جمع بندی خواطر و الهامات رحمانی و شيطانی

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
خواطر و الهامات رحمانی و شيطانی

سلام عليکم

دو سال پيش به طرز معجزه آسايی در زمانيکه هيچ مالی در بساط نداشتم خداوند اسباب زيارت عتبات عاليات را برای بنده فراهم کرد. حتی خرج سفر هم نداشتم که آنرا هم رساند!

در سفر تمام توجه قلبيم به حضرات معصومين بود و طلبی جز حصول به معرفت واقعی آنها نداشتم. در مجاورت حرم حضرت امير (ع) سرآغاز توجه من به خانم مجردی بود که در کاروان ما بود. اين در حاليست که بنده خيلی مبادی آداب اخلاق اسلامی هستم تا حدی که بعضاً از مواجه و همکلامی با بانوان خودداری ميکنم. علی ايحال آنجا نيز بنا به فرموده حضرت مولا (ع) نفس خويش را در مضان اتهام و سرزنش قرار دادم که "مبادا شيلان در اين حرم الهی رهزنی مرا بکند و ..."

پس از 3 روز مجاورت به کربلا وارد شديم، آنجا مجاور حرم حضرت عباس (ع) بوديم اما هرچه توسل و تدقيق بنده به زيارت بيشتر ميشد، القائات و خواطری نيز بر بنده وارد ميشد مبنی بر اينکه با آن دختر خانم بايد ازدواج نمايم. اين در حاليست که بنده حتی با آن خانم همکلام هم نشده بودم.
مع الوصف، به خدا پناه بردم از اينکه اجر زيارتم و اين فرصت عرض ارادت به آستان الهی و قرابت به ايشان را با اين خواطر ضايع ننمايم و توجهم به سمت و سوی ديگری جز حضرات معصومين معطوف نشود... هرچه کردم ديدم اين الهامات دارد بيشتر و بيشتر می شود و فکر ازدواج با آن خانم لحظه به لحظه بر قلب و خاطر من نمود بيشتری پيدا کرد تا بدانجا که به اسباب و سبب غيرمترقبه ايی که در کربلا بروز کرد شماره تلفن همراه آن خانم نيز به دستم رسيد. (بنظرم اين نيز به خواست خدا بود.)

در نهايت پس از زيارت کاظمين و سامراء و توسل به پدر و پسر مظلوم مدفون در آن بلاد و حضرت حجت (روحی فدا) چندين بار متوسل به کتاب خدا شدم و استخاره کردم راجع به آن خانم و در هيچ يک از استخاره ها نه تنها نشانی از عقوبت و عذاب و بد بودن نديدم بلکه آيات بشارت بود و تاييد مطلب داير بر ازدواج با او. بدين نحو بود که بنده قائل به اين حسن ظن شدم که انشاله اين الهامات و القائات که بر من وارد شده تماماً از جانب خداوند است و با اتکاء به اين مطلب از طريق پيامک در هنگام برگشت از عراق در اتوبوس از آن خانم خواستگاری کردم که ايشان ابتدا نپذيرفت و سپس بعداً در ايران نظر مثبت خود را اعلام کرد.

اما مسئله اينجاست که بنده متاهلم و دارای دو فرزند پسر 6 و 3 ساله!!!!!

البته اين خانم را هم از ابتدا در جريان اين مسئله گذاشتم و با اين حال ايشان اظهار می دارند که ايشان نيز علائم، خواطر و القائات قلبی دارند بر صحت و درستی اين ازدواج که جهت جلوگيری از اطاله کلام از بازگو کردن آنها خودداری ميکنم. ايشان همچنين اعلام کردند که حاضرند با 14 سکه و يا حتی مهريه آب و گندم و قرآن به عقد دائم بنده درآيند و حتی حاضرند بيايند خادمی همسر بنده را بکنند و در يک منزل با ايشان اقامت کنند. عروسی فقط پابوس حضرت ثامن برويم و ديگر هيچ. حتی می گفتند حاضرند که من هفته ايی يک روز ايشان را ببينم و باقی را در خدمت همسر اول و دو فرزندم باشم.

پرسيدم چرا؟ آيا فکر نمی کنيد که نفس من اسير شيطان شده است و چنين پيشنهادی به شما داده ام؟ آيا پيشنهاد ازدواج يک مرد متاهل به يک دختر خانم باکره شرم آور نيست؟

اما ايشان اظهار می داشت که شواهد و نشانه ای متقن اما (درونی) دارد از جانب پروردگار که اين ازدواج به امر خداوند است.

بنده از سر صداقت و اخلاق اسلامی موضوع را با همسرم در ميان گذاشتم که ايشان بسيار برآشفت و مغبون شد تا جائيکه مورد خطاب و عتاب ايشان واقع شدم و ايشان نيز در سير سلوک رفيق راه بنده است خط بطلانی بر تمام القائات و خواطری وارد شده بر من کشيد که هان تماماً از ناحيه شيطلان بوده تا کانون گرم خانواده ما را که در سير الی الله قدم بر مي داريم را دچار نقصان و فروپاشی نمايد. پس از مدتی من هم که از اين ماجرای پيچيده خسته شده بودم و هرچه فرج و نشانه ای آفاقی از خداوند خواستم و محقق نشد، به خواسته همسرم تمکين کردم و بکل هرگونه باوری راجع به خير بودن اين ازدواج را از ذهن خود پاک کردم. در حاليکه بنده نيز مانند آن خانم دلايل بعضاً محکم اما نه محکمه پسندی مبنی بر حقانيت القائات خود داشتم. بماند اينکه من نيز واقعاً گاهی شک ميکردم که نکند دارم گول شيطان رجيم که قسم خورده راه ولايت است را ميخورم.
الان دو سالی از آن سفر کربلا ميگذرد و من که فکر ميکردم گذر زمان اين مسئله و آن خانم را از ذهن و خاطر من می زدايد، هنوز هم در کشاکش پی بردن به حقيقت هستم.

حتی شب قدر سال گذشته نامه ايی به آيت اللع علوی تهرانی که در مسجد امير (ع) در تهران منبر دارند نوشتم و شرح دادم ماجرا را تا بلکی ايشان حکم بر صحت يا عدم صحت اين خواطر بدهد که متاسفانه يا شايد هم خوشبختانه ايشان اصلاً پاسخی به حقير ندادند!

بنده فعلاً فاقد استاد اخلاق و عرفان هستم تا از ايشان استمداد طلبم و البته از اينکه مطلب را نزد هر فرد بالصطلاح حوی هم مطرح نمايم استنکاف کرده ام به اين علت که همانطور که مطلعيد برخی امرها از ناحيه حضرت حق به برخی می رسد که حقاً صعب المصتصعب هستند و به اصطلاح حضرات تکوينی هستند يا چه و چه که هر فردی حتی علمائ فقه و اصول نيز از درک آنها عاجزند و ...

اخيراً دوباره از طريق پيامک و تلفن با آن خانم ارتباط برقرار کرده ام تا بلکی اين معما را بالاخره با کمک ايشان حل کنم. در کمال تعجب ديدم ايشان همچنان معتقدند که چه شما بخواهيد و چه نخواهيد و چه ديگران بخواهند يا نخواهند اين امر الهی در موعد خود جاری خواهد شد. پس نگران نباشيد و به زندگی خود ادامه دهيد. من نيز به زندگی عادی خودم ادامه ميدهم. همچنين اظهار داشتند که درباب اين موضوع به بيت آيت الله طباطبايی در تهران (واقع در اتوبان آهنگ) مراجعه کرده اند و مسئله را بازگو کرده اند و گفته اند که خانم من به ايشان گفتنه اند که شما يک شيطان بيش نيستيد و ايشان با نگاه و بيان خاصی اين مسئله را رد کرده اند و گفته اند بلند شو برو، بلند شو برو کی گفته که تو شيطانی!

من از ايشان خواستم به اتفاق به بيت معظم له بريم و صحت ماجرا از خود آقا جويا شوم که ايشان هم پذيرفت.

چنيدين مورد استخاره ديگر هم گرفته ام حتی از دفتر آقای جعفری تبار که تماماً بطرز غيرقابل باوری خوب و نويدبخش بوده اند.

اما من درمانده ام و نمی خواهم همسرم را بيازارم و با نفرين او از درگاه خدا رانده شوم و فيض توفيقات هم از من گرفته شود. می دانم که بر لبه شمشير ايستاده ام ... اين مسئله مانند تيغ در گلو آزارم ميدهد نه می توانم فرو برمش و نه بيرون اندازمش!!

شما را بخدا آيا صاحب دلی را می شناسيد که گره گشا و دستگير من باشد. حتی فکر اينکه بخواهم دو همسر داشته باشم مرا می لرزاند که مبادا نتوانم عدالت را بين آنها رعايت کنم و ...

شنبه 12 اسفند يک استخاره با قرآن گرفتم با اين نيت: برای ازدواج با آن خانم صبر کنم تا بابی باز شود. جواب آمد: گفتيم همه از جانب (بهشت) فرود آييد تا آنگاه که "از جانب من راهنمايی برای شما آيد" پس هر کس پيروی از او کند هرگز (در دنيا و آخرت) بيمناک و اندوهگين نخواهد گشت. بقره 38

دوباره گرفتم اين آيه آمد:
پس پروردگارش آن دختر را به نيکی از او بپذيرفت و به وجهی پسنديده پرورشش داد و زکريا را به سرپرستی او گماشت و هر وقت که زکريا به محراب نزد او می رفت ، پيش او خوردنی می يافت می گفت : ای مريم ، اينها برای تو از کجا می رسد ? مريم می گفت : از جانب خدا ، زيرا او هر کس را که بخواهد بی حساب روزی می دهد. آل عمران 37

و استخاره بر ترک ازدواج با ايشان کردم و اينکه برای هميشه قيد ايشان را بزنم. اينطور جواب آمد:
و چه بسيار فرشته كه در آسمان‏ها هست كه شفاعت و وساطت آنها (در امور تكوينى اين جهان و براى گنهكاران آن جهان) هيچ سودى نمى‏بخشد مگر پس از آنكه خداوند، براى كسى كه مى‏خواهد و رضايت مى‏دهد (كه شفاعت كند يا شفاعت شود) اذن دهد. النجم 26

شما را تقاضا مندم اگر می توانيد در شناسايی خير و شر اين مسئله ياريم کنيد. هرچند که اگر بنا بر بررسی عقلايی مسئله باشد محرز است که زوج ديگر هيچ توجيهی ندارد!

ضمن اينکه بنده معتقدم اگر رضايت و امر خداوند بر تحقق اين وصلت باشد، همسر اولم خود بی انکه من يا ديگران اصراری نماييم راضی و حتی خوشنود نيز خواهد شد! بنابراين به آن خانم هم گفته ام که من هرگز ديگر با همسرم راجع به اين موضوع سخن نخواهم گفت و نه با کس ديگر تا اگر اين مشيت و تقدير الهی خود به قضای او جاری گردد و گرنه من مرد اين ميدان و ابتلاء سخت نيستم!

و من الله التوفيق
احسان

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: اویس


[="Arial Black"][="Blue"]با عرض سلام و ادب خدمت دوست جدیدمان جناب vaalf
متاسفانه بنده حقیر نه استاد اخلاق و عرفان متوقَّع حضرتعالی هستم و نه صاحب دلی که از او امید گره گشایی و دستگیری رود، طلبه حقیری هستم به مراتب کوچکتر و خوارتر از آن علمای فقه و اصولی که شما آنها را عاجز از ادراک حقایق خواندید.
چون با دوستی درددل کردید من نیز به رسم رفاقت چند کلامی عارضت می شوم گرچه احساسم این است آنکه وجودش را خرمنی از آیات و مویدات و الهامات الهی مبنی بر صحت افکار و اعمالش پر کرده است بسیار بعید است که از کلمات ناموزون حقیری چون من به راه آید و طرحی نو براندازد.
دوست خوبم! حقیقت بسان آفتابی که در هنگامه ظهر بر گونه های زمین پرتو افکنده روشن و آشکار است و حقیقتی را که در نزد عاقلان و متشرعان روشن است نه حاجت به استخاره است و نه مجالی به شک و تردید. اختیار کردن همسری دیگر نه برخلاف عقل است و نه مورد مذمت شرع، اما آنجا که همسر اول رضایت کامل داشته و این نوگرایی به اساس و بنیان خانواده و زندگی مشترک انسان لطمه ای وارد نکند.
اما وقتی که بزرگواری چون شما می بیند که مشتی از اوهام و خیالات منجر شده که اعتدال نفسانیتان در روند زندگی برهم بخورد و همسر وفادارتان که به گفته خودتان رفیق سیر و سلوکتان است را مغبون و برآشفته سازد، دیگر ابهامی در ناصوابی این تصمیمتان نمی ماند و هرچه بیشتر این افکار به سراغتان آید ولو با هزاران آیات و تاییدات خیالی الهی، باز هم بدانید که این همان شیطان نفس سرکش است که این بار نیز در لوای آیات و تاییدات ربانی چهره پنهان کرده و به اغواگری پرداخته است که این همان هنر ناجوان مردانه شیطان لعین است که می تواند با هزاران راه پیش بینی ناشده مردان خدا را از صراط مستقیم هدایت به طریق منحرف ضلالت بکشاند.
قدر همسر با وفایت را بدان و غرق در خوبیهایش شو و آنها را در پیش چشمانش بزرگ شمار و اندوهی که از این ناحیه بر قلبش وارد ساختی جبران نما و راه هرگونه اندیشه و ارتباطی را با آن زن منسد نما و بدان که اگر نفس را به اموری که سعادت اخروی را تضمین می سازد مشغول سازی او دیگر مجالی برای مشغول ساختن تو پیدا نمی کند.
حق یار و یاورت باشد انشاالله.

[/]

دوست گرانقدر جناب اويس

از پاسخ شما بسيار مستفيض شدم و بهره کافی بردم. انشالله خداوند در دنيا و آخرت دستگير شما باشد.

التماس دعا

vaalf;322324 نوشت:
سلام عليکم

دو سال پيش به طرز معجزه آسايی در زمانيکه هيچ مالی در بساط نداشتم خداوند اسباب زيارت عتبات عاليات را برای بنده فراهم کرد. حتی خرج سفر هم نداشتم که آنرا هم رساند!...

برادر گرامی! من نه القاء میدونم چیه نه الهام، اما توجه شما را به مطلبی جلب می کنم و آن اینکه:
تا حالا فکر کردی چرا حضرت ابراهیم علیه السلام با اینکه فرزند نداشت، یک زن بیشتر نگرفت؟! بله هاجر خانم کنیزی بود که در سن پیری ساره خانم به ایشان بخشید و ایشان قبول نمی کرد تا امر الهی آمد که قبول کن...
چرا حضرت موسی ع یک زن بیشتر نداشت؟!
چرا حضرت زکریا ع با وجود بچه دار نشدن و مشکل داشتن همسرش یک زن بیشتر نگرفت؟!
چرا رسول خدا صلی الله علیه و آله تا حضرت خدیجه زنده بود همسر دیگری نگرفت؟!
چرا...
شاید همسر اول انسان حقی بر گردن انسان دارد که با چیزی نشود جبران کرد؟ نمی دانم!
اما به نظرم ماشاءالله نفس تان خوب سرکارتان گذاشته و این سفر نورانی شما را به جای اینکه با القاء و الهام نورانی و غیبی و قیامتی به سر کند خوب مشغول دنیا و لذات دنیایی کرده!
شاید بگویید چی برای خودت می بافی! مرا سرکار گذاشته آن دختر بیچاره چی؟
بله این بندۀ خدا هم گول همین الهامات را خورده و فکر کرده واقعا خدا خواسته که ... او در این گرفتن الهامات از شما قوی تر است و...
مطمئن باشید نفس انسان زیرک است و کار خود را خوب بلد است و می داند چگونه و از کجا شروع کند تا صاحبش را دنبال خود بکشد و تا غلام حلقه به گوشش باشد.
قصد جسارت نداشتم فقط خواستم به فکر وادارم
موفق و پیروز باشید.:Gol:

قبل از همه چیز، عواقب این تصمیم چیست؟ اگر همسر دوم داشته باشید تکلیف فرزندان شما در این جامعه چیست؟ با توجه به تصویر بسیار بدی که از ازدواج مجدد در جامعه ما هست ( و البته درست!) دید جامعه و آینده فرزندان شما چه خواهد شد؟ آیا خودشان بعدها می توانند به عنوان یک پدر وفادار به شما تکیه کنند؟ آیا مورد تمسخر بقیه قرار نمی گیرند؟ آیا بعدها برای ازدواجشان یا دوستی هایشان دچار مشکل نمی شدند؟ آیا اگر دختر یا خواهری دارید برای اون نیز چنین موضعی را می پسندید؟
آیا حق شریک زندگی شما که خود و زندگی اش را منحصر به شما کرده اینست؟ وای بر همسرتان که اگر بسیاری از زنان دیگر بودند حتی با مطرح کردن این موضوع چه بسا زندگی مشترکشان را ترک می کردند.
با چه کسانی مشورت کردید که شرط استخاره به جا آورده شود و بعد دست به استخاره زده اید؟ آیا کسی که ازدواج مجدد را در دایره افکار خود جا می دهد امروز فرزند زمان خود است؟
وای بر جامعه ای که بنیان خانواده اش را چنین اقداماتی سست کند...
فارغ از غلط یا درست بودنش، زنان امروز دیگر این امر را تاب نمی آورند و چه بسیار شنیده ام که زیاد شدن بی وفایی به کانون خانواده از طرف مردان ( چه شرعی یا غیر آن) را دلیل موجهی برای همین کار از جانب خود می دانند. پس ببینیم با اعمال خود حتی اگر پشتوانه شرعی داشته باشد چه چیزهایی را در جامعه رواج می دهیم. اول تخریب خانواده، همسر، فرزند و بعد هم جامعه...
یک کار حلالمان چه بسا دین بسیاری را بر باد دهد.

سلام دوست گرامی
من هم خیلی کوچکتر از اونی هستم که بخوام شما رو راهنمایی کنم کارشناس اویس خیلی خیلی دقیق و عالی جواب دادن
من فقط یه داستانی می خوام بگم به همین نحو و با همین صورت
دختر خانمی که چندین چند چله رو پشت سر هم سر یکی از زیارت گاهها برای حاجت گرفتن انجام می ده
تا اینکه در پایان یکی از چله ها شخصی رو می بینه و تو دلش میاد که این از جانب خدا اومده
دقیقا اون مرد هم همین طور چله انجام می داده یعنی دقیقا حتی در یک روز و خیلی موارد دیگه که وقتی تعریف می کرد ادم متعجب می شد
خلاصه این خانم هم چشمشو رو خیلی چیزا بست و ازدواج کرد الا 5ساله از اون ماجرا می گذره بعد از اون کم کم حقیقت بر هر دو روشن شد و چه دعواها و چه کارای که انجام نشد الان هم طلاق گرفتن
من هم پیشنهاد می کنم که حتما سخنان کارشناس اویس رو گوش بدید و سعی کنید قدر همسر فعلی خودتون رو خیلی بدانید
یا علی

سوال:
بنده فردی متاهل با دو فرزند هستم که با تازگی با استخاره و الهام قلبی علاقه مند به ازدواج مجدد با دختری شده ام از آنجا که همسرم که رفیق راه سیر و سلوک بنده نیز هست شدیدا مخالف با این ازدواج بوده و دچار آشفتگی شده است راهکار شما برای این موضوع چیست؟

پاسخ:
برادر گرامی! حقیقت بسان آفتابی که در هنگامه ظهر بر گونه های زمین پرتو افکنده روشن و آشکار است و حقیقتی را که در نزد عاقلان و متشرعان روشن است نه حاجت به استخاره است و نه مجالی به شک و تردید.
اختیار کردن همسری مجدد نه برخلاف عقل است و نه مورد مذمت شرع، اما به شرط آن که همسر اول رضایت کامل داشته است و این نوگرایی به اساس و بنیان خانواده و زندگی مشترک انسان لطمه ای وارد نکند.

اما وقتی که می بینید که مشتی از اوهام و خیالات منجر شده که اعتدال نفسانیتان در روند زندگی برهم بخورد و همسر وفادارتان که به گفته خودتان رفیق سیر و سلوکتان است را مغبون و برآشفته سازد، دیگر ابهامی در ناصوابی این تصمیمتان نمی ماند و هرچه بیشتر این افکار به سراغتان آید ولو با هزاران آیات و تاییدات خیالی الهی، باز هم بدانید که این همان شیطان نفس سرکش است که این بار نیز در لوای آیات و تاییدات ربانی چهره پنهان کرده و به اغواگری پرداخته است که این همان هنر ناجوان مردانه شیطان لعین است که می تواند با هزاران راه پیش بینی ناشده مردان خدا را از صراط مستقیم هدایت به طریق منحرف ضلالت بکشاند.

قدر همسر با وفایتان را بدانید و غرق در خوبیهایش شوید و آنها را در پیش چشمانش بزرگ شمارید و اندوهی که از این ناحیه بر قلبشان وارد ساخته اید جبران نمایید و راه هرگونه اندیشه و ارتباطی را با آن زن مسدود نمایید و بدانید که اگر نفس را به اموری که سعادت اخروی را تضمین می سازد مشغول سازید او دیگر مجالی برای مشغول ساختن شما پیدا نخواهد کرد.

در پایان ذکر این نکته ضروری است که اگر رابطه خود را بواسطه اهتمام به روایات فراوانی که در باب حسن معاشرت با همسر وارد شده است اصلاح نمایید و علاقه مندی بیشتر همسرتان را به خود برانگیزانید مطمان باشید که از اساس این نیاز به ازدواج مجدد بر طرف خواهد شد.
امام صادق علیه السلام می فرمایند:
کل من اشتد لنا حبا اشتد للنساء حبا (1)
یعنی هر کس بیشتر دوستدار ما (خاندان عصمت و طهارت) باشد، به همسرش نیز بیشتر دوستی می کند.

پینوشت:
1-بحار الانوار، ج 103، ص 227 .

موضوع قفل شده است