جمع بندی چرا به ابلیس مهلت داده شد؟

تب‌های اولیه

14 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا به ابلیس مهلت داده شد؟

به نام خدا
سوالی که برایم پیش آمده این است که چرا خدا به ابلیس تا قیامت مهلت داد؟
درست که او شش هزار سوال عبادت کرده بود، و آیا این پاداش عبادت او بود؟
پس چرا وقتی ما خواسته ای داریم و اجابت نمی شود می گوییم حکمت این طور بوده.
یا اینکه خدا در قران می فرماید بسیار چیزهایی که شما می خواهید و به ضررتان است و..
پس خدا که می دانست او قصد گمراه کردن انسانها را دارد ، چرا به او فرصت داد؟
حتی با این فرصت خود ابلیس هم به گناهانش افزوده می شود...
خدا که نسبت به همه ی مخلوقات (حتی خود ابلیس) رحمت عام دارد،پس چرا به او مهلت داد؟
حال می توان گفت که او عبادتهایش خالصانه نبوده و با این فرصت پاداش اعمالش در دنیا به او داده میشود؟
و اگر چنین بود پس چرا هم نشین ملایکه بوده است؟


با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد جلیل

zah94;773432 نوشت:
به نام خدا
سوالی که برایم پیش آمده این است که چرا خدا به ابلیس تا قیامت مهلت داد؟
درست که او شش هزار سوال عبادت کرده بود، و آیا این پاداش عبادت او بود؟


با سلام
شيطان بعد از انجام آن گناه، سعادت و نجات خود را در جهان ديگر به كلى به خطر انداخت و دانست که راه جز جهنم ندارد لذا در برابر عباداتى كه كرده بود، تقاضاى عمر طولانى در اين دنيا كرد كه طبق قانون عدالت پروردگار، اين تقاضا پذيرفته شد و خداوند تا قیامت به او مهلت داد البته توجه داشته باشید که ظاهر نشان می دهد که مهلت خداوند برای تاخیر عذاب او بود نه برای گمراه نمودن بندگانش. هرچند خداوند این را می دانست که او قصد دارد تا در این فرصت بندگان را گمراه کند لذا می بینیم که شیطان بلا فاصله بعد از مهلت گرفتن به خداوند عرضه می دارد که در این مدت زمانی به گمراه کردن بندگان مشغول خواهد شد.
حال ممکن است این سوال پیش آید که چرا خداوند مانع او نشد و این درخواست را اجابت نمود با اینکه در ظاهر اجابت این درخواست مخالف مصلحت بندگان است
پاسخ این سوال نیز مشخص است

وجود شيطان براى پويندگان راه حق نه تنها زيانبخش نيست، بلكه رمز تكامل نيز محسوب مى ‏شود، زيرا وجود يك دشمن قوى در مقابل انسان، باعث پرورش و ورزيدگى او مى ‏گردد، و اصولا هميشه تكامل ها در ميان تضادها به وجود مى‏ آيد، و هيچ موجودى راه كمال را نمى ‏پويد مگر اينكه در مقابل ضد نيرومندى قرار گيرد.


نتيجه اينكه شيطان گرچه به حكم آزادى اراده در برابر اعمال خلاف خود مسئول است، ولى وسوسه ‏هاى او، زيانى براى بندگان خدا و آنهايى كه مى‏ خواهند در راه حق گام بردارند نخواهد داشت، بلكه به طور غير مستقيم براى آنها ثمربخش خواهد بود.

حتى قطع نظر از وجود شيطان در درون خود ما، غرائز مختلفى وجود دارد، كه چون در برابر نيروهاى عقلانى و روحانى قرار گيرند، يك ميدان تضاد را تشكيل مى ‏دهند كه در اين ميدان پيشرفت و تكامل و پرورش وجود انسان صورت مى‏ گيرد، ادامه حيات شيطان نيز تقويت مبانى اين تضاد است، به تعبير ديگر هميشه وجود يك راه راست با توجه به خطوط انحرافى پيرامون آن مشخص مى‏ شود و تا چنين مقايسه‏ اى در ميان نباشد، راه راست بازشناخته نخواهد شد.



zah94;773432 نوشت:
پس چرا وقتی ما خواسته ای داریم و اجابت نمی شود می گوییم حکمت این طور بوده.
یا اینکه خدا در قران می فرماید بسیار چیزهایی که شما می خواهید و به ضررتان است و..
پس خدا که می دانست او قصد گمراه کردن انسانها را دارد ، چرا به او فرصت داد؟

پاسخ این سوال نیز با توجه به مطالب قبل مشخص شد که فرصت دادن به شیطان در مسیر کمال بندگان موثر و مفید بود.

zah94;773432 نوشت:
خدا که نسبت به همه ی مخلوقات (حتی خود ابلیس) رحمت عام دارد،پس چرا به او مهلت داد؟
حال می توان گفت که او عبادتهایش خالصانه نبوده و با این فرصت پاداش اعمالش در دنیا به او داده میشود؟
و اگر چنین بود پس چرا هم نشین ملایکه بوده است؟

خداوند در کنار رحمت، عدالت نیز دارد زمانی که شیطان تمرد نمود و حاضر به مطیع بودن نشد عذاب را در برابر خود دید و لذا او در خواست خود را اینگونه ارائه داد.
خداوند نیز از در رحمت و عدالت، به او مهلت داد تا علاوه بر اینکه رحمت الهی را تجربه کند -یعنی تاخیر در عذاب- عدالت نیز در مورد او انجام شده باشد.[/]

جلیل;774213 نوشت:
شيطان بعد از انجام آن گناه، سعادت و نجات خود را در جهان ديگر به كلى به خطر انداخت و دانست که راه جز جهنم ندارد

به نام خدا
با سلام و عرض سپاس
آیا گناه ابلیس از بخشش خدا بزرگتر بود (نعوذبالله)؟ پس چرا خدا به انسانها مهلت برگشت و توبه میدهد؟
آیا او قبلا هم دچار گناه شده بود و این آخرین حجت خدا بر او بود؟
هر انسانی هم دچار گناه میشود ولی ناامیدی از رحمت خدا خود از بزرگترین گناهان است.
مگر نه اینکه او هر گناهکاری را که توبه کند میبخشد؟

جلیل;774216 نوشت:
خداوند نیز از در رحمت و عدالت، به او مهلت داد تا علاوه بر اینکه رحمت الهی را تجربه کند -یعنی تاخیر در عذاب- عدالت نیز در مورد او انجام شده باشد.

به نام خدا
من شنیده ام که اگر مرتکب گناه شویم ولی توبه نکنیم، در عوض خدا نعمتش را گسترده تر کند باید بترسیم.
این مهلت خود باعث افزایش گناه و در نتیجه افزایش عذاب میشود.
خدا مهربان است چون وقتی ما چیزی را که به ضرر ماست از او طلب کنیم به ما نمی دهد.این از رحمت خداست.

zah94;774269 نوشت:
به نام خدا
با سلام و عرض سپاس
آیا گناه ابلیس از بخشش خدا بزرگتر بود (نعوذبالله)؟ پس چرا خدا به انسانها مهلت برگشت و توبه میدهد؟
آیا او قبلا هم دچار گناه شده بود و این آخرین حجت خدا بر او بود؟
هر انسانی هم دچار گناه میشود ولی ناامیدی از رحمت خدا خود از بزرگترین گناهان است.
مگر نه اینکه او هر گناهکاری را که توبه کند میبخشد؟

با سلام

همانگونه که می دانید توبه، نسبت به گناهان و افراد، مختلف می شود به این معنا که از یک فرد یا یک گناه توبه ممکن است زودتر پذیرفته شود و از فرد و گناهی دیگر، دیرتر.

لذا گناه ابلیس را خصوصاً با توجه به جایگاه ای داشت، نباید کم شمرد و چه بسا ابلیس در زعم خود بزرگی این گناه را غیر قابل بخشش هم دانسته باشد.

با این حال قبول داریم که رحمت الهی بسیار است اما ابلیس، حاضر به توبه و درخواست عفو نشد (حال چه رحمت الهی را آنقدرنمی دانست یا آنکه غرور و کبر او اجازه نمی داد در خواست بخشش کند کما اینکه در برخی روایات به آن اشاره شده است) و راه مقابله با خدا را انتخاب کرد و چه بسا اگر طلب عفو می کرد و عبادات شش هزار ساله را وسیله برای بخشش خود قرار می داد بخشیده می شد ولی او حاضر به این امر نشد و به جای بازگشت، تصمیم به مقابله با خدا را گرفت.

zah94;774271 نوشت:
به نام خدا
من شنیده ام که اگر مرتکب گناه شویم ولی توبه نکنیم، در عوض خدا نعمتش را گسترده تر کند باید بترسیم.
این مهلت خود باعث افزایش گناه و در نتیجه افزایش عذاب میشود.
خدا مهربان است چون وقتی ما چیزی را که به ضرر ماست از او طلب کنیم به ما نمی دهد.این از رحمت خداست.

بله، گاه انسان با ارتکاب گناهان به مرحله ای می رسد که مستحق مجازات استدارج می گردد البته یک طرف مجازات استدراج، افزایش عذاب است اما طرف دیگر آن امید تنبه و بیداری برای فرد است. لذا در بحث استدارج نیز رحمت الهی نهفته است.

به عبارت دیگر خداوند گناهكاران و طغيانگران جسور و زورمند را طبق يك سنت، فورا گرفتار مجازات نمى ‏كند، بلكه درهاى نعمت ها را به روى آنها مى‏ گشايد، هر چه بيشتر در مسير طغيان گام بر مى‏ دارند، نعمت خود را بيشتر مى‏ كند، و اين از دو حال خارج نيست، يا اين نعمت ها باعث تنبه و بيداريشان مى‏ شود، كه در اين حال برنامه" هدايت الهى" عملى شده، و يا اينكه بر غرور و بى خبريشان مى‏ افزايد در اين صورت مجازاتشان به هنگام رسيدن به آخرين مرحله، دردناكتر است، زيرا به هنگامى كه غرق انواع ناز و نعمتها مى ‏شوند خداوند همه را از آنها مى ‏گيرد و طومار زندگانى آنها را در هم مى‏ پيچد و اين گونه مجازات بسيار سخت ‏تر است.


دقت داشته باشید که مجازات استدراج چیزی جز نتیجه ی عمل خود انسان نیست و خود اوست که بر مرحله ای می رسد که در این سنت الهی قرار می گیرد.


جلیل;774500 نوشت:
لذا در بحث استدارج نیز رحمت الهی نهفته است.

به نام خدا
با سلام و عرض سپاس
پس اینکه [="#800080"][="#FF0000"]ذات خدا از صفات خدا جدا نیست[/][/]، یعنی همین.
یعنی در هر فعل خدا ، همه ی صفاتش وجود دارد. همزمان که رحمت اوهست ، حکمت او، قدرت او ، علم او و...نیز هست.
این ما هستیم که با انتخاب مسیرمون دچار عذاب یا پاداش می شویم.
با تشکر

zah94;774912 نوشت:
به نام خدا
با سلام و عرض سپاس
پس اینکه ذات خدا از صفات خدا جدا نیست، یعنی همین.
یعنی در هر فعل خدا ، همه ی صفاتش وجود دارد. همزمان که رحمت اوهست ، حکمت او، قدرت او ، علم او و...نیز هست.
این ما هستیم که با انتخاب مسیرمون دچار عذاب یا پاداش می شویم.
با تشکر

با سلام و خسته نباشید

مقصود از توحید صفات یا همان زائد و جدا نبودن صفات از ذات به این معناست که تمام صفات خداوند متعال به يك حقيقت بازمى‏ گردد. در مورد خداوند صفت علم جداى از قدرت خداوند نيست و صفت قدرت جداى از شجاعت نيست و صفت ازليّت جداى از علم و قدرت و شجاعت نمى‏ باشد.


البته در مقام انتزاع ما گاه بین این صفات تفکیک قائل می شویم و می گوییم خداوند الان نسبت به فلان شی فلان صفت را به فعلیت رسانده و فلان صفت را به فعلیت نرسانده است و این در حالی بیان می شود که در حقیقت این صفات جدای از هم نیستند و به یک حقیقت باز می گردند.


به عنوان مثال اگر در یک زمان خداوند نسبت به یک موجود رحمت محض داشت (و ما از فعل خداوند نسبت به آن موجود صفت رحمت را انتزاع کردیم) معنای آن این نیست که خداوند نسبت به همان موجود در همان لحظه نیز غضب هم کرده است (و ما صفت غضب را نیز انتزاع کنیم) هر چند رحمت و غضب به یک حقیقت باز می گردد و این دو جدای از ذات و حقیقت خدا نیستند.


جلیل;775024 نوشت:
اگر در یک زمان خداوند نسبت به یک موجود رحمت محض داشت (و ما از فعل خداوند نسبت به آن موجود صفت رحمت را انتزاع کردیم) معنای آن این نیست که خداوند نسبت به همان موجود در همان لحظه نیز غضب هم کرده است (و ما صفت غضب را نیز انتزاع کنیم) هر چند رحمت و غضب به یک حقیقت باز می گردد و این دو جدای از ذات و حقیقت خدا نیستند.

به نام خدا
با سلام و عرض تشکر از پاسخگویی شما
آیا غضب جزو صفات سلبی محسوب نمی شود؟

zah94;775081 نوشت:
آیا غضب جزو صفات سلبی محسوب نمی شود؟

با سلام

مراد از صفات سلبی، صفاتی است که ما خداوند را بریّ و منزه از آنها می دانیم و قائل هستیم در خداوند وجود ندارد مثل جسم بودن.

اما غضب نمی تواند یک صفت سلبی باشد چون می بینیم خداوند در چند جای قرآن این صفت را برای خود مطرح ساخته است :


[=2 Badr]وَ مَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فيها وَ [=2 Badr]غَضِبَ‏ [=2 Badr]اللَّهُ‏ عَلَيْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظيماً (93)

البته این نکته را [=2 Badr]مد نظر داشته باشید که غضب در خداوند با غضب[=2 Badr] در مخلوقات او تفاوت دارد

[=2 Badr] مثلًا مى‏ گوئيم خداوند، گنهكاران را «[=2 Badr]غضب‏» مى‏ كند، يعنى همچون يك شخص غضبناك با آنها رفتار مى‏ نمايد، وگرنه خشم و غضب كه به معنى هيجان و برآشفتگى نفس آدمى است، در مورد [=2 Badr][=2 Badr]خدا [=2 Badr]هرگز صادق نيست.

پرسش:

چرا خداوند با اینکه می دانست شیطان قصد گمراه کردن انسان را دارد تا قیامت به او فرصت داد؟



پاسخ:

شيطان بعد از تمرد نسبت به فرمان الهی، سعادت و نجات خود را در جهان ديگر به كلى به خطر انداخت و دانست که راهی جز جهنم ندارد لذا در برابر عباداتى كه كرده بود، تقاضاى عمر طولانى در اين دنيا كرد كه طبق قانون عدالت پروردگار، اين تقاضا پذيرفته شد و خداوند تا قیامت به او مهلت داد البته باید توجه کرد که ظاهر امر نشان می دهد مهلت خداوند برای تاخیر عذاب او و اجابت درخواستش در برابر عبادت های او بود نه برای گمراه نمودن بندگانش. هرچند خداوند این را می دانست که او قصد دارد تا در این فرصت بندگان را گمراه کند لذا می بینیم که شیطان بلا فاصله بعد از مهلت گرفتن به خداوند عرضه می دارد که در این مدت زمانی به گمراه کردن بندگان مشغول خواهد شد.
حال ممکن است این سوال پیش آید که چرا خداوند مانع او نشد و این درخواست را اجابت نمود با اینکه در ظاهر اجابت این درخواست مخالف مصلحت بندگان است؟
پاسخ این سوال نیز مشخص است


وجود شيطان براى پويندگان راه حق نه تنها زيانبخش نيست، بلكه رمز تكامل نيز محسوب مى ‏شود، زيرا وجود يك دشمن قوى در مقابل انسان، باعث پرورش و ورزيدگى او مى ‏گردد، و اصولا هميشه تكامل ها در ميان تضادها به وجود مى‏ آيد، و هيچ موجودى راه كمال را نمى ‏پويد مگر اينكه در مقابل ضد نيرومندى قرار گيرد.


نتيجه اينكه شيطان گر چه به حكم آزادى اراده در برابر اعمال خلاف خود مسئول است، ولى وسوسه ‏هاى او، زيانى براى بندگان خدا و آنهايى كه مى‏ خواهند در راه حق گام بردارند نخواهد داشت، بلكه به طور غير مستقيم براى آنها ثمربخش خواهد بود.

حتى قطع نظر از وجود شيطان در درون خود ما، غرائز مختلفى وجود دارد، كه چون در برابر نيروهاى عقلانى و روحانى قرار گيرند، يك ميدان تضاد را تشكيل مى ‏دهند كه در اين ميدان پيشرفت و تكامل و پرورش وجود انسان صورت مى‏ گيرد، ادامه حيات شيطان نيز تقويت مبانى اين تضاد است، به تعبير ديگر هميشه وجود يك راه راست با توجه به خطوط انحرافى پيرامون آن مشخص مى‏ شود و تا چنين مقايسه‏ اى در ميان نباشد، راه راست بازشناخته نخواهد شد.



موضوع قفل شده است