان را طبری در دو روایت که هر دو از طریق سیف بن عمر است، نقل می کند:
[/][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]کتب إلی السری عن شعیب عن سیف عن محمد وطلحة وزیاد والمهلب وشارکهم عمرو وسعید ...
کتب إلی السری عن شعیب عن سیف عن عبد الملک ابن عمیر ...
تاریخ الطبری، الطبری، ج 3 ص 129 و 130
سیف بن عمر کیست ؟
[/][/][=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]ی کتاب معروفی دارد به نام "الردة والفتوح" که فهرست نویسان آن را برای وی ذکر کرده اند. باید دانست که طبری استفاده ی فراوانی از آن در کتاب تاریخش کرده است. این ماجرا هم حتماً از کتاب فتوح سیف نقل شده است.
ترمذی حدیثی از او در سنن خود نقل کرده است. خود وی پس از نقل حدیث می نویسد:
این حدیث منکری است که آن را جز از این طریق نمی شناسیم. و نضر و سیف مجهول هستند.
[/][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]قال أبو عیسى هذا حدیث منکر لا نعرفه من حدیث عبید الله بن عمر إلا من هذا الوجه و النضر مجهول و سیف مجهول .
الجامع الصحیح سنن الترمذی، کتاب المناقب (50)، باب 60، ح 3866 ، ج 5 ص 697 ، دار إحیاء التراث العربی - بیروت
[/][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]اما علمای رجال اهل سنت به شدت سیف را تضعیف کرده و برخی او را متهم به حدیث سازی و حتی زندقه نموده اند!!![/]

[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]قال یحیى بن معین : ضعیف الحدیث ، فلس خیر منه .
و قال أبو حاتم : متروک الحدیث . ضعیف ، منکر الحدیث .
و قال أبو داود : لیس بشىء .
و قال النسائى ، و الدارقطنى : ضعیف .
و قال أبو أحمد بن عدى : بعض أحادیثه مشهورة و عامتها منکرة لم یتابع علیها ، و هو إلى الضعف أقرب منه إلى الصدق .
و قال أبو حاتم بن حبان : یروى الموضوعات عن الأثبات و قالوا : إنه کان یضع الحدیث . اتهم بالزندقة .
و قال الدارقطنى : متروک .
و قال الحاکم : اتهم بالزندقة ، و هو فى الروایة ساقط .
و قال ابن السکن : ضعیف .
و قال الخطیب : لیس بحجة إذا خالف .
و قال ابن حجر : ضعیف الحدیث عمدة فی التاریخ .[/]

[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]تهذیب التهذیب، ابن حجر، ج 4 ص 254 و 255 ، رقم 517
تقریب التهذیب، ابن حجر، ص 262 ، رقم 2724
الإصابة فی تمییز الصحابة، ابن حجر، ج 2 ص 279 ، رقم 2254 + ج 5 ص 451 ، رقم 7132
الجرح والتعدیل، الرازی، ج 7 ص 136 ، رقم 2194[/]
[/][=tahoma][=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]بنابراین [/][/][=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]حتی اگر بخواهیم از موضع مسلمانان اهل سنت هم به این ماجرا بنگریم، باز هم روایات مربوط به آن مردود و از درجه ی اعتبار ساقط است.[/][/][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]
[/]
[/]

موضوع قفل شده است