ندای دلتنگی (مرثیه ای برای فراق یار)

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ندای دلتنگی (مرثیه ای برای فراق یار)

[="Georgia"][="Blue"]ای مهدی موعود...! دیری است که دل سودای نگاه بهشت آفرینت را به سر دارد.

کاش میدانستم راز سترگت در قاموس انتظار با مفتاح کدامین عمل مکشوف می گردد .

ای همیشه منتظر! در چشمه سار زلال اشکت، عکس خود را می بینم که قصه ی پر غصه ی درماندگی و افتادگیم چنان به جان رعنایت داغ فراق افکنده که گویی صاحب عزای درد مهجوریم تویی.

آری آنکه بیش از همه نوحه گر آتش فراق من است وجود نازنین توست و مرا که مدهوش غفلتکده ی سرای دنیایم کجا چشم دیدن چشمه های اشک دیدن تو باشد؟!

شمارگان عمر ناکام و حسرت بار مرا روزهای ندیدنت رقم می زند.

خسته ام از تکرار ندیدنت. خسته ام از عادت فراقت. خسته ام از خوی فراموشیت. ندیدنت حس نکردنت.

خوشا شاگردان مکتبخانه ی عشقت که کندی گذر زمان را از صحیفه ی فراقت آموختند.

آنچه اکنون بر شیشه های مه گرفته ی قلبم بر جای مانده است ردی است از سرانگشتان دلربایت که کلمه اشک الود فراق را حک نموده است.

می دانم ابرهای دلتنگی قلب شکسته ام نوید باران حضورت را می دهند .

واژه ها حق دارند که از ناتوانی توصیف بلندای کرامتت روضه عجز بخوانند و ندای بی نوایی سردهند.

چگونه می توان قیامت قامت کمالات وجود آسمانیت را به زندانی الفاظ و کلمات درآورد؟

عطر نرگسانه ی بهار نگاهت، نخ تسبیح ملائک را در هم شکسته و ایشان را به سجود بر آدم مفتخر نموده است.

ای حبیب قدوسی !غیبتم را در مکتبخانه عشقت ببخشای که هرچی بی نصیبی و حرمان است از سر غفلت و غیبت من است.

ای شمارگان اندوهت به فراخنای هجر خلائق! از سرابستان دنیای افکارم عجیب مدار که تهی از عطر مستانه ی یادت باشد، آن را که دربند تعلقات غفلتکده دنیای دون است کجا نصیبی از تفرجگاه عشق است؟ و آن را که سرگرم تبرج جاهلی مدرن است کجا لیاقت باریابی به مجلس قدسیان و الاهه ی نور مطلق است؟

در قاموس انتظار واژگان را وارونه معنا کرده اند.

آری آنکه در انتظار حقیقی است تویی نه مایی که در خواب و خور فرو رفته ایم و بدانچه داریم خو نموده ایم.

آنکه در غیبت است ماییم نه چون تویی که در پیشگاه حق، سراسر حضور و مراقبتی.

آنکه در طلب ظهور به استغاثه نشسته است تویی نه مایی که مدهوش مستی دنیاییم.

آنکه باید ظهور و قیام نماید ماییم نه چون تویی که ظهور مطلقی و قائم آل محمدی.

و در یک کلام آنکه تعجیل در فرجش دعای ملتمسانه امام غریب است ماییم نه تو...

این حقیر افتاده ی سنگین خواب را لیاقت آن نیست که چون تویی برای بیداری و هشیاریش زانوی غم بغل گیری؟

ای حقِّ جامه‌ی خلق به تن کرده! اگرچه جشن نزول اجلال حضرتتان در عرصه خاک در میانه شعبان به ارمغان آورنده بزرگترین بهجتها و شادیها است اما از آن بزرگتر سوگ ناکامی من از کسب فیض محضر انورتان است که در همین حوالی ساکنید و من از شمیم بودنتان نصیبی نداریم.

ای وحدت آفرین سرکشانه ترین امواج! کاش از اقیانوس همت والایت، نَمی، درس توحید می آموختم و در کشاکش ابتلا به مصائب از تویی سرمشق می گرفتم که دمادم در رنج خلق بودی و از گنج حق باز نماندی.

ما کنعانیانِ گرفتار آمده در خشکسالی معرفتمان، محتاج به اعجاز یوسفی چون شماییم که حاکم عزیز مصر وجودمان گشته و با تدبیر شاهانه ی خویش جوانه های ایمان و باورهای اعتقادیمان را در عصر غیبت حفظ نماید و از آفتهای هوا و هوس در امانمان دارد.

ای شاهکار خلقت! آنگاه که مناره های زمین برای فرجم دست به سوی آسمان بلند کردند دانستم که از هجر و حرمان و افتادگیم در محضر امام عشق حتی جمادات نیز به فغان آمده اند و استغاثه کرده اند و برای گشایشم چله‌ی سکوت گرفته اند.

هوای ابری باران زده ی دل شکسته ام با تلالو نور خورشید توست که جامه رنگین کمان روضه ی زهرا (سلام الله علیها) به خود می گیرد.

نورت را از من دریغ مدار تا عطای رحیمیه ات را بر جریده‌ی عالم با تماثیل موزون نغمه گر باشم.


[/][/]

آقا جان
سلام
سلام؟
دیوانه ای میخواهد از دیوانگی هایش بگوید.
آقا جان شما که میدانید ؛من دیوانه ام.پس چیزی را که میگویم نشنیده بگیرید.
اما
بگویید نمک را از سر سفره ام بردارند.
من غذا میخواهم؛ با شوری اشک روی لب هایم.

[SPOILER]آقای من.هر زمان که شما بخواهید بگویید از زنجیر دیوانگی رهایم کنند.من منتظرم .[/SPOILER]

بسم الله الرحمن ارحیم
سلام علیکم و رحمه الله و برکاته
ضمن عرض تشکر از دلنوشته بسیار زیبایی که نشانی جز
دلتنگی و هجران آنکه دلها به ظهورش چشم دوخته ندارد
کلماتی چند نیز تقدیم حضور آن دردادنه غایب از نظر می گردد
البته پیش از این در تاپیک دیگری قرار گرفته
و از حضورتان پوزش می طلبم
اما این تاپیگ مناسبت بیشتری دارد

بسم الله الرحمن الرحیم

قلم برقلب کاغذ لغزیذه و با خط خون می نگارد
امروز جمعه ایست دیگر و احساس سنگینی قلبم را به اسارت خود برده .
به دنبال بهانه ای که چرا چنین است و این غم سنگین. به اطراف نظر را می گردانی
شاید سبب بغضی محبوس در گلو را بیابی .

باز دنبال بهانه پنجره دیدگان را به دور دست آسمان و افق خونین می سپاری...
آه .... دیگر تاب نمی آوری.

آخر چه شده که تا این اندازه مردمان دیدگانت را موجی از اشگ غرقه می سازد.
ای صد آه کدامین گمشده اینگونه تو را به دلتنگی آورده که از ورای موجی از آب
باز به دنبال این که شاید، بتوانی بنگری ،بیابی و نظاره اش کنی.

لحظه لحظه و ثانیه ثانیه بر این احساس سنگینی که قلب را فشرده
و مژگان را تر و آسمان چشمان را ابری ، افزون می گردد.

آخر ای قلب چرا انقدر بهانه گیری و برای کدامین نگار اشکها بینایی ام را می ربایید؟

چه شده که بغض راه گلویم را می بندی و صدایم را در خود محبوس می داری؟

ساعتی دیگر
و نزدیک ظهر نماز را بر پاداشتند و سوز دعا راه آسمان را در پیش گرفته
وباز در پی کارها روان می گردی

ساعتی دیگر و .......باز ساعتی دیگر و .....باز بهانه و .....باز بهانه

ترا چه شده قلبت ، دیدگانت ، بغضت ، همه و همه به یکباره با دلتنگی آمیخته
و الماس دیدگانت را می بینی که دیگر تاب نیاورده و بر روی گونه ها روان می‌گردد
و.....بغض دیگر ساکت نمی ماند
و..... به هق هق می افتی ......هنوز گمشده ات باز نگشته....

کیست که اینگونه بی قرار رویش شده ای؟
کیست که چنین بغضت را به فریاد آورده؟
وکیست اویی که الماس دیدگانت را برای دیدنش برروی گونه ها رها کرده ای؟
...
....
....
....
نزدیک غروب می بینی که چشم آسمان نیز بر خون نشسته
دست بر پشت دست می کوبی و زمزمه كنان ...

الهی عظم البلاء ... و برح الخفاء....وانکشف الغطاء ....و انقطع الرجاء

.....ای وای باز نیامد......
ای افسوس و ....افسوس ...و
صدایت در بغضت گم می شود

شود آیا که بینمش او را باز .........شودم بر او اقتدا کنم به نماز
این عمر در گذر است همی ........کی شود که بینمش به دمی
آه ای چشمِ فروخفته در موج......کی شود که باشدت بر اوج

وای که هر لحظه اعمال اثیم...... میکند او را در پرده مقیم
دست از گنه بباید شست ....... دیدگان بهر توبه باید سفت
قلبها زدوده از زنگار می باید.....در حین ظهورش یگانه بودن باید

ای عزیزقلب مشتاقان یا مهدی .......ای ظهور تو باورمان یا مهدی
ما گنه کرده ایم تو ببخش.......ره به ناکجا برده ایم تو ببخش
هان ای طلوع سپیدۀ ایمانی ........تو بیا نازنین طه یا مهدی

کاش با صدای دلنواز ترنمی ..... بشنویم صوت دلربای منم مهدی

کاش دل با لیتنا می رست.......دیده بر ابا صالح ره می جست

برای حضورش در قلوبمان و روشنی دیدگان به ظهورش
و با مردمانی بر نشسته در خون دست برآسمان داریم و برخوانیم:

اللهـــــــــــم كُن لوليّك الحُجَّة بن الحَــــسَن
صَلواتُــــــــكَ عَلـــــــــــــــيه وَعَلى آبائـــــــه
في هــــــــذه السّاعة و في كُـــــــلّ سَاعَة
وَليّـــــــــاً وَحَافِظا وَقائِداً وَ ناصراً ودَليلاً وَ عَينا
حَتّى تُسـكِنَه أرضَك طَوعاًو تمتعه فيها طويلاً

به نام خدا

دلم به مستحبی خوش است که جوابش واجب است:

[="#008000"][="#00FF00"]السلام علیک یا صاحب الزمان (عج)[/][/]