چرا اعراب در جاهلیت دختران خود را زنده به گور می کردند ؟

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
چرا اعراب در جاهلیت دختران خود را زنده به گور می کردند ؟

در پاسخ این سئوال باید توجه داشت که حوادثی پیش آمد و اسباب و عواملی دست به دست یکدیگر داد، که موجب آلودگی اعراب به چنین رفتار وحشیانه ای گشت که به طور خلاصه اشاره می شود.
1- فقر و قحطی های فراوان در عربستان موجب آن شد که دختران خود را با این وضع فجیع نابود سازند، خصوصاً با توجه به این که دختران همانند پسران قادر بر تولید و فعالیت اقتصادی نبودند و برای نگهداری شتران و امثال آن و نیز برای شرکت در غارتگری های متداول میان آنان از آنها استفاده نمی شد و لذا قرآن مجید در چند مورد این موضوع را مطرح نموده و چنین می فرماید:

« و لا تقتلوا اولادکم من املاق نحن نررقکم و ایاهم»

فرزندان خود را از ترس گرسنگی و فقر نکشید ما، شما و آنان را روزی می دهیم.
« قد خسر الذین قتلوا اولادهم سفها بغیر علم»

به تحقیق زیان کردند کسانی که فرزندان خود را بر اثر جهل و نادانی و دوری از دانش کشتند.
« و لا تقتلوا اولادکم خشیة املاق نحن نرزقهم و ایاکم انّ قتلهم کان خطاً کبیراً»

فرزندان خود را از ترس گرسنگی نکشید ما شما و آنان را روزی می دهیم، بدرستی که کشتن ایشان خطای بزرگی به شمار می آید.
2- وجود جنگها و نزاعهای دائمی میان قبایل عرب می تواند عامل دیگری برای این عمل شرم آور باشد. زیرا در اثر آن کشمکشها و خونریزیها، مردان و پسران زیادی از دست رفته و تعادل میان تعداد پسران و دختران بهم می خورد. به طوری که تولد یک پسر مایه مباهات بود و تولد یک دختر موجب ناراحتی و رنج می شد.
3- ارزش نداشتن زن در جوامع بشری اعمّ از عرب و غیر آن در دوران قبل از اسلام به طوری که زن را انسان نمی دانستند و این حقیقت با مراجعه به تاریخ و طرز برخورد با زن در عصر جاهلیت به خوبی آشکار می گردد.
4- از آنجا که جنگ و خونریزی از کارهای بسیار عادی و پیش پا افتاده در آن زمان بود و قهراً گروه غالب دست به غارت اموال و نوامیس جمعیت مغلوب و شکست خورده می زد. بر این اساس به جهت آن که مبادا روزی ناموس ایشان به دست دشمن افتد و موجبات ننگ برای آنان فراهم آید اقدام به کشتن دختران در اول ولادت می نمودند.
بعضی از مورخین مبدأ این عمل شرم آور و ضد انسانی را رفتار مردی از روسای قبائل عرب به نام قیس بن عاصم می دانند. زیرا نقل شده قبیله بنی تمیم در یکسال از دادن مالیات و خراج امتناع نمودند، نعمان بن منذر فرمان داد تا لشکری به فرماندهی برادر خود به قبیله قیس هجوم برده و غارت کنند، ایشان به آن قبیله حمله ور گشته و اموال و حیوانات و دختران و زنان را به غنیمت گرفتند، در میان اسیرانی که گرفته بودند دختران قیس نیز به چشم می خوردند.
قیس و بزرگان قبیله بنی تمیم نزد نعمان رفتند و از او تقاضای عفو نمودند و یا با دادن « فدیه» خواستار باز پس گیری اسرا گشتند.
نعمان به اسیران رو کرد و گفت هر زن یا دختری که مایل است با پدرش برود آماده حرکت باشد و هر کس میل دارد نزد شوهرش بماند می تواند این جا بماند تا شوهرش بیاید و او را ببرد.
پس از این تذکر نعمان، دختران شوهر کرده قیس نزد وی به انتظار آمدن شوهران خود ماندند و تنها دختران شوهر نکرده او به همراهش بازگشتند.
قیس که از اسارت دختران خود به شدت خشمگین بود و این ننگ و عار را جز با کشتار بی رحمانه ای از قوم نعمان قابل برطرف شدن نمی دید. از توقف دختران خود نزد نعمان سخت برآشفت ولی تصمیم خطرناک و وحشیانه ای گرفت، قیس پس از این ماجرا تمام دختران شوهر کرده و شوهر نکرده خود را که دوازده تن بودند در فاصله نزدیکی زنده به گور کرد و دیگران را نیز بر این کار وحشیانه تشویق نمود.
پس از ظهور اسلام و بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در حالی که قیس پیرمردی فرتوت شده و اسلام را قبول کرده بود برای جبران خطاهای گذشته خود نزد رسول گرامی اسلام آمد و چنین اعتراف نمود:
- جهل و نادانی بسیاری از پدران این محیط و منطقه سبب شد که دختران بی گناه خود را زنده به گور کنند، من نیز دوازده دخترم را در فاصله های نزدیک به یکدیگر، زنده به گور نمودم، سیزدهمین دخترم را همسرم در پنهانی زائید و چنین وانمود کرد که نوزاد مرده به دنیا آمد، ولی بدور از چشم من او را نزد اقوام خود فرستاد تا بزرگ شود، سالها گذشت تا روزی هنگامی که ناگهان و بدون خبر قبلی از سفر بازگشتم دختری خردسال را در خانه خود دیدم و چون شباهت زیادی به سایر فرزندانم داشت، درباره او به تردید و شک افتادم و عاقبت فهمیدم که او دختر من است، بی درنگ دختر را در حالی که زار، زار می گریست و می گفت مرا بگذار تا نزد دایی های خود بروم و از خانه تو خارج می شوم و بر سفره تو نمی نشینم کشان کشان به نقطه دوری بردم و به ناله های او اعتنا نکرده و زنده به گورش کردم. سپس قیس به انتظار پاسخ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم سکوت کرد.
رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم در حالی که قطرات اشک از دیدگان ایشان جاری بود و با خود این جمله را آهسته زمزمه می کردند: « من لا یرحم لا یرحم» ( هر کسی ترحّم نکند به او رحم نمی شود) به قیس خطاب کرده و فرمودند: روز بدی را در پیش داری. در این حال ابوبکر که در مجلس حاضر بود، رو به قیس کرد و گفت: دیگران به جهت فقر و کمبود قدرت نظامی و امثال آن دختران خود را می کشتند، اما تو که دارای نفوذ و قدرت و ثروت زیادی می باشی! چرا چنین کردی؟ قیس که شخصیت خود را برتر از سخن گفتن با ابی بکر می دانست پاسخ داد: به جهت آنکه شخصی همانند تو با آنها هم بستر نشود. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم برای جلوگیری از نزاع و درگیری به ابی بکر فرمود: هذا سید اهل الوبر (قیس از اشراف عربهای چادرنشین است. قیس پرسید: برای تخفیف گناهانم چه کاری انجام دهم؟
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: « اعتق عن کلّ موودة نسمة» به عدد دخترانی که زنده به گور کرده ای مملوکی ( اعمّ از غلام و کنیز) را آزاد کن.
بنابراین باید گفت: نادانی همراه با غیرت فزونتر از حدّ مطلوب و فقر و تهیدستی و حسّ جنگجویی سبب این رفتار وحشیانه شده بود.