جمع بندی معنا و هدف دوستی - ادامه...
تبهای اولیه
سلام، روز بخیر
در تاپیک قبلی در مورد "انگیزه صحیح الهی" و "انگیزه اخروی" در دوستی ها گفتید
میخوام بدونم دقیقا چیه اون انگیزه صحیح و الهی؟
همچنین گفتید که به دوست خلیل گفته می شود بجهت رفع جاجت دوستش، فرق بین رفع نیازمندی و سوءاستفاده در دوستی چیست؟
اگر هدف در دوستی فقط رفع نیازمندی است پس این دیگه دوستی نیست و چه فرقی با خودخواهی داره؟ مثلا چرا کسی با یک فلج ویلچری و کم بضاعت دوست نمیشه؟
چه نیازی به دوستی خالصانه است وقتی با معاشرت ساده هم نیاز روحی و طبیعی انسان رفع می شود؟
همچنین توصیه شد فاکتور هایی همچون دینداری در دوستی خالصانه مدنظر قرار گرفته شود؟ از جهت دیگر گفته شده تفیش عقاید جایز نیست پس چگونه بفهمیم دوستمان دیندار است یا خیر؟
سوال ها زیاد شد، تا هرجا که صلاح میبینید جواب بدید بقیه شو تاپیک جدید میزنم.
با تشکر.
[="Georgia"][="Blue"] در تاپیک قبلی در مورد "انگیزه صحیح الهی" و "انگیزه اخروی" در دوستی ها گفتیدسلام، روز بخیر
میخوام بدونم دقیقا چیه اون انگیزه صحیح و الهی؟
با عرض سلام و ادب خدمت شما دوست گرامی
مراد از انگیزه صحیح الهی و اخروی در دوستی این است که قرب به خداوند و رضایت حق محور و اساس همه دوستی ها قرار بگیرد بدین معنی که اگر دوستی، انسان را از خداوند دور میکند منقطع گردد و اگر دوست دیگری موجب تقویت رابطه انسان با خداوند می شود مورد اهتمام واقع شود.امام علی علیه السلام فرمود: خَيرُ اِخوانِكَ مَن دَعاكَ اِلى صِدقِ المَقالِ بِصِدقِ مَقالِهِ وَ نَدَبَكَ اِلى اَفضَلِ العمالِ بِحُسنِ اَعمالِهِ؛( تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص417 ، ح9535)
بهترين برادرانت (دوستانت)، كسى است كه با راستگويى اش تو را به راستگويى دعوت كند و با اعمال نيك خود، تو را به بهترين اعمال برانگيزد.
همچنین گفتید که به دوست خلیل گفته می شود بجهت رفع جاجت دوستش، فرق بین رفع نیازمندی و سوءاستفاده در دوستی چیست؟
اگر هدف در دوستی فقط رفع نیازمندی است پس این دیگه دوستی نیست و چه فرقی با خودخواهی داره؟ مثلا چرا کسی با یک فلج ویلچری و کم بضاعت دوست نمیشه؟
رفع نیازمندی در دوستی امری متقابل است یعنی همچنان که شما با دوستتان نیازهای عاطفی و روحی و روانی و احیانا مشکلات مالی را برطرف می سازدید متقابلا موظفید در وقت احتیاج دوستتان نیازهای عاطفی و روحی و روانی و مادی وی را نیز مرتفع نمایید برخلاف سواستفاده از دوستی که یک طرفه می باشد و صرفا برای بهره برداری یک جانبه از دوست می باشد. همچنین اگر قرار بر استفاده و بهره برداری دو طرفه از دوست در میان باشد دیگر جایی برای خودخواهی در میان نخواهد بود.
چه نیازی به دوستی خالصانه است وقتی با معاشرت ساده هم نیاز روحی و طبیعی انسان رفع می شود؟
همه مقصود انسان از دوستی با افراد گوناگون صرفا برطرف کردن نیازهای روحی و طبیعی نیست بلکه همچنان که گفتم رضایت و قرب به خداوند و اطاعت از حق متعال از جمله مهمترین انگیزه های دوستی با انسانهای مومن و پرهیزگار است که باید مورد توجه قرار گیرند لذا اخلاص در دوستی نیز یکی از ملاکهای دوستی الهی است. امام علی علیه السلام یکی از انگیزه های اصلی دوستی الهی را اینچنین بیان نمودند:
قارِن اَهلَ الخَيرِ تَكُن مِنهُم وَ بايِن اَهلَ الشَّرِّ تَبِن عَنهُم(نهج البلاغه نامه 31 ،ص 402)
یعنی با خوبان معاشرت كن تا از آنان باشى و از بدان دورى كن تا از آنان نباشى.
همچنین توصیه شد فاکتور هایی همچون دینداری در دوستی خالصانه مدنظر قرار گرفته شود؟ از جهت دیگر گفته شده تفیش عقاید جایز نیست پس چگونه بفهمیم دوستمان دیندار است یا خیر؟
فهم دیندار بودن طرف مقابل و اعتقادات ایمانی وی نیازی به تفتیش عقائد و بررسی مخفیانه و پنهانی ندارد بلکه با چند روز معاشرت و حشر ونشر با وی و مشاهده اعمال و رفتارش و نیز امتحان کردن او در برخی مسائل به خوبی هویدا خواهد بود. لذا باید بین تفتیش عقائد که امری مذموم است با امتحان کردن دوست که امری ممدوح است فرق نهاد. امام علی علیه السلام فرمودند:
مَن لَم يُقَدِّم فِى اتِّخاذِ الإِخوانِ الاِعتِبارَ دَفَعَهُ الاِغتِرارُ إِلى صُحبَةِ الفُجّارِ(تصنیف غررالحکم و دررالکم ص416 ، ح9495)
یعنی هر كس در انتخاب برادران (دوستان) امتحان را مقدم ندارد، فريب خوردگى او را به مصاحبت با بدكاران مى كشاند.
[/]
خیلی خوب بود مرسی
میشه برای تشخیص دیندار بودن دوست سوال هایی مثل " نماز میخونی؟ " و... پرسید یا این هم جز مصادیق تفتیش عقاید است؟
من کسانی رو می شناسم که عباراتی مثل "انشالله" و "توکل به خدا" و ... ورد زبانشونه ولی دیندار نیستند
و کسایی هم میشناسم که ظاهرشون اصلا به دیندارها نمیخوره ولی واقعا باایمان هستند
در مورد تشخیص و امتحان میشه یه مقدار بیشتر توضیح بدید و اینکه چگونه در روند معاشرت و حشر و نشر دیندار بودن یه شخص مشخص میشه؟
دوست داشتن بر دو نوع است، از نوع عشق و از نوع محبت:
دوستی از نوع عشق را میگویند آن دوستی است که همراه با حس مالکیت است، عاشق دوست دارد تنها خودش عاشق معشوق باشد، ولی دوستی از نوع محبت بدون حس مالکیت است، یعنی در دوستی از این نوع شخص محب دوستش را دوست دارد و دوست دارد همه او را دوست بدارد. اینکه حضرت محمد صل الله علیهوآله هم حبیبالله هستند به همین معناست. این دوست داشتن هم بالاتر از خلّت است که مثلاً حضرت ابراهیم علیهالسلام خلیلالله هستند، خلت به نوعی خالی شدن از دوستی غیر است در مقال دوستی آن یک دوست، همانطور که در قضیهی پرتاب حضرت به درون آتش با منجنیق ذکر شده است.
خلاصه اینکه بالاترین و راستینترین محبت و دوستی همان حبیب بودن است. این حبّ راستای انسان را با راستای محبوب خود طراز میکند، حبیب با محبوب خود همراستا میشوند و اگر محبوب خداوند باشد حبیب تماماً خدایی میشود. اگر محبوب اهل بیت علیهمالسلام باشند هم تمسک به اهل بیت و توسل و شفاعت مطرح میشود. اگر هم محبوب اولی و دومی باشند طرف کافر میشود و اولیاء طاغوت، یخرجونهم من النور الی الظلمات.
کسی که دوستی طلب میکند همانطور که استاد فرمودند باید آن دوستی در جهتی باشد که جهتگیری شخص از راه راست منحرف نشود، یعنی انسان نباید دوست خود را از غیرمؤمنان انتخاب کند و در میان غیرمؤمنان (کافر یا مسلمان فاسق و ...) نباید حاضر شد مگر بخاطر اجباری، یا در صورت ضرورت، یا برای امر به معروف و نهی از منکر ... به طرو خاص دوستی برای امر به معروف و نهی از منکر میتواند خیلی مناسب باشد چون کار پیامبران بوده است اما مرد خود را میخواهد و بهتر است کسی که به خود اعتماد ندارد وارد این حیطه نشود. اگر کسی مؤمن نباشد بهتر است دوستی با او را در حد روابط معمول نگاه داشت و ایشان را مطابق قرآن نباید همراز و ... خود قرار داد، سلام و احوالپرسی و ... اینها آن دوستی ضرردار نیستند و بیشتر مشمول مدارا کردن با مردم به حساب خواهند آمد که از تبعات اصلی عقل بعد از ایمان به خداوند شمرده میشود، اگرچه باز شخص باید حواسش باشد که اثر زیادی از همین معاشرتها هم نپذیرد. برای مثال توصیهی زیادی است که از حضور در جمع دنیازدگان تا میشود اجتناب شود ولی مثلاً پیامبر خدا صلاللهعلیهوآله که بخاطر وظیفه و رسالتشان ناچار از حضور در جمع چنین مردمانی بودند مدام در هر شبانهروز هفتاد بار استغفار میکردند.
در مورد دوستی هم که شما قاعدتاً نمیروید جلوی مردم را بگیرید از ایشان بخواهید با شما دوست شوند که بخواهید از ایشان در مورد نماز خواندن و ... سؤال بپرسید، به هر حال باید شناختی از افراد داشته باشید که بعد تصمیم بگیرید ایشان را به دوستی انتخاب کنید. بعد هم میتوانید در این دوستی حد و حدود تعریف نمایید (برای خودتان و توسط نوع رفتارتان). کمکم که دوستتان را بهتر شناختید میتوانید حد و حدود دوستیاتان را هم کم کنید تا اینکه ان شاء الله در عید غدیری حتی بین یکدیگر صیغهی برادری بخوانید.
عالمی حدیثی نقل میکرد که یک نفر خود را جلوی امام رفیق کس دیگری معرفی میکرد. امام پرسیدند آیا اگر آن رفیق تو بدون اجازهی تو از جیب لباست مقداری پول که لازم دارد را بردارد تو ناراحت میشوی؟ آن مرد میگوید بله! امام جواب دادند که شما هنوز به شروع رفاقت هم نرسیدید. مطمئناً شما فیالبداهه نمیتوانید به کسی چنین اعتمادی کنید، پس باید اول او را بهتر بشناسید. در مورد ازدواج هم همین موضوع صادق است.
این شناخت از راههای متفاوتی حاصل میشود، یا در طول زمان در شرایط متفاوت، مثل سفر و ...، یا با آزمایش کردن دوست که به آن توصیه هم شده است. اگرچه این مربوط به بحث اعتقادی شاید نباشد، ولی در بخش رفتاری میشود دوست را خوشحال و ناراحت و راضی و عصبانی کرد و دید در شرایط متفاوت عکسالعملهایش چطور است ...
در مورد دوستی هم که شما قاعدتاً نمیروید جلوی مردم را بگیرید از ایشان بخواهید با شما دوست شوند که بخواهید از ایشان در مورد نماز خواندن و ... سؤال بپرسید، به هر حال باید شناختی از افراد داشته باشید که بعد تصمیم بگیرید ایشان را به دوستی انتخاب کنید.
خوب شما که ابتدا از افراد شناخت پیدا می کنید و بعد آنها را به دوستی خود انتخاب می کنید، میخوام بدونم چگونه این شناخت رو پیدا می کنید بدون اینکه بقول خودتان ابتدا جلوی آنها را بگیرید؟
سلام علیکم،
مثلاً فرض کنید در یک سفر با چندین و چند نفر همسفر بودم، از میان ایشان در برخوردهایی که با دوستان داشتیم مجموعهی اعتقادی-اخلاقی-رفتاری چند نفر برایم آنقدر دلنشین بود که این تمایل برایم ایجاد شد که با ایشان دوستی کنم، آنها را زیر نظر گرفتم و برخوردهایشان را بیش از سایرین مورد تحلیل قرار میدادم و بعد باب دوستی با ایشان را باز کردم، البته نه اینکه ناگهان دوستی در حد نهایی شکل بگیرد، بلکه با رعایت یک سری حریمها و جوانب احتیاط. بعد از شکلگیری دوستی و ادامهدار شدن رابطهی دوستی در خارج از آن سفر کمکم بیشتر یکدیگر را شناختیم و هر مرحله تأیید به معنای مجاز بودن قویتر شدن پیوند دوستی میبود تا اینکه به جایی رسیدیم که متوجه شدیم حتی میتوانیم صیغهی برادری هم بین خودمان بخوانیم.
سفر فرصت مناسبی است ولی فرصتهای دیگری هم میتواند باشد که یک نفر بتواند یک شناخت ابتدایی به فرد یا افرادی پیدا کند، اگر نسبت به ایشان تمایل به دوستی پیدا کرد ابتدا ایشان را زیر نظر بگیرد بعد در موقعیتهای متفاوت رفتارها و کنشها و واکنشهای ایشان را بسنجد و با معیارهای خود مقایسه نماید، چه بسا لازم باشد که ایشان را به طور نامحسوس امتحان کند (موقعیتهایی که به طور طبیعی راحت پیش نمیآیند را خودش به وجود آورد، مثلاً کاری کند که طرف عصبانی شود یا خیلی خوشحال شود یا ناراحت و ...) و اگر معیارهای اساسی در ایشان تأیید شد یک دوستی حداقلی با ایشان ایجاد نماید که به مرور زمان اگر روند تأیید اعتقادی-اخلاقی-رفتاری ادامه داشت این پیوند دوستی قویتر گردد، مگرنه یا قطع شود و یا با احتیاط و با حفظ حریمها ادامه یابد و همراه باشد (در صورت لزوم یا امکان) با امر به معروف و نهی از منکر، مگرنه در حد مردمداری و ... که دیگر میتوان ارتباط داشت (البته نه با نامحرم، آنطور که ممکن است از این نوشتهها برداشت شود).
در مورد پیدا کردن زوج مناسب و ازدواج بدیهی است که تا حدی همین کارها لازم است ولی تا حدی هم برخی شرایط متفاوت خواهد بود که تشخیص این موارد با توجه به حریمهای اسلامی چندان مشکل نیست.
یا علی
رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : إنَّ مِن أعجَزِ العَجزِ رَجُلٌ لَقِيَ رَجُلاً فأعجَبَهُ نَحوُهُ، فلَم يَسألْهُ عَنِ اسمِهِ و نَسَبِهِ و مَوضِعِهِ .
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : از نا توان ترين نا توانها، مردى است كه به مرد ديگرى برخورَد و از رفتار او خوشش آيد و از نام و نسب و جاى او نپرسد.
دانشگاه - محل کار - سفر - گردهمآیی - همایش - مسجد - صف نانوایی و ... همه ما تجربه اش را داشتیم
1400 سال پیش هم دانشگاه و کلاس درس و گردهمایی و سفر و مسجد بوده، الان هم هست
من میخوام بدونم شما دقیقا چگونه دیندار بودن مردی رو در این موقعیت ها تشخیص دادی؟
شاید در سفر بگی وقت نماز
ولی چند نفر از ما دائم در حال سفریم؟
این سوال رو پرسیدم چون خودم با مردی به مدت چند هفته برای یک پروژه کاری معاشرت می کردم، اما آخرش هم نفهمیدم دیندار است یا خیر.
هنوز سوال من از استاد پاسخگوی محترم این است اگر از دوست یا آشنایی بپرسم "نماز میخوانی؟"، این جزء مصادیق تفتیش عقاید است؟
رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : إنَّ مِن أعجَزِ العَجزِ رَجُلٌ لَقِيَ رَجُلاً فأعجَبَهُ نَحوُهُ، فلَم يَسألْهُ عَنِ اسمِهِ و نَسَبِهِ و مَوضِعِهِ .پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : از نا توان ترين نا توانها، مردى است كه به مرد ديگرى برخورَد و از رفتار او خوشش آيد و از نام و نسب و جاى او نپرسد.
دانشگاه - محل کار - سفر - گردهمآیی - همایش - مسجد - صف نانوایی و ... همه ما تجربه اش را داشتیم
1400 سال پیش هم دانشگاه و کلاس درس و گردهمایی و سفر و مسجد بوده، الان هم هست
من میخوام بدونم شما دقیقا چگونه دیندار بودن مردی رو در این موقعیت ها تشخیص دادی؟
شاید در سفر بگی وقت نماز
ولی چند نفر از ما دائم در حال سفریم؟این سوال رو پرسیدم چون خودم با مردی به مدت چند هفته برای یک پروژه کاری معاشرت می کردم، اما آخرش هم نفهمیدم دیندار است یا خیر.
هنوز سوال من از استاد پاسخگوی محترم این است اگر از دوست یا آشنایی بپرسم "نماز میخوانی؟"، این جزء مصادیق تفتیش عقاید است؟
سلام علیکم مؤمن،
یعنی نمیشده دربارهی نماز سؤالی نکنید فقط یک جوری از این همه صحبت که با هم کردهاید یک گریزی به بحثهای اعتقادی و شرعی بزنید ببینید او چگونه با این صحبت شما برخورد میکند؟ به هر حال الکلام یجر الکلام، حرف حرف میآورد، کافی است شما یک جا اظهار نظری بکنید و عکسالعمل طرف مقابل را بسنجید، زیاد نیستند کسانی که عکسالعملشان سکوت محض باشد حتی بدون هرگونه تغییر در شکل صورت.
ان شاء الله کارشناس محترم پاسخ کامل را به شما میدهند، التماس دعا
یا علی
سلام علیکم
برای دوستی هم مثلا مثل عالم بودن یا زیبا بودن و ...نمیتوان یک حد یا خط بیان کرد.
مثلا شما با همکلاسیت روز اول فقط یک سلام و علیک دارید , هفته بعد در مسیر غذا خوری با هم 5 دقیقه صحبت می کنید , هفته بعد با هم به مسجد می روید و برمی گردید با هم سر کلاس می نشینید , حالا اگر در محوطه دانشگاه یکی از شما بپرسد فلانی کی هست ممکنه بگید دوستمه.بعد ممکنه با هم یک بازدید از نمایشگاه داشته باشید و برخی از صحبتهای خصوصیتون را با هم بزنید , حالا ایشان اگر تو این مدت رفتار یا کلامی داشته باشه که شما خوشتون نیاد ممکنه تو همون عالم دوستی بهشون مستقیم یا غیر مستقیم ناراحتی خودتون را نشان بدبد , حالا ممکنه ایشان معذرت خواهی کنه و تشکر کنه که اشتباهشو بهش گفتید یا ممکنه خود به خود و رفته رفته با دیدن موارد دیگه , طرفین زیاد راغب نباشید که با هم باشید.
این مطالب را کلی عرض کردم ع یعنی ربطی به آئین و مسلک کسی نداره و سیر طبیعی برای همه هستش و حتی اگر بین دو جنس مخالف پیش بیاد ممکنه نهایتا به ازدواج منتهی بشه.
--------------------------
ولی مورد دیگر که از سخنان شما بر می آید معیارهای دوستی از نظر اسلام هستش.
در این مورد هم به نظرم هر چه شناخت و پایبندی شما از اسلام بیشتر باشه خود به خود طبق توضیحات بالا افرادی که همکفو شما هستند جذب شما مس گردند (و بالعکس).
ولی در کل اگر بخواهیم معیار مومن بودن کسی را بدانیم :
پیامبر اکرم (ص) می فرمایند :(از نهج الفصاحه)
همانا مومن در سایه خوش اخلاقی به مقام شب زند ه داری و روزه داری دست می یابد
بنده مومن خدا بر دشمن خویش ستم نمی کند در راه دوست مرتکب گناه نمی شود امانت را ضایع نمی کند حسد نمی ورزد طعنه نمی زند لعن نمی کند به حق اعتراف میکند هرچند در موردش از او درخواست شهادت ننمایند لقبهای بد به کار نمی برد در نماز خاشع در زکات شتابنده در گرفتاری ها باوقار در آسایش گزار به آنچه دارد قانع است آنچه برای او نیست مدعی آن نمی گردد بخل او را از کار خیر باز نمی دارد با مردم می آمیزد تا چیزی یاد بگیرد با مردم سخن می گوید تا چیزی بفهمد و اگر مورد ستم و تجاوز قرار گیرد شکیبایی پیشه می کند تا خدای رحمان یاری رسان او باشد
بنده ای مومن نیست مگر اینکه از نیکی آنچه برای خود دوست می دارد برای برادر مسلمانش نیز دوست بدارد
هرکه با نام خدا از شما پناه خواست پناهش دهید و هر که با نام خدا از شما در خواست نمود عطایش دهید و هرکه شما را خواند اجابتش کنید و هرکه به شما نیکی کرد جبرانش کنید و اگر چیزی نیافتید برایش آن قدر دعا کنید که بدانید نیکی او را جبران کرده اید
هرکه به خداوند و آخرت ایمان دارد باید به همسایه اش نیکی کند و هرکه به خداوند و آخرت ایمان دارد باید مهمانش را گرامی بدارد و هرکه به خدا و آخرت ایمان دارد باید سخن خوب بگوید یا خاموش باشد
مومن شریف و بزرگوار است و فاجر فریبکار و فرومایه است
مومن زیرک باهوش و محتاط است
مومن کم خرج و کم زحمت است
مومن آسان گیر و ملایم است حتی به خاطر نرم خویی او را احمق می پندارید
مومن مانند شتر رام شده آسان گیر و ملایم است اگر کشیده شود میرود و اگر بر سنگی خوابانده شود می خوابد
مومن با شمشیر و زبانش به مبارزه می پردازد
مومن چنان است که در راه خیر هرچه درتوان دارد می کوشد و ناتوانی هایش را آرزو می کند
مومن از شنیدن سخن نیک سیر نمی گردد تا اینکه عاقبتش بهشت باشد
مومن از یک سوراخ دوبار گزیده نمی شود
سزاوار است که مومن دارای هشت ویژگی باشد : در حوادث سخت باوقار- هنگام بلا شکیبا – هنگام آسایش سپاس گزار – به روزی الهی قانع باشد – بر دشمنان ستم نکند – مزاحم دوستان نشود تنش در زحمت باشد و مردم از دست او در آسایش باشند
-----------------------------
البته نشانه های مومن از نظر معصومین ع را می توانید سرچ کنید.
-----------------------------
آزمایش دوست ----------منبع :http://barayemardom.ir/news/news_item.asp?NewsID=5458
آزمایش روحی
محبت مانند رمز«تلگراف» است، پس هرگاه در ضربان قلب نسبت به شخصی احساس محبت و دوستی کردی بدان که او نیز نسبت به تو نظیر همان حالت را در قلبش احساس میکند. اما این کار نیازمند آن است که روان و عواطف و وجدان خویش را به خوبی بشناسیم تا اشارههای غریزی را از انگیزههای راستین عاطفی باز شناسیم. در هر حال، پیوستگی میان دوستان از سنخیت و همگونی روحی آغاز میشود و قبل از آن که بدنها روحها را کشف کنند این روحها هستند که خود یکدیگر را کشف میکنند. به همین دلیل است که گاه فردی را برای نخستین بار میبینیم و گمان میکنیم که از مدتها پیش او را میشناسیم برعکس، گاه مدتهای مدیدی در جوار یک فرد زندگی میکنیم اما کمترین هماهنگی میان خود و او را احساس نمیکنیم. بنابراین آزمایش روحی نخستین وسیله آزمودن دوست است.
آزمودن هنگام نیاز
شکی نیست که دوستان «گیرنده» بسیارند اما دوستان «دهنده» اندک. اینان هستند که شایسته دوستی هستند زیرا این عده دوست انسانند نه دوست جیب او! برای شناخت هر انسانی او را گاه با نیازمندی بیازمای و ببین که آیا به نیازت بهایی میدهد یا نه؟ آیا هنگامی که نیازمندی به تو اعتنا و اهتمامی میورزد؟مردم معمولاً دو دسته هستند: کسانی که نیازهای مردم را حتیالمقدور برآورده میسازند اما حاضر نیستند در این راه فداکاری و از خود گذشتگی نشان دهند 2- کسانی که به تعبیر قرآن دیگران را بر خود ترجیح میدهند هر چند خود نیازمند باشند (سوره حشر آیه 9). البته انتظار این که افراد همیشه از نوع دوم باشند انتظاری نابجاست اما دست کم باید از دسته اول بود. اما کسانی که هنگام نیاز دست رد به سینه نیازمند بزنند چنین افرادی شایسته دوستی در زندگی نیستند.
آزمودن هنگام خشم
امام صادق(ع) میفرماید: به محبت دوستت اعتماد مکن تا آنگاه که سه بار او را به خشم در آوردی. یعنی کسانی را نمیتوان دوست انگاشت تا اینکه آن را خشمگین کرد و سخن ناپسند و زشت بر زبان نیاورد زیرا چنین دوستی تحت هیچ شرایطی دوست خود را ترک نمیکند و برای دوستی و پایهها و پیوندهای آن ارزش و احترام خاصی قائل است و آن را سست و ویران نمیکند و بسیار بخشنده و مهربان است. هر انسانی در حالت خشم ماهیت خود را بروز میدهد و چهره واقعی خود را برای دیگران آشکار میکند. گاه فردی در حالت عادی با انسان خوشرویی و خوشرفتاری میکند و سخنان محبتآمیز بر زبان میراند اما چون او را به خشم آوری حقیقت را که مدتها از تو پنهان میداشت بر زبان میآورد.امام صادق(ع) میفرماید: اگر برادرت سه بار بر تو خشمگین شد و سخن ناخوشایندی دربارهات نگفت او را برای خود بیندوز.(بحارالانوار ج 78 ص 251).
آزمودن در سختیها و مشکلات
دوست خوب کسی است که در سختیها و گرفتاریها یاریات رساند هنگامی که دیگران رهایت میکنند او در کنار تو باشد و آنگاه که دیگران تو را تکذیب میکنند او تصدیقت کند. درست آنگونه که حضرت خدیجه با پیامبر خدا(ص) بود. خدیجه دوست هنگام سختیها بود نه دوست زمان رفاه و نعمت به همین علت بود همیشه رسول خدا(ص) پیوسته از او یاد میکرد و از خداوند برایش آمرزش میخواست. امام صادق(ع) میفرماید: دوست خود را بر هنگامی که نعمت تازهای روزیت شود یا مصیبتی به تو رسد بیازمای.
آزمودن در سفر
آدمی در سفر لباس تکلف و ریا را از تن خود میکند و آن طور رفتار میکند که واقعاً میاندیشد، اینجاست که میتوانی او را به سادگی بیازمایی. اگر انسانی در حالت خشم در مسافرت و در زمان آزمودن به درهم و دینار در دوستی با تو پایداری نشان داد چنین کسی دوست خوبی است و گرنه ... نه. بنابراین انسان باید با دیده دقت و تفحص و با بصیرت و آگاهی دوستان خود را گزینش و امتحان کند و دوستیها باید صادقانه و در زمان سختیها و بعدها نیز با یکدیگر مشارکت داشته باشند و بر دوستی باید پایدار و استوار ماند.
همنشینی با دوستان تأثیر بسزایی بر خلق و خوی انسان میگذارد اگر این همنشینی چه خوب یا بد باشد تأثیر خود را میگذارد پس قبل از گزینش دوستان باید به درستی دوست خود را مورد آزمایش و امتحان قرار داد که به خصوصیات اخلاقی او واقف شویم و خود ما نیز باید این شایستگیها را از خود نشان دهیم که دیگران با ما دوستی ورزند و سعی کنیم در برابر خداوند و دوستان از امتحان سربلند بیرون آییم. پیامبر(ص) هشدار میدهد: در آخر الزمان گروهی میآیند که در ظاهر دوستند و در نهان دشمن.
[="Georgia"][="Blue"] میشه برای تشخیص دیندار بودن دوست سوال هایی مثل " نماز میخونی؟ " و... پرسید یا این هم جز مصادیق تفتیش عقاید است؟ من کسانی رو می شناسم که عباراتی مثل "انشالله" و "توکل به خدا" و ... ورد زبانشونه ولی دیندار نیستند در مورد تشخیص و امتحان میشه یه مقدار بیشتر توضیح بدید و اینکه چگونه در روند معاشرت و حشر و نشر دیندار بودن یه شخص مشخص میشه؟خیلی خوب بود مرسی
و کسایی هم میشناسم که ظاهرشون اصلا به دیندارها نمیخوره ولی واقعا باایمان هستند
برای دریافت هر خصیصه و خلقی نیازی به سوال کردن از آن از طرف مقابل نیست بلکه اخلاق اسلامی در گرو ترک سوال و ترک تفتیش از عقائد اشخاص است اما برای دوست اختیار کردن بدون اینکه بخواهید صرحتا سوال از نماز خواندن یا نخواندن وی نمایید سعی کنید در مواقع گوناگون اهتمام طرف مقابل نسبت به ضروریات دینی و ایمانی را مورد سنجش قرار دهید مثلا ملاحظه کنید که در هنگامه نماز اهتمامی برای خواندن نماز دارد یا نه و یا در پرهیز از محرمات مانند سخن چینی یا نگاه حرام و رعایت امانت و امثال آن دارای چه رویه ای می باشد.
[/]
[="Georgia"][="Blue"]جمع بندی
سوال
مراد از انگیزه صحیح و اخروی داشتن در دوستی ها چیست؟
پاسخ
مراد از انگیزه صحیح الهی و اخروی در دوستی این است که قرب به خداوند و رضایت حق محور و اساس همه دوستی ها قرار بگیرد بدین معنی که اگر دوستی، انسان را از خداوند دور می کند منقطع گردد و اگر دوست دیگری موجب تقویت رابطه انسان با خداوند می شود مورد اهتمام واقع شود.امام علی علیه السلام فرمود: خَيرُ اِخوانِكَ مَن دَعاكَ اِلى صِدقِ المَقالِ بِصِدقِ مَقالِهِ وَ نَدَبَكَ اِلى اَفضَلِ العمالِ بِحُسنِ اَعمالِهِ؛(1)
یعنی بهترين برادرانت (دوستانت)، كسى است كه با راستگويى اش تو را به راستگويى دعوت كند و با اعمال نيك خود، تو را به بهترين اعمال برانگيزد.
سوال
چه نیازی به دوستی خالصانه است وقتی با معاشرت ساده هم نیاز روحی و طبیعی انسان رفع می شود؟
پاسخ
همه مقصود انسان از دوستی با افراد گوناگون صرفا برطرف کردن نیازهای روحی و طبیعی نیست بلکه همچنان که گفتم رضایت و قرب به خداوند و اطاعت از حق متعال از جمله مهمترین انگیزه های دوستی با انسانهای مومن و پرهیزگار است که باید مورد توجه قرار گیرند لذا اخلاص در دوستی نیز یکی از ملاکهای دوستی الهی است. امام علی علیه السلام یکی از انگیزه های اصلی دوستی الهی را اینچنین بیان نمودند:
قارِن اَهلَ الخَيرِ تَكُن مِنهُم وَ بايِن اَهلَ الشَّرِّ تَبِن عَنهُم(2)
یعنی با خوبان معاشرت كن تا از آنان باشى و از بدان دورى كن تا از آنان نباشى.
پی نوشتها:
- تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص417 ، ح9535
- نهج البلاغه نامه 31 ،ص 402