جمع بندی اهل نماز و روزه بودن یا نبودن و رسیدن به مقامات بالاتر

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اهل نماز و روزه بودن یا نبودن و رسیدن به مقامات بالاتر

ما در زندگی کسایی داریم که اهل نماز یا روزه و.... نبودند ولی با نظر اهل بیت و... به مقامات بالایی رسیدند مانند علی کندابی ورسول ترک و .... ولی افرادی هستند که اهل دین و دیانت و نماز و روزه هستند ولی در زمان پاان عاقبت بخیر نشدند این بحث چگونه است آیا با منطق خدا سازگاری دارد؟

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد صفا

taghani;627133 نوشت:
ما در زندگی کسایی داریم که اهل نماز یا روزه و.... نبودند ولی با نظر اهل بیت و... به مقامات بالایی رسیدند مانند علی کندابی ورسول ترک و .

با سلام و عرض ادب

پاسخ اجمالی

دو دسته مورد نظر را می توان جزء دو گروه زیر محسوب نمود.
افرادی که عاقبت بخیر می شوند: با مطالعه زندگی امثال این بزرگواران متوجه تاثیر گذاری سه عامل عمده می شویم: محبت اهل بیت، توفیق توبه، جبران گذشته!

توضیح: این افراد در اثر محبتی که به اهل بیت داشته اند توفیق توبه را پیدا نموده و گذشته خود را جبران می نمایند. و بعد توبه و اصلاح گذشته و انجام واجبات( نماز و روزه و...) و ترک محرمات به مقامات بالایی می رسند. در این افراد توجه به محبّت اهل بیت زمینه ساز توبه ایشان می گردد. ولی وصول به مراتب عالی نتیجه توجهاتی است که به اوامر و نواهی الهی دارند.

افرادی که عاقبت به خیر نمی شوند: عوامل مختلفی در سرنوشت آنها دخالت دارد ولی نقطه اشتراک همه آنها وجود یک ضعف عمده در عقیده یا عمل است که این ضعف در طول زمان به قدری تقویت می شود که نهایتا ضربه ای اساسی به ایمان افراد وارد می نماید.

تکمیل
هر دو گروه دقیقاً منطبق با قوانین سعادت و شقاوت پیش رفته اند، سنت خدا بر این تعلّق گرفته که با فراهم آوردن اسباب سعادت ، آدمی اهل نجات و با فراهم آمدن اسباب شقاوت، انسان هلاک گرذد.

با سلام و عرض ادب

مقدمه
نظام حاکم بر دنیا نظام اسباب و مسببات است و هر گونه تغییری در عالم بخاطر تغییر اسباب رخ می دهد . این نظام اسباب و علل در تغییر سرنوشت آدمی و جامعه نیز جاری و ساری است چنانکه فرمود:«إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ»(رعد:11)اگر تغییری در سرنوشت اننسانها مشاهده می کنیم، این تغییر نتیجه تغییری است که انسانها در وجود خود ایجاد نموده اند. لذا سعادت و شقاوت انسانها امری کاملا اختیاری است. البته وظیفه انسانها دقت در شناسایی و فراهم نموده اسباب سعادت و دوری از اسباب گمراهی است.

محبت اهل بیت عامل سعادت
یکی از عوامل سعادت محبت اهل بیت است تاکیدات فراوانی بر محبت اهل بیت در روایات وجود دارد محبت واقعی اهل بیت به استناد روایات محبتی است که زمینه توبه و عمل صالح باشد. در ضمن روایتی به آثار محبت اهل بیت اشاره می نماییم.
قَالَ النَّبِي‏: «مَنْ‏ مَاتَ‏ عَلَى حُبِ‏ آلِ مُحَمَّدٍ مَاتَ شَهِيداً أَلَا وَ مَنْ‏ مَاتَ‏ عَلَى حُبِ‏ آلِ مُحَمَّدٍ مَاتَ مَغْفُوراً أَلَا وَ مَنْ‏ مَاتَ‏ عَلَى حُبِ‏ آلِ مُحَمَّدٍ مَاتَ تَائِباً أَلَا وَ مَنْ‏ مَاتَ‏ عَلَى حُبِ‏ آلِ مُحَمَّدٍ مَاتَ مُؤْمِناً مُسْتَكْمِلَ الْإِيمَانِ أَلَا وَ مَنْ‏ مَاتَ‏ عَلَى حُبِ‏ آلِ مُحَمَّدٍ بَشَّرَهُ مَلَكُ الْمَوْتِ بِالْجَنَّةِ ثُمَّ مُنْكَرٌ وَ نَكِيرٌ أَلَا وَ مَنْ‏ مَاتَ‏ عَلَى حُبِ‏ آلِ مُحَمَّدٍ فُتِحَ لَهُ فِي قَبْرِهِ بَابَانِ إِلَى الْجَنَّةِ أَلَا وَ مَنْ‏ مَاتَ‏ عَلَى حُبِ‏ آلِ مُحَمَّدٍ جَعَلَ اللَّهُ قَبْرَهُ مَزَارَ مَلَائِكَةِ الرَّحْمَةِ أَلَا وَ مَنْ‏ مَاتَ‏ عَلَى حُبِ‏ آلِ مُحَمَّدٍ مَاتَ عَلَى السُّنَّةِ وَ الْجَمَاعَةِ .....»[1]
افرادی مثل رسول ترک با حفظ احترام اهل بیت، توفیق توبه پیدا نموده و به مراحل والایی رسیدند. و این طبق سنت الهی است. در حدیثى از امیرالمؤمنین على(علیه السلام) وارد شده: «انکم ان اغتنمتم صالح الاعمال، نلتم عن الاخرة نهایة الآمال؛ تحقیقا چنین است که اگر شما اعمال صالح را مغتنم شمرید به آن غایت بلند آرزوهاى اخروى خواهید رسید»[2] امثال ایشان قدر محبتی را که به اهل بیت داشتند را دانستند اهل بیت نیز توفیق توبه را برای ایشان فراهم نمودند.

جریان توبه علی گندابی

شب اول محـــــــرم بــــــود،شیخ حسن رفته بود به یکی از دهات اطراف همدان برای روضه خوانی، هنگام برگشت قدری دیر کرده بود و درب دروازه شهر را بسته بودند. نه امکان برگشت به ده را داشت و نه صبر بر پشت دروازه، در زد، متوجه شد علی گنــــدابی در حال مستی قداره بسته پشت در مشغول داد و فریاد است. چاره ای نبود، مجدد در زد، در باز شد وقتی چشم علی گنــــــدابی به شیخ افتاد گفت آشیخ حسن این وقت شب اینجا چه میکنی؟
گفتم: رفته بودم ده روضه بخونم.
گفت: شما هم مسخره کردین هر روز روضه روضه روضه.
گفتم: علی امروز با همه وقتا فرق میکنه.
گفت: چه فرقی میکنه؟
گفتم: امشب شب اول محرمه. تا علی این را شنید با سر به در و دیوار کوبید و تکرار کرد، علی محرم آمد و تو مشروب خوردی.
ای بی‌حیا!
پس از چند دقیقه رو به من کرد و گفت باید همین الان برام روضه بخونی. چون مست بود نمی خواستم براش روضه بخونم، اما هر چه کردم نشد. تهدید کرد. در آخر گفتم منبــــــر ندارم. دیدم خم شد و گفت بشین روی کمر من و بخون.
چاره ای نبود نشستم و شروع کردم به مقـــــدمه خواندن.
ناگهان با عصبانیت بلند شد و فریاد زد معطلم نکن مستقیم برو در خونه قمر منیر بنی هاشم ابوالفضل العباس(ع). بگو عــــــلی اومده. من هم شروع کردم.
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد، سقای حسین سید و سالار نیامد
دیدم که هی بالا و پایین میرم، دقت کردم دیدم علی گنـــــدابی مست لایعقل داره به پهنای صورت اشک می‌ریزه و التماس می‌کنه.
خلاصه روضه که تمام شد بلند شد اشکاشو پاک کرد و از من تشکر کرد و گفت: ممنونتم میتونی یک کار دیگر هم برام انجام بدی، من خجـــالت می‌کشم؟
گفتم: چه کاری؟
گفت: رو به نجف وایستا و به آقا بگو که علی غـــــلط کرد. قول می‌ده دیگه لب به مشروب نزنه، قول می‌دم.
من هم همین کار رو براش انجام دادم و رفتم منزل.
صبح رفتم مسجد و بعد از مراسم به مردم مژده دادم که علی گنــــدابی توبه کرده و درست شده. هیچ‌کس باور نمی‌کرد.
رفتیم درب خانه اش تا مطلب ثابت بشه. در زدیم و همسرش در رو باز کرد.
گفتیــــم علی کجـــــاست؟
گفت نیمه شب اومد وسایلش رو برداشت رفت. گفت میرم ، یا درست می‌شم و برمیگردم و یا اگر درست نشدم ، دیگه بر نمی‌گردم.
پرسیدم کجـــــــــا رفت؟
همسرش گفت: علی گفت جایی جز کربـــــــــلا ندارم.
.........
علی گندابی مدتی را در کربـــــــلا بود. سپس راهی نجف شد. آرام آرام به آیت الله میرزای شیرازی نزدیک شد و ملازم او گشت. زمانی رسید که میرزای شیرازی که وارد حرم می‌شد اگر علی نبود صبر می‌کرد تا علی بیاد و بعد مشغول اقامه نماز جماعت می‌شد.
یک روز جمعه به میرزا خبر دادند که یکی از علما به رحمت خدا رفته است. میرزا دستور داد که زیر پای زایرین قبری را حاضر کنند ، در همین دالان باب قبله فعلی. بعد گفت که جنازه را بیاورید تا بین دو نماز ، نماز میت را بخوانیم و او را دفن کنیم.
نماز اول که تمام شد گفتند، آن عالم دوباره قلبش به کار افتاده است.
میرزا فکری کرد و گفت روی قبر را نپوشانید. حتما رازی و حکمتی در این مطلب نهفته است. نماز دوم هم تمام شد. افراد آمدند خدمت میرزا و گفتند، آقا میرزا، علی گنـــــــدابی سر از سجده بلند نمی کند آمدند هر چه کردند سر بلند نکرد. تکانش دادند و متوجه شدند که از دنیا رفته است و معلوم شد حکمت قبر کنده شده و دعای علی در سجده آخر نمازش[2].

نکته:


[/HR][1] - شعيري، محمد بن محمد، جامع الأخبار(للشعيري)، 1جلد، مطبعة حيدرية - نجف، چاپ: اول، بى تا. جامع الأخبار(للشعيري) ؛ ؛ ص166

[2] - منبع: http://jahannews.com/vdchqknx623ni-d.tft2.html

[3] -ليثى واسطى، على بن محمد، عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، 1جلد، دار الحديث - قم، چاپ: اول، 1376 ش. عيون الحكم و المواعظ (لليثي) ؛ ؛ ص174

با سلام و عرض ادب

عنوان شد برخی به سبب محبت اهل بیت توفیق توبه پیدا نمودند در این نوشته در باره توبه و آثار توبه و نقش آن در کسب مقامات معنوی گفتگو خواهیم نمود.

حقیقت توبۀ
توبه در لغت به معنای رجوع و بازگشت است[1] ، یعنی این که انسان راهی را برود و سپس آن راه را بر گردد، یعنی روح و نفس انسان که مدّتی از حیات خود را با یک سری از صفات و خصلت ها گذرانده و سپری کرده و با آن ها همدم بوده است، به دلیل یک انقلاب و تحول درونی آن­ها را ترک کند و بر گردد.

استغفار و توبه در کلام وحی
توبه و استغفار در قرآن-در قرآن، ذات پاك خداوند، 91 بار غفور، «بسيار آمرزنده» و 5 بار غفّار، «بسيار بخشنده» ياد شده و در آيات بسيارى، مردم به استغفار و طلب آمرزش از درگاه خدا دعوت شده‌اند. و بيش از 80 بار سخن از توبه و پذيرش توبه به ميان آمده است. در اينجا به ذكر چند آيه و نکات پیرامون آن مى‌پردازيم:

با وجود مغفرت خدا توبه چرا نه!
« اَفَلا يَتُوبُونَ اِلَى الله و يَستَغفِروُنَه و اللهُ غَفُورٌ رَحيم»[2] ؛ «آيا توبه نمى‌كنند و به سوى خدا باز نمى‌گردند و از او طلب آمرزش نمى‌نمايند. خداوند آمرزنده مهربان است».

بلافاصله باید توبه نمود
الف- «إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَ‏ يَتُوبُونَ‏ مِنْ قَرِيبٍ فَأُولئِكَ‏ يَتُوبُ‏ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ كانَ اللَّهُ عَلِيماً حَكِيما»[3]؛« اما خداى تعالى پذيرش توبه كسانى را به عهده گرفته كه از در نادانى اعمالى زشت انجام داده، سپس بدون فاصله زياد توبه كنند، و به سوى خدا برگردند، اينهايند كه خدا هم سويشان بر مى‏گردد، و خدا دانايى فرزانه است»
ب- «والّذين اِذا فَعَلوا فاحِشَة اَو ظلموا اَنفُسهم ذكروا الله فَاستَغفروا لِذُنوبِهم»[4]؛ «و از نشانه‌هاى پرهيزكاران آن است كه: هرگاه مرتكب عمل زشتى شوند، يا به خود ستم كنند، به ياد خدا مى‌افتند و براى گناهان خود از خدا طلب آمرزش مى‌كنند».

توبه وظیفه همگانی
6- « و تُوبُوا اِلى اللهِ جَمعياً اَيُّها المُؤمِنون»[5] ؛ «اى مؤمنان! همگى به سوى خدا باز گرديد».

پذیرش توبه
« و من يَعمَل سُوء او يَظلِم نَفسَه ثُمّ يَستغفِرِ الله يَجد الله غَفوراً رَحيماً»[6]؛ «كسى كه كار بدى انجام دهد، يا به خود ستم كند، سپس از خداوند طلب آمرزش نمايد، خداوند را آمرزنده و مهربان خواهد يافت».
«وَ هُو الّذى يَقبِلُ التَّوبَة مِن عِبادِه»[7] ؛ «و خدا كسى است كه توبه بندگانش را مى‌پذيرد».

مغفرت همه گناهان توبه کاران
«قُل يا عِبادِىَ الَّذينَ اسرفُوا على اَنفُسهِم لا تَقْنطوا مِن رَحمَة الله إنّ الله يَغفرُ الذُّنوبَ جَميعاً إنَّه هو الغَفورُ الرّحيم»[8] ؛ «بگو اى بندگان من كه بر خود اسراف و ستم كرده‌ايد، از رحمت خداوند نوميد نشويد كه خدا همه گناهان را مى‌آمرزد و او بسيار بخشنده و مهربان است».
«و هُو الَّذى يَقبلُ التَّوبَة عَن عِبادِه و يَعفُوا عَنِ السّيّئات»[9] ؛ «او كسى است كه توبه بندگانش را مى‌پذيرد و از گناهان مى‌گذرد».

ایمان و عمل صالح شرط پذیرش توبه
الف-« وعد الله الّذينَ آمَنوا و عَمِلوا الصّالِحاتِ لَهم مَغفِرةٌ و اجرٌ عظيم»[10] ؛ «خداوند به آنها كه ايمان آورده و عمل صالح انجام داده‌اند وعده آمرزش و پاداش عظيمى داده است».
ب- «إِلاَّ الَّذينَ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِكَ وَ أَصْلَحُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ»[11]؛ « مگر كسانى كه بعد از ارتكاب چنين كفرى توبه نموده و ما فات را جبران و اصلاح كنند كه خداى تعالى آفريدگار رحيم است»

توبه خالص
«يا ايّها الَّذينَ آمَنوا تُوبُوا اِلَى اللهِ تَوبَةً نَصُوحاً»[12] ؛ «اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد توبه حقيقى و خالص كنيد».

توبه کار محبوب خداوند است
8- «اِنَّ الله يُحِبُّ التَّوّابِين»[13] ؛ «قطعاً خداوند توبه كنندگان را دوست دارد».

نکته
از لطايف و نكات بسيار ظريف در نزديك بودن خدا به انسان اين كه در اين آيات خداوند ، امور را به ذات پاك خود، بدون واسطه نسبت داده است: بندگان من، درباره من، من نزديكم، مرا مى‌خواند، من پاسخ مى‌گويم، دعوت مرا اجابت كند، به من ايمان آورد و یا در اين آيات گاه با استفهام انكارى كه بيانگر تاكيد است، خداوند انسان‌ها را به سوى توبه و استغفار دعوت مى‌نمايد و با ذكر دو صفت "غفور" و "رحيم" بودنش، عواطف آن­ها را تحريك مى‌نمايد تا شايد به سوى خدا باز گردند و با آب استغفار، گناهانشان را بشويند و در پرتو توبه بر كمالات و فضايل انسانى خود بيفزايند.

مراحل توبه
می توان بر اساس آیات گذشته مراحل و شرایط مغفرت و پذیرش توبه از سوی خدا را فهمید؛
الف) باز گشت حقیقی به سوی خدا ( برای تحقق آن بالتبع باید ترك گناه، پشيمانى از گناه، تصميم بر انجام ندادن دوباره گناه صورت گیرد)
ب) ایمان و عمل صالح جدید (که در واقع تلافى و جبران گناه گذشته است)

نتایج توبه
بر اساس این آیات می توان نتایج زیر را برای توبه بیان نمود هر چند با مطالعه بیشتر آیات و روایات به مطالب بیشتری می توان دست یافت.
الف) توبه کار به فرمان الهی گردن نهاده است.
ب) توبه کار با عمل خویش اعتقاد عملی خویش را نسبت به غفاریّت و رحیمیّت و عمل به وعده خداوند و... اثبات نموده است
ج) خداوند بخاطر توبه گنهکار و امور فوق تمام گناهان توبه کار را می بخشد.
د) گنهکار بعد پذیرش توبه، به مقام حبّ الهی نائل می شود.


[/HR][1] - قرشى بنايى، على اكبر، قاموس قرآن، 7جلد، دار الكتب الاسلامية - تهران، چاپ: ششم، 1412ق، ج‏1، ص: 285

[2] - مائده:74

[3] - نساء:17

[4] - آل عمران: 135

[5] - نور:31

[6] - نساء:110

[7] - شوری: 25

[8] - زمر:53

[9] - شوری:25

[10]- مائده:9

[11]- آل‏عمران : 89

[12] - تحریم :8 ؛ امام صادق عليه السلام در تفسير واژه «نصوح» چنين فرمودند:هو الذَّنبُ الّذى لا يَعودُ فيه اَبداً(كافى، ج 2 ص 432)؛ آن توبه‌اى است كه هرگز به آن گناه باز نگردد. و امام هادى عليه السلام در معنى توبه نصوح فرمود:ان يكونَ الباطِنُ كالظاهِر و افضِل من ذلك (بحار، ج 6 ص 22) ؛ توبه نصوح، آن است كه باطن انسان مانند ظاهر بلكه بهتر از ظاهر باشد.

[13] - بقره:222

با سلام و عرض ادب
به تصریح متون دینی برخی عوامل زمینه ساز عاقبت به شری انسان می­شوند. در این مطلب به برخی از آنها اشاره می کنیم.

مهمترين عوامل سوء عاقبت

1) دنيا دوستی
«دنيا زدگي» از عوامل اصلي سوء عاقبت است. چنانكه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و اله) فرمود: «حُبُّ الدُّنْيَا رَأْسُ كُلِّ خَطِيئَةٍ وَ مِفْتَاحُ كُلّ سَيِّئَةٍ وَ سَبَبُ إِحْبَاطِ كُلِّ حَسَنَة؛ حب دنيا اساس هر خطا، و كليد هر گناه و سبب نابودي و ضايع شدن هر خوبي و حسنه‌‌اي است»[1] عشق به دنيا، زمینه ساز تمام بيماري­های معنوی ست، زيرا كه باعث غفلت از آخرت مى‏شود. و فرد غافل خود را رها از هر قید و بند می بیند و لغزش هایش بیشتر و بیشتر می شود.

2- اصرار بر گناه، زمینه ساز شقاوت
اگر دنیا دوستی انسان را به مرحله گناه کشاند و انسان اصرار بر گناه داشت آنگاه زمینه های سعادت در وجود او از بین رفته و امکان سعادت و عاقبت بخیری را از دست می دهد. امام صادق «صلوات الله عليه» با اشاره به این حقیقت می فرمایند :« اِذا اَذنَبَ الرَّجُلُ خَرَجَ في قَلبِه نُکتَةٌ سَوداء فَإِنْ تَابَ انْمَحَتْ وَ إِنْ زَادَ زَادَتْ حَتَّى تَغْلِبَ عَلَى قَلْبِهِ فَلَا يُفْلِحُ بَعْدَهَا أَبَداً»؛ «آنگاه که شخص گناه مرتکب مي شود در دل او نقطه اي سياه حادث ميشود»[2]؛ بر اساس این روایت؛ آنگاه که بنده ای معصیتی مرتکب می شود يک نقطه سياه در لوح سفید قلب او آشکار می شود؛ «فَاِن تابَ اِنمَحَت» اگر پشيمان شد، توبه کرد، لطف الهي اين است که آن سياهي را و تاريکي را خدا محو مي کند؛ «وَ اِن زادَ» اما اگر متنبه نشد و بر گناه افزود، «زادت»؛ آن نکته سوداء توسعه پيدا مي کند «حَتّي تَغلِبَ عَلي قَلبِه» گناه بر روي گناه، گناه بر روي گناه، هر چه گناه بر روي گناه بيايد اين سياهي و تاريکي توسعه پيدا مي کند تا اين که بر دل و فطرت اوغلبه مي کند. فردی که فطرتش خاموش گردد اگر در این حال بماند دیگر روی سعادت بخود نخواهد دید و عاقبت بشر خواهد شد.

افرادی با فرجام بد
«بلعم بن باعورا» از علماء دین شناس زمانه خود بود. او نخست در صف مؤمنان و حاملان آيات و علوم الهى بود، امّا با وسوسه‏ شيطان منحرف شد. آیه «وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذي آتَيْناهُ آياتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطانُ فَكانَ مِنَ الْغاوين»[3]‏؛ «و بر آنها بخوان سرگذشت آن كس را (بلعم باعورا) كه آيات خود را به او داديم (اسم اعظم يا استجابت دعا) ولى سرانجام خود را از آن تهى ساخت و شيطان در پى او افتاد و از گمراهان شد». با استناد حدیث امام باقر (عليه السلام) درباره بلعم باعورا است. حضرت فرموده اند: «اصل آيه، درباره بلعم است. سپس خداوند آن را مَثَل قرار داده براى مردمى كه اهل قبله هستند (مومن مي باشند) ولي هوا و هوس خود را بر هدايت الهى مقدم مى‏شمارند»[4]
قرآن سرانجام او را چنين بازگو مي‌كند: «وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ ذلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُون»[5] ؛ «و اگر مى‏خواستيم، (مقام) او (بلعم باعورا) را با اين آيات (و علوم و دانش ها) بالا مى‏برديم (اما اجبار، بر خلاف سنّت ماست؛ پس او را به حال خود رها كرديم) و او به پستى گراييد و از هواى نفس پيروى كرد. مَثَل او همچون سگي (هار) است كه اگر به او حمله كنى، دهانش را باز و زبانش را بيرون مى‏آورد و اگر او را به حال خود واگذارى، باز همين كار را مى‏كند (گويى چنان تشنه دنياپرستى است كه هرگز سيراب نمى‏شود). اين مَثَل گروهى است كه آيات ما را تكذيب كردند؛ اين داستانها را (براى آنها) بازگو كن، شايد بينديشند (و بيدار شوند)».

نتیجه
سعادت و شقاوت انسان در گرو اعمال اوست. این انسان است که با فراهم آوردن زمینه های صواب یا خطا سرنوشت خود را رقم می زند. محبت اهل بیت از مهمترین زمینه های توبه و توبه واقعی موجب سعادت انسان است. از سویی دنیا گرایی زمینه ساز گناه و اصرار بر گناه موجب شقاوت انسان است.


[/HR][1] - ديلمى، حسن بن محمد، إرشاد القلوب إلى الصواب (للديلمي)، 2جلد، الشريف الرضي - قم، چاپ: اول، 1412ق. ؛ ج‏1 ؛ ص21

[2] - كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، الكافي (ط - الإسلامية)، 8جلد، دار الكتب الإسلامية - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق،ج‏2، ص: 271

[3] - اعراف:176

[4] - طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البيان فى تفسير القرآن، انتشارات ناصر خسرو، تهران،1372 ش، سوم،ج 4، ص768‏

[5] - اعراف: 176
موضوع قفل شده است