چقدر آماده ی مردنی؟؟؟رو راست بگو...

تب‌های اولیه

133 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چقدر آماده ی مردنی؟؟؟رو راست بگو...

بنام خدا

سلام

موضوع شهادت (دیشب شهید شد) یکی از بهترین پسرای اقوام من باعث شد که به پیشنهاد گل مینا ی عزیز
این تاپیک رو بزنیم که یادمون بیاد مرگ واسه همسایه نیست

حالا چند لحظه با خودت فکر کن

چقدر آماده ی مردنی؟؟؟؟

یعنی اگه قرار باشه فردا بمیری همه کارتو کردی؟؟

چیکار میکنی؟؟

ممنون

سلام
اول خودم میگم :Ghamgin:
نه من اصلا آماده نیستم دستام خالیه خالیه خالیه ، هیچی همرام نیست هیچی!:Ghamgin:

نه خیلی کار دارم خیلی زیاد

[=arial]اول از همه یه باره دیگه با تمام وجودم به مامان بابام میگم که چه قدر دوسشون داشتم و چه قدر بد کردم بهشون دستشونو میبوسم میگم حلالم کنید .
[=arial]سعی میکنم تا اونجا که بتونم کارهایی که بهم واگذار شده و تحویل ندادم تموم کنم تا زیر دین کسی نمونم
[=arial]وای وای از دلایی که شکوندم با اونا چی کار کنم؟
[=arial]اول از همه از یکی از مدیران اینجا و یکی از کارشناساش عذرخواهی میکنم
[=arial]حتما به یه نفر میگم که حضورش چه قدر تاثیر گذاشت و حرفاش مسیر زندگیمو عوض کرد میگم که دلم میخواست از نزدیک ببینمت ولی نشد میگم که دوستون داشتم
به دوستم میگم اگه ازت جدا شدم به خاطر خودت بود خواستم خودتو پیدا کنی
خیلی کار دارم خیلی
من باید برم ...

بنام خدا

من اینطور وقتا باید یادم بیاد مردنو بازگشتی هم هست.؟؟؟؟؟؟؟؟

سلام
:Gig:

بنام خدا

دوستان از شما ممنونم بخاطر زدن دکمه ی صلوات و فرستادن صلوات

اما با صلوات نظر شما رو ما متوجه نمیشیم

اگر هم موافق باشید صلواتهای فرستاده شده توی این تاپیک رو تقدیم کنیم به روح مقدس اون شهید
یا علی

مردن !!!
کمترکسی پیدا میشه که واقعا آماده مردن باشه ، یعنی به خواست خودش بخواد بمیره نه به دلایل دیگه و دیگران !!!
چون اگه بدونی و مطلع باشی که این مردن پایان کار نیست و یه حساب و کتاب درست و حسابی رو در پیش خواهی داشت ، مطمئناً واسه مردن و قبل از اون هم یه برنامه ریزی عالی واسه خودت ترتیب میدی ..

بعضی وقتا خدا راه خوب مردن و عالی مردن رو باز میزاره ...مثل شهادت
با اینکه پیش میاد که حتی شهدا هم دستشون واسه رفتن پر نباشه ولی لااقل مردانه مردن خودش یه افتخاره بی نظیره که خدا نصیب هرکسی نمیکنه ...

منم واسه مردن آمادگی ندارم ...

امیدوارم جناب عزرائیل هم اگه فرصت کرد این تایپیک رو بخونه

ظاهرا توی این سایت خیلی ها آماده ان ، خوش به حالشون
حداقل میتونن به ما هم بگن چی کار کردن که این قدر آماده مرگ هستن

من که خیلی میترسم! خیلی! اصلا بهش که فک میکنم از ترس میزنم زیر گریه و...! :cry:

کی من؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:Gig:
باور کن اصلا آماده مردن نیستم آخه هنوز یه آرزوی خییییییییییییلی بزرگ دارم که خدا بهم نداده ولی قول دادنشو بهم داده پس میخوام منتظر لطفش بمونم:Hedye:

سلام،

عجب تایپیکی!:Moteajeb!:

والا یکی از اسم های روز قیامت یوم الحسره هست یعنی روز حسرت، آدمای خوب حسرت اینو دارن که چرا بیشتر کار خوب نکردن و آدمای بدم که دیگه معلومه حسرتشون برا چیه(برای نمونه امضامو نگاه کنین!)،

این نشون میده هیچ کس به صورت کامل آماده برای رفتن نیست چون در غیر این صورت دیگه کسی نباید حسرت می خورد اون دنیا،

بیاید برا هم دیگه دعا کنیم:Gol:،

ملتمس دعای شما.

birang;140872 نوشت:
چقدر آماده ی مردنی؟؟؟؟ یعنی اگه قرار باشه فردا بمیری همه کارتو کردی؟؟ چیکار میکنی؟؟

سلام
چقدر آماده مردنی یعنی چقدر خودت را برای یک حیات معنوی آماده کرده ای . تنها فرقش همین است . معنوی شدن ماده . از حیات جسمانی به حیات روحانی منتقل شدن .
اما آمادگی حقیقی را انسان اینجا تجربه می کند . چون فرمودند : آنگونه می میرید که زندگی کرده اید . پس ببینیم اینجا چگونه ایم . همانگونه که اینجا هستیم آنجا هستیم . تنها تفاوتش ماده و معناست . " و اوتوا به متشابها " یعنی کلیت مطلب یک چیز است اما محل دریافت جنسا عوض می شود . خلاصه اگر می خواهید ببینید کسی برای آنجا آماده شده ببینید اینجا به صلح و سازش با هستی رسیده است یا خیر . اگر از طریق مکتب الهی به این صلح و سازگاری رسیده بدانید آماده است . بنده بر گذشته ام حسرت می خورم چون نمی توانم با حقیقتی که یافته ام همراه شوم مگر گاهگاهی . اما ناامید نیستم و به خدای مهربان و توانایم امیدوارم .
رزقنا الله و جمیع المومنین خیر الرزق بحرمه محمد و آله الطاهرین
موفق باشید

سلام

اخه موضوع مرگ چیزی نست که دقیق بشه گفت

اما بعضی وقت ا ادم مرگ را دوست داره و منتظرش می شه

اما بعضی وقت ها هم دلهره اعمالش سراغش میاد
(دوستان منم یک آرزو بزرگ دارم که برام خیلی مهمه دعا کنید بهش برسم)

هوالحق

سلام به دوستان.

بحث جالب وترسناکیه:ok:

اگه تضمینی بهشت رو نصیبم کنند آماده ام:Khandidan!:

گذشته از شوخی گاهی بهش فک میکنم ولی ایکاش آثاره به یاد مرگ بودن در زندگیم تجلی داشته باشه.

البته از سوال این تاپیک دو معنا دریافت میشه:

1.چقد کاراتو انجام دادی که کارهای دنیوی انسان تمومی نداره.

2.به نظره خودت بعد مردن جات بهشته؟

آخه خیلی ها اینقد از زندگی سیر شدند که آماده ی یا بهتره بگم منتظره مرگ هستند ولی توشه ای ندارند.

بعضی هم واسه وصال منتظره مرگ هستند.

من که واسه مرگ آماده نیستم و از خدا میخوام کمکم کنه تا از نعمت حیاتی که بهم داده به درستی استفاده کنم تا توشه ای واسه حیات جاودانم باشه.

التماس دعا

حالا یه سوال دیگه
اگه بهت بگن عزیز ترین فرد زندگیت یا نه اصلا دوستت فردا روز آخر زندگیشه اون وقت چی کار میکنی؟

گل مینا;141000 نوشت:
حالا یه سوال دیگه
اگه بهت بگن عزیز ترین فرد زندگیت یا نه اصلا دوستت فردا روز آخر زندگیشه اون وقت چی کار میکنی؟

بنام خدا
نگاش میکنم

اگه یه ماه زودتر بهم خبر بدن ، برام کافیه تا کارامو راست و ریست کنم .
اون وقت دیگه مشکلی ندارم .:khandeh!:

هوالحق

گل مینا;141000 نوشت:
حالا یه سوال دیگه
اگه بهت بگن عزیز ترین فرد زندگیت یا نه اصلا دوستت فردا روز آخر زندگیشه اون وقت چی کار میکنی؟

سلام.:Gol:

این همه شما سوال پرسیدی منم یه سوال بپرسم؛منبع اخبار کیه که همش خبر بد میده:Cheshmak:

واسه سلامتیش دعا میکنم و طول عمرش و از خدا میخوام هرچی به صلاح دنیا و آخرتش هست رقم بخوره.
و اینکه میگم حلالم کنه اگه بهش بدی کردم:Gig:

ولی بهتره اخباره بد رو جدی نگیریم:Sham:

خیلی از خدا طلب مرگ کردم. تقریبا از پنجم دبستان چند وقت یک بارم وصیت نامه ام نوشتم، اما می دونم از ته دلم نبوده یعنی می دونم می ترسم. برم اونجا جواب کدوم یکی از سوالاشون بدم؟ بگم پدر و مادرم را اذیت نکردم که کردم،دورغ نگفتم که گفتم. غیبت نکردم که کردم همین طور برو تا آخر..........چی بگم؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اما هر سال هم وقتی بیشتر موندم بیشتر ترسیدم که گناهام بیشتر بشه که شده آخه آدم که نمی شم.
آره گل مینای عزیزم به من گفتن روزهای آخرته زیاد گفتن.خیلی سخته، ترسناکه! نمی توانی تصورش کنی. فقط تو فکر اینی که ببینی چه کاری مونده که نکردی، آخه خیلی کار داری! دل چه کسی شکستی!؟ به کی دروغ گفتی؟! به کی تهمت زدی؟! از کی غیبت کردی؟! .....حالا حق خدا که به ماند.
اما وقتی دیشب یکی غیر از دکترها به من اینو گفت تا خود صبح نخوابیدم! چه فرقی داشت نمی دانم؟! همین طور نشستم گریه کردم به حال خودم!

حالا معنی ترس واقعی می فهمم تا دیشب اینقدر نترسیده بودم:cry:
خیلی ترسناکه ،خیلی..............
آره من رفتنی ام اما کی ؟خدا می دونه نه دکترها، این چیزی بود که توی این چند سال بهش رسیدم.
دلم گرفته.خیلی دلم گرفته........

مهتا;141025 نوشت:
خیلی از خدا طلب مرگ کردم. تقریبا از پنجم دبستان چند وقت یک بارم وصیت نامه ام نوشتم، اما می دونم از ته دلم نبوده یعنی می دونم می ترسم. برم اونجا جواب کدوم یکی از سوالاشون بدم؟ بگم پدر و مادرم را اذیت نکردم که کردم،دورغ نگفتم که گفتم. غیبت نکردم که کردم همین طور برو تا آخر..........چی بگم؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اما هر سال هم وقتی بیشتر موندم بیشتر ترسیدم که گناهام بیشتر بشه که شده آخه آدم که نمی شم.
آره گل مینای عزیزم به من گفتن روزهای آخرته زیاد گفتن.خیلی سخته، ترسناکه! نمی توانی تصورش کنی. فقط تو فکر اینی که ببینی چه کاری مونده که نکردی، آخه خیلی کار داری! دل چه کسی شکستی!؟ به کی دروغ گفتی؟! به کی تهمت زدی؟! از کی غیبت کردی؟! .....حالا حق خدا که به ماند.
اما وقتی دیشب یکی غیر از دکترها به من اینو گفت تا خود صبح نخوابیدم! چه فرقی داشت نمی دانم؟! همین طور نشستم گریه کردم به حال خودم!

حالا معنی ترس واقعی می فهمم تا دیشب اینقدر نترسیده بودم:cry:
خیلی ترسناکه ،خیلی..............
آره من رفتنی ام اما کی ؟خدا می دونه نه دکترها، این چیزی بود که توی این چند سال بهش رسیدم.
دلم گرفته.خیلی دلم گرفته........

دوست گرامی برای شما مشکلی پیش اومده
خدایی نکرده بیمار هستید
با خوندن حرفهاتون نگرانتون شدم

ان شاءالله که در سلامت کامل باشد

مهتا;141025 نوشت:
خیلی از خدا طلب مرگ کردم. تقریبا از پنجم دبستان چند وقت یک بارم وصیت نامه ام نوشتم، اما می دونم از ته دلم نبوده یعنی می دونم می ترسم. برم اونجا جواب کدوم یکی از سوالاشون بدم؟ بگم پدر و مادرم را اذیت نکردم که کردم،دورغ نگفتم که گفتم. غیبت نکردم که کردم همین طور برو تا آخر..........چی بگم؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اما هر سال هم وقتی بیشتر موندم بیشتر ترسیدم که گناهام بیشتر بشه که شده آخه آدم که نمی شم.
آره گل مینای عزیزم به من گفتن روزهای آخرته زیاد گفتن.خیلی سخته، ترسناکه! نمی توانی تصورش کنی. فقط تو فکر اینی که ببینی چه کاری مونده که نکردی، آخه خیلی کار داری! دل چه کسی شکستی!؟ به کی دروغ گفتی؟! به کی تهمت زدی؟! از کی غیبت کردی؟! .....حالا حق خدا که به ماند.
اما وقتی دیشب یکی غیر از دکترها به من اینو گفت تا خود صبح نخوابیدم! چه فرقی داشت نمی دانم؟! همین طور نشستم گریه کردم به حال خودم!

حالا معنی ترس واقعی می فهمم تا دیشب اینقدر نترسیده بودم:cry:
خیلی ترسناکه ،خیلی..............
آره من رفتنی ام اما کی ؟خدا می دونه نه دکترها، این چیزی بود که توی این چند سال بهش رسیدم.
دلم گرفته.خیلی دلم گرفته........

بنام خدا
تا وقتی فکرتو عوض نکنی هیچی عوض نمیشه
منم رفتنیم
اگر بیماری خاصی داری غصشو نخور
چون باعث میشه زیاد به یاد مرگ باشی وسعی کنی خطا نکنی
فرق بین منو شما اینه که شما مرگو حس میکنی ولی من نه
راستی
یه شب حالم خیلی بد بود
حس کردم دارم میمیرم
انصافا خیلی ترسیدم
بیش از حد

خوب تو این جوری (مهتا جانو میگم ) حواست بیشتر هست
قدر لحظه هاتو میدونی
قدر خنده مادرت
قدر آسمون ، قدر زمین ، قدر عشق
قدر همه چیرو میدونی
اما من چی؟ هیچی
حتی نمیتونم حرفمو حالی ملت کنم
بله مرگ ترسناکه واسه هممون واسه همه ماهایی که مثل همیم
مرگ واسه حضرت قاسم از عسل شیرین تر بود

دعای من همینه خدا یا یک کاری کن همیشه حواسم باشه !
نگرانم، نگران اینکه فقط فکر کنم حواسم هست ولی حقیقت چیز دیگیه باشه!
برام دعا کنید که هیچ وقت خدا از یادم نره.
ممنون

مهتا;141025 نوشت:
خیلی ترسناکه ،خیلی.............. آره من رفتنی ام اما کی ؟خدا می دونه نه دکترها، این چیزی بود که توی این چند سال بهش رسیدم. دلم گرفته.خیلی دلم گرفته........

سلام

نترسید

خدا هست

همین که ترسو توی وجودتون قرار داد تا بترسید و تا صبح بیدار بمونید یعنی دوستون داره

پس سریع توبه کنید

بهش دل ببندید

وجودتونو ازش پر کنید

اون وقت که خودش کمکتون می کنه

یکهو می بینید

کسانی که باید از شون حلالیت بخواهید

می یاند پیشتون

و فقط کافیه حلالیت بخواهید

و...

خدا خیلی مهربونه

ازش بخواهید

مرگ شیرینه

اگر به معنای وصل به آن بنگرید!!!!

حتی اگر دوزخی باشید

مهتا;141057 نوشت:
نگرانم، نگران اینکه فقط فکر کنم حواسم هست ولی حقیقت چیز دیگیه باشه!

سلام
این بشارت را به شما بدهم که به هر مرتبه درک حقیقت رسیده باشید باز صدها مرتبه دیگر هم هست . لذا در خصوص حقیقت تعصب نداشته باشید در عین حال آن را از صاحبان حقیقت یعنی علماء ربانی بگیرید .
موفق باشید

اين دست نوشته يكي از دوستاي منه اسمش حسين صحرايي بود:
خدايا مرا زماني بميران كه محبت اهل بيت در دلم باشد
يه نگاه به اين سايت بندازيد
http://nooremarefat.ir/

گل مینا;141000 نوشت:
حالا یه سوال دیگه
اگه بهت بگن عزیز ترین فرد زندگیت یا نه اصلا دوستت فردا روز آخر زندگیشه اون وقت چی کار میکنی؟

گل مینا;141000 نوشت:

فكر ميكنم هيچ كس اين سوالو مثل من درك نكنه دليلش هم تو پست قبليمه
خيلي پشيمونم
حسين برام خيلي عزيز بود

خیلی حاضرم همین الان بمیرم

چون از زندگیم راضی نیستم
کسی روهم ندارم کمک کنه
شوهرم رو دوست ندارم
به اون قدر اصرار کرد تا مجبور شدم قبول کنم
الانم طلاق نمی ده
حاضرم بمیرم اما از این زندگی رها بشم
Sad

مروارید;141145 نوشت:
خیلی حاضرم همین الان بمیرم

چون از زندگیم راضی نیستم
کسی روهم ندارم کمک کنه
شوهرم رو دوست ندارم
به اون قدر اصرار کرد تا مجبور شدم قبول کنم
الانم طلاق نمی ده
حاضرم بمیرم اما از این زندگی رها بشم
:((

بنام خدا

سلام
:Gol:
ایشالا همه ی زندگیت درست بشه
مشکلتو اگر میتونی بگو تا شاید یکی فکری به ذهنش برسه
کارشناسا شاید کمکت کنن

birang;141146 نوشت:
بنام خدا

سلام
:Gol:
ایشالا همه ی زندگیت درست بشه
مشکلتو اگر میتونی بگو تا شاید یکی فکری به ذهنش برسه
کارشناسا شاید کمکت کنن

مشکلمو مشاور خوب سایت جناب آقای حامی پیغام خصوصی کردم اگه صلاح دونستن تو سایت برای همه مطرح کنن اما بخدا درمانده شدم هیچچی از شوهرم نمی خوام فقط می خوام منو آزاد کنه همین بخدا مرسی از شما :Sham:

بنام خدا

انشالله حل میشه
من به سهم خودم دعا میکنم

و اما مرگ پایان نیست آغاز دویدن هاست...:Gol:
در این سو پای نا آماده می گردد،با رنج و فشار و درد...:Gol:
در آن سو سخت می تازیم تا آن مقصد بی مرز...:Gol:
درون سینه ام یک چشم دیگر وا می کرد...:Gol:
و در این چشم هستی رنگ دیگر داشت...:Gol:
سختی رنگ دیگر داشت...:Gol:
و مرگ! آهنگ دیگر داشت...:Gol:
و با این چشم من دیدم خدا در سینه من بود...:Gol:
با من گرم نجوا بود،دلم سر شار از او بود...:Gol:
نه کمبودی برایم بود نه اندوهی...:Gol:
با این چشم، من دیدم... با او این همه اندوه؛شیرین است...:Gol:
و بی او،زندگی تار است...:Gol:
وبی او زندگی پوچ و سیاه وسخت و غمگین است...:Gol:
سرم می رفت... چشمم سخت می جوشید...:Gol:
و قلبم همچنان مرغان وحشی؛بال وپر می زد...:Gol:
و «او» این مرغ وحشی را صدا می زد، و از هستی جدا می کرد...:Gol:
تا در «بی نهایت» بال بگشاید...:Gol:

ببخشید:Moteajeb!:فراموش کردم شاعر،شعر را بنویسم.

شاعر:استاد علی صفائی حائری

موضوع : مرگ
مرگ برای همه هستش و روزی هم به سراغ ما می آید اما چه بهتر که از این لحظه به بعد هیچ دلی را به درد نیاوریم و با دیگران با مهربانی رفتار کنیم و مستحقان را در حد توان یاری نمائیم و از خداوند بخواهیم که مرگ ما را شهادت در راهش رقم بزند . انشاء الله

مروارید;141145 نوشت:
خیلی حاضرم همین الان بمیرم

چون از زندگیم راضی نیستم
کسی روهم ندارم کمک کنه
شوهرم رو دوست ندارم
به اون قدر اصرار کرد تا مجبور شدم قبول کنم
الانم طلاق نمی ده
حاضرم بمیرم اما از این زندگی رها بشم
:((

خواهر گرامی سلام
از اینکه شما رو تو این حس و حال دیدم و از خوندن حرفهاتون واقعا متأثر شدم
با تمام وجود واستون دعا میکنم
ان شاء الله که مشکلتون هرچه زودتر حل میشه

حتما از مشاورین خانواده کمک بگیرد و دست روی دست نزارید و بدونید خدا کنارمون هست و شما خدا رو دارید...

سلام
یادمه اوایل ورودم به این سایت از طرز فکر و اعتقاداتم صحبت کردم اما بعضی دوستان با ریا کاری مجازی اشتباه گرفتن!!
خوب بماند اصل مطلب در مورد مرگ و اماده بودن (نظر شخصی)برای سفر اینه که به خدا اعتقاد داری اگه داری چقدر ایمان داری؟
ترس از مرگ نشانه سستی ایمانه
با اینکه خونه ندار م بچه دارم از ایندشون نگران نیستم چون حلال خوردن
حالا ارزوها بماند داشتن ماشین خونه گشت و گذار و .... چرا باید فکر کنم بهتر از اینا تو اون دنیا نیست چه چیز بهتر از پیوستن به اصل حیاته؟

مرگ عسلی است

که گاهی به مزاج ما تلخ آید

اما جز طبیب کسی از شیرینی آن خبر ندارد

فقط در یک صورت مردن راحته و اونم وقتی هست که برای زنده کردن قلب خودت موفق شده باشی

ما نیومدیم که زنده باشیم اومدیم که زنده بشیم

فتامل

مرگ!!
ميگن اگه همه ي زندگيت و واسه اون مسير توي اخرت ميزون كني همه چي حل ..يعني ديدمون به كارايي كه ميكنيم آخرتي باشه كمتر گناه ميكنيم البته عشقم بايد چاشنيش باشه..
من كه خيلي آماده نيستم كلي كار ناتموم و كلي راه ناااتموم. و كلي حرف ناتموم..:Narahat az:
البته اميد دارم كه خودش همه چي رو حل ميكنه.

اللهم عجل لوليك الفرج

آخرت تجلی زندگی ماست پس بنگر چقدر از ان دلهره داری:Sham:

سلام و درود :Gol:
خوب هستید:Gol:

مرگ از نظر حقیر حقیقتی است تلخ یا شیرین که انتخاب طعم و مزه اش آگاهانه و به اختیار خود آدماهاست :Narahat az:

البته به دلائل مختلف ما دقت لازم رو در انتخاب هایی که طعم و مزه ی مرگ رو رقم می زنند دقت نمی کنیم!!!:ok:

اگر به همون اندازه که در انتخاب طعم مناسب مزاجمون در وقت خرید آیس پک دقت می کنیم:Nishkhand: در مورد انتخاب طعم مرگ هم دقت کنیم یقیناً مرگ خوشمزه تری در انتظارمونه:khaneh:

شاید ذکر این سخن حالا دیگه کلیشه ای شده هم خالی از لطف نباشه که مرگ تولدی دوباره است !!

حتما می دونید که توی دنیای ما وقتی بچه ای متولد میشه یکم کتکش می زنند تا بتونه توی دنیای جدید تنفس کنه:Cheshmak: که این مسئولیت معمولا بر عهده ی پرستار مربوطه است:Cheshmak: در واقع همه ی ما در بدو تولد اولین کتکمون رو در بیشتر مواقع از یه خانم خوردیم !! :khaneh:

وقتی ما در برزخ متولد بشیم نکیر و منکر وظیفه ی آموزش تنفس در عالم جدید رو به مادارنددر واقع وظیفه ی خانم ها توی اون عالم بر دوش نکیر و منکره:Nishkhand:

در توضیح اینکه کدامیک از این کتک ها محکم تره !! باید عرض کنم برای افراد مختلف متفاوته !!! به هرحال همه ی ما کتکه رو خوردیم:khaneh:

**********


از شوخی که بگذریم کلام جدی میشه و قضاوت میگه :Cheshmak:

*** مرگ پلی است برای رهایی از نوستالوژی که همیشه به همراه کسانی است که قلبشون به عشق معبودشون می تپه:ok: :Gol:***

شاد و سلامت باشید:Gol:

یا علی

مرگ کلیدی است به سوی خوبی ها برو و کلید ساز را دریاب:Gol:

سلام.
اصلاآمادگیشوندارم وبه شدت هراس دارم!

یادآور...!;141892 نوشت:
اصلاآمادگیشوندارم وبه شدت هراس دارم!

سلام

از این هراستون استفاده ببرید

و توبه کنید

و کار هاتونو راست و ریس کنید:ok:

mkk1369;141893 نوشت:

سلام

از این هراستون استفاده ببرید

و توبه کنید

و کار هاتونو راست و ریس کنید:ok:


سلام
ممنون ازراهنماییتون
بنده هم به فکرهمین مواردی هستم که شمااشاره کردید وسعی دارم حواسموبیشتربه اعمال ورفتارم بدم ولی گاهی یک خطاهایی بر حسب عادت انجام میدیم مثل غیبت!که گاهی ناخواسته میشنویم.

من دوست دارم شهید بشوم:Sham:

با سلام خدمت دوستان گرامی

این دو تاپیک هم دارای موضوعی مشابه هستند اگر دوست داشتید می تونید یه سربزنید.

http://www.askdin.com/showthread.php?t=6677&page=2

http://www.askdin.com/showthread.php?t=3891

quester;141346 نوشت:
خواهر گرامی سلام
از اینکه شما رو تو این حس و حال دیدم و از خوندن حرفهاتون واقعا متأثر شدم
با تمام وجود واستون دعا میکنم
ان شاء الله که مشکلتون هرچه زودتر حل میشه

حتما از مشاورین خانواده کمک بگیرد و دست روی دست نزارید و بدونید خدا کنارمون هست و شما خدا رو دارید...

بخدا محتاجم به دعا من که بنده خوبی نبودم
مشاور نمی شه شوهرم نمی آد

از شدت گریه دیشب احساس کردم مردم

خدایا یا منو ببر پیش خودت یا یه راهی برام باز کن Sad

کاش این ترسم باعث میشد اینقد کارای خیلی بد نکنم!
خدایا کمکم کن آدم شم! خداجون من خیلی میترسم! چه بلایی داره سرم میاد؟!! :crying:

سلام به همگی

عجب ! این خیلی خوبه که دنیای واقعی و چهره واقعی خودتو ببینی ولی مشکلش اینجاست که چهره و دنیای خودت رو چطوریدرست می کنی .... خوب یا بد ؟

منم که به این موضوع زیاد فکر نمی کنم و اعتقاد دارم که کسانیکه آماده رفتن هستند یا این موضوع رو خیلی تو ذهنشون مرور می کنند یا افسرده هستند یا نا امید ... البته منظورم به کسانیکه کارشون مذهبی و در این رشته هاست ،نیست و منظورم مردم عادی هست .

آدم باید از این فرصتی که خدا بهش داده کمال استفاده رو بکنه ، حالا از لذت و کار خوب و شهرت یافتن و شغل مناسب و زندگی خوب و ... تشکیل می شه .....فکر کردن به این موضوع باعث ناامیدی می شه و خوب نیست ولی باید از این ترسید که چه ریخت و قیافه ای برای اون یکی زندگیت درست کردی و داری می سازی ؟ !

موضوع قفل شده است