خداناباوری چرا؟

تب‌های اولیه

66 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
خداناباوری چرا؟

یه مساله که مثل مسلسل از زمین و هوا توی این فروم اونم در هر تاپیک نامربوطی پست میشه اینه:
از من می پرسند: «برای چی خدا رو باور نداری؟»

به نظر من ربطی به فروم اثبات وجود خدا نداره. ولی چون همه می پرسن یه تاپیک زدم تا از کارشناس بپرسم:

مگه باور نداشتن خدا چه اشکالی داره؟

دوستان این تاپیک در مورد فواید باور به خدا نیست. در مورد اشکالات باور نداشتنه. توجه کنید که سه موضع داریم:

  • باور داشتن خدا
  • باور نداشتن وجود یا عدم خدا (موضع بنده)
  • باور به نبود خدا
فوایدی که برای اولی هست گاه برای دومی هم هست.
مضرات سومی هم گاه برای دومی نیست.

بحث فواید وجود خدا قبلا اینجا یه تاپیک خوب داره: http://www.askdin.com/thread3196.html

لذا لطفا نگین باور به خدا این فوایدو داره که من ازش محرومم. سعی کنید جمله تونو اینطوری بگید که باور نداشتن خدا باعث محرومیت از فلان فایده میشه. بعد چک کنید ببینید این دو تا برقراره یا نه. بعد پست کنید.


  • جمله هنوز معناداره؟
  • آیا این یه اشکال قویه، طوری که می ارزه آدم موضع بی طرف الحادو رها کنه و یکتاباور بشه؟
متشکرم.

کارشناس بحث : اندیشمند

یه شبهه ای که خیلی مطرح میشه اینه. مدیر فرهنگی سایت نوشتن:

نقل قول:
در وجود خداوند متعال هیچ شکی نیست که اثبات بخواهد. اگر کسی با همین چشم سر و ظاهر بینی ساده هم به عالم هستی نگاه کند، هیچ جایی برای شک او باقی نمی‌نماند. چطور ممکن است کسی که می‌داند هیچ چیزی خود به خود به وجود نمی‌آید و هیچ نظمی، اگر چه به کوچکی نظم یک اتاق، یک کلاس، یک دستگاه و ... خود به خود و بدون ناظم به وجود نمی‌آید، اینک شک کند که آیا نظم عالمانه، حکیمانه و قادرانه‌ی جهان هستی، خود به خود به وجود آمده است و خالقی و ناظمی علیم، و نگاهدارنده‌ای قادر و هدایت کننده‌ای مدبر نداشته است. لذا فرمود:

«...أَ فِي اللَّهِ شَكٌّ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْض ...» (ابراهیم – 10)

این عبارت قرآن کاملا دقیق است. در خدا، گسترنده ی آسمان و زمین، شکی نیست.

در انسان حسّی هست به اسم معنویت. مغذ انسان موجودی تشنه معناست که به هر چه نگاه می کند التماس می کند که این باید معنایی داشته باشد. اینجا انسان به راحتی معنا را با هدف اشتباه می کند و منظور انسان از معنا هدف است. و انسان از جهان توقع و انتظار هدفمندی دارد. برای این کار هم خدا لازم است. موجودی که هدف ذهن یا ذات او باشد و با این هدف جهان را کسترده باشد و به این نقطه که هست رسانده باشد.

امّا این فقط یک حس است.

مساله دقیقا در تحقیق گرایی ست. تحقیق گرا موظف است شک کند و باور نکند، مگر با دلیل. لذا غیر محققین کاملا موجه اند خدا را باور داشته باشند.

معنویت دلیل نیست. انگیزه است. انگیزه می تواند هیچ ربطی به هدف نداشته باشد. زیرا فقط با بر انگیختن مغذ کار می کند. معنویت مستقیما به انسان دستور می دهد باور کن. نه این که بگوید به این دلیل باور کن. یعنی معنویت چیزی ست احتمالاً در خود مغذ. و در خود مغذ هم دستکاری اش را انجام می دهد. لذا معنویت نه تنها مدرک نیست بلکه عملکرد درونی اش مدرکی بر توهم بودنش است.

[="Tahoma"][="Black"]

نقل قول:
شخصی از امام صادق (ع) پرسید: چگونه خدا را بشناسیم؟ ایشان بدین مضمون فرمودند: شناخت خدا کار شما نیست! سؤال کننده متعجب شد و پرسید: پس چه؟ فرمود: بر خداوند است که خود را به شما بشناساند. پرسید: پس تکلیف ما چیست؟ فرمود: به آن شناسایی ایمان بیاورید.

تعاریف ایمان را که نگاه کنید همه در یک لغت مشترک اند: باور. یعنی نمی شود کسی مومن باشد ولی باور نداشته باشد. همچنین ریشه لغت ایمان از امن و ایمنی است. سر هم می شود باور امن. باوری که دچار شک نشود

ایمان برای تحقیق گرایان عملی غیر اخلاقی ست. زیرا تحقیق گرا به دلایل خیلی گوناگون موظف می شود در مقاطع مختلف در باور هایش شک کند و آنها را واکاوی کند.

لذا حتی اگر خدا خود را به او بشناساند او اجازه ندارد ایمان بیاورد، مگر از یکی از این دو طریق:
1- این که تحقیق گرایی را کنار بگذارد. در آن صورت هر گونه دم زدن از حقیقت غیر اخلاقی ست و باید با مسائل به روش های دیگری برخورد شود و از عباراتی مثل این درست است و آن نادرست و چنین نیست و ... به علّت دروغ بودن پرهیز شود.

2- مساله خدا را از دایره علم خارج کند. در صورت انتخاب دوم او علیرغم باورش مجاز نیست به هیچ یک از احکام اجتماعی دینی که خدا به او معرفی کرده عمل کند، مگر این که خودش بسنجد ببیند عملی اخلاقی ست یا نه.

مثلاً زنا را نمی توان به این راحتی محکوم کردو بلکه باید یک تحقیق دقیق جامعه شناسی کرد. حتی اگر محکوم شود هم نمی توان بر آن حد شرعی جاری کرد. مگر این که حس مسئولیت اخلاقی فرد مستقیما حکم کند. این هم باید با پایبندی به روش تحقیق انجام شود.

خلاصه برای تحقیق گرا خدا حق ندارد در روابط او با دیگران دخالت کند.[/]

[="Tahoma"][="Black"]چرا در وجود خدا تحقیق می کنم؟ به سه دلیل:

1- خودم و خانوانده ام شدیدا مذهبی هستیم و ایرانیان هم همینطور. الان با شبهاتم توانایی ارتباط روزمره با آنها را از دست داده ام. حرف هایشان مورد قبولم نیست امّا اجازه ندارم دلایلم را برای نپذیرفتن بگویم. زیرا تبلیغ است و مجازاتش اعدام که اگر زبان باز کنم دیر یا زود رخ می دهد.

2- ممکن است تکلیف باشد. می خواهم اگر تکلیف بود کوتاهی نکرده باشم.

توضیح: تقلید در اعتقادات جایز نیست. لذا تحقیق تنها گزینه برای باور داشتن است. اعتقاد به وجود خدا تحقیق می خواهد. در همین حد که بفهمم خدای دینم وجود دارد. در این مورد تحقیق گرا بودن لزومی ندارد. این یک تکلیف شرعی ست. مجتهدان این حدیث را خوانده اند و اگر تشخیص می دادند جزو احکامشان می آوردند که تحقیق لازم نیست.

البته ظاهرا تکلیف این است که پیشداورانه تحقیق کنیم. یعنی تحقیق برای رسیدن به اعتقادات دین. نه تحقیق بی طرفانه و این با تحقیق گرایی در که دانش شناسی مطرح است فرق دارد

گفتم ظاهرا چون بنده از مجتهدم نپرسیدم که تحقیق واجب است یا نه. زیرا اگر به هر صورت بگوید واجب است حتی اگر با پیشداوری را واجب کند، برای من تناقض پیش می آید زیرا حتی با پیشداوری هم نتوانسته ام تایید لازم بر وجود خدا را بیابم. می گوید نباید باور کنم و قرآن باور می خواهد. لذا عدم اعلمیت مجتهد بلافاصله برایم ثابت می شود و باید بروم مجتهد دیگری پیدا کنم. یعنی حکم مجتعد نمی تواند تحقیق را بر من لازم کند. حتی اگر بگوید لازم است!

امّا به هر حال عمل می کنم که اگر اشتباه از من بود ضرر ناجور نکرده باشم

3- هدفم محقق شدن است. خداشناسی هم یکی از مباخث پایه است که باب بقیه مباحث است

نکته: بنده اصلا به دنبال حقیقت نیستم.

امیدوارم انگیزه های تخیلی خوش بینانه و بد بینانه(که البته خیلی خیلی خیلی کم است) در مورد انگیزه بنده حل شده باشد.[/]

نقل قول:
اما در عین حال آسان‌ترین راه دسترسی به آن شناختی که خداوند خود عطا فرموده است «فطرت» می‌باشد. چرا که رجوع به خود بسیار راحت‌تر، جامع‌تر و سریع‌تر از رجوع به غیر است و دست کم انسان خود را بهتر می‌شناسد و به آن چه در وجود خود دارد شک نمی‌کند. مضاف بر این که فطرت در همه وجود دارد و قابل تغییر دادن نیز نمی‌باشد. و بیان فطرت نیز در انسان‌های متفاوت، یکسان است. کافی است انسان حجاب را بردارد. لذا فرمود:

«فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتي‏ فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْديلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ» (الروم - 30)

با تمام این ها موافقم. دقت کنید که قرآن از دین به عنوان فطرت یاد می کند. نه از وجود خدا. یعنی این برهان یکجا همه دین را اثبات می کند. نه فقط وجود خدا را.

سالها این برهان بهترین نقطه اتکای من بود. زیرا می دیدم با اسلام فطرت من همخوانی دارد. بعد که با ادیان دیگر آشنا شدم خیلی تعجب کردم. چون دیدم همه شان با فطرت من همخوانی دارند. سوال اینجاست که اگر بنا بر این آیه هر دینی با فطرتم همخوانی داشت چرا به همه ادیان معتقد نباشم؟

نقل قول:
ترجمه: پس روى خود به سوى دين حنيف كن كه مطابق فطرت خدا است

خیر: آیه می گوید پس صادقانه روی خود را به سوی دین کن. این که شما فرمودید عربی اش می شود فاقم وجهک لالدین الحنیف. یعنی لغت آخر معرفه می آید. نه نکره.

نقل قول:
بهترین راه خدا شناسی، همان خود شناسی است. کسانی که از خود غافل شده و در بیرون به دنبال خدایی می‌گردند، یا به نتیجه‌ای نمی‌رسند و یا بسیار دیر به نتایجی می‌رسند که آنها را به خود باز می‌گرداند. لذا پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت (ع) می‌فرمودند:

«من عرف نفسه فقد عرف ربه» (بحارالانوار, ج 2, ص 32). یعنی: هر کس خود را شناخت، خدا را شناخته است.

خود شناسی: من از دید باورهای من
این قسمت اصلا علمی نیست. دارم باورهای ناشی از احساسم رو بیان می کنم. این دقیقاً اسمش خودشناسی ست. البته با معرفه النفس فرق دارد. نمی دانم چرا معرفت النفس خود شناسی معنی شده.

من یه سری باورهای درونی دارم:
1- باور این که حس دارم
2- باور این که وجود دارم
3- باور این که اراده دارم

اوّلین سوال اینه که آیا برای نگه داشتن این باورها نیازی به علم دارم؟ جواب اینه که تا امروز هیچ راهی برای خلاصی از دست این باورا پیدا نکردم

1- من در هیچ کدام از مصادیق حس مثل رنج و شادی و رنگ و صوت و ... نمی تونم شک کنم. البته در تعمیمش به حس می تونم. چون منطقیه. ولی شبهه ای در منطق ندارم.
2- در باور به اراده می تونم شک کنم. ولی جز مواردی که با هیچ کاری انجام ندادن رنجام بر طرف میشن، بدرد نمی خوره. شاید بهتره بگم به رنج نمی خوره! پس به سختی می تونم به دانش شناسیم واردش کنم

در بخش نتیجه نهایی نتیجه بسیار عجیب غریبی از این مساله حاصل میشه که مهمترین نتیجه است.

موضع بنده در ناظر شناسی: من از دیدگاه علمی من

دومین چیزی که می توان به آن معرفت نفس گفت قسمتی ست در ابتدای دانش شناسی که نام ناظر شناسی به آن می دهم

این حسّامو می تونم تا حدّی علمی کنم.

فرض یک: من گاه رنج می کشم.
تعمیم: من حس می کنم.

نقل قول:
این که گفتن نداره. علم جضوریه!
این یه جمله به زبان فارسیه. یه ادعا در دانش شناسی که اگر همه آن را قبول کنند خیلی علمی می شه. نتیجه علم حضوریه. علم حضوری خود حسیه که دارم. این جمله علم جضوری فرد رو به جامعه میشناسونه! ضمناً علوم حضوری کلّی نیستند. جزئی اند. ضمنا حس یه لغت کلّیه که شامل همه ی مصداقا مثل رنجی که داشتم و شادی ای که خواهم داشت و رنگی که می بینم و موسیقی ای که شنیدم میشه.

فرض دو: مطمئنم «من» وجود ذهنی داره. ولی در وجود خارجی «من» می تونم شک کنم.

از یه طرف یه انگیزه خیلی محکم برای باور وجودش دارم: من حس می کنم. اگه من نبودم خب حس هم نبود! خصوصا که می‌تونم لغت منو حذف کنم و بگم «حس میکنم».

از طرف دیگه بیشتر به نظر لغتی میاد که زبان منو محبور می کنه استفاده کنم. خصوصاً که مفهوم وجودو، حتی وجود ذهنی رو، بدون مفهوم من نمی تونم درک کنم. ولی زبان

خلاصه این که نمی دونم اون چیزی که حس می کنه وجود خارجی داره یا نه

نقل قول:
درک وجود من، علم حضوریه
خیر. حتی یه حس هم نیست. وگرنه درش شک نمی تونستم بکنم.

توجه کنید که اکثر مردم از لغت من منظورشون ذهن، روح، جسم، حیات، فردیت، شخصیت و هویت خودشونه. نه خود خودشون. ولی اینا چیزایی نیستن که هر لحظه بی واسطه درکشون کنم. اساسا اگه درکشون هم کنم از طریق حس درکشون کردم و غیر از خود خودمن که درکشون کرده.

نقل قول:
ضمیر آخر فعل هست! «حس می کنم» با «حس می کنی» فرق داره.
در زبان، ضمایر دوم شخص و سوم شخص توسط ضمیر اوّل شخص تعریف میشن. من همینکه به وجود «حس» یا «آخ» معتقد باشم به وجود یه ناظر هم براش معتقدم.

نقل قول:
نخیر. ضمیر آخرو نمی شه حذف کرد.
اگه اینو یه اشکال در زبان می دونید من وجود دارم. اگر نه بازم وجود خارجیم نقض میشه و به عنوان یه لغت یا مفهوم وجود ذهنیم حتمیه

فرض سه: در وجود باور خودم به اراده شک ندارم. امّا این باوریه که میتونم بهش شک کنم. ضمنا خیلی مشکوکه:

بدون اراده، من فقط یه ناظرم. مثل کسی که داره فیلم میبینه. حتی اکه فیلمو نگاه نکنم، فیلم پخش میشه میره جلو. ولی وقتی باور کنم کاری انجام میدم، مثل این که شک می کنم، فکر می کنم، ... اون وقت «من» فقط یه ناظر برای حواس نیست. یه پاسخ دهنده به حواس هم هست. فقط کارش دیدن نیست. وجودش اثر داره.

بنابرین این باوری که به ارادم دارم احتمالا به خاطر تمایل شدیدم به وجود خودمه. که اونم گفتیم چرا زیر سواله.
روانشناسی: خود از دیدگاه دیگران
این سومین چیزیه که بهش خود شناسی میگم. تو روانشناسی هم راهی برای وجود خدا پیدا نکردم. امّا خیلی شبهاتم در مورد این که من واقعا کیم رفع شد. این علمیه که استدلال کنندگان به وجود خدا خوب ازش فرار می کنن. چون بعضی فرضا رو بدجور ناکار می کنه. تا حالا حتی یه برهان روانشناسی مبنی بر وجود خدا بر نخوردم. اگه کسی اینو بتونه خدای روانشناسی رو بدون مغالطه god of the gaps اثبات کنه، من دستشو می بوسم.

نتیجه نهایی

این خدایی که با معرفت النفس می حواید اثباتش کنید. خدای خود شناسیه یا ناظر شناسی؟ یا روان شناسی؟ یعنی با کدوم یکی از این دو دسته فرض میشه اثباتش کرد؟

خدای حود شناسی

من در رفتار روزمره وجود خودم، اراده و حس رو می پذیرم و با اینا خدا برام اثبات میشه. چجوریش الان یادم نیست. این خدا رو:

  • می پرستمش
  • چون وجود خودم و اراده از دید علمی زیر سواله این باورای شخصی رو در دانش و تحقیق وارد نمی کنم
  • در تصمیماتی که پایه علمی داره خصوصا تصمیمات اخلاقی اجتماعی کاملاً نادیده می گیرمشون و وجود خدا رو هم در این قضایا ترتیب اثر نمی دم.
مثالش همون بود که گفتم. من حق زنا ندارم. ولی اگه کسی ازم بپرسه برای زنا مانعی هست، میگم مانعی نمی بینم. همچنین اگه خدا تو روز قیامت بگه چرا نهی از منکر نکردی میگم خدایا، از نظر من تو اصلا حق دخالت در کار مردمو نداری. چه برسه به این که منو مامور این کار کنی.

خدای ناظر شناسی
ناظر شناسی رو در بالا توضیح دادم چیه. خلاصه اینه که ابتدای دانش شناسی کاربردیه. این اگه ثابت بشه خودم که سهله. میتونم باهاش حجّتو به دوستای ملحدمم تموم کنم. امّا این برام ثابت نشده است. برا همینم اومدم اینجا درخواست برهان وجود خدا کردم.

این هم آخرین برهان قوی مدیر فرهنگی. اگر نشود به وجود خدا پی برد تحقیق هم بیهوده است.

نقل قول:
سبحان الله عما یصفون – خدا منزه از آن چیزی است که وصفش می‌کنند
بله. ولی ما فقط داریم رو وجودش بحث می کنیم. حضرت علی فرمودند الحمدالله الذّی لا ینال الا وجوده. وجود وصف نیست. ماهیت وصف است. من در وجود خدا سوال دارم. نه ماهیتش.

armandaneshjoo;249864 نوشت:
با تمام این ها موافقم. دقت کنید که قرآن از دین به عنوان فطرت یاد می کند. نه از وجود خدا. یعنی این برهان یکجا همه دین را اثبات می کند. نه فقط وجود خدا را.

سالها این برهان بهترین نقطه اتکای من بود. زیرا می دیدم با اسلام فطرت من همخوانی دارد. بعد که با ادیان دیگر آشنا شدم خیلی تعجب کردم. چون دیدم همه شان با فطرت من همخوانی دارند. سوال اینجاست که اگر بنا بر این آیه هر دینی با فطرتم همخوانی داشت چرا به همه ادیان معتقد نباشم؟
.

شما به عنوان یک مسلمان موظف و مکلفید، به همه ی پیامبران معتقد باشید، که اگر حتی یک پیامبر را رد کنید، دیگر مسلمان محسوب نخواهید شد طبق نص صریح قرآن.

در قرآن صراحتا خداوند به انسان امر کرده که باید تمام پیامبران را قبول داشته باشد، و تمام کتب الهی را قبول داشته باشد(قرآن به جهت دور ماندن از تحریف ، فرقان و میزان تشخیص حق از باطل است در مورد کتب تحریف شده). در ثانی ما چند دین نداریم، یک دین داریم در سطوح مختلف.

شما در قرآن می بینید که پیامبرانِ ادیان دیگر به تعبیر شما و عموم، خود را مسلمان می نامند.

دین از نظر خدا یکیست و آنهم اسلام است، آنچه متعدد است، کتب الهی است که خداوند فرموده نه ادیان مختلف.

[="Tahoma"][="Black"]

ناصر یوسف نژاد;249894 نوشت:
شما به عنوان یک مسلمان موظف و مکلفید، به همه ی پیامبران معتقد باشید، که اگر حتی یک پیامبر را رد کنید، دیگر مسلمان محسوب نخواهید شد طبق نص صریح قرآن.

در قرآن صراحتا خداوند به انسان امر کرده که باید تمام پیامبران را قبول داشته باشد، و تمام کتب الهی را قبول داشته باشد(قرآن به جهت دور ماندن از تحریف ، فرقان و میزان تشخیص حق از باطل است در مورد کتب تحریف شده). در ثانی ما چند دین نداریم، یک دین داریم در سطوح مختلف.

شما در قرآن می بینید که پیامبرانِ ادیان دیگر به تعبیر شما و عموم، خود را مسلمان می نامند.

دین از نظر خدا یکیست و آنهم اسلام است، آنچه متعدد است، کتب الهی است که خداوند فرموده نه ادیان مختلف.

این که ادیان را پیامبران آورده اند فقط دیدگاه اسلام است نسبت به سایر ادیان. چیزی به اسم کتاب آسمانی هم روی زمین نمی شناسم جز شاید قرآن. اثری از آنچه مسلمانان به اسم کتب آسمانی دیگر می شناسند هم ندیده ام جز ده فرمان که بحث تاریخی دارد و من وارد نیستم. تفکر این که ادیان کتاب آسمانی دارند هم اسلامی ست. یکی بودن دین خدا هم دیدگاه اسلام است.

امروز در دنیا ادیان زیاد اند. یهودیت، مسیحیت، اسلام و بهاییت تنها ادیان ابراهیمی معروف اند. دیدگاهشان هم نسبت به مسایل بالا خیلی متفاوت با شماست. حتی شاخه های مسیحیت چنان اعتقادات مختلفی دارند که باید تطابق شان با فطرت جدا بررسی شود. ادیان شرقی به درجات گوناگون با فطرت هماهنگی دارند و بعضی اعتقاد به خدا را لازم نمی دانند.[/]

armandaneshjoo;250004 نوشت:

این که ادیان را پیامبران آورده اند فقط دیدگاه اسلام است نسبت به سایر ادیان. چیزی به اسم کتاب آسمانی هم روی زمین نمی شناسم جز شاید قرآن. اثری از آنچه مسلمانان به اسم کتب آسمانی دیگر می شناسند هم ندیده ام جز ده فرمان که بحث تاریخی دارد و من وارد نیستم. تفکر این که ادیان کتاب آسمانی دارند هم اسلامی ست. یکی بودن دین خدا هم دیدگاه اسلام است.

امروز در دنیا ادیان زیاد اند. یهودیت، مسیحیت، اسلام و بهاییت تنها ادیان ابراهیمی معروف اند. دیدگاهشان هم نسبت به مسایل بالا خیلی متفاوت با شماست. حتی شاخه های مسیحیت چنان اعتقادات مختلفی دارند که باید تطابق شان با فطرت جدا بررسی شود. ادیان شرقی به درجات گوناگون با فطرت هماهنگی دارند و بعضی اعتقاد به خدا را لازم نمی دانند.

مثلا از اوستا و زبور و مصحف چیزی نشنیدید تا حالا؟

شما که وارد به تاریخ نیستید، نباید آنطور با قاطعیت در مورد 2600 ساله بودن منشور کورش رأی می دادید(کورش همان سالی که به دنیا آمده منشور نوشتن که بلد نبوده پدرجان)!

در مورد تفاوت دیدگاه، عرض کنم که بنده دیدگاه خودم رو عنوان نکردم جناب، دیدگاه قرآن رو از روی متن قرآن (نه تفسیر) ارائه کردم.
حالا اگر تفاوت به چشم آمده، مقصر را خودتان پیدا کنید!

در مورد ادیان شرقی! جناب ما اینجا در مورد ادیان و مکاتب الهی صحبت می کنیم، نه مکاتب غیر الهی!!!

[="Tahoma"][="Black"]

نقل قول:
ما اینجا در مورد ادیان و مکاتب الهی صحبت می کنیم، نه مکاتب غیر الهی!!!

زیاد نوشتم ولی قبل از آنکه پستش کنم یک سوال دارم. شما به چه چیز می گویید ادیان «الهی» و با تکیه بر چه منبع/مدرک/دلیلی می خواهید بخشی از ادیان را از دایره اهمیت خارج منید. آن هم در حالی که همه آنها مفید اند.[/]

armandaneshjoo;250143 نوشت:

زیاد نوشتم ولی قبل از آنکه پستش کنم یک سوال دارم. شما به چه چیز می گویید ادیان «الهی» و با تکیه بر چه منبع/مدرک/دلیلی می خواهید بخشی از ادیان را از دایره اهمیت خارج کنید. آن هم در حالی که همه آنها مفید اند.

بحث سر مفید یا مضر بودن نیست، صحبت از این است که خداوند تشخیص داده که بشر توان ارائه برنامه ای کامل و همه جانبه نگر برای تعالی و بهبود زندگانی دنیا و آخرت خود ندارد.

پس بواسطه وحی، احکام خود را بر رسولانی نازل کرد، که آنها را در اختیار تمام مردم قرار دهند. این پیامبران (ع) هیچکدام حق اینکه مطلبی به دین اضافه کنند از خودشان نداشتند، بواسطه این که بشر بودند. تنها هدایتی را که خداوند خواسته بود به دیگر همنوعان خود انتقال می دادند و از طرف دیگر اینها منتصبِ خداوند بودند، نه منتخب خودشان!

اینجا جنابِ بودا! با کدام حکم از جانب خداوند منصوب شدند؟!
آیا به ایشان وحی شد؟! معجزه ای دارند؟! پیامبران قبل از خودش آیا او را تأیید می کنند؟!

و هزاران سؤال دیگر...

پس ما با هر مدعی ای کار نداریم، فقط ادیان الهی.

[="Tahoma"][="Black"]ناصر جان. بنده از پاسخ خارج از موضوع تاپیک معذورم. می توانید این را عقب نشینی، ترس، بهانه یا ... تلقی کنید.
بیشتر علاقه مندم بدانم چه اشکالی در باور نداشتن وجود خدا هست؟
[/]

الف) مکانیزم عملکرد جامعه:
برای حل مشکلات راه حل هایی وجود دارد که به ترتیب طولانی تر و سخت تر امّا دقیق تر و اطمینان بخش تر می شوند. حل
مشکل کوچک از راه سخت وقت تلف کردن است. امّا مشکلات بزرگی مثل وجود خدا را حتی از سخت ترین راه هم نمی شود حل کرد. این راه ها به ترتیب:

  1. صبر
  2. اراده
  3. سعی
  4. کسب اطلاعات: منابع آن مراجع، مسئولان و سنت اند. آنچه مهم است میزان اعتماد شما به منبع است.
  5. تحقیق: منابع آن مدارک اند. روش آن تجربی+عقلی است هر دو روش رد همه شاخه ها به کار می رود. شاخه هایش منطق و هستی شناسی و ریاضی و فیزیک و شیمی ست. روند آن مدل سازی، فرضیه پردازی، آزمون، تکنولوژی(یعنی فن شناسی) و فناوری ست. مهم مدارک اند.
اگر کسی از روش چهارم استفاده کند به او مومن می گویند. اگر کسی از روش پنجم استفاده کند به او محقق می گویند.

ب) ایمان و بنیاد گرایی (تعصّب): ایمان هدف نیست. روشی ست برای حفظ اراده و پشتکار و وسیله است برای حفظ دین به عنوان یک نظام مفید اجتماعی. کاربردش هم جایی ست که در گیر و دار عمل فرصتی برای شک نیست و شک خطرناک است.

ج) بنیاد گرایی: کسانی را که خود را موظف و مقید به ایمان ببینند را بنیاد گرا می نامند. بنیاد گرایی وقتی با شناخت کافی از حقوق دیگران همراه نباشد خطرناک است. دیگران حق دارند مومن نباشند.

د) مروجین ایمان: ترویج ایمان وقتی شناخت از حقوق دیگران کم باشد خیلی خطرناک تر است و اغلب از بنیاد گرایی بدتر است. زیرا بنیاد گرایان خود را موظف می بینند که ایمان داشته باشند و اغلب مروّجین ایمان دیگران را هم موظف می بینند. اصولاً اگر انگیزه‌ی «نجات» این افراد از بی ایمانی نبود بار سنگین ترویج را به دوش نمی کشیدند.

خطر بنیاد گرایی سه جاست:
1- خطر از جانب دین: در ادیانی که احکام اخلاقی دارند. این احکام قدرت قظاوت اخلاقی فرد را تا حدّ زیادی محدود می کند. او برای درک اخلاق با استدلال دچار مشکلات زیادی ست. حتی بزرگ ترین محققین و علمای دیندار هم از این قائده مستثنی نیستند و به همین جهت اعمال زشت بنیاد گرایان را تایید می کنند. به همین دلیل است که دینداران گمان می کنند اخلاق چیزی متعلق به دین خودشان است و با کمال بی شرمی پیروان دیگر ادیان یا بی دینان را متهم به بی اخلاقی می کنند. در حالی که اخلاق فطری ست.
2- خطر دیگر وقتی ست که مومن به علم دست می یابد یا وارد تحقیق می شود و از علم نه برای حل مشکلات مردم که برای تقویت ایمان آنها استفاده می کند. این افراد بدلیل درک نادرست از علم قدرت استفاده از معارف آن را هم ندارند. به همین دلیل
2-1- حتی در ادیانی که فقط مروّج اخلاق اند و نه مدّعی تاسیس آن، این افراد گمان می کنند، اخلاق مال دین آنهاست.
2-2- حتی اگر احکام دین خوب باشد، دین را نمی فهمند و ظرافت های دین را درک نمی کنند و پا را از احکام دین فراتر نهاده با نام آن جنایت ها می کنند. امروزه دنیا از این افراد وحشت دارد. زیرا این ها اند که دیگران را به جرم کافر بودن می کشند.
3- بنیاد گرایان برای ترویج ایمان و محافظت از ایمان مردم به زور متوسل می شوند.
4- بنیاد گرایی مغایر با میل به کشف حقیقت است. کسانی که خود را مقید می بینند باور کنند هرگز نمی توانند در آنها شک کرده بی طرفانه به تحقیق بپردازند (بنده دچار این مشکلم)

نکته: بنیاد گرایی همان ایمان گرایی ست

نقل قول:
مردونه میپرسم مردونه جوابمو بده
آیا دنبال خدایی یا میخوای جو رو بهم بریزی؟
اصلا دقت کردی بحثا به کدوم طرف پیش میره؟ علّیت اثبات شد. واجب الوجود اثبات شد. بساطتش اثبات شد. الان داریم رو عینیت وجود با واجب الوجود بحث می کنیم. اگه این اثبات شه بی حدّیشم اثبات میشه. خیلی از صفات دیگه هم اثبات میشه. دو روزه وقت منو به این سوالا میگیرید نتونستم رو عینیته فکر کنم. شک دارید نمی خواد کمک کنید. من از کارشناس پرسیدم نه شما. تو هر تاپیک یه پست بیشتر نمی کنن. ولی از مجموع پستای دیگه توش بیشتر اطلاعات هست.

اون زمانی رو که شما برا تحقیق در انگیزه های من صرف می کنید دوستان صرف کردن رو برهان آوردن. حالا زمانتون مال خودتونه. ولی می خواید منو بشناسید خودتون یه لحظه مردونه رفتارمو تحلیل کنید.

  1. کدوم جو داداش من؟ اینجا جوی نیست که کسی بخواد به هم بزنه. اینجا پرت ترین گوشه ی اینترنته. کسی حتی صدامو نمیشنوه. تگ نمی زنم رو تردام که گوگل پیداش نکنه.
  2. اومدم با کارشناس مناظره گذاشتم. نه با دوستان. این دوستانن که دارن جواب میدن. حوابشونو ندم؟ اتفاقا وقتی حواب نمی دم داد و بیدادش.ن میره هوا که طرف فرار کرد.
  3. هر جوابی میدن مو به مو جواب میدم. هفت روزه که 18 ساعت در روز فعالم 100 تا بیشتر پست دادم به طول دو برابر دوستان. یکیشم کپی پیست نیست.
  4. هی بهم توهین می کنن. طعنه می زنن. من باز جوابشونو میدم.
  5. هر پی پرسیدن دارم جو. نشستم دارم سوال می کنم. حتی خواب و خوراک و ورزش و نظافت و عبادتن و تفریح و فعالیت اجتماعی رو گذاشتم کنار. به نظرتو منطقی تر کدوم این گزینه هاست:

  1. کیف داره
  2. بیکارم
  3. یه نقشه برای براندازی دین کشیدم و عجب نقطه ی آسیب پذیری رو انتحاب کردم: وسط این همه کارشناس! و چه اقدامات خانمان بر اندازی: در خواست برهان برای وجود خدا اونم وسط فروم اثبات وجود خدا!
  4. بین ایمان و مدرک گرایی، بین خداباوری و الحاد گیر کردم و دچار بحران شخصیت شدم و روابط خانوادگی و شغلیم دچار خلل شده و اومدم ترمیم.
بیاید بدترین حالتو فرض کنیم. اگه من بخوام جو به هم بریزم یا همه شما رو ملحد کنم چی میشه؟ تموم کارشناسای فروم اثبات وجود خدا از جواب دادن وا میمونن؟

اینا ادعا نیست. مدرکه. خودت همین الان یه چک بکن. مگه نامه زدی به خدا مردونه گفت وجود داره. خودت فهمیدی. خب رفتار منم خودت تحلیل کن. جواب مردونه نمی خواد. عقل داری.

کارشناسان و دوستان یه لطفی بکنن جواب بدن

چه اشکالی داره که خدا رو باور نداشته باشم؟

با سلام خدمت شماو عرض ادب



قبل از اينكه به بحث مربوطه بپردازيم لازم است اين نكته را تذكر دهم كه باور داشتن به دو نقيض امكان عقلي ندارد.يعني انسان نمي تواند در آن واحد به دو موضوع كه نقيض يكديگر هستند باور داشته باشد.اين سخن در مورد باور به خدا نيز جاري است كه امكان عقلي وجود ندارد كه يك نفر در يك زمان هم به وجود خدا و هم به عدم خدا ايمان داشته باشد زيرا وجود و عدم نقيض يكديگرند و اجتماع نقيضين محال است.

البته شايد منظور شما مهم نبودن چنين باوري است و يا اينكه موضع بي طرف داشتن در اين مورد است.


همانگونه كه خداباوري و اعتقاد به وجود خدا نيازمند دليل است رد وجود خدا نيز نيازمند دليل است و اينكه باور نداشتن و رد موجودي به نام خدا بدون دليل قابل قبول نيست.


اعتقاد به خدا را مي توان مهمترين اعتقاد بشر از ابتداي خلقت دانست كه بحث هاي بسياري را حول محور آن به وجود مي آورد!


مفهوم واژه خداوند، از مفاهیمی است که هر انسانی حتی منکران وجود خداوند نیز تصویری از آن در ذهن خود دارند. چون همه می دانند خداوند یعنی موجودی که خالق همه موجودات، توانای بر هر کار، آگاه بر همه چیز، بینا، شنوا، حی و زنده، و... می باشد، گر چه وجود چنین خدائی را نپذیرند.


از جمله انگيزه‌هايي كه در زمينه مطلق علوم و همه معارف و شناختهاي انسان تاثير مثبت دارد عبارت است از «فطرت حقيقت طلبي»

آفريدگار متعال, انسان را به گونه‌اي آفريده است كه فطرتاً و از درون خود طالب شناخت حقايق است و پيوسته در جستجوي اين گمشده خويش به طرح سوالات و حل مسائل در زمينه‌هاي متنوع و موضوعات گوناگون مي‌پردازد.


از ديدگاه خدا باوران تحقيق در مورد وجود خدا و بررسي دلايل وجود خدا نتيجه اي جز قبول وجود خدا نبايد داشته باشد و اشكال آن ها به كساني كه خدا را قبول ندارند نيز اين است كه چرا با اين همه دليل محكم از قبيل فطرت و دلايل تجربي و عقلي باز برخي خدا را انكار مي كنند .[1]


روشن است هر انسان اين سوال براي او پيش مي آيد كه از كجا آمده است و سرنوشت او چگونه خواهد شد و اين سوال يك سوال عقلايي است كه براي نوع انسان ها پيش مي آيد.

مسلما وقتی عقل انسان با این حقیقت مواجه می شود که عده ای که خود را پیامبر معرفی می کنند، معارفی نو برای بشر آورده اند از جمله باور به خدا و قیامت و مانند آن و مدعی اند پیروی از آنها و باور به توحید و نبوت و معاد، به سعادت دنیا و آخرت و انکار آنها به شقاوت دنیا و آخرت می انجامد، عقل ضرورتا حکم می کند که حداقل برای دفع ضرر محتمل، باید در این امور تحقیق نمود.


شناخت خداوند، در درون جان همه ی انسان ها نهفته است و انسان با بازگشت به درون خویش، بی نیاز از هر گونه استدلال عقلی یا مشاهده تجربی خدای خویش را می یابد و از راه دل به کوی یار می رسد.


اگر انسان خدا را بشناسد و صفات آن را بداند آنگاه اشكال باور نداشتن به خدا روشن مي شود زيرا باور نداشتن او نتيجه اي جز باور نداشتن خالق هستي و عالم به امور انسان ها و كمالات آن ها و بستن درهاي معرفت نخواهد داشت.


در واقع ايمان بزرگترين سرمايه زندگي است و جهت زندگي آدمي را مشخص مي كند و اگر آن را از دست بدهد ،بزرگترين سرمايه زندگي را از دست داده است.



قرآن كريم نيز به همين مطلب اشاره دارد: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنجِيكُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ[2]

اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد، آيا شما را به تجارتى راهنمايى كنم كه شما را از عذابى دردناك نجات بخشد.

از سوي ديگر عدم باور به خدا از ديدگاه خداباوران در جهان بيني انسان و هدف ها و شيوه هاي زندگي و بايد ها و نبايد هاي او تاثير منفي مي گذارد:


انسان خود را به تفسير و تحليل هستى نيازمند مى بيند , زيرا انسان يك موجود متفكر و خود آگاه است و خط مشى خود را در زندگى (( انتخاب )) ميكند . از طرف ديگر انتخاب نوع خط مشى انسان در زندگى بستگى زيادى دارد به نوع برداشت كلى او از هستى و جهان امور جزئى كه به او احاطه دارد و روزانه در زندگى او را به كار ميايد علاقه نشان ميدهد , به جهان بينى يعنى تفسير كلى از مجموع هستى ولو با معيارهاى عاميانه , علاقه نشان ميدهد .


همه دينها و آئينها و همه مكتبها و فلسفه هاى اجتماعى خواه ناخواه بر نوعى جهان بينى متكى بوده و هست , جهان بينى يك آئين و مسلك به منزله زير ساز و تكيه گاه فكرى آن مكتب به شمار مى رود , هدفهائى كه يك مكتب عرضه ميدارد و به سوى آنها مى خواند و راه و روشهائى كه براى وصول به آن هدفها تعيين مى نمايد و (( بايد )) ها و (( نبايد )) هائى كه انشاء ميكند و مسئوليتهائى كه بوجود مى آورد و ارزشهائى كه معتبر مى شناسد , همه و همه به منزله نتائج لازم و ضرورى آن جهان بينى است كه عرضه داشته و افكار و انديشه ها را به آن مؤمن ساخته است .[3]


[1]البته چون سوال در مورد دلايل وجود خدا نبود ، دلايل را ذكر نكرديم.

[2] سوره : الصف آیه : 10

[3]جهان بینی الهی و جهان بینی مادی(شش مقاله)ناشر: صدرا،تاریخ نشر:1368،محل نشر: تهران،نوبت چاپ: 4ص271

نقل قول:
قبل از اينكه به بحث مربوطه بپردازيم لازم است اين نكته را تذكر دهم كه باور داشتن به دو نقيض امكان عقلي ندارد.يعني انسان نمي تواند در آن واحد به دو موضوع كه نقيض يكديگر هستند باور داشته باشد.اين سخن در مورد باور به خدا نيز جاري است كه امكان عقلي وجود ندارد كه يك نفر در يك زمان هم به وجود خدا و هم به عدم خدا ايمان داشته باشد زيرا وجود و عدم نقيض يكديگرند و اجتماع نقيضين محال است.

البته شايد منظور شما مهم نبودن چنين باوري است و يا اينكه موضع بي طرف داشتن در اين مورد است


دقیقا! بنده وجود خدا را باور دارم. امّا تحقیقات بنده مرا به این نتیجه رسانده که باید از موضع باور به موضع بی طرف تغییر مکان بدهم. این تحقیقات به پایان نرسیده اند که من بتوانم تغییر موضع دهم.

نقل قول:
همانگونه كه خداباوري و اعتقاد به وجود خدا نيازمند دليل است رد وجود خدا نيز نيازمند دليل است و اينكه باور نداشتن و رد موجودي به نام خدا بدون دليل قابل قبول نيست.
ردّ وجود خدا به هیچ وجه موضع بنده نیست. سوال این است که اشکال موضع بی طرف (الحاد) چیست؟

نقل قول:
از ديدگاه خدا باوران تحقيق در مورد وجود خدا و بررسي دلايل وجود خدا نتيجه اي جز قبول وجود خدا نبايد داشته باشد.

مگر خداباوران خدا را با دلیل پذیرفته اند؟ مگر وقتی دلایل وجود خدا برایشان رد شود دچار مواردی که فرمودید (بی هدفی، بی ایمانی، ...) می شوند؟

نقل قول:
اشكال آن ها به كساني كه خدا را قبول ندارند نيز اين است كه چرا با اين همه دليل محكم از قبيل فطرت و دلايل تجربي و عقلي باز برخي خدا را انكار مي كنند .

زیرا برهان به بنده نرسیده و در برهان هایی که دارم تناقض غیر قابل حل یافته ام.


نقل قول:
بحث سر مفید یا مضر بودن نیست
بحث این تاپیک فقط در مورد مفید یا مضر بودن خداناباوری ست.

ناصر یوسف نژاد;250199 نوشت:
صحبت از این است که خداوند تشخیص داده که بشر توان ارائه برنامه ای کامل و همه جانبه نگر برای تعالی و بهبود زندگانی دنیا و آخرت خود ندارد.

پس بواسطه وحی، احکام خود را بر رسولانی نازل کرد، که آنها را در اختیار تمام مردم قرار دهند. این پیامبران (ع) هیچکدام حق اینکه مطلبی به دین اضافه کنند از خودشان نداشتند، بواسطه این که بشر بودند. تنها هدایتی را که خداوند خواسته بود به دیگر همنوعان خود انتقال می دادند و از طرف دیگر اینها منتصبِ خداوند بودند، نه منتخب خودشان!

اینجا جنابِ بودا! با کدام حکم از جانب خداوند منصوب شدند؟!
آیا به ایشان وحی شد؟! معجزه ای دارند؟! پیامبران قبل از خودش آیا او را تأیید می کنند؟!

و هزاران سؤال دیگر...

پس ما با هر مدعی ای کار نداریم، فقط ادیان الهی.


  1. بحث این تاپیک در مورد دین نیست. صحبت من برهان فطرت بود که آن را هم نباید در این تاپیک مطرح می کردم. (می توانید این تاپیک فطرت را بخوانید)
  2. ضمنا تا زمانی که مساله خدا و یک سری مسائل دیگر برای بنده حل نشود نمی توانم سراغ دین بروم. زیرا
  3. این مباحث را پیشنیاز مباحث دینی می دانم.
  4. دانش جامعه شناسی ام پایین است که مباحث دینی این دانش را شدیدتر از هر دانش دیگری لازم دارند.
  5. تازه این که شما می فرمایید فقط ادیان الهی راه بحث را کاملا می بندد. زیرا هر دو مورد بالا پیشنیاز اند. خودتان را جای بنده بگذارید. وقتی در مورد خدا و مردم چیزی ندانید از جمله ی پیامبران خدا برای مردم دین آوردند چه چیزی می فهمید؟ تازه فهمیدن کافی نیست. بحث دین حساس است. تخصص می خواهد.
  6. تازه بحث دین که کوچک نیست. به قول خودتان: «و هزاران سؤال دیگر...»
  7. مساله جبر و اختیار مثل دیواری در تمام سطوح خداشناسی مساله خدا رو از مساله ی مسئولیت بشر که اصل دینه جدا می کنه. خصوصاً از اونجا که این مساله حل نشده مونده و سخت ترین مسائل دینه هیچ دینی نمی تونهبه این راحتیا ادّعای علمی بودن بکنه. هیچ بحث ارتباط خدا با دینی رو هم نمی شه بدون طرح این مساله شروع کرد. بحث ما هم اینجا علمیه

در فروم های دیگه مطرح کردم به من گفتند همانطور که آسپیرین خوردن سردرد را خوب می کند اعتقادات هم باعث سعادت اند.

اشکال من این است که اعتقاد داشتن یک عمل نیست. فقط یک باور است در ذهن و باور به این که آسپیرین درمان می کند هیچ تاثیر درمانی ندارد. لذا اگر خدا کسی را بخواهد به خاطر اعتقاد نداشتنش پاداش دهد یا مجازات کند ظالم است.

این را در فروم دیگری پرسیدم گفتند اعتقادات غلط باعث عمل غلط است. امّا اعتقاد نداشتن به خدا اصلا اعتقادی نیست که عمل غلط به بار بیاورد. پس چطور ممکن است اعتقاد نداشتن مضر باشد؟

armandaneshjoo;253712 نوشت:
در فروم های دیگه مطرح کردم به من گفتند همانطور که آسپیرین خوردن سردرد را خوب می کند اعتقادات هم باعث سعادت اند.

اشکال من این است که اعتقاد داشتن یک عمل نیست. فقط یک باور است در ذهن و باور به این که آسپیرین درمان می کند هیچ تاثیر درمانی ندارد. لذا اگر خدا کسی را بخواهد به خاطر اعتقاد نداشتنش پاداش دهد یا مجازات کند ظالم است.

این را در فروم دیگری پرسیدم گفتند اعتقادات غلط باعث عمل غلط است. امّا اعتقاد نداشتن به خدا اصلا اعتقادی نیست که عمل غلط به بار بیاورد. پس چطور ممکن است اعتقاد نداشتن مضر باشد؟

باور به اینکه خدا وجود دارد هم هیچ تاثیر اخروی ندارد!! عمل کردن به اعتقادات است که تاثیر اخروی دارد!!!
مثلا کسی که به خدا اعتقاد دارد اما به سخنان خدا عمل نمیکند(نماز نمیخواند...) مانند کسی است که به شما در بالا مثال زدید یعنی کسی که باور دارد آسپرین درمان میکند اما آن را نمیخورد درنتیجه درمان نمیشود!!!!

اعتقادات تنها بدون عمل هیچ چاره ساز نیست و مانند کسی است که به هیچ چیز اعتقاد ندارد!!!!

به نظر من اگر به نتیجه برسیم که خدایی وجود ندارد آنگاه زندگی بعد از مرگ وجود ندارد

که در این صورت به پوچی خواهیم رسید و ممکن است به خودکشی برسد

یا در حالت دیگر سبب طغیان انسان می شود که سبب رفتارهای غیر اخلاقی می شود . نمونش رو در آدم های معتقد در نبود خدا می شه دید .

[="Tahoma"][="Black"]

نقل قول:
باور به اینکه خدا وجود دارد هم هیچ تاثیر اخروی ندارد!! عمل کردن به اعتقادات است که تاثیر اخروی دارد!!!
مثلا کسی که به خدا اعتقاد دارد اما به سخنان خدا عمل نمیکند(نماز نمیخواند...) مانند کسی است که به شما در بالا مثال زدید یعنی کسی که باور دارد آسپرین درمان میکند اما آن را نمیخورد درنتیجه درمان نمیشود!!!!

اعتقادات تنها بدون عمل هیچ چاره ساز نیست و مانند کسی است که به هیچ چیز اعتقاد ندارد!!!!


متشکرم. جواب زیبایی بود. امّا به این ترتیب باور نداشتن خدا چه اشکالی دارد؟

خداناباوران هم مثل دین داران اخلاق دارند. حدودا در همان حد حقوق مردم را رعایت می کنند. در همان حد دزدی می کنند. در همان حد فداکاری می کنند. نظرشان راجع به بد بودن دروغ و تجاوز و قتل همان است. با توجه که در اسلام احکام اجتماعی و حق الناس از اهمیت بسیار بالاتر از احکام فذدی مثل نماز برخوردارند نمی توان گفت خداناباوران با نماز نخواندن ضرر می کنند.

همچنین میزان بهره ای که یک فرد از اعمال اسلامی مثل نماز می برد با معرفتش نسبت به آن عمل نسبت مستقیم دارد. آدم با معرفت در نماز حضور ذهن دارد. به قرآنش فکر می کند. با رکوع و سجودش به حقارتش می اندیشد. آدم با معرفت تر به خدا عشق می ورزد و رشد می کند. آدم با معرفت تر از او بیم و امید دارد. بهتر از او خضوع و خشوع دارد. نماز بی معرفت فقط یک تقید و یک نظم و یک خودشناسی می آورد.

پس نماز هم مثل آسپیرین نیست. بسته به طرز اجرای آن نتایجش فرق می کند. پس خداناباوران از نماز نخواندن هم ضرر چندانی نمی کنند.[/]

armandaneshjoo;251366 نوشت:
دقیقا! بنده وجود خدا را باور دارم. امّا تحقیقات بنده مرا به این نتیجه رسانده که باید از موضع باور به موضع بی طرف تغییر مکان بدهم. این تحقیقات به پایان نرسیده اند که من بتوانم تغییر موضع دهم.

پس نتيجه اي كه گرفته ميشه اين است كه شما باور نداريد.خوب است تحقيقات خود را بيان كنيد و نتايج به دست آمده از آن را بفرماييد تا در آن مورد بحث كنيم.

armandaneshjoo;251366 نوشت:
ردّ وجود خدا به هیچ وجه موضع بنده نیست. سوال این است که اشکال موضع بی طرف (الحاد) چیست؟

بنده هم نگفتم موضع شما چنين است بلكه يك توضيح بود كه بهتر بود ذكر مي شد.بنده هم اشكالات بي خدايي را از ديد خداباوران عرض كردم و گفتم كساني كه خدا را قبول دارند و دلايل وجود خدا را پذيرفته اند چنين نظري دارند كه ذكر شد.

armandaneshjoo;251366 نوشت:
مگر خداباوران خدا را با دلیل پذیرفته اند؟ مگر وقتی دلایل وجود خدا برایشان رد شود دچار مواردی که فرمودید (بی هدفی، بی ایمانی، ...) می شوند؟

بله كه با دليل هم پذيرفته اند(جداي مبحث فطرت و شهود) و دلايل آن ها خدشه بردار نيست.ما معتقديم كه دلايل وجود خدا قابل رد نيست و اگر هم يك خداباور منكر اين دلايل بشود و از باور به خدا دست بردارد روشن است كه اشكالات ذكر شده بر او هم وارد است.

armandaneshjoo;251366 نوشت:
زیرا برهان به بنده نرسیده و در برهان هایی که دارم تناقض غیر قابل حل یافته ام.


كاربر گرامي سوال شما اشكالات الحاد از ديدگاه خداباوران بود كه بيان شد نه اثبات دلايل خدا.روشن است كه از هم اكنون بحث مبنايي مي شود كه آيا دلايلي كه خداباوران ذكر مي كنند مورد قبول است يا خير كه بحثي جداست كه اگر لازم است شما نقدي كه به دلايل داريد را بيان فرماييد تا حول آن محور بحث كنيم.

اميدوارم در رسيدن به حقيقت موفق باشيد


نقل قول:
كاربر گرامي سوال شما اشكالات الحاد از ديدگاه خداباوران بود كه بيان شد نه اثبات دلايل خدا.روشن است كه از هم اكنون بحث مبنايي مي شود كه آيا دلايلي كه خداباوران ذكر مي كنند مورد قبول است يا خير كه بحثي جداست كه اگر لازم است شما نقدي كه به دلايل داريد را بيان فرماييد تا حول آن محور بحث كنيم.

اميدوارم در رسيدن به حقيقت موفق باشيد

نقل قول:
پس نتيجه اي كه گرفته ميشه اين است كه شما باور نداريد.خوب است تحقيقات خود را بيان كنيد و نتايج به دست آمده از آن را بفرماييد تا در آن مورد بحث كنيم.

دو روش وجود دارد. در روش اول فرد به هر نتیجه ای می رسد عمل می کند. در روش دوم یک دوران تحقیق شروع می کند و باورهای دوران تحقیق را تا به پایان رسیدن این دوران اعمال نمی کند. بنده در مورد وجود خدا از روش دوم استفاده می کنم.

بنده قبلاً یک تاپیک در این مورد زدم به نام نظریه الحاد که پاک شد. تا همین اکنون در مورد برهان علیت و فطرت و راستگویی پیامبر اسلام ص در فروم های دیگر در حال بحث بوده ام. لذا پیشنهاد می کنم شما خود یک برهان که قوی تر است را صورت بندی کرده تا در مورد آن تبادل نظر کنیم.

victoryone;253731 نوشت:
به نظر من اگر به نتیجه برسیم که خدایی وجود ندارد آنگاه
زندگی بعد از مرگ وجود ندارد

که در این صورت به پوچی خواهیم رسید و ممکن است به خودکشی برسد

یا در حالت دیگر سبب طغیان انسان می شود که سبب رفتارهای غیر اخلاقی می شود . نمونش رو در آدم های معتقد در نبود خدا می شه دید .

آفرین victoryone.

اما شما armandaneshjoo:

armandaneshjoo;253928 نوشت:

به این ترتیب باور نداشتن خدا چه اشکالی دارد؟

خداناباوران هم مثل دین داران اخلاق دارند. حدودا در همان حد حقوق مردم را رعایت می کنند. در همان حد دزدی می کنند. در همان حد فداکاری می کنند. نظرشان راجع به بد بودن دروغ و تجاوز و قتل همان است. با توجه که در اسلام احکام اجتماعی و حق الناس از اهمیت بسیار بالاتر از احکام فردی مثل نماز برخوردارند نمی توان گفت خداناباوران با نماز نخواندن ضرر می کنند.

تحقیقات نشان داده «باور نداشتن خدا » اشکال زیاد دارد. بی اطلاعی شما دو دلیل می تواند داشته باشد:

این نشون میده یا شما تحقیق نکرده حرف می زنید، که این اشتباه است،

یا تحقیق کردید و دارید مغالطه می کنید، که غلط است!

حالا کدام یک جناب، غلط کردید یا اشتباه؟!!

بنده مدتی پیش که جهت فکری و عقیدتی ایشان را تشخیص دادم، خدمتشان عرض کردم که نهایتاً کارشان به خودکشی می انجامد. اما جناب آرمان ادعا دارند خودکشی به دلیل فشار اجتماعی صورت می گیرد!!!

حالا ببینیم در کجای جهان میزان خودکشی و جرم و جنایت یا به تعبیر ایشان «فشار اجتماعی» بیشتر است:

... ميزان خودكشي در آمريكا در طول 2 دهه گذشته، بيشتر از ديگر كشورهاي جهان است ...
...سرقت از مجتمع هاي مسكوني، سرقت خودرو، سرقت هاي سازماندهي شده و گروهي، قتل، تجاوز و خودكشي كه اين موارد در 8 كشور جهان بيشتر از بقيه ديده مي شود و اين كشورها عبارتند از: انگلستان، آمريكا، استراليا، كانادا، هلند، اسكاتلند، سوئد و سوئيس. آمارها عموما با بررسي عوامل جرم، تعداد و نوع جرايم و قربانيان در زمان خاص به دست مي آيند....

منبع: http://www.shia-leaders.com/?p=18692

[="Tahoma"][="Black"]با تشکر از victoryone

نقل قول:
که در این صورت به پوچی خواهیم رسید و ممکن است به خودکشی برسد

1- بنده با بسیاری از ملحدین رابطه دارم. انسان هایی بسیار شاد و هدفمند اند.
2- پانصد میلیون نفر در جهان وجود خدا را باور ندارند. می توانم بپرسم چرا این ها به پوچی نمی رسند؟

نقل قول:
به نظر من اگر به نتیجه برسیم که خدایی وجود ندارد آنگاه زندگی بعد از مرگ وجود ندارد.

1- چطور چنین نتیجه ای گرفتید. بنده ارتباطی بین این دو نمی بینم. بحث خدا چه ربطی به اخلاق دارد؟
2- چرا بوداییان و هندوان بدون اعتقاد به خدا زندگی پس از مرگ را باور دارند؟

نقل قول:
در حالت دیگر سبب طغیان انسان می شود که سبب رفتارهای غیر اخلاقی می شود.

3- جسارتاً یعنی شما اگر خدا رو باور نداشتید دزدی می کردید و آدم می کشتید و هیچ چیز جلوی تجاوز به ناموس مردم را برایتان نمی گرفت؟ بنده گمان نمی کنم.

نقل قول:
نمونش رو در آدم های معتقد در نبود خدا می شه دید .

4- آدم های معتقد و نامعتقد به خدا در اخلاق به یک اندازه می فهمند و در هر دو دسته هم آدم های با اخلاق و بی اخلاق یافت می شوند. چگونه بی اخلاقی آنها را به بی اعتقادی شان به خدا ربط می دهید؟

آقای victoryone منتظر جوابتان هستم.[/]

[="Tahoma"][="Black"]

نقل قول:
نقل قول:
خداناباوران هم مثل دین داران اخلاق دارند. حدودا در همان حد حقوق مردم را رعایت می کنند. در همان حد دزدی می کنند. در همان حد فداکاری می کنند. نظرشان راجع به بد بودن دروغ و تجاوز و قتل همان است. با توجه که در اسلام احکام اجتماعی و حق الناس از اهمیت بسیار بالاتر از احکام فردی مثل نماز برخوردارند نمی توان گفت خداناباوران با نماز نخواندن ضرر می کنند.

تحقیقات نشان داده «باور نداشتن خدا » اشکال زیاد دارد. بی اطلاعی شما دو دلیل می تواند داشته باشد:

این نشون میده یا شما تحقیق نکرده حرف می زنید، که این اشتباه است،

یا تحقیق کردید و دارید مغالطه می کنید، که غلط است!

حالا کدام یک جناب، غلط کردید یا اشتباه؟!


چه ربطی داشت؟ میگم خداناباوران هم اخلاق دارند.

نقل قول:
... ميزان خودكشي در آمريكا در طول 2 دهه گذشته، بيشتر از ديگر كشورهاي جهان است ...

آمریکا کشوری شدیدا مذهبی با اکثریت مسیحی ست و زیر 10 درصد از جمعیت آن ملحد اند. ضمناً تحقیقات نشان داده ملحدین و سپس مسلمانان منفورترین اقلّیت این کشور اند. همچنین یهودیان محبوب ترین اقلیت اند.

چطور الحاد را به آمار خودکشی این کشور ربط می دهید؟[/]

armandaneshjoo;249688 نوشت:

مگه باور نداشتن خدا چه اشکالی داره؟

به نام خدا
سلام
مطمئنا کارشناس و کاربران محترم تا کنون شبه شما را رفع کرده اند . البته اگر خداوند نیز به شما لطف کرده باشند .
جمله ای را از استاد مطهری به علت مطابقت با موضوع تایپیک نقل می کنم .

نقل قول:
علم به ما روشنايى و توانايى مى بخشد و ايمان عشق و اميد و گرمى; علم ابزار مى سازد و ايمان مقصد; علم سرعت مى دهد و ايمان جهت; علم توانستن است و ايمان خوب خواستن; علم مى نماياند كه چه هست و ايمان الهام مى بخشد كه چه بايد كرد؟ علم انقلاب برون است و ايمان انقلاب درون; علم جهان را آدمى مى كند و ايمان روان را رون آدميت مى سازد; علم وجود انسان را به صورت افقى گسترش مى دهد و ايمان به شكل عمودى بالا مى برد; علم طبيعت ساز است و ايمان نيروى متصل; علم زيبايى انديشه است و ايمان زيبايى احساس. هم علم به انسان امنيت مى بخشد و هم ايمان, علم امنيت برونى مى دهد و ايمان امنيت درونى; علم در مقابل هجوم بيمارىها, سيل ها, زلزله ها, طوفان ها ايمنى مى دهد و ايمان در مقابل اضطراب ها, تنهايى ها, احساس بى پناهى ها, پوچ انگارىها, علم جهان را با انسان سازگار مى كند و ايمان انسان را با خودش.
مرتضى مطهرى, مقدمه اى بر جهان بينى اسلامى (انتشارات صدرا) ص 21.

استاد [="blue"]اندیشمند [/]گرامی در همین تایپیک دعای خوبی را برای خداناباوران کردند :

نقل قول:
اميدوارم در رسيدن به حقيقت موفق باشيد

armandaneshjoo;253928 نوشت:

متشکرم. جواب زیبایی بود. امّا به این ترتیب باور نداشتن خدا چه اشکالی دارد؟

خداناباوران هم مثل دین داران اخلاق دارند. حدودا در همان حد حقوق مردم را رعایت می کنند. در همان حد دزدی می کنند. در همان حد فداکاری می کنند. نظرشان راجع به بد بودن دروغ و تجاوز و قتل همان است. با توجه که در اسلام احکام اجتماعی و حق الناس از اهمیت بسیار بالاتر از احکام فذدی مثل نماز برخوردارند نمی توان گفت خداناباوران با نماز نخواندن ضرر می کنند.

همچنین میزان بهره ای که یک فرد از اعمال اسلامی مثل نماز می برد با معرفتش نسبت به آن عمل نسبت مستقیم دارد. آدم با معرفت در نماز حضور ذهن دارد. به قرآنش فکر می کند. با رکوع و سجودش به حقارتش می اندیشد. آدم با معرفت تر به خدا عشق می ورزد و رشد می کند. آدم با معرفت تر از او بیم و امید دارد. بهتر از او خضوع و خشوع دارد. نماز بی معرفت فقط یک تقید و یک نظم و یک خودشناسی می آورد.

پس نماز هم مثل آسپیرین نیست. بسته به طرز اجرای آن نتایجش فرق می کند. پس خداناباوران از نماز نخواندن هم ضرر چندانی نمی کنند.

مگر میشود چیزی را باور نداشته باشی اما به دستوراتش عمل کنی؟ آیا میشود شخصی بگوید من باور ندارم که آسپرین درمان میکند اما برای سردردم آن را میخورم!!!
باور داشتن خدا=باور داشتن به اثر بخشی قرص آسپرین (1)
عمل کردن به دستورات خدا=خوردن قرص آسپرین (2)
خوردن قرص آسپرین = خوردن قرص آسپرین (چون فقط یک مثال بود) (3)
اما
عمل کردن به دستورات خدا=عمل کردن به کل قران!!!! (4)

پس تا زمانی که به کل دستورات خدا عمل نکنی مانند زمانی است که قرص آسپرین را اصلا نخورده ای!!!
وتا زمانی که قرص آسپرین را نخوری درمان نمیشوی!
درمان شدن=نتیجه ی اخروی (بهشت)
پس تا زمانی که به کل قران عمل نکنی به بهشت نمیروی!!!!
حرف من همین است!
اینکه صرف باور داشتن به خدا (باور داشتن به آسپرین) کسی به بهشت نمیرود (درمان نمیشود)
کسی که میگوید من خدارا باور دارم اما به قران عمل نمیکنم (در حقیقت خودش را گول زده است چون عملش خلاف گفتارش است و درمان شدن فقط عمل را میطلبد نه گفتار را)
و کسی که میگوید من خدا را باور ندارم اما به قرانش عمل میکنم ( این شخص درمان میشود و به بهشت میرود حتی اگر زبانش چیز دیگری بگوید مانند کسی است که تقیه میکند! چون عمل است که درمان میکند نه زبان)

آن کسانی که شما مثال زدی و گفتی همه ی اعمال خوب را انجام میدهند فقط نماز نمیخوانند در واقع مثل کسانی هستند که آسپرین را نمیخورند زیرا:
طبق معادله ی (2) و (4) خوردن قرص آسپرین = عمل به کل قران
و در قران علاوه بر اعمال نیکی که عرض کردید نماز خواندن هم توصیه شده!

منتظرم!!!

armandaneshjoo;253712 نوشت:
در فروم های دیگه مطرح کردم به من گفتند همانطور که آسپیرین خوردن سردرد را خوب می کند اعتقادات هم باعث سعادت اند. اشکال من این است که اعتقاد داشتن یک عمل نیست. فقط یک باور است در ذهن و باور به این که آسپیرین درمان می کند هیچ تاثیر درمانی ندارد. لذا اگر خدا کسی را بخواهد به خاطر اعتقاد نداشتنش پاداش دهد یا مجازات کند ظالم است. این را در فروم دیگری پرسیدم گفتند اعتقادات غلط باعث عمل غلط است. امّا اعتقاد نداشتن به خدا اصلا اعتقادی نیست که عمل غلط به بار بیاورد. پس چطور ممکن است اعتقاد نداشتن مضر باشد؟



با سلام خدمت شما و عرض ادب


عقيده يا اعتقاد به يك صورت فكرى مى ‏گوييم كه انسان به او ايمان و تصديق دارد؛ مانند اين كه مى ‏گوييم: دوره سال خورشيدى زمين، روى چهار فصل بهار و تابستان و پاييز و زمستان گردش مى‏ كند، چنگيز خان مرد خونريزى بوده است و مانند عقيده مسلمانان: جهان هستى و هرچه در اوست آفريده خداست، آفريدگار جهان يكى است، و هر چه هستى و آثار هستى است از اوست و نظاير اينها.



بله صرف اعتقاد و باور به موثر بودن آسپرين ، سردرد انسان خوب نمي شود ولي سخن در اين است كه تا باور هم به اين مطلب نداشته باشيد كه آسپرين موثر است ديگر سراغ آسپرين نمي رويد تا آن را مصرف كنيد.بسياري از اعمال ما از روي باور است و اگر اين باور نباشد عمل بي هدف انجام مي گيرد.مثلا كسي كه به خدا اعتقاد ندارد ديگر سراغ نماز و روزه نمي رود يا با او راز و نياز نمي كند.


البته باور را از اين ديد كه با عمل مقايسه كنيم چنين سخني گفته مي شود در حالي كه صرف اعتقاد و باور به خدا در روح و روان انسان تاثير دارد و روح اميد و صبر در برابر مشكلات را در انسان زنده نگه ميدارد.


روشن است عملي كه بدون اعتقاد باشد امكان وقوعي دارد(هرچند وقوعش نادر باشد) ولي ارزشي ندارد.مثلا شخصي به خدا معتقد نيست ولي نماز بخواند يا روزه بگيرد ولي چه ارزشي دارد؟از يك سو پاداشي براي آن متصور نيست زيرا اينكار را براي خدا انجام نداده است تا بگويد خدا به من پاداش دهد و از سويي در رابطه با انسان عملي است بي هدف و دور از عقل.

اعتقاد به معاد و حيات اخروى فلسفه ى زندگى انسان را تبيين مى كند و هرگونه شبهه اى را در اين زمينه برطرف مى نمايد.


انسانى كه اعتقادى به حيات جاويدان نداشته باشد، گرچه آرمان گرا باشد و عدالت، ايثار، احسان و مانند اين ها را نيكو و پسنديده بداند و ظلم و جور و غيره را زشت و قبيح بشمارد، ارزش خواهى او محدود به عالم دنياست.


armandaneshjoo;254147 نوشت:
دو روش وجود دارد. در روش اول فرد به هر نتیجه ای می رسد عمل می کند. در روش دوم یک دوران تحقیق شروع می کند و باورهای دوران تحقیق را تا به پایان رسیدن این دوران اعمال نمی کند. بنده در مورد وجود خدا از روش دوم استفاده می کنم. بنده قبلاً یک تاپیک در این مورد زدم به نام نظریه الحاد که پاک شد. تا همین اکنون در مورد برهان علیت و فطرت و راستگویی پیامبر اسلام ص در فروم های دیگر در حال بحث بوده ام. لذا پیشنهاد می کنم شما خود یک برهان که قوی تر است را صورت بندی کرده تا در مورد آن تبادل نظر کنیم.

اين كه شما در اين مورد داريد تحقيق مي كنيد امري است بسيار پسنديده اما منوط بر اينكه شما واقعا دنبال حقيقت باشيد و در اين راه تلاش كنيد و دلايل منطقي را رد نكنيد.بسياري بوده اند كه در دوراني از زندگي دچار شك شده اند اما بعد از يافتن حقيقت از زماني كه هنوز دچار شك نشده بودند نيز معتقد تر شده اند.


اما نكته اي كه فرموديد اول باور داشتيد ولي الان موضع بي طرف گرفته ايد اين بايد با دليل باشد زيرا بدون دليل نمي شود انسان از يك باور به بي باوري برسد.سوال من هم اين است كه آن دليل چه بوده است تا بهتر بتوانيم روي آن بحث كنيم.


در مورد دلايل وجود خدا هم اگر صلاح بدانيد يك تاپيك جداگانه با يك موضوع خاص شروع كنيم تا روي آن بحث كنيم و اين تاپيك را در همين مورد كه اشكال خداناباوري چيست بحث كنيم تا بحث پراكنده نشود.

armandaneshjoo;254219 نوشت:

چه ربطی داشت؟ میگم خداناباوران هم اخلاق دارند.

آمریکا کشوری شدیدا مذهبی با اکثریت مسیحی ست و زیر 10 درصد از جمعیت آن ملحد اند. ضمناً تحقیقات نشان داده ملحدین و سپس مسلمانان منفورترین اقلّیت این کشور اند. همچنین یهودیان محبوب ترین اقلیت اند.

چطور الحاد را به آمار خودکشی این کشور ربط می دهید؟

اون قسمت از پاسخ بنده در مقابل این سؤال شما بود:

armandaneshjoo;253928 نوشت:

به این ترتیب باور نداشتن خدا چه اشکالی دارد؟

شما پرسیدید چه اشکالی دارد، بنده هم اشکالات آنرا توضیح دادم.

آنچه شما از پاسخ بنده نقل قول کردید در برابر گفته های دیگرتان بود که عمدا یا سهوا نیاوردید.

در آمریکا قرآن آتش زده می شود! این چه مذهبیه که میگه در برابر سوزاندن کتاب خدا سکوت کنید؟!!

آیا دیدید تا به حال در ایران یکی از کتب الهی را کسی آتش بزند (با اعلام قبلی) اما از طرف مردم یا مسئولین عکس العملی تندی متوجه او نشود؟!

مذهب درست این است،

مذهب جهادی درست است.

نه اسلام یا مسیحیت آمریکایی. نتیجه ی آن می شود فیلم زیبای آمریکایی !!!!!!!!!!!!

اکثریت مردم آمریکا هستند که در انتخاباتی شرکت می کنند که توسط صهیونیست ها هدایت و کانالیزه می شود.

این پول اکثریت مردم آمریکاست که سلاح می شود و برای جنگ های داخلی کشورهای مسلمان، یا استفاده اسرائیل علیه مسلمانان مظلوم فلسطین استفاده می شود.

این مردم امریکا نتیجه سالها لامذهب بودن خودشان را خواهند دید.

اما مثل آنها در عالم زیاد است، همین بیخ گوش ما وهابیت عربستان و قطر مگر ادعای مذهبی بودن ندارند؟! در عربستان زن حق ندارد از خانه بیرون بیاید!!! حق رانندگی ندارد!!! حق رأی ندارد!!! اما دولت مترقی امریکا خود را دوست این حکومت فاسد می داند!!!!!!!!

این کدام دانش و ترقی است که انسان را وادار می کند با چنین مردمی طرح دوستی بریزد؟!

اینها مذهب الهی نیست. اینها انسان را به سمت کمال نمی برد.

نتیجه اش می شود اینکه یک انسان نابغه ای مثل شما را به جای اینکه در علوم مهندسی به کار بگیرند تا باعث بالارفتن تولید و سرمایه در کشور شود، مشغول خزعولاتی اینچنینی می کنند، تا شاید بتوانند از مردم دیگر کشورها هم موجودات لاقیدی مانند کشور خودشان تربیت کنند.

در مورد اینکه مسلمانان در امریکا منفورند، بدیهیست جانم. چون شیطان در نطفه ی آنان با پدرانشان شریک بوده است. این نفرت از آنجا منشا می گیرد.

در ضمن، بنده ایرانیِ شیعه هستم، به طبع از نظام حاکم بر ایران و مذهب رسمی کشورم دفاع می کنم.

شما که ایرانی هستید، چرا از کشور امریکا دفاع می کنید؟!

شما که وکیل مدافع امریکا نیستید!

باور کنید در نهایت عصاره ی شما را می کشند، و وقتی شکست خوردید، تفاله ی تان را دور می اندازند.

این سرنوشت همه ی خائنین است، مثل محمدرضا پهلوی.

از زمانی که صرف پاسخ نمودید بی اندازه سپاسگزارم

نقل قول:
تا باور هم به اين مطلب نداشته باشيد كه آسپرين موثر است ديگر سراغ آسپرين نمي رويد تا آن را مصرف كنيد.بسياري از اعمال ما از روي باور است و اگر اين باور نباشد عمل بي هدف انجام مي گيرد.مثلا كسي كه به خدا اعتقاد ندارد ديگر سراغ نماز و روزه نمي رود يا با او راز و نياز نمي كند
.بله. بنده زیاد دعا می کردم. 3 ماه است که دیگر دعا نمی کنم. این دقیقا به آن دلیل است که تاثیر دعا برایم زیر سوال رفته. وقتی کسی تاثیر آسپیرین برایش زیر سوال است نباید آسپیرین بخورد. مگر این که ریسکش و هزینه اش را قبول کند. خب این که کار بدی نیست.
نقل قول:
البته باور را از اين ديد كه با عمل مقايسه كنيم چنين سخني گفته مي شود در حالي كه صرف اعتقاد و باور به خدا در روح و روان انسان تاثير دارد و روح اميد و صبر در برابر مشكلات را در انسان زنده نگه ميدارد
.این شدیداً نیازمند مدرک است. پیشنهاد می کنم همین را در ادامه تاپیک دنبال کنیم
نقل قول:
انسانى كه اعتقادى به حيات جاويدان نداشته باشد، گرچه آرمان گرا باشد و عدالت، ايثار، احسان و مانند اين ها را نيكو و پسنديده بداند و ظلم و جور و غيره را زشت و قبيح بشمارد، ارزش خواهى او محدود به عالم دنياست.
این هم خیلی خوب است. آرمان خواهی باید محدود به موارد عملی باشد. انسان محدود است. سرمایه هایش هم همینطور. بهترین حالت این است که خواسته هایش را محدود به آنچه می تواند کند. هر خواسته فراتر از این فقط حواس پرتی و ناکامی می آورد و فرد با آن چیزی به دست نمی آورد. یک شبهه قوی این است که اگر باور به خدا واقعا محدودیت زدا باشد چه؟ امّا این خیلی بعید است. آخر مثلاً چطور؟
نقل قول:
در مورد دلايل وجود خدا هم اگر صلاح بدانيد يك تاپيك جداگانه با يك موضوع خاص شروع كنيم تا روي آن بحث كنيم و اين تاپيك را در همين مورد كه اشكال خداناباوري چيست بحث كنيم تا بحث پراكنده نشود
.
نهایت لطف شما را می رساند که پیشنهاد چنین کمک بزرگی می فرمایید. مشتاقانه منتظرم. بنده در این فروم ها فعالم:

نقل قول:
اين كه شما در اين مورد داريد تحقيق مي كنيد امري است بسيار پسنديده اما منوط بر اينكه شما واقعا دنبال حقيقت باشيد و در اين راه تلاش كنيد و دلايل منطقي را رد نكنيد.
بنده دنبال حقیقت نیستم. دنبال آموزش و تحقیق در مسائل علمی ام. هدفم رسیدن به یک پاسخ نهایی نیست. بلکه نفس عمل تحقیق هدف است.
پذیرش یا رد هم دو معنا دارد:

  • باور کردن یا نکردن: این موضوع شخصی ست. نه اجتماعی. من می توانم به پدر و مادرم قول بدهم که مسواک می زنم. زیرا قیّم من اند و امور شخصی ام بر آنها تاقیر دارد. امّا نمی توانم چنین قولی را به شما بدهم.
  • پذیرش یا رد صحت مطلب: این هم علمی ست. بنده اگر نپذیرفتم شما بپرسید چرا نمی پذیری. نه این که بفرمایید قرار شد بپذیری!
لذا لطفا بپذیرید که نقد برهان حق بنده است. همانطور که حق شماست و من توقع پذیرش نمی توانم از شما داشته باشم. نه پذیرش باور و نه پذیرش صحت

مهمتر از همه: بر عهده ی خود افراد است که صحت ادعا و مدارک ارائه شده با آن را بسنجند و در مورد باور به آن تصمیم بگیرند. هر گونه شانه خالی کردن از این وظیفه و یا واگذاری این حق غیر اخلاقی ست (مگر این که این کار خیلی اصولی انجام شود)

نقل قول:
اما نكته اي كه فرموديد اول باور داشتيد ولي الان موضع بي طرف گرفته ايد اين بايد با دليل باشد زيرا بدون دليل نمي شود انسان از يك باور به بي باوري برسد.سوال من هم اين است كه آن دليل چه بوده است تا بهتر بتوانيم روي آن بحث كنيم.

باور مربوط به زندگی و عمل است. موضع بی طرف مربوط به دوران تحقیق است. هنوز هم شخصا باور دارم. فقط در حال تحقیق مثل وقتی که روی سایت پست می کنم به صحت علمی مطلب گواهی نمی دهم. همین.

صحبت بنده این بود که روش بهتر این است که تحقیق در وجود خدا را ناباورانه ادامه دهم. یعنی حتی موضع شخصی ام هم باور نباشد. بدین ترتیب علاوه بر رعایت بی طرفی بنده شخصی بی طرفم و می توانم اعتماد هر دو طرف را به صداقت خود جلب کنم. ولی در موضع فعلی کسی بنده را جدّی نمی گیرد.

[="Tahoma"][="Black"]

نقل قول:
مگر میشود چیزی را باور نداشته باشی اما به دستوراتش عمل کنی؟ آیا میشود شخصی بگوید من باور ندارم که آسپرین درمان میکند اما برای سردردم آن را میخورم!!!
باور داشتن خدا=باور داشتن به اثر بخشی قرص آسپرین (1)
عمل کردن به دستورات خدا=خوردن قرص آسپرین (2)
خوردن قرص آسپرین = خوردن قرص آسپرین (چون فقط یک مثال بود) (3)
اما
عمل کردن به دستورات خدا=عمل کردن به کل قران!!!! (4)

پس تا زمانی که به کل دستورات خدا عمل نکنی مانند زمانی است که قرص آسپرین را اصلا نخورده ای!!!
وتا زمانی که قرص آسپرین را نخوری درمان نمیشوی!
درمان شدن=نتیجه ی اخروی (بهشت)
پس تا زمانی که به کل قران عمل نکنی به بهشت نمیروی!!!!
حرف من همین است!
اینکه صرف باور داشتن به خدا (باور داشتن به آسپرین) کسی به بهشت نمیرود (درمان نمیشود)
کسی که میگوید من خدارا باور دارم اما به قران عمل نمیکنم (در حقیقت خودش را گول زده است چون عملش خلاف گفتارش است و درمان شدن فقط عمل را میطلبد نه گفتار را)
و کسی که میگوید من خدا را باور ندارم اما به قرانش عمل میکنم ( این شخص درمان میشود و به بهشت میرود حتی اگر زبانش چیز دیگری بگوید مانند کسی است که تقیه میکند! چون عمل است که درمان میکند نه زبان)

آن کسانی که شما مثال زدی و گفتی همه ی اعمال خوب را انجام میدهند فقط نماز نمیخوانند در واقع مثل کسانی هستند که آسپرین را نمیخورند زیرا:
طبق معادله ی (2) و (4) خوردن قرص آسپرین = عمل به کل قران
و در قران علاوه بر اعمال نیکی که عرض کردید نماز خواندن هم توصیه شده!

منتظرم!!!


خوب راجع به صحبت هایتان فکر کردم. با همه شان موافقم. امّا در این صورت باورنداشتن خدا فقط ضرر فردی می زند و ضرری برای اجتماع ندارد. لذا کسی حق ندارد بپرسد «چرا خدا را باور نداری؟»[/]

[="Tahoma"][="Black"]نقد علم و ایمان استاد مرتضى مطهرى, مقدمه اى بر جهان بينى اسلامى (انتشارات صدرا) ص 21.

نقل قول:
علم به ما روشنايى و توانايى مى بخشد و ايمان عشق و اميد و گرمى
عشق و امید و گرمی فقط از ایمان به خدا نمی آید. از ایمان به خیلی چیزهای دیگر هم می آید. از علم هم می آید. از جامعه هم می آید....
نقل قول:
علم ابزار مى سازد و ايمان مقصد
مقصد و آرزو را رنج و شادی می سازد. هیچ چیز دیگری هم شایستگی ساخت آنها را ندارد. زیرا تنها دلیل موجه برای حرکت این ها اند. حرکت به هر سمتی جز سمت رفع رنج ما را از این هدف اصلی دور می کند. رفع رنج هدفی ست که ایمان نمی خواهد. زیرا ذاتا هدف است و نداشتنش ممکن نیست
نقل قول:
علم سرعت مى دهد و ايمان جهت.
نقل قول:
علم توانستن است و ايمان خوب خواستن
حهت را باید از اخلاق گرفت نه ایمان. خوب و بد را نیز باید با اخلاق دریافت نه ایمان. اخلاق هم باید بر وجدان استوار باشد نه ایمان. حق و وظیفه ی هر فرد است که خودش تصمیم اخلاقی بگیرد. عدول از این حق و وظیفه است که باعث موجه شدن بزرگ ترین جنایات تاریخ بشر شده.
نقل قول:
علم مى نماياند كه چه هست و ايمان الهام مى بخشد كه چه بايد كرد؟
الهام گرفتن خیلی کار خوبیست. امّا ایمان تنها منبع آن نیست. مثلاً علم هم الهام می دهد.

نقل قول:
هم علم به انسان امنيت مى بخشد و هم ايمان, ; علم در مقابل هجوم بيمارىها, سيل ها, زلزله ها, طوفان ها ايمنى مى دهد و ايمان در مقابل اضطراب ها, تنهايى ها, احساس بى پناهى ها, پوچ انگارىها
این ها هم چیزهای خوبی اند. امّا اضطراب و بی پناهی و پوچ انگاری را با علم خیلی بهتر می شود درمان کرد.حداقل برای بنده که چنین بوده.
نقل قول:
علم امنيت برونى مى دهد و ايمان امنيت درونى
این یکی رو قبول دارم. اگه نبود ایمان کلّا چیز بدی بود. ایمان جامعه را امن می کند.
نقل قول:
علم انقلاب برون است و ايمان انقلاب درون; علم جهان را آدمى مى كند و ايمان روان را رون آدميت مى سازد
آدم با علم یا بی علم و با ایمان یا بی ایمان آدم است. برای آدم بودن کافیست dna نوع بشر را داشته باشید. هیچ چیز دیگری هم در این مورد موثر نیست.

نقل قول:
علم وجود انسان را به صورت افقى گسترش مى دهد و ايمان به شكل عمودى بالا مى برد; علم طبيعت ساز است و ايمان نيروى متصل; علم زيبايى انديشه است و ايمان زيبايى احساس.
این ها همه در مورد اخلاق صحیح اند نه ایمان.

نقل قول:
علم جهان را با انسان سازگار مى كند و ايمان انسان را با خودش.
خودشناسی ست که انسان را با خودش سازگار می کند. ایمان این جا نقشی ندارد.

تازه این ها در مورد ایمان بود. در حالی که تاپیک در مورد ایمان به خداست. نه صرف ایمان.

[/]

[="Tahoma"][="Black"]

ناصر یوسف نژاد;254388 نوشت:
اون قسمت از پاسخ بنده در مقابل این سؤال شما بود:

شما پرسیدید چه اشکالی دارد، بنده هم اشکالات آنرا توضیح دادم.

آنچه شما از پاسخ بنده نقل قول کردید در برابر گفته های دیگرتان بود که عمدا یا سهوا نیاوردید.


هر مقدار از گفته های شما که به موضوع تاپیک مربوط بود اینجا پاسخ داده شده:
http://www.askdin.com/post254219-29.html

نقل قول:
در آمریکا قرآن آتش زده می شود! این چه مذهبیه که میگه در برابر سوزاندن کتاب خدا سکوت کنید؟!!

آیا دیدید تا به حال در ایران یکی از کتب الهی را کسی آتش بزند (با اعلام قبلی) اما از طرف مردم یا مسئولین عکس العملی تندی متوجه او نشود؟!

مذهب درست این است،

مذهب جهادی درست است.

نه اسلام یا مسیحیت آمریکایی. نتیجه ی آن می شود فیلم زیبای آمریکایی !!!!!!!!!!!!

اکثریت مردم آمریکا هستند که در انتخاباتی شرکت می کنند که توسط صهیونیست ها هدایت و کانالیزه می شود.

این پول اکثریت مردم آمریکاست که سلاح می شود و برای جنگ های داخلی کشورهای مسلمان، یا استفاده اسرائیل علیه مسلمانان مظلوم فلسطین استفاده می شود.

این مردم امریکا نتیجه سالها لامذهب بودن خودشان را خواهند دید.

اما مثل آنها در عالم زیاد است، همین بیخ گوش ما وهابیت عربستان و قطر مگر ادعای مذهبی بودن ندارند؟! در عربستان زن حق ندارد از خانه بیرون بیاید!!! حق رانندگی ندارد!!! حق رأی ندارد!!! اما دولت مترقی امریکا خود را دوست این حکومت فاسد می داند!!!!!!!!

...

اینها مذهب الهی نیست. اینها انسان را به سمت کمال نمی برد.


1- این مذاهبی که گفتید بدتر اند یا خداناباوری؟
2- قبل از تحقیق خداناباوری بهتر است یا باور به خدای شیعیان؟ چرا؟

نقل قول:
این کدام دانش و ترقی است که انسان را وادار می کند با چنین مردمی طرح دوستی بریزد؟!

بحث دانش نیست. بر عکس. بحث ندانستن است. وقتی نمی دانیم حدایی هست یا نه آیا بهتر است باور کنیم یا باور نکنیم؟

نقل قول:
در ضمن، بنده ایرانیِ شیعه هستم، به طبع از نظام حاکم بر ایران و مذهب رسمی کشورم دفاع می کنم.

شما که ایرانی هستید، چرا از کشور امریکا دفاع می کنید؟!

شما که وکیل مدافع امریکا نیستید!

باور کنید در نهایت عصاره ی شما را می کشند، و وقتی شکست خوردید، تفاله ی تان را دور می اندازند.

این سرنوشت همه ی خائنین است، مثل محمدرضا پهلوی.


مربوط به تاپیک نیست. در پیام خصوصی بفرستید.[/]

ایشون به طور واضح در مورد دین و ایمان نظر منفی خودشون رو که نشاندهنده ی نتیجه گیری ایشان قبل از پایان تحقیق است، ابراز کردند. بعد ادعا می کنند بی طرف هستم در حین تحقیق!!!:

armandaneshjoo;254622 نوشت:

باور مربوط به زندگی و عمل است. موضع بی طرف مربوط به دوران تحقیق است. هنوز هم شخصا باور دارم. فقط در حال تحقیق مثل وقتی که روی سایت پست می کنم به صحت علمی مطلب گواهی نمی دهم. همین.

صحبت بنده این بود که روش بهتر این است که تحقیق در وجود خدا را ناباورانه ادامه دهم. یعنی حتی موضع شخصی ام هم باور نباشد. بدین ترتیب علاوه بر رعایت بی طرفی بنده شخصی بی طرفم و می توانم اعتماد هر دو طرف را به صداقت خود جلب کنم. ولی در موضع فعلی کسی بنده را جدّی نمی گیرد.

اوج بی طرفیِ ایشون در ارسال زیر مشخص است:

armandaneshjoo;248632 نوشت:
ببینید. جمعیت یعنی جنگ. هر جا جمعیتی باشد اعضایش به حکم هم نوعی رقیب اند.جمعیت انسانی ابتدا رقیب زیستی ست.
دو کار برای جلوگیری از جنگ لازم است:
1- تشکیل جامعه
2- صلح با جوامع دیگر
تنها گزینه پایدار اند. اگر انجام نشوند جمعیت منقرض می شود. حیوانات 20 میلیون سال است که دارند این کار را انجام می دهند و برای انجامش نیاز به فکر کردن ندارند.
دینی که صحیح نباشد پایدار نخواهد ماند. ایمان امروزه داره صدمات شدیدی می زنه. چون ضرر ایمان برای چیزاییه که تازه مطرح شدن و قبلا نبودن.

حداقل مراحل مورد نیاز هم این هاست
1- ترویج علوم پیشنیاز جامعه شناسی
2- تحقیق گسترده و تمام بعدی در جامعه شناسی. گستردگی آن بی اندازه از عمقش مهمتر است.
3- یافتن راه های موثر تر از راه های دین برای رفع بی شمار منافعی که دین به فرد می دهد.

پس نتیجه این شد که فهمیدیم، بی طرف کسیست که اعتقاد دارد «ایمان امروزه دارد صدمات شدیدی می زنه»!!!!!!!!!

راهکار جلوگیری از جنگ هم این است که بدون فکر کردن و مثل حیوانات سرمان را پایین بیندازیم و صلح کنیم، تا جمعیت مان منقرض نشود!!!!!!!

یعنی تهدید آشکار که اگر حق تان را بخواهید، یا بخواهید از حق دفاع کنید، شما را منقرض می کنیم!!!

یعنی اسلام آمریکایی و وهابیت، نه اسلام تشیع و جهادی و شهادت طلبانه!!!!!!!!!!

این به زبان دیگر یعنی: گورپدر دفاع از حق مظلوم، چون با این کار به پایداری می رسیم!!! و جمعیت مان منقرض نمی شود!!!

به نظر ایشون:« ... تحقیق گسترده و تمام بعدی در جامعه شناسی. گستردگی آن بی اندازه از عمقش مهمتر است.»

یعنی هرچند دلایل و استدلالاتِ سطحی ارائه شود، اما با پروپاکاند گسترده، مؤثر خواهد افتاد. یعنی همین کاری که الان به آن مشغول هستند.

armandaneshjoo;254635 نوشت:
خوب راجع به صحبت هایتان فکر کردم. با همه شان موافقم. امّا در این صورت باورنداشتن خدا فقط ضرر فردی می زند و ضرری برای اجتماع ندارد. لذا کسی حق ندارد بپرسد «چرا خدا را باور نداری؟»

کسی حق ندارد بپرسد چرا خدا را باور نداری؟؟
بله اگر بشینی توی خونتون و این باورت رو برای خودت نگه داری کسی حق ندارد بپرسد چرا خدا را باور نداری!!!؟
اما اگر سر و کله ات در اجتماع پیدا شود و بخواهی این باورت را نشر دهی طبیعتا باید چراییه این قضیه توسط افراد اجتماع از شما پرسیده شود و این حق آن افراد است که علت این باورتان را بدانند!
مثل کسی که میگوید حق نداری بپرسی چرا به درمانپذیری آسپرین را باور ندارم!
خب بله اگر این باور را برای خودت نگه داری کسی حق ندارد بپرسد! اما اگر بخواهی به یک نفر که دارد آسپرین مصرف میکند بگویی آسپرین مصرف نکن حق دارد که بپرسد چرا؟؟؟؟
و شما وظیفه دارید پاسخش را بدهید!
علت این باور نداشنتان به آسپرین چیست؟ آیا به سخن دکتر اعتماد ندارید و شخصا تحقیق کرده اید و به نتیجه ی جدیدی رسیده اید؟
یا بی دلیل؟
اگر حرفتان بی دلیل است که معقول نیست وگرنه موظفید دلیلتان را ذکر کنید...

armandaneshjoo;254622 نوشت:
.بله. بنده زیاد دعا می کردم. 3 ماه است که دیگر دعا نمی کنم. این دقیقا به آن دلیل است که تاثیر دعا برایم زیر سوال رفته. وقتی کسی تاثیر آسپیرین برایش زیر سوال است نباید آسپیرین بخورد. مگر این که ریسکش و هزینه اش را قبول کند. خب این که کار بدی نیست.

سلام مجدد!
تلقین!
حالت اول: وقتی به یک شخص سردرد یک قرص خنثی بدهی و به او تلقین کنی که این قرص سردردت را خوب میکند صددرصد درمان میشود! (حتی اگر قرص کاملا از نظر پزشکی خنثی باشد)
حالت دوم: وقتی به یک شخص سردرد یک آسپرین قوی بدهی و به او تلقین کنی که آسپرین این قدرها هم که میگن خوب نیست آن شخص درمان که نمیشود هیچ بدتر هم میشود (با اینکه قرص آسپرین از نظر پزشکی کاملا برای اینکار ساخته شده است)
بنابراین:
باید ببینید با چه کسانی نشسته اید و با چه کسانی برخاسته اید و آن افراد چه جور تلقینی راجب قرص آسپرین به شما کرده اند که اثر بخشی آن را در بدن شما از بین برده اند! همین!

حالت سوم: اگر به یک شخص سردرد یک قرص آسپرین بدهید و به او هیچ تلقینی راجب این قرص نکنید آن شخص درمان میشود (این یک روال طبیعی برای درمان پذیری شخص و درمان کنندگی قرص است)

پس شما اگر بتوانید در یک محیط خنثی و به دور از تلقین دعا کنید مطمئنا طبق روال طبیعیه دعا اثر بخشی آن را خواهید دید! و دیگر اثر بخشی آن برایتان زیر سوال نمیرود!

armandaneshjoo;254639 نوشت:
[="Tahoma"][="Black"]نقد علم و ایمان استاد مرتضى مطهرى, مقدمه اى بر جهان بينى اسلامى (انتشارات صدرا) ص 21.
عشق و امید و گرمی فقط از ایمان به خدا نمی آید. از ایمان به خیلی چیزهای دیگر هم می آید. از علم هم می آید. از جامعه هم می آید....
مقصد و آرزو را رنج و شادی می سازد. هیچ چیز دیگری هم شایستگی ساخت آنها را ندارد. زیرا تنها دلیل موجه برای حرکت این ها اند. حرکت به هر سمتی جز سمت رفع رنج ما را از این هدف اصلی دور می کند. رفع رنج هدفی ست که ایمان نمی خواهد. زیرا ذاتا هدف است و نداشتنش ممکن نیست
حهت را باید از اخلاق گرفت نه ایمان. خوب و بد را نیز باید با اخلاق دریافت نه ایمان. اخلاق هم باید بر وجدان استوار باشد نه ایمان. حق و وظیفه ی هر فرد است که خودش تصمیم اخلاقی بگیرد. عدول از این حق و وظیفه است که باعث موجه شدن بزرگ ترین جنایات تاریخ بشر شده.
الهام گرفتن خیلی کار خوبیست. امّا ایمان تنها منبع آن نیست. مثلاً علم هم الهام می دهد.

این ها هم چیزهای خوبی اند. امّا اضطراب و بی پناهی و پوچ انگاری را با علم خیلی بهتر می شود درمان کرد.حداقل برای بنده که چنین بوده.
این یکی رو قبول دارم. اگه نبود ایمان کلّا چیز بدی بود. ایمان جامعه را امن می کند.
آدم با علم یا بی علم و با ایمان یا بی ایمان آدم است. برای آدم بودن کافیست dna نوع بشر را داشته باشید. هیچ چیز دیگری هم در این مورد موثر نیست.

این ها همه در مورد اخلاق صحیح اند نه ایمان.
خودشناسی ست که انسان را با خودش سازگار می کند. ایمان این جا نقشی ندارد.

تازه این ها در مورد ایمان بود. در حالی که تاپیک در مورد ایمان به خداست. نه صرف ایمان.

[/]

به نام خدا
سلام

به نظر می آید شما علم را در مقابل دین قرار می دهید در صورتی که مبحثی وجود دارد که علم و دین را با یك دیگر مخلوط و این دو را بر سر یك سفره می نشاند .
استاد مطهری میفرماید :
جامعیت و خاتمیت اسلام اقتضا مى كند كه هر علم مفید و نافعى را كه براى جامعه ى اسلامى لازم و ضرورى است، علم دینى بخوانیم .

پس در گام اول شما باید پاسخ دهید که مگر ترکیب دین ( خداباوری ) با علم ایراد دارد ؟
برای پاسخ گویی از شما دعوت میکنم به مقاله زیر رجو کنید و در صورت دیدن ایراد برای ترکیب شدن علم و دین , ایرادات خود را بیان نمایید .

http://www.andisheqom.com/Files/newkalam.php?idVeiw=26871&&level=4&scid=26871

[="Tahoma"][="Black"]

نقل قول:
به نظر می آید شما علم را در مقابل دین قرار می دهید

خیر.
1- حرفی از دین نزدم
2- عرض کردم گزاره هایی که استاد مطهری در مورد ایمان فرمودند در مورد اخلاق صحیح است، نه ایمان

اصل ادعاهای بنده این هاست:
1- ایمان چیز خوبی نیست. بلکه یک افراط در باور است که به جای حل مشکل بر مشکل می افزاید.
2- حقیق و ایمان (دو پدیده ذهنی) در مقابل هم اند. زیرا اساس تحقیق ناباوری و بی طرفی ست.
3- science و دین (دو نظام اجتماعی) در مقابل هم نیستند. این را قبول دارم. امّا مقاله ای که معرفی کردید اصلاً این را نمی پذیرد. بلکه آن را رد می کند.
4- علم دینی اساسا مقوله ای منفی ست. زیرا دین یک نظام اجتماعی منطقه ای ست. در حالی که حقیقت بین المللی ترین مفهوم تاریخ بشر است. آنهم با بیشترین سابقه. علم دینی حقیقت را توسط دین می سنجد. یعنی آن را در یک برهه زمانی و مکانی خاص محدود می کند.[/]

[="Tahoma"][="Black"]

نقل قول:
سلام مجدد!
تلقین!
حالت اول: وقتی به یک شخص سردرد یک قرص خنثی بدهی و به او تلقین کنی که این قرص سردردت را خوب میکند صددرصد درمان میشود! (حتی اگر قرص کاملا از نظر پزشکی خنثی باشد)
حالت دوم: وقتی به یک شخص سردرد یک آسپرین قوی بدهی و به او تلقین کنی که آسپرین این قدرها هم که میگن خوب نیست آن شخص درمان که نمیشود هیچ بدتر هم میشود (با اینکه قرص آسپرین از نظر پزشکی کاملا برای اینکار ساخته شده است)
بنابراین:
باید ببینید با چه کسانی نشسته اید و با چه کسانی برخاسته اید و آن افراد چه جور تلقینی راجب قرص آسپرین به شما کرده اند که اثر بخشی آن را در بدن شما از بین برده اند! همین!

حالت سوم: اگر به یک شخص سردرد یک قرص آسپرین بدهید و به او هیچ تلقینی راجب این قرص نکنید آن شخص درمان میشود (این یک روال طبیعی برای درمان پذیری شخص و درمان کنندگی قرص است)

پس شما اگر بتوانید در یک محیط خنثی و به دور از تلقین دعا کنید مطمئنا طبق روال طبیعیه دعا اثر بخشی آن را خواهید دید! و دیگر اثر بخشی آن برایتان زیر سوال نمیرود!


بله. متشکرم. بهتر است دعا کنم![/]

armandaneshjoo;254737 نوشت:
[="Tahoma"][="Black"]
اصل ادعاهای بنده این هاست:
1- ایمان چیز خوبی نیست. بلکه یک افراط در باور است که به جای حل مشکل بر مشکل می افزاید..
[/]

به نام خدا
سلام

1- ایمان به این معنایی که شما می فرمایید بله غیر قابل تحسین است .
از شما تشکر میکنم چون باعث شدید مطالعات من بیشتر شود . در مورد ایمان مطالب بسیار خوبی رو مطالعه کردم .
باید گفت كه ایمان‌گرایی در جهان اسلام پدید نیامد؛ زیرا آموزه‌های قرآنی و سنت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ همواره به تدبر و تعقل توصیه كرده‌اند و مؤمنان را از ایمان نامعقول باز داشته‌اند. اما در متون مقدس و آموزه‌های اصلی مسیحیت زمینه‌های زیادی وجود دارد كه موجب پیدایش چنین گرایشی شده است؛ از جمله می‌‌توان به آموزه‌های تثلیت،‌تجسد و حلول،‌گناه ذاتی (اولیه)،‌ مرگ فدیه‌وار مسیح، همچنین به بخش‌هایی از عهد جدید در مبارزه با فلسفه (كه مظهر عقلانیت آن عصر بوده است) از رسالات پولس، اشاره كرد.
ما می‌توانیم دو نوع ایمان‌گرایی افراطی و معتدل را از یكدیگر باز شناسیم. نماینده ایمان‌گرایی افراطی، سورن كركگور (1813 ـ 1885) فیلسوف و الهی دان دانماركی است كه او را پدر اگزیستانسیالیسم لقب داده‌اند، و نماینده ایمان‌گرایی تعدیل شده نیز لودویگ ویتگنشتاین (1889 ـ 1951)، فیلسوف اتریشی است.
ایمانی که شما از آن نام برده اید ایمان گرایی افراطی است که در اسلام آن را تحسین نمیکند .

برای مطالعه بیشتر و دقیق تر توصیه میکنم حتما مقاله زیر را مطالعه کنید :
http://www.andisheqom.com/Files/newkalam.php?idVeiw=26869&&level=4&scid=26869

بعد از خواندن و برسی مقاله ایمان و علم , لطفا بفرماید آیا باز با ایمان ( از نوع اسلامی )مخالفید ؟

یا حق

ممنون. نظرم در مورد ایمان عوض شد. خیلی هم چیز خوبیه. مگر وقتی که جلوی تحقیق رو بگیره. که اونجا هم جز برای اقلیت ها و جز برای جوامع توسعه یافته ضرر نداره

نقل قول:
آیا باز با ایمان ( از نوع اسلامی )مخالفید ؟
تا اونجا که فهمیدم اسلام میگه اوّل عقل بعد ایمان. خب این خیلی خوبه. ولی مردم که اینو نمی دونن. شما برو اعتقاداتو زیر سوال ببر. فورا میگن اومدی ایمان مردمو بگیری. حتی تو جوزه و دانشگاهم اینجوری نیست. تو همین فروم اینقدر از این حرفا به من زدن! در حالی که اینجا مثلاً محل شبهه زداییه. می دونی چرا؟ چون اگه عقل به ایمان ارجحیت پیدا کنه...

  • الحاد اصلاً زیر سوال نمیره. زیرا الحاد نبود یه باوره: نبود باور به خدا.
  • در حالی که همه ی ادیان و اعتقاداتشون زیر سوال میرن.

نقل قول:
نقل قول:
ممنون. نظرم در مورد ایمان عوض شد. خیلی هم چیز خوبیه. مگر وقتی که جلوی تحقیق رو بگیره. که اونجا هم جز برای اقلیت ها و جز برای جوامع توسعه یافته ضرر نداره

تا اونجا که فهمیدم اسلام میگه اوّل عقل بعد ایمان. خب این خیلی خوبه. ولی مردم که اینو نمی دونن. شما برو اعتقاداتو زیر سوال ببر. فورا میگن اومدی ایمان مردمو بگیری. حتی تو جوزه و دانشگاهم اینجوری نیست. تو همین فروم اینقدر از این حرفا به من زدن! در حالی که اینجا مثلاً محل شبهه زداییه. می دونی چرا؟ چون اگه عقل به ایمان ارجحیت پیدا کنه... (جمله بی معنا)

  • الحاد اصلاً زیر سوال نمیره. زیرا الحاد نبود یه باوره: نبود باور به خدا. (نتیجه گیری غلط)
  • در حالی که همه ی ادیان و اعتقاداتشون زیر سوال میرن.(بازم یک نتیجه غلط رو تعمیم دادی به قضایای بی ربط)

... اسلام همچین چیزی نگفته : اول عقل بعد ایمان

اسلام گفته: اول تسلیم، بعد ایمان و عقل و علم با هم.

جملاتم رو تصریح می کنم تا راحت تر نقد بفرمایید:
اون دوستمون یه لینک فرستاده بود که یه جورایی می گفت اولویت عقل ازایمان بالاتره

جواب بنده این بود:
1- اگه عقل به ایمان ارجحیت پیدا کنه الحاد اصلاً زیر سوال نمیره. زیرا الحاد نبود یه باوره: نبود باور به خدا.
2- اگه عقل به ایمان ارجحیت پیدا کنه همه ی ادیان و اعتقاداتشون زیر سوال میرن.
3- اگه غیر از مورد یک و دو باشه ایمان به خدا جلوی تحقیق در وجود خدا رو میگیره

armandaneshjoo;254943 نوشت:
ممنون. نظرم در مورد ایمان عوض شد. خیلی هم چیز خوبیه. مگر وقتی که جلوی تحقیق رو بگیره. که اونجا هم جز برای اقلیت ها و جز برای جوامع توسعه یافته ضرر نداره

تا اونجا که فهمیدم اسلام میگه اوّل عقل بعد ایمان. خب این خیلی خوبه. ولی مردم که اینو نمی دونن. شما برو اعتقاداتو زیر سوال ببر. فورا میگن اومدی ایمان مردمو بگیری. حتی تو جوزه و دانشگاهم اینجوری نیست. تو همین فروم اینقدر از این حرفا به من زدن! در حالی که اینجا مثلاً محل شبهه زداییه. می دونی چرا؟ چون اگه عقل به ایمان ارجحیت پیدا کنه...

  • الحاد اصلاً زیر سوال نمیره. زیرا الحاد نبود یه باوره: نبود باور به خدا.
  • در حالی که همه ی ادیان و اعتقاداتشون زیر سوال میرن.

به نام خدا
سلام و تشکر از بیان دیدگاهتان

سکولاریزم , الحاد یا بی خدایی را در آغوش میگیرد . بنابرین بجاست که گفته شود :
ادلّه ای كه سكولاریست ها برای شمول اندیشه خود اقامه می كنند، حتّی از زاویه نگاه برون دینی نیز دچار مشكلات است. اساساً سكولاریسم نظریه ای است كه به لحاظ علمی پاکیزه سازی كافی در آن صورت نگرفته است و مبانی و اصولی كه این نظریّه بر آنها استوار است در دوران جدید سخت دچار چالش و تردید و بحران است. یأس و نومیدی از علم گرایی و خرد انسانی، و حتّی گریز از آن و انكار عقیده به «پیشرفت» در دوران جدید حاكی از همین واقعیّت است.
با چنین اوصافی نمی توان با عمومیت بخشی نظریّه سكولاریسم و عقلانیّت آن جریان سكولاریزاسیون را در همه جوامع ، امری حتمی و اجتناب ناپذیر و به مثابه یك جبر تاریخ پنداشت؛ و آن را به عنوان یك نسخه بی بدیل و علاج بخش همواره توصیه كرد.
از شما دعوت میکنم برای آشنایی با سکولاریزم , سیر شکوفایی و تکامل آن مقاله زیر را مطالعه نمایید :
http://www.andisheqom.com/Files/newkalam.php?idVeiw=26890&&level=4&scid=26890

بعد از مطالعه بفرمایید تا نکته مهمی را خدمتان عرض نمایم

نقل قول:
به نام خدا
سلام و تشکر از بیان دیدگاهتان

سکولاریزم , الحاد یا بی خدایی را در آغوش میگیرد . بنابرین بجاست که گفته شود :
ادلّه ای كه سكولاریست ها برای شمول اندیشه خود اقامه می كنند، حتّی از زاویه نگاه برون دینی نیز دچار مشكلات است. اساساً سكولاریسم نظریه ای است كه به لحاظ علمی پاکیزه سازی كافی در آن صورت نگرفته است و مبانی و اصولی كه این نظریّه بر آنها استوار است در دوران جدید سخت دچار چالش و تردید و بحران است. یأس و نومیدی از علم گرایی و خرد انسانی، و حتّی گریز از آن و انكار عقیده به «پیشرفت» در دوران جدید حاكی از همین واقعیّت است.
با چنین اوصافی نمی توان با عمومیت بخشی نظریّه سكولاریسم و عقلانیّت آن جریان سكولاریزاسیون را در همه جوامع ، امری حتمی و اجتناب ناپذیر و به مثابه یك جبر تاریخ پنداشت؛ و آن را به عنوان یك نسخه بی بدیل و علاج بخش همواره توصیه كرد.
از شما دعوت میکنم برای آشنایی با سکولاریزم , سیر شکوفایی و تکامل آن مقاله زیر را مطالعه نمایید :
http://www.andisheqom.com/files/newk...l=4&scid=26890

بعد از مطالعه بفرمایید تا نکته مهمی را خدمتان عرض نمایم

با سلام و عرض ادب و تشکر بابت شرکت در بحث.
1- خیر. سکولاریسم برای الحاد و دین داری به یک مقدار حریم قائل است و هیچ یک را بر دیگری برتری نمی دهد. این الجاد است که گاه سکولاریسم را در آغوش می گیرد. دیدگاه یک خداناباور نسبت به سکولاریسم در این فیلم، به زیبایی تمام آمده . پاسخ شبهات شما هم در آن هست. امّا نظرات بنده غیر از این است.
2- الحاد یا خداناباوری بحث الهیات است نه جامعه شناسی. بنده هیچ سررشته ای از جامعه شناسی ندارم که بتوانم به کمک آن بحث سکولاریسم را درک کنم.
3- موضوع تاپیک این است: مگر خداناباوری چه اشکالی دارد؟ تاپیک اصلا راجع به سکولاریسم نیست.

armandaneshjoo;255035 نوشت:
با سلام و عرض ادب و تشکر بابت شرکت در بحث.
1- خیر. سکولاریسم برای الحاد و دین داری به یک مقدار حریم قائل است و هیچ یک را بر دیگری برتری نمی دهد. این الجاد است که گاه سکولاریسم را در آغوش می گیرد.
دیدگاه یک خداناباور نسبت به سکولاریسم در این فیلم، به زیبایی تمام آمده . پاسخ شبهات شما هم در آن هست. امّا نظرات بنده غیر از این است.
2- الحاد یا خداناباوری بحث الهیات است نه جامعه شناسی. بنده هیچ سررشته ای از جامعه شناسی ندارم که بتوانم به کمک آن بحث سکولاریسم را درک کنم.
3- موضوع تاپیک این است: مگر خداناباوری چه اشکالی دارد؟ تاپیک اصلا راجع به سکولاریسم نیست.

به نام خدا
سلام
دوست گرامی متاسفانه من به علت سرعت کم اینترنتم نمیتونم فیلم را ببینم . با این که گفتید نظر شما مطابق فیلم نیست ولی اگر وقت داشتید به صورت متنی توضیحی در مورد فیلم بدهید تا استفاده کنیم .
بر سر پیدا کردن ارتباطات بین سکولاریزم و خداناباوری بهتر است وقت نگذاریم . اما سوالی داشتم .
شما تفکر خداناباوری را برای زندگی فردی مد نظرتان است یا اجتماعی ؟

با تشکر

[="Tahoma"][="Black"]

نقل قول:
تفکر خداناباوری را برای زندگی فردی مد نظرتان است یا اجتماعی ؟

فردی. اساسا باورها فردی اند.[/]

موضوع قفل شده است