جمع بندی حق یا مصلحت؟

تب‌های اولیه

14 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
حق یا مصلحت؟

حق بالاتر است یا مصلحت؟

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد مشکور

aAa71;553156 نوشت:
حق بالاتر است یا مصلحت؟

سلام و ادب و تشکر از روح پاسخگویی شما :Gol:

پیش از ورود به پاسخ گفتنی است: اگر با کمی توضیح بیشتر و خصوصاً مصداقی کردن آن، جهت سؤالتان را دقیق تر مشخص می کردید شاید پاسخ، بصورت تخصصی تر در همان بُعد مورد نظر پیگیری می شد. زیرا مسأله ی "حق و مصلحت" از جهتی با احکام از جهتی با اخلاق و از طرفی با مباحث کلامی و اعتقادی مرتبط است.

با این وجود، ناگزیر از پاسخ سؤال شما بطور کلی و اجمالی هستیم، در این خصوص چند نکته حائز اهمیت است:

اولاً: مصلحت، خود نوعی حق فردی و یا اجتماعی است و در تعارض با حق نیست که بحث تقدم و یا تأخر پیش آید. باید بدانیم در حقیقت،«حق» همان «مصلحت» است و «مصلحت» نیز همان «حق» است.

ثانیاً: این ارتباط و همراهی امری بدیهی است. چگونه حقی قابل تصور است که ممکن است به مصلحت فرد و جامعه نباشد و یا چه امری هست که به مصلحت فرد و جامعه باشد درحالیکه حق نباشد؟ پس، در واقع، این تفکیک، معنا و مفهوم مبنایی ندارد. البته، اگر حق اولیه‌ای وجود داشته باشد و مصلحت، صرف نظر از آن حق باشد، این مصلحت، حق ثانویه‌ای را ایجاد می‌کند که بر حق اولیه مقدم است. نه اینکه نافی حق اولیه باشد. به بیان دیگر، هم حق دارای مصلحت است و هم هر مصلحتی نوعی حق است، امّا باید دید مصلحت کدام بیشتر است تا آن‌را مقدم نمود. به عنوان نمونه باید گفت: راست گفتن حق است، امّا اگر زمانی این راست گفتن موجب گرفتن جان مظلومی شود، مصلحت اقتضا می‌کند که راست گفته نشود که رعایت این مصلحت، خود نوعی از حق است. در این‌جا باید دید مصلحت کدام بیشتر است و همان مراعات شود. روشن است که در این مثال مصلحت حفظ جان یک نفر، بر مصلحت راست گفتن مقدم است.

ثالثاً: عمل به مصلحت یعنی همان عمل صالح. چقدر در قرآن کریم به «عمل صالح» تأکید شده است و چقدر از مقام و جایگاه «صالحین» تعریف شده، چرا که تکامل انسان و جامعه مرهون «ایمان و عمل صالح» است. وظیفه مؤمن پس از ایمان به خداوند متعال و اصول اعتقادی‌اش، عمل به مصلحت است، لذا همیشه ایمان و عمل صالح مثل روح و بدن برای انسان زنده، در کنار یک دیگر بیان شده‌اند.

آفرینش نظام هستی، خلقت جهان و انسان، نزول کتب، ارسال رسل، تشریع دین و صدور دستورات هدایت بخش هم حق بوده و هم مصلحت الهی چنین اقتضاء می کرده، همچنین رفتار و عملکرد پیامبران الهی و ائمه معصومین (ع) هم بر اساس حق بوده و هم باقتضای مصلحت، فلذا تعارضی بین ایندو نیست بلکه بسته به شرایط و اقتضاءات خاص زمانی و مکانی همپوشانی دارند.

چنانکه می بینیم اگر پیامبر اکرم (ص) در شرایطی هجرت نمودند، یا صلح حدیبیه را پذیرفتند، یا مکه را بدون هیچ جنگی فتح کردند، و اگر خانه ابوسفیان کافر و ظالم را خانه امن اعلام کردند، همه و همه بر اساس حق و مصلحت بود.

و نیز اگر می بینیم حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه‌السلام در رکاب پیامبر اکرم (ص) چنان شجاعت و رشادتی داشتند و در شرایطی شمشیر غلاف کرده و حتی مقابل ظلم به خویش و همسرشان و غصب حق ولایت 25 سال سکوت اختیار نمودند و حتی به رغم آن که حاکمیت خلفا را بر حق نمی دانستند برای رتق و فتق بهتر امور جامعه اسلامی و مسلمین به آنها مشورت می دادند، و اگر می بینیم در جنگ‌های "صفین، جمل و نهروان" دوباره آن شمشیر را بیرون کشیدند، همه عین حق و عین مصلحت اسلام و مسلمین بود. و سایر معصومین (ع) نیز همین‌طور.

در پایان لازم بذکر است: آن مصلحتی که مذموم و ناپسند است، رفتارهای فرصت‌طلیانه با سمت و سوی منافع شخصی و نفسانی است که به دروغ نامش را «مصلحت» گذاشته‌اند. چرا که نه به مصلحت شخص است و نه به مصلحت جامعه؛ نه این که اصل «مصلحت اندیشی»، «مصلحت بینی» و «عمل به مصلحت» بد و مذموم باشد، بلکه ایجاب عقل، ایمان و شعور این است که انسان، مصلحت را بر اساس مبانی "عقل و شرع" درست تشخیص داده و بر همان اساس به مصلحت عمل نماید. این رویکرد عین حق است و اختلافی بین آندو نیست.

امیدواریم این توضیح اجمالی فتح بابی باشد برای سؤالات موردی و مصداقی تر شما عزیز ...:Gol:

موفق باشید ...:Gol:

[b]content[/b]

مشکور;554947 نوشت:
اولاً: مصلحت، خود نوعی حق فردی و یا اجتماعی است و در تعارض با حق نیست که بحث تقدم و یا تأخر پیش آید

سلام مطالبتون کاملا منطقیه ولی دلایل قرآنی رواییش رو هم میشه بگید.

یک مثال میزنم تا منظورمو بفهمید البته یک مثاله برای فهم بهتر. دوستی نداشتن دختر و پسر باعث میشه یک حق معین که گفتید در دین انجام بشه حالا اگه یه خانمی بدونه یه جایی اگه با یه پسر دوست نشه تاثیر خیلی مخربی تو ذهن اون پسر بذاره و پسر از دین بدش بیاد و شاید تا آخر عمرش با دین میونه خوبی نداشته باشه ولی اگه باهاش دوست بشه اون تاثیر بد و فراری شدن از دین رو برای پسر نداره. حالا تاثیرش قابل پیشبینیه دوست شدن دو نفر که همو دوست دارن و یا فراری شدن یک نفر از دین که مصلحت بالاتر داره.
یعنی نه حایی که جفتش به عنوان حق تو دین اشاره شده باشه مثل اینکه اگه نامحرمی داشت غرق میشد واجبه لمسش کرد و نجاتش داد.
اینطوری که خب مصلحت نیست هردوش در دین اشاره شده، جاهایی که اشاره نشده منظورمه. همه جا قابل استفاده است. اگه نه بایستی ضوابط دقیق داشته باشه که اگه بلد هستید ممنون میشم بگید.

*شاکر*;554963 نوشت:
سلام مطالبتون کاملا منطقیه ولی دلایل قرآنی رواییش رو هم میشه بگید.

سلام علیکم

در حقیقت، مصلحت اندیشی از لحاظ معنایی رابطه ای وثیق و ناگسستنی با "تعقل و خردورزی" و "تفقه در دین" دارد زیرا بوسیله این دو روش است که انسان می تواند مصالح امور و زندگی خود را بشناسد. بدلیل اهمیت مسأله شناخت و آگاهی که بخش مهمی از آن را شناخت مصالح امور تشکیل می دهد وقتی به آیات نورانی قرآن و روایات مراجعه می کنیم توجه دادن به امر مصلحت(تفکر و تعقل) را به شیوه های زیر می بینیم:

اول:در بسياري از آيات، قرآن همگان را به تعقل يا تفكر يا تذكر دعوت نموده است:

"ان في ذلك لآيات لقوم يتفكرون" (1) قطعاً در اين [امور] براى مردمى كه تفكر مى‏ كنند نشانه‏ هايى وجود دارد.

گاهي تعبير را چنين مي فرمايد: "كذلك يبين الله لكم الايات لعلكم تتفكرون(2) اين گونه خداوند آياتش را براي شما بيان مي كند شايد انديشه كنيد.

و از اين قبيل آيات در قرآن فراوان است مانند دعوت به فقه (فهم) يا نكوهش افرادي كه فكر خود را به كار نمي اندازند كه در 46 آيه از قرآن وارد شده است. در اين مورد همين بس كه قرآن يكي از صفات دوزخيان را نداشتن تفكر و تعقل ذكر كرده آنجا كه مي فرمايد: و قالوا لو كنا نسمع أو نعقل ما كنا في أصحاب السعير (3)؛ و [دوزخیان] مى‏ گويند: «اگر ما گوش شنوا داشتيم يا تعقّل مى‏ كرديم، در ميان دوزخيان نبوديم!»

دوم: در برخی آیات قرآن صریحا مصلحت بشری را بیان می کند نظیر آیات زیر:

الف_ کُتِبَ عَلَيْکُمُ الْقِتالُ وَ هُوَ کُرْهٌ لَکُمْ وَ عَسى‏ أَنْ تَکْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَکُمْ وَ عَسى‏ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ(4) جهاد در راه خدا ، بر شما مقرّر شد در حالی که برایتان ناخوشایند است. چه بسا چیزی را خوش نداشته باشید ، حال آن که خیرِ شما در آن است. و یا چیزی را دوست داشته باشید ، حال آنکه شرِّ شما در آن است. و خدا می داند ، و شما نمی دانید.

در آیه فوق خداوند حق جهاد را بعنوان مصلحت جامعه مومنان فرض می کند و ریشه مصلحت را در حقیقت، عمل به دستورات حق الهی می داند. بعبارتی بسیاری از مصلحت اندیشی های غیر واقعی بشر که عاری از مبنای دینی و متأثر از عقل مادی بوده و مبتنی بر سودجویی و خواهش های نفسانی است را مفسده و شر شمرده و در پایان، خدا را بعنوان بهترین خیرخواه و مصلحت اندیش امور معرفی می کند.

ب_ در برخی آیات، به رعايت پرهيزگاري و اخلاق نيكو، انجام اعمال صالح و ترك گناهان‌ توصیه می کند. چنان‌كه مي‌فرمايد: "وَاتَّقُواْ اللَّه‌َ وَيُعَلِّمُكُم‌ُ اللَّه‌ُ وَاللَّه‌ُ بِكُل‌ِّ شَي‌ْءٍ عَلِيم‌ٌ؛(5) از خدا بترسيد (نافرماني حكم او نكنيد) خداوند به شما تعليم مصالح امور كند و خدا به همه چيز داناست‌."

در آیه فوق، رعایت تقوا، عمل صالح و ترک گناه را عامل رسیدن به مصالح امور می شمارد و دستیابی به این مهم را نیز در گرو پیروی احکام حقه ی الهی که ثمره ی آن کسب هدایت و نور الهی است می داند.

و یا در آیات دیگری عمل به تقوا را زمینه جلب هدایت، نور فرقان، خروج از بن بست و گشایش در روزی می شمارد که همه این امور ارتباط معنایی وثیقی با مصلحت امور زندگی بشر دارند، بعبارتی انسان با اختیار کردن سبک زندگی دینی در تمام شئون زندگی گام در مسیر مصلحت حقیقی و واقعی می نهد.

ج_ در برخی آیات ضمن بیان حکم حق، توصیه به مصلحتی که دایر مدار و مرتبط با همان حق است می کند نظیر اینکه می فرماید: "وَإِن تَـعْـفـُوا وَتَـصْـفَـحُوا وَتَغـْفِـرُوا فَـإِنَّ الـلَّهَ غَـفُـورٌ رَّحـِیـمٌ (6) و اگر ببخشایید و درگذرید و بیامرزید به راستى خدا آمرزنده مهربان است."

و یا در آیه شریفه قصاص، راه عفو و بخشش را با تبدیل به دیه، باز گذاشته اینها همه حق و مصلحت هایی است که خداوند برای بشر در کتاب هدایت بیان فرموده که به نمونه هایی اشاره نمودیم.

سوم_ در روايات اسلامي به پيروي از قرآن، مسأله تفكر و انديشه ورزی(مصلحت اندیشی) در درجه اول اهميت قرار گرفته و تعبيرات بسيار گويا و جالبي در آن به چشم مي خورد كه به نمونه هايي اشاره مي كنيم:

1. جمعي در محضر پيامبر اكرم(ص) مدح و ستايش از مسلماني كردند رسول اكرم فرمودند: عقل او چگونه است؟ عرض كردند: ما از تلاش و كوشش او در عبادت و انواع كارهاي خير او سخن مي گوييم شما از عقلش سؤال مي كنيد؟ حضرت فرمود: مصيبتي كه از ناحيه حماقت احمق حاصل مي شود بدتر است از فجور فاجران و گناه بدكاران، خداوند فرداي قيامت بندگان را به مقدار عقل و خردشان بالا مي برد و بر اين اساس به قرب خداوند نائل مي گردند. (7)

2. در حديث ديگري از امام صادق(ع) نقل شده كه فرمودند: كسي كه عاقل باشد دين دارد و كسي كه دين داشته باشد وارد بهشت مي شود، بنا بر اين بهشت جاي عاقلان است. (8)

چنانکه در روایات نمونه فوق می بینیم کسی که از عقل و خرد و تفکر، این موهبت های الهی بهره گیرد در حقیقت به مصالح امور خود واقف شود و چه مصلحتی بالاتر از اینکه انسان قدر و منزلت خود بشناسد و زندگی اش را دایر مدار عمل به دستورات نورانی دین قرار دهد.

نتیجه ای که حاصل می شود اینکه مصلحت انسان، تنها در گرو اطاعت از دستورات نورانی دین و پیروی از کتاب و سنت و اهل بیت عصمت و طهارت (ع) و بکارگیری عقل سلیم با ابتناء به دستورات دین است. نه مصلحت اندیشی هایی که ریشه در خواسته های نفسانی و شیطانی آدمی دارد.

موفق باشید ...:Gol:

پاورقی________________________________________________________________-
1- رعد/3 ، زمر/42 ، جاثيه/13
2- بقره/219 و 266
3- ملک/10
4- بقره/ 216
5- بقره‌/282
6- تغابن/14
7- مجمع الببان، ج 10، ص324
8- اصول كافي، ج1، ص27

از ديد من حق من به خاطر مصلحت خيلي ضربه ها خوردم

*شاکر*;554963 نوشت:
جایی اگه با یه پسر دوست نشه تاثیر خیلی مخربی تو ذهن اون پسر بذاره و پسر از دین بدش بیاد و شاید تا آخر عمرش با دین میونه خوبی نداشته باشه ولی اگه باهاش دوست بشه اون تاثیر بد و فراری شدن از دین رو برای پسر نداره. حالا تاثیرش قابل پیشبینیه دوست شدن دو نفر که همو دوست دارن و یا فراری شدن یک نفر از دین که مصلحت بالاتر داره.
یعنی نه حایی که جفتش به عنوان حق تو دین اشاره شده باشه مثل اینکه اگه نامحرمی داشت غرق میشد واجبه لمسش کرد و نجاتش داد.
اینطوری که خب مصلحت نیست هردوش در دین اشاره شده، جاهایی که اشاره نشده منظورمه. همه جا قابل استفاده است. اگه نه بایستی ضوابط دقیق داشته باشه که اگه بلد هستید ممنون میشم بگید.

سلام علیکم

در این خصوص گفتنی است: که احکام الهی به دو قسم ثابت و متغیر تقسیم می شوند. برخی احکام الهی (حلال و حرام) جزو احکام ثابت هستند و در همه شرایط تابع مصلحت و مفسده یکسانی هستند مانند حکم قتل انسان بی گناه که حرمتش در همه شرایط یکسان است، یا حرمت ظلم و تعدی به دیگران و یا وجوب حرمت و احسان به پدر و مادر حتی اگر پدر و مادر کافر باشند.

از طرفی برخی احکام الهی متغیر و تابع شرایط زمانی و مکانی و بعبارتی نسبی اند. بعنوان مثال: اصل دروغ حرام است یعنی صداقت و راستی عین مصلحت است. اما در شرایطی که مصلحت ایجاب می کند جان بی گناهی را حفظ کنیم، حکم و مصلحت ثانویه جایگزین حکم و مصلحت اولیه شده و دروغ جایز می شود. یا ابراز و افشای حق، امری واجب است اما وقتی خطر جانی از سوی دشمنان، انسان مؤمن را تهدید می کند بر اساس اعتقادات شیعه، تقیه جایز است. همچنین غیبت، حرام است اما در شرایطی که باید ظلم و ستم حاکم ظالم برای آگاهی مردم افشا شود، اقدام به اینکار نه تنها حرام نیست بلکه واجب می شود. و یا مثالی که خود شما اشاره کردید؛ تماس با بدن نامحرم حرام است اما در شرایط خاص نجات و یا تجهیز و تدفین بدن نامحرم در صورتی که محرمی نباشد جایز است. و یا اکل میته حرام است اما برای حفظ جان بقدر ضرورت جایز است. البته در این موارد باید حد و حدود آن رعایت شود و از قدر ضرورت تجاوز نکند.

اما در خصوص موردی که شما مثال زدید یعنی رابطه و دوستی با نامحرم به این عنوان که دین جوان، حفظ شود. این مصداق طبق تقریر شما، فاقد مصلحت حقیقی است یعنی نگهداشت دین آن جوان با ارتباط با نامحرم رابطه ی حقیقی ندارد بلکه موجب اخلال در دینداری و تقوا می شود. زیرا تبعیت هوای نفس و شهوات، نه تنها ریشه در کمال انسانی ندارد بلکه از نقص و ضعف نفسانی نشأت می گیرد. بنا بر این، به هیچ عنوان نمی تواند عامل گرایش آدمی به دین شود. از اینرو حکم اولیه حرمت ارتباط با نامحرم، جزو احکام ثابت و لا یتغیر و تابع مصلحت دائمی است. و مصلحت ثانویه ای در آن مشهود نیست.

موفق باشید ...:Gol:

مسلما حق برتر است بارها شده که باگفتن حق کار درست شده و بارها شده که با گفتن مصلحت کار خراب شده است آیا اشتباه میگویم

mahdihg;559553 نوشت:
مسلما حق برتر است بارها شده که باگفتن حق کار درست شده و بارها شده که با گفتن مصلحت کار خراب شده است آیا اشتباه میگویم

سلام و ادب:Gol:

بدون شک، حق گفتن و عمل به حق، افضل است اما شارع مقدس، همو که عمل به حق را بر ما تکلیف کرده در مواردی استثناءاتی را نیز امر فرموده که به برخی مصادیق آن اشاره کردیم:

- راستگویی و صداقت کاری پسندیده است. "النجاة فی الصدق" اما آیا همه جا باید راست گفت؟ در جایی که جان بی گناهی در خطر است و یا در اصلاح ذات البین (اصلاح بین ارحام) شارع مقدس بنا به مصلحت و استثناءاً اجازه داده خلاف راستگویی عمل کنیم.

- تماس و لمس نامحرم حرام است و دستور حق، عدم تماس با نامحرم است اما در جایی که جان زنی در خطر است یا در حال غرق شدن است، یا جنازه اش نیاز به تجهیز دارد و محرمی نیست تا اقدام کند. مصلحت چه ایجاب می کند؟

- خوردن گوشت میته حرام است اما در شرایطی که خطر مرگ فرد یا افرادی را تهدید می کند شارع مقدس اجازه خوردن گوشت میته را بقدر ضرورت داده ...

اینها مواردی از عمل به مصلحت است که عین حق است. بعبارتی عمل به مصلحت هایی که از طریق شرع مقدس و یا عقل سلیم حاصل می شود عین حق است. اما مواردی که شما اشاره کردید که با انجام مصلحت کار خراب تر شده واجد مصلحت واقعی و حقیقی که مترتب بر شرع مقدس و عقل سلیم باشد نبوده بلکه نوعی منفعت طلبی بوده در لباس مصلحت. (دقت کنید)

موفق باشید ...:Gol:

aAa71;553156 نوشت:
حق بالاتر است یا مصلحت؟

سلام علیکم،
نظر شخصیمه: «مصلحت»
در اصل به نظر می‌آید که پاسخ باید «حق» باشد، اما این بخاطر این است که تشخیص مصلحت کار هر کسی نیست و تصور اشتباهی از این عبارت در ذهن‌های ما نقش بسته است ... مصلحت با منفعت فرق دارد ... مصلحت از روی ناآگاهی هم می‌شود مصداق دوستی خاله خرسه یا کسی که می‌آید ابرویی را درست کند و می‌زند چشمی را کور می‌کند ...

همانطور که استاد محترم هم فرمودند حق با مصلحت در اصل یکی است ... مصلحت‌سنجی نتیجه‌اش می‌شود عمل صالح که بعد از ایمان همواره شرط رستگاری انسان برشمرده شده است ... اما جالب است که از یک طرف داریم «علی مع الحق و الحق مع العلی» و از طرف دیگر سوره‌ی والعصر با محوریت «ایمان و عمل صالح» در شأن حضرت امیر علیه‌السلام نازل گشته است. به این ترتیب التزام به «حق» و التزام به «عمل صالح» در یک نفر جمع شده است و دلالتشان هم بر دو معنا نیست و بر یک معناست.

آنچه که تصور اشتباه در اذهان ایجاد کرده است بحث قانون‌گذاری است و حقوقی که در طول قوانین تعریف می‌شوند ... و عجیب است که مصلحت همواره اجازه داده می‌شود که بر قوانین تبصره بزند آن هم گاهی تبصره‌هایی که روح ان قانون را ظاهراً تعطیل کرده یا خلاف آن را واجب می‌کند ... بحث استثنائات قانونی شاید به نظر ضعف قانون‌گذاری به حساب بیاید ولی در اصل اینطور نیست ... اصل با محوریت مصلحت است ولی از آنجا که تشخیص مصلحت با هر کسی نیست (از یک طرف نیاز به علم و آگاهی دارد و از طرف دیگر نیاز به تقوا دارد تا منفعت مخلوط با آن نشود) در موارد عمومی‌تر مصلحت (که در حقیقت منطبق بر حق است) به صورت تعریف حقوقی قانونی تدوین می‌شوند و مواردی که مصلحت ایجاب کند که حکم تغییر کند هم خلاف آن به عنوان قوانین موقت یا تبصره یا ... وارد گود می‌شوند، اینها همچنان حق هستند ولی حقوقی موقتی یا موردی ... دیگر این یک بحث روی اصطلاحات است که به موضوع بدنه‌ی قوانین گفته شود «حقوق» و به موضوع تبصره‌های آنها گفته شود «مصالح».

با این حساب در حقیقت اصل فرقی بین «حق» و «مصلحت» نیست ... اما اینکه حقیر در پاسخ «مصلحت» را بیان کردم بر این اساس بود که توجهتان را جلب کنم به این مسأله که اساس تدوین حقوق هم مصلحت است ... صلاح در این است که اینطور رفتار شود که چنان حقوقی وضع می‌شود ... این حدیث را هم ببینید:

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]الحسن و الحسین امامان قاما أو قعدا
حسن و حسین دو امام هستند، چه در حالت ایستاده و چه نشسته (چه بجنگند و چه صلح کنند و چه بسا بسیاری تعابیر دیگر
)

یا علی

owari;559714 نوشت:
مصلحت با منفعت فرق دارد ... مصلحت از روی ناآگاهی هم می‌شود مصداق دوستی خاله خرسه یا کسی که می‌آید ابرویی را درست کند و می‌زند چشمی را کور می‌کند ...

سلام مجدد:Gol:

بله مصلحت با منفعت تفاوت دارد. مصلحت یا خود حق است یا جایگزین شایسته ی حق. اما منفعت، گاهی توأم با عمل به حق و یا مصلحت است و گاهی عامدانه و گاه از سر نادانی، حق و مصلحت زیر پا گذاشته می شود تا منفعت و سود ظاهری حاصل شود.

از اینرو منفعت طلبی ممکن است توأم با ناآگاهی و جهل باشد اما مصلحت که همان جلوه صلاح و راستی و جایگزین حق است از شائبه ی ناآگاهی مبراست. مصادیقی که شما بیان کردید نظیر دوستی خاله خرسه و ابرو درست کردنی که به کوری چشم بینجامد فاقد مصلحت طلبی واقعی است گر چه باسم مصلحت باشد.

موفق باشید ...:Gol:

owari;559714 نوشت:
با این حساب در حقیقت اصل فرقی بین «حق» و «مصلحت» نیست ... اما اینکه حقیر در پاسخ «مصلحت» را بیان کردم بر این اساس بود که توجهتان را جلب کنم به این مسأله که اساس تدوین حقوق هم مصلحت است

دقیقا، در همه جای دنیا و همه انسانها بر اساس مصلحت قوانینشون رو تعریف میکنند.
منظور اینجا اینه که مصلحتی که در دین نیومده است. نه مصالحی که در دین اومده مثل نماز خوندن و روزه گرفتن.
که کارشناس ابتدا در جواب حق یا مصلحت، گفتند در واقع مصلحت خودش نوعی حق است

مشکور;555179 نوشت:
در این خصوص گفتنی است: که احکام الهی به دو قسم ثابت و متغیر تقسیم می شوند. برخی احکام الهی (حلال و حرام) جزو احکام ثابت هستند و در همه شرایط تابع مصلحت و مفسده یکسانی هستند مانند حکم قتل انسان بی گناه که حرمتش در همه شرایط یکسان است، یا حرمت ظلم و تعدی به دیگران و یا وجوب حرمت و احسان به پدر و مادر حتی اگر پدر و مادر کافر باشند.

من متوجه نشدم، شما جواب حق یا مصلحت؟» رو گفتید مصلحت خود نوعی حق است. پس برای چی میگید مثلا حرمت قتل انسان بیگناه در همه شرایط یکسان است؟؟!! قاعدتا در همه موارد مثل این باید ببینیم مثلا قتل بیگناه چقدر بده (حق) در مقابل مصلحت و فایده ای که ازش به دست میاد چقدره (مصلحت، نوعی حق). بعد مهمتر رو انتخاب کنیم.

اشتباهه؟

*شاکر*;561960 نوشت:
من متوجه نشدم، شما جواب حق یا مصلحت؟» رو گفتید مصلحت خود نوعی حق است. پس برای چی میگید مثلا حرمت قتل انسان بیگناه در همه شرایط یکسان است؟؟!! قاعدتا در همه موارد مثل این باید ببینیم مثلا قتل بیگناه چقدر بده (حق) در مقابل مصلحت و فایده ای که ازش به دست میاد چقدره (مصلحت، نوعی حق). بعد مهمتر رو انتخاب کنیم.

اشتباهه؟


سلام و تشکر از پیگیری شما :Gol:

گفتیم که احکام الهی اعم از حلال و حرام که حکم حق را دارند همه بر اساس مصالح و مفاسدی تشریع شده اند. بنابر این مصلحت همان حق است. در بیان فوق، ما احکامی که ثابت است را مورد اشاره قرار دادیم مانند حرمت قتل نفس انسان بی گناه و حرمت ظلم و تعدی و نظائر آن، در اینگونه موارد، مصلحت ثابت است. اما در بعضی از احکام الهی، تحت شرایطی مصلحت ایجاب می کند که مصلحت ثانوی، جایگزین حق شود. مثلاً حکم اولیه حرمت دروغ است اما در مواردی که مصادیق آن پیشتر بیان شد مصلحت ثانویه جایگزین حکم اولیه می شود.

موفق باشید ...:Gol:

بنام خدا

سلام و ادب:Gol:

با تشکر از مشارکت همه عزیزان، نکاتی را در جمعبندی بحث "حق و مصلحت" یادآور می شویم:

اولا: مصلحت، خود نوعی حق فردی و یا اجتماعی است و در تعارض با حق نیست که بحث تقدم و یا تأخر پیش آید. باید بدانیم در حقیقت،«حق» همان «مصلحت» است و «مصلحت» نیز همان «حق» است.

ثانیاً: این ارتباط و همراهی امری بدیهی است. چگونه حقی قابل تصور است که ممکن است به مصلحت فرد و جامعه نباشد و یا چه امری هست که به مصلحت فرد و جامعه باشد درحالیکه حق نباشد؟ البته، اگر حق اولیه‌ای وجود داشته باشد و مصلحت، صرف نظر از آن حق باشد، این مصلحت، حق ثانویه‌ای را ایجاد می‌کند که بر حق اولیه مقدم است. نه اینکه نافی حق اولیه باشد.

ثالثا: آفرینش نظام هستی، خلقت جهان و انسان، نزول کتب، ارسال رسل، تشریع دین و صدور دستورات هدایت بخش هم حق بوده و هم مصلحت الهی چنین اقتضاء می کرده، فلذا تعارضی بین ایندو نیست.

رابعا: آن مصلحتی که مذموم و ناپسند است، رفتارهای فرصت‌طلیانه با سمت و سوی منافع شخصی و نفسانی است که به دروغ نامش را «مصلحت» گذاشته‌اند. چرا که نه به مصلحت شخص است و نه به مصلحت جامعه؛ نه این که اصل «مصلحت اندیشی»، «مصلحت بینی» و «عمل به مصلحت» بد و مذموم باشد.

خامسا: در حقیقت، مصلحت اندیشی از لحاظ معنایی رابطه ای وثیق و ناگسستنی با "تعقل و خردورزی" و "تفقه در دین" دارد زیرا بوسیله این دو روش است که انسان می تواند مصالح امور و زندگی خود را بشناسد. وقتی به آیات نورانی قرآن و روایات مراجعه می کنیم توجه دادن به امر مصلحت(تفکر و تعقل) را مشاهده می کنیم:

الف- در بسياري از آيات، قرآن، همگان را به تعقل يا تفكر يا تذكر برای فهم حق و مصلحت دعوت نموده است. (رعد/3 ، زمر/42 ، جاثيه/13 ؛ بقره/219 و 266)

ب- در برخی آیات قرآن صریحا مصلحت بشری را بیان می کند نظیر نمونه های زیر:

  1. در آیه ای خداوند حق جهاد را بعنوان مصلحت جامعه مومنان فرض می کند و ریشه مصلحت را در حقیقت، عمل به دستورات حق الهی می داند. (بقره/ 216)
  2. در برخی آیات، به رعايت پرهيزگاري و اخلاق نيكو، انجام اعمال صالح و ترك گناهان‌ توصیه می کند. چنان‌كه مي‌فرمايد: "وَاتَّقُواْ اللَّه‌َ وَيُعَلِّمُكُم‌ُ اللَّه‌ُ وَاللَّه‌ُ بِكُل‌ِّ شَي‌ْءٍ عَلِيم‌ٌ؛(بقره‌/282) از خدا بترسيد (نافرماني حكم او نكنيد) خداوند به شما تعليم مصالح امور كند و خدا به همه چيز داناست‌."
  3. در برخی آیات ضمن بیان حکم حق، توصیه به مصلحتی که دایر مدار و مرتبط با همان حق است می کند نظیر اینکه می فرماید: "وَإِن تَـعْـفـُوا وَتَـصْـفَـحُوا وَتَغـْفِـرُوا فَـإِنَّ الـلَّهَ غَـفُـورٌ رَّحـِیـمٌ (تغابن/14) و اگر ببخشایید و درگذرید و بیامرزید به راستى خدا آمرزنده مهربان است."

ج- در روايات اسلامي به پيروي از قرآن، مسأله تفكر و انديشه ورزی(مصلحت اندیشی) در درجه اول اهميت قرار گرفته و تعبيرات بسيار گويا و جالبي در آن به چشم مي خورد. (رجوع کنید به پست 5)

سادسا: احکام الهی به دو قسم ثابت و متغیر تقسیم می شوند. برخی احکام الهی در همه شرایط، تابع مصلحت و مفسده یکسانی هستند مانند حکم قتل انسان بی گناه که حرمتش در همه شرایط یکسان است، یا حرمت ظلم و تعدی به دیگران. برخی احکام الهی متغیر و تابع شرایط زمانی و مکانی و بعبارتی نسبی اند. بعنوان مثال: اصل دروغ حرام است یعنی صداقت و راستی عین حق و مصلحت است. اما در شرایطی که مصلحت ایجاب می کند جان بی گناهی را حفظ کنیم، حکم و مصلحت ثانویه جایگزین حکم و مصلحت اولیه شده و دروغ جایز می شود.

سابعا: بدون شک، حق گفتن و عمل به حق، افضل است اما شارع مقدس، همو که عمل به حق را بر ما تکلیف کرده در مواردی استثناءاتی را تحت عنوان مصلحت، امر فرموده است.(رجوع کنید به پست شماره 9)

ثامنا: مصلحت با منفعت تفاوت دارد. مصلحت یا خود حق است یا جایگزین شایسته ی حق. اما منفعت، گاهی توأم با عمل به حق و یا مصلحت است و گاهی عامدانه و گاه از سر نادانی، حق و مصلحت زیر پا گذاشته می شود تا منفعت و سود ظاهری حاصل شود.

بنابراین، احکام الهی اعم از حلال و حرام که حکم حق را دارند همه بر اساس مصالح و مفاسدی تشریع شده اند. بنابر این مصلحت همان حق است اما حکم ثانویه آن.

موفق باشید ...:Gol:

موضوع قفل شده است