جمع بندی ابومسلم خراسانی کیست ؟

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ابومسلم خراسانی کیست ؟

ابومسلم خراسانی کیست ؟


چندی پیش بعضی ازخبرگذاری ها نقل کردند که یکی از مداحان به تیم ابومسلم پیشنهاد نموده اسم این تیم را به علت شخصیت منفی ابومسلم تغییر دهند.
حال سوال این است که مگر ابومسلم چکار کرده است ؟ اصلا کی بوده؟

طبق شهادت تاریخ وی از کسانی است که بنی امیه را از بین برده و بنی عباس را جای آنان نشاند و در این راستا از هیچ ظلمی فروگذار نکرد.

وی ابتدا در نامه ای به امام صادق(ع) نوشت: من مردم را به دوستی اهل بیت پیامبر(ص) دعوت می کنم. کسی برای خلافت بهتر از شما نیست.

امام صادق(ع) در پاسخ نوشت: ما انت من رجالی و لا الزمان زمانی .نه تو از یاران من هستی و نه این زمان، زمان من است. (1)

[=tahoma][=&quot]
[/]
[/]

[=tahoma][=&quot]ابراهیم امام، رهبر نهضت عباسیان دروصایای خویش به ابومسلم می گوید: نسبت به هرکس که شک کردی و در کار هرکس که شبهه نمودی او را به قتل برسان. اگر توانستی در خراسان یک نفر عرب زبان هم باقی نگذاری، چنین کن[/][=&quot]. (2) [/][/]

[=tahoma]یافعی درباره ابومسلم می گوید: او حجاج زمان خود گردید و درراه استقرار حکومت عباسیان مردم بی شماری را کشت[=&quot]. (3) [/][/]

[=tahoma]شهید مطهری نیز می نویسد: البته ابومسلم سردار خیلی لایقی است،به مفهوم سیاسی، ولی فوق العاده آدم بدی بوده یعنی یک آدمی بوده که اساسا بویی از انسانیت نبرده بوده است. ابومسلم نظیرحجاج بن یوسف است... ابومسلم را می گویند: ششصد هزار نفر آدم کشته. به اندک بهانه ای همان دوست بسیار صمیمی خودش را می کشت وهیچ این حرفها سرش نمی شد که این ایرانی است یا عرب که بگوییم تعصب ملی در او بوده است[=&quot]. (4) [/][/]

[=tahoma][=&quot]بنابراین امام صادق(ع) نمی توانست به ابو مسلم جواب مثبت بدهد واو را یار و همراه خویش بداند. هدف امام صادق(ع)[/][=&quot]اجرای حق وعدالت و رعایت حقوق الهی و انسانی بود. آن حضرت خواستار حکومتی همچون جد بزرگوارش، امام علی(ع[/][=&quot]) [/]بود که در آن، جایگاهی برای این گونه جنایتکاران نبود[=&quot]. [/][/]

[=tahoma][=&quot]آن چه در تحلیل و بررسی عدم پاسخ گویی امام صادق(ع) به پیشنهادخلافت گفته شد، براساس شرایط و موقعیت های اجتماعی آن روز بود[/]. [/]

1.الامام الصادق(ع)، اسدحیدر، ج 1، ص 43.


2.سیره پیشوایان، ص 388.
3.همان.
4.سیری در سیره ائمه اطهار(ع)، ص 122.

حرکات ابو مسلم
او از عوامل به بهترین وجه بهره جست، بدین صورت که بنی امیّه را قومی غاصب، خائن به کیان اسلام و قاتل اهل بیت پیامبر نشان داد و از سوی دیگر شعارش را الرضا من آل محمّد قرار داد، یعنی برای بیعت با شخص برگزیده ای از خاندان محمد قیام کرده ایم.
گرچه همانطور که ذکر شد، اسمی از این شخص برگزیده که در اصل سفاح و دیگر عباسیان بودند، نمی برد.
جایگاه ابو مسلم
ابو مسلم در میان اعراب نیز همراهان و یاران بسیاری داشت. اینان هنگام بیعت، ابو مسلم سوگند می خوردند که در پیروی از کتاب خدا و سنت پیامبر و در فرمانبرداری از شخصی ناشناس که از خاندان پیامبر است، استوار باشند و در پیروی از فرماندهان خویش اندیشه و درنگ را جایز نشمارند. اگر بر دشمن غلبه کنند جز به دستور اسلام و فرماندهان خویش دشمن را به هلاکت نرسانند.

ابو مسلم به ائمه اطهار عقیده ای نداشت ، اما برای بهره گیری از نفوذ و وجه سیاسی و معنوی آنان تا آنجا پیش رفت که نامه ای بهامام صادق نوشت به این مضمون که :
"
من مردم را به دوستی اهل بیت دعوت می کنم، اگر مایل هستید، کسی برای خلافت بهتر از شما نیست. "
امام در پاسخ نوشت: نه تو از یاران منی و نه زمانه، زمانه ماست.

مشکل خراسان برای امویان، بیش از ایرانبود و به همین دلیل بهترین مکان برای شروع قیام به حساب می آمد.
این منطقه از سالها قبل از سقوط امویان محل فرار کسانی بود که از دست حکومت عراقبه شرق می گریختند.
شورش حارث بن سریج مشکل را بیشتر کرده بود.
جنگهای مداوم اعراب با ساکنان ماوراء النهر بر خستگی اعراب این ناحیه افزوده بود. ظلم و فشار حجّاج بر تازه مسلمانان این دیار و جزیهگرفتن از آنها، مشکل چندین دهه این دیار محسوب می شد.

در این میان قبائل شمالی و جنوبی خراسان نیز جنگ بود.
همه این اوضاع کار را برای ابو مسلم ساده تر از آنچه می نمود، ساخت. با بهره گیری از روحیه شیعی خراسان و با وجود قوت نظامی و فرماندهی اش اوضاع برگشت.

او ابتدا با قبیلة مضر (یکی از قبائل ساکن در خراسان) متحد شده دشمنان آن را شکست داد. سپس برخی از حکومت های منطقه ای را از بین برد.
چون کار او بالا گرفت، نصر بن سیار که از سوی امویان حاکم بر خراسان بود چندین نامه به مروان بن محمد خلیفه اموی نوشت و در خواست کمک کرد، اما مروان اعتنایی نکرد. باید توجه داشت که این منطقه دو از دسترس امویان بود و از سوی دیگر نیروهای اموی در عراق سخت گرفتار خوارج بودند.


سلطه بر خراسان
به این ترتیب خراسان کم کم تحت سلطه ابو مسلم در آمد و نصر بن سیار فرار کرد. پس از فرار او، ابو مسلم در شوالسال 130 هجری قمری وارد نیشابورشد و از طرف خود حاکمانی را برای نواحی مختلف خراسان فرستاد.

در سال 131 هجری نام خراسان را به طور کامل به دست گرفت و به نام سفاح خطبه خواند و امویان را به طور کامل در آن مناطق قلع و قمع کرد.
قدرت امویان در شامو عراق نیز در حال اضمحلال بود. ابو مسلم سفاح را به کوفه آورد و در جنگی که در سال 132 میان مروان بن محمّد و سفاح در گرفت، مروان شکست خورد و کشته شد. بدین ترتیب سلسله اموی سقوط کرد.
ابو مسلم در راه استقرار حکومت عباسیان جنایاتی بی شماری را مرتکب شد و مردم زیادی را به قتل رسانید.
به گفته مورخان تعداد کسانی را که او کشت بالغ بر ششصد هزار نفر می گردد. وی همچنان در خراسان بود تا سال 136 هجری که سفاح مُرد و برادرش منصور دوانیقیبر تخت خلافت نشست.
عباسیان و خصوصاً منصور از ابو مسلم و قدرت او ترس زیادی داشتند و با اینکه ابو مسلم از ارکان اصلی تشکیل خلافت عباسی بود، اما در پی راهی بودند تا به نوعی وی را از سر راه بردارند.
قتل ابو مسلم
در این هنگام حوادثی رخ داد که منصور را بر قتل ابو مسلم مصمم تر از قبل ساخت. او هدایا و تهنیت های زیادی برای ابو مسلم فرستاد و دعوت کرد تا نزد او برود. ابو مسلم با اینکه بیمناک بود، سرانجام پیش او رفت.
منصور از قبل به چند تن از سپاهیانش دستور داده بود که در جایی پنهان شوند و هر وقت علامت داد بیرون آمده و ابو مسلم را بکشند. منصور چون شروع به سخن گفتن با او کرد با خشم از جنایات او سخن گفت که چه بسیار مردمان را بی جهت کشته ای.
ابو مسلم متغیر شده گفت:
با کسی مثل من پس از آن همه کوشش اینگونه نباید سخن بگویند. تمام جنایاتی که انجام دادم، به منظور استحکام پایه های حکومت شما بود.
منصور گفته او را رد کرد و گفت:
اینها همه از اقبال مردم به ما بود و تو در اندیشه سوء استفاده بوده ای. سپس به سپاهیانش علامت داد.
ابو مسلم گفت: مرا نکش که در برابر دشمنانت مدافع خوبی برای تو خواهم بود. منصور گفت: کسی از تو دشمن تر نیست و دستور داد تا او را به قتل رسانیدند.
این حادثه در شعبان 137 هجری صورت گرفت.
ابو مسلم در دوران قدرت خود حتی یاران دیرین خود را نیز کشت، چنانکه ابوسلمه خلال همکار و دوست خود را نیز که به وزیر آل محمدملقب شده بود و در پیروزی عباسیان سهم بزرگی داشت، به قتل رسانید.
منابع:
الکامل فی التاریخ ج 5 ص 348 و 476، طبیعة الدعوة العباسیه ص 245، ملل و نحل ج 1 ص 154، لغت نامه دهخدا، وفیات الاعیان ج 3 ص 196

پرسش:
ابومسلم خراسانی کیست و رابطه امام صادق (علیه السلام) با وی را بیان کنید؟

پاسخ:
ابومسلم خراسانی یکی از داعیان عباسیان است که با پرچم "الرضا من آل محمد" بنی امیه را سرنگون وبنی عباس را به قدرت رساند. او در جمادی الاول سال 30 ق بر مرو سلطه یافت.(1)
وی از احساسات اهل بیت دوستی ایرانیان استفاده کرده و با پرچم و لباس سیاه علم قیام را بر افراشت
وی برای این کار نامه هایی به سران بنی هاشم یعنی امام جعفر صادق (علیه السلام) و عبدالله محض بن حسن مثنی (نوه امام حسن مجتبی علیه السلام) نوشت
در نامه به امام صادق علیه السلام گفت:
إنِّي‌ قَدْ أظْهَرْتُ الْكَلِمَةَ، وَ دَعَوْتُ النَّاسَ عَنْ بَنِي‌اُمَيَّةَ إلَي‌ مُوَالَاةِ «أهْلِ الْبَيْتِ» فَإنْ رَغِبْتَ فَلَا مَزِيدَ عَلَيْكَ.
«من‌ كلمۀ ولايت‌ را آشكارا نموده‌ام‌، و مردم‌ را از بني‌ اُميّه‌ منصرف‌ نموده‌، و به‌ موالات‌ اهل‌ بيت‌ گرايش‌ داده‌ام‌، بنابراين‌ اگر تو به‌ خلافت‌ رغبت‌ داري‌، در اين‌ امر روي‌ دست‌ تو كسي‌ پيدا نمي‌شود!»

اما امام جعفر صادق علیه السلام در جواب وی فرمودند:
مَا أنْتَ مِنْ رِجَالِي‌، وَ لَاالزَّمَانُ زَمَانِي‌(2)
«نيستي‌ تو از مردان‌ من‌! و نيست‌ اين‌ زمان‌ زمان‌ من‌.»
همین جمله حضرت حاکی از آن است که این شخص در مسیر اهل بیت نبوده و انگیزه های دیگری از قیامش داشته است.
از طرفی ابومسلم نیز در نامه خود صداقت نداشت زیرا در عدم صداقت وی همین کافی است که به سه نفر نامه نوشتند نشان از عدم صداقت آنان است آنان به امام‌ جعفر الصادق‌، و عبدالله‌ بن‌ الحسن‌ بن‌ «الحسن‌»، و عَمْرو الاشْرَف‌ نامه نوشتند
اما سرانجام ابومسلم با فریب مردم از شعار "الرضا من آل محمد "بنی عباس را بر تخت نشاند ودر این راستا جنایاتی انجام داد که حاکی از قساوت قلب وی بوده است
تعداد کسانى که ابومسلم در دوران حکومت خود به قتل رساند، بالغ بر ششصد هزار نفر بود!(3) اگر چه ممکن است این اعداد و ارقام نشان از کثرت باشد تا واقعیت ولی هر چه باشد اوج قساوت قلب وی را نشان می دهد

و در نامه ای به منصور دوانقی دومین خلیفه عباسی می نویسد«برادرت (سفاح) به من دستور داد که شمشیر بکشم، به مجرد سؤظن دستگیر کنم، به بهانه کوچکترین اتهامى به قتل برسانم، هیچ گونه عذرى را نپذیرم. من نیز به دستور وى بسیارى از حرمتها را که خدا حفظ آنها را لازم کرده بود هتک کردم، بسیارى از خونها را که خدا حرمتشان را واجب کرد. بر زمین ریختم، حکومت را از اهل آن ستاندم و در جاى دیگر نهادم ».(4)
چنین شخصی نمی تواند مورد تکریم واقع شود و اگر چه بنی امیه را تارومار کرد ولی بر سر کار آوردن بنی عباس مشکلاتی را برای جامعه اسلامی بوجود آورد که کمتر از ظلم بنی امیه نبود

بعضی می خواهند وی را ایرانی الاصل بنامند و قیام وی را نوعی وطن دوستی جلوه دهند ولی وی نه تنها ایرانی نبوده بلکه وطن دوستی وی هم مورد تردید است ، چرا که اگر قیام می کرد و خود به حکومت می رسید ، شاید می توانستیم این عنوان را بر وی بنهیم ولی اینکه وی بنی عباس جنایتکار را مسلط کرد نشان دهنده این است که نه تنها از نظر اسلام منفور است بلکه از دید یک ایرانی دشمن اسلام نیز نمی تواند مورد تمجید باشد
تنها کاری که وی کرد آن بود که از محبت ایرانیان نسبت به اهل بیت سوء استفاده نموده و آن را به استخدام بنی عباس درآورد


کلیدواژه: قیام، ابومسلم خراسانی، امام صادق علیه السلام
منابع:
1. طبری، تاریخ، ج ۷، ص ۳۷۸-۳۷۹؛ خبار الدوله العباسیه، به کوشش عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلبی، بیروت، ۱۹۷۱م، ص ۳۱۰، ۳۱۵
2.حیدر، اسد، الامام الصادق و المذاهب الاربعه، ط 2، بیروت، دارالکتاب العربى، 1390 ه'.ق،ج 1ص 43
3. ابن کثیر، البدایه و النهایه، ط 2، بیروت، مکتبه المعارف، 1977 م، ج 10، ص 72 - ابن خلکان، و فیات الاعیان، تحقیق: دکتر احسان عباس، ط 2، قم، منشورات الشریف الرضى، 1364ه'.ش، ج 3، ص 148 - ابن اثیر، الکامل فى التاریخ، بیروت، دارصادر، ج 5، ص 476 -
4. اسد حیدر، الامام الصادق و المذاهب الاربعه. ج 2، ص 533 - خطیب بغدادى، تاریخ بغداد، بیروت، دار الکتاب العربى، ج 10، ص 208.

موضوع قفل شده است