درباره سند دعای عرفه امام حسین (ع)

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
درباره سند دعای عرفه امام حسین (ع)

درباره سند دعای عرفه امام حسین علیه السلام
كَفعَميّ در حاشيه كتاب‌ دعاي‌ «البلدُ الامين‌»، سيّد حسيب‌ نسيب‌ رضيّ الدّين‌ عليّ بن‌ طاووس‌ قدَّس‌اللهُ روحَه‌ در كتاب‌ «مصباح‌ الزّآئر» آورده‌ است‌ كه‌:
بِشر و بشير دو پسر غالِب‌ أسديّ روايت‌ نموده‌اند كه‌ امام‌ حسين‌ بن‌ عليّ بن‌ أبي‌طالب‌ عليهم‌ السّلام‌ در عصر روز عرفه‌ از چادر خود در سرزمين‌ عرفات‌ بيرون‌ آمد با حالت‌ تذلّل‌ و تخشّع‌، و آرام‌ آرام‌ آمد تا اينكه‌ وي‌ و جماعتي‌ از اهل‌ بيت‌ وي‌ و پسرانش‌ و غلامانش‌ در حاشيه چپ‌ كوه‌ عرفات‌ جبلُ الرّحمه رو به‌ بيت‌ الله‌ الحرام‌ وقوف‌ نمودند . سپس‌ دو دست‌ خود را مانند مسكيني‌ كه‌ طعام‌ طلبد در برابر صورتش‌ بلند كرد و خواند اين‌ دعا را: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي‌ لَيْسَ لِقَضَآئِهِ دَافِعٌ ـ تا آخر دعاء كه‌ به‌ يَا رَبِّ يَا رَبِّ يَا رَبِّ مختوم‌ مي‌شود ، و فقرات‌ إلَهي‌ أنَا الْفَقيرُ في‌ غِنايَ تا آخرش‌ در آن‌ موجود نمي‌باشد .
سيّد ابن‌ طاووس‌ در كتاب‌ «مصباحُ الزّآئر» در بحث‌ زيارت‌ روز عرفه‌ ، روايت‌ بشر و بشير را كه‌ از قبيله بني‌أسد بوده‌اند به‌ همان‌ طريقي‌ كه‌ ما از حاشيه «البلد الامين‌» نقل‌ كرديم‌ روايت‌ مي‌كند ، سپس‌ اين‌ دعا را طبق‌ مضمون‌ «البلدالامين‌» روايت‌ كرده‌ است‌.«بحار الانوار» طبع‌ كمپاني‌، ج‌ 20 ، بابُ أعمال‌ خصوصِ يومِ عرفة‌ و ليلتِها
اين‌ گفتار مجلسي‌ (ره‌) بود در «بحار الانوار». سپس‌ پس‌ از بيان‌ چند دعاي‌ ديگر از سيّد ابن‌ طاووس‌ در روز عرفه‌ ، سيّد مي‌گويد: از دعاهائي‌ كه‌ در روز عرفه‌ شرف‌ صدور يافته‌ است‌ ، دعاي‌ مولانا الحسين‌ بن‌ عليّ صلوات‌ الله‌ عليه‌ مي‌باشد: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي‌ لَيْسَ لِقَضَآئِهِ دَافِعٌ وَ لَا لِعَطَآئِهِ مَانِعٌ.
در اينجا ابن‌ طاووس‌ اين‌ دعاي‌ مفصّل‌ حضرت‌ را نقل‌ مي‌كند با دنباله آن‌: إلَهي‌ أنَا الْفَقيرُ في‌ غِنايَ فَكَيْفَ لَا أكونُ فَقيرًا في‌ فَقْري‌ ـ تا آخر آن‌ كه‌ به‌: أمْ كَيْفَ تَغيبُ وَ أنْتَ الرَّقيبُ الْحاضِرُ ، إنَّكَ عَلَي‌ كُلِّ شَيْءٍ قَديرٌ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَحْدَهُ پايان‌ مي‌يابد.
سپس‌ مجلسيّ (ره‌) گويد: » اين‌ دعا را كفعمي‌ ايضاً در «البلد الامين‌» و ابن‌ طاووس‌ در «مصباح‌ الزّآئر» اورده است، وليكن‌ در آخر اين‌ دعا در آن‌ دو كتاب‌ به‌ اندازه تقريبيِ يك‌ ورق‌ موجود نمي‌باشد؛ و آن‌ از عبارت‌: إلَهي‌ أنَا الْفَقيرُ في‌ غِنايَ تا آخر دعا مي‌باشد.
و امّا مرحوم‌ محدّث‌ قمّي‌ پس‌ از نقل‌ اين‌ دعا تا يَا رَبِّ يَا رَبِّ آورده‌ است‌ كه‌: آن‌ حضرت‌ مكرّر مي‌گفت‌: يَا رَبِّ ، و كسانيكه‌ دور آن‌ حضرت‌ بودند تمام‌ گوش‌ داده‌ بودند به‌ دعاي‌ آن‌ حضرت‌ و اكتفا كرده‌ بودند به‌ آمين‌ گفتن‌. پس‌ صداهايشان‌ بلند شد به‌ گريستن‌ با آن‌ حضرت‌ ، تا آفتاب‌ غروب‌ كرد، و بار كردند و روانه مشعر الحرام‌ شدند.

محدّث‌ قمّي‌ می گوید كه‌: كفعمي‌ دعاي‌ عرفه امام‌ حسين‌ عليه‌ السّلام‌ را در «بلد الامين‌» تا اينجا نقل‌ فرموده‌ «البلد الامين‌» شيخ‌ إبراهيم‌ كفعمي‌، ناشر مكتبه صدوق‌ ـ طهران‌ ، ص‌ 251 تا ص‌ 258
و علاّمه مجلسي‌ در «زادالمعاد «زاد المعاد» علاّمه‌ ملاّ محمّد باقر مجلسي‌ ‌از طبع‌ قديم‌ با خطّ أحمد تبريزي‌ ، ص‌ 91 تا ص‌ 96 ؛ اين‌ دعاي‌ شريف‌ را موافق‌ روايت‌ كفعمي‌ ايراد نموده است.

درباره پسران غالب اسد،که در صدر راویان این دعا امده اند باید گفت: آن چه در كتاب‌هاي رجالي آمده است، پسران غالب بن بشر اسدي كه ابن اثير غالبرا از صحابه دانسته‌است (1).
برخي بزرگان درمورد بشر بن غالب الاسدي الكوفي چيزي نگفته‌اند و عدّه‌اي او را مجهول دانسته‌اند. در تنقيح‌المقال آمدهاست كه: شيخ ‌(ره) او را از اصحاب امام حسين ـ عليه السلام ـ و امام سجاد ـ عليهالسلام ـ دانسته و به دنبال آن آورده: ظاهر اين است كه بشر بن غالب الاسدي الكوفي امامي است اما حال او مجهول است (2)در اصول كافي هم از او روايت نقل شده است. برخي او را از اصحاب اميرالمؤمنين ـ عليهالسلام ـ و اصحاب امام حسين‌(ع) و امام سجاد(ع) دانسته است (3) و در مورد وثاقت يا عدم وثاقت او ساكت ماندهاست.
در مورد شخصيت بشير ابن غالب الاسدي الكوفي هم كتاب‌هاي رجالي بهطور صريح و محكم سخن نگفته‌اند. در موسوعه رجاليه آمده است: بشير مشترك است بينرجال حديث؛ ولي هيچ كدام توثيق نشده‌اند. هم‌چنين آمده است: از او از امام حسين‌ ـعليه السلام ـ در كافي روايت نقل شده است. او كسي است كه دعاي عرفه را از امامحسين‌ ـ عليه السلام ـ روايت كرده است (4). در جاي ديگر آمده: بشير بن غالب الاسدي الكوفي مجهولٌ(5).عده‌اي از رجاليون در مورد وثاقت ياعدم وثاقت او سكوت كرده‌اند و يا نام او را ذكر نكرده‌اند.
البته برخی از محدثينبزرگوار، يقين به سنداين نيايش ندارند، ولي طبق اصل معروف: «دلالته تغني عن السند» در اين جا جاري است.
یعنی گاهي مفهوم و دلالت و محتواي حديث به قدري با عظمت و مطابقاصول است كه از سند بي‌نياز و احتياجي به آن وجود ندارد. بديهي است كه نظير مضاميناين نيايش در عالي‌ترين درجه‌ي حكمت و عرفان اسلامي را جز انبياي عظام و ائمهمعصومين(ع) نمي‌توانند بيان نمايند.(6)بيشتر دعاهاي موجود، از باب بي‌نظير بودن در مضامين و معنامورد وثوق قرار مي‌گيرند.
ایه الله جوادي آملي (7) می فرمایند: اشكالي ندارد كه از مضامين و معناي بلند آن درعرصه‌هاي اجتماعي و اخلاقي استفاده ببريم(8)و طبق اصل «دلالته تغني عن السند» از آن بهره ببريم. احاديثشريف نبوي(ص)، نهج البلاغه شريف، صحيفه سجاديه و بسياري از دعاها چنين سرنوشتيدارند و طبق اين اصل دلالت مورد پذيرش قرار مي‌گيرند. بلي در مسايل فقهي و بيان حكمشرعي اثبات سند و سندشناسي بسيار مهم است. تازه در مسايل فقهي هم گاهي روايات مرسلهو غير معتبر مؤيد روايات ديگر قرار مي‌گيرند و از اين حيث مورد استناد و استفادهقرار مي‌گيرد. مبناها هم در اين راستا مؤثر مي‌باشد و نسبت به هم فرق مي‌كنند. آنچهدر پايان قابل بيان است اين است كه درست است كه برخي از محدثين بزرگوار و رجاليونيقين برسند اين نيايش ندارند و بر راوي آن اشكال مي‌كنند و لي دلالت آن‌طوري است كهبوي عصمت مي‌دهد و يك مضمون و دلالت بي‌نظير اين گونه، آن هم در قالب نيايش جز درتوان معصوم‌(ع) و انبياء عظام نمي باشد. و وقتي دلالت يك متني اين‌قدر محكم و قوي وبلند باشد هم مورد تأييد ساير معصومين(ع) قرار مي‌گيرد و هم عقل برهاني آن را بهمعصوم ـ عليه السلام ـ مستند مي‌كند و به معصوم(ع) نسبت مي‌دهد. ازشيخ محمّد حسين كاشفالغطاءرحمه اللّه در مورد يكى از دعاها مىپرسند، با صراحت پاسخ مىدهد: قوّت متن كاشف از قطعيّت صدور آن از معصوم است، گرچه سندى نداشته باشيمالفردوس الأعلى:ص 76.
اگر طبق اخبارعرض(9)متن دعاي عرفه بر قرآن شريفهم عرضه شود، يقيناً با روح قرآن همخواني دارد و هماهنگ است و مورد تأييد قرآن شريفمي‌باشد. انتساب اين دعا به امام حسين ـ عليه السلام ـ داراي شهرت هم هست. ممكن هم استسند يك حديث يا متن در دست باشد ولي متن آن اضطراب داشته و با روح قرآن سازگارنباشد و مردود شمرده شود. ليكن مضامين دعاي عرفه با روح قرآن و روايات ناسازگار بهنظر نمي رسد.

(1). مامقاني، تنقيح المقال فيعلم‌الرجال، بي‌جا، بي‌تا، ج2، ص365.
(2). همان، ج1، ص174.
(3) . خويي، سيّد ابوالقاسم، معجم الرجال الحديث، بيروت، الطبعةالثالثة، 1403ق، ج3، ص320.
(4) ترابي، علي‌اكبر، الموسوعة الرجاليه الميسرة، قم، مؤسسة الامام الصادق(ع)، الطبعةالثالثة، 1424ق، ص62.
(5). جواهري، محمد، المفيد من معجم الرجال الحديث، قم، محلاتي، الطبعة الاولي، 1417ق،ص86ـ88.
(6) جعفري، محمد تقي،نيايش امام حسين(ع) صحراي عرفات، تهران، مؤسسه نشر آثار علّامه، چاپ چهارم، 1382ش،ص29.
(7) . حر عاملي، وسايلالشيعه، ج12، باب 49 و ج1، ص150ـ155(8) جوادي آملي، عبدالله، خارج فقه ـ مكاسب محرمه، تاريخ 10/8/1380.
(9) وسائل الشيعه،جوان‌ 18، باب 9، از ابواب صفات قاضي، ص 89.