واژه ی "من دون الله" در قرآن چه معنی میدهد؟

تب‌های اولیه

58 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
واژه ی "من دون الله" در قرآن چه معنی میدهد؟

مترجمان قرآن واژه ی "من دون الله" را "به جز خدا" معنی میکنند در صورتیکه در مواردی قرآن به مشرکین اشاره میکند که از غیر خدا طلب میکنند و همه میدانیم که مشرکین خداوند را قبول دارند پس معنی این واژه باید شامل خدا و غیر خدا باشد
وَيَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُمْ وَلَا يَنْفَعُهُمْ وَيَقُولُونَ هَٰؤُلَاءِ شُفَعَاؤُنَا عِنْدَ اللَّهِ ۚ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللَّهَ بِمَا لَا يَعْلَمُ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ ۚ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَىٰ عَمَّا يُشْرِكُونَ(10:18)

بت پرستانی که از بت هایشان طلب شفاعت نزد خداوند را دارند مسلمآ هم خدا را میپرستند و هم بتهایشان را . خداوند بسیار واضح در این آیه معنی واژه ی "من دون الله" را بیان فرموده است که میتواند موار ذیل باشد
خدا و پایین تر از خدا
در کنار خدا
بهمراه خدا

با نام الله


کارشناس بحث: استاد عمار

[=arial]با سلام و ادب
این لینک رو مطالعه کنید جواب حل نشد در خدمتم:
http://www.askdin.com/thread26450.html

با عرض سلام و تشکر
با تشکر از معرفی لینک فوق , بنظر میرسد جواب سوال من, با پاسخ ذیل
متفاوت میباشد. چون در آن پاسخ هم "من دون الله" را به معنای "غیر خدا و یا بجز خدا" ترجمه کرده اند . در صورتیکه معتقدم با توجه به آیه یاد شده (یونس 18)
, بت پرستانی که از بت هایشان طلب شفاعت نزد خداوند را دارند مسلمآ هم خدا را میپرستند و هم بتهایشان را . پس باید معنای واژه فوق عبارتی معادل "خدا وغیرخدا " باشد.

این هم کپی متن پاسخ در تاپیک دیکر

سؤال اول: من دون الله از منظر قرآن به چه معنا است؟

با تتبع در آیات قرآن کریم و بررسی آیاتی که واژه گان: من دون الله، من دونه، غیر الله، در آنها آمده است، به این نتیجه می رسیم که مراد از این آیات پرستش غیر خدا و اعتقاد به رب و سرپرستی غیر از الله،[1] و استقلال بخشیدن به غیر خدا؛[2] می باشد.(هر آنچه از شئون الله است استقلالا به غیر الله داده شود).در تمام استعمالات قرآنی هنگامی که لفظ«یدعون» یا «تدعون» به همراه«من دون الله» آمده، مراد از آن پرستش است نه مطلق خواندن؛ لذا آیاتی که لفظ «یدعون» و یا «تدعون» با «من دون الله» آمده مراد از آن پرستش غیر خدا خواهد بود،نه توسل به اولیای الهی با این اعتقاد که ولی خدا واسطه ای است که هر چه دارد از خدا است و به اذن او منشاء تصرفات خواهد بود. که ما برای نمونه به دو مورد اشاره می گردد:

1. «قُلْ إِنِّي نُهِيتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ قُلْ لا أَتَّبِعُ أَهْواءَكُمْ قَدْ ضَلَلْتُ إِذاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُهْتَدِينَ».[3]

2.«إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ عِبادٌ أَمْثالُكُمْ فَادْعُوهُمْ فَلْيَسْتَجِيبُوا لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ؛أَ لَهُمْ أَرْجُلٌ يَمْشُونَ بِها أَمْ لَهُمْ أَيْدٍ يَبْطِشُونَ بِها أَمْ لَهُمْ أَعْيُنٌ يُبْصِرُونَ بِها أَمْ لَهُمْ آذانٌ يَسْمَعُونَ بِها قُلِ ادْعُوا شُرَكاءَكُمْ ثُمَّ كِيدُونِ فَلا تُنْظِرُونِ».[4]

با توجه به آیات فوق می یابیم واژه« تدعون» در قرآن به معنای پرستش است نه مطلق خواندن، و پرستش نیز دارای دو رکن اساسی است که با فقدان یکی از آن دو نمی توان عملی را متصف به این نام نمود.

1) انجام فعلي که گوياي خضوع و تذلّل باشد.

2) عقيده و انگيزه خاصي که انسان را به عبادت و خضوع نسبت به آن شخص وا داشته است، از قبيل:
الف) اعتقاد به الوهيت کسي که در مقابل اوخضوع کرده است.
ب) اعتقاد به ربوبيت کسي که بر او خضوع شده است.
لازمۀ عدم اخذ این دو رکن در مفهوم پرستش چنین است که سجدۀ ملائکه برآدم سجدۀ عبادی باشد و عنوان شرک بر عمل آنها صدق نماید و ملائکۀ مقرب الهی در خیل مشرکین جای گیرند و شیطان متمرد در سلک موحدین، در حالی که چنین سخنی باطل محض است.

[="Tahoma"][="Navy"]

hamidnazemi;454345 نوشت:
مترجمان قرآن واژه ی "من دون الله" را "به جز خدا" معنی میکنند در صورتیکه در مواردی قرآن به مشرکین اشاره میکند که از غیر خدا طلب میکنند و همه میدانیم که مشرکین خداوند را قبول دارند پس معنی این واژه باید شامل خدا و غیر خدا باشد
وَيَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُمْ وَلَا يَنْفَعُهُمْ وَيَقُولُونَ هَٰؤُلَاءِ شُفَعَاؤُنَا عِنْدَ اللَّهِ ۚ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللَّهَ بِمَا لَا يَعْلَمُ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ ۚ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَىٰ عَمَّا يُشْرِكُونَ(10:18)

بت پرستانی که از بت هایشان طلب شفاعت نزد خداوند را دارند مسلمآ هم خدا را میپرستند و هم بتهایشان را . خداوند بسیار واضح در این آیه معنی واژه ی "من دون الله" را بیان فرموده است که میتواند موار ذیل باشد
خدا و پایین تر از خدا
در کنار خدا
بهمراه خدا


سلام
من دون الله با توجه به متعلق معنا می شود
و این تعبیر علاوه بر معنای لغوی یک معنای اصطلاحی درهرمورد قرآنی دارد که با توجه با سایر آیات فهمیده میشود
یا علیم

برای این واژه چند معنا ذکر شده است از جمله: مقابل فوق به معنای پایین؛ لیس دونه منتهی؛ پایین تر از آن غایتی نیست. به معنای نزد ؛ من قتل دون ماله؛ برای حفظ مالش كشته شود به معنای قبل؛ غیر و جلو ؛ من قتل دون دینه؛ هر کس جلو و برای دفاع از دینش کشته شود . این واژه اگر به عنوان صفت بیاید به معنای: پست و ناچیز می باشد؛ مثلا: انفق علیها نفقه دون؛ بر او هزینه ناچیزی خرج کرد.(1) عبارت: دون الله؛ در آیات قرآن به معنای: غیر خدا، می باشد.
پی نوشت ها: 1. مجمع البحرین، ج2، ص72.

برای درک بیشتر و مطالعه بیشتر میتونی به لینک زیر هم سر بزنی :
http://www.aviny.com/quran/almizan/jeld-6/mizan-09.aspx

[=arial]با سلام و ادب
در اين آيه نيز بحث توحيد، از طريق نفى الوهيت بتها، تعقيب شده است ، و با دليل روشنى بى ارزش بودن بتها اثبات گرديده : آنها غير از خدا معبودهائى را مى پرستند كه نه زيانى به آنان مى رساند كه از ترس زيانشان آنها را بپرستند، و نه سودى مى رساند كه به خاطر سودشان مورد، عبادت قرار دهند. (و يعبدون من دون الله ما لا يضرهم و لا ينفعهم ).
این ترجمه درست است چون مشرکان علاوه بر خدای متعال بت رو هم شریک و مستقل از خدا می دانستند که در پست بالا که خودتون ذکر کردید نوشته شده.

[=&quot]
[=&quot]با سلام[=&quot]

[=&quot]وَيَعْبُدُونَ [=&quot]مِن دُونِ اللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَمَا لَيْسَ لَهُم بِهِ عِلْمٌ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِن نَّصِيرٍ {الحج/71[=&quot]}

[=&quot]یعنی ملاک من الله یا من دون الله ، اذن و سلطان الهی است[=&quot] .

[=&quot]قُلْ أَرَأَيْتُكُم إِنْ أَتَاكُمْ عَذَابُ اللّهِ أَوْ أَتَتْكُمُ السَّاعَةُ أَغَيْرَ اللّهِ تَدْعُونَ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ {الأنعام/40} بَلْ إِيَّاهُ تَدْعُونَ فَيَكْشِفُ مَا تَدْعُونَ إِلَيْهِ إِنْ شَاء وَتَنسَوْنَ مَا تُشْرِكُونَ {الأنعام/41[=&quot]}

[=&quot]ودر حقیقت اصل وملاک ، اذن خدای متعال است[=&quot] :

[=&quot]وَكَم مِّن مَّلَكٍ فِي السَّمَاوَاتِ لَا تُغْنِي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئًا إِلَّا مِن بَعْدِ أَن [=&quot]يَأْذَنَ اللَّهُ لِمَن يَشَاء وَيَرْضَى {النجم/26[=&quot]}

[=&quot]أَمْ لَهُمْ شُرَكَاء شَرَعُوا لَهُم مِّنَ الدِّينِ مَا لَمْ يَأْذَن بِهِ اللَّهُ وَلَوْلَا كَلِمَةُ الْفَصْلِ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَإِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ {الشورى/21[=&quot]}

[=&quot]وَكَيْفَ أَخَافُ مَا أَشْرَكْتُمْ وَلاَ تَخَافُونَ أَنَّكُمْ أَشْرَكْتُم بِاللّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ [=&quot]عَلَيْكُمْ سُلْطَانًا فَأَيُّ الْفَرِيقَيْنِ أَحَقُّ بِالأَمْنِ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ {الأنعام/81[=&quot]}

[=&quot]قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَالإِثْمَ وَالْبَغْيَ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَأَن تُشْرِكُواْ بِاللّهِ مَا [=&quot]لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا[=&quot] وَأَن تَقُولُواْ عَلَى اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ {الأعراف/33[=&quot]}

[=&quot]قَالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِن نَّحْنُ إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ وَلَكِنَّ اللّهَ يَمُنُّ عَلَى مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَمَا كَانَ لَنَا أَن [=&quot]نأْتِيَكُم بِسُلْطَانٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللّهِ وَعلَى اللّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ {إبراهيم/11[=&quot]}

عمار;455837 نوشت:
این ترجمه درست است چون مشرکان علاوه بر خدای متعال بت رو هم شریک و مستقل از خدا می دانستند که در پست بالا که خودتون ذکر کردید نوشته شده.

با تشکر
در مورد مشرکان , خداوند در بسیاری از آیات میفرمایند که اگر از آنها(مشرکان) بپرسی چه کسی آسمانها و زمین را آفرید میگویند الله , چه کسی روزی رسان است میگویند الله و ......
پس این مشرکان هم نمیگفتند که بت هایشان خالق هستند و یا روزی رسان هستند و یا امور دیگری که مربوط به الله میباشد.
مشرکان هم به الله , نگاه یکتاپرستی داشتند ولی از بت هایشان تقاضای شفاعت عندالله میکردند و به همین دلیل(تقاضای شفاعت از غیر خدا) خداوند میفرمایند که آنها بتهایشان را عبادت میکنند.
بنابراین اولآ بتهای خود را مستقل از خدا نمیدانستند ثانیآ همین بت پرستان در روز قیامت به خداوند میگویند ما مشرک نیستیم پس شریک نیز نمیدانستند, پس ترجمه نمیتواند درست باشد چون هم الله را میپرستند و هم به بتهایشان به چشم شریک و مستقل از خداوند , نگاه نمیکردند.
بنده همچنان فکر میکنم که "من دون الله" باید بصورتی ترجمه شود که شامل "خدا و غیر خدا" باشد مثلآ "کمتر از خدا" و یا "پایینتر از خدا" و یا ...

والسلام

خیر البریه;456345 نوشت:
با سلام

وَيَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَمَا لَيْسَ لَهُم بِهِ عِلْمٌ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِن نَّصِيرٍ {الحج/71}

یعنی ملاک من الله یا من دون الله ، اذن و سلطان الهی است .

با سلام
خداوند در کجای قرآن, اذن عبادت (من دون الله) را به بشر داده است؟

hamidnazemi;457550 نوشت:
با سلام
خداوند در کجای قرآن, اذن عبادت (من دون الله) را به بشر داده است؟

با سلام

فعلا نظرتان را درباره این آیه بگویید :

وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآؤُوكَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللّهَ تَوَّابًا رَّحِيمًا {النساء/64}

با توجه به اینکه اطاعت عبادت است پس باید قبول کرد که اولیاء ماذون من الله ، من دون الله نیستند .

خیر البریه;457650 نوشت:
با توجه به اینکه اطاعت عبادت است پس باید قبول کرد که اولیاء ماذون من الله ، من دون الله نیستند .

با سلام
اطاعت از دستور خداوند عبادت است نه خود اطاعت کردن , به بیان دیگر , وقتی خداوند دستور میدهد از قرآن اطاعت کنید آیا باید قرآن را عبادت کنیم؟
قرآن و رسول , میتوانند مورد اطاعت باشند ولی نمیتوان عبادتشان کرد.
اطاعت از رسول گرامی همان اطاعت از قرآن است. چون ایشان تا زمانیکه در قید حیات بودند به جز وحی چیز دیگری(در جهت ابلاغ پیام خداوند) نمیگفتند بنابر این پس از رحلت ایشان , وظیفه داریم از قرآن اطاعت کنیم.
اطاعت از رسول گرامی و قرآن کریم , فقط جزو اعمال حسنه میباشند و انجام عمل اطاعت , عبادت خداوند است.

بر طبق آیه یاد شده طلب آمرزش نیز فقط از خداوند مجاز میباشد . چون اگر پیامبر گرامی برای مشرکین هفتاد بار هم تقاضای آمرزش از خداوند را بکند آنها آمرزیده نخواهند شد , و اگر مشرک خود از خداوند طلب آمرزش بکند خداوند توبه وی را میپذیرد
و این آیه گرانقدر به ما می آموزد که اگر مومن هستیم وظیفه داریم چنانچه کسی در نزد ما از خداوند طلب آمرزش بکند ما هم از خداوند برای وی طلب آمرزش بکنیم.

[=arial]

hamidnazemi;457546 نوشت:
در مورد مشرکان , خداوند در بسیاری از آیات میفرمایند که اگر از آنها(مشرکان) بپرسی چه کسی آسمانها و زمین را آفرید میگویند الله , چه کسی روزی رسان است میگویند الله و ......
پس این مشرکان هم نمیگفتند که بت هایشان خالق هستند و یا روزی رسان هستند و یا امور دیگری که مربوط به الله میباشد.
مشرکان هم به الله , نگاه یکتاپرستی داشتند ولی از بت هایشان تقاضای شفاعت عندالله میکردند و به همین دلیل(تقاضای شفاعت از غیر خدا) خداوند میفرمایند که آنها بتهایشان را عبادت میکنند.
بنابراین اولآ بتهای خود را مستقل از خدا نمیدانستند ثانیآ همین بت پرستان در روز قیامت به خداوند میگویند ما مشرک نیستیم پس شریک نیز نمیدانستند, پس ترجمه نمیتواند درست باشد چون هم الله را میپرستند و هم به بتهایشان به چشم شریک و مستقل از خداوند , نگاه نمیکردند.
بنده همچنان فکر میکنم که "من دون الله" باید بصورتی ترجمه شود که شامل "خدا و غیر خدا" باشد مثلآ "کمتر از خدا" و یا "پایینتر از خدا" و یا ...
والسلام

با سلام و ادب
دوست عزیز شما اگر به تفاسیر نگاهی بیندازید دقیق این موضوع بررسی و پاسخ داده شده است.
آنچه در مشرک بودن بت پرستان گفته شده که بت پرستان شهادت می دادند که خدای وحده لاشریک له خالق و رازق است و زنده نمی کند جز او و نمی میراند جز او و تدبیر نمی کند جز او و این که جمیع آسمانها و زمین و کسانی که در آنها می باشند، بندگان او و تحت تصرف و اقتدار او هستند، ادعایی است که با حقیقت وفق نمی دهد؛ زیرا به نص کتب ادیان و مذاهب و شهادت بت پرستانی که صدها میلیون از ایشان در چین و هند و ژاپن و اطراف معموره زندگی می کنند، کیش بت پرستی روی این اساس است که می گویند آفرینش و ایجاد همه عالم، حتی خدایانی که می پرستند، از آن خدای تعالی می باشد ولی ذات مقدس و بی نهایت او برای ما حسا و خیالا و عقلا قابل درک نیست و به هیچ وجه درک ما به ذاتش نمی تواند احاطه کند تا به سوی او توجه کنیم، از این روی عبادت و پرستش او که باید با توجه باشد، برای ما مقدور نیست و ناگزیریم برخی از بندگان مقرب و مقتدر او را که عبارت باشد از ملائکه و جن و پاکان عالم بشریت، پرستش کنیم تا آنان ما را به خدا نزدیکتر کرده پیش او برای ما شفاعت کنند.
و ملائکه نزد بت پرستان مخلوقاتی پاک و مقرب هستند که اداره بخشی از امور عالم به ایشان واگذار شده و مدبر مستقل و تام الاختیار می باشند؛ مانند خداوند دریا و صحرا و جنگ و صلح و زیبایی و زمین و آسمان، هر کدام از ایشان خدای تام الاختیار و مستقل بخشی است که به آن موکل می باشد و تدبیر می کند. اینان خدای خدایان و رب الارباب و اله الالهه است و چیزی از تدبیر امور عالم به او مربوط نیست. در قرآن کریم نیز آیاتی به این مطلب اشاره می کند؛ مانند آیه:
«و لئن سألتهم من خلق السموات والارض لیقولن الله ...» (لقمان/25)
«لئن سألتهم من خاقهم لیقولن الله ...» (زخرف/87)
و آیات دیگری که اعتراف بت پرستان را به آفریدگاری خدای متعال نقل می کند.
و مانند آیه: «لو کان فیهما ءالهة الا الله لفسدتا ...» (انبیاء/22)
و آیه: «... و ما کان معه من اله اذا لذهب کل اله بما خلق و لعلا بعضهم علی بعض...» (مؤمنون/91)
منطوق این آیه این است که اگر خدایان متعددی وجود داشت، در تدبیر اختلاف نظر پیدا می گردید و در نتیجه اجرای نظرهای مختلف، عالم، اختلاف و فساد پیدا می کرد. معلوم است که اگر خدایان استقلال در تدبیر نداشتند و فقط واسطه و مجری اراده خدای واحد احد بودند اختلاف نظری وجود نداشت تا اختلاف تدبیر پیش آید.
از آنچه گفته شد روشن گردید که بت پرستان اعم از آنان که کواکب و روحانیت کواکب را می پرستند و آنان که اصنام و ارباب اصنام را می پرستند، خدای متعال را اصلا نمی پرستند و مراسم خاصی که در عبادت و تقریب قربانی دارند، مربوط به خدایان شان می باشد و تنها امید شفاعت پیش خدای متعال را دارند آن هم راجع به امور زندگی دنیا نه شفاعت در آخرت؛ زیرا آنان منکر معاد می باشند و قرآن کریم پاسخی که به آنان در آیه: «... من ذا الذی یشفع عنده الا باذنه ...» (بقره/255) می دهد مربوط به مطلق شفاعت است نه شفاعت در روز قیامت که منکر آن هستند.
آری، اعراب دوره جاهلیت که غرق جهالت بودند، برخلاف اصول بت پرستی، گاهی به خدای متعال نیز عبادتی می کردند من جمله حج که از زمان ابراهیم علیه السلام در میانشان دایر بود، پس از آن که عمرو بن یحیی بت پرستی را در حجاز رواج داد و همه بت پرست شدند. و باز هم حج را به جا می آوردند، نهایت در میان عمل، ضمنا خدایان خود را مانند هبل که بالای کعبه بود و اساف و نائله که بر صفا و مروه بودند، زیارت می کردند و قربانی تقدیم می نمودند و این عمل جاهلانه ایشان مانند عمل جاهلانه عوام بت پرستان بود که به جای این که بت را قبله و مظهر قرار داده به صاحب بت که مثلا ملک است پرستش کنند به خود بت که با دست خود ساخته بودند، عبادت می کردند؛ چنان که خدای متعال از کلام ابراهیم علیه السلام نقل می فرماید: «... اتعبدون ما تنحتون» (صافات/95)
خلاصه، طبق اصول بت پرستی – و بر خلاف آنچه در این حجت سوم گفته شده – خدای متعال نه مدبر امور عالم است و نه معبود و شفاعتی که به ملائکه مثلا نسبت داده می شود، شفاعت مربوط به امور زندگی دنیاشت و جزء تدبیری است که ملائکه در آن مستقل و خودمختار هستند نه واسطه و وسیله و به حسب مثل، ملائکه در تدبیرشان به منزله بنا هستند که صاحب منزل ساختمان منزلی را به او واگذار کند، در این فرض مواد اولیه ساختمان به عهده صاحب منزل است که هرچه بنا در ساختمان منزل به آن نیاز داشته باشد، از گچ و سنگ و آجر و غیره، صاحب منزل باید بدهد و ترکیب و تألیف آنها به عهده بنا می باشد، در مورد بحث ما شفاعت به منزله خواست بنا می باشد و در عین حال جزء تدبیر است که به عهده خدایان است.
اسلام و انسان معاصر، صفحه 197 و 207-202

hamidnazemi;458721 نوشت:
قرآن و رسول , میتوانند مورد اطاعت باشند ولی نمیتوان عبادتشان کرد.

با سلام

اگر در آیه زیر دقت کنید خدای متعال میفرماید لا تعبدوا الشیطان ؛ آیا ما شیطان را اطاعت میکنیم یا عبادت ؟!

أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ {يس/60}

عمار;459409 نوشت:
با سلام و ادب
دوست عزیز شما اگر به تفاسیر نگاهی بیندازید دقیق این موضوع بررسی و پاسخ داده شده است.

با سلام
دوست گرامی , اینجانب علیرغم مطالعه تفاسیر مختلف , پاسخ سوالات خود را در خود قرآن یافتم که تنها مرجع هدایت انسان میباشد و هر چه که برای هدایت بشر لازم باشد در آن آمده است. قرآن مبین , خودش مفسر خودش است . ولی سایر تفاسیر و کتب تاریخ , فقط نظر نویسنده را به ما میرساند و ممکن است که ما را از هدف اصلی دور کنند.
خطاب خداوند به کسانی است که معتقدند الله خالق و رازق است . کسانی که معتقدند غیر از الله , الهه دیگری هم این امور را انجام میدهد مورد توجه خداوند نیستند بلکه با مراجعه به آیات متعدد قرآن خطاب به مشرکینی است که خود از شرکشان بی خبرند .
در یونس 18 , آن مشرکین معتقد نیستند که من دون الله را عبادت میکنند ولی خداوند در این آیه میفرماید این عمل شما (طلب شفاعت عندالله) عبادت آنها محسوب میگردد.
در تفاسیر مختلف بیان میکنند که چون من دون الله را عبادت میکنند پس عملشان(طلب شفاعت عندالله) شرک است پس اگر از کسی طلب شفاعت عندالله بکنیم ولی عبادتش نکنیم شرک محسوب نمیشود. در صورتیکه قرآن میگوید کسانیکه که شفاعت از من دون الله را طلب کرده اند آنها (من دون الله) را عبادت کرده اند و این عمل , شرک است.
پس بهتر است که بین الله و من دون الله , الله را بعنوان شفیع خود انتخاب کنیم و از حلاوت شفاعت شفیعان دارای مجوز هم چشم پوشی کنیم علیرغم اینکه مطابق قرآن , فقط ابراهیم دارای این مجوز است آن هم برای فقط پدرش. و چنانچه این مجوز را برای اشخاص دیگری هم متصور شویم فقط از ظن وگمان تبعیت کرده ایم که در نهایت, تبعیت از شیطان است.

[=arial]با سلام
نه خیر اینگونه نیست که مفسرین برداشت شخصی خود را نوشته باشند و اتفاقا طبق اصول و روش تفسیر را از خود قرآن و روایت شرح می دهند همانطور که مفسرین اهل تسنن این کار رو می کنند اما دقیقتر.
در مورد این آیه هم بنده کامل و دقیق نوشتم و حرف شما که هیچ پشتوانه ای ندارد را باطل کردم و دلیلی برای دفاع خود ندارید.اما این یک آیه می باشد و ما دلایل متعدد قرآنی و رواییی دیگری بر تایید شفاعت داریم که در تاپیک مجزا باید بحث کرد.

خیر البریه;459411 نوشت:
با سلام

اگر در آیه زیر دقت کنید خدای متعال میفرماید لا تعبدوا الشیطان ؛ آیا ما شیطان را اطاعت میکنیم یا عبادت ؟!

أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ {يس/60}

با سلام
دوست عزيز، واضح است كه عبادت شيطان مد نظر است و به ما ميفهماند كه حاجت خواستن از غير خدا برابر با حاجت خواستن از شيطان است

أَنْ لَا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ ۖ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ أَلِيمٍ (هود26) ، در اين آيه اگر گفته ي شما درست باشد پس اطاعت كلآ باطل است .

در صورتيكه اطاعت و عبادت دو مقوله ي متفاوت ميباشند و برابر بودن آن فقط بدرد كساني ميخورد كه عبادت من دون الله را توجيه ميكنند.

هر چه در زمين و آسمان است آفريده ي خداوند هستند كه من دون الله ميباشند. پس چيزي بنام ماذون من الله در اين طبقه بندي وجود ندارد.

(الله) و (من دون الله) و ديگر هيچ . ممكن است خداوند به كسي اجازه اي بدهد ولي همچنان آن شخص "من دون الله" خواهد بود و ما مجاز نيستيم كه عبادتش بكنيم.

يَا أَبَتِ لَا تَعْبُدِ الشَّيْطَانَ ۖ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلرَّحْمَٰنِ عَصِيًّا(مريم44) پدر ابراهيم فقط بت پرست بود نه شيطان پرست. ولي آيه بيان ميكند بت پرستي همان شيطان پرستي ميباشد.

با سلام
استاد گرامي
من هم چون به تفاسير قبلا مراجعه كرده ام و قانع نشدم و ارتباط با مفسرين هم براي من سخت ميباشد لذا در اينجا كه فكر ميكردم مكاني براي گفتگو است موضوع را مطرح كردم. اگر بايد با يك پاسخ شما(كه اصلا جواب من نبود) متقاعد ميشدم كه اصلا نبايد سوالي به ذهنم خطور كند. بنظر ميرسد جنابعالي فقط با كساني حوصله ي گفتگو داريد كه اهل مطالعه نباشند و شما خيلي راحت براي پاسخ آنها پاراگرافي را كپي و ارايه فرماييد.

عمار;459894 نوشت:
در مورد این آیه هم بنده کامل و دقیق نوشتم

مطالبي كه نوشتيد از ديدگاه خودتان دقيق است و بهتر است كمي تفكر نماييد كه موضوع سؤال چه ميباشد و اگر مراجعه كننده به شما باز هم بر سؤال خود تاكيد نمود توضيح بيشتري در ارتباط با سوال مرقوم فرماييد. گاهي اوقات يك متن كوچك مؤثرتر از چندين صفحه پاسخ ميباشد.

اصولا كساني كه تحقيق خود را فقط بر مبناي قرآن انجام ميدهند و از دخالت دادن هر گونه سنت و تاريخ و حديث ، در اين مسير دوري ميگزينند به اين نكته واقف ميگردند كه دخالت سنت و حديث در موارد زيادي نتيجه اي متفاوت با پيام خداوند بروز ميدهد.

در بحث هاي زيادي كه در اين سايت مطرح گرديده است همه به اتفاق ميگويند منظور از آيه 18 سوره يونس كساني هستند كه خداوند را قبول ندارند در صورتيكه اينجانب ميگويم كه با مراجعه به آيات قرآن متوجه ميشويم كه مشركين هم الله را ميپرستند و هم اينكه بت ها را شريك الله نميدانند.

ولي جنابعالي و مترجمين و مفسرين ميگوييد كه آن مشركين بت ها را در عرض خداوند قرار داده اند به اين دليل عملشان شرك محسوب ميگردد.

حال اينجانب حرف شما را بپذيرم يا آيات صريح خداوند را؟ پس توضيح فرماييد كه با چه ادله اي و با استناد به كدام آيات قرآن ،استقلال و طول و عرض خداوند را مطرح ميفرماييد و معتقديد كه يونس18 براي كساني است كه الله را قبول ندارند

hamidnazemi

نقل قول:
با سلام
دوست گرامی , اینجانب علیرغم مطالعه تفاسیر مختلف , پاسخ سوالات خود را در خود قرآن یافتم که تنها مرجع هدایت انسان میباشد و هر چه که برای هدایت بشر لازم باشد در آن آمده است. قرآن مبین , خودش مفسر خودش است .

تأويل قرآن يكي از مسائلي است كه شيعه به آن اعتقاد دارد و به اعتقاد شيعه، آيات قرآن، ظاهري دارند و همچنين داراي باطني هستند.(1)
ظاهر آنها همان است كه اگر كسي اندك علمي داشته باشد مي تواند آن را بفهمد، اما باطن قرآن را جز افرادي خاص نمي توانند درك كنند و در قرآن هم بدان اشاره شده است كه مي فرمايد: تفسير و تأويل اين گونه آيات را جز خدا و راسخان در علم نمي دانند.(2) و در روايات شيعه، پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ و ائمة معصومين ـ عليهم السّلام ـ به عنوان راسخان در علم ذكر شده اند.(3)
و در عصر حاضر كه امام معصوم از انظار غايب هست علما و مفسرين شيعه قرآن را تفسير مي كنند و در جاهايي كه نياز به تأويل داشته باشد با استفاده از قراين عقلي و نقلي درون يا بيرون آيات و با كمك روايات، آيات را تأويل و تفسير مي كنند و در روايات شيعه از تفسير به رأي شديداً نهي شده است. به اعتقاد شيعه تأويل اين نيست كه معناي ظاهر را رها كرده باطن آيات را بگيرند. و يا اينكه ظاهر را اصلاً معتبر ندانند. .
_____________
(1). بحارالانوار ، ج 40، ص 94.
(2). آل عمران:7.
(3). بحارالانوار ، ج 92، ص 80.

نقل قول:
ولی سایر تفاسیر و کتب تاریخ , فقط نظر نویسنده را به ما میرساند و ممکن است که ما را از هدف اصلی دور کنند.

اين حرف شما اگر درست باشد بايد درب علم علما را يكسره تخته كنيم بگذاريم كنار يعني اين همه علماي عظام در طول تاريخ اعصار و امصار بي جهت در راه علم و دانش دين قدم گذاشتند و بعبارتي تمام تفاسير كشك هست به بهانه اينكه آنها فقط نظرات خودشان را بيان كردند
برادر من حرفي بزن كه اگر چهار نفر بشنوند به شما ايراد نگيرند
اصولا قبول نداشتن كلمات علماء كه ما معتقد به نبايت عام آنها از طرف حضرت وليعصر (عج) هستيم تفكرات وهابيت هست كه هيچ چيز و هيچ كس را بغير از افكار و اوهام باطل خودشان قبول ندارند

نقل قول:
خطاب خداوند به کسانی است که معتقدند الله خالق و رازق است . کسانی که معتقدند غیر از الله , الهه دیگری هم این امور را انجام میدهد مورد توجه خداوند نیستند بلکه با مراجعه به آیات متعدد قرآن خطاب به مشرکینی است که خود از شرکشان بی خبرند .
در یونس 18 , آن مشرکین معتقد نیستند که من دون الله را عبادت میکنند ولی خداوند در این آیه میفرماید این عمل شما (طلب شفاعت عندالله) عبادت آنها محسوب میگردد.
در تفاسیر مختلف بیان میکنند که چون من دون الله را عبادت میکنند پس عملشان(طلب شفاعت عندالله) شرک است پس اگر از کسی طلب شفاعت عندالله بکنیم ولی عبادتش نکنیم شرک محسوب نمیشود. در صورتیکه قرآن میگوید کسانیکه که شفاعت از من دون الله را طلب کرده اند آنها (من دون الله) را عبادت کرده اند و این عمل , شرک است.
پس بهتر است که بین الله و من دون الله , الله را بعنوان شفیع خود انتخاب کنیم و از حلاوت شفاعت شفیعان دارای مجوز هم چشم پوشی کنیم علیرغم اینکه مطابق قرآن , فقط ابراهیم دارای این مجوز است آن هم برای فقط پدرش. و چنانچه این مجوز را برای اشخاص دیگری هم متصور شویم فقط از ظن وگمان تبعیت کرده ایم که در نهایت, تبعیت از شیطان است.

گاهي براي رسيدن به محبت حقيقي ممكن است ما به واسطه هايي كه در پيشگاه خدا، داراي قرب و احترام هستند و از محبوبيت و تقرّب بيشتري برخودارند، تسمك و توسل بجوييم و با محبت ورزيدن به آن ها، به محبوب واقعي، يعني خداوند كريم برسيم، خداوند متعال در قرآن مجيد مي فرمايد: يا ايها الذين ءامنوا اتقوالله و ابتغوا اليه الوسيله ... كساني كه ايمان آورده ايد از (مخالفت فرمان خدا) بپرهيزيد و وسيله اي براي تقرب به او بجوييد.
مقصود از وسيله هر چيزي است كه باعث تقرب و نزديك شدن به خداوند مهربان شود كه يكي از بهترين مصاديق آن، پيامبر اكرم و امامان معصوم ـ عليهم السّلام ـ مي باشد.(1)
ثانياًعشق به پيامبران و پيشوايان معصوم ـ عليهم السّلام ـ بر اساس سفارش خداوند متعال و در راستاي همان محبت به خداوند مهربان است، قرآن كريم در اين باره مي فرمايد: قل لااسئلكم عليه اجراً الاالمودة في القربي. بگو: من در برابر ابلاغ رسالتم ـ هيچ پاداش در خواست نمي كنم، جز دوست داشتن نزديكانم.» پيامبر اكرم و پيشوايان معصوم ـ عليهم السّلام ـ واسطه فيض و رحمت خداوند مهربان هستند، پس عشق و محبت به آن ها مي تواند مقدمه براي رسيدن به محبوب حقيقي كه همان خداوند كريم است باشد، چون پيشوايان معصوم ـ عليهم السّلام ـ در پيشگاه خدا محبوب و مقربند ما به عنوان وسيله به آن ها محبت و عشق مي ورزيم.

(1). الميزان في تفسير القرآن، ج1،ص406‌ـ411

hamidnazemi;461565 نوشت:
با سلام
دوست عزيز، واضح است كه عبادت شيطان مد نظر است و به ما ميفهماند كه حاجت خواستن از غير خدا برابر با حاجت خواستن از شيطان است

أَنْ لَا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ ۖ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ أَلِيمٍ (هود26) ، در اين آيه اگر گفته ي شما درست باشد پس اطاعت كلآ باطل است .

در صورتيكه اطاعت و عبادت دو مقوله ي متفاوت ميباشند و برابر بودن آن فقط بدرد كساني ميخورد كه عبادت من دون الله را توجيه ميكنند.

هر چه در زمين و آسمان است آفريده ي خداوند هستند كه من دون الله ميباشند. پس چيزي بنام ماذون من الله در اين طبقه بندي وجود ندارد.

(الله) و (من دون الله) و ديگر هيچ . ممكن است خداوند به كسي اجازه اي بدهد ولي همچنان آن شخص "من دون الله" خواهد بود و ما مجاز نيستيم كه عبادتش بكنيم.

يَا أَبَتِ لَا تَعْبُدِ الشَّيْطَانَ ۖ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلرَّحْمَٰنِ عَصِيًّا(مريم44) پدر ابراهيم فقط بت پرست بود نه شيطان پرست. ولي آيه بيان ميكند بت پرستي همان شيطان پرستي ميباشد.

با سلام

وأخرج أبو الشيخ والبيهقي في شعب الإِيمان عن حذيفة رضي الله عنه { اتخذوا أحبارهم ورهبانهم } قال : أما إنهم لم يكونوا يعبدونهم ولكنهم أطاعوهم في معصية الله .

وعلامه طباطبایی رحمه الله در المیزانش آورده :

و معناى گرفتن اله ، پرستيدن آن است . و مراد از پرستش هم اطاعت كردن است ، چون خداى سبحان اطاعت را عبادت خوانده ، و فرموده : (الم اعهد اليكم يا بنى آدم ان لا تعبدوا الشيطان انه لكم عدو مبين و ان اعبدونى ) و نيز فرموده : (اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا من دون اللّه ) و نيز فرموده : (و لا يتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون اللّه ).
و اعتبار عقلى هم موافق با اين معنا است ، چون عبادت چيزى به جز اظهار خضوع و مجسم نمودن بندگى بنده نيست . عابد در عبادتش ‍ مى خواهد اين معنا را مجسم سازد، كه من بجز آنـچـه معبودم اراده كرده اراده نمى كنم ، و به جز آنـچـه او راضى است عمل نمى كنم . و بنابراين ، هر كس هر چيزى را اطاعت كند در حقيقت او را عبادت كرده و او را معبود خود گـرفته است ، پس اگر هواى نفس خود را اطاعت كند، آن را اله خود گرفته و پرستيده ، با اينكه غير خدا و غير هر كسى كه خدا دستور دهد نبايد اطاعت شود.انتهی

وبه این معنی در روایات بسیار است که اطاعت شامل عبادت است .

قال: كيف كانت عبادتكم للطاغوت قال: الطاعه لاهل المعاصي . اصول کافی

رحیق مختوم;461679 نوشت:
ظاهر آنها همان است كه اگر كسي اندك علمي داشته باشد مي تواند آن را بفهمد، اما باطن قرآن را جز افرادي خاص نمي توانند درك كنند و در قرآن هم بدان اشاره شده است كه مي فرمايد: تفسير و تأويل اين گونه آيات را جز خدا و راسخان در علم نمي دانند.(2) و در روايات شيعه، پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ و ائمة معصومين ـ عليهم السّلام ـ به عنوان راسخان در علم ذكر شده اند.(3)

با سلام

[=Arial Narrow]هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ ۖ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ ۗ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ ۗ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا ۗ وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ
[=Arial Narrow]او است آنکه فرستاده است بر تو كتاب را ، از آن است آیتهای استواری که آنها است مادر کتاب و بخش دیگر متشابهات (ناهویدا)، پس آنان که در دلهاشان کجی است پیروی کنند آنچه را متشابه است از آن برای فتنه‌جوئی و از پی تاویل آن ، حالی که [=Arial Narrow]نمی‌داند [=Arial Narrow] تاویل آن را جز خدا ، و فرورفتگان در علم گویند ایمان آوردیم به همه ي انچه از نزد پروردگار ما است و یادآور نشوند جز خردمندان‌[3:7]

تاويل متشابهات را فقط خداوند ميداند و بس . وقتي كه حديث و سنت را دخالت ميدهيد نتيجه صحبت جنابعالي ميشود كه در تاويل آيات متشابه ، راسخون در علم را شريك الله ميسازيد.
با توجه به جمله بندي آيه فوق بهيچوجه امكان ندارد كه راسخون نيز در تاويل در كنار الله باشند زيرا در ادامه آيه ميفرمايد " و راسخون در علم ميگويند ايمان آورديم به همه ي آنچه كه از نزد خداوندمان است". و مطمئن هستم كه شما هم نميتوانيد بگوييد كه "خدا و راسخون ميگويند به همه ي آنچه كه از نزد خداوندمان است ايمان آورديم" .
و ما يعلم تاويله الا الله والراسخون في العلم يقولون آمنا ..... بين بخش سبز و قرمز وقف بهتر است
پس مبناي پاسختان اشتباه است و شما اين اشتباه بزرگ را با احاديثي قصد داريد توجيه كنيد كه چون با اين آيه قرآن مغاير ميباشند ، احاديث معتبري نيستند.

البته كساني كه در دلشان كجي است و تمايل به غير خدا دارند از همين آيات متشابه هميشه استفاده ميكنند و روششان اين است كه يك حديث و يا يك روايت تاريخي، براي تاويل آيات متشابه مي آورند. و بهيچوجهي تمايل ندارند كه به آيات محكم مراجعه كنند. در صورتيكه محافظت از قرآن توسط خداوند وعده داده شده است ولي احاديث و روايات هيچگونه تضميني براي صحت خود ندارند به جز اينكه همسو با قرآن باشند . پس احاديثي اينچنين كه با قرآن همسو نميباشند ، معتبر نيستند.

قرآن خود مفسر خود ميباشد و منظور از (قرآن مبين) همين است.

خیر البریه;461905 نوشت:
وبه این معنی در روایات بسیار است که اطاعت شامل عبادت است .

با سلام
فقط در روايات اينگونه ميگويند ولي قرآن اينچنين نميگويد

أَنْ لَا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ ۖ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ أَلِيمٍ (هود26)

اگر اطاعت و عبادت شامل هم باشند پس اين آيه هر گونه اطاعت از رسول را نهي ميكند پس تناقض در قرآن بوجود ميايد. بنابراين فرض مشمول بودن اطاعت و عبادت هم صحيح نميباشد

اطاعت از امر خداوند به اطاعت از رسول گرامي ، عبادت است نه اينكه امر خداوند به اطاعت از رسول گرامي ، مجوزي براي عبادت ايشان تلقي گردد.

hamidnazemi;462283 نوشت:
با سلام
تاويل متشابهات را فقط خداوند ميداند و بس . وقتي كه حديث و سنت را دخالت ميدهيد نتيجه صحبت جنابعالي ميشود كه در تاويل آيات متشابه ، راسخون در علم را شريك الله ميسازيد.
با توجه به جمله بندي آيه فوق بهيچوجه امكان ندارد كه راسخون نيز در تاويل در كنار الله باشند زيرا در ادامه آيه ميفرمايد " و راسخون در علم ميگويند ايمان آورديم به همه ي آنچه كه از نزد خداوندمان است". و مطمئن هستم كه شما هم نميتوانيد بگوييد كه "خدا و راسخون ميگويند به همه ي آنچه كه از نزد خداوندمان است ايمان آورديم" .
و ما يعلم تاويله الا الله والراسخون في العلم يقولون آمنا ..... بين بخش سبز و قرمز وقف بهتر است
پس مبناي پاسختان اشتباه است و شما اين اشتباه بزرگ را با احاديثي قصد داريد توجيه كنيد كه چون با اين آيه قرآن مغاير ميباشند ، احاديث معتبري نيستند.
البته كساني كه در دلشان كجي است و تمايل به غير خدا دارند از همين آيات متشابه هميشه استفاده ميكنند و روششان اين است كه يك حديث و يا يك روايت تاريخي، براي تاويل آيات متشابه مي آورند. و بهيچوجهي تمايل ندارند كه به آيات محكم مراجعه كنند. در صورتيكه محافظت از قرآن توسط خداوند وعده داده شده است ولي احاديث و روايات هيچگونه تضميني براي صحت خود ندارند به جز اينكه همسو با قرآن باشند . پس احاديثي اينچنين كه با قرآن همسو نميباشند ، معتبر نيستند.
قرآن خود مفسر خود ميباشد و منظور از (قرآن مبين) همين است.

فهم تأويل قرآن كريم اختصاص به خدا و پيامبر اكرم و ائمه ـ عليهم السّلام ـ دارد، چنانكه قرآن كريم ميفرمايد: ... وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ ...(1) تأويل آيات متشابه را جز خدا و راسخان در علم نميدانند. و امام صادق ـ عليه السّلام ـ فرمود: «نحن الراسخون في العلم و نحن نعلم تأويله(2)، راسخان در علم ما هستيم، و ما اهلبيت هستيم كه تأويل قرآن كريم را ميدانيم» و همچنين فهم تمام معاني باطني قرآن كريم را كسي از افرادي عادي نميداند. قرآن كريم ميفرمايد: إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ فِي كِتَابٍ مَكْنُونٍ لا يَمَسُّهُ إِلا الْمُطَهَّرُونَ(3) يعني كه قرآن كريمي است كه در كتاب محفوظي جاي دارد، و جز پاكان نميتوانند به آن دست زنند (= دست يابند).
علّامه طباطبايي مي فرمايند: معناي آيه اين است كه به كتاب مكنوني كه قرآن در آن است، راه نمييابد مگر پاكان و (مطهرّون). پاكان كساني هستند كه خداوند آنها را با تطهيرشان گرامي داشته. آنها را از پليديها و آلودگيها بلكه از تعلّق قلب به غير خدا پاكيزه نموده است(4) چنان كه قرآن كريم ميفرمايد: « خداوند فقط خواسته است پليدي و گناه را از اهل بيت شما دور كند و كاملاً شما را پاك سازد(5).
و در روايات هم آمده است: « ما في القرآن آية الا و لها ظَهر و بطن... قال ظَهره تنزيله و بطنه تأويله... قال الله و ما يعلم تأويله الاّ الله و الراسخون في العلم، نحن نعلمه(6). كه آن چه در قرآن است داراي ظاهر و باطن است و امام صادق ـ عليه السّلام ـ فرمود ظاهرش همان تنزيل قرآن و بطنش تأويل آن است...» و خداوند فرمود: تأويل را نميداند مگر خداوند و راسخون در علم»، امام صادق ـ عليه السّلام ـ فرمود: ما اهلبيت ميدانيم.
در روايت ديگر ميخوانيم كه علي ـ عليه السّلام ـ فرمود: « خداوند براي حفظ قرآن، كلامش را سه قسمت نموده است يك قسمت را عالم و جاهل ميتواند بفهمد، قسمت دوّم را نميداند مگر كسي كه ذهنش صاف، حسّش لطيف و شخصيّتش سالم، و از كساني باشد كه خداوند، به او شرح صدر داده است و قسمت سوّم را جز خدا و انبياء و راسخون در علم نميدانند»، پس راهيابي به بطون قرآن مخصوص ائمه ـ عليهم السّلام ـ ميباشد. و ما نيز ميتوانيم با مراجعه به آنچه آن ها فرمودهاند به بخشي از معارف بطني قرآن كريم دست يابيم. لذا اگر ديگران بخواهند به باطن قرآن كريم راه يابند بايد از معارف اهلبيت ـ عليهم السّلام ـ استفاده نمايند و اين به دست نمي آيد مگر با تلاش، توسل و توكّل.

_____________
(1). آل عمران: 3:7.
(2). تفسير الصافي، ج1، ص318، و مجمع البيان، ج1ـ2، ص701.
(3). واقعه: 56:79ـ77.
(4). تفسير الميزان، ج19، ص156.
(5). احزاب:33:33.
(6). تفسير الصافي، ج1، ص29.

نقل قول:
پس مبناي پاسختان اشتباه است و شما اين اشتباه بزرگ را با احاديثي قصد داريد توجيه كنيد كه چون با اين آيه قرآن مغاير ميباشند ، احاديث معتبري نيستند.

شما رواياتي بياوريد كه فرمايش علماي اعلام را نقض كند
تعجب ما اين است كه شما هيچ روايتي را قبول نداريد و فقط به ذهنيت هاي خودتان اكتفا مي كنيد
و اعجب العجائب اينكه آنهايي كه سالها در حوزه هاي علميه دود چراغ خوردند و راه درست را به ما نشان دادند در اشتباهند ولي شما كه نه علمي بارتان هست و نه تحصيلاتي داريد به يكباره تمام احاديث در تفسير آيات را غير معتبر مي دانيد
يادم مي آيد در زندگينامه محمد بن عبد الوهاب مطالعه ميكردم نوشته بود
زماني كه با مستر همفر ملعون در بغداد زندگي ميكردند روزي تصميم گرفتن براي قرآن تفسيري بنويسند
محمد بن عبد الوهاب گفت چطور تفسيري بنويسيم كه منويات ما را منعكس كند ،‌ مستر همفر هم كه مترصد چينن فرصتي طلايي بود جواب داد
تمام اقوال علماي اهل سنت و شيعه را كنار مي زنيم و هر چه به ذهن خودمان آمد را مي نويسيم و نتيجه اش اين شد كه امروز در دنيا مي بينيم

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت

وَيَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ مَا لاَ يَضُرُّهُمْ وَلاَ يَنفَعُهُمْ وَيَقُولُونَ هَؤُلاء شُفَعَاؤُنَا عِندَ اللّهِ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللّهَ بِمَا لاَ يَعْلَمُ فِي السَّمَاوَاتِ وَلاَ فِي الأَرْضِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ

به نظر حقیر، بخش اول خبر میدهد از اینکه مشرکان به جای خدا، چیزهایی دیگر را عبادت میکنند، مثلاً سنگ و چوب را سجده میکنند، این کاملاً واضح است، نگفته که هم به خدا سجده میکردند و هم به چوبها، و اصلاً همچین چیزی هم در تاریخ ذکر نشده.

اما بخش دوم، در مورد دلیل این کارشون است، سنگ و چوب (من دون الله) را عبادت میکنند، چون آنها را شفیع نزد خدا میدانند(علی الظاهر)

hamidnazemi;457546 نوشت:
بنده همچنان فکر میکنم که "من دون الله" باید بصورتی ترجمه شود که شامل "خدا و غیر خدا" باشد مثلآ "کمتر از خدا" و یا "پایینتر از خدا" و یا ...

دقت کنید، این عبارت شما وقتی درست است که، قرآن بگوید: «خدا و غیر خدا را عبادت میکردند»
اما اونها (ظاهراً و به گفته خودشون به لحاظ نظری) بتها را شفیع نزد خدا میدانند ولی(به لحاظ عملی) تنها بتها را عبادت میکنند.

در پناه خدا

hamidnazemi;462283 نوشت:
البته كساني كه در دلشان كجي است و تمايل به غير خدا دارند از همين آيات متشابه هميشه استفاده ميكنند و روششان اين است كه يك حديث و يا يك روايت تاريخي، براي تاويل آيات متشابه مي آورند. و بهيچوجهي تمايل ندارند كه به آيات محكم مراجعه كنند. در صورتيكه محافظت از قرآن توسط خداوند وعده داده شده است ولي احاديث و روايات هيچگونه تضميني براي صحت خود ندارند به جز اينكه همسو با قرآن باشند . پس احاديثي اينچنين كه با قرآن همسو نميباشند ، معتبر نيستند.

شيعه با سخنان كساني قرآن كريم را تفسير ميكند كه خود قرآن به قول آن ها اعتبار بخشيده است. مانند آيه ي راسخون در علم كه بدان اشاره شد، آيه ي ديگري كه به قول اهل البيت ـ عليهمالسّلام ـ اعتبار بخشيده است، آيه ي اطيعوالله و اطيعوا الرسول و اولي الامرمنكم(1) يعني از خدا و رسول و صاحبان امر اطاعت كنيد. فخر رازي ميگويد، « از اينكه در آيه به صورت مطلق دستور به اطاعت «اولي الامر» داده است، نشان ميدهد كه اولوالامر بايد معصوم باشند»(2) و تنها كساني كه معصوم ميباشند بعد از پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ اهل بيت ـ عليهمالسّلام ـ هستند چنانكه در آيه ي «تطهير» تصريح شده است،(3) و حاكم حسكاني، روايات متعددي بيان نموده، كه در همه ي آن ها « اولي الامر» بر عليّ (ع) تطبيق شده است.(4) شيخ سليمان از عليّ ـ عليه السّلام ـ نقل نموده كه حضرت فرمود. «... كمترين چيزي كه انسان به سبب آن در زمره ي گمراهان در ميآيد، اين است كه حجّت و نماينده ي خدا و شاهد و گواه او را كه اطاعت و قبول ولايتش لازم است نشناسد، آن ها همان كساني هستند كه خداوند آنان را در رديف خود و پيامبر _ صلّي الله عليه و آله _ قرار داده و فرمود: « اطيعو الله ... و اولي الامرمنكم.»(5)
از احاديث فوق استفاده ميشود:
1ـ كه قرآن كريم و عترت از هم جدا ناپذيرند، و طالبان حقائق قرآن كريم بايد به دامن عترت چنگ زنند.
2ـ اطاعت مطلق از عترت نشانه ي عصمت آن ها ميباشد.
3ـ قرآن كريم و عترت تا قيامت در كنارهم هستند.
4ـ عترت از همه افضليّت و برتري برخوردار است، در نتيجه جدا شدن از آن ها يا پيشي گرفتن از آن ها مايه ي گمراهي است(6) و... آيا اطاعت از اين افراد كه قرآن را توضيح و تفسير مينمايند، و يا سنّت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ را تشريح ميكنند ، اجتهاد در مقابل نصّ است؟ اجتهاد در مقابل نصّ آن است كه ائمّه ـ عليهمالسّلام ـ مخالفت قرآن كريم و سنّت (مخالفت تبايني) سخن بگويند، و شيعه هم به آن عمل كند، كه با توجّه، به عصمت آن ها هرگز چنين سخني از آن ها صادر نميشود و بر فرض محال اگر صادر شود ، از اعتبار ساقط و مورد عمل شيعه قرار نميگيرد.
مصداق بارز اجتهاد در مقابل نصّ آن بود كه خليفه ي دوّم گفت: « متعتان كانتا علي (عهد) رسول الله و انا محرّمهما. دو متعه در زمان پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ حلال بود، من آن ها را حرام نمودم، هركس بدان عمل كند، مورد عقاب قرار ميگيرد...»(7)

بنابراين، شيعه با نصّ و روايات ائمّه ـ عليهمالسّلام ـ كه خود قرآن كريم سخنان آن ها را حجّت مي داند، قرآن كريم را تفسير ميكند و كار تطبيق را انجام مي دهد و با تطبيق بين قرآن و سنّت، از لايه هاي قرآني تا حدودي پرده بر مي دارد. به يك چنين كاري، اجتهاد در مقابل نصّ نمي گويند.
_________________
(1). نساء: 4: 59.
(2). تفسير كبير،ج5، ص 144.
(3). احزاب: 33: 33.
(4).شواهد التنزيل ، حاكم حسكاني حنفي نيشابوري، ج 1، ص 148 ـ151.
(5).ينابيع المودة ، سليمان حنفي قنددوزي، ص 116.
(6).كنز القمان، ج 1، ص 380.
(7). كنز العرفان، ص 158.

hamidnazemi;459516 نوشت:
در یونس 18 , آن مشرکین معتقد نیستند که من دون الله را عبادت میکنند ولی خداوند در این آیه میفرماید این عمل شما (طلب شفاعت عندالله) عبادت آنها محسوب میگردد.

عرض شد که آیه، آنها را عبادت کننده بتها نامیده است(همین و بس) بتهایی که موجوداتی بی سود و بی زیان هستند.
در ادامه دلیل این کار(دلیل عبادت بتها را نه خود عبادت را) هم این میداند که آنها را شفیع نزد خدا میدانند.

پس اول ثابت کنید، خدا شفاعت غیر از خود را عبادت غیر خود میداند.
دوم حتی اگر خدا شفاعت از غیر خدا را عبادت غیر خدا بداند، باید این شرط که نمیتوانند هیچ سود و زیانی به شخص برسانند هم لحاظ شود.

لذا مابقی استدلال شما درست به نظر نمیرسد.

با سلام

استدلال شما اشتباه است زیرا چگونه میتوان شیطان ویا هوای نفس را بدون اطاعت کردن از او پرستید ؟

و بصراحت میگوید :

اتَّخَذُواْ أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللّهِ وَالْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَمَا أُمِرُواْ إِلاَّ لِيَعْبُدُواْ إِلَهًا وَاحِدًا لاَّ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ {التوبة/31}

آیا اربابان را می پرستیدند یا اطاعتشان میکردند ؟

الله متعال فرمود :وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللّهِ ...

با سلام به اساتيد گرامي

ايا توجه داريد كه عبادت من دون الله با آيه (اياك نعبد و اياك نستعين) در تناقض است؟

و چقدر ساده انديشي است كه من دون الله در يونس18 را فقط بت (سنگي يا چوبي يا ...) در نظر ميگيريد.
بت ميتواند همچنين خورشيد يا آتش يا جن يا ملك يا صالح مرده يا صالح زنده و يا ....... باشد. هر چيز غير از الله ، من دون الله محسوب ميگردد و عبادت آن چيز ، عبادت من دون الله است كه همان بت پرستي است.
عبادت من دون الله يا ماذون من الله ، همان اختيار كردن اله است . پس چطور ميگوييم لا اله الا الله

اگر ماذون من الله در رديف من دون الله نيست پس بايد در رديف الله قرار داشته باشد كه باز هم اشكال دارد.

همين كه با توجه به (اياك نعبد) ميگوييد عبادت ماذون من الله اشكالي ندارد شهامت ميخواهد . تغيير معني اطاعت به عبادت فقط نتيجه قرارگرفتن سنت و حديث در كنار قرآن ميباشد.

خیر البریه;462585 نوشت:
استدلال شما اشتباه است زیرا چگونه میتوان شیطان ویا هوای نفس را بدون اطاعت کردن از او پرستید ؟

من فقط آيه خداوند را براي شما ترجمه كردم اگر شما نسبت به عقايد خود ايرادي مي بينيد به خداوند مراجعه كنيد. خداوند ميفرمايند شيطان را عبادت نكنيد . حقير چكاره ام؟

أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ {يس/60}
مطمئنآ اگر منظور خداوند اطاعت ميبود براحتي ميفرمودند شيطان را اطاعت نكنيد ولي ميفرمايند شيطان را عبادت نكنيد

خیر البریه;462585 نوشت:
اتَّخَذُواْ أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللّهِ وَالْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَمَا أُمِرُواْ إِلاَّ لِيَعْبُدُواْ إِلَهًا وَاحِدًا لاَّ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ {التوبة/31}
آیا اربابان را می پرستیدند یا اطاعتشان میکردند ؟

مسلم است كه اربابان را عبادت ميكردند چون خداوند عملشان را عبادت ميداند. شما بهتر ميدانيد يا خداوند؟

شما هم پيامبر گرامي را عبادت ميكنيد ، البته خودتان ميگوييد: اطاعت ميكنيم به اذن الله كه همان عبادت است .
ولي خداوند ميگويد شفيع گرفتن ، عبادت شفيع است و اين عمل شرك است (يونس18)

وَيَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ مَا لاَ يَضُرُّهُمْ وَلاَ يَنفَعُهُمْ وَيَقُولُونَ هَؤُلاء شُفَعَاؤُنَا عِندَ اللّهِ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللّهَ بِمَا لاَ يَعْلَمُ فِي السَّمَاوَاتِ وَلاَ فِي الأَرْضِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْركون

توجه فرمودید جناب؟

سلمان14;462559 نوشت:
پس اول ثابت کنید، خدا شفاعت غیر از خود را عبادت غیر خود میداند.

سلام

سلمان14;462559 نوشت:
پس اول ثابت کنید، خدا شفاعت غیر از خود را عبادت غیر خود میداند.

وَيَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ مَا لاَ يَضُرُّهُمْ وَلاَ يَنفَعُهُمْ وَيَقُولُونَ هَؤُلاء شُفَعَاؤُنَا عِندَ اللّهِ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللّهَ بِمَا لاَ يَعْلَمُ فِي السَّمَاوَاتِ وَلاَ فِي الأَرْضِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْركون

ايا آن مشركين براي بتهاي خود چكار كرده اند كه خداوند عملشان را شرك ميداند؟ آنها فقط گفته اند كه بتها شفيعشان در نزد خدا هستند.

هر چيزي غير از خدا كه عبادت شود ، ضرر و نفعي براي بشر ندارد و نياز به اثبات ندارد زيرا در قرآن اشاره فراوان به اين موضوع شده است كه شما استاد گرامي به همه ي آنها واقف هستيد.

قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ ۖ لَا يَمْلِكُونَ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ وَمَا لَهُمْ فِيهِمَا مِنْ شِرْكٍ وَمَا لَهُ مِنْهُمْ مِنْ ظَهِيرٍ

اشكال در اين است كه در ترجمه ها ، من دون الله را بت (سنگي و چوبي و ...) معرفي ميكنند در صورتيكه من دون الله ميتواند هر چيز ديگري باشد .

سلمان14;462538 نوشت:
دقت کنید، این عبارت شما وقتی درست است که، قرآن بگوید: «خدا و غیر خدا را عبادت میکردند»

دوست گرامي

منظور من اين بود كه وقتي خداوند ميگويد يَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ ...... ، به كساني ميگويد كه الله را قبول دارند .

اما در ترجمه ها و تفاسير ميگويند اينها كساني هستند كه خدا را قبول ندارند

در قرآن مشركين اينگونه معرفي ميشوند كه اگر از آنها بپرسي چه كسي خالق است و چه كسي مدبر امور است ميگويند الله.

حالا حديث خداوند را بپذيريم يا حديث آنها را ؟

اگر در ترجمه ها و تفاسير نميگفتند كه مشركين خدا را قبول ندارند كه براي من هم سوال پيش نميامد.

در بحث هاي قبلي ، از قرآن دليل آوردم كه آن مشركين بتها را مستقل از خدا و شريك خدا نميدانستند چون در روز حساب ميگويند ما مشرك نبوديم. و فقط ميگفتند كه اينان شفيعان ما نزد الله هستند و خداوند اين عمل را عبادت آن بتها و شرك محسوب ميكند.

رحیق مختوم;462534 نوشت:
... وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ ...(1) تأويل آيات متشابه را جز خدا و راسخان در علم نميدانند.

سلام
نظر خود را قبلآ ارائه دادم انتظار هم ندارم كه بپذيريد


تاويل متشابهات را فقط خداوند ميداند و بس . وقتي كه حديث و سنت را دخالت ميدهيد نتيجه صحبت جنابعالي ميشود كه در تاويل آيات متشابه ، راسخون در علم را شريك الله ميسازيد.


با توجه به جمله بندي آيه فوق بهيچوجه امكان ندارد كه راسخون نيز در تاويل در كنار الله باشند زيرا در ادامه آيه ميفرمايد " و راسخون در علم ميگويند ايمان آورديم به همه ي آنچه كه از نزد خداوندمان است". و مطمئن هستم كه شما هم نميتوانيد بگوييد كه "خدا و راسخون ميگويند به همه ي آنچه كه از نزد خداوندمان است ايمان آورديم" .

[=Arial Narrow]هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ ۖ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ ۗ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ ۗ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا ۗ وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ
[=Arial Narrow]او است آنکه فرستاده است بر تو كتاب را ، از آن است آیتهای استواری که آنها است مادر کتاب و بخش دیگر متشابهات (ناهویدا)، پس آنان که در دلهاشان کجی است پیروی کنند آنچه را متشابه است از آن برای فتنه‌جوئی و از پی تاویل آن ، حالی که [=Arial Narrow]نمی‌داند [=Arial Narrow] تاویل آن را جز خدا ، و فرورفتگان در علم گویند ایمان آوردیم به همه ي انچه از نزد پروردگار ما است و یادآور نشوند جز خردمندان‌[3:7]

[=arial black].... وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ ۗ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا ......

و تاويل آن را جز خدا نميداند و راسخون در علم ميگويند به همه ي آنچه كه از نزد پروردگارمان است ايمان آورديم.

اگر آيه را نميپذيريد به من چرا خرده ميگيريد ؟

با دلايل فوق امكان ندارد كه الله و راسخون در يك جمله باشند زيرا خداوند حكيم چنان جمله آرايي كرده است كه هر احتمال ديگر را نا ممكن ميسازد. ولي همين آيه آزمايشي است براي كساني كه در دلشان انحراف وجود دارد

رحیق مختوم;462534 نوشت:
و امام صادق ـ عليه السّلام ـ فرمود: «نحن الراسخون في العلم و نحن نعلم تأويله(2)، راسخان در علم ما هستيم، و ما اهلبيت هستيم كه تأويل قرآن كريم را ميدانيم»

با توضيحاتي كه در بالا دادم خود پي ميبريد كه بايد در صحت حديث شك كرد . بي ترديد هر مومن به الله و رسول و قرآن ، ميتواند در زمره ي راسخان در علم باشد ولي تاويل آيات متشابه را فقط خداوند ميداند.

اساتيد گرامي

خواهشمندم با استناد به آيات قرآن پاسخ فرماييد زيرا كه وقتي حديث ارائه ميفرماييد بايد ابتدا آن را با قرآن تطبيق دهم تا صحت آن بر من آشكار شود و اين موضوع وقت مرا ميگيرد و از توان من خارج ميباشد. شما اساتيد گرامي كه مطمئن هستيد احاديث تان با قرآن منطبق هستند فقط آيات قرآن را در ادله هايتان ذكر فرماييد. متشكرم

hamidnazemi;462869 نوشت:
سلام
نظر خود را قبلآ ارائه دادم انتظار هم ندارم كه بپذيريد

سلام و درود بر شما
بنده جوابهاي حضرتعالي را از روي نرم افزار موسسه پاسخگويي به شبهات ديني وابسته به موسسه انديشه قم به آدرس
www.andisheqom.com
آورده ام كه حاصل 10 سال تحقيق و بررسي ميليونها شبهه در جوامع مجازي و حقيقي جمع آوري و با بازبيني دقيق در متون روائي مورد استفاده كاربران قرار گرفته
شما هرگز حرف حق را نمي پذيريد
مطمئن باشيد اگر خود پيامبر هم بيايد به شما بفرمايد كلام علما درست است و شما اشتباه ميكنيد
حضرتعالي همچنان بر اوهام و ذهنيتات خودتان اصرار مي روزيد
اينهمه علما و دانشمندان در طول قرون و اعصار با خون دل احاديث موثق و متقن را براي شبهاتي مانند همين راسخون في العلم و غيره
آوردند و جمعيت بسياري از متعلمين و تلامذه قبول كردند و هدايت يافتند اما همين كه نوبت به حضرتعالي رسيد مي فرماييد فلان و بهمان
ما هم اصلا و ابدا انتظار نداريم كلام ما كه بر گرفته از علما و انديشمندان ديني است مورد قبول شما قرار بگيرد
جالب اينجاست يك روايت حداقل غير معتبر هم نياوريد كه حرف ما را نقض كند و فقط و فقط روي حرفهاي بي دليل خودتان اصرار داريد
خب اصرار داشته باشيد حرفي نيست
خوانندگان محترم و كاربران متعالي اقوال و آراء را مطالعه ميفرمايند و قضاوت خواهند نمود

و السلام علي من اتبع الهدي

رحیق مختوم;462881 نوشت:
جالب اينجاست يك روايت حداقل غير معتبر هم نياوريد كه حرف ما را نقض كند و فقط و فقط روي حرفهاي بي دليل خودتان اصرار داريد

سلام به دوست گرامي
بنظر اينجانب قرآن احسن الحديث ميباشد و اينجانب بين قرآن و احاديث ديگر ، قرآن را ترجيح ميدهم . حرفهايي كه ميزنم با توجه به مطالعات قرآني خودم ميباشد. مطمئن هستم كه جنابعالي نيز قرآن را بعنوان احسن الحديث باور داريد . بارها شده است كه دوستان در بحثها با استناد به قرآن حرفهايي زده اند كه اينجانب براحتي پذيرفته ام.
هدف ازدياد دانش قرآني ميباشد و لا غير.
براي همين از شما اساتيد گرامي كه احتمالا با دانشمندان در ارتباط هستيد خواستارم كه پاسخ شبهه هاي مرا با كلام خدا پاسخ دهيد

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت

hamidnazemi;462852 نوشت:
منظور من اين بود كه وقتي خداوند ميگويد يَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ ...... ، به كساني ميگويد كه الله را قبول دارند .

اما در ترجمه ها و تفاسير ميگويند اينها كساني هستند كه خدا را قبول ندارند

در قرآن مشركين اينگونه معرفي ميشوند كه اگر از آنها بپرسي چه كسي خالق است و چه كسي مدبر امور است ميگويند الله.

حالا حديث خداوند را بپذيريم يا حديث آنها را ؟

مشرک = کسی که علاوه بر خدا، نیروی دیگری را هم شریک او میداند.
یعبدون من دون الله = کسی که غیر خدا را می پرستد، کسی که شریک برای خدا قایل است، خدا را نمی پرستد، لذا غیر خدا را می پرستد.
ترجمه ها و تفاسیر هم درست میگویند، اگر کسی خدا را قبول داشته باشد خب حرف خدا را میپذیرد، چرا باید برای خدا شریک قرار دهد؟

hamidnazemi;462852 نوشت:
در بحث هاي قبلي ، از قرآن دليل آوردم كه آن مشركين بتها را مستقل از خدا و شريك خدا نميدانستند چون در روز حساب ميگويند ما مشرك نبوديم. و فقط ميگفتند كه اينان شفيعان ما نزد الله هستند و خداوند اين عمل را عبادت آن بتها و شرك محسوب ميكند.

در پاسخ به شما گفتم که این شفیعان(بتها) نه سودی دارند و نه ضرری، وقتی یک مشخصه برای اونها ذکر میشه، منعیت شفاعت اونها میتونه به اون مشخصه ربط داشته باشه و نه اینکه اصل شفاعت زیر سوال بره.

این یک، دوم اینکه ثابت کن در قرآن، شفاعت غیر بتها معادل شرک با خداست.

خداوند اعمال آنها را بت پرستی میداند و عقاید آنها را شرک میداند.
وقتی از آنها پرسیده میشود: «چرا اینها(بتها) را پرستش میکنید، میگویند: چون شفیعان ما نزد خدا هستند»
اگر به زعم شما، شفاعت همان پرستش باشد، پس عبارت بالا اینطوری میشه که:
وقتی از آنها پرسیده میشود: «چرا اینها(بتها) را پرستش میکنید، میگویند: چون پرستیدنی هستند»
بت پرستی یک عمل است و شفاعت یک عمل دیگر

بت پرستی مطلقاً نادرست است
شفاعت با توجه به اینکه شفیع که باشد میتواند درست یا نادرست باشد.

شفاعت اگر بتواند از سوی خداوند به انسانها سودی یا ضرری برساند، آیا درست است یا نه؟ مطابق همان آیه که بتها را بی سود و ضرر دانسته؟

hamidnazemi;462892 نوشت:
براي همين از شما اساتيد گرامي كه احتمالا با دانشمندان در ارتباط هستيد خواستارم كه پاسخ شبهه هاي مرا با كلام خدا پاسخ دهيد

جناب پرسیدم:

به چه دلیل ثابت می توانی ثابت کنی که نادرستی شفاعت بتها، به اینکه نمیتوانند سودی و زیانی برسانند نیست؟
با توجه به همان آیه.

hamidnazemi;462836 نوشت:
هر چيزي غير از خدا كه عبادت شود ، ضرر و نفعي براي بشر ندارد و نياز به اثبات ندارد زيرا در قرآن اشاره فراوان به اين موضوع شده است كه شما استاد گرامي به همه ي آنها واقف هستيد.

اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ

پس شفاعت به اذن او ممکن است و درست است و مخالف حرف خدا نیست و معادل شرک نیست پس میتواند به دیرگان سود و زیان برساند و خلاف آن هم نیاز به اثبات قرآنی دارد.

سلام دوست گرامي

سلمان14;462898 نوشت:
مشرک = کسی که علاوه بر خدا، نیروی دیگری را هم شریک او میداند.
یعبدون من دون الله = کسی که غیر خدا را می پرستد، کسی که شریک برای خدا قایل است، خدا را نمی پرستد، لذا غیر خدا را می پرستد.

مشرك در قرآن كسي است كه خداوند را آفريدگار جهان ميداند و معتقد است كه تدبير امورات نيز بعهده خداوند است و روزي دهنده هم خداوند است و فقط خداوند است كه زنده ميكند و ميميراند و ..... اما حاجات خود را از غير خدا طلب ميكند (يدعون من دون الله) و نميداند كه با عملش شريك براي خداوند قائل شده است و يا شرك خودش را توجيه ميكند و بدنبال تمايلات قلبي خود ميرود وهميشه به خودش ميگويد اين عمل من شرك نيست. زيرا در قيامت به خداوند ميگويد ما مشرك نيستيم(ثُمَّ لَمْ تَكُنْ فِتْنَتُهُمْ إِلَّا أَنْ قَالُوا وَاللَّهِ رَبِّنَا مَا كُنَّا مُشْرِكِينَ) انعام23

يعبدون من دون الله كساني هستند كه غير خدا را عبادت ميكنند . و مشركي است كه از شرك خود بيخبر است يا خود را به بيخبري ميزند. هيچ كسي در جهان نيست كه بگويد مشرك است زيرا تمام اديان شرك را محكوم ميكنند ولي مثلا مسيحيان ، زماني از شرك خود آگاه ميشوند كه خداوند در كتاب بعدي اش آن شرك را معرفي ميكند.

سلمان14;462898 نوشت:
ترجمه ها و تفاسیر هم درست میگویند، اگر کسی خدا را قبول داشته باشد خب حرف خدا را میپذیرد، چرا باید برای خدا شریک قرار دهد؟

اساسآ لذت بت پرستان در اين است كه از غيرخدا حاجت خود را طلب كنند چون معتقدند كه خداوند حسابگر است و براحتي از گناهان نميگذرد و مجرميني كه قصد گناه دارند و فكر ميكنند كه چنانچه بت را شفيع عندالله قرار دهند توسط آن بت گناهانشان راحت تر بخشوده ميشود
مثلآ طلب شفاعت از غير خدا (وَيَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُمْ وَلَا يَنْفَعُهُمْ وَيَقُولُونَ هَٰؤُلَاءِ شُفَعَاؤُنَا عِنْدَ اللَّهِ ۚ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللَّهَ بِمَا لَا يَعْلَمُ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ ۚ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَىٰ عَمَّا يُشْرِكُونَ)يونس18
و يا براي نزديكي به خداوند از بتهايشان استفاده ميكنند( فَلَوْلَا نَصَرَهُمُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ قُرْبَانًا آلِهَةً ۖ بَلْ ضَلُّوا عَنْهُمْ ۚ وَذَٰلِكَ إِفْكُهُمْ وَمَا كَانُوا يَفْتَرُونَ)احقاف28
و يا بتهايشان را ارباب خود قرار دادند(قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَىٰ كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ ۚ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ)آل عمران64
و يا حتي ملائك و انبيا را ارباب خود قرار ميدهند(وَلَا يَأْمُرَكُمْ أَنْ تَتَّخِذُوا الْمَلَائِكَةَ وَالنَّبِيِّينَ أَرْبَابًا ۗ أَيَأْمُرُكُمْ بِالْكُفْرِ بَعْدَ إِذْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ)آل عمران80
و حتي دانشمندانشان و مسيح را نيز ارباب خود قرار ميدهند(اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَالْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا إِلَٰهًا وَاحِدًا ۖ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۚ سُبْحَانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ)توبه31
از بتهايشان حاجت طلب ميكنند(إِنْ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا إِنَاثًا وَإِنْ يَدْعُونَ إِلَّا شَيْطَانًا مَرِيدًا)نساء117
و يا (قُلْ أَنَدْعُو مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَنْفَعُنَا وَلَا يَضُرُّنَا وَنُرَدُّ عَلَىٰ أَعْقَابِنَا بَعْدَ إِذْ هَدَانَا اللَّهُ كَالَّذِي اسْتَهْوَتْهُ الشَّيَاطِينُ فِي الْأَرْضِ حَيْرَانَ لَهُ أَصْحَابٌ يَدْعُونَهُ إِلَى الْهُدَى ائْتِنَا ۗ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَىٰ ۖ وَأُمِرْنَا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ)انعام71

سلمان14;462898 نوشت:
در پاسخ به شما گفتم که این شفیعان(بتها) نه سودی دارند و نه ضرری، وقتی یک مشخصه برای اونها ذکر میشه، منعیت شفاعت اونها میتونه به اون مشخصه ربط داشته باشه و نه اینکه اصل شفاعت زیر سوال بره.

دوست عزيز اصل شفاعت را كسي زير سؤال نبرده است بلكه انتخاب شفيع عملي است كه در قرآن هيچ مجوزي داده نشده است و حتي خداوند ميفرمايند شفاعت همگي از آن اوست
در قرآن كسي كه مجوز شفاعت از خداوند گرفته است ابراهيم گرامي ميباشد آنهم فقط براي پدرش.
قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنْكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَدًا حَتَّىٰ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ إِلَّا قَوْلَ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَكَ وَمَا أَمْلِكُ لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ ۖ رَبَّنَا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنَا وَإِلَيْكَ أَنَبْنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ(ممتحنه4)
كه حتي براي قول شفاعتي كه به پدرش داده باز هم ميگويد دارا نيستم از براي تو از خدا چيزي را.

سلمان14;462898 نوشت:
این یک، دوم اینکه ثابت کن در قرآن، شفاعت غیر بتها معادل شرک با خداست.

منظورتان احتمالا اين است كه ثابت كنم شفاعت غيرالله معادل شرك با خداست.

اولا من دنبال اثبات هيچ موضوعي نيستم و چنانچه تمايل داريد فقط ميتوانم آيات قرآن مربوط به آن موضوع را به شما نشان بدهم. خداوند خود در قرآن مبين كه قرآن تفسير شده ميباشد همه چيزهايي كه براي هدايت بشر لازم هستند را توضيح داده است.

(وَيَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُمْ وَلَا يَنْفَعُهُمْ وَيَقُولُونَ هَٰؤُلَاءِ شُفَعَاؤُنَا عِنْدَ اللَّهِ ۚ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللَّهَ بِمَا لَا يَعْلَمُ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ ۚ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَىٰ عَمَّا يُشْرِكُونَ)يونس18
خداوند در اين آيه طلب شفاعت از من دون الله را شرك محسوب كرده است.
(قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللَّهَ بِمَا لَا يَعْلَمُ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ) اين بخش از آيه به موضوعي اشاره ميكند كه مشركين ميگويند(وَيَقُولُونَ هَٰؤُلَاءِ شُفَعَاؤُنَا عِنْدَ اللَّهِ) و در رابطه با آن موضوع(هولاء شفعاؤنا) است كه خداوند ميفرمايد(سُبْحَانَهُ وَتَعَالَىٰ عَمَّا يُشْرِكُونَ)

سلمان14;462899 نوشت:
به چه دلیل ثابت می توانی ثابت کنی که نادرستی شفاعت بتها، به اینکه نمیتوانند سودی و زیانی برسانند نیست؟
با توجه به همان آیه.

آيه اي كه بوضوح اين موضوع را نشان دهد فعلا پيدا نكردم اگر يافتم حتما به جنابعالي اطلاع خواهم داد. اگر شما آيه اي را ميشناسيد كه به اين موضوع اشاره كرده باشد ممنون ميشوم كه به من هم آدرس دهيد.

فقط اين را بگويم كه حتي پيامبر گرامي مالك سود و زيان خود نيستند مگر خدا بخواهد . پس شايد بتوان گفت كه خداوند تنها مالك سود و زيان به بشر ميباشد
(قُلْ لَا أَمْلِكُ لِنَفْسِي ضَرًّا وَلَا نَفْعًا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ ۗ لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ ۚ إِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ فَلَا يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً ۖ وَلَا يَسْتَقْدِمُونَ)يونس49

سلمان14;462903 نوشت:
اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ

پس شفاعت به اذن او ممکن است و درست است و مخالف حرف خدا نیست و معادل شرک نیست پس میتواند به دیرگان سود و زیان برساند و خلاف آن هم نیاز به اثبات قرآنی دارد.

كسي منكر وجود شفاعت در روز رستاخيز نيست اما خداوند انتخاب شفيع را شرك ميداند (يونس18) چون ميگويند اين بتها شفيعان ما نزد خدا هستند پس انتخاب من دون الله بعنوان شفيع است كه خداوند ميفرمايد آنها من دون الله را عبادت ميكنند و شرك محسوب ميگردد.
حال كجا به شما مجوز داده شده كه ميتوانيد شفيع انتخاب نماييد
آنها بين الله و غيرالله ، غيرالله را براي شفاعت انتخاب كردند و اين ظلم به خداوند است . آنها با اين عملشان شفيعشان را مهربانتر از خداوند يافتند كه با اولين آيه قرآن (بسم الله الرحمن الرحيم) در تضاد است . چه كسي مهربانتر و رحيمتر از خداوند است؟
يك مؤمن به الله و قرآن، نعوذبالله ، حتي اگر خداوند نام شخص را بعنوان شفيع اعلام كند و بگويد كه من به اين شخص اجازه شفاعت داده ام تا كساني را كه اجازه بدهم شفاعت كنند ، و همچنين خداوند بگويد من را نيز ميتوانيد بعنوان شفيع انتخاب كنيد ، آن مؤمن كداميك را بايد انتخاب كند؟
مؤمنين الله را شفيع خود قرار خواهند داد و مجرمين غيرالله را.
اين يك آزمون ساده الهي خواهد بود تا كسانيكه در دلشان كجي وجود دارد از مخلصين له الدين تفكيك شوند.

والسلام

[=arial]با سلام
دوستان عزیز بحث شفاعت غیر از موضوع این تاپیک که تنها بحث تفسیر آیه بود می باشد.
لذا خواهشا بحث رو به انحراف نکشانید و اگر در باب شفاعت در آیات قرآن سوالی دارید مجزا مطرح کنید تا در تاپیکی با هم به بحث بنشینیم.
با تشکر از همکاری شما

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت

اگر این نقل قول از خودتان برای پاسخ پرسش اصلی تان کافی است، فبها
اگر نه تا با اجازه دوستان بحث شفاعت رو ادامه بدیم، چون به نظر حقیر، شما برداشت نادرستی از معانی جملات قرانی دارید.

hamidnazemi;454345 نوشت:
مترجمان قرآن واژه ی "من دون الله" را "به جز خدا" معنی میکنند در صورتیکه در مواردی قرآن به مشرکین اشاره میکند که از غیر خدا طلب میکنند و همه میدانیم که مشرکین خداوند را قبول دارند پس معنی این واژه باید شامل خدا و غیر خدا باشد

hamidnazemi;462818 نوشت:
بت ميتواند همچنين خورشيد يا آتش يا جن يا ملك يا صالح مرده يا صالح زنده و يا ....... باشد. هر چيز غير از الله ، من دون الله محسوب ميگردد و عبادت آن چيز ، عبادت من دون الله است كه همان بت پرستي است.

در پناه خدا

سلمان14;463075 نوشت:
اگر این نقل قول از خودتان برای پاسخ پرسش اصلی تان کافی است، فبها

[=arial]با سلام
ظاهرا این تاپیک رو به دقت نخوندید چرا که بنده در چند پست پاسخ به سوال اصلی رو دادم و همانطور که عرض کردم این بحث جدید شما ربطی به سوال اصلی ندارد و خودش بحث مجزایست.
البته به حال بنده فرقی نمیکنه اما باید طبق قوانین سایت عمل کنیم تا نظم حالم باشد.
لطف کنید اقدام به تاپیک جدید بکنید.
با تشکر از همکاری شما

عمار;463091 نوشت:
ظاهرا این تاپیک رو به دقت نخوندید چرا که بنده در چند پست پاسخ به سوال اصلی رو دادم و همانطور که عرض کردم این بحث جدید شما ربطی به سوال اصلی ندارد و خودش بحث مجزایست.
البته به حال بنده فرقی نمیکنه اما باید طبق قوانین سایت عمل کنیم تا نظم حالم باشد.
لطف کنید اقدام به تاپیک جدید بکنید.
با تشکر از همکاری شما

بزرگوار، بحث جدید کی؟

ایشون میگه: «چون در آیه مزبور مشرکین گفته اند، بتها شفیعان ما نزد خدا هستند و خدا گفته مشرکین بتها را میپرستند، پس شفیع پنداشتن کسی نزد خدا مساوی با عبادت کردن اوست!!!!!!!!».

اصلاً صحبت حقیر شفاعت نیست، و نیاز به بحث جدیدی نمیبینیم، و پاسخهای شما رو هم کافی میدونم،
اما مقدمات این دوست عزیز، برای گرفتن نتیجه درست چیده نشده و نتیجه درستی هم بدست نیاورده.

hamidnazemi;462818 نوشت:
مسلم است كه اربابان را عبادت ميكردند چون خداوند عملشان را عبادت ميداند. شما بهتر ميدانيد يا خداوند؟

شما هم پيامبر گرامي را عبادت ميكنيد ، البته خودتان ميگوييد: اطاعت ميكنيم به اذن الله كه همان عبادت است .
ولي خداوند ميگويد شفيع گرفتن ، عبادت شفيع است و اين عمل شرك است (يونس18)

وَيَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ مَا لاَ يَضُرُّهُمْ وَلاَ يَنفَعُهُمْ وَيَقُولُونَ هَؤُلاء شُفَعَاؤُنَا عِندَ اللّهِ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللّهَ بِمَا لاَ يَعْلَمُ فِي السَّمَاوَاتِ وَلاَ فِي الأَرْضِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْركون

با سلام

چرا شما مباحث را خلط میکنید ؟ عبادت شامل اطاعت هست اما هر اطاعتی که عبادت نیست ! همچنانکه هر خواندن و هر شراکتی و هر یاری وهر شفاعتی شرک نیست . مثلا دعا برترین عبادت است .

خدای سبحان فرمود :

أَلا إِنَّ لِلّهِ مَن فِي السَّمَاوَات وَمَن فِي الأَرْضِ وَمَا يَتَّبِعُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ شُرَكَاء إِن يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلاَّ يَخْرُصُونَ {يونس/66}

وَمِنَ النَّاسِ مَن يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَيَتَّبِعُ كُلَّ شَيْطَانٍ مَّرِيدٍ {الحج/3}

یتبع یعنی چه ؟

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ وَمَن يَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاء وَالْمُنكَرِ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَكَا مِنكُم مِّنْ أَحَدٍ أَبَدًا وَلَكِنَّ اللَّهَ يُزَكِّي مَن يَشَاء وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ {النور/21}

قُلْ إِنِّي نُهِيتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ قُل لاَّ أَتَّبِعُ أَهْوَاءكُمْ قَدْ ضَلَلْتُ إِذًا وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُهْتَدِينَ {الأنعام/56}

حال بگوبید معنی عبادت شیطان چیست : أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ {يس/60}

در ضمن معنی این 2 آیه را هم برای ما بنویسید :

وَتِلْكَ نِعْمَةٌ تَمُنُّهَا عَلَيَّ أَنْ عَبَّدتَّ بَنِي إِسْرَائِيلَ {الشعراء/22}

فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ {الزخرف/54}

اما در باره شفاعت خود خدای متعال اذنش را به بعضی داده :

يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَى وَهُم مِّنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ {الأنبياء/28}

وَكَم مِّن مَّلَكٍ فِي السَّمَاوَاتِ لَا تُغْنِي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئًا إِلَّا مِن بَعْدِ أَن يَأْذَنَ اللَّهُ لِمَن يَشَاء وَيَرْضَى {النجم/26}

آیا اینجا هم بقول شما :شفيع گرفتن ، عبادت شفيع است و اين عمل شرك است ؟؟؟!!!!!

سلمان14;463098 نوشت:
ایشون میگه: «چون در آیه مزبور مشرکین گفته اند، بتها شفیعان ما نزد خدا هستند و خدا گفته مشرکین بتها را میپرستند، پس شفیع پنداشتن کسی نزد خدا مساوی با عبادت کردن اوست!!!!!!!!».

سلام دوست عزيز
تصور من بر اين بود كه ادمين عزيز قصد بستن موضوع را دارند لذا دير به اين تاپيك سر زدم.

خوشحالم كه منظورم رو درست بيان كرديد و اگر نميپذيريد در چارچوب آيه ي يونس18 پاسخ فرماييد.

خیر البریه;463123 نوشت:
چرا شما مباحث را خلط میکنید ؟ عبادت شامل اطاعت هست اما هر اطاعتی که عبادت نیست ! همچنانکه هر خواندن و هر شراکتی و هر یاری وهر شفاعتی شرک نیست . مثلا دعا برترین عبادت است .

سلام

1- دعا اگر خواستن از خداوند باشد بالاترين عبادت است. ولي اگر خواستن از من دون الله باشد باز هم شرك محسوب ميگردد.

اگر از شخص زنده كه همزمان با ما در قيد حيات است و نمرده باشد و يا بقتل نرسيده باشد(چه در راه خدا يا غير آن) ، در حد تعاملات انساني ، خواسته اي داشته باشيم شرك محسوب نميگردد.(اعراف 194 و 195)

2- شما خودتان فرموديد كه اطاعت عبادت است اگر يادتان نيست بفرماييد

خیر البریه;457650 نوشت:
وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآؤُوكَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللّهَ تَوَّابًا رَّحِيمًا {النساء/64}
با توجه به اینکه اطاعت عبادت است پس باید قبول کرد که اولیاء ماذون من الله ، من دون الله نیستند .

اگر براي شما عبارت " ليطاع باذن الله" را "عبادت باذن الله" ترجمه كرده اند ، بنده مقصر نيستم.
با عنايت به اينكه خداوند همه ي كسانيكه طرفدار "يدعون من دون الله" و "يعبدون من دون الله" هستند را محكوم مينمايد پس هر طلب شفاعت از غير الله شرك است زيرا طلب شفاعت يعني كسي را بعنوان شفيع انتخاب كرده ايد.

(وَيَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُمْ وَلَا يَنْفَعُهُمْ وَيَقُولُونَ هَٰؤُلَاءِ شُفَعَاؤُنَا عِنْدَ اللَّهِ ۚ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللَّهَ بِمَا لَا يَعْلَمُ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ ۚ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَىٰ عَمَّا يُشْرِكُونَ)يونس18

خداوند در اين آيه ، طلب شفاعت از من دون الله را شرك محسوب كرده است.

(قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللَّهَ بِمَا لَا يَعْلَمُ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ) اين بخش از آيه به موضوعي اشاره ميكند كه مشركين ميگويند(وَيَقُولُونَ هَٰؤُلَاءِ شُفَعَاؤُنَا عِنْدَ اللَّهِ) و در رابطه با آن موضوع(هولاء شفعاؤنا عندالله) است كه خداوند ميفرمايد(سُبْحَانَهُ وَتَعَالَىٰ عَمَّا يُشْرِكُونَ)

(قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللَّهَ بِمَا لَا يَعْلَمُ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ)

[=Arial Narrow]بگو آیا آگهی دهید خدا را بدانچه خود نمی‌داند در آسمانها و نه در زمین

اين آيه به ما ميگويد كه انتخاب شفيع (هولاء شفعاؤنا) بهيچوجه در عالم وجود ندارد و لذا طلب شفاعت از من دون الله شرك محسوب ميگردد و

اين بخش از آيه همچنين دقيقآ بيان ميكند كه هيچ اذني از سوي خداوند براي انتخاب شفيع به هيچكسي داده نشده است.

اگر مترجمان و مفسران عزيز كه دود چراغ هم خورده اند و متوجه اين موضوع نشده اند ، چرا بر عليه آيه قرآن موضع ميگيريد . برويد و همين چيزهايي كه اينجا آورده ام از آنها سؤال كنيد. هيچ برداشت شخصي وجود ندارد و اينجانب عينا و كلمه به كلمه ، ترجمه قرآن را آورده ام.

اگر نوشته ي مرا ميخوانديد ديگر سؤال نميكرديد چون نظرم را گفته ام و اگر نظر من را نميپذيريد بايد بر اساس همين آيه با من ادامه بحث بدهيد نه اينكه وارد مباحث غير مرتبط بشويد

خیر البریه;463123 نوشت:
یتبع یعنی چه ؟
لطف فرماييد و خود پاسخ دهيد كه يعني چه و ارتباط آن با موضوع را نيز بفرماييد

خیر البریه;463123 نوشت:
حال بگوبید معنی عبادت شیطان چیست : أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ {يس/60}

صد بار ديگر هم بپرسيد ميگويم كه يعني شيطان را عبادت نكنيد اگر در ترجمه يا تفسير شما گفته اند كه يعني شيطان را اطاعت نكنيد، بدانيد كه فريبتان داده اند و از جهل شما به قرآن ، سوء استفاده كرده اند.

خیر البریه;463123 نوشت:
در ضمن معنی این 2 آیه را هم برای ما بنویسید :

وَتِلْكَ نِعْمَةٌ تَمُنُّهَا عَلَيَّ أَنْ عَبَّدتَّ بَنِي إِسْرَائِيلَ {الشعراء/22}

فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ {الزخرف/54}


اگر مرتبط ميبود حتما ترجمه اش را مينوشتم.

خیر البریه;463123 نوشت:
اما در باره شفاعت خود خدای متعال اذنش را به بعضی داده :

يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَى وَهُم مِّنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ {الأنبياء/28}

وَكَم مِّن مَّلَكٍ فِي السَّمَاوَاتِ لَا تُغْنِي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئًا إِلَّا مِن بَعْدِ أَن يَأْذَنَ اللَّهُ لِمَن يَشَاء وَيَرْضَى {النجم/26}

بارها گفته ام كه طبق آيات قرآن ، اصل شفاعت وجود دارد پس كسي نميتواند منكر شفاعت باشد.

اما انتخاب شفيع است كه در قرآن محكوم شده است و خداوند آن را شرك محسوب ميكند. يونس18 و خيلي آيات ديگر.

وَكَم مِّن مَّلَكٍ فِي السَّمَاوَاتِ لَا تُغْنِي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئًا إِلَّا مِن بَعْدِ أَن يَأْذَنَ اللَّهُ لِمَن يَشَاء وَيَرْضَى {النجم/26}

[=Arial Narrow]و بسا فرشتگانی در آسمانها که بی‌نیاز نگرداند شفاعتشان چیزی را مگر پس از آنکه دستور دهد خدا به هر که خواهد و خوشنود شود.
(ترجمه معزي)

در اينجا ملائك خود شفاعت ميكنند پس خداوند ايرادي نگرفته است. شايد بپذيرد شايد نپذيرد.
ولي اگر كسي از ملائك كه من دون الله ميباشند ، تقاضاي شفاعت كند بدلايل ذكر شده فوق ،از نظر قرآن محكوم به شرك است.

hamidnazemi;464825 نوشت:
صد بار ديگر هم بپرسيد ميگويم كه يعني شيطان را عبادت نكنيد اگر در ترجمه يا تفسير شما گفته اند كه يعني شيطان را اطاعت نكنيد، بدانيد كه فريبتان داده اند و از جهل شما به قرآن ، سوء استفاده كرده اند.

با سلام

200 بار دیگر هم بنویسید هیچ فایده ای ندارد ؟ چون تا جواب ندهید که چگونه ما الان شیطان را میپرستیم معنی آیه درست فهمیده نمیشود !

آیا بغیر از اطاعت از اوست ؟

hamidnazemi;464825 نوشت:
اگر مرتبط ميبود حتما ترجمه اش را مينوشتم.

باعرض معذرت ، شجاع باشید وبگویید بلد نیستم !

حال ترجمه اش میکنیم از کتب عامه تا ببینیم آیا ربطی به عبادت واطاعت دارد یا نه ؟

{وتلك نعمة تمُنُّها عليَّ أن عَبدتَّ بني إسرائيل} أي : تلك التربية نعمة تمُن بها عليّ ظاهراً ، وهي في الحقيقة تعبيدك بني إسرائيل ، وقهرك إياهم ، بذبح أبنائهم ، فإنه السبب في وقوعي عندك وحصولي في تربيتك ، ولو تركتهم لرباني أبواي. فكأن فرعون في الحقيقة امتن على موسى بتعبيد قومه وإخراجه من حجر أبويه. فقال له موسى عليه السلام : أَوَ تلك نعمةٌ تَمُنٌُّها عَلَيَّ ؛ استعبادك لهم ، ليس ذلك بنعمة ، ولا لك فيها عليَّ منة ، وتعبيده : تذليلهم واستخدامهم على الدوام. ووحد الضمير في " تمنّها " و " وعبّدتَّ " ، وجمعها في " منكم " و " خفتكم " ؛ لأن الفرار والخوف كان منه ومن ملئه المؤتمرين به ، وأما الامتنان فمنه وحده.

الكتاب : البحر المديد ـ موافق للمطبوع
المؤلف : أحمد بن محمد بن المهدي بن عجيبة الحسني الإدريسي الشاذلي الفاسي أبو العباس

جمله :وتعبيده : تذليلهم واستخدامهم ، با آیه فاطاعوه ، یعنی عبادت بنی اسرائیل همان اطاعت از او بود .

وتلك نعمة تمنها علي أن عبدت بني إسرائيل معنى عبدت ذللت واتخذتهم عبيدا فمعنى هذا الكلام أنك عددت نعمة على تعبيد بني إسرائيل وليست في الحقيقة بنعمة إنما كانت نقمة لأنك تذبح أبناءهم ولذلك وصلت أنا إليك فربيتني فالإشارة بقوله تلك إلى التربية وأن عبدت في موضع رفع عطف بيان على تلك أو في موضع نصب على أنه مفعول من أجله وقيل معنى الكلام تربيتك نعمة على لأنك عبدت بنى إسرائيل وتركتنى فهي في المعنى الأول إنكار لنعمته وفي الثاني اعتراف بها قال لئن اتخذت إلها غيري لأجعلنك من المسجونين لما أظهر فرعون الجهل ...

التسهيل لعلوم التنزيل لابن جزى

قوله تعالى : { وتلك نِعمة تَمُنُّها عليَّ } يعني التربية { أنْ عَبَّدْتَ بني إِسرائيل } أي : اتخذْتَهم عبيداً؛ يقال عبَّدتُ فلاناً وأعبدتُه واستعبدتُه : إِذا اتخذتَه عبداً .
وفي «أنْ» وجهان .
أحدهما : أن تكون في موضع رفع على البدل من «نِعْمةٌ» .
والثاني : أن تكون في موضع نصب بنزع الخافض ، تقديره : لأَن عبَّدتَ أو لتعبيدك .

زاد المسیر

وَتِلْكَ نِعْمَةٌ تَمُنُّهَا عَلَيَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنِي إِسْرَائِيلَ (22) قَالَ فِرْعَوْنُ وَمَا رَبُّ الْعَالَمِينَ (23) قَالَ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا إِنْ كُنْتُمْ مُوقِنِينَ (24) قَالَ لِمَنْ حَوْلَهُ أَلَا تَسْتَمِعُونَ (25) قَالَ رَبُّكُمْ وَرَبُّ آبَائِكُمُ الْأَوَّلِينَ (26) قَالَ إِنَّ رَسُولَكُمُ الَّذِي أُرْسِلَ إِلَيْكُمْ لَمَجْنُونٌ (27) قَالَ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَمَا بَيْنَهُمَا إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ (28) قَالَ لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلَهًا غَيْرِي لَأَجْعَلَنَّكَ مِنَ الْمَسْجُونِينَ (29)

همچنین آیه :فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ {الزخرف/54}

خلاصه یعنی فرعون میگفت خدایی بجز من وجود ندارد وباید مرا عبادت کنید (عبدت ) واین عبادت فقط اطاعت از او بود (فاطاعوه).

موضوع قفل شده است