جمع بندی عرفان اوشو چیست؟

تب‌های اولیه

17 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
عرفان اوشو چیست؟

با سلام و عرض ادب

لطفا در مورد اوشو و عرفانش توضیح بفرمائید؟

لطفا در مورد نقد این مکتب هم در صورت امکان توضیحاتی بفرمائید.ممنون

کارشناس بحث : اویس

[=14][="Navy"][="Navy"]

ذکر یونسیه;254784 نوشت:
لطفا در مورد اوشو و عرفانش توضیح بفرمائید؟
لطفا در مورد نقد این مکتب هم در صورت امکان توضیحاتی بفرمائید.ممنون

از جمله فرقه ها و نحله هایی که با شعار آرامش بخشی و اتصال به حقیقت و عشق برای انسان معاصر ترویج می شود و در کشور ما نيز رواج پیدا کرده است مکتب اوشو است.
باگوان شری راجینش (Bhagwan shree Rajneesh) که امروز با نام«اوشو» (OSHO) در جهان شناخته شده است، در 11 دسامبر 1931 ميلادي در هند متولد و در 19 ژانويه 1990 ميلادي از دنيا رفت. بنا به گفته خودش او این نام را از واژه ی اُشنیک (oceanic) به معنای "پیوسته به آب دریا و یکی شده با آن" برگرفته که برای نخستین بار در آثار ویلیام جیمز آمریکایی به کار رفته است. از آنجا که واژه ی اشنیک(دریاگون) تنها به توصیف تجربه می پردازد و شامل شخص تجربه کننده نمی شود، راجینیش واژه ی(اوشو) را برای خود برگزید. اوشو خود اين گونه توصيف مي كند:
"اوشو واژه اي بسيار زيباست؛ بايد آن را به واژگان هر زباني افزود. در وهله ي اول همان صوتش زيباست:اوشو. اين واژه احترام، عشق، حق شناسي و شكر را نشان مي دهد. فقط يك واژه خشك مثل«عالي جناب» نيست. واژه اي بسيار دوست داشتني و آشناست. تقريبا حال و هواي محبوب را دارد."
[/]

اوشو تحصيلاتش را در هند تا درجه ي استادي فلسفه ادامه داد و به گفته طرفدارانش درسال 1953 م به نور حق مشرف و روشن ضمير(!) شد.
بنا به آنچه بین مریدان اوشو معروف است، باگوان شری راجنیش (اوشو) یکی از معدود افرادی است که راز زیستن در بی زمانی را کشف کرده است. او از کودکی روحی عصیانگر و حقیقت طلب داشت و از همان دوران بچگی اش سعی داشت تا حقیقت را بیابد و هرگز هیچ دین و آئینی را نپذیرفت و اسرار داشت هر چیزی را شخصا تجربه کند! او در اواخر دهه 1960 میلادی فنون مراقبه پویای خویش را عرضه کرد..
سخنرانی های وی برای مریدان و پیروانش در بیش از ششصد و پنجاه جلد کتاب گرد آوری شده و به بیش از سی و سه زبان دنیا ترجمه شده اند. اوشو یک نویسنده به معنای رایج نبوده و شخصا هیچ کتابی را ننوشته است. کتابهای منتشر شده با نام اوشو، در واقع مجموعه ای از سخنرانی های وی هستند
ادامه دارد...

کتابهای زیادی از اوشو در ایران ترجمه و به بازارعرضه شده است که برخی از آنها عبارتند از
1)فقط یک آسمان/ مترجم: مرضیه شنکایی
2)عشق، رقص، زندگی/ مترجم: فرشید قهرمانی
3)راز/3 جلد/ مترجم: محسن خاتمی
4)و آنگاه نبودم/ مترجم: سیروس سعدوندیان
5)الماس های اوشو/ مترجم: مرجان فرجی
6)تانتارا/ مترجم: فرشید جنیدی
7)راز بزرگ/ مترجم: روان کهریز
8)زوربای بودایی/ مترجم: مسیحا برزگر
9)تفسیر آواهای شاهانه/ مترجم: هما ارژنگی
10)زبان فرشتگان/2جلد/ مترجم: مسیحا برزگر
11)شورشی/ مترجم: عبدالعلی براتی

مكتب اوشو يك فرقه نوپديد معنويت گرايي است كه منشاء وحياني ندارد و علي الظاهر با خدا و حيات پس از مرگ نیز چالشی ندارد. اما دقت در بررسی تعالیم و آموزه های اوشو، ما را به این نتیجه می رساند که او و عرفانی که به جهانیان عرضه داشته، كاملا با اسلام و اديان آسماني تضاد دارد.
از آنجا كه انسان معاصر، گرفتار تكنولوژي و مدرنيته و ده ها مشكل ديگري است كه در اين دوران به وجود آمده،مشكلاتش به مراتب بيشتر از انسان گذشته است و طبيعتا نيازمنديش به آرامش هم بيشتر است. لذا در عرفان اوشو سکون و آرامش یکی از معیارهای رسیدن به حقیقت و دانایی و روشن بینی است. آرام بودن علت بسیاری از منافع ارزشمند عرفان است و او رسیدن به آرامش روحی را منوط به اعمال و کرداری می داند که در نگاه اول سر شار از تامل و تعجب است .
مثلا در عرفان اوشو سالک براي رسيدن به آرامش، همواره تشویق به اعمال و کرداری می شود. گویی اساس عرفان وی رسیدن به این مقامات است ؛ مقاماتی از قبیل رسیدن به وجد و نشاط، شادی و لذت بردن، رقص و پایکوبی، شعر و آواز و دست افشانی، جشن و سرور، عشق و سکوت و موسیقی، خنده، سکس و مراقبه .
ادامه دارد...

اوشو برای رسيدن به آرامش، مراحل و دستورات زیادی توصیه می کند که از جمله آنها مدیتیشن های اوست.
اين مديتيشن به مدت يک ساعت به طول می انجامد و چهار مرحله دارد. سه مرحله اول همراه با آهنگ و مرحله آخر بدون آهنگ است. این مدیتیشن به صورت يک منبع انرژی عمل می کند؛ به آرامی شما را می لرزاند و از مشغله های روزمره رها می کند تا سرزنده و شاداب باشيد.
مرحله اول: پانزده دقيقه
بدن خود را كاملاً رها و شل كنيد و اجازه دهيد آرام ‌آرام شروع به لرزيدن كند؛ در عين حال احساس كنيد انرژي از پاهاي شما به سوي بالا در حال حركت است. كاملاً رها و آزاد باشيد و با اين لرزش يكي شويد. چشمان خود را آن طور كه راحت هستيد باز يا بسته نگاه داريد.
مرحله دوم: پانزده دقيقه
به رقص و سماع بپردازيد... هر طور كه دوست داريد. اجازه دهيد كل بدنتان آن‌گونه كه تمايل داريد حركت كند.
مرحله سوم: پانزده دقيقه
چشمان خود را ببنديد و در حال نشسته يا ايستاده، ساكن و بي‌حركت باقي بمانيد... در عين حال هر آنچه درون و بيرون وجودتان رخ مي‌دهد را نظاره كنيد.
مرحله چهارم: پانزده دقيقه
با چشماني بسته به آرامي دراز بكشيد و بي‌حركت باقي بمانيد.
در صورتي كه تمايل به انجام مديتيشن كونداليني داريد، بايد اجازه دهيد لرزيدن، خودبخود اتفاق بيفتد نه اين كه خودتان اين كار را انجام دهيد. آرام باشيد و احساس كنيد كه اين لرزش در حال اتفاق افتادن است و هنگامي كه لرزشي خفيف در بدنتان اتفاق افتاد به شدت يافتن آن كمك كنيد، از آن لذت ببريد و به آن خوشامد بگوييد ولي هرگز سعي نكنيد به صورت مصنوعي آن را به وجود آوريد. اگر اين لرزش خودبخود نباشد اين مديتيشن به صورت تمريني فيزيكي درخواهد آمد. در اين صورت اين لرزش تنها در سطح وجود شما رخ مي‌دهد و به درونتان نفوذ نمي‌كند و در درون كاملاً جامد و بي‌حركت باقي خواهيد ماند. منظور از لرزيدن، لرزيدن با تمام وجود است به طوري كه جموديت وجودتان شروع به لرزش و ذوب شدن كند و به آرامي تبديل به جرياني سيال شود. در اين صورت بدن شما نيز از اين وضعيت تبعيت خواهد كرد. در اين حالت ديگر هيچ لرزاننده‌اي وجود نخواهد داشت و تنها لرزيدن وجود دارد و بس.
ادامه دارد...

اوشو معتقد است اگر مردم بتوانند کمی بیشتر به جشن و شادی و پایکوبی بپردازند و کمی بیشتر آواز بخوانند، انرژی آنها بیش از پیش به جریان افتاده، مشکلات به تدریج ناپدید شده و به آرامش خواهند رسید.
اوشو می گوید:"من به تو لبیک تمام و کمال به زندگی را می آموزم. به تو نه زهد و نه ترک دنیا، که شعف و شادمانی را آموزم. شادی کن! شادی کن! بارها و بارها می گویم شادی کن! زیرا در شادمانی است که از هر چیز به خدا نزدیک تر خواهی شد."
او دین را تابعی از شادمانی و شعف دانسته و می گوید:«شاد باش ! مراقبه خودش به تو دست خواهد داد. مسرور باش زیرا دین خودش دنبالت خواهد آمد. شادمانی شرط اصلی است.مردم تنها وقتی مذهبی هستند که نگران و اندوهگین هستند و به همین دلیل تمام مذهبشان دروغ است!»
بر خلاف اغلب ادیان و از جمله جنبش های دینی نوپدید که نسبت به روابط جنسی یا بی تفاوت بوده و یا با آن دشمن هستند، اوشو در عرفان خود آموزش می دهد که روابط جنسی قدرتمندترین انرژی طبیعی ماست
اگر تمام عبارات ، سخنرانی ها و کتاب های اوشو با موضوعیت سکس را جمع آوری کنیم و بدون در نظر گرفتن نام اشو و موقعیت به ظاهر عرفانی او قضاوت کنیم خواهیم دید که این بیانات متعلق به یک شهوتران افراطی است و اگر مهم ترین هدف راه اندازی مدرسه خویش را سکس قرار نداده، لااقل یکی از اهداف اساسی وی پرداختن به سکس بدون هیچ مانعی است .
ادامه دارد...

اوشو رابطه دختر و پسر را به راحتي اجازه مي دهد و اساسا اين رابطه را يكي از مراقبه ها و راههای رسيدن به آن تانتري می داند. در نظر او تانتاريك شدن به همين هست كه زن و مرد با هم ارتباط داشته باشند. فرد تانتاریک، مدت ها ي مديدي به زن خيره مي شود و شكل و فرم بدن او را به دقت مورد مطالعه قرار مي دهد، برآن تمركز مي كند و به مراقبه مي پردازد. ايشان معتقد است كه از طريق همين ارتباط هاي جنسي است كه انسان مي تواند به مقام عشق و مراقبه و آرامش برسد. در مجالس ایشان، زن و مرد به صورت مختلط، مشغول انجام مدیتیشن هستند
او در تبلیغ برهنگی و سکس می گوید:" وقتی در برابر واقعیت می ایستید، شما به تخیل روی می آورید. برخی نهادها پشت رسانه های سکسی خوابیده اند! وقتی مردم و افراد زنده وجود دارند چرا شما دنبال مجلات یا پورنوگرافی می روید !؟ آیا بهتر نیست که به مردم زنده بنگرید؟ آیا شما از دیدن تصویر درخت لذت می برید؟ نه، چون همه درختان برهنه هستند. اگر همه درختان را بپوشانید، دیر یا زود مجلاتی منتشر می شوند که بطور زیر زمینی دست به دست می چرخند" درختان برهنه". پورنوگرافی زمانی از بین می رود که مردم طبیعت برهنه خود را بپذیرند....اجازه دهید مردم برهنه باشند . آن وقت پورنوگرافی از بین می رود."
ادامه دارد...

يكي از نكته هايي كه اوشو برآن تاكيد دارد اين است كه زندگي را جدي نگيريد و اين عالم، عالم خيال است، و اين خيال بودن انسان و خيال دانستن عالم، سبب مي شود كه انسان خيلي گرفتار ياس و نااميدي نشود و هر بلايي و مشكلي كه در اين دنيا برايش پيش آمد را جدي نگيرد .
او زندگی را بازیچه دانسته و می گوید:" کل کائنات یک شوخی است!!! بعضی ها آن را لی لا و بعضی ها مایا می خوانند (به معنی رویا) این تنها یک لطیفه و یک بازی است و روزی که این را فهمیدی به خنده می افتی و آن خنده هرگز متوقف نخواهد شد! همین طور ادامه خواهد داشت، این خنده به سراسر پهنه ی کائنات گسترش خواهد یافت."
اوشو اصل اجتماعي بودن انسان را مضر مي داند و پيشنهاد مي دهد كه خيلي در جامعه نباشيد، يك رنج افراد، ناشي از بيماري جامعه است. قانون طلايي، بي قانوني است. بنابراین اوشو از نظر سياسي و اجتماعي و جامعه شناختي، طرفدار «آنارشيسم» است.
او نقطه مقابل قانون را عشق می داند و مي گويد: قانون مال ناآگاهان و عشق مال انسان هاي آگاه است. عشق، قانون برتر است و قانون، عشق فروتر است. اخلاق گرايان، قانون را دنبال مي كنند و عشق را مردم مذهبي دنبال مي كنند. لذا مذهب از نظر اوشو مكتب عشق است. هركه عاشق است مذهبي است. ديندار، کسی است که عاشق باشد، نه ديندار.
ايشان ادعاي دين نمي كند ولي نسبت به بودائی و هندو نبودن خود صراحت داشته و اديان ديگر را نیز كنار مي گذارد. او مدعی است اديان كهن همه باطل اند، بايد کنار بروند و مكتب خودش نيز يك مذهب است، مذهبي كه جايگزين مذاهب و آئين هاي اديان ديگر مي شود.
اوشو مي گويد:" موسي(عليه السلام) ده فرمان داشت، من ده تا غير فرمان دارم." پوشیده نیست که لحن سخن نیز نماد مقابله با اديان آسماني است. ده غيرفرمانش عبارتند از: آزادي، يگانگي فرديت، عشق، مكاشفه، جدي نبودن، سر زندگي، خلاقيت ، حساسيت ، خرسندي و احساس رازگونه گي.
ادامه دارد...

نقد اشو
معنویت از نظر اسلام و اديان الهي، فعليت بخشيدن به استعدادهاي انسان است تا كامل بشود و انسان نيز اگر بخواهد کامل شده و به سعادت برسد، نیازمند وحي و دینی است كه رابطه عمل دنيوي را با سعادت اخروي نشان بدهد و رسيدن انسان به كمال انساني بدون وحي محال است. نه عقل بدان مي رسد، نه كشف و شهودهاي عرفاني و نه حرف هاي روانشناسانه علمي.
نقد ديگري كه بر اشو وارد می شود اين است كه تمام اين حرف ها و بحث هاي روان شناسي ایشان صرف ادعاست. روان شناسان به راحتی مي توانند همه اين حرفها را نقد كنند. همين نقدهايي كه بر فرويد و يونگ گرفته شده، همان نقدها بر اشو هم وارد است.
چه كسي گفته که انسان عقده جنسي دارد؟ چه علمی ثابت کرده كه وقتي نيازهاي جنسي انسان برطرف مي شود، به خودآگاهی مي رسد؟ در غرب كه آزادي جنسي اعمال می شود، پس چرا خلاء معنوي انسان پيدا شد؟ مگر اين نياز را نداشتند؟ پس چرا بالاترين آمار تجاوز و قتل در اروپا و غرب است؟ این چه آرامشي است؟ آزادي جنسي دارند اما تجاوز به عنف هم بالاترين آمار در آمريكا است. شما آرامش مي خواهيد كه اين مفاسد و انحرافات اجتماعي از بين برود ولی برای رسیدن به آن، همان انحرافات را توصیه می کنید؟!
نقد ديگری که بر عرفان اشو وارد می شود این است كه آرامش ادعائی شما را سایر ادیان و مذاهب نیز دارند .
اين كار شما بر ديگران چه ترجيحي دارد، مسلمان ها هم مي گويند ما اين آرامش را پيدا كرده ايم «الا بذكر الله تطمئن القلوب»، مسيحي ها هم مي گويند آرامش را پيدا كرديم، این آرامش شما چه ترجيحي بر آرامش هاي ديگر دارد؟
ادامه دارد...

مریدان اشو بايد بدانند، گر چه اشو، با خودنمايي جذاب يك رشته دستورالعمل هاي ساده و تجربي و جزيي به انسان هاي تشنه حقيقت، شراب عرفانی ارايه مي دهد، ليكن واقع آن چيزي نيست. آن چه عارفان مكتب اشو با تجربه عرفاني خود از حقيقت يابي و عشق درون به آن دست يافتند، در عرفان اسلامي به مثابه سرگرم كردن يك كودك است با شكلات مختصري كه بتوان او را فريفت تا (گوهر) با ارزشي كه در نزد اوست را از او بستانند. اسلام و همه اديان ابراهيمي در بعد عرفاني هر چه را كه عرفان اشويي مي خواهد به انسان ها بدهد، يك شكلات گمراه كننده مي دانند و همه آن ها بر اين امر تاكيد دارند كه عارف با متجلي شدن درونش از خدا، نبايد به عشق هاي جزيي و تاثيرات رواني كم اثر و برخي حركت ها ي ديگري كه براي غربي هاي مستغرق در لذات مادي فريبنده است، دلخوش كند، و تنها بايد از ابتداي سكوت تا وصل به حقيقت مطلق(خدا) همه چيز را در راه او و براي او و به سوي او بداند. عبادتش، عشقش، رقص و سماعش، سرور و حزنش، خنده و گريه اش همه و همه براي خدا باشد.
اما عرفان اشويي كه بر خاسته از تجربيات به اصطلاح عرفاني انساني است، هرگز چنين خدايي را نمي شناسد. او انسان را جايگزين خدا كرده و همه كامل ها و دگرگوني ها و بي حد نمايي ها و بي زماني و بي صورت گري و...را به پاي انسان مي چسباند.

در اسلام، ایمان بی پشتوانه عقل، کاملا بی اعتبار و سست است. اما ابهام در مكتب اشو آن است كه استاد آگاه را از كجا و با چه معياري به دست آوريم؟ آيا او همان كسي نيست كه سر در جيب تنهايي خود، و فارغ از هرگونه مظاهر اجتماعي و مادي، به پرداخته ها ي ذهني خود دل خوش كرده است؟ آيا آن آگاه روشن ضمير كه در دل معبدهاي مشرق زمين يافت مي شود در دل جامعه انساني هم مي توان سراغي از او گرفت؟
ادامه دارد...

تمایز عرفان اسلامی با عرفان اشو
خداوند داراي صفات حسناي متعددي اعم از قدرت، علم، حيات، اراده و صدها صفت ديگر است. آمدن در لباس اين صفات و آن اسم ها، از افتخارات انسان سالك است كه لبريز از عشق به خدا مي شود، غرق در درياي لذت هاي غير مادي مي گردد، پرده هاي تاريك جهان ماده را به كنار مي زند و چشمان او بر درون هستي بيكران(ملكوت) باز مي شود. به او اسرار را مي آموزند، به او معرفت را نشان مي دهند، به او نور را القاء مي كنند و او منبع همه خوبي ها مي شود.
اما در عرفان اشويي هدفي متعالي به غير از همين انسان سرگشته در بيابان بي كران و بي هدف و تنها و بي الگو هيچ چيز ديگري وجود ندارد. تنها چيزي كه به او ياد مي دهند، سكوت است و در خود فرو رفتن. از او مي خواهند كه بخندد، گريه نكند و پيوسته خوش باشد. براي چه و با چه اهدافي؟ جواب: هيچ وپوچ. (به كتاب راز بزرگ از اشو ص80 نگاه كنيد).
هم چنان كه درعرفان اشويي عشق و حب ركن اصلي سالك را بازي مي كند، در اسلام گفته شده است: «هل الدين الا الحب» دين جز عشق و دوستي نيست. اما میان ماه من تا ماه گردون ، تفاوت از زمین تا آسمان است.در عرفان اسلامی حب و عشق نسبت به بالاترين و والاترين هدف هستي، یعنی خداوند است. هر چه حب و عشق به خدا بيشتر گردد، مستي روح بيشتر مي شود، مستي روح سر دردآور نيست، لذت آور است؛ اما مستي شهواني ميراننده كمال انسان است. استمرار شهواني روح که به عنوان عشق در عرفان اشو رونمایی می کند، شخصيت شخص را به كويري تهي تبديل مي كند و سر انجام او را به سرگرداني و پوچي رهنمون مي گردد. لكن با مستي روحاني، شخص احساس شعف و سرور مي كند و بالاخره در جايگاه صدق پروردگار مي نشيند.
ادامه دارد...

در عرفان اسلامي اين ايده به گونه اي به صورت بسيار مترقيانه تر منظور شده است. انسان داراي دو شناخت در مورد حقيقت عالم است: يكي عقلاني و ظاهري كه با مفهوم و لفظ و آداب و رسوم سروكار دارد، و شناخت ديگر شناختي وراي شناخت عقلاني است. آن وقت است كه انسان ملكوتي و آزاد مي شود، آ‍زاد از بند افكار پراكنده و آلوده به ماديت عالم. در اين جا شهود است و لذت و حال و مقام و علم و بينش.
او از بند قالب هاي تو خالي الفاظ و مفاهيم بيرون مي رود، در فضاي لذت ها، تجربه خوش پيدا مي كند، اسرار آفرينش را بدون آلودگي ذهني به او نشان مي دهند. او از فرشته بالاتر مي رود و تا سرحد بي نهايت و بي كران در كمال و جمال و جذبه و علم و حيات پيش مي رود. او در همه چيز مي تواند تصرف كند و در واقع زمام امور جهان را هم مي تواند با اذن خدا در دست گيرد و به عشق واقعي دست یابد.
اشو معتقد است كه شيطان قدرت گمراه كردن انسان را ندارد، خداوند هم قدرت هدايت انسان را ندارد. (رازبزرگ،ص187) در حالي كه در اديان ابراهيمي و به ويژه در اسلام، شيطان دشمن انسان است و انسان پيوسته در معرض هجوم وساوس شيطاني. اما از طرف ديگر خداوند هدايت كننده ي بشر است و بسيار هم قدرتمند. در اين جا است كه اگر انسان از شيطان بگريزد، بلافاصله مي تواند به خداي قدرتمند پناه برد و او مؤمنان راستين را در پناه خود مي گيرد. اما عرفان اشويي مي گويد شما سعي كنيد شبيه خودتان باشيد و از كسي الگو نگيريد، مقلد نباشيد، آن هايي را كه شما قديس مي ناميد ( مانند پيامبران) شبيه اجسادند، مرده اند.
ادامه دارد...

در مكتب اشو دانش مانع از شناخت است. يعني علم طبيعي انساني با شهود عرفاني تنافي آشكار دارد. معني اين سخن آن است كه ره پويان علم و تكنولوژي و تمدن و پيشرفت هرگز نمي توانند به معرفت و شناخت يقيني در مورد حقيقت جهان هستي (خدا) دست یابند، در حالي كه در عرفان ابراهيمي، دانش مقدمه شناخت عرفاني است. مراقبه در همه حال ممكن است؛ مراقبه در خوراك، پوشاك، راه رفتن، مشي با مردم، كسب علم و اخلاق و ثروت. هر انساني مي تواند در عين مراقبه، عاشق خدا باشد، از او مطلوب خود را بخواهد(دعا كند) و هر لحظه تصميم بگيرد كه علم اندوزي كند. هر دانشي اگر با نيت خدا و اخلاص در برابر او باشد، خود آن دانش به معرفت شهودي و حكمت و شناخت بدل خواهد شد.
آنچه به عرض محضر رسید تلخیصی بود از تحقیق دوست بزرگوارم که با اندکی تغییر آن را در اینجا آوردم
صورت کامل تحقیق فوق را میتوانید از این وبلاگ مطالعه فرمائید.
.وبلاگ شخصی نویسنده:
http://aqlibrary.ir/blog/?p=5006

دینی که اشو تبلیغ میکند محتوی تذهیب نفس را فراموش کرده
در دین اشو از ریاضت کشیدن برای رسیدن به سعادت خبری نیست
از نماز شب و از مبارزه با نفس
دین اشو هیچ سدی در مقابل خواسته های نفس انسان قرار نمیدهد فقط راه های رسیدن به خواسته های نفس را کمی و فقط کمی محدود میکند

و من واقعا متاسفم
کسانی که در ارائه مجوز کتاب ها فعالیت دارند یا خود را به کابالا فروخته اند و یا شدیدا جاهل و بی اطلاع اند که اجازه انتشار کتاب های علوم غریبه در چنین سطح وسیعی را داده اند

نکاتی که باید پیرامون، مباحث اشو به آن توجه شود، نوع نگاه وی به عرفان و مراقبه می باشد. همچنین نگاه وی به بحث خانواده، واقعا مشمئزکننده است، چرا که قائل به آزادی جنسی و محدود نبودن در هیچ قید و بندی می باشد که هیچ کدامیک از ادیان آسمانی به آن اعتقادی ندارند. نگاه اشو به خانواده، همان نگاه مکتب تانترا به موضوع آزادی جنسی است. آن چه را تانترا تحت عنوان شکوفایی انرژی جنسی، به عنوان ارمغان به پیروان خود پیشکش نموده است؛ در بیان اشو، خود را به صورت مخالفت با نظام خانواده و مبارزه با ازدواج، نشان داده است. البته اشو این نگاه را زمینه‌ساز زندگی اشتراکی بشر می‌داند و حیات جمعی انسان‌ها را تکامل انسان و تعالی اجتماع معرفی می‌کند و این آزادی جمعی را بیش از همه در فروپاشی کانون خانواده موثر می‌بیند.

برای اشنائی بیشتر با افکار اشو، سایت عرفان های نوظهور، اطلاعات بسیار جامعی دارد که آدرس آن در زیر امده است
http://nozohor.porsemani.ir/

[="Georgia"][="Blue"]جمع بندی:
سوال:
لطفا در مورد اوشو و عرفانش توضیح بفرمائید. در صورت امکان در مورد نقد این مکتب هم توضیحاتی بفرمائید.
پاسخ:

  1. از جمله فرقه هایی که با شعار آرامش بخشی و اتصال به حقیقت برای انسان معاصر ترویج می شود مکتب اوشو است که عقاید این مکتب اولین بار توسط باگوان شری راجینش که امروز با نام«اوشو» در جهان شناخته شده ترویج یافت او در سال 1990 ميلادي از دنيا رفت.
  2. اوشو از واژه ی اُشنیک (oceanic) به معنای "پیوسته به آب دریا و یکی شده با آن" برگرفته است. از آنجا که واژه ی اشنیک تنها به توصیف تجربه می پردازد و شامل شخص تجربه کننده نمی شود، راجینیش واژه ی اوشو را برای خود برگزید.
  3. مكتب اوشو يك فرقه نوپديد معنويت گرايي است كه منشاء وحياني ندارد و علي الظاهر با خدا و حيات پس از مرگ نیز چالشی ندارد. اما دقت در بررسی تعالیم و آموزه های اوشو، ما را به این نتیجه می رساند که او و عرفانی که به جهانیان عرضه داشته، كاملا با اسلام و اديان آسماني تضاد دارد.
  4. در عرفان اوشو سکون و آرامش یکی از معیارهای رسیدن به حقیقت و دانایی و روشن بینی است.
  5. در عرفان اوشو سالک براي رسيدن به آرامش، همواره تشویق به اعمال و کرداری از قبیل رسیدن به شادی و لذت بردن، رقص و پایکوبی، شعر و آواز و دست افشانی، جشن و سرور، عشق و سکوت و موسیقی، خنده، سکس و مراقبه می شود.
  6. اوشو برای رسيدن به آرامش، مراحل و دستورات زیادی توصیه می کند که از جمله آنها مدیتیشن های اوست. اين مديتيشن به مدت يک ساعت به طول می انجامد و چهار مرحله دارد. سه مرحله اول همراه با آهنگ و مرحله آخر بدون آهنگ است. این مدیتیشن به صورت يک منبع انرژی عمل می کند؛ به آرامی شما را می لرزاند و از مشغله های روزمره رها می کند تا سرزنده و شاداب باشيد.
  7. اوشو معتقد است اگر مردم بتوانند کمی بیشتر به جشن و پایکوبی بپردازند و کمی بیشتر آواز بخوانند، انرژی آنها بیش از پیش به جریان افتاده، مشکلات به تدریج ناپدید شده و به آرامش خواهند رسید.
  8. بر خلاف اغلب ادیان و از جمله جنبش های دینی نوپدید که نسبت به روابط جنسی یا بی تفاوت بوده و یا با آن دشمن هستند، اوشو در عرفان خود آموزش می دهد که روابط جنسی قدرتمندترین انرژی طبیعی ماست و از طريق همين ارتباط هاي جنسي است كه انسان مي تواند به مقام عشق و مراقبه و آرامش برسد.
  9. اوشو اصل اجتماعي بودن انسان را مضر مي داند و پيشنهاد مي دهد كه خيلي در جامعه نباشيد، يك رنج افراد، ناشي از بيماري جامعه است. قانون طلايي، بي قانوني است. بنابراین اوشو از نظر سياسي و اجتماعي و جامعه شناختي، طرفدار «آنارشيسم» است.
  10. اشو معتقد است كه شيطان قدرت گمراه كردن انسان را ندارد، خداوند هم قدرت هدايت انسان را ندارد. در حالي كه در اديان ابراهيمي و به ويژه در اسلام، شيطان دشمن انسان است و انسان پيوسته در معرض هجوم وساوس شيطاني. اما از طرف ديگر خداوند هدايت كننده ي بشر است و بسيار هم قدرتمند. عرفان اشويي مي گويد شما سعي كنيد شبيه خودتان باشيد و از كسي الگو نگيريد، مقلد نباشيد، آن هايي را كه شما قديس مي ناميد (مانند پيامبران) شبيه اجسادند و مرده اند.
  11. یکی از نقدهای وارد بر اوشو اين است كه تمام اين حرف ها و بحث هاي روان شناسي ایشان صرف ادعاست. چه علمی ثابت کرده كه وقتي نيازهاي جنسي انسان برطرف مي شود، به خودآگاهی مي رسد؟ در غرب كه آزادي جنسي اعمال می شود، پس چرا خلاء معنوي انسان پيدا شد؟ مگر اين نياز را نداشتند؟ پس چرا بالاترين آمار تجاوز و قتل در اروپا و غرب است؟ این چه آرامشي است؟ شما آرامش مي خواهيد كه اين مفاسد و انحرافات اجتماعي از بين برود ولی برای رسیدن به آن، همان انحرافات را توصیه می کنید؟!
  12. نقد ديگری که بر عرفان اشو وارد می شود این است كه آرامش ادعائی شما را سایر ادیان و مذاهب نیز دارند .اين كار شما بر ديگران چه ترجيحي دارد؟
  13. آنچه عارفان مكتب اشو با تجربه عرفاني خود از حقيقت يابي درون به آن دست يافتند، در عرفان اسلامي به مثابه سرگرم كردن يك كودك است با شكلات مختصري كه بتوان او را فريفت تا گوهر با ارزشي كه در نزد اوست از او بستانند. اسلام در بعد عرفاني هر چه را كه عرفان اشويي مي خواهد به انسان ها بدهد، يك شكلات گمراه كننده مي داند و بر اين امر تاكيد دارد كه عارف با متجلي شدن درونش از خدا، نبايد به تاثيرات رواني كم اثر مستغرق در لذات مادي فريبنده، دلخوش كند، و تنها بايد از ابتداي سكوت تا وصل به حقيقت مطلق خدا همه چيز را در راه او و براي او و به سوي او بداند.
  14. در اسلام، ایمان بی پشتوانه عقل، کاملا بی اعتبار و سست است. اما ابهام در مكتب اشو آن است كه استاد آگاه را از كجا و با چه معياري به دست آوريم؟ آيا او همان كسي نيست كه سر در جيب تنهايي خود، و فارغ از هرگونه مظاهر اجتماعي و مادي، به پرداخته ها ي ذهني خود دل خوش كرده است؟
  15. در عرفان اشويي هدفي به غير از انسان سرگشته در بيابان بي كران و بي هدف و تنها و بي الگو هيچ چيز ديگري وجود ندارد. تنها چيزي كه به او ياد مي دهند، سكوت است و در خود فرو رفتن. از او مي خواهند كه بخندد، گريه نكند و پيوسته خوش باشد. براي چه و با چه اهدافي؟ جواب: هيچ وپوچ.

[/]

موضوع قفل شده است