جمع بندی عصمت رسول خدا....خیلی واجبه

تب‌های اولیه

12 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
عصمت رسول خدا....خیلی واجبه

سلام بر همه دوستان عزیز بخصوص محبان پیامبر مکرم و معصوم اسلام

چندوقته توی یکی از شبکه ماهواره ای کلمه برنامه ای در خصوص شیعه و سنی درست شده و اهل سنت ترویج عقاید می کنند
حالا از محتوای برنامه که بگذریم شبهاتی است که وارد میکنند یکی از شبهه ها عصمت پیامبر است

می گن که اهل سنت اعتقاد داره که پیامبر عصمت در وحی و رساالت داشته اما د کل زندگی معصوم نبوده و استدلالشون هم این آیات از قزان کریم است که براتون می ذارم

سوره تحریم آیه 1

يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغِي مَرْضَاتَ أَزْوَاجِكَ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ1

اى پيامبر چرا براى خشنودى همسرانت آنچه را خدا براى تو حلال گردانيده حرام مى‏كنى خدا[ست كه] آمرزنده مهربان است (1)

سوره توبه آیه 43

عَفَا اللّهُ عَنكَ لِمَ أَذِنتَ لَهُمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكَ الَّذِينَ صَدَقُواْ وَتَعْلَمَ الْكَاذِبِينَ ﴿43﴾


خدايت ببخشايد چرا پيش از آنكه [حال] راستگويان بر تو روشن شود و دروغگويان را بازشناسى به آنان اجازه دادى (43)


اونا پیامبر ص در زندگی دچار اشتباه می شده ( با تعریف عصمت ما فرق داره) اما خدا با نزول آیات از اشتباه در می آورده بخاطر همین یه جورایی با کمک خدا پاک بوده ( مثلا بذاریم اسمشو عصمت ثانویه)

ولی امامان شیعه چون با وحی در تماس نبودند اشتباهاتی را که مرتکب می شدند را نمی تونستند اصلاح کنند پس کلا معصوم نبودن

عقل من و دانسته هام جواب گو نبود کمک کنید تا از این شبهه خارج شم.
:Ghamgin::Gig::Gig:

به نام یگانه بخش هستی

در مورد آیه شریفه:« يَأَيهَُّا النَّبىِ‏ُّ لِمَ تحَُرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغِى مَرْضَاتَ أَزْوَاجِكَ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيم» (اى پيامبر! چرا چيزى را كه خدا بر تو حلال كرده بخاطر جلب رضايت همسرانت بر خود حرام مى‏كنى؟! و خداوند آمرزنده و رحيم است.) سوره تحریم،آیه1.


ابتدا باید دید این آیه چه ربطی به بحث عصمت پیامبر اسلام(ص) نسبت به گناه دارد؟


در صورتی می توان گفت این آیه با بحث عصمت منافات دارد که لحن آیه را نسبت به پیامبر(ص)، لحن توبیخی بدانیم. یعنی منظور خداوند این باشد که ای پیامبر(ص) این کاری که انجام دادی بر خلاف رضای ما بود و به خاطر این کار(نعوذ بالله) توبیخ می شوی و یا لااقل مستحق توبیخ هستی!


آیا به راستی مضمون و محتوای آیه مورد نظر این مطلب می باشد؟


احتمال دیگر در مورد آیه مورد اشاره این است که بگوییم، خداوند در صدد بیان این مطلب است که ای پیامبر(ص) لزومی نداشت برای جلب رضایت همسرانت اموری که خداوند بر تو حلال کرد بر خود حرام کنی و خود را از آن محروم سازی. زیرا خداوند مولا و یاور تو می باشد.


حالا باید بررسی کرد کدام یک از این دو احتمال در آیه شریفه صحیح می باشد.

با توجه به ذیل آیه اول، که خداوند می فرماید« وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيم» (و خداوند آمرزنده و رحيم است) معلوم می شود که آیه در صدد توبیخ و تهدید پیامبر(ص) نیست، زیرا هرگاه خداوند بخواهد فرد یا گروهی را توبیخ و تهدید کند، از کلماتی که در آنها شدت و غلظت وجود دارد استفاده می کند. مانند آیه « وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصيبَنَّ الَّذينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَديدُ الْعِقابِ» (و از فتنه‏اى بپرهيزيد كه تنها به ستمكاران شما نمى‏رسد (بلكه همه را فرا خواهد گرفت چرا كه ديگران سكوت اختيار كردند.) و بدانيد خداوند كيفر شديد دارد). سوره انفال، آیه25. خطاب در این آیه اگرچه در مورد مومنان و مسلمانان می باشد، اما به دلیل جنبه توبیخی و تهدیدی آن، متضمن احتمال مبتلا شدن به عقاب الهی است.

در حالی که در آیه مورد بحث نه تنها صحبتی از عقاب و مجازات به میان نیامده، بلکه خداوند صفات لطف و رحمت خود را ذکر می کند، که بیانگر محبت و توجه خاص خداوند نسبت به پیامبر گرامی اسلام(ص) می باشد.


ادامه دارد :Gol::Gol:

ساجد;154227 نوشت:
سوره تحریم آیه 1 يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغِي مَرْضَاتَ أَزْوَاجِكَ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ1 اى پيامبر چرا براى خشنودى همسرانت آنچه را خدا براى تو حلال گردانيده حرام مى‏كنى خدا[ست كه] آمرزنده مهربان است (1) سوره توبه آیه 43 عَفَا اللّهُ عَنكَ لِمَ أَذِنتَ لَهُمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكَ الَّذِينَ صَدَقُواْ وَتَعْلَمَ الْكَاذِبِينَ ﴿43﴾ خدايت ببخشايد چرا پيش از آنكه [حال] راستگويان بر تو روشن شود و دروغگويان را بازشناسى به آنان اجازه دادى (43)

سلام
قرآن کریم در خصوص پیامبر اکرم ص معیاری بدست ما داد :
[سوره النجم ]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏
وَ النَّجْمِ إِذا هَوى‏ (1) ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ وَ ما غَوى‏ (2)
وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏ (3) إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى‏ (4)
عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوى‏ (5) ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوى‏ (6) وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلى‏ (7)
در این آیه علاوه بر اینکه به عصمت پیامبر اشاره می کند دلیلش را نیز بیان می فرماید که همان تعلیم الهی است .
علاوه بر این دلیل عقلی محکم بر عصمت انبیاء وجود دارد چه اینکه مقصود از رسالت که لطف الهی است هدایت مردمان می باشد و اگر پیامبر معصوم نباشد اعتمادی به قول و فعل او نیست و این خلاف غرض و قبیح است و قبیح از خدا سر نمی زند
و اما این دو آیه از قبیل توبیخ غیر مستقیم است یعنی خداوند خواسته است زنان پیامبر ص و اذن گیرندگان را مورد سرزنش و توبیخ قرار دهد اما از طریق پیامبر ص شاهدش آنست که در هر دو آیه به عفو پیامبر تصریح می شود اما در مورد افراد خاطی اشاره ای ندارد این یکی از روشهای حکیمان است چه اینکه گاهی توبیخ ظاهری مسول کار از توبیخ زیردستان اثر بخش تر است و حامل این پیام است که زیر دستان باید بخاطر مسوول کار و حرمت و جایگاه یا محبت او خود نگه دار باشند .
لذا امثال این ادله توانایی رد ادله عصمت انبیاء ع را ندارند .
موفق باشید

پیرامون آیه "عَفَا اللَّهُ عَنْكَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ تَعْلَمَ الْكاذِبِينَ" (توبه/43) در تفسیر نمونه آمده است:
انصاف اين است كه در اين آيه هيچگونه دليلى بر صدور گناهى از پيامبر ص وجود ندارد، حتى در ظاهر آيه، زيرا همه قرائن نشان مى‏دهد چه پيامبر ص به آنها اجازه مى‏داد و چه اجازه نمى‏داد اين گروه منافق در ميدان" تبوك" شركت نمى‏جستند، و به فرض كه شركت مى‏كردند نه تنها گرهى از كار مسلمانان نمى‏گشودند بلكه مشكلى بر مشكلات مى‏افزودند، چنان كه در چند آيه بعد مى‏خوانيم:" لَوْ خَرَجُوا فِيكُمْ ما زادُوكُمْ إِلَّا خَبالًا":" اگر آنها با شما حركت مى‏كردند جز شر و فساد و سعايت و سخن‏چينى و ايجاد نفاق كار ديگرى انجام نمى‏دادند"! بنا بر اين هيچگونه مصلحتى از مسلمانان با اذن پيامبر ص فوت نشد، تنها چيزى كه در اين ميان وجود داشت اين بود كه اگر پيامبر ص به آنها اجازه نمى‏داد مشت آنها زودتر باز مى‏شد و مردم به ماهيتشان زودتر آشنا مى‏شدند ولى اين موضوع چنان نبود كه از دست رفتن آن موجب ارتكاب گناهى باشد، شايد فقط بتوان نام ترك اولى بر آن گذارد به اين معنى كه اذن دادن پيامبر ص در آن شرائط و در برابر سوگندها و اصرارهاى منافقين هر چند كار بدى نبود اما ترك اذن از آنهم بهتر بود تا اين گروه زودتر شناخته شوند.
اين احتمال نيز در تفسير آيه وجود دارد كه: عتاب و خطاب مزبور جنبه كنايى داشته و حتى ترك اولى نيز در كار نباشد، بلكه منظور بيان روح منافقگرى منافقان با يك بيان لطيف و كنايه آميز بوده است.
اين موضوع را با ذكر مثالى مى‏توان روشن ساخت فرض كنيد ستمگرى مى‏خواهد به صورت فرزند شما سيلى بزند، يكى از دوستانتان دست او را مى‏گيرد شما نه تنها از اين كار ناراحت نمى‏شويد بلكه خوشحال نيز خواهيد شد، اما براى اثبات زشتى باطن طرف به صورت عتاب آميز به دوستتان مى‏گوئيد:" چرا نگذاشتى سيلى بزند تا همه مردم اين سنگدل منافق را بشناسند"؟! و هدفتان از اين بيان تنها اثبات سنگدلى و نفاق اوست كه در لباس عتاب و سرزنش دوست مدافع ظاهر شده است
ضمنا روایات متعدد تصریح دارند که ائمه(ع) با غیب ارتباط دارند و با فرشتگان صحبت می کنند.در کتاب اصول کافی(54- بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ عليهم السلام مُحَدَّثُونَ مُفَهَّمُون‏)روایاتی در این رابطه وجود دارد.

با سلام
سوالی که پرسیدی جوابی طولانی دارد انشاء الله حوصله داشته باشی
آیه اول آیه 1 از سوره تحریم است، ر این آیه بین شیعه و سنی دو داستان متفاوت است که در هردوی آنها پیامبر (ص) عملی را که برایشان مجاز بوده را به دلیل اینکه همسرانشان نمی پسندیدند با قسم برای خودشان ممنوع کرده بودند. و خداوند در این آیه می فرمایند که چرا امری را که مجاز بوده برای خودتان ممنوع کرده اید. نه اینکه پیامبر عمل حرام یا ترک اولایی کرده باشند. خداوند می فرمایند چرا به همسران خودت اجازه می دهی تا این حد تو را به زحمت بیاندازند.
آیه دوم آیه 43 سوره توبه
که عده ای از مسلمانان با بهانه های آبکی می خواستند که به جنگ نروند، و نزد پیامبر آمده و بهانه می آوردند که به جنگ نروند و پیامبر هم بهانه های آنها را می پذیرفت.
علامه طباطباعی در تفسیر المیزان می گویند که: این مدحی از در لسان عتاب. گاهی ممکن است کسی را بصورت مستقیم مدح کنند، فرد مهربانی است، خیلی آقاست و.. و گاهی ممکن است به صورتی مدح کنند که در ظاهر عتاب به نظر بیاید، آخر چقدر دلسوزی، دلسوزی هم حدی دارد. زیرا ادر ادامه آیه می آید (که اگر می خواستند به جنگ بروند، برای خویش ساز و برگی آماده کرده بودند) (توبه 546).
کسانی که عذر می آردند از اول قصد رفتن به جنگ را نداشتند و عذرشان فقط بهانه ای برای نرفتن به جنگ.
برای اطلاغات بیشتر به ترجمه تفسیر المیزان در ذیل آیات مذکور مراجعه کنید

ساجد;154227 نوشت:
سلام بر همه دوستان عزیز بخصوص محبان پیامبر مکرم و معصوم اسلام

چندوقته توی یکی از شبکه ماهواره ای کلمه برنامه ای در خصوص شیعه و سنی درست شده و اهل سنت ترویج عقاید می کنند
حالا از محتوای برنامه که بگذریم شبهاتی است که وارد میکنند یکی از شبهه ها عصمت پیامبر است

می گن که اهل سنت اعتقاد داره که پیامبر عصمت در وحی و رساالت داشته اما د کل زندگی معصوم نبوده و استدلالشون هم این آیات از قزان کریم است که براتون می ذارم

سوره تحریم آیه 1

يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغِي مَرْضَاتَ أَزْوَاجِكَ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ1

اى پيامبر چرا براى خشنودى همسرانت آنچه را خدا براى تو حلال گردانيده حرام مى‏كنى خدا[ست كه] آمرزنده مهربان است (1)

سوره توبه آیه 43

عَفَا اللّهُ عَنكَ لِمَ أَذِنتَ لَهُمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكَ الَّذِينَ صَدَقُواْ وَتَعْلَمَ الْكَاذِبِينَ ﴿43﴾


خدايت ببخشايد چرا پيش از آنكه [حال] راستگويان بر تو روشن شود و دروغگويان را بازشناسى به آنان اجازه دادى (43)


اونا پیامبر ص در زندگی دچار اشتباه می شده ( با تعریف عصمت ما فرق داره) اما خدا با نزول آیات از اشتباه در می آورده بخاطر همین یه جورایی با کمک خدا پاک بوده ( مثلا بذاریم اسمشو عصمت ثانویه)

ولی امامان شیعه چون با وحی در تماس نبودند اشتباهاتی را که مرتکب می شدند را نمی تونستند اصلاح کنند پس کلا معصوم نبودن

عقل من و دانسته هام جواب گو نبود کمک کنید تا از این شبهه خارج شم.
:ghamgin::gig::gig:

[=century gothic] سلام
دوست گرامی با وجود تاپیکهای متعدد در این زمینه که مفصل در این مورد مطلب ارائه شده قبل از زدن تاپیک در سایت جستجو کنید لطفا

مناظره ای برای آخرین بار در مورد عصمت

سلام بزرگوار
در مورد پاسخ به عصمت پیامبر صلی الله علیه و آله:اگر شما کسی را بخواهی به عنوان امین انتخاب کنی به سراغ کسی میروی که از هر جهت مورد اعتمادت باشد و همه مردمی که او را میشناسند از او به نیکی یاد کنند.در حالی که پیامبر گرامی قبل از رسالت ملقب بوده به محمد امین.و همه او را به این نام میشناختند.امینن بودن ایشان نه تنها در مورد مال بلکه در مورد جان و ناموس و سایر موارد نیز اطلاق میشود.
در مورد شبهه اول که در شان نزول آن آمده است که پیامبر گرامی به خانه یکی از همسرانشان رفته و آن همسرشان برایشان کمی عسل آورده بود که پیامبر تناول نمودند و از آنجایی که به گمانم آیشه بوده با خبر از این موضوع میشود و حس حسادتش گل میکند زمانی که پیامبر به خانه او میرود از بوی بد دهان حضرت گله میکند.(او میدانسته که پیامبر عسل میل نموده اند و عمدا از بوی دهان حضرت گله میکند نه آنکه پیامبر دهانشان بوی بد بدهد)و از آنجایی که پیامبر بیه همسرانشان احترام زیادی قائل بوده اند دیگر عسل میل ننمودند.و این آیه نازل شده است و این موضوع هرگز به عصمت ایشان لطمه ای نمیزند.
(پس این آیه نسبت به توجه بیش از حد پیامبر به رضایت همسر بوده در حالی که زنان در عصر جاهلیت به اندازه کالا هم ارزش نداشته و همسرانشان بعد از استفاده آنها را به هر کس میخواستند میفروختند)

و حال در مورد آیه 43 سوره توبه:

عَفَا اللَّهُ عَنْكَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ حَتَّى یتَبَینَ لَكَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَتَعْلَمَ الْكَاذِبِینَ«43» سوره توبه

خداوند تو را بخشید؛ چرا پیش از آنکه راستگویان و دروغگویان را بشناسی، به

آنها اجازه دادی؟! (خوب بود صبر می‌کردی، تا هر دو گروه خود را نشان دهند!)

در خصوص شرکت پیامبر و یارانش در یک جنگ هست . منافقان از یک طرف

می گفتند مسلمانیم از مزایای مسلمان بودن بهره مند می شدند . مثل امنیت و بهره

مندی از مسایل مالی.

از طرفی به مقتضای نفاقی که داشته در کارهای هزینه بردار مثل جنگ که قبول

نداشتند به بهانه های مختلف شرکت نمی کردند . پیامبر د ر ابتدا به آنان برای عدم

شرکت در جنگ حکم می داد.

در همین سوره آیه 101 خدا می فرماید :

وَمِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ لَا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ

نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَینِ ثُمَّ یرَدُّونَ إِلَى عَذَابٍ عَظِیمٍ«101»

و از (میان) اعراب بادیه‌نشین که اطراف شما هستند، جمعی منافقند؛ و از اهل مدینه

(نیز)، گروهی سخت به نفاق پای بندند. تو آنها را نمی‌شناسی، ولی ما آنها را می

شناسیم. بزودی آنها را دو بار مجازات می‌کنیم (:مجازاتی با رسوایی در دنیا، و

مجازاتی به هنگام مرگ)؛ سپس بسوی مجازات بزرگی (در قیامت)فرستاده

می‌شوند.

نکته ای که در ایه 101 هست این هست ( لا تعلمهم ) از اعرابی که دور وبر شما

هستند شما آگاهی ندارید. بحثی که پیش می آید در خصوص علم پیامبر

هست . علم امام مربوط به خواست خود امام هست اگر بخواهند می دانند.

در ایه 43 ( لم اذنت ) چرا اجازه دادی یعنی پیامبر از وضعیت آنان اجازه

داشته هست.

این دو آیه را باید کنار هم قرار داد تا علم پیامبر زیر سوال نرود . ایه 101 در

خصوص یک طیف از منافقین صحبت می کند و آیه 43 از یک طیف دیگر.

در ایه 43 پیامبر از نفاق اطلاع دارد اما در ایه 101 از نفاق اطلاع ندارد.

عفا الله عنک : در معنای خدا عافیت بدهد یعنی بخیر بگذراند . نه اینکه خطایی

کرده باشد بخواهیم وی را ببخشیم

این عبارت دعایی از سوی خداوند برای پیامبر هست . همان بحث رابطه خدا و

پیامبر هست یعنی انشالله سلامت باشی.

یعنی سلامتی که سالم هستی و می گوییم سلامتی ات ادامه پیدا کند.

اقای طباطبایی می فرماید عفا الله عنک دعا به جان پیامبر هست.

لم اذنت لهم مفسرین مطرح کردند خداوند نمی خواهد بگوید کار پیامبر اشتباه

بوده است . گاهی غرض دیگری پشت سر باز خواست هست .مثل مادری که دو

دختر دارد می خواهد آنان را ببرد بیرون مادر برای آنکه چادر نی پوشد تذکر دهد

می گوید چرا تو چادر پوشیدی؟ (گاهي ما به يكي ميگيم چرا كوتاه اومدي! حقشو

ميذاشتي كف دستش! )

غرض خداوند از بازخواست این است انها با نفاقی که دارند رسوا می شوند شما

اگر از آنها بخواهید بیایند جنگ چون نمی آیند دروغگو بدون آنها زودتر روشن می

شود.

تقصیری به گردن پیامبر نیست که خدا از آن گذشته باشد بلکه منظور افا ده آشکار

شدن دروغ منافقین هست. خدا که می گوید ای پیامبر چرا اذن دادی می خواهد

بگوید پیامبر از حال منافقین آگاهی دارد . منافقین با شنیدن این ایه می فهمند

پیامبر با آنکه از حال آنها اگاه بوده است به آنها اجازه داده است . یا به تعبیری به

منافقین می گوید : از بس دروغ منافقین واضح بود که همه آن را می فهمند .
التماس دعا:Gol:

سلام منم فقط جواب شبهه رو دادم.تایپیک جدید نزدم.

سلام عزیزان
بهتره به جای این حرفها و توجیهات یه کم فکر کنیم!
منظور ما از معصوم یعنی وهیچ چیز در این دنیامطلق نیست پس:
هیچای وجود ندارد

بسم الله الرحمان الرحیم
با سلام و تشکر
نقل: سلام عزیزان
بهتره به جای این حرفها و توجیهات یه کم فکر کنیم!
منظور ما از معصوم یعنی وهیچ چیز در این دنیامطلق نیست پس:
هیچای وجود ندارد
.
اینکه شما می گویید "هیچ چیز در این دنیا مطلق نیست" به عنوان کبرای دلیل شماست و وقتی برهان شما تمام است که کبری به نحو سالبه کلیه صحیح باشد. ولی کلیت آن با بیان خدای متعال مخدوش است چرا که در آیه (إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً) با توجه به ظاهر آیه و قرائن متصله و منفصله فراوان موجود در مورد آیه عصمت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و اهل بیت او علیهم السلام ثابت می شود. و معنای عصمت با توجه به نکات زیر روشن می شود:
- کلمه "الرجس" که "ال" جنس
( که مفید عمومیت است) بر سر آن آمده، هر گونه پلیدی را در بر می گیرد.
- کلمه" تطهير" که به معنى پاك ساختن و در حقيقت تاكيدى است بر مساله" اذهاب رجس" و نفى همه پليديها، و ذكر آن به صورت" مفعول مطلق" در اينجا نيز تاكيد ديگرى بر اين معنى محسوب مى ‏شود، دلالت بر عصمت (دوری از هر گونه گناه و پلیدی: دوری از گناهان بصورت مطلق)
اهل بیت علیهم السلام دارد.
بنابراین کلام شما که در این دنیا هیچ چیز مطلق نیست باطل است.و در نهایت نتیجه شما از این کبرای باطل نیز یعنی
هیچای وجود ندارد نیز باطل خواهد بود.
سر مطرح شدن این شبهات و این مطالب نادرست عدم تمسک به قرآن و اهل بیت علیهم السلام بصورت توامان است که بنابر روایت ثقلین که مورد اتفاق همه مسلمانان است موجب گمراهی می شود( ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا ابدا)
موفق باشید:Gol:

پرسش:
اگرچه پیامبر(ص) در دریافت و ابلاغ پیام الهی کاملا معصوم بوده اند، اما با توجه به آیاتی چون آیه 1 سوره تحریم، و 43 سوره توبه و مانند آن چه اشکالی دارد که معتقد شویم پیامبر(ص) در سایر عرصه ها، خصوصا رفتارهای اجتماعی و شخصی زندگی شان معصوم نبوده اند، بلکه قرآن اشتباهات ایشان را ذکر می داده، اما ائمه(ع) چون ارتباط وحیانی نداشته اند که اشتباهاتشان تذکر داده شود، مطلقا معصوم نبوده اند.

پاسخ:

برای پاسخ به این سوال باید به چند نکته توجه بفرمایید:

نکته اول:
ادله عقلی محکم و برهانی بر اینکه انبیاء و ائمه(علیهم السلام) باید در حیطه رفتارها هم معصوم باشند وجود دارد، ادله ای چون:

دلیل اول
: از آن جا كه هدف از بعثت انبيا هدايت و راهنمايي انسانها به سوي حقايق و وظايفي است كه خداوند براي بشر تعيين كرده است، و در حقيقت انبيا و اوصياي آنان، خليفه و نمايندگان الهي در ميان بشر و مأمور ابلاغ دين خدا و هدايت بشرند، اگر خود آنان به دستورهاي دين و پيام رسالت‌شان عمل ننمايند و گرفتار لغزش‌هاي علمي و عملي بشوند، مردم هيچ گونه اعتمادي به آنان پيدا نمي‌كند، در نتيجه اهداف بعثت تحقق نخواهد يافت. بنابراين حكمت و لطف خداوند اقتضا مي‌كند كه فرستادگان او از مصونيت كامل و عصمت در هر دو بعد عقل نظري و عقل عملي برخوردار بوده و نه تنها دچار معصيت و گناه نشوند. بلكه سهو و نسيان نيز در ساحت قدس آنان راه پيدا نكند.(1)

دلیل دوم:
دليل عقلي ديگر بر عصمت آن است كه انبيا، گذشته از آموزش و ابلاغ احكام خداوند مسئول پرورش و تربيت مردم نيز هستند. لذا در قرآن كريم آمده است: لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَي الْمُؤْمِنينَ إِذْ بَعَثَ فيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفي ضَلالٍ مُبينٍ(2) به راستي خدا بر مؤمنان منت نهاد آنگاه كه در ميانشان پيامبري از خودشان برانگيخت تا آيات او را بر آنان بخواند و پاكشان كند و كتاب و حكمتشان بياموزد، در حالي كه بي ترديد پيش از آن در گمراهي آشكاري بودند.
بدون شک اين مهم (تربيت و تزكيه نفوس) در صورتي تأمين خواهد شد كه مربيان اصلاح و تربيت، خودساخته، صالح و از هرگونه معصيت و نقص پاك و منزه باشند، و گرنه به طور مسلّم «فاقد شيء معطي شيء» نخواهد شد.(3)
علاوه بر اینکه روشن است مردم به حرف كسي كه كردارش با گفتارش مطابقت ندارد، اطمينان نکرده، و از او پیروی نمیکنند، پس واجب است كه انبيا از چيزي كه سبب عذاب و خروج آنان از ولايت الهي مي‌شود، ‌منزه باشند.(4)

دلیل سوم
: دليل ديگر آن است كه اطاعت و پيروي از پيامبران الهي واجب است و اگر آنان معصيت انجام دهند وظيفه مردم نسبت به آنان دو صورت خواهد داشت، اگر پيروي آن ها را نكنند و هر كاري كه پيامبران انجام مي‌دهند به جا نياورند، فايدة بعثت از بين خواهد رفت. زيرا خداوند پيامبران را براي آن فرستاده است كه مردم كردار آنها را سرمشق و الگو قرار دهند و با بهره‌گيري از آن سرمشق، خود را به كمال مطلوب انساني‌شان برسانند. و اگر پيروي كنند بايد مثل آنان هر كاري را، گرچه خلاف و معصيت باشد بايد انجام دهند. در حالي كه هيچ پيامبري مردم را به گناه فرا نمي‌خواند و اساساً پيامبران براي هدايت و جلوگيري از معصيت فرستاده مي‌شوند. پس معلوم مي‌شود كه گناه اساساً با انگيزه بعثت ناسازگار است و انبيا نبايد گناه كنند.(5)

بنابراین حتی اگر آیات و روایاتی در ظاهرشان مخالف با این ادله برهانی باشند، روشن میشود منظور آنها چیز دیگری است، همان طور که به خاطر وجود ادله قطعی بر اینکه خدا جسم نیست، می فهمیم که مراد قرآن از کلماتی چون «ید الله» یا «وجه الله» چیز دیگری است.

نکته دوم:
آیاتی که فرموده اید هرگز اثبات کننده اشتباه در رفتار پیامبر(صلی الله علیه و آله) نبوده اند:

آیه اول:
«يَأَيهُّا النَّبىِ‏ُّ لِمَ تحُرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغِى مَرْضَاتَ أَزْوَاجِكَ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيم‏»؛ اى پيامبر! چرا چيزى را كه خدا بر تو حلال كرده بخاطر جلب رضايت همسرانت بر خود حرام مى‏كنى؟! و خداوند آمرزنده و رحيم است.(6)
این آیه شریفه هرگز به این معنا نیست که پیامبر(صلی الله علیه و اله) حکم خدا را تغییر داده و امر حلالی را حرام کرده اند، بلکه یک رفتار شخصی بوده، یعنی آنچه که در حکم خدا حلال است را با قسم بر خود حرام کرده، و مصرف نمی کرده اند(7)
پس روشن میشود که در این آیه هیچ توبیخی نیست، بلکه ز روی دلسوزی و شفقت است(8) مانند این است که به مادری که از دست فرزندانش دارد زجر می کشد می گوییم: رهایشان کن چرا خودت را زجر می دهی؟
اینجا هم خداوند چنین رویکردی را به پیامبر(صلی الله و علیه و آله) دارد که از دست همسرانش دارد آزار و اذیت میشود و به خاطر این مسائل امور حلال را بر خود حرام می کند.

آیه دوم:
«عفَا اللّهُ عَنكَ لِمَ أَذِنتَ لَهُمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكَ الَّذِينَ صَدَقُواْ وَتَعْلَمَ الْكَاذِبِينَ»؛ خدايت ببخشايد چرا پيش از آنكه [حال] راستگويان بر تو روشن شود و دروغگويان را بازشناسى به آنان اجازه دادی.(9)

این آیه اصلا در صدد نقد رفتار پیامبر(صلی الله علیه و اله) نیست، بلکه می خواهد از باب کنایه «در به تو میگویم، دیوار تو بشنو» به منافقین طعنه بزند که با اندک امتحانی هویت و ماهیت خویش را افشا می کنند، پس اينكه فرمود" چرا به ايشان اجازه دادى" معنايش اين است كه اگر اجازه نمى‏دادى بهتر و زودتر رسوا مى‏شدند، و ايشان بخاطر سوء سريره و فساد نيت، مستحق اين معنا بودند، نه اينكه بخواهد بفرمايد: بهتر بود اجازه نمی دادی! چون منافقین اگر اجازه نیامدن نمی گرفتند و به اجبار می آمدن نه تنها ثمره ای برای اسلام نداشتند، بلکه بالعکس موجب ضرر می شدند، همان طور که خود قرآن کریم در چند آیه بعد می فرماید:
«لَوْ خَرَجُوا فِيكُمْ ما زادُوكُمْ إِلَّا خَبالًا وَ لَأَوْضَعُوا خِلالَكُمْ يَبْغُونَكُمُ الْفِتْنَةَ وَ فِيكُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ ...»؛ اگر آنها همراه شما (بسوى ميدان جهاد) خارج مى‏ شدند، جز اضطراب و ترديد، چيزى بر شما نمى ‏افزودند و بسرعت در بين شما به فتنه‏ انگيزى (و ايجاد تفرقه و نفاق) مى ‏پرداختند.(10)

پس از اين آيه بر مى‏ آيد كه مصلحت اذن دادن ایشان بيشتر بوده، زيرا اگر اذن نمى‏ داد و منافقين را با خود مى‏ برد، بقيه مسلمانان را هم دچار خبال، يعنى فساد افكار مى‏ كرد، و هم اتحاد و اتفاق آنان را مبدل به تفرقه و اختلاف مى‏ نمود. پس، اصلح همين بود كه اجازه تخلف بدهد تا با مسلمانان به راه نيفتند، اما خداوند باید کسانی که بدون عذر و از سر نفاق آمده و اذن گرفتند را رسوا سازد. (11)
بنابر آنچه گذشت، این دو آیه حتی دلالتی بر خطای پیامبر(صلی الله علیه و اله) هم ندارند چه برسد به گناه!

نکته سوم:
عصمت ائمه اطهار(سلام الله علیهم)
همان طور که از نکات پیش روشن شد پیامبر(صلی الله علیه و اله) هرگز اشتباه نمی کرده اند که خداوند با وحی بخواهد ایشان را اصلاح کند، اصلا از اساس وحی هیچ دخالتی در عصمت ندارد، کسانی که چنین ادعایی می کنند باید دلیلی بر آن بیاورند، علاوه بر اینکه عصمت باید پیش از وحی باشد تا ما به آن وحی اعتماد کنیم، اگر پیامبر(صلی الله علیه و اله) معصوم نباشند حتی در خود وحی هم تردید خواهد بود، پس عصمت و وحی دو مقوله کاملا جدا از یکدیگر هستند.
فارغ از نکته ای که گذشت، ادله متعددی بر عصمت ائمه اطهار(سلام الله علیهم) دلالت می کند، ما به چند مورد اشاره می کنیم:

اول: آیه ابتلاء ابراهیم

«وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتي‏ قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمين‏»؛ هنگامى كه خداوند، ابراهيم را با وسايل گوناگونى آزمود. و او به خوبى از عهده اين آزمايشها برآمد. خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پيشواى مردم قرار دادم!» ابراهيم عرض كرد: «از دودمان من (نيز امامانى قرار بده!)» خداوند فرمود: «پيمان من، به ستمكاران نمى‏رسد! (و تنها آن دسته از فرزندان تو كه پاك و معصوم باشند، شايسته اين مقامند) (12)
در این آیه شریفه، حضرت ابراهیم(علیه السلام) امامت را برای فرزندان خویش از خداوند طلب نمود، و خداوند به طور مطلق و بدون قید و شرط فرمود: هر کدام که به هر شکل و در هر زمانی ظالم باشند، چه زیاد و چه اندک، چه توبه کنند و چه نکنند، عهد من به ایشان نخواهد رسید.(المیزان فی تفسیر القرآن،، ج1، ص274)

دوم: آیه صادقین

«یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله وکونوا مع الصادقین»؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از خدا بپرهیزید، و با صادقان باشید!(13)
قرآن کریم در این آیه نمی فرماید از صادقین باشید، بلکه می فرماید: همراه صادقین باشید، این نشان می دهد که «صادقین» در این آیه شریفه ما نیستیم، چون ما مامور به همراهی با ایشان هستیم، و چون مامور به همراهی کامل با ایشان هستیم بنابراین باید معصوم باشند، همانطور که فخر رازی از بزرگترین مفسرین اهل سنت این مطلب را بیان کرده است، اما چون به خاطر سنی بودنش، بعد از پیامبر، معصوم دیگری را قبول ندارد، به توجیه آیه پرداخته است!(14)

سوم: آیه اولی الأمر

«یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله واطیعوا الرسول واولی الامر منکم»؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از خدا اطاعت کنید، و از پیامبر خدا و اولو الأمر اطاعت کنید.(15)
علاوه بر مفسرین شیعه، باز هم فخر رازی می گوید چون خداوند بدون هیچ قید و بندی به اطاعت از اولی الامر فرمان داده است، قطعا«اولی الامر » باید معصوم باشند، اما همانطور که اشاره شد چون پس از پیامبر معتقد به عصمت کسی نیست باز هم دست به توجیه آیه زده است!(16)

چهارم: آیه تطهیر

«انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ویطهرکم تطهیرا»؛ خداوند فقط می‌خواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد.(17)
اما شفاف تر از دو آیه پیشین، در مورد عصمت اهل بیت(علیهم السلام) آیه تطهیر است، که ابوجعفر طحاوی از علمای بزرگ اهل سنت که بسیار مورد قبول وهابیون هم هست در کتاب مشکل الآثار پس از بررسی روایات در خصوص شان نزول این آیه میگوید:
این آیه فقط در شأن پنج تن اصحاب کساء نازل شده است.(18)

و روایات فراوانی چون حدیث غدیر، حدیث منزلت، حدیث سفینه، حدیث علی مع الحق، و مانند آن هم به وضوح بر عصمت دلالت دارند که در جای خود به تفصیل بحث شده است.


_________________________________
1. سبحاني، جعفر، منشور جاويد، قم، انتشارات اسلامي، ج 5، ص32؛ مصباح يزدي، محمدتقي، آموزش عقايد، تهران، سازمان تبليغات اسلامي، چاپ اول، سال 1367ش، ج 2، ص67.
2. آل عمران:164/3.
3. سبحاني، جعفر، منشور جاويد، قم، انتشارات اسلامي، ج 5، ص32؛ مصباح يزدي، محمدتقي، آموزش عقايد، تهران، سازمان تبليغات اسلامي، چاپ اول، سال 1367ش، ج 2، ص67.
4. سبحاني، جعفر، الهيات، علي هدي الكتاب و السنة و العقل، نشر المركز العالمي للدراسات الدينيه، چاپ دوم، سال 1411 ق، ج 2، ص 157.
5. جوادي آملي، عبدالله، وحي و نبوت، تفسير موضوعي قرآن كريم، قم، نشر مركز اسراء، چاپ اول، 1381 ش، ش3، ص 231.
6. تحریم:1/66.
7. طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، نشر جامعه‏ى مدرسين‏، چاپ پنجم، 1417ق، قم ج19، ص330.
8. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، دار الكتب الإسلامية، چاپ اول، 1374ش، تهران، ج24، ص273.
9. توبه:43/9.
10. توبه:47/7.
11. ر.ک: المیزان، ج9، ص285؛ تفسیر نمونه، ج7، ص429.
12. بقره:124/2.
13. توبه:119/7.
14. رازی، فخرالدین، تفسیر کبیر، دار احياء التراث العربى‏، چاپ سوم، 1420ق، بیروت، ج16، ص 167.
15. نساء:59/4.
16. تفسیر کبیر، ج، 10، ص13.
17. احزاب:33/33.
18. طحاوی، ابوجعفر، بیان مشکل الآثار، موسسه الرسالة، 1415ق، بیروت، ج2، ص172-165.

موضوع قفل شده است