با وجود ولی فقیه، هدف از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری چیست؟

تب‌های اولیه

33 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
با وجود ولی فقیه، هدف از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری چیست؟

همانطور که میدانید اگر نظر مردم با رهبری در تعارض باشد نظر رهبری ملاک است چرا که رهبری مصلحت مردم را بهتر از خودشان میداند:

سوال 63

"تصميمات و اختيارات ولى فقيه در مواردى که مربوط به مصالح عمومى اسلام و مسلمين است، در صورت تعارض با اراده و اختيار آحاد مردم، بر اختيارات و تصميمات آحاد امّت مقدّم و حاکم است، و اين توضيح مختصرى درباره ولايت مطلقه است."

پس بر همین اساس رهبری بهتر میداند که انتخاب چه شخصی به عنوان رییس جمهور به مصلحت مردم است. پس هدف از برگذاری انتخابات چیست وقتی که انتخاب رییس جمهور توسط رهبری عاقلانه تر است؟

با نام و یاد دوست








a1ireza;350442 نوشت:
همانطور که میدانید اگر نظر مردم با رهبری در تعارض باشد نظر رهبری ملاک است چرا که رهبری مصلحت مردم را بهتر از خودشان میداند:
سوال 63
"تصميمات و اختيارات ولى فقيه در مواردى که مربوط به مصالح عمومى اسلام و مسلمين است، در صورت تعارض با اراده و اختيار آحاد مردم، بر اختيارات و تصميمات آحاد امّت مقدّم و حاکم است، و اين توضيح مختصرى درباره ولايت مطلقه است."
پس بر همین اساس رهبری بهتر میداند که انتخاب چه شخصی به عنوان رییس جمهور به مصلحت مردم است. پس هدف از برگذاری انتخابات چیست وقتی که انتخاب رییس جمهور توسط رهبری عاقلانه تر است؟

با سلام
درفقه ومکتب تشیع امام معصوم به عنوان حجت الهی ولی برآنها است وبه تعبیر قرآن کریم النبی اولی بالمومنین من انفسم،یعنی پیامبر بر نفوس مردم شایسته تر از آنهاست وتبعیت از ایشان لازم وضروری است چون مصلحت آنها را بهتر از خودشان می داند.در عصر غیبت براسا س احادیث موجود که امام خمینی (ره)در کتاب ولایت فقیه خودا نها را آوره وبحث کرده است ومن جمله آنها این حدیث است که شیخ صدوف در کمال الدین جلد دو این حدیث را نقل کرده است ،واما الحوادث الواقعه فارجعو ا الی رواة احادیثنا فانهم حجتی علیکم .لذا سکاندار مملکت اسلامی باید فردی فقیه ومدیر وآشنای به زمان باشد وقانون اساسی براساس همین ادله دینی اختیاراتی را به رهبری داده است، ورهبر باید براساس مصلحت کشور عمل کند ومجلس خبرگان همیشه ناظر بر اعمال رهبری است تا صلاحیت رهبری را از دست ندهد وهمین خبرگان از جانب مردم انتخاب می شوند لذا در نتیجه این طور نیست که رهبر براساس میل شخصی خود عمل کند بلکه طبق صلاح مردم جلو می رود وچه بسا درجایی مردم به خطا رفته باشند وعد م جلوگیری از آن مساوی با برچیده شدن نظام اسلامی باشد ویا خطر سنگینی داشته باشددر اینجا رهبری جلوی این کارها را می گیرد .ولی سابقه نشان داده است تا زمانی که مساله ضرر سنگینی نداشته باشد رهبری خواست مردم را تایید می کند که نمونه آن ماجرای بنی صدر بود که امام تایید کرد وبنده فرمود که من این افاق را پیش بینی می کردم.
پس زمانی که خبرگان مورد تایید مردم ناظر بر تصمیم گیری های رهبری است با واسطه مردم خود تصمیم گیری های رهبری را تایید کرده اند.وامری شخصی نیست.

a1ireza;350442 نوشت:
همانطور که میدانید اگر نظر مردم با رهبری در تعارض باشد نظر رهبری ملاک است چرا که رهبری مصلحت مردم را بهتر از خودشان میداند:

سوال 63

"تصميمات و اختيارات ولى فقيه در مواردى که مربوط به مصالح عمومى اسلام و مسلمين است، در صورت تعارض با اراده و اختيار آحاد مردم، بر اختيارات و تصميمات آحاد امّت مقدّم و حاکم است، و اين توضيح مختصرى درباره ولايت مطلقه است."

پس بر همین اساس رهبری بهتر میداند که انتخاب چه شخصی به عنوان رییس جمهور به مصلحت مردم است. پس هدف از برگذاری انتخابات چیست وقتی که انتخاب رییس جمهور توسط رهبری عاقلانه تر است؟

با سلام خدمت شما دوست گرامی

به نظر بنده حق با شماست. عده زیادی حداقل به تجربه به همین نتیجه شما رسیده اند. یعنی در عمل اختیارات اجرایی رهبری با قوای دیگر مداخله پیدا می کند که نمونه های عینی آن را در همین دولت کنونی هم دیدیم. در کشورهای دیگر که مثل ما رئیس جمهور را با رأی مردمی انتخاب می کنند برای احترام به رأی مردم مقام رهبر معنوی مقامی تشریفاتی و مشورتی است و نه اجرایی. اما در کشور ما اینچنین نیست. در واقع مدل مناسب تر برای وضعیت فعلی جامعه ما همان است که شما فرمودید: یعنی انتصاب رئیس جمهور توسط رهبر (مشابه انتصاب نخست وزیر توسط رئیس جمهور در برخی کشورها). اگر واقعاً رهبری منتخب خبرگان مردم باشد مردم نیز به تشخیص او راضی اند و خدا نیز احتمالاً از این انتصاب رضایت بیشتری دارد چرا که نقش هوای نفس و جهل آحاد ملت در آن کمرنگ تر است.

البته این نظر شخصی بنده و برخی دوستان و اساتید بود. والله العالم.

a1ireza;350442 نوشت:
همانطور که میدانید اگر نظر مردم با رهبری در تعارض باشد نظر رهبری ملاک است چرا که رهبری مصلحت مردم را بهتر از خودشان میداند:

سوال 63

"تصميمات و اختيارات ولى فقيه در مواردى که مربوط به مصالح عمومى اسلام و مسلمين است، در صورت تعارض با اراده و اختيار آحاد مردم، بر اختيارات و تصميمات آحاد امّت مقدّم و حاکم است، و اين توضيح مختصرى درباره ولايت مطلقه است."

پس بر همین اساس رهبری بهتر میداند که انتخاب چه شخصی به عنوان رییس جمهور به مصلحت مردم است. پس هدف از برگذاری انتخابات چیست وقتی که انتخاب رییس جمهور توسط رهبری عاقلانه تر است؟

سلام
دین اسلام دین تعالی و تکامل انسانهاست
همانطور که دین با برنامه های فردی شخص را در این بعد تکامل می بخشد و به ارتباط درونی با حقیقت بیکران هستی می رساند
برنامه های اجتماعی نیز اورا از بعدی دیگر اورا به همین حقیقت متصل می سازد
لذا اسلام مانع رشد فکری و روحی افراد در بعد اجتماعی نیست
دین نمی خواهد انسانها بنشینند و امام و رهبر همه امور را به دست گیرد
چون آنوقت تعالیی برای افراد نخواهد بود
لذا فرمود ما کتاب و میزان فرستادیم تا :
لیقوم الناس بالقسط
مردم قسط و عدل را بپا دارند
و در سایه حرکت انقلابی در به پا داشتن قسط و عدل رشد کنند و اوج بگیرد
و چهره مشعشع حق ظاهر را در چهره خلق در چهره جمع و جامعه نیز ببینند
لذا نبی اکرم را به مشورت گرفتن از امت توصیه فرمود :
و امرهم شوری بینهم
با اینکه نبی اکرم عقل کل بود
اما
قرار نیست در سایه عقل کل عقلهای جزو رشد نکنند نیندیشند تصمیم نگیرند اقدام نکنند
امیر مومنان هم فرمود که انبیاء آمدند تا گنجینه های عقل را از درون انسانها استخراج کنند
خوب آیا بدون حفاری به گنج می رسیم یا بدون تفکر به عقل می رسیم
اگر دیگران بجای ما فکر کنند تفکر و تعقل ما رشد می کند ؟

دین میزانها را تعیین می کند تا ما راه را اشتباه نرویم نه اینکه بجای ما مسیر را بپیماید
این مطالب را تطبیق بفرمایید جواب روشن است
والله الموفق

با وجود ولی فقیه، هدف از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری چیست؟

ولی فقیه که جانشین عام حضرت امام زمان عج هستند رهبری امت اسلامی را در کل جهان به عهده دارند

اگرچه شاید بعضی ندانند اما ولی فقیه برای مسلمین کل جهان رهبر و جانشین عام امام زمان عج است.

ریاست جمهوری ریاست قوه مجریه یعنی کارهای اجرایی مملکتما را باید انجام بدهد

چه کارهایی که مجلس تصویب می شود و چه آنچه با تیم اجراییش یعنی وزراء برای بهبود کارهای اجرایی کشور عزیزمان ایران

باید انجام بپذیرد

ولی فقیه هم به کار قوه مجریه یعنی رییس جمهور و وزرایش و قوه مقننه یعنی مجلس و قوه قضاییه و قوای لشکری

کشور باید احاطه داشته باشد و هرکجا اشتباه یا خلاف کوچک و بزرکی ببینند به ایشان گوشزد می کنند و انها را از انحراف باز می دارند

البته در رابطه با جهان اسلام هم همینگونه است که مثلا اگر صلاح بدانند به مسلمانان میانمار باید کمک شود کمک کنند و ...

جناب مومن صحیح میگویند. مقام رهبر در ایران مثل مقام ملکه در بریتانیا تشریفاتی نیست. عملا در ایران از 4 امر حساسی که در اختیار روسای جمهور کشورهای دیگر هست (امنیت و سیاست و نظامی و اقتصادی) فقط 1 امر در اختیار رییس جمهور ماست (اقتصادی). در مسائل امنیتی و سیاسی و نظامی حرف اول و آخر را رهبر میزند و رییس جمهور فقط حکم یک مشاور را در کنار دیگر مشاوران رهبری دارد و عملا قدرت در دست رهبری هست. پس در اینجا برعکس است و این رییس جمهور است که مقام تشریفاتی دارد و رهبر با استفاده از اختیاراتی که در قانون اساسی دارد از 4 ارگان حساس 3 ارگان را در اختیار خود دارد. پس برگذاری انتخابات بی معنی هست مخصوصا وقتی که طبق اصل ولایت مطلقه فقیه رهبر بیشتر از مردم میداند. بهتر است مقام ریاست جمهوری تبدیل به مقام نخست وزیری شود و رهبری نخست وزیر را انتخاب کند و زیر دست نخست وزیر و نظارت ولی فقیه عقل های جزء هم میتوانند در دولت رشد کنند.

حامد;351196 نوشت:
سلام
دین اسلام دین تعالی و تکامل انسانهاست
همانطور که دین با برنامه های فردی شخص را در این بعد تکامل می بخشد و به ارتباط درونی با حقیقت بیکران هستی می رساند
برنامه های اجتماعی نیز اورا از بعدی دیگر اورا به همین حقیقت متصل می سازد
لذا اسلام مانع رشد فکری و روحی افراد در بعد اجتماعی نیست
دین نمی خواهد انسانها بنشینند و امام و رهبر همه امور را به دست گیرد
چون آنوقت تعالیی برای افراد نخواهد بود
لذا فرمود ما کتاب و میزان فرستادیم تا :
لیقوم الناس بالقسط
مردم قسط و عدل را بپا دارند
و در سایه حرکت انقلابی در به پا داشتن قسط و عدل رشد کنند و اوج بگیرد
و چهره مشعشع حق ظاهر را در چهره خلق در چهره جمع و جامعه نیز ببینند
لذا نبی اکرم را به مشورت گرفتن از امت توصیه فرمود :
و امرهم شوری بینهم
با اینکه نبی اکرم عقل کل بود
اما
قرار نیست در سایه عقل کل عقلهای جزو رشد نکنند نیندیشند تصمیم نگیرند اقدام نکنند
امیر مومنان هم فرمود که انبیاء آمدند تا گنجینه های عقل را از درون انسانها استخراج کنند
خوب آیا بدون حفاری به گنج می رسیم یا بدون تفکر به عقل می رسیم
اگر دیگران بجای ما فکر کنند تفکر و تعقل ما رشد می کند ؟

دین میزانها را تعیین می کند تا ما راه را اشتباه نرویم نه اینکه بجای ما مسیر را بپیماید
این مطالب را تطبیق بفرمایید جواب روشن است
والله الموفق

ولی اگر ما ولی معصومی داشتیم که ظاهر بود و بر ما حکومت میکرد دیگه چنین سیستمی مهنی ندارد مگه امیرالمونین وقتی مالک رو به مصر میفرستاد قبلش از مصریان نظرخواهی کرده بود یا موارد دیگه....!
این چیزی که شما میگید:دین میزانها را تعیین می کند تا ما راه را اشتباه نرویم نه اینکه بجای ما مسیر را بپیماید
ا
تفاقا به نظر من دقیقا برعکس است دین کامل دینی است که مسیر رو دقیق روشن و تعیین کنه الان هم که ما تو خیلی جاها سردرگمیم برای اینه که حرف دین کامل به ما نرسیده!و الا اگر جمعی دینی رو وقعا قبول داشته باشن اصلا نظری مخالف نظر دین ندارند!...
الان هم وضع این طور است چون ولی معصوم نداریم!به نظر من چون بر اساس عقاید اسلامی دین مطلق درست و غلط رو تعیین میکنه و ما بر نسبی گرایی معتقد نیستیم پس رای گیری هم معنا ندارد مگر در مواردی که نفع و ضرر همه ی گزینه ها ی پیش رو یمان یکی باشه!

اصلا هدف از برگذاری انتخابات ریاست جمهوری در دیگر کشورها چیست؟ چون فردی در کشور نمیتواند ادعا کند بیشتر از همه مردم میداند پس برای فهمیدن اینکه چه کسی لایق این پست هست باید به آرای عمومی مراجعه کرد. یعنی گزینه دیگری وجود ندارد. اما در ایران طبق اصل ولایت مطلقه فقیه شخص ولی فقیه بیشتر از همه مردم میداند و صلاح آنها و جامعه را بیشتر میداند پس برگذاری انتخابات ریاست جمهوری یک تناقض است و بیشتر شبیه یک شو برای نشان دادن دموکراسی هست. وقتی که رییس جمهور عملا اختیارات چندانی ندارد برگذاری انتخابات ریاست جمهوری بیشتر شبیه این میماند که مثلا در آمریکا برای انتخاب وزیر انتخابات برگذار کنند! یعنی همینقدر مسخره هست.

نقل قول:
ینکه نظر مردم با رهبری در تعارض هست یا نه را باید در موضوعات مختلف بررسی کرد و البته نمیشود در مورد آن نظر قطعی داد چرا که آمارگیریی در این رابطه تابحال انجام نشده.
اینکه رهبری گفتند نظرشان به رییس جمهور نزدیک است مربوط به 4 سال پیش است و ایشان این حرف را براساس رفتارهای احمدی نژاد در دور اول ریاست جمهوریش گفتند که احمدی نژاد کاملا براساس نظرات رهبر عمل میکرد. اما در طی این 4 سال اختلافاتی بروز پیدا کرد و اگر رهبر بخواهد الان در این رابطه اظهار نظر کند مطمئنا چنین حرفی را تکرار نخواهد کرد.

سلام جناب علیرضا خان ...
خوب تعریف بصیرت ... یا روشن بینی این نیست که بگذارید اتفاقی بیوفته ... بعد نتیجه گیری کنید اون اتفاق افتاده ... تعریف بصیرت یا روشن بینی این هست ... که شخص مورد نظر بقدری دارای قوه تمییز و تفکیک هست که قدرت پیش بینی دارد ... این مساله برای ایشان تبدیل به علم شده ... کسی که مدعی علم است باید بتواند پیش بینی کند ... و گرنه آن چیز علم نیست ... یک اقتصاد دان میداند نتیجه یک تصمیم چیست ...با این حال آن تصمیم را در درون شبیه سازهای کامپیوتری مورد آزمایش قرار میدهد ... جنبه های مختلف آن را بررسی میکند ... سپس آن تصمیم را به حیطه عمل وارد میکند ...

a1ireza;351283 نوشت:
جناب مومن صحیح میگویند. مقام رهبر در ایران مثل مقام ملکه در بریتانیا تشریفاتی نیست. عملا در ایران از 4 امر حساسی که در اختیار روسای جمهور کشورهای دیگر هست (امنیت و سیاست و نظامی و اقتصادی) فقط 1 امر در اختیار رییس جمهور ماست (اقتصادی). در مسائل امنیتی و سیاسی و نظامی حرف اول و آخر را رهبر میزند و رییس جمهور فقط حکم یک مشاور را در کنار دیگر مشاوران رهبری دارد و عملا قدرت در دست رهبری هست. پس در اینجا برعکس است و این رییس جمهور است که مقام تشریفاتی دارد و رهبر با استفاده از اختیاراتی که در قانون اساسی دارد از 4 ارگان حساس 3 ارگان را در اختیار خود دارد. پس برگذاری انتخابات بی معنی هست مخصوصا وقتی که طبق اصل ولایت مطلقه فقیه رهبر بیشتر از مردم میداند. بهتر است مقام ریاست جمهوری تبدیل به مقام نخست وزیری شود و رهبری نخست وزیر را انتخاب کند و زیر دست نخست وزیر و نظارت ولی فقیه عقل های جزء هم میتوانند در دولت رشد کنند.

البته فک کنم در مورد ملکه ی بریتانیا یه ذره خیلی اشتباه میکنید!!!...اتفاقا اختیارات مکه از رهبر ایران بیشتر است گرچه فهمیدن و یا بهتر بگم اصلا باور این موضوع با وجود امپراتوری رسانه ایی که الان تو دنیا وجود دارد و البته عملکرد خیلی ضعیف رسانه های ما مشکل است مثلا از جمله اختیارات ملکه انگلیس اینهاست:(البته چون شما انگلیس رو گفتید من هم در اون مورد صحبت میکنم والا حدود دوازده کشور اروپایی هنوز هم سیستم سلطنتی دارند!!)
-انعقاد معاهدات‌ و یا فسخ‌ قراردادهای‌ بین‌المللی‌، اداره‌ امور خارجه‌ و اجرای‌ قوانین‌ به‌ نام‌ او انجام‌ می‌گیرد.
-عزل‌ و نصب‌ وزیران‌، انحلال‌پارلمان‌ (هر دو مجلس) و یا دعوت‌ به‌ تشکیل‌ آن‌ و یا تعطیل‌ پارلمان‌ از اختیارات‌ اوست.در واقع کل اعضای مجلس اعیان انگلیس(نه مجلس عوام...!)رو مکه انتخاب میکنه البته این رو هم بگم که مجلس اعیان در اقلیت است.
-زمانی‌ که‌ پس‌ از انتخابات‌ مجلس‌ عوام‌ هیچ‌ یک‌ از احزاب‌ اکثریت‌ آراء را به‌ خود اختصاص‌ ندهد و اکثریت‌ کرسی‌های‌ مجلس‌ عوام‌ به‌ حزبی‌ خاص‌ تعلق‌ نیابد، انتخاب‌ نخست‌وزیر به‌ صورت‌ انحصاری‌ و بدون‌ قید و شرط‌ بر عهده‌ پادشاه‌ و از اختیارات‌ انحصاری‌ وی‌ است‌.
-توشیح لوایح یا طرح های مصوّب پارلمان انگلستان از اختیارات پادشاه این کشور است،و می تواند از تأیید و توشیح مصوبات دو مجلس این کشور خودداری کند.
-و......
البته قبلا این اختیارات بیشتر بوده که به مرور کم شده
این لینک بد نیست بخونید:http://siasi.porsemani.ir/node/2167

گرچه در نظامهای حکومتی که بر اساس کپیتالیسم اداره میشن (با یه کم مطالعه در مورد وضعیت این کشورها میشه فهمید که) سرمایه داران اداره کنندگان اصلی کشورند چون دولت هرگز نمیتواند بدون حمایت انها به کارش ادمه بده (مثل مشکل ازادی حمل سلاح در امریکا که دولت به خاطر سود اوری زیادی که برای سرمایه داران دارد قادر به لغو قانونش نیست و یا معافیت مالیاتی که برای سرمایه داران در این کشور وجود دارد برای جلوگیری از فرار سرمایه..)و البته تعداد این سرمایه داران هم در دنیا خیلی زیاد نیست (یعنی توده های مردم رو شامل نمیشن)...

در مورد سوالتون هم من فکر میکنم اساسا این جور موارد برای افزایش اقتدار نظام قرار داده شده چون سیستم حکومتیی که پشتوانه مردمی داشته باشد قوی ترین سیستم حکومتی است....

نقل قول:
سلام جناب علیرضا خان ...
خوب تعریف بصیرت ... یا روشن بینی این نیست که بگذارید اتفاقی بیوفته ... بعد نتیجه گیری کنید اون اتفاق افتاده ... تعریف بصیرت یا روشن بینی این هست ... که شخص مورد نظر بقدری دارای قوه تمییز و تفکیک هست که قدرت پیش بینی دارد ... این مساله برای ایشان تبدیل به علم شده ... کسی که مدعی علم است باید بتواند پیش بینی کند ... و گرنه آن چیز علم نیست ... یک اقتصاد دان میداند نتیجه یک تصمیم چیست ...با این حال آن تصمیم را در درون شبیه سازهای کامپیوتری مورد آزمایش قرار میدهد ... جنبه های مختلف آن را بررسی میکند ... سپس آن تصمیم را به حیطه عمل وارد میکند ...

اینکه یک شخص در آینده چه رفتاری از خود نشان میدهد پیش بینی کردنش غیر ممکنه! یک شخص یک برنامه کامپیوتری نیست که بشود رفتارش را پیش بینی کرد.

نقل قول:
البته فک کنم در مورد ملکه ی بریتانیا یه ذره خیلی اشتباه میکنید!!!...اتفاقا اختیارات مکه از رهبر ایران بیشتر است گرچه فهمیدن و یا بهتر بگم اصلا باور این موضوع با وجود امپراتوری رسانه ایی که الان تو دنیا وجود دارد و البته عملکرد خیلی ضعیف رسانه های ما مشکل است مثلا از جمله اختیارات ملکه انگلیس اینهاست:(البته چون شما انگلیس رو گفتید من هم در اون مورد صحبت میکنم والا حدود دوازده کشور اروپایی هنوز هم سیستم سلطنتی دارند!!)

شاید پادشاهان در اروپا اختیاراتی داشته باشند که حتی حوزه اجرایی کشور رو هم شامل بشه اما تصوری که از پادشاهی در کشورهای جهان سومی هست را نباید با کشورهای مدرن مقایسه کنید. اگر ملکه بریتانیا اختیاراتی هم داشته باشد از آن استفاده نمیکند چه رسد به اینکه کار به سوء استفاده بکشد. اما به عنوان مثال در ایران محمد علی شاه از اختیاراتش سوء استفاده کرد و مجلس را به توپ بست. رضا شاه از اختیاراتش سوء استفاده کرد و املاک بسیاری را برای خود فراهم کرد. محمد رضا شاه از اختیاراتش سوء استفاده کرد و اقدام به کودتا کرد. کدام یک از پادشاهان اروپایی چنین اقداماتی کرده اند؟ آخرین پادشاه اروپایی که عملا دیکتاتور بود فرانسیسکو فرانکو پادشاه اسپانیا بود که تا زمان مرگش در سال 1975 با دیکتاتوری کشور را اداره میکرد. اما آیا پس از او هم چنین بود؟ آیا خوان کارلوس اول هم منش او را در پیش گرفت؟ رفتار پادشاهان ایران بود که باعث شد مردم 35 سال پیش نظام 2500 ساله شاهنشاهی را سرنگون کنند. یعنی پادشاهان از قدرتشان سوء استفاده میکردند. اگر پادشاهان ایران در طول این 100 و اندی سال که از وضع قانون مشروطه میگذرد به قانون مشروطه احترام میگذاشتند و از اختیاراتشان سوء استفاده نمیکردند شاید هنوز نظام شاهنشاهی در ایران برقرار بود.

hoorshid;351284 نوشت:
ولی اگر ما ولی معصومی داشتیم که ظاهر بود و بر ما حکومت میکرد دیگه چنین سیستمی مهنی ندارد مگه امیرالمونین وقتی مالک رو به مصر میفرستاد قبلش از مصریان نظرخواهی کرده بود یا موارد دیگه....!
این چیزی که شما میگید:دین میزانها را تعیین می کند تا ما راه را اشتباه نرویم نه اینکه بجای ما مسیر را بپیماید
ا
تفاقا به نظر من دقیقا برعکس است دین کامل دینی است که مسیر رو دقیق روشن و تعیین کنه الان هم که ما تو خیلی جاها سردرگمیم برای اینه که حرف دین کامل به ما نرسیده!و الا اگر جمعی دینی رو وقعا قبول داشته باشن اصلا نظری مخالف نظر دین ندارند!...
الان هم وضع این طور است چون ولی معصوم نداریم!به نظر من چون بر اساس عقاید اسلامی دین مطلق درست و غلط رو تعیین میکنه و ما بر نسبی گرایی معتقد نیستیم پس رای گیری هم معنا ندارد مگر در مواردی که نفع و ضرر همه ی گزینه ها ی پیش رو یمان یکی باشه!

سلام
اینطور نیست
سیره عملی پیامبر ص و ائمه این را نشان نمی دهد
در امور اجرایی که همیشه مشاوره بوده است البته به حسب زمان روشها متفاوت بوده . انتظار نداشته باشید در زمان علی ع انتخابات به معنای امروزی صورت بگیرد .
روشها در این امور توقیفی و تشریعی نبوده است . هیچ دلیل شرعی بر این مطلب نداریم که اگر علی ع با مشورت تمام اهل شهر یک نفر را برای حکومت مصر می فرستاد خلاف بوده است .
و اما در امور دینی هم روایت صریح داریم که علینا القاء الاصول و علیکم التفریع که مومنین را در همه امور به تفریع منطقی و عقلی دعوت کرده است . این اصل مبنای تفقه است و مطمئنا در سایر علوم دینی هم معتبر است
بله اگر قرار باشد ما انسانهای بخور و بخواب در امور عملی و علمی دین باشیم هیچوقت به آن تعالی لازم نمی رسیم
والله الموفق

سلام علیکم و رحمه الله

علیرضای گرامی

1- ساختار یک کشور پیشرفته صنعتی و اقتصادی با یک کشور در حال توسعه در همان حوزه های صنعت و اقتصاد قابل مقایسه و قیاس است و نه از دید سیاسی آنها

2- از بعد سیاسی قانون اساسی انگلیس یک قانون اساسی غیر مدون است و بواسطه انعطاف پذیری آن می توان گفت مسلمات قطعی آنچنانی برای آن قابل تصور نیست و
قوانین اساسی انگلیس بر اساس شرایط عرفی و وضعیتی کشورشان تغئیر میکند یا بقولی بروز میشود . و این مساله اجازه مداخلات زیادی را به اشخاص و احزاب و گروه ها میسر می سازد.

در حالیکه قانون اساسی کشور ما مدون و واحد است و دارای مسلمات و مبانی مشخص است . و حدود تنفیذ و خیارات اشخاص در حد اختیارات آنها در آن قوانین مدون تعریف و تعئین گردیده است.

پس اصلا قابل مقایسه از نظر اصول و قوانین و حدود اختیارات اشخاص نیستند .

3- اما ولایت فقیه

در فقه برای فقیه و مجتهد صدور فتوی شرعی و قضاوت حزو اختیارات هر فقیهی ذکر شده است . و همچنین اختیار در سیاست یا حکومت جزو اختیارات ولایت فقیه محسوب میشود .

ولایت مطلقه فقیه به او این اجازه را می دهد که بر قوای مجریه و مقننه و قضائیه نظارت داشته باشد و طبق نظر آیت الله مصباح تمام اختیارات امام معصوم را از نظر اختیار دارا باشد.

ولی این دلیل نمیشود این ولایت تبدیل به بعهده گرفتن یکی از قوای تحت نظر ایشان ختم و معنی شود.

موفق و پیروز باشید

یاحق

نقل قول:
ولایت مطلقه فقیه به او این اجازه را می دهد که بر قوای مجریه و مقننه و قضائیه نظارت داشته باشد و طبق نظر آیت الله مصباح تمام اختیارات امام معصوم را از نظر اختیار دارا باشد.

قبل از اینکه ولایت مطلقه فقیه مطرح شود ولی فقیه که آیت الله خمینی بود بر سه قوه نظارت داشت. ولایت مطلقه فقیه یعنی محدود نشدن ولی فقیه به شرع و نظر مردم.

نقل قول:
ولی این دلیل نمیشود این ولایت تبدیل به بعهده گرفتن یکی از قوای تحت نظر ایشان ختم و معنی شود.

وقتی طبق اصل ولایت مطلقه فقیه رهبر بیشتر از همه مردم میداند چه نیازی به انتخابات هست؟ پست ریاست جمهوری تبدیل شود به نخست وزیری و رهبر هم نخست وزیر را انتخاب کند.

حامد;351353 نوشت:
سلام
اینطور نیست
سیره عملی پیامبر ص و ائمه این را نشان نمی دهد
در امور اجرایی که همیشه مشاوره بوده است البته به حسب زمان روشها متفاوت بوده . انتظار نداشته باشید در زمان علی ع انتخابات به معنای امروزی صورت بگیرد .
روشها در این امور توقیفی و تشریعی نبوده است . هیچ دلیل شرعی بر این مطلب نداریم که اگر علی ع با مشورت تمام اهل شهر یک نفر را برای حکومت مصر می فرستاد خلاف بوده است .
و اما در امور دینی هم روایت صریح داریم که علینا القاء الاصول و علیکم التفریع که مومنین را در همه امور به تفریع منطقی و عقلی دعوت کرده است . این اصل مبنای تفقه است و مطمئنا در سایر علوم دینی هم معتبر است
بله اگر قرار باشد ما انسانهای بخور و بخواب در امور عملی و علمی دین باشیم هیچوقت به آن تعالی لازم نمی رسیم
والله الموفق

مشاوره فرق دارد با اینکه تصمیم گیری رو بدازیم به عهده ی یک فرد دیگه!!!.....منظور بنده هم این نبود که امیر المومنین هم از مردم به شیوه ی امروزی رای بگیرند ولی میشد به قول خودتون لاالقل از همان روشهای مشاوره ای استفاده کنن!مثلا میتونستن لااقل نظر رییس سران قبایل رو بپرسند یا....
بعد هم بنده نگفتم این کار مخالف قوانین شریعت است عرض کردم وقتی تبعیت محض باشد دیگر چنین چیزی معنا ندارد!وقتی ما موظفین تابع محض ولی معصوم باشیم دیگه سیستم جمهوری بی معناست مگر در مواردی که نفع و ضرر دو بخش مسئله یکسان باشه!...مردمی که تابع محض ولی الله باشند حتی در دلشان هم احساس نارضایتی نکنند!یعنی نظر جمهور عملا همان نظر ولی خداست و اگر حکومت واقعا دینی باشد هم نظر خلاف نظر ایشان نباید اجرا بشه!

بینید انچه مسلم است حق حاکمیت مختص خداست و او هم این حق رو به ولی خود داده و براهینش هم واضح است ...ولی کسی که ادعا میکنه خدا بخشی از این اختیاراتش رو به مردم داده باید ادعاش رو اثبات کنه...!

a1ireza;351478 نوشت:
وقتی طبق اصل ولایت مطلقه فقیه رهبر بیشتر از همه مردم میداند چه نیازی به انتخابات هست؟ پست ریاست جمهوری تبدیل شود به نخست وزیری و رهبر هم نخست وزیر را انتخاب کند.

حق با شماست. همان طور که یکی از دوستان نیز فرمودند کارکرد اصلی این انتخابات بیشتر ارائه قدرت نظام در نمایش پشتوانه مردمی آن است و در مناقشات سیاسی جهان ابزار مهمی محسوب می شود. در واقع یکی از تفاوت ها در نظام حکومتی ایران همین سازوکار نمایش قدرت است که با کشورهای توسعه یافته متفاوت است و این یک بحث مفصل در علوم سیاسی است.

a1ireza;351478 نوشت:
قبل از اینکه ولایت مطلقه فقیه مطرح شود ولی فقیه که آیت الله خمینی بود بر سه قوه نظارت داشت. ولایت مطلقه فقیه یعنی محدود نشدن ولی فقیه به شرع و نظر مردم.

___________________________________________________________

وقتی طبق اصل ولایت مطلقه فقیه رهبر بیشتر از همه مردم میداند چه نیازی به انتخابات هست؟ پست ریاست جمهوری تبدیل شود به نخست وزیری و رهبر هم نخست وزیر را انتخاب کند.

سلام علیکم و رحمه الله

در زمان امام خمینی رحمه الله علیه هم همین شرایط ولایت مطلقه فقیه حاکم بود . یعنی امام بر همه امور نظارت داشتند و این اختیارات مطلق در زمان امام هم عینا اجرا می شد
تنها بحث ولایت مطلقه فقیه در بعد ایشان در مجامع بیشتر مطرح گردیده.

در مورد اینکه فرمودید
وقتی طبق اصل ولایت مطلقه فقیه رهبر بیشتر از همه مردم میداند چه نیازی به انتخابات هست؟ پست ریاست جمهوری تبدیل شود به نخست وزیری و رهبر هم نخست وزیر را انتخاب کند

اولا عرض شود که دکترین حکومتی ایران جمهوریت و اسلامیت یا جمهوری ای است با مبانی اسلامی

از جمله حقوقی که در قانون اساسی بر اساس شرع برای مردم قائل شده اند حق انتخاب شورای نگهبان که مسئولیت تعئین رهبر را دارد و حق انتخاب رئیس جمهور است
یعنی نه ولی فقیه خودش خودش را تعئین میکند و نه کسی او را . بلکه مردم بطور غیر مستقیم با واسطه شورایی متشکل از اعضای حقوقی و فقهی را انتخاب کرده و آنها به نیابت از مردم ولی فقیه را تعئین میکنند و معنایش این است که مردم سالاری دینی محوریت موضوع در جمهوریت اسلامی است.( میزان رای مردم است)

و همین مردم رئیس جمهور را تعئین میکنند

و حدود اختیارات رهبری طیق قانون تعئین رئیس جمهور نیست بلکه تائید یا رد اوست پس از انتخابات آزاد . همین و بس

جمله "رهبر بیشتر از همه مردم میداند" جمله مغالطه آمیزی است.
و کسی چنین ادعائی نکرده این لفظ و برداشتی عوامانه از تمامی این موضوعات است و چنین چیزی در هیچ مجمع حقوقی و قانونی ای ذکر نشده.

نهایتا اینکه
مسئولیت رهبر ایجاب میکند که ایشان زعیم حکومت اسلامی باشند و بر اساس حدود اختیارات میتوانند مانع از انحراف در جامعه اسلامی گردند و این مسئولیت ایشان طبق شرع مقدس است و در حیطه اختیاراتشان که رئیس جمهوری را تائید یا رد کنند.

والسلام علیکم و رحمه الله

یاحق

سلام

ولی فقیه ناظر اجرای احکام دین است که در موقع تشخیص از طریق جایگاه الهی اش می تواند مانع اجرای موضوعی شود.

رای مردم با ولی فقیه منافاتی ندارد و رئیس جمهور در واقع بازوی اجرایی ولی فقیه است

در اسلام برخلاف جوامع غربی مقبولیت و مشروعیت دو مقوله جدا از هم است در حالی که در غرب آندو به یک معنی اند. در ایران با رای گیری

مقبولیت مردمی حاصل می شود و با تنفیذ حکم رئیس جمهوری مشروعیت حاصل می شود که معلوم می شود که ولی فقیه نیز همان نظر دارد یا

نظر مردم را قبول کرده است .

شاید می توان گفت که رهبر بخشی از مسئولیت هایش را به رئیس جمهور تفویض اختیار کرده است

اگر ولی فقیه حکم رئیس جمهور را تنفیذ نکند رئیس جمهور طاغوت است چون مشروعیت ندارد

a1ireza;351478 نوشت:
وقتی طبق اصل ولایت مطلقه فقیه رهبر بیشتر از همه مردم میداند چه نیازی به انتخابات هست؟ پست ریاست جمهوری تبدیل شود به نخست وزیری و رهبر هم نخست وزیر را انتخاب کند

در نظام ایران با توجه به مبانی دینی وعصر تکنولوژی وپیشرفت جوامع ورشد عقلانی مردم اولا ،امورکشور در بین قوا تقسیم شده است تا کارها به نحو احسن صورت گیرد و ثانیا به مردم این فرصت داده شده است که در اداره کشور سهیم باشند ودر انتخاب مدیران ارشد جامعه نقش آفرینی کنند تا بهترین کسی که مورد تایید اکثریت مردم است انتخاب شود واین امورتا زمانی که مخالف با مبانی شرع نباشد وتضادی با احکام اسلام نداشته باشد اشکالی ندارد.
از طرف دیگر نظام اسلامی مانند نظامهای سکولار نیست که فقط متکی به رای اکثریت باشد چون همنطور که ممکن است یک فرد در تصمیم گیری اشتباه کند این امکان برای جمع وتصمیم اکثریت نیز ممکن می باشد.لذا دین اسلام برای اینکه جامعه اسلامی از مسیر اصلی خارج نشود وهمیشه کسی که دارای بینش قوی ومدیریت ونظارت قوی است ناظر آن باشد لذا ولی فقیه انتخاب شده است تا به عنوان مجتهدی جامع الشرایط وآشنای به زمان نظارت برکار قوا داشته باشد تا خدای ناکرده امور جامعه اسلامی به سکولار وسیستم جدایی دین از سیاست کشیده نشود.
البته در قانون اساسی حوزه اختیارات قوای مختلف مشخص شده است وهمچنین اختیارت ولی فقیه نیز بیان شده است .واین اختیارات تداخلی باهمدیگر ندارند ولی به حکم عقل که احکام دین نیز به آن ارشاد می کنند در راس مملکت شخص و مرجعی لازم است وقتی در بین قوا اختلافی به وجود آمد وبه راحتی قابل حل نبود فصل الخطاب باشد وکشور را از بن بست نجات دهد،واین شخص همان ولی فقیه است. والبته این مساله در سایر کشورها نیز به شکل های مختلف وجود دارد که ارگانی به عنوان فصل الخطاب در نزاع ها حکم می دهد وحکمش لازم الاجرا است .ولی فقیه در امور اجرایی کشور وکار رئیس جمهور دخالت نمی کند مگر زمانی که مصلحت کشور اقتضاءمی کند ویا اینکه رئیس جمهور خارج از اختیارات قانونی خود عمل می کند وکشور را به هرج ومرج می کشاند.
البته بعضی امور وجود دارد که متولی آن امام معصوم می باشد واز شؤون اوست ودر غیبت او به ولی فقیه منتقل می شود،مثل:قضاوت ویا تعیین قضات،حکم به جهاد وبسیج عمومی برای دفاع از کشور در مقابل دشمن و...که از نظر دین غیر معصوم ودر عصر غیبت مجتهد جامع الشرایط نمی تواند آن را انجام دهد.
همانطور که دوستان اشاره کردند ولی فقیه در کشور ما صرفا یک مقام تشریفاتی نیست بلکه نقش اصلی در اداره کشور را دارد واصول کلی قوانین را برای اجرا به سایر قوا ابلاغ می کند واین اختیارات هم منشا دینی دارد وبرای اداره یک جامعه مسلمان ودینی لازم است.

hoorshid;351487 نوشت:
مشاوره فرق دارد با اینکه تصمیم گیری رو بدازیم به عهده ی یک فرد دیگه!!!.....منظور بنده هم این نبود که امیر المومنین هم از مردم به شیوه ی امروزی رای بگیرند ولی میشد به قول خودتون لاالقل از همان روشهای مشاوره ای استفاده کنن!مثلا میتونستن لااقل نظر رییس سران قبایل رو بپرسند یا....
بعد هم بنده نگفتم این کار مخالف قوانین شریعت است عرض کردم وقتی تبعیت محض باشد دیگر چنین چیزی معنا ندارد!وقتی ما موظفین تابع محض ولی معصوم باشیم دیگه سیستم جمهوری بی معناست مگر در مواردی که نفع و ضرر دو بخش مسئله یکسان باشه!...مردمی که تابع محض ولی الله باشند حتی در دلشان هم احساس نارضایتی نکنند!یعنی نظر جمهور عملا همان نظر ولی خداست و اگر حکومت واقعا دینی باشد هم نظر خلاف نظر ایشان نباید اجرا بشه!

بینید انچه مسلم است حق حاکمیت مختص خداست و او هم این حق رو به ولی خود داده و براهینش هم واضح است ...ولی کسی که ادعا میکنه خدا بخشی از این اختیاراتش رو به مردم داده باید ادعاش رو اثبات کنه...!


سلام
حضور صرف ولی در چه چیزی ؟
باید موضوع آن مشخص شود .
اگر قرار است در تمامی امور ولی امر تصمیم بگیرد و ما اطاعت کنیم پس آیه : و امرهم شوری بینهم لغو است
تعیین کارگزاران از موضوعات مورد تاکید شما نیست چه اینکه از مصادیق امور مردم است و آنها می توانند مشورت دهند
سیستم فعلی هم با آنچه شما می فرمایید تفاوت دارد چون ظاهرا در راس معصوم حضور ندارد پس تفاوت مد نظر شما اینجا به آن نحو موضوعیت ندارد تا ملت را از انتخاب رئیس امور اجرایی کشور محروم سازیم
و اما به نظر شما آیا حوزه اجتماعی هم حوزه اختیار هست یا نیست ؟
اگر هست باید بفرمایید به چه نحوی این اختیار تجلی می یابد ؟
و اما ما نگفتیم خدای متعال بخشی از اختیارات خود را به مردم واگذار کرده است بلکه گفتیم برنامه الهی این است که انسانها بطور آگاهانه و با تفکر و اندیشه خود در تحقق آرمانهای الهی حضور داشته باشند . فکر کنند اقدام کنند . لذا فرمود :
[سوره الحديد (57): آيه 25]
لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمِيزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ لِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ (25)
ترجمه:
25- ما رسولان خود را با دلائل روشن فرستاديم، و با آنها كتاب (آسمانى) و ميزان (شناسايى حق و قوانين عادلانه) نازل كرديم، تا مردم قيام به عدالت كنند، و آهن را نازل كرديم كه در آن قوت شديدى است، و منافعى براى مردم، تا خداوند بداند چه كسى او و رسولانش را يارى مى‏ كنند بى ‏آنكه او را ببينند، خداوند قوى و شكست ناپذير است

بله هرجایی ولی تشخیص داد مستقیم وارد شود و حکم کند دیگر جای چون و چرا نیست
اما روال عادی در این امور این نیست
والله الموفق

نقل قول:
در زمان امام خمینی رحمه الله علیه هم همین شرایط ولایت مطلقه فقیه حاکم بود . یعنی امام بر همه امور نظارت داشتند و این اختیارات مطلق در زمان امام هم عینا اجرا می شد
تنها بحث ولایت مطلقه فقیه در بعد ایشان در مجامع بیشتر مطرح گردیده.

شما انگار از معنای ولایت مطلقه فقیه اطلاعی ندارید. ولایت مطلقه فقیه را آیت الله خمینی در اواخر عمر خود مطرح کرد و بعد از بازنگری در قانون اساسی در سال 68 وارد قانون اساسی شد. قبل از اینکه ولایت مطلقه فقیه مطرح شود شخص ولی فقیه این حق را داشت که بر امور سه قوه نظارت کند و آیت الله خمینی این کار را میکرد پس معنای ولایت مطلقه فقیه این نیست. در ولایت فقیه شخص ولی فقیه احکامی که صادر میکند باید شرعی باشد اما در ولایت مطلقه فقیه شخص ولی فقیه دیگر محدود به شرع نیست یعنی میتواند حکم غیر شرعی هم بدهد:

http://www.hawzah.net/fa/question/questionview/62682

"مقصود از «ولایت مطلقه فقیه» آن است که دایره اختیارات ولی فقیه محدود به احکام اولی و ثانوی و قوانین مدون نیست؛ بلکه هرگاه مصالح عالیه و الزامی جامعه اسلامی ایجاب کند که موقتا برنامه‏ای بر خلاف آنها انجام شود، ولی فقیه می‏تواند به آن کار اقدام نماید."

در ولایت فقیه شخص ولی فقیه اگر نظر مردم با نظر او در تعارض باشد نمیتواند اعمال ولایت کند:

"این نظریه نیز بر این مسأله مبتنی است که فعلیت و تحقق عملی حکومت فقیه به رأی مردم و پذیرش آنان بستگی دارد. اگر مردم نخواهند، فقیه قادر نیست اعمال ولایت کند."

ر.ک.: عبد الله جوادی آملی، ولایت فقیه (ولایت فقاهت و عدالت)، مرکز نشر اسراء، قم، چاپ اول، 1378، ص503.

اما در ولایت مطلقه فقیه اگر نظر مردم با نظر ولی فقیه در تعارض باشد ولی فقیه باز هم میتواند اعمال ولایت کند:

http://farsi.khamenei.ir/treatise-content?uid=1&tid=8

"تصميمات و اختيارات ولى فقيه در مواردى که مربوط به مصالح عمومى اسلام و مسلمين است، در صورت تعارض با اراده و اختيار آحاد مردم، بر اختيارات و تصميمات آحاد امّت مقدّم و حاکم است، و اين توضيح مختصرى درباره ولايت مطلقه است."

حال معنای ولایت مطلقه فقیه را فهمیدید؟

نقل قول:
از جمله حقوقی که در قانون اساسی بر اساس شرع برای مردم قائل شده اند حق انتخاب شورای نگهبان که مسئولیت تعئین رهبر را دارد و حق انتخاب رئیس جمهور است
یعنی نه ولی فقیه خودش خودش را تعئین میکند و نه کسی او را . بلکه مردم بطور غیر مستقیم با واسطه شورایی متشکل از اعضای حقوقی و فقهی را انتخاب کرده و آنها به نیابت از مردم ولی فقیه را تعئین میکنند و معنایش این است که مردم سالاری دینی محوریت موضوع در جمهوریت اسلامی است.( میزان رای مردم است)

اینجا هم اشتباه کردید. شورای نگهبان مسئولیت تعیین رهبر را ندارد. این وظیفه به عهده خبرگان است.

نقل قول:
جمله "رهبر بیشتر از همه مردم میداند" جمله مغالطه آمیزی است.
و کسی چنین ادعائی نکرده این لفظ و برداشتی عوامانه از تمامی این موضوعات است و چنین چیزی در هیچ مجمع حقوقی و قانونی ای ذکر نشده.

شما برداشتتان از این جمله چیست؟ :

"تصميمات و اختيارات ولى فقيه در مواردى که مربوط به مصالح عمومى اسلام و مسلمين است، در صورت تعارض با اراده و اختيار آحاد مردم، بر اختيارات و تصميمات آحاد امّت مقدّم و حاکم است، و اين توضيح مختصرى درباره ولايت مطلقه است."

وقتی مردم نظرشان خلاف نظر ولی فقیه است اما نظر ولی فقیه حجت است معنای آن غیر از این است که ولی فقیه بیشتر از مردم میداند؟

سلام علیکم و رحمه الله

سپاسگذارم که اشتباه بنده را در مورد خبرگان رهبری تصحیح فرمودید

در مورد ولایت مطلقه فقیه در زمان امام خمینی هم به این صفحه ( 109 ) مراجعه فرمائید این مساله عقلی و لازمه ولایت ولی فقیه است .

a1ireza;351634 نوشت:
شما برداشتتان از این جمله چیست؟ :

"تصميمات و اختيارات ولى فقيه در مواردى که مربوط به مصالح عمومى اسلام و مسلمين است، در صورت تعارض با اراده و اختيار آحاد مردم، بر اختيارات و تصميمات آحاد امّت مقدّم و حاکم است، و اين توضيح مختصرى درباره ولايت مطلقه است."

وقتی مردم نظرشان خلاف نظر ولی فقیه است اما نظر ولی فقیه حجت است معنای آن غیر از این است که ولی فقیه بیشتر از مردم میداند؟


آیا این عجیب است که ولی فقیه چیزی را بداند که بر اساس مصالح حکومتی یا هر دلیلی مردم از آن بی اطلاع هستند ؟
اگر تصمیم گیری مردم (بواسطه اطلاع نداشتن از امری) اشتباه باشد آیا این بر عهده و مسئولیت ولی فقیه نیست که بعنوان یک زعیم و مسئول در امری دخالت نماید و مخالف رای مردم رای بدهد ؟

آیا این دلیل کفایت میکند که بتوان چنین نتیجه ای که شما ذکر کردید گرفت ؟

یعنی این مساله کفایت میکند که بگوئیم ولی فقیه از مردم "بیشتر" می فهمد یا می داند ؟

باسپاس مجدد

یاحق

a1ireza;351634 نوشت:
در ولایت فقیه شخص ولی فقیه احکامی که صادر میکند باید شرعی باشد اما در ولایت مطلقه فقیه شخص ولی فقیه دیگر محدود به شرع نیست یعنی میتواند حکم غیر شرعی هم بدهد:

ولایت فقیه همانطور که از اسم آن مشخص است ولایت براساس فقه است وچنانچه خود امام خمینی(ده)فرمودند:ولایت فقیه ولایت فقه است. یعنی ولی فقیه خارج از چاچوب فقه عمل نمی کند وملاک او در عمل فقه ومبانی شرعی است. در مورد ولایت مطلقه فقیه نیز اگر به منابع آن مانند:ولایت فقیه امام خمینی،عوائد الایام آیةالله نراقی، جواهر الکلام اولا قبل از اما م خمینی مرحوم نراقی وصاحب جواهر بیان کرده اند چنانچه صاحب جواهر می گوید:کسی که ولایت فقیه را نفهمیده باشد طعم فقه را نچشیده است.
معنای ولایت مطلقه فقیه این است:در عصر غیبت امام عصر(عج)نواب عام ایشان که فقهاءجامع شرایط برای فتوی وقضاوت هستند جانشین ایشان در اجرای سیاستهای اسلامی وشؤونی هستند که به عهده امام است غیر از مساله اعلام جهاد ابتدایی.(تحریرلوسیله،ج2 ،ص377)
ولی فقیه برخلاف دین رای نمی دهد بلکه از اختیارات امام معصوم این است که به خاطر اهمیت یک حکم ثانوی می تواند بعضی از واجبات را به خاطر مصالح مسلمین مدتی تعطیل کند واین امر به ولی فقیه نیز طبق تعریفی که شد منتقل می شود.مثلا ولی فقیه اگر مصلحت ایجا ب کرد می تواند برگزاری حج را برای مردم خود تعطیل کند چنانچه امام در سال66همین کار را انجام دادند. واینها فراتر از شرع بودن او نیست چون ما چیزی فرارت از شرع نداریم حتی شخص معصوم نیز اختیاری فراتر از اقوانین شرع ندارد واگر می تواند به خاطر مصلحت مهم تری واجبی را برای مدتی تعطیل کند حقی است که شرع به او داده است ولذا این خودش عین شرع است وخارج از شرع مقدس نمی باشد.الاسلام یعلو ولا یعلی علیه شئٌ،اسلام از همه چیز بالاتر وفرارت می باشد.

سلام به همه دوستان
انشالله به زودی اشکالات عمیق وارده به ولایت فقیه مطلقه فرد غیر معصوم در زمان غیبت امام معصوم (ع)، از دو جهت اشکالات وارده به نوع انتخاب ایشان و همچنین در صورت انحراف ولایت فقیه مشکلات فراروی تغییر ایشان را بصورت یک مقاله جامع خدمتتون ارائه خواهم کرد،
تا دوستان متوجه شوند که چقدر این مدل حکومت ناکارامد است،(یعنی جمهوری بعلاوه ولایت فقیه) دلایل ناکارامدی (اقتصاد، مدیریت کشور، وضعیت سلامت اجتماعی مردم و تحقق آرمان های انقلاب اسلامی)

هر کسی نظر خودش رو داره!:Cheshmak:
منم نظرم اینه که زمانی تائید حکم ریاست جمهوری با رهبر هست، پس انتخابات برای بودن دموکراسی و مشارکت مردم واجب و حیاتی هست!:khaneh:

حامد;351571 نوشت:
سلام
حضور صرف ولی در چه چیزی ؟
باید موضوع آن مشخص شود .
اگر قرار است در تمامی امور ولی امر تصمیم بگیرد و ما اطاعت کنیم پس آیه : و امرهم شوری بینهم لغو است
تعیین کارگزاران از موضوعات مورد تاکید شما نیست چه اینکه از مصادیق امور مردم است و آنها می توانند مشورت دهند
سیستم فعلی هم با آنچه شما می فرمایید تفاوت دارد چون ظاهرا در راس معصوم حضور ندارد پس تفاوت مد نظر شما اینجا به آن نحو موضوعیت ندارد تا ملت را از انتخاب رئیس امور اجرایی کشور محروم سازیم
و اما به نظر شما آیا حوزه اجتماعی هم حوزه اختیار هست یا نیست ؟
اگر هست باید بفرمایید به چه نحوی این اختیار تجلی می یابد ؟
و اما ما نگفتیم خدای متعال بخشی از اختیارات خود را به مردم واگذار کرده است بلکه گفتیم برنامه الهی این است که انسانها بطور آگاهانه و با تفکر و اندیشه خود در تحقق آرمانهای الهی حضور داشته باشند . فکر کنند اقدام کنند . لذا فرمود :
[سوره الحديد (57): آيه 25]
لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمِيزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ لِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ (25)
ترجمه:
25- ما رسولان خود را با دلائل روشن فرستاديم، و با آنها كتاب (آسمانى) و ميزان (شناسايى حق و قوانين عادلانه) نازل كرديم، تا مردم قيام به عدالت كنند، و آهن را نازل كرديم كه در آن قوت شديدى است، و منافعى براى مردم، تا خداوند بداند چه كسى او و رسولانش را يارى مى‏ كنند بى ‏آنكه او را ببينند، خداوند قوى و شكست ناپذير است

بله هرجایی ولی تشخیص داد مستقیم وارد شود و حکم کند دیگر جای چون و چرا نیست
اما روال عادی در این امور این نیست
والله الموفق


سلام
اول اینکه بنده جدا از شما تعجب میکنم که ایات مشورت رو به حساب تعییدی بر انتخابات و سیستم دموکراتیک میذارید چون اولا مشورت به معنی نظرخواهی از دیگران و کسب اگاهی است و بعد خود فرد تصمیم میگیره نه انکه این دیگران بایش تصمیم بگیرند همان طور که در خود این ایات به خوبی این مسئله توضیح داده شده:وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَكِّلینَ[آل عمران/159]
خدا در اخر ایه میفرماید:عَزَمْتَ نه عزمتم!اخر خودت تصمیم بگیر!
دوم مسئله ی اختیار
اگر به نظر شما سیستم حکومتی قادر است از مردم سلب اختیار کند(که به نظر من با وجود ایجاد محدودیتهای زیاد برای مردم نمیتواند اختیار رو از انها بگیرد اما فرض رو بر این میذاریم که این طور باشه ) و شما میخواهید بگویید مردم به این دلیل حق دخالت در حکومت دارند که با این استدلال نه پیامبر ص نه امیرالمومنین نه حتی امام زمان عج حق تشکیل حکومت نداشتند و نارند چون در هر جمعی افرادی هستند که با سیستم حکومتی حاکم مخالفند و هرگز زمانی نبوده و نیست که مردم یک پارچه مسلمان شوند حتی گفته میشود اهل کتاب در زمان بعد ظهور هر چند در اقلیتند اما هستند.پس سلب اختیار اگر نتیجه ی چنین حکومتی است چه از یک نفر چه از میلیاردها نفر غلط است!...
سوم
اینکه گفتید ما الان ولی معصوم نداریم پس این استدلال درست نیست
اگر ولی فقیه حاکم بر جامعه را عادل میدانید پس حکم او حکم دین است و تا وقتی از عدالت نیافتاده ولایت دارد و از این نظر هیچ فرقی بین او و ولی معصوم نیست!...

به نام خدا

سلام علیکم

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

در ابتدا یک مقدمه ای کوتاه عرض می کنم و سپس متن اصلی را بیان می نمایم .

ولایت فقیه ، یک موضوعی ست که عملا موجب اختلافات فکری فراوانی در میان خود فقها شده است . به گونه ای که هیچگونه اجماعی در مورد موضوع آن و دایره اختیارات آن وجود ندارد و همین مطلب نیز خود جای بحث دارد . سوال مهمی که اینجا مطرح می شود اینست که چگونه این مخالفت ها و سخنان ضد اختیارات ولایت فقیه از نوع جاری در حکومت امروز ایران ، با احادیث موجود می سازند ؟

این مسئله به گونه ایست که طراح رسمی آن یعنی شیخ مرتضی انصاری متوفی 1281 هجری نیز در ولایت سیاسی فقیه تردیدات جدی و اساسی دارد و با استدلالاتی علمی ، ادله ای که برای ولایت سیاسی فقیه و برخی موضوعات مشابه از سوی سایر علما مطرح می شود را " خار در خرمن کوبیدن " می داند . ( المکاسب ، فصل بیع ، ص 241 )

از طرفی در نوع و شیوه مشروعیت آن نیز دو نظر مطرح می شود : یکی نصب الهی و دیگری انتخاب مردمی ( البته هر دوی این شیوه ها در جمهوری اسلامی همزمان انجام می شوند و نمی شوند ! ) .

افراد و فقهای مشهوری از نظریه نصب طرفداری می کنند ( نظیر مکارم شیرازی ، جوادی آملی ، مصباح یزدی ، صافی گلپایگانی و ... ) و حتی کتاب هایی نیز در این زمینه نوشته اند . و من در اینجا صرف نظر از همین اختلافاتی که در نوع مشروعیت وجود دارد و انصافا جای بحث دارد ، می خواهم یکی از نظریات این دیدگاه را بیاورم که به بحث اصلی مربوط می باشد :

بر پایه دیدگاه طرفداران نظریه نصب این نظام است که مشروعیت خود را از ولی فقیه می‌گیرد -نه برعکس- و همهٔ کارهای قوای سه‌گانه زمانی اعتبار دارد که رضایت ولی فقیه را به همراه داشته باشد. ( بر گرفته از کتاب ولایت فقیه و حکومت اسلامی آیت الله مصباح یزدی ، صفحات 161 و 162 )

وقتی که رضای ولی فقیه میزان اعتبار و ارزش سه قوه را مشخص می کند ، دیگر ما چرا باید اصلا سه قوه با عناوین رسمی و البته تشریفاتی داشته باشیم ؟

وقتی ولی فقیه تسلط کامل بر هر سه قوه دارد دیگر سخن از قوای سه گانه بی معناست .

از یک طرف رهبری می گویند من فقط یک رای دارم ، اما در حقیقت می بینیم که تایید رئیس جمهور منتخب نیز به دست رهبری ست . و این یعنی اینکه ایشان به عنوان ولی فقیه حق دارند رای اکثریت مردم !!! را رد و یا قبول کنند و عملا ارزش آراء مردم به رضای ایشان بستگی دارد .

و تعجب هنگامی افزایش می یابد که امام خمینی در مورد دولت مهندس بازرگان و یا تنفیذ حکم ریاست جمهوری ابو الحسن بنی صدر ، شهید رجایی و خود آیت الله خامنه ای از لفظ " منصوب می کنم " استفاده می کنند . که آیت الله مصباح نیز این مطلب را در صفحه 43 کتاب خود ( حکومت اسلامی و ولایت فقیه ) می آورد و اولا نظریه خود را در کلام امام خمینی را ثابت می کند و ثانیا اعلام می کند که اینها نشاندهنده فراقانونی بودن اعمال ولی فقیه است و از آن ولایت مطلقه فقیه را نتیجه می گیرد .

به هر حال تازمانی که حق عزل و نصب مستقیم رئیس قوه قضائیه و عزل مستقیم رئیس جمهور و برخی دخالت های فراقانونی در کارهای سه قوه ( مثلا عزل مشاور رئیس جمهور و یا جلوگیری از سوال پرسیدن از رئیس جمهور ) همگی مطالبی هستند که در استقلال عملی سه قوه تشکیک حقه می کنند و اینها غیر قابل توجیه هستند .

موفق و موید باشید .

با تشکر فراوان .

[=times new roman]سلام علیکم و رحمه الله

اختلاف در امت پیامبر رحمت است . ما در اصول اعتقادی تقلید را جایز نمی دانیم و لازمه پذیرفتن اعتقادات تحقیق است و تحقیق هم از بحث و اختلاف دور نیست

شیخ انصاری دو منصب افتاء و قضاء را اجماع فقهاء و علماء میداند و در حکم ولایت آنرا به دو بخش مستقله و غیر مستقله تقسیم می نماید که موضوع سوال طرح شده در مقدمه !! نیست

موضوع اصلی سوال شده

عبدالرسول;359327 نوشت:
ادله ای که برای ولایت سیاسی فقیه و برخی موضوعات مشابه از سوی سایر علما مطرح می شود را " خار در خرمن کوبیدن " می داند . ( المکاسب ، فصل بیع ، ص 241 )

[=times new roman]متن عربی عبارت را لطفا بیاورید

مرحوم شیخ در کتاب قضاء و شهادات ص 48 ( یا 34) این برداشت را مردود میداند و حاکمیت فقهاء را در جمیع امور توضیف میکند

ثم ان الظاهر من الروايات المتقدمة: نفوذ حكم الفقيه في جميع خصوصيات الاحكام الشرعية، وفي موضوعاتها الخاصة، بالنسبة إلى ترتب الاحكام عليها، لان المتبادر عرفا من لفظ " الحاكم " هو المتسلط على الاطلاق، فهو نظير قول السلطان لاهل بلدة: جعلت فلانا حاكما عليكم، حيث يفهم منه تسلطه على الرعية في جميع ما له دخل في أوامر السلطان جزئيا أو كليا.
ويؤيده: العدول عن لفظ " الحكم " إلى " الحاكم "، مع أن الانسب بالسياق - حيث قال: " فارضوا به حكما " - ان يقول: " فإني قد جعلته عليكم حكما ".

عبدالرسول;359327 نوشت:
وقتی ولی فقیه تسلط کامل بر هر سه قوه دارد دیگر سخن از قوای سه گانه بی معناست .

[=times new roman]تسلط با نظارت تفاوت دارد و تسلط کامل معنای دیکتاتوری را میدهد
برای اثبات این ادعا لازم است مثلا اثبات بفرمائید رهبر اختیار صدور حکم انحلال مجلس شورای اسلامی را دارد.

این مواردی که میفرمائید مسئولیت ولی فقیه است . و موظف است برای حفظ نظام در چهارچوب شرع عمل نماید
انتخاب مردم در حدود مسئولیت شرعی شان است و تائید رهبر ( بقول شما نصب ) هم مسئولیت شرعی او

در این مسئولیت و اختیار
اگر جائی خلاف شرع است مستندا بفرمائید.

یاحق

فاتح;359394 نوشت:
اختلاف در امت پیامبر رحمت است . ما در اصول اعتقادی تقلید را جایز نمی دانیم و لازمه پذیرفتن اعتقادات تحقیق است و تحقیق هم از بحث و اختلاف دور نیست

سلام علیکم

دوست عزیز این اختلاف اجتهاد هاست و ما نمی دانیم به کدام یک رجوع کنیم ؟! ( چون هریک از اجتهاد ها بی دلیل است ) وقتی سوال می کنم که چگونه این مطالب با احادیث می سازد به این دلیل است که شما توجه کنید که احادیث می گویند به فقها رجوع کنید ، حال وقتی خود فقها با هم مشکل دارند و نمی توانند نظری واحد داشته باشند ما به کدام فقیه رجوع کنیم ؟

اولین باری هم هست که از کسی می شنوم می گوید اختلاف ، رحمت است . حضرت علی می فرماید : اَلْخِلاَفُ يَهْدِمُ اَلرَّأْيَ . اختلافی که به قول حضرت امیر نابود کننده اندیشه و تفکر است ، چگونه موجب رحمت است ؟ فاین تذهبون ؟

فاتح;359394 نوشت:
متن عربی عبارت را لطفا بیاورید


متاسفانه بنده متن عربی را ندارم ، و از ترجمه کتاب المکاسب نوشته شیخ انصاری و ترجمه عباس زراعت استفاده می کنم . البته اگر نیاز شدید داشتید متن عربی را هم می آورم .

شما دقت کنید که شیخ ولایت را از قبیل حکم و حق وضعی می داند و از آن با عنوان منصب یاد می کند ، در همان قسمت می گوید :اثبات چنین حقی ( ولایت ) برای فقیه با همان گستردگی و شمول که برای امام معصوم ثابت بوده ، مشکل است و دلایلی که در این زمینه وارد شده است کافی و وافی به اثبات مطلب نیستند و عبارت " خار در خرمن کوبیدن " ( یک ضرب المثل عربی و به معنای انجام محال است ) را دو بار به کار می برد . یعنی اثبات ولایت امام معصوم برای ولی فقیه محال ممکن است .

فاتح;359394 نوشت:
مرحوم شیخ در کتاب قضاء و شهادات ص 48 ( یا 34) این برداشت را مردود میداند و حاکمیت فقهاء را در جمیع امور توضیف میکند

ثم ان الظاهر من الروايات المتقدمة: نفوذ حكم الفقيه في جميع خصوصيات الاحكام الشرعية، وفي موضوعاتها الخاصة، بالنسبة إلى ترتب الاحكام عليها، لان المتبادر عرفا من لفظ " الحاكم " هو المتسلط على الاطلاق، فهو نظير قول السلطان لاهل بلدة: جعلت فلانا حاكما عليكم، حيث يفهم منه تسلطه على الرعية في جميع ما له دخل في أوامر السلطان جزئيا أو كليا.
ويؤيده: العدول عن لفظ " الحكم " إلى " الحاكم "، مع أن الانسب بالسياق - حيث قال: " فارضوا به حكما " - ان يقول: " فإني قد جعلته عليكم حكما ".



دوست عزیز ، در اینجا شیخ نظر شخصی خود را می گوید ، استدلالی می آورد و این استدلال نادرست است ، چرا که با ظاهر روایت نمی سازد . خود شیخ تصریح می کند که این حدیث مربوط به امور قضایی در اعمال دینی ست . تا اینجا از ظاهر روایت استفاده می کند ، اما بعد از این و در تعمیم آن به همه امور و قضایا ، بدون برهان و دلیل اجتهاد خود را می آورد که برای بنده اجتهاد بدون دلیل قابل قبول نیست .

واضافه این شخن شیخ با سخن او در المکاسب نمی سازد و جمع نمی شود ، ارتفاع این تناقض نیز خود کار سختی ست .

به هر حال نظر بنده این بود که در بحث ولایت فقیه نظرات ضد و نقیضی وارد شده است ، تناقضات زیادی وجود دارد و حل آنها محال است ، شما دقت کنید : طرفداران از حدیث حوادث الواقعه استفاده می کنند و می خواهند نظر خود را به اثبات برسانند . چون فقیه خاصی مشخص نشده است ( که در بحث انتصاب ولایت فقیه از سوی خدا روی این عامیت مفهوم بنده بحث کرده ام ) می توان راه گریزی پیدا نمود . سخنی مشهور و متواتر از آیت الله العظمی سید ابوالقاسم خویی صاحب کتاب گرانقدر معجم الرجال وجود دارد که ایشان ولایت فقیه را یک بدعت دینی و فاقد هرگونه پشتوانه دینی و نقلی می داند . در فقاهت آقای خویی شکی نیست ، حال آیا جایز است که ما به آقای خویی و نظر او رجوع کنیم ؟ علاوه بر ایشان فقها و علمای دینی و سیاسی فراوانی نیز با ولایت فقیه مخالفت کرده و از آن با عنوان استبداد دینی یاد کرده اند ( نظیر دکتر عبدالکریم سروش ) . حال تکلیف کسی که بخواهد به این نظرات رجوع کند چیست ؟

اما در مورد موضوع اصلی یعنی اختیرات قانونی یا فراقانونی :

دوست عزیز حتما باید مجلس به توپ بسته شود تا شما اندکی به خود بیایید ؟! وقتی از سوال کردن از رئیس جمهور جلوگیری می شود این بدترین تعطیلی برای مجلس است ، دیگر چه مجلس باشد یا نباشد چه فرقی می کند ؟ وقتی مصوبات مجلس را باید شورای نگهبان منصوب رهبر( البته نیمی از آنها )تایید کند و در صورت اختلاف نیز باید مجمع تشخیص مصلحت منصوب رهبر مشکل را حل کند دیگر چه استقلالی ؟ دیگر چه عملکردی ؟

اما اینکه می گویید که نصب رئیس جمهور به قول بنده : این سخن امام خمینی است . امام خمینی صراحتا گفته اند که من رئیس جمهور ( بنی صدر ، رجایی و آیت الله خامنه ای ) را نصب می کنم . از سن و سال شما خبر ندارم ، اما بنده این سخن امام در مورد بنی صدر ( و حتی موقع عزل وی که گفتند : من او را عزل می کنم ) را به خوبی به یاد دارم و اضافه در پست قبل گفتم که آیت الله مصباح این را در کتاب خود می آورد و از آن برای نظر خود به عنوان شاهد استفاده می کند .

در مورد اینکه می گویید اینها اختیارات ولی فقیه است ، می شود بیان کنید که حق عزل معاون رئیس جمهور در کجا به رهبر داده شده است ؟ اصلا برفرض که این حق مثل نصب مستقیم رئیس قوه قضاییه به رهبر داده شود ، دیگر چرا ما باید به یک چنین قوه ای مستقل بگوییم ، قوه منصوب رهبر خیلی به حقیقت نزدیک تر و بلکه عین حقیقت است . وقتی آیت الله مصباح علنا می گوید که اختیارات رهبر فراقانونی ست دیگر شما چرا باید بگویید در داخل چارچوب و چنین و چنان . البته همین بحث چارچوب شرع نیز در تاپیک نصب الهی ولی فقیه به چالش کشیده شده است که ماحصل اینست که وقتی احکام دین را رهبر می تواند تغییر دهد ، مصلحت دین نیز به نظر رهبر است و بلکه باید گفت مصلحت رهبر .

اگر هم می خواهید از مصلحت و ... بگویید که ابتدا اعلمیت ایشان را در همه زمینه ها ثابت کنید . بحث در این خصوص در تاپیک " آیا ولی فقیه از جانب خدا منصوب شده است " مناسبتر است .

جناب فاتح به شما هم توصیه می کنم که گزینشی مطالب را پاسخ ندهید . در غیر این صورت تصور می شود که جنابعالی برای سایر سخنان جوابی ندارید.

با تشکر.

سلام علیکم و رحمه الله

عبدالرسول گرامی بنده قصد جدل بی فایده با کسی را ندارم . شما در نقدتان چنین نقل قول کردید

نقل قول:
این مسئله به گونه ایست که طراح رسمی آن یعنی شیخ مرتضی انصاری متوفی 1281 هجری نیز
در ولایت سیاسی فقیه
تردیدات جدی و اساسی
دارد و
با استدلالاتی علمی ، ادله ای که برای ولایت سیاسی فقیه و برخی موضوعات مشابه از سوی سایر علما مطرح می شود را " خار در خرمن کوبیدن " می داند
. ( المکاسب ، فصل بیع ، ص 241 )

بنده هم نقل قول ایشان را آوردم و نظر ایشان را در مورد حکم فقیه ذکر کردم این حکم شیخ نشان دهنده اختیارات سیاسی ولی فقیه است.
و اثبات میکند که شیخ ولایت سیاسی فقیه را خار در خرمن کوبیدن نمی داند ( البته ادله دیگری هم شیخ در مکاسبش ذکر کرده که شما صرفا از یک کلام ایشان برای تنقیص استفاده کردید و اگر شیخ ولایت فقیه را تائید کند شما نظر او را قبول نمی کنید لذا نقل بی ثمر نمی کنم )

و آنچه که احتمالا در کتاب بیع رد فرموده در رابطه با حدود و ثغور احکام تصرف در اموال است که ایشان برخی از آن احکام را برای ولی عام مجاز میداند و برخی را همانطوریکه اشاره کردید مجار نمی داند و مختص معصوم میداند.

اما در مورد نظرات ضد و نقیض در مورد ولایت فقیه نزد علماء ( نه رجال سیاسی ) وجود اختلاف رای بین ایشان دلالت بر ابطال رای نمی کند همانطوریکه دلیل بر صحت آن نیست.

پس شما هم حداقل اینگونه برخورد کنید و دلیل اختلاف را دال بر اشتباه بودن مطلبی نیانگارید.

ادامه دارد..

فاتح;359437 نوشت:
عبدالرسول گرامی بنده قصد جدل بی فایده با کسی را ندارم

دوست عزیز ، جدل زمانی بی فایده است که یک طرف بی دلیل سخن بگوید ، من تماما مستند و مستدل پاسخ داده ام و نظر شیخ انصاری را آورده ام . اگر نقدی باشد به خود ایشان وارد است . چطور از یک سو ( بی دلیل ) برای فقیه ، مرجعیت سیاسی در نظر می گیرد و از سوی دیگر می گوید دلیل و کافی و وافی برای آن نداریم ؟!

به نظر بنده شیخ انصاری در نهایت به این نتیجه رسیده که دلیل کافی برای اثبات منصب ( ولایت سیاسی ) ولی فقیه نیست و آنرا خار در خرمن کوبیدن دانسته است .

به هر حال خدمت شما عرض کردم ، پذیرش ولایت سیاسی برای ولی فقیه از سوی جناب شیخ انصاری اجتهاد اوست ، اینکه وی برای اثبات آن دلیل کافی نمی بیند ، بازهم اجتهاد اوست . بنده می گویم که حتی طراح ولایت فقیه نیز خود در آن تردید داشته ، یک جا سخنی زده و جای دیگر آنرا به طور کامل رد کرده . ایگونه نمی توان یک مسئله را پذیرفت . به هر حال شیخ انصاری خود فقیه است ، و طبق حدیث مورد قبول شما ( حوادث الواقعه ) امام زمان بر وی حجت است . اکنون تکلیف ما چیست ؟ کدام را بپذیریم ؟ و بعدهم مگر فقط شیخ انصاری ست که چنین مطالبی بر ضد ولایت فقیه امروزی و جاری در جامعه بیان کرده ؟ نظرات بسیاری از فقها ( و حتی فقهای موافق ولایت سیاسی فقیه ) نیز مخالف و متضاد ولایت فقیه امروزی است . با اینها چه کنیم ؟ با سخن آیت الله خویی چه کنیم ؟ آیا بپذیریم که ولایت فقیه بدعت است ؟ باور کنید که انسان در این شرایط نمی تواند انتخاب کند . نمی توان تصمیم گرفت . چرا که موضوع از اساس مشکل دار است و شفاف نشده است .

فاتح;359437 نوشت:
اما در مورد نظرات ضد و نقیض در مورد ولایت فقیه نزد علماء ( نه رجال سیاسی ) وجود اختلاف رای بین ایشان دلالت بر ابطال رای نمی کند همانطوریکه دلیل بر صحت آن نیست.

پس شما هم حداقل اینگونه برخورد کنید و دلیل اختلاف را دال بر اشتباه بودن مطلبی نیانگارید.

برفرض که چنین هم رفتار کردیم ، به هر حال نباید بطلان و یا صحت آن مشخص شود ؟ و بعد هم بنده متوجه رجال سیاسی که محصور کردید نشدم . می توانید بیشتر توضیح دهید ؟ من به کدام رجل سیاسی اشاره کردم ؟

اما سخن آخرتان : برادر عزیز ، امام زمان که فقط حجت بر فقهای طرفدار ولایت فقیه نیست ، چقدر از علمای دینی و طراز اول مخالف ولایت فقیه بوده اند ؟ آیا آنها حجت امام زمان بر ما نیستند ؟

علی ای حال بنده پیشنهاد می کنم که ما واقعیات موجود را بررسی کنیم ، به هر حال هرچه پیش برویم به اجماعی نمی رسیم ، در یک طرف آیت الله خمینی و خامنه ای قرار دارند و در طرف دیگر آیت الله بروجردی و آیت الله خویی و آیت الله منتظری . ما بهتر است که به حقایق روز بیشتر دقت کنیم .

موضوع قفل شده است