مهدی شناسی اولیای الهی
تبهای اولیه
و همچون بهایم گردند و در شهوات و لذات قائم گردند
و از شنید کلام حق نایم شوند...
شمس ایقان (امام زمان) از ظلّ و غمام بیرون آید و از مغرب خفا به مشرق ظهور آید
نقاب کفر براندازد و حجاب شرک بیاندازد و طلسمات شک برهم شکند
و نور یقین ظاهر گرداند...
تا کعبه یقین به قوت متین و قدرت امین ظاهر گردد
و کابوس گم گردد و ناموس پیدا شود، و طاغوت رود و ناسوت آید.
.. که چون بیرون آید، همه کیش ها و ملتها تغییر یابد
و به روی زمین هیچ مذهب و کیش نماند الا کیش محمد رسول الله
و خدای تعالی در روی زمین، پر کند از علم و معرفت،
تا غایتی که از ذوال نعلین و سر تازیانه خود اسرار و و معانی و حقایق بشنوند
و عبادت در خلق در آویزد و پرهیزگاری بر خلق غلبه کند.
و پای فاسقان و فاجران بلغزد،
و آن صاحب کمال، روی زمین را از فسقه و فجره پاک گرداند
و مردم راه ملکوت برگیرند و در جبروت بگشایند
و شیفته حی الذی لا یموت گردند و رحمت بر مومنان فرود آید
و همه کنفس واحده گردند،
و همچون ذوالقرنین شرق و غرب عالم بگیرد،
و چون سلیمان زبان مرغان داند و با هر کس به زبان او سخن گوید
و هفت اقلیم در تحت او درآید
و او را شمشیری باشد که بی دست، جنگ و کارزار کند...
عارف بالله سعد الدین حمویه
در وصف حضرت مهدی (ع)
ببین چون بهترین مهتران اوست
به جان سر همه پیغمبران اوست
بدان از عترت پیغمبر است او
بجز عرفان نباشد هیچ کاری
نه گنجی کز پی آن رنج یابی
چو شمسی باشد و مغرب بروجش
که روشن میشود زو جمله اجسام
که روشن میکند ارواح انسان
طلوع شمس از مغرب همین است
اگر تو خاصهای معنی نگه دار
ز روی معرفت نی از روایت
همه امری به جا آورده باشند
همه توبه کنند آن دم به یک بار
نماند هیچ بیرون آن در
که نبود هیچ کس را هیچ تقصیر
به صورت کاینچنین معنی پذیری
که باشد مرگ صورت را ضرورت
که مرگ اضطراری نیست کاری
عارف بالله شیخ محمود شبستری
خوشا وقت کسان عهد مهدی
خوشا آن کودکان مهد مهدی
الف با تا بود آن کودکان را
ز دینش مشرکان هم دین پذیرند
نماند کفر در اولاد آدم
فرو گیرد نماند کفر و عصیان
همه یکسان شود شیعی و سنی
ز علم خویشتن پیدا کند آن
براندازد ز عالم جور یکسر
از آن میماند او آن روز بر پای
رموز حکمتش گویند تٱویل
که صورتها یکی گردد به معنی
که باشد علمشان بر جهل فیروز
که یک بار دگر یابند جان را
ز نور علم او پرنور گردند
بدان عرفان به سوی حق شتابند
بتابد نور خود را سوی مغرب
نیابد هیچ توبه کودک و پیر
زهی دولت اگر بینی تمامت
عارف بالله شیخ محمود شبستری
دو چشمست آدمی را بی ضرورت
برای دیدن معنی و صورت
ز هر دو بیند آن مردی که بیناست
یکی در صورت و دیگر به معنی
به چشم معنوی بیند خدا را
ولیکن چشم معنی چشم عقبی است
نبیند آخرت را ای برادر
چو دنیا دید هم دنیا گزیند
به چشم راست چون دجال اعمی است
اگر عیسی صفت باشد روانت
چو دانا گشت عیسی حال باشد
شود از علم زنده جان نادان
یقین دان اندر این معنی شکی نیست
که نادان خر بود وز خر فروتر
ز راه علم معلومت شد این حال
بدان نامش بخوان اینت تمام است
به چشم چپ نظر او را به دنیا است
یقین دجال را در خیل باشد
چو بینی خیل او بگریز در حال
مرو پیشان که زیشان نگردی
به دنبال دف و چنگ و چغانه
که در مانی که او نیکال باشد
عارف بالله شیخ محمود شبستری
بسی گفتند از عیسی و مهدی
مجرد شو تو هم عیسای عهدی
ز مهدی گرچه روزی چند پیشی
بکش دجال خود مهدی خویشی
نمیدانی که کفر و دین چه معنی است
حقیقت کفر و دین دجال و عیسی است
به حق گویا شو از باطل خمش باش
چو عیسای نبی و دجالکش باش
چو تو عیسی جان خود ندانی
چه دانی عیسی آخرزمانی
چو تو در معرفت چون طفل مهدی
چه دانی قدر علم و مهر مهدی؟
به علم عیسوی کن چشم روشن
که تا باشد که بتوانیش دیدن
که گر در جهل خود دایم نشینی
چو مهدی پیشت آید هم نبینی
نبی را گرچه قومٌ ینظرون بود
خطاب از جهلشان لایبصرون بود
کسی کو چشم معنی و بیان دید
یقین او روی پیغمبر عیان دید
چو عمر از جهل پایان کرده باشی
ز جهل از عهد مهدی مرده باشی
برو از علم مهدی نسبتی گیر
جوانمردی کن و بشنو ازین پیر
که تا مهدی تو را مکشوف گردد
چو در آخرزمان معروف گردد
عارف بالله شیخ محمود شبستری