آیا انسانها به صرف خلقتشان دارای مراتب وجودی متفاوتی در دنیا و آخرت هستند ؟؟؟

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا انسانها به صرف خلقتشان دارای مراتب وجودی متفاوتی در دنیا و آخرت هستند ؟؟؟

با عرض سلام خدمته کارشناس محترم سایت ...
امیدوارم که خوب و خوش و سلامت باشین .......

چند وقت پیش یک موضوعی در درون سایت ( با عنوان حرامزادگی ) مطرح شد ... من بابته موضوع مورد نظر تحقیق کردم و باعث شد سوال دیگری برایم بوجود بیاید ... در صورت امکان میخواستم راهنمائیم کنین ... قبل از شروع بحث بگم که به هیچ عنوان نمیخوام بحث عدالت خداوند رو با این بحث مخلوط کنم ... و از دوستان هم خواهش میکنم اینچنین نکنند ... تنها یک سوال هستش ...

چند تا مساله که باهاشون برخورد کردم ...

1- خداوند شیر خلق کرده ... خر و الاغ خلق کرده ... گاو و گوسفند خلق کرده ... چرا ؟؟؟ چون لازمه خلقت تفاوت هستش ...

2- امام صادق عليه السّلام فرمودند
« لَوْ كَانَ أَحَدٌ مِنْ وَلَدِ الزِّنَاءِ نَجَا نَجَا سَائِحُ بَنِي إِسْرَائِيلَ فَقِيلَ لَهُ وَ مَا سَائِحُ بَنِي إِسْرَائِيلَ قَالَ كَانَ عَابِداً فَقِيلَ لَهُ إِنَّ وَلَدَ الزِّنَاءِ لَا يَطِيبُ أَبَداً وَ لَا يَقْبَلُ اللَّهُ مِنْهُ عَمَلًا قَالَ فَخَرَجَ يَسِيحُ بَيْنَ الْجِبَالِ وَ يَقُولُ مَا ذَنْبِي‏. ــــــ

اگر بنا بود يكى از كسانى كه از راه زنا به دنيا آمده است، رهايى يابد، گردشگر بنى اسرائيل نجات مى‏يافت. از حضرت پرسيدند: گردشگر بنى اسرائيل كيست؟! فرمودند: عابدى بود (زنا زاده) كه به او گفته بودند: زنا زاده هرگز پاك نمى‏شود و عبادتهاى او پذيرفته نيست.او چون اين مطلب را شنيد از شهر بيرون رفت و سر به كوه و بيابان گذاشت و مرتباً تكرار مى‏كرد: گناه من چيست؟! »
(ثواب الأعمال و عقاب الأعمال،ص264 )
در این مثال شخص حرامزاده هیچ گناهی نکرده ... اما در سرنوشت او اینچنین نوشته شده . مانند اینکه خداوند دوست داره درختی مانند کاج خلقت کنه که میوه نده .

3- « عَنْ أَبِي بَكْرٍ قَالَ كُنَّا عِنْدَهُ وَ مَعَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَجْلَانَ فَقَالَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَجْلَانَ مَعَنَا رَجُلٌ يَعْرِفُ مَا نَعْرِفُ وَ يُقَالُ إِنَّهُ وَلَدُ زِنَاءٍ فَقَالَ مَا تَقُولُ فَقُلْتُ إِنَّ ذَلِكَ لَيُقَالُ لَهُ فَقَالَ إِنْ كَانَ ذَلِكَ كَذَلِكَ بُنِيَ لَهُ بَيْتٌ فِي النَّارِ مِنْ صَدْرٍ يَرُدُّ عَنْهُ وَهَجَ جَهَنَّمَ وَ يُؤْتَى بِرِزْقِهِ . ـــــ
يكي از اصحاب امام صادق (ع) به نام ابوبكر گويد نزد امام بوديم و عبدالله بن عجلان نيز با ما بود ، وي عرض كرد: مردي با ماست (آشنا با ماست) كه هر چه ما آن را حقّ مي شناسيم او نيز آن را حقّ مي داند (شيعه است) ؛ امّا گفته مي شود كه فرزند زناست. امام به من (ابوبكر) فرمود: تو چه مي گويي؟ گفتم : درباره ي او چنين گفته مي شود. پس امام فرمودند: اگر اين شخص چنان باشد كه گفتيد در جهنّم خانه اي از صَدر براي او ساخته مي شود كه آتش جهنّم را از او بر مي گرداند و روزي اش را به وي عطا مي كنند.»
(بحارالأنوار ج 5 ، ص 287)

4- برخی از انسانها هستند که اصلا دستشان و اعمال و تفکرشان به گناه نمیرود و اگر هم اینچنین شود با عذاب وجدان بسیار زیادی روبرو میشوند به طوریکه خواسته یا ناخواسته از اون کار فاصله میگیرند و برخی از آدمها هم مال حرام بهشون میسازه و روز به روز فربه تر میشن .

و اما سوال من ...
من با توجه به چیزهایی که دیدم به این اعتقاد رسیدم ... که سرنوشت و جایگاه ما مشخص شده هست ... هر کدوم از ما انسانها با اینکه انسان هستیم ... دارای درجه ای متفاوت از خلقت هستیم ... همانطور که در درون دنیا کسی ممکن هست حرامزاده بشه ... کسی پیغمبر بشه ... و انسانها از این صرف با هم تفاوت دارند ...( آن هم در زمان خلقت ) چرا !!! چون خدا دلش خواسته ... چون خدا دوست داشته درخت سیب داشته باشه و درخت سکویا داشته باشه ... و بوته هندوانه داشته باشه ...

پس بنابراین هر کسی نمیتونه با دعا و راز و نیاز و بندگی کردن به نهایت وجودی انسانیت برسه ... چون ممکن هست در سرنوشتی که برای اون تعیین شده چنین جایگاهی نوشته نشده باشه ... و هر چقدر هم که شخص عبادت کنه نتونه به نهایت درجه انسانی دیگر برسه ...

میخواستم ببینم آیا استدلال و استنتاج من درست هست یا خیر ؟؟؟

با تشکر از پاسخگوئی شما ....

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد صادق


.................................................................
و اما سوال من ...
من با توجه به چیزهایی که دیدم به این اعتقاد رسیدم ... که سرنوشت و جایگاه ما مشخص شده هست ... هر کدوم از ما انسانها با اینکه انسان هستیم ... دارای درجه ای متفاوت از خلقت هستیم ... همانطور که در درون دنیا کسی ممکن هست حرامزاده بشه ... کسی پیغمبر بشه ... و انسانها از این صرف با هم تفاوت دارند ...( آن هم در زمان خلقت ) چرا !!! چون خدا دلش خواسته ... چون خدا دوست داشته درخت سیب داشته باشه و درخت سکویا داشته باشه ... و بوته هندوانه داشته باشه ...

پس بنابراین هر کسی نمیتونه با دعا و راز و نیاز و بندگی کردن به نهایت وجودی انسانیت برسه ... چون ممکن هست در سرنوشتی که برای اون تعیین شده چنین جایگاهی نوشته نشده باشه ... و هر چقدر هم که شخص عبادت کنه نتونه به نهایت درجه انسانی دیگر برسه ...

میخواستم ببینم آیا استدلال و استنتاج من درست هست یا خیر ؟؟؟

با تشکر از پاسخگوئی شما ....

باسلام وتشکر .
البته تحلیل درجات ومیزان کمال یابی انسان به آن معنا که در کلام شما آمده موجب جبر می شود .جبر هم نا صواب است .
در این باره جای سخن بسیار است عجالتا نکته های به اختصار تقدیم می شود ولی اگر نقطه ابهامی باقی بود مجددا مطرح نماید تا پاسخ لازم ارایه شود :
در پاسخ این پرسش از سویی می توان گفت: آری، و از سویی دیگر می توان گفت: نه.
جواب آری به بحث بحث قضا و قدر الهی مربوط می شود و جواب منفی به بحث جبر مربوط می گردد.
برای روشن شدن هر دو رویکرد مثبت و منفی باید درباره قضا و قدر الهی بحث گردد تا از رهگذر آن پاسخ علمی مسئله روشن شود:
اعتقاد به قضا و قدر عمومی واین که هر حادثه‌ای و از آن جمله اعمال و افعال بشر به قضا و قدر الهی است، مستلزم جبر نیست و موجب آن نمی‌شود که انسان تصور کند زندگی آدمی سناریویی از پیش نوشته شده است، زیرا اعتقاد به قضا و قدر آن گاه مستلزم جبر است که بشر و ارادة او را موثر در کار ندانیم و قضا و قدر را جانشین قوه و نیروی ارادة بشر بدانیم، در حالی که قضا و قدر الهی چیزی جز سرچشمه گرفتن نظام سببی و مسببی جهان از علم و ارادة الهی نیست.
سرنوشت هر کسی در زندگی او با علل و مقدمه خود بستگی دارد. اگر مقصود از سرنوشت و سناریویی از پیش تعیین شده، انکار اسباب و مسببات و از آن جمله قوه و نیرو و اراده و اختیار بشر است ،چنین قضا و قدر و سرنوشتی وجود ندارد و نمی‌تواند وجود داشته باشد. اگر مقصود از سرنوشت و آنچه در پرسش به نام «سناریویی از پیش نوشته» خوانده شده، پیوند حتمیت هر حادثه در زندگی آدمی از ناحیة علل خود است، این حقیقتی مسلّم است،‌ ولی اعتقاد به این گونه سرنوشت هیچ محذور عقلی ندارد.
بشر مختار و آزاد آفریده شده؛ یعنی به او عقل و فکر و اراده داده شده است.
بشر در کارهای ارادی خود مانند یک سنگ نیست که آن را از بالا به پایین رها کرده باشند و تحت تأثیر عامل جاذبه ،به طرف زمین سقوط کند. مانند گیاه نیست که تنها یک راه محدود جلوی او هست و همین که در شرایط معین رشد و نمو قرار گرفت ،خواه ناخواه مواد غذایی را جذب و راه رشد و نمو را طی می کند .
همچنین مانند حیوان نیست که به حکم غریزه کارهایی انجام دهد.‌ بشر همیشه خود را سر چهار راه‌هایی می‌بیند و هیچ گونه اجباری ندارد که فقط یکی از آنها را انتخاب کند.سایر راه‌ها بر او بسته نیست. انتخاب یکی از آنها به نظر و فکر و اراده و مشیّت او مربوط است. یعنی طرز فکر و انتخاب اوست که راه خاصی را معین می کند. این جاست که پای شخصیت وصفات اخلاقی و روحی و سوابق تربیتی و موروثی و میزان عقل و دوراندیشی بشر به میان می آید و معلوم می شود که آیندة سعادت بخش یا شقاوت بار هر کسی تا چه اندازه مربوط است به شخصیت و صفات روحی و ملکات اخلاقی و قدرت عقلی و علمی او و بالاخره به راهی که انتخاب می کند.(1)
اگر سرنوشت انسان بر اساس قضا و قدر الهی چون سناریویی از پیش نوشته شده است، بدان معنا نیست که به کلی بی اختیار و در کارهایش مجبور باشد، بلکه اراده و اختیار انسان جزئی از قضا و قدر الهی است.

پی‌نوشت‌ها:
1. ر،ک: مرتضى مطهری، مجموعة آثار، ج 1، ص 384 ـ 387، نشر صدرا 1381.

سوال
خداوند مخلوقات را متفاوت آفریده چون لازمه خلقت تفاوت هست. این تفاوت ها در انسان‌ها هم هست، و ما انسانها با اینکه انسان هستیم دارای درجه ای متفاوت از خلقت هستیم،پس سرنوشت و جایگاه ما مشخص شده هست، یعنی در دنیا کسی ممکن هست حرامزاده بشود، کسی پیغمبر بشود، ... و انسانها از این صرف با هم تفاوت دارند، چون خداوند دلش اینطور خواسته است.
بنابراین کسی نمیتواند با دعا و راز و نیاز و بندگی کردن به نهایت وجودی انسانیت برسد، چون ممکن هست در سرنوشتی که برای اون تعیین شده چنین جایگاهی نوشته نشده باشد، و هرچقدر هم که شخص عبادت کنه نتونه به نهایت درجه انسانی دیگر برسد، همان طور که ازبرخی روایات فهمیده می‌شود زنازاده وارد بهشت نمی شود. آیا استدلال و استنتاج من درست هست یا خیر؟


پاسخ:

برای پاسخ جامع به این سوال باید به چند نکته توجه بفرمایید:

نکته اول:

اینکه تفاوت در بین موجودات وجود دارد و یکی یکی درخت شده و یکی اسب و یکی انسان و اینها، برای این نیست که خداوند دلش خواسته، این تعبیر درستی نیست، خب طبیعتا هر معلولی تابع علت است، اینطور نیست که خداوند از قبل همه را خلق کرده باشد و حالا منتظر باشد هر جای خالی که پیدا شد طبق سلیقه‌اش آنها را بفرستد، یکی را بفرستد در کالبد گاو، یکی را در کالبد گوسفند، یکی را درخت و یکی انسان، یکی فقیر و یکی ثروتمند، و...؛ بلکه روح همزمان با تکامل جسم حادث می‌شود(1)، یعنی وقتی با انعقاد نطفه و رشد، جنینی در رحم گاوی شک گرفت، نفسی متناسب با آن حادث می‌گردد؛ این حدوث در روند تکامل شکل می‌گیرد، نه اینکه خداوند خواسته تبعیض قائل شود و فلان موجود را در قالب گاو بیافریند و فلانی را در قالب سگ و دیگری را در قالب انسان! بلکه این تغییر صورت‌ها در پروسه تکامل همه موجودات اتفاق می افتد. بنابراین همانطور که فرزند در خصوصیات جسمانی تابع پدر و مادر است، در خصوصیات روحانی خویش نیز از آنها تأثیر می پذیرد.

نکته دوم:
اینکه سرنوشت ما تعیین شده و ما کاره ای نیستیم هم منطقی نیست، چرا که:

اولا:
اگرچه خداوند از ازل به همه چیز علم دارد و سرنوشت ما برای خداوند روشن است، اما علم الهی غیر از تحقق خارجی است، خداوند علم دارد که ما چه مسیری را طی خواهیم کرد، نه اینکه چون علم دارد ما حتما آن مسیر را باید طی کنیم، این دو با هم فرق دارد، مثل معلمی که می‌داند شاگردش با این نحوه درس خواند پایان سال نمره نخواهد اورد، خب اگرچه معلم علم دارد اما این علم معلم علت سقوط نیست، این رفتار خود فرد است که عامل سقوط است. یا مثل پزشکی که به بیمارش می گوید شما یک سال دیر بیشتر زنده نیستی، آیا این علم پزشک موجب مرگ بیمار می‌شود یا بیماری او؟!!
در یک قاعده علم به علت موجب علم به معلول می‌شود،(2) مانند مثالی که در خصوص پزشک و معلم زدم که با علم به علت حوادث، آنها را پیشگویی می‌کنند، و خداوند چون علت ماست، علم محیط به معلولاتش که ما هستیم دارد، لذا به خاطر شناخت عمیقی که نسبت به ما دارد می‌داند هر انسانی چه مسیری خواهد رفت، یعنی علم به انتخاب آگاهانه و از روی اختیار ما دارد.
ثانیا: اما اگر بگویید انسان اختیار برای انجام و ترک ندارد، این هم که منطقی نیست، اختیار یک امر وجدانی است و هر کسی می‌فهمد که قدرت انجام و ترک را دارد.

نکته سوم:

در اینکه ظرفیت انسان‌ها متفاوت است شکی وجود ندارد، اما این قاعده مند و ضابطه مند است، این‌طور نیست که خداوند بدون دلیل برخی را بر برخی دیگر برتری بدهد. بلکه نوع رفتار پدر ومادر، مراقبت های دوران بارداری، حلال زادگی و... نقش دارند؛ اما در هر صورت این تفاوت‌ها بی عدالتی محسوب نمی‌شوند چرا که عدالت در جایی نقض می شود که از حق یک نفر بگیرند و به دیگری بدهند، جلو انداختن یک نفر در صف نانوایی یعنی عقب انداختن دیگران؛ اما در بخشش‌های خدا اینگونه نیست، کسی حقی به گردن خدا ندارد، و خداوند هر چه که به هر کسی داده است از لطف و عنایت خودش بوده است، هما‌طور که اگر دو فقیر به درب خانه شما بیایند و به یکی 5000 تومان، و به دیگری 10000 تومان بدهید بی عدالتی نکرده‌اید، و اگر این تفاوت قائل شدن شما تابع یک دلیل منطقی و ضابطه‌مند باشد، کار خلاف حکمت هم مرتکب نشده‌اید.

نکته چهارم:

اما در مورد روایاتی که بر عدم ورود انسان زنا زاده به بهشت دلالت میکنند، مثل فرمایش نقل شده از امام صادق(ع):
«اگر بنا بود يكى از كسانى كه از راه زنا به دنيا آمده است، رهايى يابد، گردشگر بنى اسرائيل نجات مى‏ يافت. از حضرت پرسيدند: گردشگر بنى اسرائيل كيست؟! فرمودند: عابدى بود (زنا زاده) كه به او گفته بودند: زنا زاده هرگز پاك نمى ‏شود و عبادتهاى او پذيرفته نيست. او چون اين مطلب را شنيد از شهر بيرون رفت و سر به كوه و بيابان گذاشت و مرتباً تكرار مى ‏كرد: گناه من چيست؟(3)

و در روایت دیگری يكي از اصحاب امام صادق (ع) به نام ابوبكر گويد نزد امام بوديم و عبدالله بن عجلان نيز با ما بود، وي عرض كرد: مردي با ماست (آشنا با ماست) كه هر چه ما آن را حقّ مي شناسيم او نيز آن را حقّ مي داند (شيعه است) ؛ امّا گفته مي شود كه فرزند زناست. امام به من (ابوبكر) فرمود: تو چه مي گويي؟ گفتم : درباره ي او چنين گفته مي شود. پس امام فرمودند: اگر اين شخص چنان باشد كه گفتيد در جهنّم خانه اي از صَدر براي او ساخته مي شود كه آتش جهنّم را از او بر مي گرداند و روزي اش را به وي عطا مي كنند.

باید عرض کنم روایت اول علاوه بر اینکه یک خبر واحد است،دو مشکل سندی هم دارد، اول اینکه «احمد بن عابد» که در سند آمده مجهول و ناشناخته است، و در مورد توثیق ابی خدیجه هم اختلاف نظر وجود دارد، شیخ طوسی(ره)، وی را ضعیف می داند.(4)
روایت دوم هم خبر واحدی است که فقط در محاسن برقی(5) آمده و علامه مجلسی در بحار، و شیخ حر عاملی در فصول المهمه از وی نقل کرده‌اند، علاوه بر اینکه باز در خصوص وثاقت ابی بکر حضرمی اختلاف نظر وجود دارد.

نکته پنجم:

نکته پایانی این است که برای قضاوت درست باید مجموعه قرائن را یک جا و در کنار هم دید، نمی‌توان نظریه اسلام را با یکی، دو روایت اخذ کرد، بلکه تصریح آیاتی که می‌فرمایند:

خداوند انسان را در برابر آنچه که از توان او خارج است تکلیف نمی‌کند:

لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها لَها ما كَسَبَتْ وَ عَلَيْها مَا اكْتَسَبَت»؛ خداوند هيچ كس را، جز به اندازه ي توانايي وجوديش ، تكليف نمى‏ كند.(6)

بار گناه کسی را دیگری بر دوش نمی‌کشد:

«أَلاَّ تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى»؛ آگاه باشید كه هيچ كس بار گناه ديگرى را بر دوش نمی‌کشد.(7)

هر کسی نتیجه رفتار خوب و بد خویش را می‌بیند:

«مَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ لا يُظْلَمُونَ نَقيراً» هر كه از مرد و زن كارهاى شايسته كند در حالى كه مؤمن باشد آنها داخل بهشت مى‏شوند و ذره‏اى به آنها ستم نمى‏رود.(8)
«فَمَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلا كُفْرانَ لِسَعْيِهِ وَ إِنَّا لَهُ كاتِبُون‏»؛ پس هر كه كارهاى شايسته انجام دهد و مؤمن باشد، سعى او ناسپاسى نخواهد شد، و ما نويسنده‏ى اعمال او هستيم‏.(9)
« فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَه‏* وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَه‏» پس هر كه به اندازه‏ى ذره‏اى خوبى كند آن را ببيند و هر كه به اندازه‏ى ذره‏اى بدى كند آن را ببيند.(10)
«وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى* وَ أَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرى* ثُمَّ يُجْزاهُ الْجَزاءَ الْأَوْفى»؛ براى انسان جز آنچه تلاش كرده نيست * و حتما كوشش او به زودى ديده خواهد شد* سپس به او جزاى كافى داده خواهد شد (11)

و هر کسی در راه خدا تلاش کند هدایت می‌شود:

«وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا»؛ و کسانی که در راه ما تلاش کنند آنها را به راه‌های خود هدایت می‌کنیم. (12)

‏و تصریح امام صادق(ع) بر اینکه:

«إِنَّ وَلَدَ الزِّنَا يُسْتَعْمَلُ إِنْ عَمِلَ خَيْراً جُزِيَ بِهِ وَ إِنْ عَمِلَ شَرّاً جُزِيَ بِهِ»؛ به درستی که زنازاده اگر عمل نیک انجام دهد پاداش داده شود، و اگر عمل بد مرتکب شود مجازات می‌شود. (13)

جمع بندی و نتیجه:

طبقآنچه که گذشت مدلول ظاهری روایاتی که به آن اشاره کردید را نمی توان پذیرفته و مبنایی جهت کشف حقیقت قرار داد، چراکه اولا خبر واحد هستند، ثانیا ضعیف هستند، و ثالثا معارض فراوان دارند.

طبق آنچه که گذشت مدلول ظاهری دو روایتی که به ان اشاره کرده اید را نمی توان به پذیرفته و مبنایی جهت کشف حقیقت قرار داد، چرا که اولا خبر واحد است، ثانیا ضعیف است، و ثالثا معارض فراوان دارد.
تصریح آیات بر این است که هر انسانی توان سعادت را دارد و بار گناه دیگری را بر دوش نمی‌کشد، و نمی‌توان به خاطر ظهور اخبار آحاد، دست از این تصریح برداشت.
البته برخی در مقام جمع بین احادیث گفته‌اند منظور از این دو روایت و سایر روایات مشابه این است که شخص زنا زاده میلی به مسیر درست نداشته و طالب انحراف است، به همین خاطر وارد جهنم میشود، یعنی زنازادگان به خاطر سوء رفتار خودشان هستند که وارد جهنم می‌شوند، نه اینکه صرفا به خاطر زنا زاده بودنشان وارد جهنم شوند.(14)
__________________________
1. ملاصدرا، شواهد الربوبیه، صص95و 221.
2. سبحانی، جعفر، الالهیات، 1412ق، قم، ج1، ص114.
3. صدوق، محمد بن علی، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص264.
4. الفهرست طوسی، ص226، نرم افزار درایة النور.
5. برقى، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، ج1، ص149.
6. بقره:2/286.
7. نجم:53/38.
8. نساء:4/124.
9. انبیا:21/94.
10. زلزال:99/7و8.
11. نجم:53/39-41.
12. عنکبوت:29/69.
13. کلینی، محمد، الکافی، ج8، ص238.
14. المحاسن برقی، حاشیه جلال الدین محدث بر محاسن، ج1، ص109.

موضوع قفل شده است