داستان های شگفت اثر آية الله دستغيب

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
داستان های شگفت اثر آية الله دستغيب

داستان های شگفت اثر آية الله دستغيب


نجات از قبر پس از دفن
فاضل محترم آقا ميرزا محمود شيرازى - كه داستانهايى از ايشان نقل گرديد - فرمودند كه مرحوم آقا سيد زين العابدين كاشى - اعلى اللّه مقامه - را در كربلا خادمى بود تبريزى (بنده نامش را فراموش كرده ام ) و اهل تقوا و صلاح و سداد بود، نقل كرد كه قبل از مجاورت كربلادر خارج شهر تبريز نزديك قبرستان قهوه خانه داشتم و شبها را همانجا مى خوابيدم شبى هوا سخت سرد بود ومن درب قهوه خانه را محكم بستم و خوابيدم ، ناگاه كسى در را به سختى كوبيد، برخاستم در را باز كردم آن شخص فرار كرد، مرتبه دوم در را سخت تر كوبيد، آمدم در را گشودم باز فرار كرد.
گفتم البته اين شخص امشب مزاحم من شده پس چوبى به دست گرفتم پشت در نشستم و آماده شدم تلافى كنم تا مرتبه سوم در را كوبيد در را گشودم و او را تعقيب كردم تا وارد قبرستان شد ودر نقطه اى محو گرديد. پس در همان محل توقف كردم و متوجه اطراف شدم و از او تفحص مى كردم ، بعد خيال كردم شايد پنهان شده همانجا خوابيدم به قصد اينكه اگر پنهان شده ظاهر شود.
چون خوابيدم و گوشم را به زمين گذاشتم ناگاه صداى ضعيفى شنيدم كه شخصى از زير خاك ناله مى كند، متوجه شدم كه قبر تازه اى است كه طرف عصر كسى را آنجا دفن كرده اند و دانستم كه سكته كرده بوده و در قبر بهوش آمده ، پس برايش رقت كردم و به قصد خلاصى او خاكها را برداشتم و لحد را برچيدم . شنيدم كه مى گفت كجا هستم ؟! پدرم كجاست ؟ ! مادرم كجاست ؟!
پس لباس خود را بر او پوشانيدم و او را بيرون آورده در قهوه خانه جاى دادم ولى او را نشناختم تا بستگانش را خبر كنم ، آهسته آهسته ازاو پرسش مى كردم تا محله و خانه او را دانستم و از قهوه خانه بيرون آمده همان شب پدر و مادرش را پيدا كردم و آنها را خبر دادم ، پس آمدند و او را به سلامتى به خانه بردند، آنگاه دانستم كه آن شخص كوبنده در، ماءمور غيبى بوده براى نجات آن جوان ] .

داستان های شگفت اثر آية الله دستغيب

استشفا به قرآن مجيد
آقاى سيد محمود حميدى گفت كه در مرض عمومى آنفلوآنزا كه بيشتر اهالى شيراز به آن مبتلا شدند (محرم 1337 هجرى قمرى ) من و اهل خانه ام همه مبتلا شديم و من از شدت مرض بيهوش شدم ، در آن حال سيد جليل مرحوم آقا سيد ميرزا (امام جماعت مسجد فتح ) را ديدم كه در مسجد وكيل پس از نماز جماعت به يك نفر فرمود كه به مردم بگو دست راست خود را بر دو شقيقه خود گذاريد و آيه شريفه :(وَنُنَزِّل مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنينَ وَلا يَزيدُ الظّالِمينَ اِلاّخَساراً)(33) را هفت مرتبه بخوانيد و بر هركه بخوانيد خداشفا مى دهد.
چون به خودم آمدم آيه شريفه را هفت مرتبه خواندم فورا خدا شفا داد برخاستم و دست بر شقيقه فرزندم گذاردم و خواندم او هم فورا خوب شد و از بستر برخاست . خلاصه تمام اهل خانه در همان روز خوب شدند و از آن سال تا به حال هركس از خانواده ام سردردى عارضش مى شود همين آيه شريفه را بر او مى خوانم فورا شفا مى يابد.

داستان های شگفت اثر آية الله دستغيب

بدگمانى به عزادار حسين (ع )
آقاى سيد محمود عطاران نقل كرد كه سالى در ايام عاشورا جزء دسته سينه زنان محله سردزك بودم ، جوانى زيبا در اثناى زنجير زدن ، به زنها نگاه مى كرد، من طاقت نياورده غيرت كردم و او را سيلى زدم و از صف خارج كردم .
چند دقيقه بعد دستم درد گرفت و متدرجا شدت كرد تا اينكه به ناچار به دكتر مراجعه كردم ، گفت اثر درد و جهت آن را نمى فهمم ولى روغنى است كه دردش را ساكن مى كند.
روغن را به كار بردم نفعى نبخشيد بلكه هر لحظه درد شديدتر و ورم وآماس دست بيشتر مى شد. به خانه آمدم و فرياد مى كردم ، شب خواب نرفتم ، آخر شب لحظه اى خوابم برد حضرت شاهچراغ عليه السّلام را ديدم فرمود بايد آن جوان را راضى كنى .
چون به خود آمدم دانستم سبب درد چيست ، رفتم جوان را پيدا كردم و معذرت خواستم و بالا خره راضيش كردم ، در همان لحظه درد ساكت و ورمها تمام شد و معلوم شد كه خطا كرده ام و سوء ظن بوده است و به عزادار حضرت سيدالشهداء عليه السّلام توهين كرده بودم .
اين داستان به ما مى فهماند كه اذيت و اهانت به مؤ من و وابسته به خدا و رسول و امام عليه السّلام خطرناك و موجب نزول بلا و قهر الهى است .

داستان های شگفت اثر آية الله دستغيب:hamdel:

وظائف ششگانه زنها و رؤ ياى صادقانه
در چند سال قبل ، محترمه علويه اى كه مداومت بر نماز جماعت مسجد جامع داشت به بنده گفت مدتهاست كه به جده ام صديقه طاهره فاطمه زهرا سلام اللّه عليها متوسل شده ام براى نجاتم تا اينكه شب گذشته در عالم رؤ يا آن حضرت را ديدم عرض كردم بى بى ما زنان چه كنيم كه اهل نجات باشيم ؟
فرمود شما زنان به شش چيز مواظبت كنيد تا اهل نجات شويد و من غفلت كردم از پرسش آن شش چيز و از خواب بيدار شدم و تو بگو آن شش چيز كدام است . بنده به نظرم رسيد كه در قرآن مجيد آخر سوره ((الممتحنه )) وظايف زنان و شروط پذيرفته شدن بيعت آنها با رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله را بيان فرموده است .
پس به آيه دوازده ازسوره مزبوره مراجعه نموده و شماره كردم ديدم شش چيز است به آن علويه تذكر دادم كه قطعا مراد صديقه كبرى همين شش چيز است و براى اينكه زنان مسلمان وظايف خود را بدانند آيه مزبوره با مختصر ترجمه اى نقل مى گردد:
(يا اَيُّهَاالنَّبِىُّ اِذا جائَكَ الْمُؤْمِناتُ يُبايِعْنَكَ عَلى اَنْ لا يُشْرِكْنَ بِاللّهِ شَيْئاً وَلا يَسْرِقْنَ وَلايَزْنينَ وَلا يَقْتُلْنَ اَوْلادهِنَّ وَلا يَاءْتينَ بِبُهْتانٍ يَفْتَريَنهُ بَيْنَ اَيْديهنَّ وَاَرْجُلِهِنَّ وَلايَعْصينَكَ فى مَعْرُوفٍ فَب ايِعْهُنَّ وَاْستَغْفِرْ لَهُنَّ اللّهَ اِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ)(41).
يعنى :((اى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله چون زنان مؤ منه پيش تو آيند خواهند كه با تو عهد كنند كه شش چيز را ترك كنند، نخست آنكه : براى خدا هيچ چيز را شريك قرار ندهند (يعنى در ذات و صفات و افعال و عبادت به تفصيلى كه در كتاب گناهان كبيره است )(دوم ) وَلا يَسْرِقْنَ؛ دزدى نكنند از مال شوهران و غير ايشان (سوم ) وَلايَزْنينَ؛ زنا نكنند(چهارم ) ولا يقتلن اولادهن ؛ فرزندان خود را نكشند (و از كشتن فرزند است سقط جنين بلكه ماده تكوين بچه يعنى نطفه و علقه و مضغه كه سقط آنها هم حرام وموجب ديه است به تفصيلى كه در كتاب گناهان كبيره است )،(پنجم )وَلا يَاءْتينَ بِبُهْتانٍ؛يعنى بهتان و دروغى از پيش دست و پاى خود نبافند و بر كسى نبندند مانند اينكه بچه اى را از سر راه بردارد و بگويد آن را زاييده ام و فرزندم هست و مانند اينكه زنان پاكدامن را قذف كند و بهتان زنابر آنها ببندد و به طور كلى هر بهتانى را بايد ترك كند(ششم )وَلا يَعْصينَكَ فى مَعْرُوفٍ؛و اى محمد صلّى اللّه عليه و آله مخالفت تو را نكنند در هر چه به آن فرمان دهى (مانند نماز، روزه ، حج ، زكات و مانند لزوم اطاعت از شوهر و پرهيزاز نظر و لمس با اجنبى و غيره ) فَبايِعْهُنَّ؛يعنى پس با اين زنان بر شرطهايى كه گفته شد بيعت كن و برايشان از خدا آمرزش خواه كه خدا آمرزنده و مهربان است )).:Mohabbat:

سلام

سلام ، یادم اولین باری که امام جماعت مسجد به کتابی معرفی کرد همین بود خیلی کتاب ارزشمندی است.

سلام
متن کامل کتاب رو دانلود بفرمایید:

http://www.askdin.com/downloads.php?do=file&id=977

سلام عليكم

ممنون از سركار manam گرامي. و همينطور جناب تنهاترين سردار بخاطر فايل كتاب.

اين كتاب رو به همه دوستانتون توصيه كنيد. واقعا ارزشمند هست. چه به جوانان و چه به منبري ها.

داستان هايي كه شهيد بزرگوار در اين كتاب آوردند همه مستند و صحيح هست و بسيار هم آموزنده.

خودم نوجوان بودم اين كتاب رو خوانده بودم و مدتي پيش اتفاقي پيداش كردم و دوباره دارم ميخوانم

موضوع قفل شده است