پاي منبر آيت الله حق شناس

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
پاي منبر آيت الله حق شناس

بسم رب الشهدا

سلام

به نقل از وبلاگ هيئت فرهنگي ، مذهبي متوسلين به حضرت قمر العشيره


مرحوم آیت‌الله عبدالکریم حق‌شناس از اساتید اخلاق تهران در تاریخ 18 اسفند سال 1366 در مسجد «امین‌الدوله» تهران در خصوص «اهمیت نماز جماعت و دوری گزیدن از دنیاطلبی» مطالبی را ایراد ‌کردند که در ادامه بخشی از آن می‌آید:
*داستان سعید العلماء رحمة الله
وقتی که صاحب جواهر (ره) که در شرف ارتحال بود، به ایشان مراجعه کردند و عرض کردند بعد از شما مرجع کیست؟ مثلاً فرمود که: علیکم بهذا الرجل که شیخ انصاری باشد، آن‌ها چه آدم‌هایی بودند! مردم در خانه شیخ آمدند که شما را برای مرجعیت معرفی کرده‌اند!
ایشان فرمود: من یک هم مباحثه داشتم به نام سعید‌العلماء؛ من وقتی که با او مباحثه می‌کردم حس می‌کردم او از من جلوتر است! ببین آقا؛ اینها اصلاً به غیر از خدا چیزی نمی‌دیدند؛ هیچ نمی‌گفتند: «نخیر! بنده از شما بهترم!»، فرمودند: ایشان در مباحثه از من تیزتر بود! به این نشانه.
اما ایشان از نجف به مازندران آمده بود و یک قدری مشغول زراعت شده بود؛ آمدند، گفت: بله، ایشان حسن نظر دارد ولیکن ایشان آنجا در کار درس و بحث است و فعلاً من مشغول زراعتم، یک قدری از مباحثه علمی و آن حالات سابقه فاصله گرفته‌ام و شما بروید در خانه ایشان و رساله ایشان را بگیرید.
*شرح احوال حاجی اشرفی
ایشان استاد همان کسی بود که یک کاغذ برای ثامن‌الحجج(ع) نوشت و به یکی از رفقا که مشرف می‌شد، گفت: این را بینداز توی ضریح مطهر و جوابش را همانجا بگیر و بیاور!! ایشان پیش خودش فکر کرد که حاجی چه حرف‌ها می‌زند؟ کاغذ را در حرم بیندازم و جوابش را هم بگیرم بیاورم؟ چه حرف‌ها! بالاخره با تعجب رفت.
شب آخر که خواست خداحافظی بکند و دعای وداع را بخواند، دید که خدمه حرم می‌گویند: فی ‌أمان ‌الله، فی‌ أمان ‌الله که مردم حرم را خلوت کنند! اما کسی متعرض ایشان نمی‌شد، یک دفعه یادش افتاد که جواب حاجی اشرفی را باید بگیرد، این ندا آمد:

آیینه شو، جمال پری طلعتان طلب جاروب کن تو خانه سپس میهمان طلب

یعنی اول باید خانه را جاروب کرد، داداش جون! رفع موانع کرد! اگر غیبت کردی، به کسی بدهکاری داری، بدهکاری را پرداخت کن! از کسی طلبکاری داری، مهلتش بده، »إذا تَابَ الْعَبْدُ وَ لَمْ یُرْضِ الْخُصَمَاءَ فَلَیْسَ بِتَائِب؛»
نبی‌اکرم(ص) فرمودند: «اگر کسی توبه کند، ولی طلبکارها را راضی نکند، این شخص توبه نکرده است». آن شخص وقتی که آمد به در خانه تا جواب نامه‌ حاجی اشرفی را بدهد، از پشت در آقا فرمود: آئینه شو جمال پری طلعتان طلب! حالا دل ما چه جوری شده؟ ما چه جوری هستیم؟ چه کار کنیم؟
*گرفتاری‌های محبت دنیا
این را هم عرض بکنم: « قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ و َتَعَالَی یَا أَحْمَدُ لَوْ صَلَّی الْعَبْدُ صَلَاةَ أَهْلِ السَّمَاءِ و َالْأَرْضِ و َیَصُومُ صِیَامَ أَهْلِ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ و َیَطْوِی عَنِ الطَّعَامِ مِثْلَ الْمَلَائِکَةِ وَ لَبِسَ لِبَاسَ الْعَابِدِینَ ثُمَّ أَرَی فِی قَلْبِهِ مِنْ حُبِّ الدُّنْیَا ذَرَّةً أَوْ سُمْعَتِهَا أَوْ رِئَاسَتِهَا أَوْ صِیتِهَا أَوْ زِینَتِهَا لَا یُجَاوِرُنِی فِی دَارِی وَلَأَنْزِعَنَّ مِنْ قَلْبِهِ مَحَبَّتِی وَلَأُظْلِمَنَّ قَلْبَهُ حَتَّی یَنْسَانِی وَلَا أُذِیقُهُ حَلَاوَةَ مَحَبَّتِی»،
اگر بنده‌ای، هی نماز بخواند، هی روزه بگیرد، شکمش هم خالی از خوراک باشد، اما دنیا را دوست داشته باشد، در خانه من و همسایه من نخواهد بود، پس اگر ببینم در قلبش حب دنیاست؛ دنیا یعنی چه؟ دنیا یعنی همین خشت و گل‌ها؟ نه! یعنی اینکه اگر دنیا مزاحمت برای نماز اول وقت بکند، نماز را رها می‌کند! این به درد نمی‌خورد! من باید نمازم را اول وقت بخوانم.
لقمان حکیم به پسرش فرمود: «پسر عزیزم! این نماز دَیْنِ پروردگار است که در عهده تو است، زود آن را انجام بده»، فرمود: «پسر من! اگر نماز اول وقت با دنیا مزاحمت کرد، آن کسب شیطانی است، ولش کن و ببین پروردگار با تو چه معامله‌ای می‌کند«.
ثامن‌الحجج(ع) می‌فرماید: «أوَّلُ الْوَقْتِ رِضْوَانُ ‌اللهِ وأوْسَطُهُ عَفْوُ اللهِ وآخِرُهُ غُفْرانُ‌ اللهِ»؛ غفران در مقابل تقصیر است دیگر؛ اما اول وقت، رضوان خدا است.
اوّلُها جزور، یعنی اول وقت که نماز بخوانی شتر قربانی کرده‌ای، آخر وقت یک گنجشک! پس اول وقت! ثامن‌الحجج(ع) می‌فرماید: »نماز اول وقت بهتر از اموال توست، بهتر از بچه‌های توست«.
و قال(ع): مَنْ أصْلَحَ أمْرَ آخِرَتِهِ أصْلَحَ اللهُ لَهُ دُنْیَاهُ»؛ هر کس امور آخرت خود را اصلاح کند، خداوند امر دنیای او را اصلاح کند، نبی‌اکرم(ص) در جواب جبرئیل که سۆال کرد یا رسو‌ل الله چرا مغمومی؟»
فرمود: از برای اینکه من به او دو درهم دادم که زندگیش را بگذارند، ولی حالا که کار و بارش خوب شده، نماز اول وقت را ترک کرده است! قبلاً صف اول می‌نشست، ولی بعد از مدتی صف دوم، سوم، چهارم... بعد نمازش یک روز در میان، دو روز در میان شده است، جبرئیل عرض کرد: کدام حالت ایشان به نظر شما خوشایند است؟
فرمود: به جماعت بیاید، عرض کرد: یا رسو‌ل الله! آن پولی را که به او دادید بگیرید، دوباره مثل بچه آدم مسجد می‌آید و صف اول می‌نشیند