ღღ ازدواج به نوبت! ღღ آيا ازدواج زودتر خواهر یا برادر کوچکتر اشکالي داره؟

تب‌های اولیه

30 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ღღ ازدواج به نوبت! ღღ آيا ازدواج زودتر خواهر یا برادر کوچکتر اشکالي داره؟

بسم الله الرحمن الرحیم

یه سوال که نیاز به هم فکری دوستان و نظرات مشاوران این سایت داره:ok:

آیا ازدواج کردن نوبتیه؟:Gig:

یعنی زودتر ازدواج کردن خواهر یا برادر کوچکتر اشکالی داره؟:Gig:

منتظر نظرات دوستان هستیم:ok:

:Gol:

سلام

نه. این هم یکی از سنتهای اشتباهه که خدا رو شکر داره کم کم برچیده میشه.

اومدیمو دختر بزرگ نخواست ازدواج کنه دختر کوچک اید تاوانشو بده؟


با سلام و احترام

ما چند مورد تو فاميل مون (دختر و پسر) هستند كه خواهر و برادر كوچكتر زودتر از خواهر و برادر بزرگ تر ازدواج كردند.

به نظر من اصل اين موضوع مشكل خاصي نداره، اما فقط اگر زمينه ي ازدواج فرزند بزرگتر (خصوصا اگر دختر باشه) فراهم نشه و خيلي به تعويق بيفته تا حدودي از لحاظ روحي و رواني ضربه ميخوره.

مثلا يكي از دوستان مون دختر كوچكشون ازدواج كرده و بچهدار هم شده (بچش دو سه ساله هست) ولي هنوز دختر بزرگ تر ازدواج نكرده!

موفق باشيد

سلام
بنظر من هم اين يه سنت اشتباه وغلط توي بعضي از خانواده ايرانياست

من موندم که این توبتی بودن بده یا خوب:Moteaگاهی کویکه سریط ازدواج داره و اگه بمونه تابزرگه بره بعد میبینی بزرگه رفت اما کوچیکه شرایط ازدواج خوب رو از دست میده و یا کلا میمونه یا ناجور ازدواج میکنه:Narahat az:
باز اگه کوچیکه شرایط ازدواج داره و ازدواج هم میکنه پیش میاد بزرگه بد بخت میشه؟!!!:Ghamgin:
حالا چه میشه کرد؟

زهــره;174231 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

یه سوال که نیاز به هم فکری دوستان و نظرات مشاوران این سایت داره:ok:

آیا ازدواج کردن نوبتیه؟:gig:

یعنی زودتر ازدواج کردن خواهر یا برادر کوچکتر اشکالی داره؟:gig:

منتظر نظرات دوستان هستیم:ok:

:gol:

به نظر من اکثر مواقع باید رعایت بشه...

این یک نوع احترامه که باید رعایت بشه ...

نمیشه که یک خواهر یا برادر چند سال کوچیکتر زدوتر از بزرگترش داماد بشه..

یعنی صبرم چیز خوبیه به صبرم فکر کنه..

اما یکوقت هست برادر یا خواهر بزرگتر ما سنش رسیده به 28 یا 29 و..

ازدواج نکرده ، یا اصلا قصد ازدواج نداره ، اونوقت مشکلی نیست...

اما نه اینکه شما 19 یا 20 سالته و یه خواهر 25 ساله داری اونوقت سریع بدوئی ازدواج کنی و

دل اون و بشکنی ، شاید اون زبونی بگه راضیه ولی خدائیش خیلی باید خودخواه باشی تا

قبول کنی ، اگه با خود ما اینکارو بکنن چه حسی داریم؟؟؟؟؟

بزرگان اخلاق میفرمایند که : با دیگران طوری رفتار کنید که دوست میدارید دیگران نیز در همان

موقعیت با شما رفتار کنند...

حالا یه سوال ؟؟؟؟؟

شما یه دختر 25 ساله ای و هنوز مورد مناسب واسه ازدواج پیدا نشده یا پیدا نکردی

البته ما با این پیش فرض میگیم که شما تو ازدواج ادم سختگیری نیستی و واقعا مورد خوبی

پیدا نشده برات...

اما یک دفعه خواهر 5 سال کوچیکتر از شما بگه من عاشق شدم میخوام ازدواج کنم!!

شما رو بخدا ناراحت نمیشی ؟؟؟

با حرف مردم چیکار میکنید ...

فردا روزی اگه کسی بیاد واسه شما تحقیق و بعد بشنوه که خواهر 5 سال کوچیکتر از شما

زودتر ازدواج کرده با خودش نمیگه حتما شما یه عیب و ایرادی داشتین ؟؟؟؟

نگین نه که خدا قهرش میاد...

یکم زندگی رو از نگاه دیگران ببینید و عینک خودبینی رو بردارید...

من میگم یکم تعقل تو بعضی خواسته ها و کمی دوراندیشی چیز بدی نیست...

زندگیتون سبز ...

سلام
بزرگان اخلاق يا مولا اميرالمومنين عليه السلام ؟

اندیشه;174412 نوشت:
بزرگان اخلاق میفرمایند که : با دیگران طوری رفتار کنید که دوست میدارید دیگران نیز در همان

موقعیت با شما رفتار کنند...

به نظر من اين مساله ي نوبت بستگي به شرايط داره كه جناب (( انديشه ))‌كامل شرحش دادند .

ياعلي


با سلام و احترام
شبيه سوال شما در تاپيك زير هم مطرح شده و كاربران محترم هم نظر دادند و دكتر حامي هم پاسخ كارشناسانه فرمودند، مي تونيد رجوع كنيد:

سوال در پست 174 مطرح شده و تا پست 188 ادامه پيدا كرده:

سئوالات افراد مجرد ===» پاسخ از كارشناس مجرب (خواستگاري از دختر كوچكتر)

****************************

و همچنين در تاپيك زير پست دوم، عنوان 32 به همين موضوع پرداخته شده:

گلبرگ زندگی =====» پاسخ هاي كارشناس دهنوي

موفق باشيد

ســلام:Gol:

آذر بانو;174462 نوشت:
شبيه سوال شما در تاپيك زير هم مطرح شده

باورتون میشه قبل از ایجاد این موضوع، چند بار با عناوین مختلف سرچ کردم تا موضوع تکراری

نزنم:Ghamgin:

ولی خب هیچی پیدا نکردم:ok:، گفتم جای این موضوع در این سایت خالیه و با همفکری دوستان یه

بحث نتیجه داری داشته باشیم:Cheshmak:

الان هم هرطور صلاح میدونید

یا پستهای دوستان رو انتقال بدید به تاپیکهای نامبرده یا اجازه بدید که همچنان میزبان نظرات

دوستان در این تاپیک باشیم:ok:

:Gol:

زهــره;174602 نوشت:

ســلام:Gol:
باورتون میشه قبل از ایجاد این موضوع، چند بار با عناوین مختلف سرچ کردم تا موضوع تکراری نزنم:Ghamgin:
ولی خب هیچی پیدا نکردم:ok:، گفتم جای این موضوع در این سایت خالیه و با همفکری دوستان یه
بحث نتیجه داری داشته باشیم:Cheshmak:
الان هم هرطور صلاح میدونید
یا پستهای دوستان رو انتقال بدید به تاپیکهای نامبرده یا اجازه بدید که همچنان میزبان نظرات
دوستان در این تاپیک باشیم:ok: :Gol:

با سلام و احترام

از دقت نظرتون قبل از ايجاد تاپيك متشكرم :Gol:

چون موضوع متنابهي هست هيچ اشكالي نداره كه در يك تاپيك مجزا بهش پرداخته بشه
فقط با اجازه تون عنوان تاپيك رو كمي تغيير ميدم كه موضوع روشن تر باشه.

با تشكر
موفق باشيد

سلام من دختری هستم 21 ساله که خواستگارهای زیادی دارم ولی به خواستگارانم جواب منفی می دهم آخه من یه خواهر بزرگ تر از خودم دارم که 36 سالهش هست او مانع ازدواج من نشده ولی من خودم دوست ندارم قبل از او ازدواج کنم آخه با این که هیچی نمی گه من می دونم که ته دلش ناراحت میشه چون دوست داره ازدواج کنه ولی به خاطر نجابتش به من و مامانم هیچی نمی گه من بهش پیشنهاد دادم توی سایت های همسریابی ثبت نام کنه ولی اون قبول نکرد آخه ما یه خونواده مذهبی و آبروداری هستیم میترسه باعث دردسر و خدایی نکرده آبروریزی بشه به نظر شما ما باید چیکار کنیم ؟

ناناز;285165 نوشت:
سلام من دختری هستم 21 ساله که خواستگارهای زیادی دارم ولی به خواستگارانم جواب منفی می دهم آخه من یه خواهر بزرگ تر از خودم دارم که 36 سالهش هست او مانع ازدواج من نشده ولی من خودم دوست ندارم قبل از او ازدواج کنم آخه با این که هیچی نمی گه من می دونم که ته دلش ناراحت میشه چون دوست داره ازدواج کنه ولی به خاطر نجابتش به من و مامانم هیچی نمی گه من بهش پیشنهاد دادم توی سایت های همسریابی ثبت نام کنه ولی اون قبول نکرد آخه ما یه خونواده مذهبی و آبروداری هستیم میترسه باعث دردسر و خدایی نکرده آبروریزی بشه به نظر شما ما باید چیکار کنیم ؟


به خواستگاراتون پیشنهاد ازدواج موقت بدید برای اینکه ترغیب و تشویق بشید . تاخانواده ها تون هم با هم بیشتر آشنا بشن. چون پس از محرم شدن راحتر به خانه هم می آیید . چه بسا بشید اجرا کننده سنت پیامبر وخدا در آیه 25 مبارکه نساء . سایت هم میتونه کمک کننده باشه و باید فرهنگ سازی بشه . سایت رو توصیه نمیکنم بهتره همون روش خواستگاری با اجازه والدین باشه چون تو سایت نظارت والدین نیست .
حال سوال اینه اگه خانمی و آقایی ازدواج موقت کنند و خانه ندارند پدرو مادر هم مستاجر هستن آیا با رفت و آمد خانم و آقای موقت مشگل پیش میاد ؟چون در جامعه ما ازدواج موقت با شئون اسلامی نیست .(بعضی فاحشه به زنان نسبت زنا میدن مانند عمر خطاب (قال : هر که ازدواج موقت کند (شهوتران است) ترور میشود) چنین افرادی 80 ضربه شلاق در قرآن کریم "حد" دارند .

اما در کشور های پیشرفته شاید شبیه ازدواج موقت دارند ولی آداب و صیغه اسلامی ندارند و "پیامبر اکرم وقتی با دختر باکره جوان نکاح میکرد 7 روز کنار اومیماند . امام صادق (ع) با دختر باکره دخول نکنید که بکارت نشانه آبروی او و اجدادش است ."

همه اینها برای شخص مجرد و برای گناه نکردن است . همانطور که در آیه 25 مبارکه نساء آمده . موفق باشید .

به نام علی اعلی

ناناز;285165 نوشت:

سلام من دختری هستم 21 ساله که خواستگارهای زیادی دارم ولی به خواستگارانم جواب منفی می دهم آخه من یه خواهر بزرگ تر از خودم دارم که 36 سالهش هست او مانع ازدواج من نشده ولی من خودم دوست ندارم قبل از او ازدواج کنم آخه با این که هیچی نمی گه من می دونم که ته دلش ناراحت میشه چون دوست داره ازدواج کنه ولی به خاطر نجابتش به من و مامانم هیچی نمی گه من بهش پیشنهاد دادم توی سایت های همسریابی ثبت نام کنه ولی اون قبول نکرد آخه ما یه خونواده مذهبی و آبروداری هستیم میترسه باعث دردسر و خدایی نکرده آبروریزی بشه به نظر شما ما باید چیکار کنیم ؟

سلام و عرض ادب
پیشاپیش ورودتون رو به اسک دین تبریک عرض می کنم.

برای یافتن پاسخ این سوالتون پست 8 از همین تاپیک رو مطالعه کنید:

ღღ ازدواج به نوبت! ღღ « آيا ازدواج زودتر خواهر یا برادر کوچکتر اشکالي داره؟

در اون پست لینک دو تا تاپیک که کارشناسان سایت پاسخگو بودند هست.

اگر باز هم سوالی بود می تونید در همین تاپیک مطرح کنید تا کارشناسان پاسخگوی سایت جواب بدهند.

پیروز و موفق باشید
التماس دعا
یا علی

ناناز;285165 نوشت:
سلام من دختری هستم 21 ساله که خواستگارهای زیادی دارم ولی به خواستگارانم جواب منفی می دهم آخه من یه خواهر بزرگ تر از خودم دارم که 36 سالهش هست

سلام دوست عزیز
به اسک دین خوش آمدید.

mohammad+ali;285249 نوشت:
به خواستگاراتون پیشنهاد ازدواج موقت بدید برای اینکه ترغیب و تشویق بشید .

اینجا جای نظر دادن و نقد و بررسی هست و در نهایت صحیح ترین پاسخ و راهنمایی رو باید از جانب کارشناسان این سایت بپذیرید.
اما بنده با نظر کاربر محترم mohammad+ali مخالفم چرا که ارتباطی بین سوال شما و راهنمایی این بزرگوار نمیبینم بعلاوه اینکه این راه و مسیر اصلا برای شما که در شرایط ازدواج هستید توصیه نمیشه.
اما نظر حقیر
این احترام گذاشتن شما شایسته تقدیره ولی به نظرتون آیا با ازدواج نکردن شما، مسأله ازدواج ایشون حل میشه؟
شما الان خواستگارهای زیادی دارید و دستتون در انتخاب باز هست، ولی به این مسأله دقت داشته باشید که سن ازدواج رو به پایین هست و شما تا چند سال آینده دیگه در این شرایط نخواهید بود.
متأسفانه شاید اگر ازدواج کنید، بجهت فرهنگ غلطی که داریم حرفهایی بشنوید که خوشایند نباشد از قبیل " چه عجله ای داشته! " ، " معلوم نیست خواهر بزرگش چه عیبی داشته! " و ... الی ما شاءالله
مسأله ای که میتونه به شما آرامش بده، این هست که باور کنید ازدواج خواهر بزرگ شما امریست که تنها به دست خدا محقق میشه و شاید این تأخیر برای ایشون امتحانی هست و حکمتی دارد.
فرهنگ غلط و حرفها و ذهنیت های اشتباه مردم نمیتواند در سرنوشت خواهر شما تأثیری داشته باشد و البته ازدواج نکردن شما هم مسکن خوبی نیست.
پیشنهاد حقیر این هست که شما نقش خواهرتون رو در امر ازدواجتون بزرگ نشون بدید و در تمام مراحل در کنار اجازه از پدر و مادرتون، اجازه و رضایت ایشون رو هم شرط بدونید و البته این مسأله رو در خواستگاریهاتون به تمام و کمال رعایت کنید. توکل به خدا کنید و در ضمن دعا برای خواهرتون به یک انتخاب آگاهانه و عاقلانه از میان خواستگارانتون بپردازید.
تا نظر کارشناس محترم صبر بفرمایید.

اندیشه;174412 نوشت:
به نظر من اکثر مواقع باید رعایت بشه...

این یک نوع احترامه که باید رعایت بشه ...

نمیشه که یک خواهر یا برادر چند سال کوچیکتر زدوتر از بزرگترش داماد بشه..

یعنی صبرم چیز خوبیه به صبرم فکر کنه..

اما یکوقت هست برادر یا خواهر بزرگتر ما سنش رسیده به 28 یا 29 و..

ازدواج نکرده ، یا اصلا قصد ازدواج نداره ، اونوقت مشکلی نیست...

اما نه اینکه شما 19 یا 20 سالته و یه خواهر 25 ساله داری اونوقت سریع بدوئی ازدواج کنی و

دل اون و بشکنی ، شاید اون زبونی بگه راضیه ولی خدائیش خیلی باید خودخواه باشی تا

قبول کنی ، اگه با خود ما اینکارو بکنن چه حسی داریم؟؟؟؟؟

بزرگان اخلاق میفرمایند که : با دیگران طوری رفتار کنید که دوست میدارید دیگران نیز در همان

موقعیت با شما رفتار کنند...

حالا یه سوال ؟؟؟؟؟

شما یه دختر 25 ساله ای و هنوز مورد مناسب واسه ازدواج پیدا نشده یا پیدا نکردی

البته ما با این پیش فرض میگیم که شما تو ازدواج ادم سختگیری نیستی و واقعا مورد خوبی

پیدا نشده برات...

اما یک دفعه خواهر 5 سال کوچیکتر از شما بگه من عاشق شدم میخوام ازدواج کنم!!

شما رو بخدا ناراحت نمیشی ؟؟؟

با حرف مردم چیکار میکنید ...

فردا روزی اگه کسی بیاد واسه شما تحقیق و بعد بشنوه که خواهر 5 سال کوچیکتر از شما

زودتر ازدواج کرده با خودش نمیگه حتما شما یه عیب و ایرادی داشتین ؟؟؟؟

نگین نه که خدا قهرش میاد...

یکم زندگی رو از نگاه دیگران ببینید و عینک خودبینی رو بردارید...

من میگم یکم تعقل تو بعضی خواسته ها و کمی دوراندیشی چیز بدی نیست...

زندگیتون سبز ...

بنده به عنوان کسی که خودم قربانی این رسم اشتباه و غیرعاقلانه شده ام واجب دانستم که نظرم رو بگم چون از قدیم میگویند . اگر بيني كه نابينا و چاه است اگر خاموش بنشيني گناه است.

اول اینکه خدا همه ما رو جدا جدا خلق کرده با سرنوشت ها و قسمت های جدا پس این درست نیست سرنوشت کسی رو به کس دیگه ای گره بزنیم با هر توجیحی اینکار اشتباه است

دوم اینکه ناراحت شدن یه حس طبیعی است شاید من از ازدواج دختر خاله ام که چندسال از خودم کوچکتره یا همسن من هست یا حتی بزرگتر از من هست ناراحت بشم اما درسته که بگم چون من ناراحت میشم پس تا من ازدواج نکردم دختر خاله ام هم نباید ازدواج کنه ؟؟!!!والا اگه چنین حرفی بزنم به درد همون زمان جاهلیت عرب میخورم و جای من توی جامعه امروز و قرن 20 نیست!!!

سوم اینکه این قانون فقط برای دختر هاست وگرنه پسرها هر وقت بخواهند ازدواج میکنند کاری به بزرگی کوچکی ندارن( اینم یکی دیگه از مزیت های پسر بودن!!! )

چهارم تو رو خدا حماقت نکنید اونم توی جامعه امروز 18 ساله ام بودید فرد مناسب اومد ازدواج کنید حتی اگه ده تا خواهر بزرگتر از شما تو خونه بود

پنجم به اسم خدا و پیغمبر و شرعیات و قهر خدا و این حرف ها .......مردم رو گمراه نکنید به خدا خوده خدا هم میگه بنده عزیز من به تو عقل دادم چرا خودت رو به خاطر سنت غلط بدبخت کردی؟؟!!

ششم والسلام./

[="Navy"]سلام
اینجا بحث دخترخاله بزرگتر نیست بحث آبجی و برادر بزرگتره
من خودم به شخصه تا زمانی که آبجیم ازدواج نکنه ازدواج نمیکنم ربطی به قرن و دهه نداره به خاطر ارتباطه که بین دو تا آبجی که خیلی عاطفیم هست!
طرف آبجیمه بیام کنار بزارمش به خاطر خودم!
جلو چشمش به فرض با نامزدم برم بیرون مهمونی و این ور اون ور!!!!
من خودمو یه لحظه میزارم جای خواهرم اگه من بزرگتر بودم چی درسته هیچ کس راضی نیست که همچین اتفاقی بیوفته و خواهرشم مثل خودش ازدواج نکنه و تازه خیییییییییییییییییییلی هم خوشحال میشه ولیییییییی
دقت کنید ولی... آبجی بزرگه اگه یه آن این به ذهنش برسه کاش منم جای آبجی کوچیکه بودم الان سر خونه زندگی خودم! و فقط این به ذهنش بیاد و دلش یه غمی بیاد و بگه خدا چرا قسمت نمیشه... من میمیرم من که تحمل این چیزا رو ندارم حالا اگه کسی میتونه رو احساسش پا بزاره و توجه به اطرافش نکنه بحثش جداس:ok:
همه مطالب کارشناسا تو تاپیکای دیگه رو خوندم شاید واقعا خواهرش از سن ازدواجش نگذشته باشه اون باز شرایطش فرق داره و میتونه بدون توجه به خیلی چیزا شخص مناسبشو پیدا کرد بله رو بگه ....
پسرا هم که کلا از 7دولت آزادن ....شانسه دیگه تازه کلی هم غر میزنن:Nishkhand:

[/]

z a h r a;285400 نوشت:
سلام
ا
دقت کنید ولی... آبجی بزرگه اگه یه آن این به ذهنش برسه کاش منم جای آبجی کوچیکه بودم الان سر خونه زندگی خودم! و فقط این به ذهنش بیاد و دلش یه غمی بیاد و بگه خدا چرا قسمت نمیشه... من میمیرم من که تحمل این چیزا رو ندارم حالا اگه کسی میتونه رو احساسش پا بزاره :nishkhand:

حالا شما فرض کن ابجی بزرگ ات با دیدن ازدواج فلان شخص توی فامیل و دیدن اون با شوهرش بگه کاش من جای فلانی بودم وبه قول شما غمگین بشه اونوقت تکلیف چیه ؟؟

چرا فکر میکنید اگه شما ازدواج کنید رابطه دوتاخواهر بهم میخوره اگر خواهری خواهر واقعی باشه از خوشبختی خواهرش حتی اگه کوچکتر از خودش باشه ناراحت میشه ؟؟ چرا از خودگذشتگی باید یه طرفه باشه ؟؟؟ چه اشکالی داره یه بار هم بزرگتره فداکاری کنه ؟؟؟؟ دوست دارم جواب های منطقیت رو بشنوم نه احساسی!!

اما این رو هم بگم به چشمم دیدم کسایی رو که کوچکتر بودن و ازدواج کردن خواهر بزرگتر هم چند وقت دیگه ازدواج کرد تازه خوشبخت تر از کوچیکه شد پس اون خواهر ها ادم هایی ماورایی بودن یا احساس نداشتن؟؟!! ( که اجازه دادن کوچکتره شوهر کنه) نه اصلا خیلی هم دخترهای خوبی بودن پس اینا سرنوشت و قسمته قرار نیست به هم گره بخوره

یه چیز دیگه پس اگه همین شخص شما سن تون از ازدواج گذشت و به خاطر خواهر بزرگترتون خواستگارهاتون رو رد کنید اونوقت نباید از خدا توقع داشته باشید که من چرا ازدواج نکردم چرا اینجوری شد چرا اونجوری شد

والسلام.../

☀ستوده ☀;285407 نوشت:
حالا شما فرض کن ابجی بزرگ ات با دیدن ازدواج فلان شخص توی فامیل و دیدن اون با شوهرش بگه کاش من جای فلانی بودم وبه قول شما غمگین بشه اونوقت تکلیف چیه ؟؟

چرا فکر میکنید اگه شما ازدواج کنید رابطه دوتاخواهر بهم میخوره اگر خواهری خواهر واقعی باشه از خوشبختی خواهرش حتی اگه کوچکتر از خودش باشه ناراحت میشه ؟؟ چرا از خودگذشتگی باید یه طرفه باشه ؟؟؟ چه اشکالی داره یه بار هم بزرگتره فداکاری کنه ؟؟؟؟ دوست دارم جواب های منطقیت رو بشنوم نه احساسی!!


[="Navy"]اون غمگینی شاید گذری باشه و فقط تو همون بازه زمانی باشه که کسی رو میبینه ذهنش بره به اون سمت...
من نمیگم ازدواج رابطه منو با ابجیم به هم میزنه! من فقط به فکر ابجیمم و نمیتونم کنار بزارم فکرمو در ضمن 23 سال کمه از شما!!!!؟!!!
خودگذشتگی نیست که بخواییم بگیم بزرگتره خودگذشتی کنه اتفاقا همیشه بهم میگن که کاری به ازدواج نکردنش نداشته باشم و اجازه بدم خواستگارا بیان که منم واسه اینکه چیزی نفهمن میگم باشه بیان ولی جواب همشون نه بوده!
نمیگم کارم درسته و یا هنر کردم که این کارو میکنم
راجع به این مورد شاید نتونم به عقلم اجازه بدم دخالت کنه چون معتقدم همه چیز نباید با عقل پیش بره یه چیزایی حسیه!!!
از وقتی میدونم این تو رویه زندگیم بوده اول ابجی بعد من! الانم که دارم درس میخونم چند وقت دیگه سر کار برم!(امید واهی کو کار:Nishkhand:) زندگی خودمو میسازم و اگه تو این مدت ایشون ازدواج کرد منم این اجازه رو به خودم میدم که به ازدواج فکر کنم :ok:
[/]

z a h r a;285435 نوشت:
اون غمگینی شاید گذری باشه و فقط تو همون بازه زمانی باشه که کسی رو میبینه ذهنش بره به اون سمت...
من نمیگم ازدواج رابطه منو با ابجیم به هم میزنه! من فقط به فکر ابجیمم و نمیتونم کنار بزارم فکرمو در ضمن 23 سال کمه از شما!!!!؟!!!
خودگذشتگی نیست که بخواییم بگیم بزرگتره خودگذشتی کنه اتفاقا همیشه بهم میگن که کاری به ازدواج نکردنش نداشته باشم و اجازه بدم خواستگارا بیان که منم واسه اینکه چیزی نفهمن میگم باشه بیان ولی جواب همشون نه بوده!
نمیگم کارم درسته و یا هنر کردم که این کارو میکنم
راجع به این مورد شاید نتونم به عقلم اجازه بدم دخالت کنه چون معتقدم همه چیز نباید با عقل پیش بره یه چیزایی حسیه!!!
از وقتی میدونم این تو رویه زندگیم بوده اول ابجی بعد من! الانم که دارم درس میخونم چند وقت دیگه سر کار برم!(امید واهی کو کار:nishkhand:) زندگی خودمو میسازم و اگه تو این مدت ایشون ازدواج کرد منم این اجازه رو به خودم میدم که به ازدواج فکر کنم :ok:

شما مختار هستید برای زندگی خودتون اما نمی توانید اون رو یه اصل قرار بدهید برای همه ....... چیزی که من گفتم توصیه اکثر مشاوران خانواده و حتی همین حاج اقا دهنوی و حاج اقا قرائتی است دیگه ما از اونها که متخصص تر نیستیم

در ضمن تو زمانه ای که سن ازدواج رسیده به 30 سال 23 سال خیلی کمه!!!

ناناز;285165 نوشت:
سلام من دختری هستم 21 ساله که خواستگارهای زیادی دارم ولی به خواستگارانم جواب منفی می دهم آخه من یه خواهر بزرگ تر از خودم دارم که 36 سالهش هست او مانع ازدواج من نشده ولی من خودم دوست ندارم قبل از او ازدواج کنم آخه با این که هیچی نمی گه من می دونم که ته دلش ناراحت میشه چون دوست داره ازدواج کنه ولی به خاطر نجابتش به من و مامانم هیچی نمی گه من بهش پیشنهاد دادم توی سایت های همسریابی ثبت نام کنه ولی اون قبول نکرد آخه ما یه خونواده مذهبی و آبروداری هستیم میترسه باعث دردسر و خدایی نکرده آبروریزی بشه به نظر شما ما باید چیکار کنیم ؟

سلام
نه خواهرم شما نباید اینکار رو بکنید شاید خواهر شما تا آخر عمرش نخواهد ازدواج کند در ضمن سن ازدواج ایشان خیلی بالا رفته و اگر شما بخواهید منتظر ازدواج خواهرتان باشید خودتون فرصتهارو از دست میدید آخه شما یک میوه ی رسیده هستی و میوه ی رسیده اگر به موقع چیده نشه پژمرده میشه البته من به هیچ وجه قصد توهین ندارم
فقط اینکه با خواهرتون صحبت کنید و راضیش کنید که فرصتهارو نمیخواهید از دست بدید شاید یک خواستگار براتون بیاد که اگر رد کنید دیگه همچین خواستگاری براتون نیاد البته نه اینکه هر خواستگاری اومد بهش جواب بدید 100 درصد منظورم اینه که شخصی که هم کفو شما باشه تا 70 درصد مانند شما باشه و بیشتر یا کمتر نباشه چون بیشترش باعث لوس شدن زندگی و کمتر شدنش باعث درک نکردن هم میشه

در آخر امیدوارم هم شما و هم خواهرتون و همه ی جوانان مجرد (از جمله خودم)خوشبخت بشن با ازدواج صحیح
همه بگید آمین

☀ستوده ☀;285368 نوشت:
بنده به عنوان کسی که خودم قربانی این رسم اشتباه و غیرعاقلانه شده ام واجب دانستم که نظرم رو بگم چون از قدیم میگویند . اگر بيني كه نابينا و چاه است اگر خاموش بنشيني گناه است.

اول اینکه خدا همه ما رو جدا جدا خلق کرده با سرنوشت ها و قسمت های جدا پس این درست نیست سرنوشت کسی رو به کس دیگه ای گره بزنیم با هر توجیحی اینکار اشتباه است

دوم اینکه ناراحت شدن یه حس طبیعی است شاید من از ازدواج دختر خاله ام که چندسال از خودم کوچکتره یا همسن من هست یا حتی بزرگتر از من هست ناراحت بشم اما درسته که بگم چون من ناراحت میشم پس تا من ازدواج نکردم دختر خاله ام هم نباید ازدواج کنه ؟؟!!!والا اگه چنین حرفی بزنم به درد همون زمان جاهلیت عرب میخورم و جای من توی جامعه امروز و قرن 20 نیست!!!

سوم اینکه این قانون فقط برای دختر هاست وگرنه پسرها هر وقت بخواهند ازدواج میکنند کاری به بزرگی کوچکی ندارن( اینم یکی دیگه از مزیت های پسر بودن!!! )

چهارم تو رو خدا حماقت نکنید اونم توی جامعه امروز 18 ساله ام بودید فرد مناسب اومد ازدواج کنید حتی اگه ده تا خواهر بزرگتر از شما تو خونه بود

پنجم

به اسم خدا و پیغمبر و شرعیات و قهر خدا و این حرف ها .......مردم رو گمراه نکنید به خدا خوده خدا هم میگه بنده عزیز من به تو عقل دادم چرا خودت رو به خاطر سنت غلط بدبخت کردی؟؟!!

ششم والسلام./


سوم اینکه این قانون فقط برای دختر هاست وگرنه پسرها هر وقت بخواهند ازدواج میکنند کاری به بزرگی کوچکی ندارن( اینم یکی دیگه از مزیت های پسر بودن!!! )

من به این اعتراض دارم اوهوکی کی گفته اولا خدا برای این گفته که پسر بره خواستگاریه دختر که شخصیت زن حفظ شه دوما آخه پسر اگه نتونه خوب پول در بیاره کدوم خانواده ای بهش زن میده جز بحثی که خدا بعد ازدواج ثروت میده بهش

Z A H R A;285400 نوشت:
سلام اینجا بحث دخترخاله بزرگتر نیست بحث آبجی و برادر بزرگتره من خودم به شخصه تا زمانی که آبجیم ازدواج نکنه ازدواج نمیکنم ربطی به قرن و دهه نداره به خاطر ارتباطه که بین دو تا آبجی که خیلی عاطفیم هست! طرف آبجیمه بیام کنار بزارمش به خاطر خودم! جلو چشمش به فرض با نامزدم برم بیرون مهمونی و این ور اون ور!!!! من خودمو یه لحظه میزارم جای خواهرم اگه من بزرگتر بودم چی درسته هیچ کس راضی نیست که همچین اتفاقی بیوفته و خواهرشم مثل خودش ازدواج نکنه و تازه خیییییییییییییییییییلی هم خوشحال میشه ولیییییییی دقت کنید ولی... آبجی بزرگه اگه یه آن این به ذهنش برسه کاش منم جای آبجی کوچیکه بودم الان سر خونه زندگی خودم! و فقط این به ذهنش بیاد و دلش یه غمی بیاد و بگه خدا چرا قسمت نمیشه... من میمیرم من که تحمل این چیزا رو ندارم حالا اگه کسی میتونه رو احساسش پا بزاره و توجه به اطرافش نکنه بحثش جداس همه مطالب کارشناسا تو تاپیکای دیگه رو خوندم شاید واقعا خواهرش از سن ازدواجش نگذشته باشه اون باز شرایطش فرق داره و میتونه بدون توجه به خیلی چیزا شخص مناسبشو پیدا کرد بله رو بگه .... پسرا هم که کلا از 7دولت آزادن ....شانسه دیگه تازه کلی هم غر میزنن

نخیر شما غصه ی دلخور شدن بقیه رو نخورید اتفاقا بهتره این کار بیشتر ترغیبش میکنه جدا از اون ناراحتیه کمی که داره باعث میشه زودتر به فکر ازدواج بیافته که اتفاقا مفیده براش
من رو نگاه نکنید خدا واقعا امتحانای سختی از من گرفت توی یک سال و خورده ای گذشته الان توی این مدت من از همه بیشتر به ازدواج فکر کردم در صورتی که توی این مدت 5 تا مجرد باقی مونده در فامیل ازدواج کردند و من که انقدر در ازدواج جدی هستم نتونستم ازدواج کنم ولی با اینحال برای زندگیشون دعا میکنم که در کنار هم به آرامش برسند

شکستهای مالی که توی این یکسال خوردم رو نمیگم چون احتمالا اونها هم امتحان خدا بوده که خودم رو بهتر بشناسم که خداروشکر موفق بودم انشاالله که خدا زود این امتحانات رو تموم کنه بقیش رو بعد ازدواج بگیره ازم:Ghamgin:

السلام علیک یا بقیة الله:Gol:

بنظر منم اینکه دختر کوچیکتر به خاطر خواهر بزرگترش ازدواج نکنه کار عاقلانه ای نیست. دلایلش رو هم قبل از من کاربران زیادی توضیح دادند ولی دختر کوچکتر وقتی ازدواج میکنه باید حواسش به خواهر بزرگترش باشه که دلش نشکنه .

...ومن الله توفیق

بسم الله
سلام
به قول يكي
تا شقايق است خواهر كوچكش نميتونه ازدواج كنه
كه نه چنين چيزي نيست شايد خواهر بزرگتر بيمار باشد .نخواهد ازدواج كند.درس ميخواند و...خ.اهر كوچكتر كه نميتواند به پاي خواهر بزرگتر بسوزد
هر كس اين كار را بكند به نظر من گناه كرده و شايد باعث گناه هم بشه
موفق باشيد
يا حق و يا علي ع

حیا;295717 نوشت:
بنظر منم اینکه دختر کوچیکتر به خاطر خواهر بزرگترش ازدواج نکنه کار عاقلانه ای نیست. دلایلش رو هم قبل از من کاربران زیادی توضیح دادند ولی دختر کوچکتر وقتی ازدواج میکنه باید حواسش به خواهر بزرگترش باشه که دلش نشکنه .
حرف شما قبول ولی من که خواهر ندارم ولی خونوادهایی که دوتا دختر دارن حس میکنم چون میترسن دختر اولی بمونه دومی رو شوهر نمیدن.

سلام
من همیشه به خواهر بزرگترم میگفتم که تو سد شهید رجایی هستی ولی الان به حول و قوه الاهی با دعای دوستان و همت آشنایان ایشون ازدواج کرده و سد هم از جلوی ما برداشته شد:Nishkhand:
ولی خدا رو شکر که خواهر کوچکتر ندارم وگرنه سد من به این زودیها برداشتنی نیست.

جدای از شوخی به نظر من موقعیت مناسب برای هر کدام از خواهر ها پیش امد باید ازدواج کنن . مادرم همیشه میگه خدا قهرش میگیره.

این مساله ربطی به دین و سنت پیامبر ندارد . پس باید از ان اجتناب شود که این خود مستلزم فرهنگ سازی بین خانواده های ایرانی است

سلام ممنونم از همه ی شما دوستان و کارشناسان پست 8 و به پاسخ به سوالات مشابه به سوال خودم و جواب آقای دهنوی و آقای حامی خوندم ، درسته که سن خواهرم از ازدواج گذشته و شاید تا آخر عمر ازدواج نکنه ولی احساسم وجدانم به هم این جازه رو نمیده که تنهاش بذارم شما که نمی دونید اون برای من بیشتر از یک خواهره اون مادرم هم هست دوستم مشاورم رازدارم مونس تنهایی ها و غم ها و غصه هام هست گاهی وقتا احساس می کنم اون بخشی از وجود من ،اون اولین و تنها کسی هست که تمام لحظه های خوب و بد و سخت زندگیم کنارم و کمکم می کنه.

سلام
من نمیدونم این رسم ورسوم غلط روچه کسی واردفرهنگ ماایرانی هاکرده؟
خیلی وقت هاازدواج خواهرکوچکتربرکتی درمنزل ایجادمی کنه که باعث میشه خواهربزرگترهم ازدواج کنه
اگرموردخوب باشه بزرگترکوچکترنداره
ببایدببینیم اسلام چی گفته نه خودمون

از نظر من این کار سر تا پا اشکال می باشد من پسر بزرگتر یک خانواده هستم و همان طور که می دانید برای پسر بزرگتر یک خانواده وظایف زیادی در یک خانواده تعریف شده و خواسته یا ناخواسته در تمامی مشکلات از برادر بزرگتر انتظارات به جا یا نابه جا می رود که نوع انتظارات بستگی به نوع خانواده دارد که خانواده دارای چه طرز فکری باشد درست یا نادرست متاسفانه خانواده و فامیل من دارای افکار نادرستی هستند این طرز فکر باعث میشود که برادر بزرگتر در گیر مشکلاتی بشود که خود را فراموش کند و برادر کوچکتر هم که همیشه در این گونه خانواده ها دارای حمایت بی مورد هستند حتی حمایت برادر بزرگتر به برطرف کردن نیاز های مادی و روانی خود می پردازند و این حمایتها باعث ایجاد اعتماد به نفس در برادر کوچکتر می شود به طوری که در اجتماع دارای موقعیت بهتری نسبت به بقیه اعضای خانواده دارد پس برادر بزگتر و خواسته های او در یک خانواده با افکار نادرست نادیده گرفته شده و فقط از او انتظارات بی مورد می رود و برادر کوچکتر هم که به خاطر حمایت اطرافیان دارای موقعیت خوبی شده به دانشگاه رفته و در همان ترم اول عاشق می شود و موضوع با خانواده در میان می گذارد و در سن 19 خواهان دختر مورد علاقه خود می شود ومن هم هیچ اشکالی در این اتفاق نمی دیدم با اینکه خودم 23 سال سن داشتم و چون از هر لحاظ تامین نبودم به فکر ازدواج هم نبودم ولی برادر ازلحاظ مالی دارای در آمد خوبی بود تا اینکه ازدواج کرد متاسفانه نه خانواده من دارای درک درستی بودندو نه خانواده زن برادرم و مشکلات من هم از ازدواج آنها شروع شد و تا به امروز که حدود 6 سال از آن میگذرد ادامه دارد و این مشکلات فقط گربیان من وخواهرم راگرفته از رفتار ها و نگاه های تحقیر آمیز اطرافیان و حرفها ناربط وتوهین آمیز و از همه بدتر تحمت حسادت ما نسبت به برادر کوچکترمان وخیلی چیزهای دیگر که زندگی ما را کابوس تبدیل کرده ودرعوض حمایت همان آدمها از برادرم وزنش تمام درها ی را به روی مابسته واین ازدواج برادرم تما موقعیت ها را از ماگرفت و ماهم چنان با درها بسته موجه شدیم در صورتی که این موقعیت بد ما برای برادر کوچکتر خوشایند است چون او در و زنش در موقعیت خوبی قرار میگیرند. پس ای خانواده های که آینده فرزندانتان برای شما مهم است درست فکر کنید و ابتدا شرایط ووظایف را طوری در خانواده نتنظیم کنید تا ابتدا فرزندان بزرگترتان توانایی تشکیل خانواده پیدا کنند پس بهترین حالت این است که درتمامی کارها همه چیز به نوبت صورت بگیرد .

ssa;421560 نوشت:
از نظر من این کار سر تا پا اشکال می باشد من پسر بزرگتر یک خانواده هستم و همان طور که می دانید برای پسر بزرگتر یک خانواده وظایف زیادی در یک خانواده تعریف شده و خواسته یا ناخواسته در تمامی مشکلات از برادر بزرگتر انتظارات به جا یا نابه جا می رود که نوع انتظارات بستگی به نوع خانواده دارد که خانواده دارای چه طرز فکری باشد درست یا نادرست متاسفانه خانواده و فامیل من دارای افکار نادرستی هستند این طرز فکر باعث میشود که برادر بزرگتر در گیر مشکلاتی بشود که خود را فراموش کند و برادر کوچکتر هم که همیشه در این گونه خانواده ها دارای حمایت بی مورد هستند حتی حمایت برادر بزرگتر به برطرف کردن نیاز های مادی و روانی خود می پردازند و این حمایتها باعث ایجاد اعتماد به نفس در برادر کوچکتر می شود به طوری که در اجتماع دارای موقعیت بهتری نسبت به بقیه اعضای خانواده دارد پس برادر بزگتر و خواسته های او در یک خانواده با افکار نادرست نادیده گرفته شده و فقط از او انتظارات بی مورد می رود و برادر کوچکتر هم که به خاطر حمایت اطرافیان دارای موقعیت خوبی شده به دانشگاه رفته و در همان ترم اول عاشق می شود و موضوع با خانواده در میان می گذارد و در سن 19 خواهان دختر مورد علاقه خود می شود ومن هم هیچ اشکالی در این اتفاق نمی دیدم با اینکه خودم 23 سال سن داشتم و چون از هر لحاظ تامین نبودم به فکر ازدواج هم نبودم ولی برادر ازلحاظ مالی دارای در آمد خوبی بود تا اینکه ازدواج کرد متاسفانه نه خانواده من دارای درک درستی بودندو نه خانواده زن برادرم و مشکلات من هم از ازدواج آنها شروع شد و تا به امروز که حدود 6 سال از آن میگذرد ادامه دارد و این مشکلات فقط گربیان من وخواهرم راگرفته از رفتار ها و نگاه های تحقیر آمیز اطرافیان و حرفها ناربط وتوهین آمیز و از همه بدتر تحمت حسادت ما نسبت به برادر کوچکترمان وخیلی چیزهای دیگر که زندگی ما را کابوس تبدیل کرده ودرعوض حمایت همان آدمها از برادرم وزنش تمام درها ی را به روی مابسته واین ازدواج برادرم تما موقعیت ها را از ماگرفت و ماهم چنان با درها بسته موجه شدیم در صورتی که این موقعیت بد ما برای برادر کوچکتر خوشایند است چون او در و زنش در موقعیت خوبی قرار میگیرند. پس ای خانواده های که آینده فرزندانتان برای شما مهم است درست فکر کنید و ابتدا شرایط ووظایف را طوری در خانواده نتنظیم کنید تا ابتدا فرزندان بزرگترتان توانایی تشکیل خانواده پیدا کنند پس بهترین حالت این است که درتمامی کارها همه چیز به نوبت صورت بگیرد .

از نظر من مقصر خود شمایید
من هم فرزند اول خانواده هستم
تمام حرفاتون رو درک میکنم
مسولیت ها و .... رو همه رو تجربه کردم
ولی با اینکه با ازدواج برادرتون موافقت کردید مخالفم
شما باید آینده نگر میبودید و زودتر از اون به ازدواج فکر میکردید و اجازه نمیدادید قبل از شما ایشون ازدواج کنند.
من خودم به شخصه اگه پیش بیاد که نمیاد شده بزنم فک داداشمو بیارم پایین نمیذارم قبل از من ازدواج کنه
نا سلامتی از کی هست دارم خودمو بی این در و اون در میزنم ازدواج کنم پس زحمات من چی ؟
عاشق شده که شده
شما نباید میذاشتید که الان اینجوری نشه

سلام دوست عزیز از این که نوشته من رو خوندی ازت ممنونم امیدوارم که سلامت باشی
درست یا غلط بودن کاری بستگی به شرایط داره مثلآ اگر من با شناختی که از موقعیت خودم وافرادی که جز زندگی من هستم با اون وضعیت مالی بدی که داشتم می دانستم که ازدواج من ازدواج نا موفقی خواهد بود وازدواجی که از ترس ازدواج برادر کوچکتر صورت بگیره ازدواج درستی نیست در ضمن به هز حال برادر کوچکتر هم حق تشکیل زندگی داشت و من هم خودم را نمی توانستم سد خوشبختی او ببینم ممکن بود اگر این دختر را از دست میداد دیگر نمی توانست تشکیل زندگی بدهد و خیلی چیزهای دیگر و من خودم الآن هم با این همه ضربه ای که به خاطر این قضیه خوردم باز هم فکر میکنم که کار من درست بوده واشتباه را در رفتارها وکردارها نادرست اطرافیان خودم می بینم یعنی اگر برادرکوچکتر زودتراز برادر بزرگتر ازدواج کرد برارد بزرگتر باید برود بمیرد که دیگر جای هیچ احترامی برای اونمی ماند حد اقل به اندازه احترامی که برای شما قایل بود آیا من به خاطر این طرز فکرم باید همیشه ملامت بشوم اگر برادر کوچکتر خامی می کند می توان آنرا به حساب بچگی آن گذاشت ولی بی انصافی بزرگترها را به چه حسابی باید نوشت به نظر تو دوست من این طور فکر کردن چقدر اشتباه است که با باز گو کردن وضعیتم باید مقصر شناخته شوم خیلی وقتها شرایط طوری رقم می خورد که جز سکوت کاری از دست انسان ساخته نیست چون خانواده ظرفیت کافی را نداردو اعتراض وهراقدام ازروی احساسات ممکن بود شرایطی به مراتب بدتر از این وضعیت را برایم ایجاد کند همه این حرفها که گفتم برای این نبود که خودم را توجیه کنم برای این بود که باشنیدن جوابی که از شما دریافت می کنم میزان درستی یا اشتباه بودن فکر خودم را بسنجم تا برای ادامه زندگی ام نواقص را جبران کنم .

موضوع قفل شده است