منظور از دين و قرآن جديدي كه امام زمان (عج) مي آورد چيست؟

تب‌های اولیه

15 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
منظور از دين و قرآن جديدي كه امام زمان (عج) مي آورد چيست؟

منظور از دين و قرآن جديدي كه امام زمان (عج) مي آورد چيست؟

امام صادق (علیه السلام) می فرماید)اذا خرج القائم یقوم بامر جدبد و کتاب جدید و سنه جدید و قضاء جدید) هنگامی که قائم خروج کند امر تازه ، و کتاب تازه و روش تازه و داوری تازه ای با خود می اورد(اثبات الهدی، شیخ حر عاملی ، ترجمه احمد جنتی ، دارالکتب اسلامیه ج 7 ص 83 )
یعنی در آن زمان اسلام را آنچنان از لابلای انبوه خرافات و تحریفات و تفاسیر نادرست بیرون می آورد که گویی بنایی کاملا نو و جدید ساخته است .
در مورد کتاب جدید نه مفهوم ان است که که یک کتاب اسمانی جدید بر او نازل می شود چرا که امام قائم است و حافظ دین نه پیامبر و آورنده کتاب جدید بلکه قران را چنان از زوایای تحریفهای معنوی و تفسیرهای نادرست بیرون می کشد که می توان نام کتاب جدید بر آن گذاشت .(حکومت جهانی مهدی (عجل الله تعالی فرجعه الشریف ) ، ایت الله العظمی مکارم شیرازی ، ج یازدهم، انتشارات نسل جوان ، سال 1380؛ ص 285)
شاهد این گفتار علاوه بر صراحت قران در زمینه ختم نبوت در ایه 40 سوره اجزاب و گذشته از روایاتی که صریحا مساله خاتمیت پیامبر اسلام را ثابت می کند احادیث متعددی است که تصریح می کند او با همان روش پیامبر اسلام و کتاب و سنت و آئین او بر می خیزد .(همان ص 286)
عبدالله بن عطا می گوید : از امام صادق (علیه السلام ) پرسیدم روش و سیره مهدی (روحی له الفداه) چگونه است ؟ امام در پاسخ فرمود : همان کاری را که رسول خدا انجام داد انجام می دهد، برنامه های (نادرست ) پیشین را ویران می سازد همانگونه که رسول خدا اعمال جاهلیت را ویران ساخت و اسلام را نوسازی می کند (بحار الانوار، چاپ موسسه الوفاء بیروت 1404 هجری قمری، ج 52 ص 352)
و در کتاب اثبات الهدی می خوانیم که پیامبر (صلی الله علیه و اله )فرمود :قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف ) از فرزندان من است ....مردم را به پیروی من و آئین من وا می دارد و آنها را به کتاب پروردگارم دعوت می کند(اثبات الهدی, همان ج 7 ص 78)
اميدوارم هميشه موفق و پيروز باشيد
یا حق

با سلام
اين روايت و روايات بسيارى در كتب معتبر شيعى وجود دارد كه نشان از اعتقاد شيعيان در زمانى خاص بر تحريف قرآن دارد
اين نكته كه بيشتر از طرف اهل سنت به عنوان انكار شيعه نقل ميكنند حتى زمانى و بعضأ اكنون باعث تكفير و حكم به روا دانستن قتل شيعه از سوى بعضى فرق تندروتر اهل سنت شده است
متأسفانه در معتبرترين كتابهاى شيعه بخصوص كتاب بعضى از مولفان كتب اربعه مقدم و موخر شيعه رواياتى وارد شده است كه اين عقيده را نشان داده اند
البته به نظز شخصى من از اين افراد يا حداقل از بيشتر آنها منطقأ بعيد است به اين عقيده باطل اعتقاد داشته بوده باشند
و مسلمأ طى سالها و قرنها از اختفاء اين كتب و ظهور مجدد آنها در قرن يازدهم روايات كذب و اعتقادات باطله عاميان را به اين افراد نسبت داده اند و در كتب آنان از زبان آنها نقل ميكردند
دليل بنده بر اين ادعا بجز عدم وجود نسخه اى قبل از قبل يازدهم از جند منبع معتبر و نيز عدم وجود نسخه خطى نزديك به مولف در بعضى ديكر وجود روايات متناقض با اين روايات است كه مشخص است نميتوانسته اند همزمان به دو نكته متناقص اعتقاد داشته باشند
البته بعضى علماء شيعه واضحأ به تحريف قرآن تأييد داشته اند كه اكر فرصتى شد عرض ميشود و اسناد ارائه ميشود
فقط بر من مخفى مانده است كه با وجود رد نظر اين روايتها و راويان از طرف اغلب علماء متأخر شيعه جرا هيج كدام حاضر نشده اند خود شخص را رد كنند يا اكر آنان نيز معتقد به تحريف كتب مذكور هستند جرا كتب را همجنان تقديس ميكنند كه بعدأ به آن ميبردازيم

namosalman;2753 نوشت:
با سلام
اين روايت و روايات بسيارى در كتب معتبر شيعى وجود دارد كه نشان از اعتقاد شيعيان در زمانى خاص بر تحريف قرآن دارد
اين نكته كه بيشتر از طرف اهل سنت به عنوان انكار شيعه نقل ميكنند حتى زمانى و بعضأ اكنون باعث تكفير و حكم به روا دانستن قتل شيعه از سوى بعضى فرق تندروتر اهل سنت شده است
متأسفانه در معتبرترين كتابهاى شيعه بخصوص كتاب بعضى از مولفان كتب اربعه مقدم و موخر شيعه رواياتى وارد شده است كه اين عقيده را نشان داده اند
البته به نظز شخصى من از اين افراد يا حداقل از بيشتر آنها منطقأ بعيد است به اين عقيده باطل اعتقاد داشته بوده باشند
و مسلمأ طى سالها و قرنها از اختفاء اين كتب و ظهور مجدد آنها در قرن يازدهم روايات كذب و اعتقادات باطله عاميان را به اين افراد نسبت داده اند و در كتب آنان از زبان آنها نقل ميكردند
دليل بنده بر اين ادعا بجز عدم وجود نسخه اى قبل از قبل يازدهم از جند منبع معتبر و نيز عدم وجود نسخه خطى نزديك به مولف در بعضى ديكر وجود روايات متناقض با اين روايات است كه مشخص است نميتوانسته اند همزمان به دو نكته متناقص اعتقاد داشته باشند
البته بعضى علماء شيعه واضحأ به تحريف قرآن تأييد داشته اند كه اكر فرصتى شد عرض ميشود و اسناد ارائه ميشود
فقط بر من مخفى مانده است كه با وجود رد نظر اين روايتها و راويان از طرف اغلب علماء متأخر شيعه جرا هيج كدام حاضر نشده اند خود شخص را رد كنند يا اكر آنان نيز معتقد به تحريف كتب مذكور هستند جرا كتب را همجنان تقديس ميكنند كه بعدأ به آن ميبردازيم

سلام

لطفا اسناد و دلایلتون ر ابیان بفرمائید تا درباره آنها صحبت کنیم

با سلام خدمت جناب namosalman
خاطرم هست در یک پستی فرموده بودید طرفدار هیچ فرقه ای نیستید،اما کلامتان چیز دیگری میگوید!!!!
فقط یک نکته را خاطر نشان میکنم آنهم اینکه فرق است بین تحریف معنوی وبرداشت نادرست از قرآن وتحریف ظاهر قرآن به زیاده ونقصان که شما آن را مستمسک قرار داده اید با دقت در مطالبی که دوست عزیزمان گمنام در پاسخ این سوال قرار داده اند متوجه خواهید شد که منظور از تحریف در آنجا هم تحریف معنوی وبرداشت نادرست می باشدنه تحریف ظاهری.

با سلام
1_بنده هنوز ادله و اسناد ادعايى خود را ارائه نداده ام لذا بهتر بود صبر ميكرديد اكر بنده به كتب اهل سنت استناد ميكردم آنوقت آنرا از تهمتهاى مطرح شده توسط آنان قلمداد ميكرديد
2_ به فرض موضوع از طرف اهل سنت مطرح بود اشكالش كجاست ؟ بعيد ميدانم كسى انتظار داشته باشد اشكالاتش از طرف طرفداران و هم عقايدش ايراد شده باشد نه از طرف مخالفانش
3_ آقا محمد صادقانه عرض كنم آنقدر حرفتان برايم عجيب بود كه شك كردم و دوباره متن خودم را خواندم كه بفهمم جه نكته اى باعث اثبات طرفدارى بنده از دسته خاص مثلأ اهل سنت شده است جيزى نديدم
4_ بنده ادعا كرده ام كه در بحثها طرفدار هيج يك از دو طرف اهل سنت و اهل تشيع نيستم و درباطن هم كه شخصى است و بماند
و هر بحثى كه به نظر شخصى من اشكال داشته باشد حال از نظر واقعيت يا استنادى يا .. بنده نظرم را ميدهم
فكر نكنم مشكل بنده باشد كه اهل سنت توى اين سايت نيستند يا بعضأ كه هستند نكته اى را ادعا نكرده اند كه به نظر من مشكل داشته باشد
5_ بنده هرجند هيج اشكالى در استناد به كتب اهل سنت نميبينم ولى جشم اين بار استثنائأ آنها را فاقد اعتبار استناد محسوب بفرماييد بنده هم فقط و فقط از كتاب و نوشته هاى دانشمندان و علمأ شيعه و آنجه به آنها منسوب است استناد ميكنم
6_

namosalman;2753 نوشت:
با سلام
اين روايت و روايات بسيارى در كتب معتبر شيعى وجود دارد كه نشان از اعتقاد شيعيان در زمانى خاص بر تحريف قرآن دارد
اين نكته كه بيشتر از طرف اهل سنت به عنوان انكار شيعه نقل ميكنند حتى زمانى و بعضأ اكنون باعث تكفير و حكم به روا دانستن قتل شيعه از سوى بعضى فرق تندروتر اهل سنت شده است
متأسفانه در معتبرترين كتابهاى شيعه بخصوص كتاب بعضى از مولفان كتب اربعه مقدم و موخر شيعه رواياتى وارد شده است كه اين عقيده را نشان داده اند
فقط بر من مخفى مانده است كه با وجود رد نظر اين روايتها و راويان از طرف اغلب علماء متأخر شيعه جرا هيج كدام حاضر نشده اند خود شخص را رد كنند يا اكر آنان نيز معتقد به تحريف كتب مذكور هستند جرا كتب را همجنان تقديس ميكنند كه بعدأ به آن ميبردازيم



پاسخ:

در پاسخ به ابهام و اشکالات کاربر محترم namosalman گفتنی است:

در بعضی از احادیث به این نکته اشاره شده است که امام زمان(عج) آئین جدیدی خواهد آورد. به عنوان مثال عبدالله بن عطا می گوید: «سَأَلْتُهُ عَنْ سِیرَةِ الْمَهْدِیِّ کَیْفَ سِیرَتُهُ قَالَ یَصْنَعُ مَا صَنَعَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) یَهْدِمُ‏ مَا کَانَ قَبْلَهُ کَمَا هَدَمَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) أَمْرَ الْجَاهِلِیَّةِ وَ یَسْتَأْنِفُ الْإِسْلَامَ جَدِیدا»(1) «خدمت حضرت صادق(ع) عرض کردم: سیره و رفتار مهدی چیست؟ فرمود: همان کاری را که رسول خدا(ص) انجام داد، مهدی هم انجام می دهد. بدعت های موجود را خراب می کند. چنانکه رسول خدا(ص) اساس جاهلیت را منهدم نمود، آنگاه اسلام را از نو بنا می کند.»

و نیز ابو خدیجه از امام صادق(ع) روایت نموده که فرمود: «إِذَا قَامَ الْقَائِمُ (ع) جَاءَ بِأَمْرٍ جَدِیدٍ کَمَا دَعَا رَسُولُ اللَّهِ فِی بَدْوِ الْإِسْلَامِ إِلَی أَمْرٍ جَدِید»(2) هنگامی که قائم ظهور کرد با امر جدیدی خواهد آمد، چنانکه رسول خدا(ص) در آغاز اسلام مردم را به امر جدید دعوت می کرد.»

اما قطعا مراد این احادیث این نیست که امام زمان(عج) دین اسلام را نسخ کرده و دین جدیدی ارائه کند، و یا قرآنی جدیدی ارائه می کند. زیرا که دین اسلام آخرین دین و پیامبر اسلام آخرین پیامبر الهی است. در بسیاری از احادیث به این مطلب تصریح شده است که حضرت مهدی(عج) از دین و قرآنی که بر جدش پیامبر(ص) نازل شده دفاع می کند.

پیامبر(ص) می فرماید: «الْقَائِمُ مِنْ وُلْدِی اسْمُهُ اسْمِی وَ کُنْیَتُهُ کُنْیَتِی وَ شَمَائِلُهُ شَمَائِلِی وَ سُنَّتُهُ سُنَّتِی یُقِیمُ النَّاسَ عَلَی مِلَّتِی وَ شَرِیعَتِی وَ یَدْعُوهُمْ إِلَی کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل»(3) قائم از فرزندان من و هم نام و هم کنیه من است. خوی او، خوی من و رفتارش، رفتار من است. مردم را به طاعت و دین من وادار می نماید و به قرآن، دعوتشان می کند.(4)

و نیز در روایت دیگری از پیامبر(ص) وارد شده است که: «یَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی وَ یَعْمَلُ بِسُنَّتِی‏»(5) یکی از اهل بیت من قیام می کند و به سنت و روش من عمل می نماید.

بنابر این به تصریح این روایات، در زمان امام زمان(عج)، دین همان دین اسلام و قرآن همان قرآن نازل شده بر پیامبر اسلام خواهد بود.

با توجه به این نکته باید گفت که مقصود از روایات دسته اول آن است که: در زمان غیبت بدعت هایی در دین گذاشته می شود و احکامی از قرآن و اسلام، بر طبق میل مردم تأویل و تفسیر می شود. بسیاری از احکام و حدود چنان فراموش می شود که گویا اصلا از اسلام نبوده است. بسیاری از مسلمانها ارکان اسلام را رها می کنند و به ظواهر آن اکتفا می کنند. از اسلام، جز نماز و روزه و اجتناب از نجاسات، چیزی نمی دانند. در بازار و کوچه و خیابان و خانه، اثری از از اسلامشان پیدا نیست. اخلاقیات و دستورات اجتماعی را اصلا از اسلام، محسوب نمی کنند. محرمات الهی را با حیله های گوناگون و تأویلات صوری جایز می شمرند و از ادای حقوق واجب خودداری می کنند.

طبیعی است که در چنین اوضاعی، اگر امام زمان(عج) ظهور کند و به ابطال بدعت ها بپردازد و احکام و قوانین اسلام را به طور کامل و با تمام ابعاد اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و ... به اجراء بگذارد و حدود اسلامی را بدون سهل انگاری اعمال کند، چنین دینی برای مردم، تازگی خواهد داشت و با تصوری که آنها از اسلام داشته اند، متفاوت خواهد بود. در تایید این مطلب، به روایتی از امام صادق(ع) استناد می کنیم که می فرمایند:

«إِذَا قَامَ الْقَائِمُ (ع) دَعَا النَّاسَ إِلَی الْإِسْلَامِ جَدِیداً وَ هَدَاهُمْ إِلَی أَمْرٍ قَدْ دَثَرَ وَ ضَلَّ عَنْهُ الْجُمْهُورُ وَ إِنَّمَا سُمِّیَ الْقَائِمُ مَهْدِیّاً لِأَنَّهُ یُهْدَی إِلَی أَمْرٍ مَضْلُولٍ عَنْهُ وَ سُمِّیَ الْقَائِمَ لِقِیَامِهِ بِالْحَقِّ »(6) «وقتی قائم ما قیام کرد مردم را از نو به سوی اسلام دعوت می نماید و به سوی چیزی که کهنه شده و عموم مردم از آن دور افتاده اند، هدایت می کند. آن جناب، مهدی نامیده شده، چون به چیزی که مردم از آن دور شده اند هدایت می شود و قائم نامیده شده چون برای به پا داشتن حق قیام می کند.»

خلاصه آنکه آنچه حضرت مهدی(عج) به سوی آن دعوت می کند چیزی جز اسلام ناب و حقیقی و نازل شده بر پیامبر اکرم(ص) نیست. اما به خاطر دور شدن مردم از این اسلام، در قرن ها و بروز بدعت ها در دین، این اسلام برای آنها تازگی خواهد داشت.(7)

موفق باشید ...

پاورقی-------------------------------------------------------

1. بحارالانوار، ج 52، ص 353.
2. همان، ج 52، ص 338، باب 27.
3. همان، ج 51، ص 73 باب 1.
4. اثبات الهداة، ج 7، ص 52.
5. بحارالانوار، ج 51، ص 82.
6. بحارالانوار، ج 51، ص30.
7. منبع کتاب دادگستر جهان، ص 323-328، بنقل از حوزه نت، دانشنامۀ پیامبر و اهل بیت (ع)، با اندکی تصرف.



در روايت هست زماني كه امام زمان ظهور ميكند عده اي ميگويند او دين جديدي آورده است

اين مطلب در سايت آيت الله بهجت نيز هست

namosalman;2805 نوشت:
با سلام
1_بنده هنوز ادله و اسناد ادعايى خود را ارائه نداده ام لذا بهتر بود صبر ميكرديد اكر بنده به كتب اهل سنت استناد ميكردم آنوقت آنرا از تهمتهاى مطرح شده توسط آنان قلمداد ميكرديد
2_ به فرض موضوع از طرف اهل سنت مطرح بود اشكالش كجاست ؟ بعيد ميدانم كسى انتظار داشته باشد اشكالاتش از طرف طرفداران و هم عقايدش ايراد شده باشد نه از طرف مخالفانش
3_ آقا محمد صادقانه عرض كنم آنقدر حرفتان برايم عجيب بود كه شك كردم و دوباره متن خودم را خواندم كه بفهمم جه نكته اى باعث اثبات طرفدارى بنده از دسته خاص مثلأ اهل سنت شده است جيزى نديدم
4_ بنده ادعا كرده ام كه در بحثها طرفدار هيج يك از دو طرف اهل سنت و اهل تشيع نيستم و درباطن هم كه شخصى است و بماند
و هر بحثى كه به نظر شخصى من اشكال داشته باشد حال از نظر واقعيت يا استنادى يا .. بنده نظرم را ميدهم
فكر نكنم مشكل بنده باشد كه اهل سنت توى اين سايت نيستند يا بعضأ كه هستند نكته اى را ادعا نكرده اند كه به نظر من مشكل داشته باشد
5_ بنده هرجند هيج اشكالى در استناد به كتب اهل سنت نميبينم ولى جشم اين بار استثنائأ آنها را فاقد اعتبار استناد محسوب بفرماييد بنده هم فقط و فقط از كتاب و نوشته هاى دانشمندان و علمأ شيعه و آنجه به آنها منسوب است استناد ميكنم
6_

سلام شما لطفا ادلتون رو بیان کنید قبل از پست اقا محمد پست بنده بود ادلتون ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

sosme;2827 نوشت:
در روايت هست زماني كه امام زمان ظهور ميكند عده اي ميگويند او دين جديدي آورده است

اين مطلب در سايت آيت الله بهجت نيز هست


تصور آوردن دین جدید توسط حضرت مهدی(عج)
پرسش:
چرا هنگام ظهور امام عصر(عج) مردم تصور می کنند که امام دین جدیدی آورده است (حال آن که چنین امری محال است و دین توسط پیامبر می آید) چند روایت با ذکر منبع دال بر این که امام عصر(عج) مباحث جدید می آورد را ذکر نمائید.

پاسخ:

آیت الله امینی در کتاب ارزشمند دادگستر جهان می فرماید:

در بعضی از احادیث به این نکته اشاره شده است که امام زمان(عج) آئین جدیدی خواهد آورد. به عنوان مثال عبدالله بن عطا می گوید:

«سَأَلْتُهُ عَنْ سِیرَةِ الْمَهْدِیِّ کَیْفَ سِیرَتُهُ قَالَ یَصْنَعُ مَا صَنَعَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) یَهْدِمُ‏ مَا کَانَ قَبْلَهُ کَمَا هَدَمَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) أَمْرَ الْجَاهِلِیَّةِ وَ یَسْتَأْنِفُ الْإِسْلَامَ جَدِیدا»[1]

«خدمت حضرت صادق(ع) عرض کردم: سیره و رفتار مهدی چیست؟ فرمود: همان کاری را که رسول خدا(ص) انجام داد، مهدی هم انجام می دهد. بدعت های موجود را خراب می کند. چنانکه رسول خدا(ص) اساس جاهلیت را منهدم نمود، آنگاه اسلام را از نو بنا می کند.»

و نیز ابو خدیجه از امام صادق(ع) روایت نموده که فرمود:

«إِذَا قَامَ الْقَائِمُ (ع) جَاءَ بِأَمْرٍ جَدِیدٍ کَمَا دَعَا رَسُولُ اللَّهِ فِی بَدْوِ الْإِسْلَامِ إِلَی أَمْرٍ جَدِید»[2]

هنگامی که قائم ظهور کرد با امر جدیدی خواهد آمد، چنانکه رسول خدا(ص) در آغاز اسلام مردم را به امر جدید دعوت می کرد.»

اما قطعا مراد این احادیث این نیست که امام زمان(عج) دین اسلام را نسخ کند و دین جدیدی ارائه کند، چرا؟ که دین اسلام آخرین دین و پیامبر اسلام آخرین پیامبر الهی است. در بسیاری از احادیث به این مطلب تصریح شده است که حضرت مهدی(عج) از دین و قرآنی که بر جدش پیامبر(ص) نازل شده دفاع می کند.

پیامبر(ص) می فرماید:

«الْقَائِمُ مِنْ وُلْدِی اسْمُهُ اسْمِی وَ کُنْیَتُهُ کُنْیَتِی وَ شَمَائِلُهُ شَمَائِلِی وَ سُنَّتُهُ سُنَّتِی یُقِیمُ النَّاسَ عَلَی مِلَّتِی وَ شَرِیعَتِی وَ یَدْعُوهُمْ إِلَی کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل»[3]

قائم از فرزندان من و هم نام و هم کنیه من است. خوی او، خوی من و رفتارش، رفتار من است. مردم را به طاعت و دین من وادار می نماید و به قرآن، دعوتشان می کند.[4]

و نیز در روایت دیگری از پیامبر(ص) وارد شده است که:

«یَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی وَ یَعْمَلُ بِسُنَّتِی‏»[5]

یکی از اهل بیت من قیام می کند و به سنت و روش من عمل می نماید.

بنابر این به تصریح این روایات، در زمان امام زمان(عج)، دین همان دین اسلام و قرآن همان قرآن نازل شده بر پیامبر اسلام خواهد بود.

با توجه به این نکته باید گفت که مقصود از روایات دسته اول آن است که: در زمان غیبت بدعت هایی در دین گذاشته می شود و احکامی از قرآن و اسلام، بر طبق میل مردم تأویل و تفسیر می شود. بسیاری از احکام و حدود چنان فراموش می شود که گویا اصلا از اسلام نبوده است. بسیاری از مسلمانها ارکان اسلام را رها می کنند و به ظواهر آن اکتفا می کنند. از اسلام، جز نماز و روزه و اجتناب از نجاسات، چیزی نمی دانند. در بازار و کوچه و خیابان و خانه، اثری از از اسلامشان پیدا نیست. اخلاقیات و دستورات اجتماعی را اصلا از اسلام، محسوب نمی کنند. محرمات الهی را با حیله های گوناگون و تأویلات صوری جایز می شمرند و از ادای حقوق واجب خودداری می کنند.

طبیعی است که در چنین اوضاعی، اگر امام زمان(عج) ظهور کند و به ابطال بدعت ها بپردازد و احکام و قوانین اسلام را به طور کامل و با تمام ابعاد اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و ... به اجراء بگذارد و حدود اسلامی را بدون سهل انگاری اعمال کند، چنین دینی برای مردم، تازگی خواهد داشت و با تصوری که آنها از اسلام داشته اند، متفاوت خواهد بود. در تایید این مطلب، به روایتی از امام صادق(ع) استناد می کنیم که می فرمایند:

«إِذَا قَامَ الْقَائِمُ (ع) دَعَا النَّاسَ إِلَی الْإِسْلَامِ جَدِیداً وَ هَدَاهُمْ إِلَی أَمْرٍ قَدْ دَثَرَ وَ ضَلَّ عَنْهُ الْجُمْهُورُ وَ إِنَّمَا سُمِّیَ الْقَائِمُ مَهْدِیّاً لِأَنَّهُ یُهْدَی إِلَی أَمْرٍ مَضْلُولٍ عَنْهُ وَ سُمِّیَ الْقَائِمَ لِقِیَامِهِ بِالْحَقِّ »[6]

«وقتی قائم ما قیام کرد مردم را از نو به سوی اسلام دعوت می نماید و به سوی چیزی که کهنه شده و عموم مردم از آن دور افتاده اند، هدایت می کند. آن جناب، مهدی نامیده شده، چون به چیزی که مردم از آن دور شده اند هدایت می شود و قائم نامیده شده چون برای به پا داشتن حق قیام می کند.»

خلاصه آنکه آنچه حضرت مهدی(عج) به سوی آن دعوت می کند چیزی جز اسلام ناب و حقیقی و نازل شده بر پیامبر اکرم(ص) نیست. اما به خاطر دور شدن مردم از این اسلام، در قرن ها و بروز بدعت ها در دین، این اسلام برای آنها تازگی خواهد داشت.[7]

[1]- بحارالانوار، ج 52، ص 353.

[2]- بحارالانوار، ج 52، ص 338، باب 27

[3]بحار ج 51، ص 73 باب 1.

[4]- اثبات الهداة، ج 7، ص 52.

[5]- بحارالانوار، ج 51، ص 82.

[6]- بحارالانوار، ج 51، ص30.

[7]- منبع کتاب دادگستر جهان، ص 323-328 با اندکی تصرف.

namosalman;2805 نوشت:
با سلام
1_بنده هنوز ادله و اسناد ادعايى خود را ارائه نداده ام لذا بهتر بود صبر ميكرديد اكر بنده به كتب اهل سنت استناد ميكردم آنوقت آنرا از تهمتهاى مطرح شده توسط آنان قلمداد ميكرديد
2_ به فرض موضوع از طرف اهل سنت مطرح بود اشكالش كجاست ؟ بعيد ميدانم كسى انتظار داشته باشد اشكالاتش از طرف طرفداران و هم عقايدش ايراد شده باشد نه از طرف مخالفانش
3_ آقا محمد صادقانه عرض كنم آنقدر حرفتان برايم عجيب بود كه شك كردم و دوباره متن خودم را خواندم كه بفهمم جه نكته اى باعث اثبات طرفدارى بنده از دسته خاص مثلأ اهل سنت شده است جيزى نديدم
4_ بنده ادعا كرده ام كه در بحثها طرفدار هيج يك از دو طرف اهل سنت و اهل تشيع نيستم و درباطن هم كه شخصى است و بماند
و هر بحثى كه به نظر شخصى من اشكال داشته باشد حال از نظر واقعيت يا استنادى يا .. بنده نظرم را ميدهم
فكر نكنم مشكل بنده باشد كه اهل سنت توى اين سايت نيستند يا بعضأ كه هستند نكته اى را ادعا نكرده اند كه به نظر من مشكل داشته باشد
5_ بنده هرجند هيج اشكالى در استناد به كتب اهل سنت نميبينم ولى جشم اين بار استثنائأ آنها را فاقد اعتبار استناد محسوب بفرماييد بنده هم فقط و فقط از كتاب و نوشته هاى دانشمندان و علمأ شيعه و آنجه به آنها منسوب است استناد ميكنم
6_

1- بنده از شما سند نخواستم بلکه دوستمان گمنام سند خواست من در مورد ادعای شما صحبت کردم.
2- بنده با توجه به اکثر مطالبی که مطرح میفرمایید بحث طرفداری را مطرح کردم هرچند در همین مطلب ارائه شده توسط شما هم اگر شخص بیطرفی مطالعه نماید متوجه اعتقادات شما خواهد شد که البته اعتقادتان برای خودتان محترم است مهم ابراز بیطرفی شما بود که نواقض زیادی دارد

موفق باشید

با سباس از باسخ دوستان
ابتدا در جواب كارشناس محترم صديق نكته اى عرض كنم و آن اينكه : آنجه شما ذكر كرديد خود به نوعى تأييد حرف حقير است كه عرض كردم روايات متناقض زيادى در كتب شيعه وارد شده اند كه منطقأ بعيد است مولف به هر دو دسته معتقد بوده باشد
و بنظر ميرسد بيشتر از دوست قبلى معترض به حرف بنده با كتب شيعه آشنايى داريد و بعيد ميدانم برخلاف دوستان از بيخ و بن وجود بعضى روايات كفر آميز آنها را انكار كنيد و البته خود واقفيد به نظر خود
@ اما اسناد و دلايل حرف بنده :
1_ اينكه منظور از روايات ابهامى را شيعيان اعتقاد به تحريف قرآن نميدانند خود جاى خوشحالى است اما اولأ تفسير آنها از روايت است كه بطبع شايد خطا باشد يا نباشد
دومأ آنان اكثر در جواب اين انتقاد اين دليل را ذكر ميكنند ولى براى تمثل به بعضى روايات انتخابى خود اشاره ميكنند و هرجند شايد بشود نظر آنها در بعضى موارد را معقول و مقبول دانست اما مشكل رواياتى است كه بنظر عامدانه از آنان صرف نظر ميكنند
@ 2_ قبلأ نظر شخصى خود را درباره صحت انتساب روايات به اشخاص مذكور آوردم و آنجه ذيلأ ارائه ميكنم طبق اعتقاد خود شيعه است كه اغلب كتب مذكور در ذيل را منابع اصلى خود دانسته اند
@ 3_ به تعدادى از دانشمندان و علما و فقها شيعه اشاره ميكنم و نظرات آنها را در اين مسئله مياورم و به بعضأ به روايات و كتب آنها اشاره ميكنم و اكر عمرى ماند و بحث ادامه داشت باز دقيقتر به آن خواهيم برداخت
@ 4_ حال اسناد بطور خلاصه :
@/ محدث نورى سردسته اشخاص با اين نوع اعتقاد است كه هرجند دوست معترض به اسم محمد ظاهرأ حتى يكبار هم سراغى از كتابش نكرفته است اما بقدرى كتابش مشكل زا و از نكات مهم استناد مخالفان است كه خود شيعيان اخير اكثرأ كتابش را رد كرده اند
كتاب ايشان / فصل الخطاب فى تحريف كتاب رب الارباب / نام دارد
كه سوره ولايت و سوره النورين
را از قرآن دانسته كه حذف شده اند
( هم اكنون تعدادى در هند وجود دارند كه سوره ولايت را در قرآن خود دارند )@/ نعمت الله جزايرى در آثارش مانند الانوار النعمانيه بفور مدعى تحريف قرآن شده است ايشان در نورالبراهين ( منتشر شده از موسسه نشر اسلامى قم ايران ) واضحأ ادعا ميكند : ميكويم اصحاب و علماى ما در كتاب اصول حديث و ..روايات زيادى در " حد تواتر " نقل كرده اند كه دلالت بر اين ميكند كه ' قرآن تحريف شده است ' و بسيار در آن ' نقص و زيادى ' وجود دارد
نيز فرموده است كه : روايات و احاديث در باره اثبات تحريف قرآن اكر همه ذكر شوند خود كتاب بسيار قطورى بدست ميايد _ محدث نورى به نقل از وى تعداد احاديث و روايات اثبات كننده تحريف قرآن را بالغ بر 2000 ذكر كرده است_
@/ فيض كاشانى صاحب تفسير مشهور تفسير الصافى شيعيان نيز واضحأ و برخلاف نظر دوستان با ذكر نمونه مدعى تحريف به معناى واقعى در قرآن شده است
در كتاب -روش صدر در مقدمه ششم مدعى شده : آنجه از ذكر احاديث و روايات و طرق مختلف از ائمه اهل بيت به دست ما رسيده اثبات ميكند همانا قرآنى كه اكنون نزد ماست
" همه " آن قرآنى نيست كه بر محمد نازل شد بلكه جيزهايى از آن "مخالف " آنجيزى است كه خدا نازل كرده و " مقدارى " از آن تغيير و تحريف كرده اند و مسلمأ جيزهاى بسيارى "حذف شده اند " از جمله
" نام على در جاهاى زيادى " و همجنين حذف لفظ " آل محمد "
@/ تفسير قمى اثر شيخ ابولحسين على بن ابراهيم قمى كه در كتب منبع فقه تشيع به آن استناد مى شود و خود نيز از اساتيد شيخ كلينى صاحب اصول كافى است
ايشان نيز واضحأ با ذكر نمونه مدعى تحريف قرآن شده است مانند آيات زير :
" خير امه اخرجت للناس " اصل آنرا _خير ائمه اخرجت للناس _ دانسته است
" بلغ ما انزل اليك من ربك " اصل آنرا _ بلغ ما انزل اليك من ربك من على _ دانسته است
در جند آيه هم كلمه " آل محمد " را اضافه كرده است
@/ محمد باقر مجلسى صاحب بحارالانوار و از مشهورين تشيع در كتاب " مراه العقول" ( جلد 12 ص 525 ) در شرح حديث هشام بن سلم از زبان ابى عبدالله نقل كرده است :
" همانا قرآنى كه جبرييل بر محمد نازل كرد 17000 آيه بود "
مجلسى در "تذكره الائمه " صفحات 18 و 19 سوره النورين را كه ادعا ميشود عثمان آنرا حذف كرده است آورده است
@/ شيخ عباس قمى مشهور به محدث قمى در كتاب مشهور خود كه از معتبرترين كتب شيعه است يعنى
" مفاتيح الجنان " در حاشيه صفحات 74 و 75 مربوط به آيه 225 سوره بقره مشهور به "آيه الكرسى " شخصأ و عامدأ قسمتى را به آيه قرآن افزوده است كه البته در جابهاى جديد حذفش ميكنند
بعد از كلمه فى الارض اضافه كرده _ و ما بينهما و ما تحت الشرى العالم الغيب و الشهاده الرحمن الرحيم من ذالذى هم فيها خالدون و الحمد لله رب العالمين /
@/هاشمى خويى در منهاج البراعه جلد دوم صفحه 217 سوره ولادت و سوره النورين را ذكر و حذف شده توسط عثمان ميداند
@/ سعد بن عبدالله قمى در ناسخ القران و المنسوخه مدعى تحريف قرآن است ( ميتوانيد براى مشاهده اثر او به جلد 19 بحارالانوار مراجعه كنيد ) @/ ساير موارد را امروز فقط اشاره و بعدأ فرصت شد به نقل سخنان آنان ميبردازم
1_ شيخ مفيد _اوائل المقالات/ مسائل السروريه
2_ حسين بحرانى _ الانوار الوضيه
3_ يوسف بحرانى _ الدرر النجفيه
4_ آيت الله خويى _ البيان
5_ شيبانى_تفسير نهج البلاغه
6_ محمدبن مسعود عياشى_ تفسير عياشى
7_ اصول كافى شيخ كلينى بحث مصحف فاطمه
8_ ابومنصور طبرسى _ الاحتجاج

Namosalman;2844 نوشت:
محدث نورى سردسته اشخاص با اين نوع اعتقاد است كه هرجند دوست معترض به اسم محمد ظاهرأ حتى يكبار هم سراغى از كتابش نكرفته است اما بقدرى كتابش مشكل زا و از نكات مهم استناد مخالفان است كه خود شيعيان اخير اكثرأ كتابش را رد كرده اند

این لینک را مشاهده بفرمایید به تاریخ آن هم توجه کنید
http://askdin.com/showpost.php?p=1719&postcount=3

دوست عزيز محمد
بنده قصد بى ادبى نداشتم و برداشتم از نظر شما بود كه اعتقاد شيعيان بر قرآن جديد و دين جديدى مذكور را محدود به اعتقاد آنان به زدودن تحريفات در فهم اسلام و قرآن كرده بوديد و به نظر بقيه اشاره نكرده ايد
بهرحال رسمأ از شما معذرت ميخواهم و اميدوارم آن جمله را بر من ببخشيد
موفق باشيد

در ادامه مطلب قبل و همانظور كه ذكر شد به بررسى ساير اسناد مى بردازم كه نشان ميدهند شيعيان سالها و قرنها معتقد به تحريف قرآن بوده اند و البته بعضأ در عصر معاصر هم همان نظرات با شدت كمتر ابراز ميشود كه اكر فرصت شد در بحثهاى بعدى به بيان آنها خواهم برداخت
اما اسنادى كه در مطلب قبل ذكر شد :
@ حسين بحرانى در كتاب الانوار الوضيه فى العقايد الرضويه آورده است كه :
علماى ما درباره تحريف شدن قرآن نظرات مختلفى دارند
1_ دسته اى معتقدند كه عدم تحريف قرآن مربوط به مدت زمان معين ( مثلأ دوره خود محمد ) است
2_ دسته اى معتقدند منظور تحريف غير الفاظ است يعنى تفاسير و شأن نزول و .. منظور است
3_ دسته اى هم هيجكدام را قبول ندارند
و خود در انتهاى بحث ميافزايد كه :
اما روايات معصومين ما نشان ميدهد كه قرآن محبت خداست و بارى است بر دوش مردم و هرجند در آن تحريف رخ داده باشد ما اجبارأ بايد به آن تن بدهيم
@ شيخ مفيد در اوايل المقالات _بيروت _دارالكتب اسلامى مينويسد :
همانا اخبار و روايات از ائمه هدى از آل محمد درباره اختلاف قرآن موجود و آنجه ستمكاران در آن بوجود
آورده اند از حذف و نقصان قرآن بطور مستفيض آمده است
@ عقايد الشيعه _بروجردى_جاب بيروت _صفحه 27
بدستور محمد شاه قاجار مرجع شيعه آيت الله على اصغر بروجردى اين كتاب يعنى عقايد الشيعه را نوشت كه در آن اثبات كند قرآن تحريف شده است وى در ص 27 كتاب ميكويد :
قرآن محمد تحريف شده است و نسخه هاى اصلى آن جمع شدند و از بين بردند و توسط منافقان قرآن تحريف شد و اصل آن نزد امام مهدى است
@يوسف بحرانى در كتاب الدرر النجفيه جاب مؤسسه آل بيت _ :
بعد از بحث و ذكر رواياتى در اثبات تحريف قرآن مينويسد :
با توجه به روشنى و وضوح اين همه روايات (در اثبات تحريف قرآن )كه طرق و روايان و مشايخ و ناقلين همه معتبر و يا يكى است شك و توهين به اين صحت (و راويان اين )روايات شك و توهين به هم مذهب است
/
وى در همين كتاب در ادامه بحث نوشته است :
به جانم قسم كه قول به عدم تحريف قرآن از فكر و كمان خوب داشتن به ائمه جور خارج ميشود و اينكه خيانت به امامت نكرده اند
_يعنى فقط كسى ميتواند بكويد قرآن تحريف نشده و نميشود كه نسبت به اين حاكمان ظالم غاصب خوش كمان باشد و نيز معتقد باشد اين حاكمان به امامت خيانت نكرده اند و غاصب نيستند
@
بقيه مطالب را بعدأ ادامه ميدهم
از طولانى شدن بحث معذرت ميخواهم اما بعلت مشغله كارى مدتى است زياد فرصت آزاد ندارم و در زمان اندكى كه دارم بيشتر مطالب ساير دوستان را ميخوانم /

موضوع قفل شده است