شما بودین چیکار می کردین؟

تب‌های اولیه

38 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
شما بودین چیکار می کردین؟

سلام پسری 23ساله هستم
راستش من یکی از دخترهای قوم و خویشمون رو خیلی دوست داشتم البته هیچ گاه بروز نکردم حتی چشم به چشم هم نشدیم حتی هم کلام هم نشدیم ولی خیلی بهش علاقه داشتم
از اونجایی که خونواده متوسط به پایینی هستیم فکر کردم تا اینکه نتونم سر یه کاری باشم نباید اصلا حرفی ازش بزنم واسه همین هیچ گاه حرفی نزدم در موردش
الان فهمیدم فردا شب عقدشه
بهر حال بقول یارو گفتنی پر زد شاید قسمتم نبوده شاید اگر می تونسم با خودش حرف بزنم اینطور نمی شد ولی چه می شه کرد
یا زهرا

ای خداااااااااااااااااااااااااا:god:
امان ازین دل امان:god:هرکس به طریقی.....:god:

برادر غصه نخور زندگی زیباست

زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست
آنقدر سیر بخند که غم از رو برود:Kaf:

زندگی 2;225944 نوشت:
سلام پسری 23ساله هستم
راستش من یکی از دخترهای قوم و خویشمون رو خیلی دوست داشتم البته هیچ گاه بروز نکردم حتی چشم به چشم هم نشدیم حتی هم کلام هم نشدیم ولی خیلی بهش علاقه داشتم
از اونجایی که خونواده متوسط به پایینی هستیم فکر کردم تا اینکه نتونم سر یه کاری باشم نباید اصلا حرفی ازش بزنم واسه همین هیچ گاه حرفی نزدم در موردش
الان فهمیدم فردا شب عقدشه
بهر حال بقول یارو گفتنی پر زد شاید قسمتم نبوده شاید اگر می تونسم با خودش حرف بزنم اینطور نمی شد ولی چه می شه کرد
یا زهرا

بر گشتم به گذشته
.
.
.
یقین بدون صلاحت این بوده
خدا رو شاکر باش
یا علی ع

آخی...
اما شک نداشته باش که نه اون میتونست باعث خوشبختی شما بشه
و نه شما میتونستید اون دختر خانوم و خوشبخت کنید
چون خداوند داناترینه و بر خلاف ما آدما که فقط ظاهر قضیه رو میبینیم به باطن اونها هم علم داره.
و اگه به صلاحتون بود مطمئناً همه شرایط و برا ازدواجتون فراهم میکرد چون دست خدا این کارا چیزی نیست.
سعی کنید خودتون رو زیادی درگیر این موضوع نکنید و با مطالعه مقالات و کتابهای موفقیت، به فکر پیشرفت و ساختن یه زندگی خوب باشید
موفق باشید

تنها چیزی که دست ما نیست و فقط دست خداست ، همینه

این حرفها رو ولش کن و اصلا بهش توجه نکن تو به عشقت نرسیدی چون فقط پول نداشتی و جرات نکردی به طرف هم بگی چون شرایط ازدواج رو نداشتی دنیا همینه بیرحمه بدون پول هیچ کاری نمیشه کرد.خدا هم به آدم کمک نمیکنه براش هم مهم نیست که تو عاشق باشی یا نه دقیقا اتفاقی که برای خودم پیش اومد اون موقع پول نداشتم و دختر همسایمون رو خیلی دوست داشتم اماگدشت و گذشت اون شوهر کرد و رفت الان 4 سال میگذره الان همه چی دارم خونه هم خریدم اما چه فایده ای داره؟ من اون رو دوست داشتم اما میدونستم که اگر برم جلو هیچ نتیجه ای نمیگیرم

saeedsaeedi;226073 نوشت:
این حرفها رو ولش کن و اصلا بهش توجه نکن تو به عشقت نرسیدی چون فقط پول نداشتی و جرات نکردی به طرف هم بگی چون شرایط ازدواج رو نداشتی دنیا همینه بیرحمه بدون پول هیچ کاری نمیشه کرد.خدا هم به آدم کمک نمیکنه براش هم مهم نیست که تو عاشق باشی یا نه دقیقا اتفاقی که برای خودم پیش اومد اون موقع پول نداشتم و دختر همسایمون رو خیلی دوست داشتم اماگدشت و گذشت اون شوهر کرد و رفت الان 4 سال میگذره الان همه چی دارم خونه هم خریدم اما چه فایده ای داره؟ من اون رو دوست داشتم اما میدونستم که اگر برم جلو هیچ نتیجه ای نمیگیرم

با این افکار باشی
قسم میخورم تا آخر عمر فقط ناله میکنی
حتی اگر میلیاردر بشی و اصلا از ایران بری و...
وقتی تفکرت اینه
تا آخر عمر فقط خودتو شکنجه میدی...

نقل قول:
این حرفها رو ولش کن و اصلا بهش توجه نکن تو به عشقت نرسیدی چون فقط پول نداشتی و جرات نکردی به طرف هم بگی چون شرایط ازدواج رو نداشتی دنیا همینه بیرحمه بدون پول هیچ کاری نمیشه کرد.خدا هم به آدم کمک نمیکنه براش هم مهم نیست که تو عاشق باشی یا نه دقیقا اتفاقی که برای خودم پیش اومد اون موقع پول نداشتم و دختر همسایمون رو خیلی دوست داشتم اماگدشت و گذشت اون شوهر کرد و رفت الان 4 سال میگذره الان همه چی دارم خونه هم خریدم اما چه فایده ای داره؟ من اون رو دوست داشتم اما میدونستم که اگر برم جلو هیچ نتیجه ای نمیگیرم

سلام
منم با بهروز خان موافقم
آدم نبايد هيچ موقع ضعفاشو بريزه به حساب اينو اون
به خصوص خدا
داداش من
شما اونقدر به خودت اعتماد نداشتي
يه قدم برا عشقت برداري! يه چند بار بري تو ميدون و مبارزه كني
حتي با نزديكترين كسانت حرف نزدي!‌مثل مادر
دوست داشتي خدا پيامبرشو بفرسته برند برات خواستگاري كنند
يه چيزي خيلي مهمه
خدا تو عالم وجود سنتهايي رو قرار داده
مثل قواعد رياضي تخلف ناپذيرند
شما به زمين بزني به اسمون بزني
2*2=4
ميشه
نه بيشتر نه كمتر
سعي كن اون سنن رو ياد بگيري و هماهنگ با اونها پيش بري
اون موقع سوار عالم خواهي بود

behrooz_313;226075 نوشت:
با این افکار باشی قسم میخورم تا آخر عمر فقط ناله میکنی حتی اگر میلیاردر بشی و اصلا از ایران بری و... وقتی تفکرت اینه تا آخر عمر فقط خودتو شکنجه میدی...

سلام

یه داستان زیبا از دوستی خوب به من رسیده براتون قرار می دم

:hamdel:دوست خوبم همیشه در قلب منی:hamdel:

:ok:به یادتم به یادم باش تو در لحظه ها کنار منی:ok:


مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت. در حال کار، گفتگوی جالبی بین آنها در گرفت. آنها به موضوع «خدا» رسیدند؛
آرایشگر گفت: “من باور نمی‌کنم خدا وجود داشته باشد.”
مشتری پرسید: “چرا؟”
آرایشگر گفت: “کافی است به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد. اگر خدا وجود داشت آیا این همه مریض می‌شدند؟ بچه‌های بی‌سرپرست پیدا می‌شدند؟ این همه درد و رنج وجود داشت؟ نمی‌توانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه دهد این چیزها وجود داشته باشد.”

مشتری لحظه ای فکر کرد، اما جوابی نداد؛ چون نمی‌خواست جروبحث کند.
آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از مغازه بیرون رفت. در خیابان مردی را دید با موهای بلند و کثیف و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده..

مشتری برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت: “به نظر من آرایشگرها هم وجود ندارند.”
آرایشگر با تعجب گفت: “چرا چنین حرفی می‌زنی؟ من این‌جا هستم، همین الان موهای تو را کوتاه کردم!”
مشتری با اعتراض گفت: “نه! آرایشگرها وجود ندارند؛ چون اگر وجود داشتند، هیچ کس مثل مردی که آن بیرون است، با موهای بلند و کثیف و ریش اصلاح نکرده پیدا نمی‌شد.”
آرایشگر گفت: “نه بابا؛ آرایشگرها وجود دارند، موضوع این است که مردم به ما مراجعه نمی‌کنند.”
مشتری تایید کرد: “دقیقاً! نکته همین است. خدا هم وجود دارد! فقط مردم به او مراجعه نمی‌کنند و دنبالش نمی‌گردند. برای همین است که این همه درد و رنج در دنیا وجود دارد.

عبد الحجج;226114 نوشت:


مشتری تایید کرد: “دقیقاً! نکته همین است. خدا هم وجود دارد! فقط مردم به او مراجعه نمی‌کنند و دنبالش نمی‌گردند. برای همین است که این همه درد و رنج در دنیا وجود دارد.


احسنت!!!

سید علی جان;226084 نوشت:
سلام
منم با بهروز خان موافقم
آدم نبايد هيچ موقع ضعفاشو بريزه به حساب اينو اون
به خصوص خدا
داداش من
شما اونقدر به خودت اعتماد نداشتي
يه قدم برا عشقت برداري! يه چند بار بري تو ميدون و مبارزه كني
حتي با نزديكترين كسانت حرف نزدي!‌مثل مادر
دوست داشتي خدا پيامبرشو بفرسته برند برات خواستگاري كنند
يه چيزي خيلي مهمه
خدا تو عالم وجود سنتهايي رو قرار داده
مثل قواعد رياضي تخلف ناپذيرند
شما به زمين بزني به اسمون بزني
2*2=4
ميشه
نه بيشتر نه كمتر
سعي كن اون سنن رو ياد بگيري و هماهنگ با اونها پيش بري
اون موقع سوار عالم خواهي بود

من ضعفی نداشتم فقط پول نداشتم الان هم پول دارم ولی اون موقع فکرش رو هم نمیکردم که یه روز بتونم خونه 160 میلیونی بخرم اما هیچ وقت دیگه اون دختر رو نمیتونم بگیرم چون دیگه رفت و تموم شد برای همیشه ...دیگه هم اگه بخوام ازدواج بکنم اون حسی رو که به اون داشتم نسبت به هیچ کسی دیگه ندارم راستی صحبت از رفتن به میدون زدین؟ کدوم میدون؟ میدونی که با دست خالی بری جلو؟ دست نیاز به سوی ناکسان کنی دراز....پل بسته ای که بگذری از آبروی خویش... به یه عده به ظاهر مسلمون که فقط و فقط پول رو قبول دارند چی میرفتم میگفتم؟

saeedsaeedi;226405 نوشت:
من ضعفی نداشتم فقط پول نداشتم الان هم پول دارم ولی اون موقع فکرش رو هم نمیکردم که یه روز بتونم خونه 160 میلیونی بخرم اما هیچ وقت دیگه اون دختر رو نمیتونم بگیرم چون دیگه رفت و تموم شد برای همیشه ...دیگه هم اگه بخوام ازدواج بکنم اون حسی رو که به اون داشتم نسبت به هیچ کسی دیگه ندارم راستی صحبت از رفتن به میدون زدین؟ کدوم میدون؟ میدونی که با دست خالی بری جلو؟ دست نیاز به سوی ناکسان کنی دراز....پل بسته ای که بگذری از آبروی خویش... به یه عده به ظاهر مسلمون که فقط و فقط پول رو قبول دارند چی میرفتم میگفتم؟

نداشتن توکل زندگی رو خیلی سخت میکنه
ایمان داشتن گرچه ظاهرا برای نفس آدم سخت باشه
ولی سراسر نعمته واسه خود آدم
شما هیچ وقت جلو نرفتین
چون افکارتون این بود و توکل نداشتین

شما میرفتین جلو چی میشد؟
یا میگفتن باشه و خوشبخت میشدی
یا میگفتن پول نداری و نمیخوایمت
که در این صورت معلوم بود پول تو رو میخوان نه خودتو
پس در هر 2 حالت باید خدا رو شکر کنی

خیلی از دوستان متشکر هستم
تو کل عمرم فقط 2بار دیدمش و اونم حدس می زنم 2بار دیده باشدم چون وقتی فکر می کردم به من نگاه می کرد سرم پایین بود و حدس می زنم که منو دیده باشه
البته نسبت نزدیکی داشتیم ولی دیگه بیشتر ملاقات نکردیم
امشب هم پدرم خیلی بهم گیر داده که مراسم عقدش بریم و من تو این مورد موندم اگه برم شاید با واقعیت روبرو بشم و بفهمم که واقعا رفته
اگه برم بدترین مراسم عقد زندگیم می تونه باشه
با این وجود من این رازو هیچ وقت فاش نمی کنم
...

نقل قول:
با این وجود من این رازو هیچ وقت فاش نمی کنم

خیلی بزرگوارید برادر
تروخدا دیگه فراموشش کنید
انشاءالله خوشبخت میشید
اون خانوم هم اینطوری خوشبخت تره
اگه خوشبختیشو میخواید پس اینو هم بپذیرید
و مطمئن باشید که خدا صلاحتونو میخواد
براتون دعا میکنم که یادتون بره و عاقلانه با قضیه کنار بیاید

زندگی 2;225944 نوشت:
سلام پسری 23ساله هستم
راستش من یکی از دخترهای قوم و خویشمون رو خیلی دوست داشتم البته هیچ گاه بروز نکردم حتی چشم به چشم هم نشدیم حتی هم کلام هم نشدیم ولی خیلی بهش علاقه داشتم
از اونجایی که خونواده متوسط به پایینی هستیم فکر کردم تا اینکه نتونم سر یه کاری باشم نباید اصلا حرفی ازش بزنم واسه همین هیچ گاه حرفی نزدم در موردش
الان فهمیدم فردا شب عقدشه
بهر حال بقول یارو گفتنی پر زد شاید قسمتم نبوده شاید اگر می تونسم با خودش حرف بزنم اینطور نمی شد ولی چه می شه کرد

سلام برادر
روایتی دیدم شاید به دردت بخوره اما قبل از نوشتنش تکلیفتو با خودت معلوم کن که
برا خدا این کارو کردی یانه؟ اگه برا رضای خدا با نامحرم حرف نزدی من برات خبر خوب دارم
روایت:کسی برای خدا از کار حرامی بگذرد خدا بهتر انرا نصیبش می گرداند (نقل به مضمون)
ان شالله بهترش نصیبت میشه ولی مراقب شیطان باش این عملتو خراب نکنه
یا علی

saeedsaeedi;226405 نوشت:
من ضعفی نداشتم فقط پول نداشتم

سلام برادرم
شما الان پول دارید اما من هنوز کارشم ندارم ولی با دختری که دوست داشتم ازدواج هم کردم درسته خیلی تو فشارم اما خدا رو دارم .مطمئن باش مصلحت خدا یه چیز دیگه است. دوست داشتی دختر همسایتون رو بگیری و خدای نکرده کارت به جای دیگه می رسید؟؟ پس پناه ببر به خدا از دست این شیطان که تو فکرت اومده و می گه فقط با اون دختر خوشبخت می شدی . اینطورا هم نیست.

مرصاد;226577 نوشت:
سلام برادرم
شما الان پول دارید اما من هنوز کارشم ندارم ولی با دختری که دوست داشتم ازدواج هم کردم درسته خیلی تو فشارم اما خدا رو دارم .مطمئن باش مصلحت خدا یه چیز دیگه است. دوست داشتی دختر همسایتون رو بگیری و خدای نکرده کارت به جای دیگه می رسید؟؟ پس پناه ببر به خدا از دست این شیطان که تو فکرت اومده و می گه فقط با اون دختر خوشبخت می شدی . اینطورا هم نیست.

راستش من الان هم کار دارم هم پول اما خوب چی کار کنم دلم گرفته و کمی افسرده شدم من آدمی نبودم که اینجوری بشم شیطون رفته تو جلدم من دعاو نماز هیچ وقت فراموشم نمیشد اما 8 سال هست که نه نماز خوندم و نه روزه گرفتم و هیچ ارتباطی با خدا ندارم و یه ادم دیگه شدم دیگه هم دلم صاف نمیشه به شدت کمبود عشق رو تو زندگیم احساس میکنم امیدوارم وضعیت روحی و روانی خوبی پیدا بکنم و از این حالی که دارم نجات پیدا بکنم

یا خدا!!!!!
تروخدا یکی بیاد و با ایشون صحبت کنه....
من نمیتونم این چیزا رو بخونم.گریه ام میگیره
یکی بیاد بگه آخه چراااااااااااااااااااااااااااااااا؟؟؟؟؟؟

برادر معلومه که کمبود عشق پیدا میکنی؟؟؟تازه من موندم که چطور همینقدر تحمل کردید!!!
وقتی دیگه نماز نمیخونید و هیچ ارتباطی با خدا ندارید،معلومه که باید کم بیارید!!!!!!!

[="mediumturquoise"]يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ عَلَيْكُمْ أَنفُسَكُمْ[/]

سلام دوستان

سید علی جان;226084 نوشت:
شما به زمين بزني به اسمون بزني
2*2=4
ميشه
نه بيشتر نه كمتر
سعي كن اون سنن رو ياد بگيري و هماهنگ با اونها پيش بري
اون موقع سوار عالم خواهي بود

حرف سید علی رو خیلی خوب میفهمم و قبولش دارم چون سر همین حرف خیلی بلا ها سرم اومده .
خدا بخاطر ماها از قواعدش کوتاه نمیاد. ماییم که باید با قواعدش هماهنگ بشیم.

یه روایتی هست در مورد نیمه ی دوّم، اگه پیداش کردین بذارینش اینجا.

طبق اون حدیث، این خانوم برای شما خلق نشده و شما هم برای اون خانوم خلق نشده اید.[="blue"][/]

ممنون از همتون
نه من تا حالا هم کلام نشدم باهاش ولی چند باری در موردش فکر کردم که اگه باهاش روبرو بشم چی بهش بگم چند بار فکر کردم ولی حتی اگر می خواستم باهاش صحبت کنم خیلی خیلی سختم می بود
بهر حال نباید دیگه بهش فکر کنم اتفاقی که افتاده و امیدوارم خوشبخت بشه
فقط نمی خوام دیگه ببینمش

...

نقل قول:
بهر حال نباید دیگه بهش فکر کنم اتفاقی که افتاده و امیدوارم خوشبخت بشه

احسنت:Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf:

خیلی منطقی هستین.احسنت
فقط یه چیز کم دارید.اگه گفتین؟؟؟؟:Gig:
.
.
.
.
لبخند.بخندید تا خیال ما راحت شه:Kaf:
[SPOILER]بنده چون نامحرمم میرم بیرون.شما بخندید که دوستان ببینن و شاد شن:khandeh!::Kaf:[/SPOILER]

[=Microsoft Sans Serif]سلام
[=Microsoft Sans Serif]خیلی عجیبه که فقط با دوبار دیدن عاشق ایشون شده بودین. دل چه کارها که نمیکنه. :Sham:
[=Microsoft Sans Serif]ولی نگران نباشین. شمایی که اینطوری حیا کردین، بدونین خدا یکی از اون بهترین هاشو نصیبتون میکنه :ok:

همیشه سعی کن طوری زندگی کنی که به دیگران بتونی بگی چون من باش

من این جمله رو خیلی دوست دارم و خیلی به دردم خورده تو زندگی
بعضی امتحانا واقعا سختن و شاید به نظر ما بی عدالتیه ولی اینکه بتونی این امتحان رو عالی پاس کنی هنره
(زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست...)
و بعد به کسایی که ناامید میشن و همش از بدبیاری و مقصر دونستن زمین و زمان میگن میتونی ثابت کنی که سخته ولی ممکنه و این همش یه امتحان بوده و بس.

اینکه بتونید این ناراحتی رو پشت سر بگذارید البته با منطقی که دارید، به پیشرفت خودتون کمک کنید و از همه مهم تر نشون بدید که با یه همچین اتفاقی و بخاطر عشق زمینی عشق آسمونی رو فراموش نمیکنید و بهش پای بندید و دین و ایمانتون رو فدای بازیچه های دنیا نمیکنید،
اینطوری هم به خودتون و هم بقیه نشون میدید که لیاقت بهترین ها رو دارید
اون موقع است که میبینید خدا اسباب بهترین زندگی رو هم براتون فراهم میکنه

چطور که تو دانشگاه و مدرسه نمره خوب برا کسیه که زحمت زیادی میکشه و امتحانش رو خوب پاس میکنه
تو زندگی روزمره هم با خوب پاس کردن امتحانای زندگی بهترین پاداش نصیب صبورانه و اونهایی که خیلی تلاش میکنن تا امتحانای زندگی رو به خوبی پس بدن تا شرمنده خدا نشن:Gol:

نقل قول:
دست نیاز به سوی ناکسان کنی دراز....پل بسته ای که بگذری از آبروی خویش... به یه عده به ظاهر مسلمون که فقط و فقط پول رو قبول دارند چی میرفتم میگفتم؟

سلام
نگرفتی حرفامو
والا حداقل به احترام عشقت این حرفا رو نمی زدی
واقعا من دارم یقین می کنم حکمتی بوده!
هر چیزی قیمتی داره
البته من برای ضعیفه جماعت این مقدار هزینه نمی کنم
ولی طوری دم از عشق مجنون وارت زدی که گفتم حداقل
آبرو و کنایه و این چیزها واست بی رنگ شده باشند
ولی ظاهرا عشقت حد داشت
اولیش
ابرو دومی کنایه سومی...
بگذریم...
ببین
ماها رو که میبینی خواهر برادرای مجازیتیم(البته یه چند تا دو جنسیتی هم داریم عنوانی که می خوای بزنی با خودت)
برا خو.دت میگم
پول خیلی چیزها رو بهت نمیده!
همانطور که فقر خیلی چیزها رو از آدم نمیگیره
تو آدمای فقیر چیزهایی دیده میشه که صدتا پولداراش جرات به زبون آوردن اسمشو ندارند
همین هفته قبل یکی ازین به حساب تاجرای جوون که تازه ازدواج کرده بود! یه ملاقاتی با من داشت! باورت نمیشه بغض و چشمای قرمز!
می گفت رفته بهشت رضا زار زار گریه کرده!
خیلی راحت بهش گفتم
تو اگه نتونی خودتو جمع (مدیریت) کنی مطمئنا نمی تونی یه ضعیفه رو جمع(مدیریت) کنی!
خلاصه یه سری مهارتهایی رو بهش نام بردم و گفتم اینها رو باید تو زندگی پیدا کنی
بگذریم
بهروز داداش چطوری؟
مخلص هرچه غارنشینم!
حالا از بابا عرفان رفتید غار یا صاحبخانه ...

سلام
مطمئن باش قسمتت نبوده

نیلوفر1;226888 نوشت:
سلام
خیلی عجیبه که فقط با دوبار دیدن عاشق ایشون شده بودین. دل چه کارها که نمیکنه. :sham:
ولی نگران نباشین. شمایی که اینطوری حیا کردین، بدونین خدا یکی از اون بهترین هاشو نصیبتون میکنه :ok:

سلام
درسته که دو بار دیدمش ولی پدر و برادرشو همیشه می دیدم و حرف می زدیم خصوصا پدرش که واقعا یه فرد مومن و با خداییه
در خونمون هم خواهرام و مادرم از اینکه چقدر دختر خوبی هست می گفتن
البته وقتی کوچیک بودم مثلا کلاس اول هم بازی بودیم ولی تو 10 1-12سال پیش که من به اون علاقه مند شدم فقط دو بار
عاشق شدن من مثل خیابونیا نبود که یه دختر ببینم هوشم از دستم برود
به مرور زمان پیش اومد
خنده نمی شود کرد ولی راضیم به رضای خدا خیلی واسم دردناکه

نقل قول:
خنده نمی شود کرد ولی راضیم به رضای خدا خیلی واسم دردناکه


نداشتیم دیگه
اومدید و نسازیدا!!!:Narahat az:
میگم بخندید دیگه
اگه نخندید من از غصه هام میگم ها!!!!!!!!اون وقت خدای نکرده ده دوازده تا تلفات داریم اینجا
:geryeh:
پس بخندید:Kaf:

در ضمن.اصلا درست نیست که دوستان الان درمورد اشنایی و .... ازتون سوال بپرسن و شما جواب بدید
چون یادآوری میشه
دیگه نبینم چیزی تعریف کنید


اصلا ما دلمون نمیخواد که بدونیم
شمام حتی لحظه ای نباید بهش فکر کنید
مثل منه بیچاره:Sham:
اما استقامت رو میبینید؟؟!!!!ایناهاش==>
:Kaf::Kaf::Kaf::Kaf:

اصلا هم سخت نیست ها!!!!
هر لحظه که یادش افتادید،.........،دیگه یادش نیفتید:khaneh:
حالا شاد باشید

:Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf:

یه چیزه دیگه:
مگه خدا صلاحمونو نمیخواد؟؟؟؟
مگه قبول ندارید الله اعلم؟؟؟؟
پس...==>:Kaf:
و مطمئن باشید یه فرشته نصیبتون میشه.در نتیجه==>

:Kaf:

سلام

زندگی 2;227468 نوشت:
خنده نمی شود کرد ولی راضیم به رضای خدا خیلی واسم دردناکه

اگه واقعا به خدا سپردینش پس دیگه بهش فکر نکنین تا براتون دردناک باشه...مطمئن باشین خدا یکی ازون بهترین هاشو براتون نگه داشته!

سپاسگذار
الان بهترم ولی باید یه دوره زمانی بگذره دیگه
ممنونم که تونستم حرفمو بزنم و گوش بدید گاهی اوقات ادم فقط حرفشو بتونه بزنه یه بار سنگینی از دوشش برداشته می شه
سعی می کنم با توکل به خدا به فکر پیشرفت خودم باشم و به اون دختره هم فکر نکنم
بازم ازتون ممنونم ولی واسه خنده هنوز زوده خودمو که نمی تونم گول بزنم

نقل قول:
اه برادر
این اولین پستی هست که میبینی دارم میدم
تنها چیزی که میتونم بگم
برات متاسفم

آخه این چه حرفیه بهشون میزنید؟؟؟:vamonde:
اتفاقا خدا خیلی هم دوسشون داره که چنین ازمایشی کرده
تازه قراره خیلی خوشبختشون هم بکنه
پس خوش به حالشون

ali1994math;227558 نوشت:
اه برادر
این اولین پستی هست که میبینی دارم میدم
تنها چیزی که میتونم بگم
برات متاسفم

چرا همچین حرفی می زنی؟دلیلشو بگین

سلام علیکم

ولی من میگم این درد رو توی دلت نگه کن
اینجوری همیشه یادت میمونه چقدر وقتایی که خدا اینطور منتظرت بوده و تو بهش بی محلی میکردی
چه حالی داره؟
توی تموم اون موقع ها خدا خدایی کرده و ما ...

حالا خوبه مال شما خیال بوده، اگه واقعا مثل من داشتینش بخاطر خیالات دیگران ازت میگرفتند چیکار میکردید؟
این نیز بگذرد....

ali1994math;227558 نوشت:
اه برادر
این اولین پستی هست که میبینی دارم میدم
تنها چیزی که میتونم بگم
برات متاسفم

شاید راست بگی
ولی من یه جور دیگه فکر می کردم
زمانی که شرایط زندگی واست اینقدر سخت باشه که مجبور باشی بین دو بیمارستان مختلف تو دو شهر متفاوت بری و بیای تا بتونی مراقبت کنی از پدر و مادرت و مجبور باشی با ماهی 400 زندگی خود و خانوادتو سر کنی و به بیماری پدر و مادرت و خواهرت برسی
زمانی که ببینی پدرت نتونه واسه خودش یه پیراهن بگیره و پولشو بده به تو تا بری درس بخونی
مطمعن باش اینطوری فکر نمی کنی
من واقعا دوستش داشتم ولی نمی خواستم یه دختر دیگه رو بدبخت کنم
چطور می تونستم برم خواستگاریش در صورتی که پول یه مسافرت هم نداشتم؟چطور می تونستم به پدرم بیشتر فشار بیارم؟یا باید درسمو ول می کردم می چسبیدم به کار ازاد اونوقت هم معلوم نبود اخرش چی می شدم من از مال حروم خیلی می ترسم
تازه نمی گفتن این پسره کارش چیه؟در صورتی که شوهر فعلیش یه مهندسه و قیافش صد برابر من قشنگ تر تاز مومن هم هست
علاوه بر این شرم و حیای من اجازه نمی داد برم بهش بگم واسه من صبر کن
صبر کنه که چی بشه؟شاید نمی تونستم به مراحل بالا برسم
چرا باید زندگیشو تباه می کردم؟الان اون شاد و خوشحاله چون یه شوهر خیلی خوب گیرش اومده ولی اگه منتظر من می بود اونوقت الان بجای خنده رو لبانش استرس درمورد ایندش داشت
تازه معلوم نبود منو اصلا قبول کنه اونوقت بیشتر روم فشار میومد
نمی دونم شاید تو هم درست می گی
حتما همینطوره من مثل تو نیستم تو عاشق می شی و ترک می کنی
منم از روز اول می تونستم راه تو رو برم ولی خودم با اختیار خودم راه خودمو انتخاب کردم
واسه همینه که من اینجام و تو
بهر حال ممنون
خدانگهدار

برادر زندگی2 کار شما خیلی خوب بود.اصلا هم اشتباه نبود....
خوشحال باشید که روح بزرگی دارید
این افتخاریه که نصیب هرکس نمیشه.....
تازه قرار نیست تا ابد پای یه نفر بمونید
شما عاقلانه یک تصمیمی گرفتید و باید پاش بایستید.......مثل یه مرد....بگید خودم خواستم و میپذیرم...
پذیرفتنش هم یعنی پذیرفتن خوشبختی اون خانوم و خوشبختی آینده خودتون....

با چنین روحیه و نیتی که داشتین نباید لحظه ای در خوشبختی اینده خودتون شک کنید....
موفق باشید

[="mediumturquoise"]يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ عَلَيْكُمْ أَنفُسَكُمْ[/]

با سلام به دوستان

خیلی خیلی خوش حالم که این پست دوست عزیزم زندگی 2 رو خوندم یک دنیا انسان شناسی و فدا کاری توشه

زندگی 2;227581 نوشت:
تا بتونی مراقبت کنی از [="red"]پدر و مادرت[/]

فداکاری

زندگی 2;227581 نوشت:
پولشو بده به تو تا بری درس بخونی

زندگی 2;227581 نوشت:
چطور می تونستم به پدرم بیشتر فشار بیارم؟یا باید درسمو ول می کردم می چسبیدم به کار ازاد اونوقت هم معلوم نبود اخرش چی می شدم من از مال حروم خیلی می ترسم

قدر دانی از زحمات پدر و مادر و فهمیدن این که بهترین قدر دانی میتونه چی باشه (ادامه تحصیل و رسیدن به درجات بالا)
زندگی 2;227581 نوشت:
در صورتی که شوهر فعلیش یه مهندسه و قیافش صد برابر من قشنگ تر تاز مومن هم هست

واقع بینی و خواست خوبی ها برای طرف مقابل نه کله شقی و خواست طرف فقط و فقط برای خودتش (البته من نظرم اینه که ایشون احتمالا از اون اقا سر هم هستن ، البته چون اون اقا رو نمیشناسم با شک میگم وگرنه این دوستمون بسیار بزرگوار هستن ، اون اقا باید خیلی خیلی دیگه خوب باشن تا از این دوستمون بهتر باشن)

زندگی 2;227581 نوشت:
علاوه بر این شرم و حیای من اجازه نمی داد برم بهش بگم واسه من صبر کن
صبر کنه که چی بشه؟شاید نمی تونستم به مراحل بالا برسم

زندگی 2;227581 نوشت:
چرا باید زندگیشو تباه می کردم؟[="red"]الان اون شاد و خوشحاله[/] چون یه شوهر خیلی خوب گیرش اومده ولی اگه منتظر من می بود اونوقت الان بجای خنده رو لبانش استرس درمورد ایندش داشت
تازه معلوم نبود منو اصلا قبول کنه اونوقت بیشتر روم فشار میومد

مگه ما جز خوبی خوشبختی برای کسانی که دوستشون داریم رو می خایم(غیر اینه؟)
واقع بینی + فداکاری

زندگی 2;227581 نوشت:
من از [="red"]مال حروم[/] خیلی می ترسم

خدا ترس بودن و اعتقاد به قیامت

زندگی 2;227581 نوشت:
ولی خودم با اختیار خودم راه خودمو انتخاب کردم

استقلال و درک این که ادم سرنوشتش رو میتونه خودش رقم بزنه (درک این که انسان قدرت انتخاب داره((این نکته کم چیزی نیست)) )

و خیلی چیزای دیگه مثل قنائت ، فهم بالا ، مهربونی و ...
راستش شما یکی از ثروتمند ترین انسان های روی زمین هستین چون این همه خوبی دارین و شک نکنین اینده شما خیلی خیلی خوب خواهد بود در صورتی که همین راه رو ادامه بدین و دوش به دوش خدا برای رسیدن به هدفتون تلاش هم بکنید و یادتون باشه هیچ موقع مغرور هم نشین چون شیطان روی انسان های خوب همه طرفندی رو اجرا میکنه پس مواظب خوبی هاتون باشین دوست خوبم و مکر شیطان رو هم فراموش نکنید.

سلام
درکتون میکنم، خیلی سخته خیلی، منم اونی که دوستش داشتم از دستش دادم با این تفاوت که میدونست دوستش دارم.فقط به خدا توکل کنید.

[="Black"]سلام:Gol:

عیدتون مبارک:Mohabbat:

با تشکر از دوستانی که در بحث شرکت کردن:moshavereh:

با اجازه تاپیک برای پاسخگویی کارشناسان قفل میشه

علی یارتان:Gol:[/]

موضوع قفل شده است