جمع بندی سوال درباره سوره روم

تب‌های اولیه

28 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
سوال درباره سوره روم

با سلام
عزیزان یه سوالی ازتون دارم خواهش میکنم اگه نمیدونید جواب ندین...و اگه احساس کردید متن به زبان محاوره ای نوشته شده بگین که اصلاحش کنم...
تو سوره روم گفته شده بین ایرانیان و رومیان جنگی رخ میده و ایرانیان پیروز میشن ولی بعد رومیان ایرانیانو شکست میدن...
این اتفاق تو تاریخم هست و مستنده ,اینطوریه که 7سال بعد پیروزی ایران, رومیا شکستمون دادن...
حالا سوال من اینه..:
خدا تو قرآن گفته 7سال بعد رومیا ایرانیارو شکست میدن...یعنی خدا مشخص کرده کیا توی این جنگ هستن و چه بلایی سرشون میاد یعنی سرنوشتشون مشخص شده...یعنی خدا مشخص کرده هر کس تو هر لحظه چه کاری انجام بده تا مجموعا در طول 7سال باعث شکست ایرانیا در برابر رومیا بشه...
خوب حالا سوال اینه که: اگه ما همه چیزمون از اول مشخصه و ما مثل عروسک خیمه شب بازی هستیم پس زندگی چه معنایی داره..؟وقتی مشخصه من کی و چطور و در چه شرایطی میمیرم پس نقش اختیار من در مقابل قدرت و اراده خدا چیه..؟

با نام الله

کارشناس بحث: استاد کریم

NaKayama;502852 نوشت:
عزیزان یه سوالی ازتون دارم خواهش میکنم اگه نمیدونید جواب ندین...و اگه احساس کردید متن به زبان محاوره ای نوشته شده بگین که اصلاحش کنم...
تو سوره روم گفته شده بین ایرانیان و رومیان جنگی رخ میده و ایرانیان پیروز میشن ولی بعد رومیان ایرانیانو شکست میدن...
این اتفاق تو تاریخم هست و مستنده ,اینطوریه که 7سال بعد پیروزی ایران, رومیا شکستمون دادن...
حالا سوال من اینه..:
خدا تو قرآن گفته 7سال بعد رومیا ایرانیارو شکست میدن...یعنی خدا مشخص کرده کیا توی این جنگ هستن و چه بلایی سرشون میاد یعنی سرنوشتشون مشخص شده...یعنی خدا مشخص کرده هر کس تو هر لحظه چه کاری انجام بده تا مجموعا در طول 7سال باعث شکست ایرانیا در برابر رومیا بشه...
خوب حالا سوال اینه که: اگه ما همه چیزمون از اول مشخصه و ما مثل عروسک خیمه شب بازی هستیم پس زندگی چه معنایی داره..؟وقتی مشخصه من کی و چطور و در چه شرایطی میمیرم پس نقش اختیار من در مقابل قدرت و اراده خدا چیه..؟

با سلام وعرض ادب خدمت شما
در اصل سوال شما به اختیار انسانها وعلم خدا به اعمال انسانها بر می گردد. اما قبل زا آن در مورد مثالی که بیان کرده اید باید عرض کنم. در سوره روم هفت سال تعیین نشده است. بلکه آیت به این شکل است.
غلبت الروم، فی ادنی الارض وهم من بعد غلبهم سیغلبون، فی بضع سنین، لله الامر من قبل ومن بعد ویومئذ یفرح المومنون(روم/2-4) طبق این آیات رومیان شکست می خورند در جنگی نزدیک به دیار عرب برگزار شد وقرآن خبر می دهد که آنها بعد از این شکست به زودی پیروز خواهند شد. وکلیه امور عالم از قبل واز این به بعد به دست خداست.
اینکه خداوند از آینده وگذشته خبر دارد این دلیل بر این نمی شود که دست وپای ما بسته باشد وتوان هیچ کاری به اختیار خود را نداشته باشیم. بلکه خداوند نسبت به انسانها به اختیار آنها علم دارد که این هم به خاطر سعه وجودی باری تعالی است که می داند فلان انسان در فلان حادثه چه چیزی را انتخاب خواهد کرد. لذا این علم سلب اختیار از انسان نمی کند چون در این صورت هیچ معنی نداشت ما آدمها را به خاطر رفتارشان تشویق یا تنبیه کنیم وقتی با خواست خود این کار را انجام نمی دهد واین نشان می دهد که ما وجدانا وبا ارتکاز وجودی اختیار انسانها ومسئولیت آنها در برابر کارهایشان را قبول داریم.
همه امور عالم به دست خداست چون خالق هستی واصلی اوست وتدبیر عالم به دست او می باشد. وچیزی از تحت فرمان او خارج نیست اما همین خدا انسان را با اختیار آفریده است ومی فرماید: انا هدیناه السبیل اما شاکرا واما کفورا، ما راه را به انسن نشان می دهیم حال خود می خواهد که بنده شکر گذار باشد یا کفران نعمت کند.

سلام
منم برام سوال پیش اومد!
خداوند می داند که گذشته و آینده ما چه خواهد شد و در هر بزنگاهی چه تصمیم سرنوشت سازی خواهیم گرفت. از آنجا که علم خداوند ازلی است او زمانی که ما را نیز می آفریده می دانسته که ما چگونه خواهیم شد. پس از آن خداوند انسانها را با ظرفیت ها، رنگها و شکلهای متفاوتی می آفریند که هر کدام آینده ای معین و از پیش دانسته دارند. حال سوال اینجاست: اگر از یکسو استعدادها و شرایط محیطی و بیرونی، بر آینده و سعادت او تاثیر قطعی و دقیقی ندارند (مثال حضرت موسی در خانه فرعون و یا پسر نوح)، و از سوی دیگر با پذیرش مختار بودن انسان در انتخاب (صرفنظر از تضادی که بوجود می آید)، می توان گفت که عقل تنها نجاتگر انسان خواهد بود؟
بعبارت بهتر آیا می توان ثابت کرد که انسان ها اولین تصمیم سرنشت سازشان در شرایط یکسانی قرار می گیرند و نوع آفرینش آنها در تمایل به نیک یا بد بی تاثیر است؟ من معتقد به عدل خدا هستم و اعتقاد قلبی دام که جواب سوال بله خواهد بود اما می خواهم بدانم جواب متکلمین و فلاسفه اسلام در این زمینه چه خواهد بود.

لطفا پاسخ دهید.

یک سوال مهم و ساده, رجوع کنید به وجدانتان, آیا هر وقت شما از وقوع اتفاقی علم دارید یعنی انجام اون کار بخاطر علم شماست؟!

شما میدونی سیب رو ول کنی میخوره زمین یا نه؟ میدونی قبلت میزنه یا نه؟ اما آیا قلب شما بخاطر علم شما می زند؟ آیا سیب بخاطر علم شما می خورد زمین؟ هر منصفی می فهمد چه من جاهل باشم و چه عالم, اون کار می شود یا نمی شود. ربطی به علم من نداره.

مثال کمی خودمونی ترش, معلم میگه من میدونم فلانی آخر سال عمرا قبول شه دانشگاه سراسری, بچه قبول نشه حق داره بیاد بگه بخاطر حرف شما بود؟! کسی قبول میکنه؟!

این سوالات رو با وجدانتون در میون بذارید ببینید چه می فهمید, آیا علم الزام آور است؟

میبخشید اگه رک حرف میزنم ولی جوابتون اصلا قانع کننده نبود...فقط بازی با کلمات بود...
من میگم; خدا میدونه من این لحظه به چی فک میکنم-چیکار میکنم-بعدا چیکار میخوام بکنم-کی میمیرم و اینکه چجور میمیرم...درسته؟
خوب پس چرا من دارم زندگی میکنم..؟ منی که از همون ابتدا مشخصه عاقبتم چیه چرا بیهوده زندگی میکنم..؟ منی که مثلا مشخصه در 30سالگی بر اثر تصادف در حالی که اعتقاداتم سست شده است میمیرم و خدا میدونه در این حالت مثلا جایگاه من جهنمه چرا بمن 30سال عمر میده..؟ پس هدف من از خلق شدن و زندگی چیه..؟؟؟
چرا من شب قدر دعا میکنم خدایا سرنوشتمو عوض کن..؟خدا از همون اول همه چیو میدونه, پس این که خدایا سرنوشتمو عوض کن معنا نداره...یعنی خدا از همون اول خلقت من میدونه من در این شب قدر این حرفو میزنم و اتقافات بعدشم میدونه...پس اختیار من اینجا چه نقشی داره..؟

منظورو تونستم برسونم..؟ خواهشا جواب منطقی بدید...ممنون...

برای این سوال ساده هم جواب ندارین..؟

NaKayama;502852 نوشت:
با سلام
عزیزان یه سوالی ازتون دارم خواهش میکنم اگه نمیدونید جواب ندین...و اگه احساس کردید متن به زبان محاوره ای نوشته شده بگین که اصلاحش کنم...
تو سوره روم گفته شده بین ایرانیان و رومیان جنگی رخ میده و ایرانیان پیروز میشن ولی بعد رومیان ایرانیانو شکست میدن...
این اتفاق تو تاریخم هست و مستنده ,اینطوریه که 7سال بعد پیروزی ایران, رومیا شکستمون دادن...
حالا سوال من اینه..:
خدا تو قرآن گفته 7سال بعد رومیا ایرانیارو شکست میدن...یعنی خدا مشخص کرده کیا توی این جنگ هستن و چه بلایی سرشون میاد یعنی سرنوشتشون مشخص شده...یعنی خدا مشخص کرده هر کس تو هر لحظه چه کاری انجام بده تا مجموعا در طول 7سال باعث شکست ایرانیا در برابر رومیا بشه...
خوب حالا سوال اینه که: اگه ما همه چیزمون از اول مشخصه و ما مثل عروسک خیمه شب بازی هستیم پس زندگی چه معنایی داره..؟وقتی مشخصه من کی و چطور و در چه شرایطی میمیرم پس نقش اختیار من در مقابل قدرت و اراده خدا چیه..؟

سلام علیکم مؤمن،
سؤال شما درباره‌ی جبر و اختیار است. این بحث در سطوح متفاوتی قابل طرح است که سطوح عالی آن مجاز به بحث در عموم نیست (از اسرار شمرده شده است) اما در سطح کاربردی همین جواب‌هایی به شما داده خواهد شد که همه جا نوشته شده است:
۱. آیا منکر داشتن اختیار هستید؟ به همین میزان که داشتن اختیار برای شما واقعی است پاداش و عذاب هم به همان میزان برای شما واقعی خواهد بود ...
۲. وقتی وحدت وجود را مطالعه کنید و روی موضوع صورت خوردن کثرت از روی وحدت تفکر کنید خواهید دید که شکل‌گیری کثرت اختیار و اراده از وحدت اراده دیگر اصلاً عجیب نخواهد بود ... لا حول و لا قوة الا بالله در مقام حدت است و نه کثرت، در عالم کثرت همه‌ی ما هم مختاریم و هم اراده داریم و هم تا حدی توان به کار گیری این اراده را داریم
۳. خداوند مطابق با قرآن برای هر فردی مراقبان و محافظانی گذاشته است که ایشان را از اموری حفظ نماید، کسی که قصد گناه دارد رحمت خداوند به کمکش می‌آید و ما بین او و انجام گناه موانعی برایش پیش می‌آورد، اگر آن فرد بر انجام گناه اصرار کند این اصرار به جایی می‌رسد که خداوند او را رها می‌کند و می‌گوید هر کاری می‌خواهی بکن، نه اینطور است که خداوند خواسته باشد او گناه کند و نه اینطور است که خداوند بخواهد مانع او شود ولی نتواند و اراده‌ی گناهکار به اراده‌ی خداوند چیره شود، بلکه لا حول و لا قوة الا بالله
و البته این بحث را می‌توان ادامه داد ولی به نظر حقیر همین مقدار هم باید کفایت کند.
یا علی

alipour65;503065 نوشت:
از سوی دیگر با پذیرش مختار بودن انسان در انتخاب (صرفنظر از تضادی که بوجود می آید)، می توان گفت که عقل تنها نجاتگر انسان خواهد بود؟
بعبارت بهتر آیا می توان ثابت کرد که انسان ها اولین تصمیم سرنشت سازشان در شرایط یکسانی قرار می گیرند و نوع آفرینش آنها در تمایل به نیک یا بد بی تاثیر است؟ من معتقد به عدل خدا هستم و اعتقاد قلبی دام که جواب سوال بله خواهد بود اما می خواهم بدانم جواب متکلمین و فلاسفه اسلام در این زمینه چه خواهد بود.

بله همانطور که فرمودید محیط ودور واطراف در انسان تاثیر دارند ولی علت تامه وتاثیر گذار صرف نیستند. اما اینکه از نظر فلاسفه ومتکلمان بخواهیم بررسی کنیم باید عرض شود که آنها مبان یمختلف دارند که بنده بطور خلاصه وار اشاره می کنم.
از دیدگاه متکلمان اسلامی وشیعه چیزهایی که در سعادت انسان تاثیر دارند عبارت از عقل ووحی می باشد. وعقل بتنهایی نمی تواند انسان را به سر منزل مقصود برساند چون برخی چیزها واز جمله اصول ونحوه حرکت واعمالی که برای سعادت انسانی لازم است جزئیاتش از عهده عقل خارج است ونیاز به وحی دارد. مثل: نحوه واحکام نماز خواندن وسایر فروع دین واعمال عبادی. اما در این میان شناخت حقیقت ورسیدن به آنها توسط عقل وبراهین عقلی می باشد. ودر جمع ایندم می توانیم همان کلام امام علی در خطبه اول نهج البلاغه را بیان کنیم که انبیاء آمده اند که گنیجنه های عقلی را شکوفا کنند. پس وحی بدون عقل کرساز نخواهد بود واز طرف دیگر عقل در اثر عادت به دنیا وغبار گرفتگی کار آیی خود را ز دست می دهد که وحی وانبیاء به داد او می رسند. پس هر دوی آنها در رشد وتعالی انسان از نظر متکلمان لازم هستند که می توانید در این زمینه به کتاب کشف المراد علامه حلی مراجعه کنید وسایر کتی اعتقادی مثل آموزش عقاید استاد مصباح یزدی.
محور بحث فلاسفه نیز استدلالهای عقلی است که اشراقیون در این زمینه بیشتر الهی بودند و الهمات الهی وامدادهای الهی را در حرکت صحیح عقل موثر می دانستند ولی مشائیین بیشتر استدلال محور بودند که حکمت متعالیه بین این دو جمع کرد واز نقش وحی وشهود دینی واستدلالهای عقلی هر دو سخن گفت که باز هز دو لازم است هم شهود وهم عقل.

NaKayama;503249 نوشت:
من میگم; خدا میدونه من این لحظه به چی فک میکنم-چیکار میکنم-بعدا چیکار میخوام بکنم-کی میمیرم و اینکه چجور میمیرم...درسته؟
خوب پس چرا من دارم زندگی میکنم..؟ منی که از همون ابتدا مشخصه عاقبتم چیه چرا بیهوده زندگی میکنم..؟ منی که مثلا مشخصه در 30سالگی بر اثر تصادف در حالی که اعتقاداتم سست شده است میمیرم و خدا میدونه در این حالت مثلا جایگاه من جهنمه چرا بمن 30سال عمر میده..؟ پس هدف من از خلق شدن و زندگی چیه..؟؟؟
چرا من شب قدر دعا میکنم خدایا سرنوشتمو عوض کن..؟خدا از همون اول همه چیو میدونه, پس این که خدایا سرنوشتمو عوض کن معنا نداره...یعنی خدا از همون اول خلقت من میدونه من در این شب قدر این حرفو میزنم و اتقافات بعدشم میدونه...پس اختیار من اینجا چه نقشی داره..؟

حرف ما این است که دانستن خدا دست وپای شما را نمی بندد. خدا اگر می داند چون آفریدگار شماست وشما را خوب می شناسد می داند شما چه راهی را انتخاب خواهید کرد نه اینکه شما را مجبور کند که باید این کار را حتما انجام دهید. این مشکل شما زمانی پیش می آید که دانستن قبلی خدا که ما هم اطلاع نداریم که خدا می داند ما گمراه خواهیم شد یا سعادتمند ما را مجبور کند همانطو رکه خدا می داند عمل کنیم. علم خدا من وشما را مجبور نمی کند بلکه ما همان اختیار را داریم فقط این وسط خداوند با سعه وجودی که دارد می داند ما چه خواهیم کرد وهمانطور که دوستان مثال زدند مثل علمی که معلم با توجه به شناختش از دانش آمور می داند چه نمره ای خواهد گرفت قبولی یا مردودی ولی این علم اختیار دانش آمور را از بین نمی برد واو را مجبور نمی کند.

اول اینکه ممنون از جواباتون...
دوم اینکه من منکر اختیار نیستم...اینم نمیگم که دنیا بر اساس جبره...!
من میگم هدف از زندگی اینه که خدا بدونه ما در شرایط متفاوت چه انتخابایی میکنیم...علی رغم همه نشانه ها و راهنمایی ها راه درستو میریم یا غلطو...
سوال من اینه وقتی از همون اول مشخصه که من چجور زندگی خواهم کردو چه انتخابایی خواهم داشت چرا اصلا زندگی میکنم..؟ به محض خلق شدن میتونم برم به دادگاه عدل الهی و خدا بر اساس اینکه میدونه من قرار بوده چجور زندگی کنم و به چه آدمی تبدیل بشم منو به بهشت یا جنهم بفرسته...
خدا کسی نیست که کار عبث انجام بده...اما اینجا با این دلایل خلقت کاری عبثی شمرده میشه...ما میدونیم اینطوری نیست, اما باید یه جواب قانع کننده براش داشته باشیم...
همه مفسر دین یا مجتهد نیستن که تا کم آوردیم بگیم این مبحث از 600باب قابل بررسی است که شما متوجه نخواهی شد..!قرآن و اسلام زبان ساده ای داره وگرنه اعراب جاهل اون زمان که عموما چیزی از منطق حالیشون نبود به دین اسلام جذب نمیشدن...اسلام اینقدر ساده و زیبا بوده که اونارم به خودش جلب کرده برا این سوالات خیلی ساده هم جوابای ساده ای باید باشه...
من در این زمینه مطالعه داشتم,اما نه در حد شما, نه حتی 1%شما...پس خواهشا شما جواب ساده ای به من بدید...
اینم میدونم که خدا به خاطر علمش میدونه ما چیکار خواهیم کرد و هیچ اجباری روی ما نیست...سوال من با قبول هر دو این موارد درباره هدف خلقت مطرح شده..؟

NaKayama;503713 نوشت:
اول اینکه ممنون از جواباتون...
دوم اینکه من منکر اختیار نیستم...اینم نمیگم که دنیا بر اساس جبره...!
من میگم هدف از زندگی اینه که خدا بدونه ما در شرایط متفاوت چه انتخابایی میکنیم...علی رغم همه نشانه ها و راهنمایی ها راه درستو میریم یا غلطو...
سوال من اینه وقتی از همون اول مشخصه که من چجور زندگی خواهم کردو چه انتخابایی خواهم داشت چرا اصلا زندگی میکنم..؟ به محض خلق شدن میتونم برم به دادگاه عدل الهی و خدا بر اساس اینکه میدونه من قرار بوده چجور زندگی کنم و به چه آدمی تبدیل بشم منو به بهشت یا جنهم بفرسته...
خدا کسی نیست که کار عبث انجام بده...اما اینجا با این دلایل خلقت کاری عبثی شمرده میشه...ما میدونیم اینطوری نیست, اما باید یه جواب قانع کننده براش داشته باشیم...
همه مفسر دین یا مجتهد نیستن که تا کم آوردیم بگیم این مبحث از 600باب قابل بررسی است که شما متوجه نخواهی شد..!قرآن و اسلام زبان ساده ای داره وگرنه اعراب جاهل اون زمان که عموما چیزی از منطق حالیشون نبود به دین اسلام جذب نمیشدن...اسلام اینقدر ساده و زیبا بوده که اونارم به خودش جلب کرده برا این سوالات خیلی ساده هم جوابای ساده ای باید باشه...
من در این زمینه مطالعه داشتم,اما نه در حد شما, نه حتی 1%شما...پس خواهشا شما جواب ساده ای به من بدید...
اینم میدونم که خدا به خاطر علمش میدونه ما چیکار خواهیم کرد و هیچ اجباری روی ما نیست...سوال من با قبول هر دو این موارد درباره هدف خلقت مطرح شده..؟

سلام علیکم مؤمن،
مطمئن نیستم منظورتان را درست متوجه شده باشم ولی اگر گمان می‌کنید خداوند ما را در آزمایش‌ها قرار می‌دهد که خودش متوجه شود ما چه انتخاب می‌کنیم و بعد بر اساس آن به ما پاداش یا جزا بدهد نه اینطور نیست. مثلاً این آیه را در نظر بگیرید:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَيَبْلُوَنَّكُمُ اللَّـهُ بِشَيْءٍ مِّنَ الصَّيْدِ تَنَالُهُ أَيْدِيكُمْ وَرِ‌مَاحُكُمْ لِيَعْلَمَ اللَّـهُ مَن يَخَافُهُ بِالْغَيْبِ ۚ فَمَنِ اعْتَدَىٰ بَعْدَ ذَٰلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ [المائدة، ۹۴]
ای اهل ایمان! بی تردید خدا شما را به چیزی از شکار [حیوانات در حالی که مُحرم هستید] آزمایش می کند، چه شکاری که [به آسانی و بدون اسلحه] دست شما به آن برسد، و [چه شکاری که به سبب وحشی بودنش] نیزه های شما [آن را صید می کند؛] تا خدا کسی را که در نهان از او می ترسد، معلوم و مشخص نماید. و هر که پس از این [امتحان از حدود خدا] تجاوز کند [و در حال احرام به شکار برخیزد] برای او عذابی دردناک است.

قسمت برجسته شده در ترجمه‌ی آیه معمولاً به این صورت ترجمه می‌شود که «تا خداوند بداند که چه کسی در نهان از او می‌ترسد» ولی این ترجمه اشتباه است، در اینجا که لیعلم برای خداوند به کار رفته است به جای «برای آنکه بداند» باید ترجه شود «تا علم کند». علم یعنی شاخص، اسم علم یعنی اسم خاص (مثلاً علی یا حسین)، عَلَم به معنای پرچم هم در همین حیطه‌ی معنایی است، علم کردن کسی هم یعنی شاخص کردن او. اینکه در این آیه خداوند می‌فرماید هدف از این آزمایش مشخص کردن کسی است که در نهان از او خوف دارد (تقوی) به معنای شناساندن او به دیگران نیست بلکه به معنای شناساندن او به خود اوست. یعنی هر آزمایش این دنیا برای ان است که ما نقاظ ضعق و قوت روحی خود را بشناسیم (شاید بد نباشد که این پست را هم مطالعه نمایید)، نقاط قوت را تقویت کنیم و نقاط ضعف را برطرف کنیم، این می‌شود سلوک الی الله یا همان تکامل و کسی که این کار را کند شایسته‌ی تنعم از رحمت خاص خداوند هم خواهد شد.

با این تعابیر علم خداوند از ازل تا ابد ایجاد هیچ تناقضی که نمی‌کند هیچ لازم هم می‌باشد زیرا خداوند باید بداند ترتیب آزمایش‌های سر راه ما در زندگی چه است، چه نواقصی داریم و با چه آزمایش‌هایی وجود آنها را احراز می‌توانیم بکنیم: یعلم ما بین ایدیکم و ما خلفکم ...

NaKayama;503713 نوشت:
اول اینکه ممنون از جواباتون...
دوم اینکه من منکر اختیار نیستم...اینم نمیگم که دنیا بر اساس جبره...!
من میگم هدف از زندگی اینه که خدا بدونه ما در شرایط متفاوت چه انتخابایی میکنیم...علی رغم همه نشانه ها و راهنمایی ها راه درستو میریم یا غلطو...
سوال من اینه وقتی از همون اول مشخصه که من چجور زندگی خواهم کردو چه انتخابایی خواهم داشت چرا اصلا زندگی میکنم..؟ به محض خلق شدن میتونم برم به دادگاه عدل الهی و خدا بر اساس اینکه میدونه من قرار بوده چجور زندگی کنم و به چه آدمی تبدیل بشم منو به بهشت یا جنهم بفرسته...
خدا کسی نیست که کار عبث انجام بده...اما اینجا با این دلایل خلقت کاری عبثی شمرده میشه...ما میدونیم اینطوری نیست, اما باید یه جواب قانع کننده براش داشته باشیم...
همه مفسر دین یا مجتهد نیستن که تا کم آوردیم بگیم این مبحث از 600باب قابل بررسی است که شما متوجه نخواهی شد..!قرآن و اسلام زبان ساده ای داره وگرنه اعراب جاهل اون زمان که عموما چیزی از منطق حالیشون نبود به دین اسلام جذب نمیشدن...اسلام اینقدر ساده و زیبا بوده که اونارم به خودش جلب کرده برا این سوالات خیلی ساده هم جوابای ساده ای باید باشه...
من در این زمینه مطالعه داشتم,اما نه در حد شما, نه حتی 1%شما...پس خواهشا شما جواب ساده ای به من بدید...
اینم میدونم که خدا به خاطر علمش میدونه ما چیکار خواهیم کرد و هیچ اجباری روی ما نیست...سوال من با قبول هر دو این موارد درباره هدف خلقت مطرح شده..؟

خب اگر اختیار رو با وجود علم خدا از آینده ی ما قبول دارید که کار خیلی راحته! Smile

برای چی خدا با وجود علمش داره فرصت میده؟
اگر شما شاگرد تنبلی باشید و استادتون میدونه آخر ترم پاس نمیکنین, استاد بهت فرصت بده یا نده تو کار خودتو میکنی, اما امتحان برای اتمام حجت شماست, بر نگردی بگی اگه بهم فرصت می دادی درس میخوندم.

قرآن هم همینرا می فرماید:
در سوره ی فاطر آیه 37, کافران در روز قیامت: وَ هُمْ یَصْطَرِخُونَ فیها رَبَّنا أَخْرِجْنا نَعْمَلْ صالِحاً غَیْرَ الَّذی كُنَّا نَعْمَلُ

ما را برگردان تا اعمال صالح انجام دهیم غیر از کارهایی که تابحال انجام دادیم

جواب خداوند هم این است: أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْكُمْ ما یَتَذَكَّرُ فیهِ مَنْ تَذَكَّرَ وَ جاءَكُمُ النَّذیر

آیا ما به شما عمر ندادیم تا هر کس اهل عبرت باشد متذکر شود (و آیا) انذار دهنده پیش شما نیامد؟!


یعنی یک بار بهتون اجازه دادم حرف هایتان را اثبات کنید با اینکه اون موقع هم خدا علم داشت, الان هم علم دارد. اما رحمت الهی حکم می کند ما را امتحان کند تا برای خودمان اتمام حجت شود.

بله, این از فضل خداست.

اما هیچ عاملی نباید باعث سستی ما در عبادت و تبعیت بشود, چراکه علم الهی منافاتی با اختیار ما ندارد.

[="Microsoft Sans Serif"]درود :Gol:

دانایی خدا، با دانایی آدمیان یکی نیست و نباید خدا را، همانند خودمان بدانیم که با گذشت زمان، چیزهای نویی می‌بیند و تجربه‌اش نیز افزایش یابد.
برای خدا، «زمان» معنایی ندارد و آنچه در گذشته، حال و آینده رخ می‌دهد را، درحال می‌بیند.

پیش‌تر نیز، در این مورد گفت و گو شده است و می‌توانید به گفتار زیر، نگاهی بیندازید:
http://www.askdin.com/thread32172-4.html#post443641

NaKayama;503713 نوشت:
سوال من اینه وقتی از همون اول مشخصه که من چجور زندگی خواهم کردو چه انتخابایی خواهم داشت چرا اصلا زندگی میکنم..؟ به محض خلق شدن میتونم برم به دادگاه عدل الهی و خدا بر اساس اینکه میدونه من قرار بوده چجور زندگی کنم و به چه آدمی تبدیل بشم منو به بهشت یا جنهم بفرسته...

هدف خداوند این نبوده که انسانها را به جهنم ببره ونیازی هم به این کار ندارد بلکه طبق فرموده خودشان در سوره ذاریات آیه 56 انسان را برای عبادت خلق کرده است. وبه انسان روحی داده که هیچ موجود دیگری شایستگی دریافت آن را نداشته است. وحکما ما از جمله شیخ طوسی در کتاب آغاز وانجام گفته اند که هر کس به جهنم می رود جای او در بهشت خالی می ماند چون خداوند همه را برای بهشت خلق کرده ونه جهنم واین انسان است که با کارهای غلط خود جهنم را می سازد.
اینکه خداوند بر اساس علم خود بشر را محاکمه کند اولا هدف خدا این نبوده است فلذا نسبت به عده ای از انسانها مانند سلمان فارسی داریم که بدون محاسبه وارد بهشت خواهند شد. وثانیا این مجازات قبل از جرم خواد بود که عقلا این را قبول ندارند وعین ومصداق کامل کار عبث است که به قول شما از خدا صادر نمی شود.
این وسط علم خدا به اعمال وعاقبت ما در واقع کمالی است که برای خداست وبه خاطر عظمت وگستره وجودی بالایی که دارد از عاقبت ما با خبر است واین مساله در اختیار ما وبرنامه زندگی ما مشکلی ایجاد نمی کند چون می دانیم که خداوند به نحوه انتخاب ما ایمان دارد واینکه ما کدام راه را انتخاب خواهیم کرد.

آقای کریم این قسمت حرف شما که گفتین در این صورت میشه مجازات قبل انجام عمل جواب خیلی خوبیه و کاملا منطقیه. اینجا این سوال مطرحه که به طور مثال من انسان ناقص, با علم محدودم میدونم فرضا یه پلنگ گرسنه یه آدمو میخوره, من نمیام یه آدمو بندازم جلوی یه پلنگ گرسنه تا عمل انجام بشه بعد محاکمه کنم چون این عملی غیر منطقی است...همونطوری که خودمم گفتم و آقای آبرنگ هم گفتن من علمم ناقصه و مطمئن نیستم پلنگ این کارو میکنه یا نه اما این در مورد خدا صادق نیست چون علمش کامله و در مورد انتخاب های ما از خودمون داناتره, پس چرا محتاج به اینه که نتیجه عملو ببینه..؟
آقای kazmo یکی از سوالات من همینیه که شما گفتید...من میگم اگر من به عنوان یک انسان صاحب اراده خلق شدم و حق انتخاب دارم به این معنیه که با هر عملم در واقع آیندمو در هر دو جهان مشخص میکنم...چرا قدرت اختیار به من داده شده و به من نسبت به بقیه مخلوفات برتری داده شده؟ چون خدا میخواد بدونه من چجوری میام پیشش؟درستکار یا گناهکار...این سوال منه که وقتی خدا از همون اول به خاطر علمش اینرو میدونه چرا باید به من اینهمه عمر بده تا عملا این کارارو انجام بدم..؟تا مطمئن شه؟(قطعا نه)-تا به من بگه چون تو این کارو کردی ولی من گفتم که نباید بکنی پس مجازات میشی و طبق گفته آقای owaryبه خود انسانم اثبات شه که گناهکاره ..؟(خوب این میشه مثال کار عبث, یعنی اینهمه کار مثل خلقت دنیا برای چیزی بوده که از همون اولم به خاطر علم بیش از حد آفریننده آخرش برای آفریننده مشخص بوده و طبق این حرف ها خدا محتاج اینه که حتما بر اساس کار انجام شده توسط ما مارو محاکمه کنه وگرنه نمیتونه...)
اما اصل سوال من اینه که اگر هیچ کدوم اینها نیست و خدا باید به ما گناهکار بودنمونو اثبات کنه پس این سوال مطرح میشه که: خدایا تو منو اینطور و در این شرایط خلق کردی و منو تو یه راهی انداختی که به سرنوشتی که از اولم مشخص بوده و خود تو برام معین کردی برسم...اینجاس که اختیار انسان میره زیر سوال, چون در این حالت انسان عین کسی هستش که دستو پاشو بستنو از بالای کوه پرتش کردن پایین تا تو یه راه مشخص بره به سمت سرنوشتش و چون خدا اینرو یه طوری خلق کرده که به طور مثال اصلا به فکر نجات خودش نباشه(ویژگی خلقت این فرد اینطوریه!) در نهایت بدون هیچ اختیاری میره به سمت بهشت یا جهنمی که به خاطر ویژگی های خلقتش توسط خدا از همون اول قرار بوده به اونجا بره...
میبخشید که من این موضوعو خیلی دارم کشش میدم, اما این یه موضوعیه که موضوعات دیگم توش نهفتس و افراد عادی رو این مسائل پیش پا افتاده و مسائل منشعب از اینها مشکل دارن نه مسائل پیچیده...

NaKayama;504307 نوشت:
... طبق گفته آقای owaryبه خود انسانم اثبات شه که گناهکاره ..؟(خوب این میشه مثال کار عبث, یعنی اینهمه کار مثل خلقت دنیا برای چیزی بوده که از همون اولم به خاطر علم بیش از حد آفریننده آخرش برای آفریننده مشخص بوده و طبق این حرف ها خدا محتاج اینه که حتما بر اساس کار انجام شده توسط ما مارو محاکمه کنه وگرنه نمیتونه...)

سلام علیکم مؤمن،
هنوز فکر می‌کنم شما باید بیشتر در مورد جبر و ختیار مطالعه کنید، در مقیاس خداوندی خدا علم خداوند جدای از فعل و خلقت او نیست، اصلاً اینکه فکر کنید خداوند چیزی را می‌داند که هنوز رخ نداده است اگرچه به لحاظ کاربردی درست است ولی به لحاظ حقیقی درست نیست و برای خداوند زمان مطرح نیست، نه علم او زمان‌بردار است و نه فعل او، خلقت آینده هم همین‌الأن انجام گرفته است لیکن در جریان سیر زندگی (حرکت روح در میان ورق‌های کتاب آفرینش) ما هنوز به درک آینده نرسیده‌ایم و آینده برای ما غیب به حساب می‌آید. در مقیاس بالاتر که ذات خداوند باشد ما اصلاً وجود نداریم و وجودی جز وجود خداوند وجود ندارد، نه ما هستیم و نه اختیار ما و نه انتخاب ما و نه فعل ما و نه بهشت و جهنم. خوب است که هر بحثی در رتبه‌ و مقیاس خودش انجام بگیرد تا باعث اشتباه و مغلطه نشویم. در مقیاسی که ما داریم زندگی می‌کنیم و چیزی به نام مفهوم زمان و در نتیجه گذشته و حال و آینده وجود دارد خداوند در لابلای همین سیر زندگی با آزمایش‌های متعددی که سر راه ما می‌گذارد نواقص ما را برایمان مشخص می‌کند،‌ نه اینکه اثبات کند ولی چون درک ما از خودمان و نواقص آن شهودی خواهد بود این مشخص شدن از اثبات عقلی هم قابل اتکاتر است، بعد از آنجا که خداوند هیچ کس را جز در همان حد که امکانات داده شده مکلف نمی‌کند خودش شرایطی را فراهم می‌کند که یک انسان کمال‌گرا از آن فرصت‌ها استفاده خواهد کرد برای تکامل تا پایان عمرش تمام رذائلش پاک شده باشد و از اولیای خداوند شده باشد. ما که از این فرصت‌ها استفاده نمی‌کنیم در آزمایش‌ها از سختی زندگی معترضیم و به خداوند غر میزنیم و در زمان مرگ اندوخته‌ی قابل توجهی نداریم و چه بسا با همان خصوصیاتی که ژنتیکی و ناشی از فرهنگ خانواده و اجتماع به ما رسیده است و ما پذیرای آنها بوده‌ایم (بخاطر تکبر و تعصب) از دنیا می‌رویم، اگر خودمان عامدانه در افزایش آنها نکوشیده باشیم.
اما خداوند به مخلوقات خود نیاز ندارد، او نیافرید تا سودی کند بلکه تا بر بندگان جودی کند، وقتی از لذات دنیا استفاده می‌کنید هم فکر می‌کنید خداوند کار عبث کرده است و شما بهره‌ای از زنده بودن نداشته‌اید؟

بحث جبر و اختیار اگرچه خیلی پیچیده نیست ولی در سطوح متفاوتی که مطرح می‌شود برخی قابل توضیح در جمع نیست چون از اسرار شمرده شده است که فقط باید به کسی گفت که ظرفیت آن را داشته باشد. ان شاء الله شما هم استادی در مسیرتان قرار بگیرد که اگر خودتان تا آن موقع متوجه نشده بودید برایتان به صورت کامل جا بیفتد.

NaKayama;504307 نوشت:
آقای کریم این قسمت حرف شما که گفتین در این صورت میشه مجازات قبل انجام عمل جواب خیلی خوبیه و کاملا منطقیه. اینجا این سوال مطرحه که به طور مثال من انسان ناقص, با علم محدودم میدونم فرضا یه پلنگ گرسنه یه آدمو میخوره, من نمیام یه آدمو بندازم جلوی یه پلنگ گرسنه تا عمل انجام بشه بعد محاکمه کنم چون این عملی غیر منطقی است...همونطوری که خودمم گفتم و آقای آبرنگ هم گفتن من علمم ناقصه و مطمئن نیستم پلنگ این کارو میکنه یا نه اما این در مورد خدا صادق نیست چون علمش کامله و در مورد انتخاب های ما از خودمون داناتره, پس چرا محتاج به اینه که نتیجه عملو ببینه..؟
آقای kazmo یکی از سوالات من همینیه که شما گفتید...من میگم اگر من به عنوان یک انسان صاحب اراده خلق شدم و حق انتخاب دارم به این معنیه که با هر عملم در واقع آیندمو در هر دو جهان مشخص میکنم...چرا قدرت اختیار به من داده شده و به من نسبت به بقیه مخلوفات برتری داده شده؟ چون خدا میخواد بدونه من چجوری میام پیشش؟درستکار یا گناهکار...این سوال منه که وقتی خدا از همون اول به خاطر علمش اینرو میدونه چرا باید به من اینهمه عمر بده تا عملا این کارارو انجام بدم..؟تا مطمئن شه؟(قطعا نه)-تا به من بگه چون تو این کارو کردی ولی من گفتم که نباید بکنی پس مجازات میشی و طبق گفته آقای owaryبه خود انسانم اثبات شه که گناهکاره ..؟(خوب این میشه مثال کار عبث, یعنی اینهمه کار مثل خلقت دنیا برای چیزی بوده که از همون اولم به خاطر علم بیش از حد آفریننده آخرش برای آفریننده مشخص بوده و طبق این حرف ها خدا محتاج اینه که حتما بر اساس کار انجام شده توسط ما مارو محاکمه کنه وگرنه نمیتونه...)
اما اصل سوال من اینه که اگر هیچ کدوم اینها نیست و خدا باید به ما گناهکار بودنمونو اثبات کنه پس این سوال مطرح میشه که: خدایا تو منو اینطور و در این شرایط خلق کردی و منو تو یه راهی انداختی که به سرنوشتی که از اولم مشخص بوده و خود تو برام معین کردی برسم...اینجاس که اختیار انسان میره زیر سوال, چون در این حالت انسان عین کسی هستش که دستو پاشو بستنو از بالای کوه پرتش کردن پایین تا تو یه راه مشخص بره به سمت سرنوشتش و چون خدا اینرو یه طوری خلق کرده که به طور مثال اصلا به فکر نجات خودش نباشه(ویژگی خلقت این فرد اینطوریه!) در نهایت بدون هیچ اختیاری میره به سمت بهشت یا جهنمی که به خاطر ویژگی های خلقتش توسط خدا از همون اول قرار بوده به اونجا بره...
میبخشید که من این موضوعو خیلی دارم کشش میدم, اما این یه موضوعیه که موضوعات دیگم توش نهفتس و افراد عادی رو این مسائل پیش پا افتاده و مسائل منشعب از اینها مشکل دارن نه مسائل پیچیده...

شما دقیقا در جدا کردن بحث علم و اختیار مشکل دارید.

خدا چرا ما رو آفریده وقتی میدونه ما چی کاره ایم؟! مگه چی کاره بودن ما به علم خدا ربط داره؟!

آفریده که شما خودت به کمال برسی, رسیدن یا نرسیدن به شما ربط داره و تلاشت, علم خدا هم بی ربط به این تلاش شماست.

مثالتون غلطه, چون شخص محکوم به خورده شدنه! کاری دیگه ای نمیتونه بکنه.
مثال کنکوری که عرض کردم خیلی واضحه,

منو بابام میذاره مدرسه دکتر بشم, بعد تنبلی میکنم, بابام میدونه, ولی ربطی به من نداره, می تونم درس بخونم. حالا شما میگی منو از اول چراگذاشتن مدرسه؟! یه وخت من عقب مانده ام, این میشه اعقاب بلا عمل. ولی اینجا واقعا یک دوراهی است, فقط و فقطم به خودم ربط داره.

کمی پیش خودتون فکر کنید, هدف بحث نیست, هدف اینه پیش خودمون فکر کنیم. بحث آدم رو به جدل میندازه.

[="Navy"]

NaKayama;504307 نوشت:
...خدایا تو منو اینطور و در این شرایط خلق کردی و منو تو یه راهی انداختی که به سرنوشتی که از اولم مشخص بوده و خود تو برام معین کردی برسم...

خداوند سرنوشت رو معيّن نکرده بلکه خداوند سرانجام کار هر انسان را مي‌داند، يعني او مي‌داند که انسان با اختيار خويش، چه مسيري را انتخاب خواهد کرد و چه سرانجامي را با اختيار خويش خواهد داشت.

هيچ جبري وجود ندارد.[/]

Hadi99g;504501 نوشت:

هيچ جبري وجود ندارد.

سلام علیکم
لا جبر و لا تفویض بل امر بین الأمرین، نفی مطلق جبر اگر به معنی تفویض مطلق باشد هم اشکال دارد، نه اینکه کلامتان اشتباه باشد بلکه تا بیانتان دقیق‌تر شود، اگر خودم اشتباه نکرده باشم و درست فهمیده باشم.
یا علی

ممنون از پاسخ شما
بله! عقل و وحی.... . منظور شما این است که هرچند در "انتخاب" پذیرفتن وحی انسانها با هم یکسان نیستند، همچنین در میزان عقل و سایر استعدادهای دیگر، لیکن عدل خدا ایجاب می کند هر کس به فراخور میزان عقل و استعدادش مواخذه شده و در درگاه او پاسخ دهد.

***********************

NaKayama;504307 نوشت:
آقای کریم این قسمت حرف شما که گفتین در این صورت میشه مجازات قبل انجام عمل جواب خیلی خوبیه و کاملا منطقیه. اینجا این سوال مطرحه که به طور مثال من انسان ناقص, با علم محدودم میدونم فرضا یه پلنگ گرسنه یه آدمو میخوره, من نمیام یه آدمو بندازم جلوی یه پلنگ گرسنه تا عمل انجام بشه بعد محاکمه کنم چون این عملی غیر منطقی است...همونطوری که خودمم گفتم و آقای آبرنگ هم گفتن من علمم ناقصه و مطمئن نیستم پلنگ این کارو میکنه یا نه اما این در مورد خدا صادق نیست چون علمش کامله و در مورد انتخاب های ما از خودمون داناتره, پس چرا محتاج به اینه که نتیجه عملو ببینه..؟

فکر می کنم اگر در بعضی مقدمات ما به نتیجه برسیم شبهه بر طرف می شود. ببینید خداوند هیچ نیازی به انسان واعمال او ندارد چون کمبودی ندارد که با انسان جبران شود وهر امر ونهیی می کند از باب محبت وعلاقه ای است که به بندگان خود دارد وانسان را خلق نمی کند که به جهنم ببرد وصرفا یک معرکه ای درست کند ومثل این حکام ظالم حکم جهنمی بودن وبهشتی بودن کسی را صادر کند. بلکه خداوند بنده خلق کرده است برای بندگی واوج مقام او رسیدن به خداست وکسانی که بخاطر بهشت ویا ترس از جهنم تلاش می کنند در واقع از ایده آل که انسان می تواند به آن برسد دست کشیده اند. امیرالمومنین عبادت کسانی را که خدا را بخاطر بهشت عبادت می کنند عبادت تجار وعبادت کسانی که به خاطر ترس از جهنم است عبادت بندگان وعبادت کسانی که خدا را بخاطر اینکه شایسته عبادت است عبادت می کنند احرار (آزادگان) می نامد.
سخن اینکه هدف از خلقت انسان بالاتر از بهشت است وبهشت کف سعادت انسان است وهمین است که بهشت آروز می کند وشاد می شود که سلمان وارد آن می شود.
وقتی اینها را در نظر بگیریم واینکه صرفا هدف بهشت وجهنم نیست بلکه انسان شاهکار خلقت است که با وجود اینهمه تمایلات وزمینه های گناه همه را کنار زده وبه عبادت وبندگی خدا می پردازد. آنچه خدا را راضی می کند وبه تعبیر ناقص ما شاد که بر فرشتگان با این بندگانش مباهات می کند زمانی است که جوانی وبنده ای در نیمه شب مشغول عبادت می شود که ای فرشتگان من ببینید این بنده ای است که تمام زمینه های گناه بر او هست ولی همه را رها کرده ودر تاریکی شب مشغول مناجات با من است. انسانی مثل امیرالمومنین که جان خود را فدا می کند برای نجات رسول خدا(ص).
ما نباید این شاهکار وعالم به این عظمت را صرفا در قالب بهشت وجهنم دیده وبا این دو بررسی کنیم بلکه معیار اصلی بندگی خداست.

NaKayama;504307 نوشت:
اما اصل سوال من اینه که اگر هیچ کدوم اینها نیست و خدا باید به ما گناهکار بودنمونو اثبات کنه پس این سوال مطرح میشه که: خدایا تو منو اینطور و در این شرایط خلق کردی و منو تو یه راهی انداختی که به سرنوشتی که از اولم مشخص بوده و خود تو برام معین کردی برسم

خدا ابزار هدایت ورشد را به ما داده ولی انتخاب را به عهده ما گذاشته است واینکه خداوند از انتخاب ما اطلاع دارد دلیل بر این نیست که ما باید حتما همین را ه را برویم. بلکه انتخاب با خود ماست ولی خدا از آن اطلاع دارد. واین مساله نیاز به فکر وتامل دارد که تفاوت ایندو به خوبی فهمیده شود.

owari;504316 نوشت:
هنوز فکر می‌کنم شما باید بیشتر در مورد جبر و ختیار مطالعه کنید، در مقیاس خداوندی خدا علم خداوند جدای از فعل و خلقت او نیست، اصلاً اینکه فکر کنید خداوند چیزی را می‌داند که هنوز رخ نداده است اگرچه به لحاظ کاربردی درست است ولی به لحاظ حقیقی درست نیست و برای خداوند زمان مطرح نیست، نه علم او زمان‌بردار است و نه فعل او، خلقت آینده هم همین‌الأن انجام گرفته است لیکن در جریان سیر زندگی (حرکت روح در میان ورق‌های کتاب آفرینش) ما هنوز به درک آینده نرسیده‌ایم و آینده برای ما غیب به حساب می‌آید. در مقیاس بالاتر که ذات خداوند باشد ما اصلاً وجود نداریم و وجودی جز وجود خداوند وجود ندارد، نه ما هستیم و نه اختیار ما و نه انتخاب ما و نه فعل ما و نه بهشت و جهنم. خوب است که هر بحثی در رتبه‌ و مقیاس خودش انجام بگیرد تا باعث اشتباه و مغلطه نشویم. در مقیاسی که ما داریم زندگی می‌کنیم و چیزی به نام مفهوم زمان و در نتیجه گذشته و حال و آینده وجود دارد خداوند در لابلای همین سیر زندگی با آزمایش‌های متعددی که سر راه ما می‌گذارد نواقص ما را برایمان مشخص می‌کند،‌

با سلام
به نکته خوب وکلیدی اشاره کردید. وآن اینکه زمان در عالم الهی وجود ندارد ولذا همه چیز در نزد او حاضر است وغیبی برای او وجود ندارد ودرک این نکته هر چند برای همه شاید به این راحتی نباشد ولی اصل مطلبی است که باید گفته شود. اما در مورد اینکه اختیار در آنجا وجود ندادر وغیره باید گفت که هر عالمی شؤون خود را دارد وخداوند است که انسان را با اختیار آفریده وابزار لازم برای رشد را به او داده است پس اختیار واموری اینچنینی بای خدا معنا دارد وخود انسان را چنین آفریده است. ولی بحث مکان وزمان همانطور که فرمودید زائیده حرکت است وبرای عالم ماده می باشد وهمین امر موجب می شود برای ما گذشته وحال معنی داشته باشد که این مساله در عوالم بالاتر معنایی ندارد.

owari;504511 نوشت:
لا جبر و لا تفویض بل امر بین الأمرین، نفی مطلق جبر اگر به معنی تفویض مطلق باشد هم اشکال دارد، نه اینکه کلامتان اشتباه باشد بلکه تا بیانتان دقیق‌تر شود، اگر خودم اشتباه نکرده باشم و درست فهمیده باشم.

چون اشاره کردند بهتر است یک توضیح جزئی در مورد امر بین الامرین داده باشم. خداوند خالق جسم وروح انسان است وهمه با اذن او فعال هستند وبه افاضه او فعالیت می کنند. اما گزینش راه وانتخاب خوب وبد به تصمیم ما ربط دارد واین همان امر بین الامرین است. ما معتقد نیستیم که خداوند انسان را کاملا به حال خود رها کرده است بلکه تدبیر شؤون همه موجودات واز جمله انسان حتی نفسی که می کشد ودم وبازدمی که دارد هر لحظه با اذن الهی است واگر کند نازی فرو ریزد محملها.
خداوند ابزار ولوازم لازم برای عمل وحرکت را به ما داده است ولی گزینش راه وانتخاب مسیر با خودمان است که این امور باید با تامل دقیق فهمیده شود تا انسان دچار اشتباه در عقاید نشود.

بازم ممنون به خاطر جوابهاتون...
احساس میکنم من نمیتونم منظورمو خوب بیان کنم, و شما عزیزان هر کدوم یه برداشتی از سوالات من میکنید و جواب اون برداشتتون رو میدید...
جواب های شما حول این میچرخه که خدا انسانو خلق کرد, قدرت اختیار و تفکر بهش داد, و راه درستو غلطو بهش نشون داد, حالا این خود انسانه که انتخاب میکنه کدوم راهو بره...و برای جوابهاتون هم آیات و روایات زیادی رو مطرح کردید...
من میخوام اینو بپرسم که دلیل منطقی برای داشتن قدرت اختیار توسط انسان (بدون ایات, احادیث) دلیلی که به طور مثال به یه بت پرست هم بگیم براش قابل قبول باشه چیه..؟
جوابهای شما عزیزان برای من قابل قبوله چون من قرآن رو قبول دارم, اما اگه بخوام از بعد منطقی این رو به یک بی دین! توضیح بدم نیاز به مترو معیارهای منطقی دارم که قانع کننده باشه...
من نمیتونم بیام از چیزیایی مثال بزنم که فرد قبولشون نداره...
امیدوارم اینبار منظورمو رسونده باشم...

NaKayama;504992 نوشت:
بازم ممنون به خاطر جوابهاتون...
احساس میکنم من نمیتونم منظورمو خوب بیان کنم, و شما عزیزان هر کدوم یه برداشتی از سوالات من میکنید و جواب اون برداشتتون رو میدید...
جواب های شما حول این میچرخه که خدا انسانو خلق کرد, قدرت اختیار و تفکر بهش داد, و راه درستو غلطو بهش نشون داد, حالا این خود انسانه که انتخاب میکنه کدوم راهو بره...و برای جوابهاتون هم آیات و روایات زیادی رو مطرح کردید...
من میخوام اینو بپرسم که دلیل منطقی برای داشتن قدرت اختیار توسط انسان (بدون ایات, احادیث) دلیلی که به طور مثال به یه بت پرست هم بگیم براش قابل قبول باشه چیه..؟
جوابهای شما عزیزان برای من قابل قبوله چون من قرآن رو قبول دارم, اما اگه بخوام از بعد منطقی این رو به یک بی دین! توضیح بدم نیاز به مترو معیارهای منطقی دارم که قانع کننده باشه...
من نمیتونم بیام از چیزیایی مثال بزنم که فرد قبولشون نداره...
امیدوارم اینبار منظورمو رسونده باشم...

سلام علیکم مؤمن،
احتمالاً این بار هم منظورتان را درست متوجه نشده‌ام، در این بخش که گفتید « دلیل منطقی برای داشتن قدرت اختیار توسط انسان (بدون ایات, احادیث) دلیلی که به طور مثال به یه بت پرست هم بگیم براش قابل قبول باشه چیه..؟» منظورتان از دلیل برای داشتن اختیار دقیقاً چیست؟ اینکه اثبات کنیم اختیار وجود دارد یا حکمت پشت اینکه اختیار اصلاً به چه درد می‌خورد که ما داریم؟ اگر منظورتان اولی است هر کسی به طور شهودی (بدیهی) می‌تواند بفهمد که اختیار دارد، کافی است بگوید که آیا مجبور هستم که این کار را بکنم یا می‌توانم خودم انتخاب کنم که این کار را بکنم یا نه. اگر هم منظورتان دومی است که قبل از اثبات خداوند و قیامت و تکامل انسان به سبک مورد نظر اسلام و ... هرچه حکمت برای این شخص روی میز بچینید از شما نخواهد پذیرفت، می‌شود یک سناریو به صورت داستان برایش تعریف کرد (خداوند انسان را اینطور آفرید و انسان چه و چه) که خیلی هم به نظر واقعی برسد اما آخر کار به شما خواهد گفت این سناریوی شما خیلی هم قشنگ بود ولی چرا باید فکر کنم که واقعی هم هست؟، شاید سناریوهای دیگری هم باشند که به همین قشنگی باشند. اصلاً بدون اثبات خداوند بحث علم خداوند و بحث جبر و اختیار (شبهه‌ی جبر تا حدود زیادی ناشی از عدم درک صحیح توحید افعالی است اگر اشتباه نکنم) مطرح نمی‌شود.
شاید هم اشتباه می‌کنم؟

NaKayama;504992 نوشت:
من میخوام اینو بپرسم که دلیل منطقی برای داشتن قدرت اختیار توسط انسان (بدون ایات, احادیث) دلیلی که به طور مثال به یه بت پرست هم بگیم براش قابل قبول باشه چیه..؟

اين که گويي: «اين کنم يا آن کنم؟» * اين دليلِ اختيار است اي صنم.

NaKayama;504992 نوشت:
من میخوام اینو بپرسم که دلیل منطقی برای داشتن قدرت اختیار توسط انسان (بدون ایات, احادیث) دلیلی که به طور مثال به یه بت پرست هم بگیم براش قابل قبول باشه چیه..؟

البته خود بت پرست واکثر ملل ادیان اختیار انسان را قبول دارند وشما وقتی پیش فرض علم الهی را پیش می کشید بحث کاملا اسلامی می شود چون دیگران چنین باوری ندارند. حال با تمام این سخنان باید خدمت شما عرض کنم.
وقتی من انسان خود را مخیر می بینم که این را انتخاب کنم یا آن را، ودر دست من است که کدامیک را گزینش کنم واین نشانگر اختیا است. اینکه گویی این کنم یا آن کنم این دلیل اختیا راست ای صنم
بهترین وساده ترین دلیل همین است وغیر از آن همانطور که قلا اشاره کردم وقتی ما کسی را بخاطر کارهای خوبش مدح وستایش می کنیم یا بخاطر کارهای بدش مذمتش می کنیم زمانی این مدح ومذمت معنی دارد که شخص اختیار داشته باشد والا معنی ندارد.

NaKayama;502852 نوشت:
با سلام
عزیزان یه سوالی ازتون دارم خواهش میکنم اگه نمیدونید جواب ندین...و اگه احساس کردید متن به زبان محاوره ای نوشته شده بگین که اصلاحش کنم...
تو سوره روم گفته شده بین ایرانیان و رومیان جنگی رخ میده و ایرانیان پیروز میشن ولی بعد رومیان ایرانیانو شکست میدن...
این اتفاق تو تاریخم هست و مستنده ,اینطوریه که 7سال بعد پیروزی ایران, رومیا شکستمون دادن...
حالا سوال من اینه..:
خدا تو قرآن گفته 7سال بعد رومیا ایرانیارو شکست میدن...یعنی خدا مشخص کرده کیا توی این جنگ هستن و چه بلایی سرشون میاد یعنی سرنوشتشون مشخص شده...یعنی خدا مشخص کرده هر کس تو هر لحظه چه کاری انجام بده تا مجموعا در طول 7سال باعث شکست ایرانیا در برابر رومیا بشه...
خوب حالا سوال اینه که: اگه ما همه چیزمون از اول مشخصه و ما مثل عروسک خیمه شب بازی هستیم پس زندگی چه معنایی داره..؟وقتی مشخصه من کی و چطور و در چه شرایطی میمیرم پس نقش اختیار من در مقابل قدرت و اراده خدا چیه..؟

خداوند مطلع هست نه دخالت كننده

مثل پيش بيني كه شما هم ميتونيد در مورد خيلي از مسائل انجام بديد

پرسش:
اگر خداوند از سرنوشت من آگاه است، پس اختیار من در مقابل اراده خداوند چه نقش و جایگاهی دارد؟

پاسخ:
از دو منظر کلامی و فلسفی می توان به این سوال جواب داد.
1- کلامی: علم به اختیار:
اینکه خداوند از آینده و گذشته خبر دارد این دلیل بر این نمی شود که دست و پای ما بسته باشد و توان هیچ کاری به اختیار خود را نداشته باشیم. بلکه خداوند نسبت به انسان ها به اختیار آنها علم دارد که این هم به خاطر سعه وجودی باری تعالی است که می داند فلان انسان در فلان حادثه چه چیزی را انتخاب خواهد کرد. لذا این علم سلب اختیار از انسان نمی کند چون در این صورت هیچ معنی نداشت ما آدم ها را به خاطر رفتارشان تشویق یا تنبیه کنیم وقتی با خواست خود این کار را انجام نمی دهد و این نشان می دهد که ما وجدانا و با ارتکاز وجودی اختیار انسان ها و مسئولیت آنها در برابر کارهایشان را قبول داریم.
همه امور عالم به دست خداست چون خالق هستی و اصلی اوست و تدبیر عالم به دست او می باشد. و چیزی از تحت فرمان او خارج نیست اما همین خدا انسان را با اختیار آفریده است و می فرماید: «انا هدیناه السبیل اما شاکرا واما کفورا»؛ ما راه را به انسان نشان می دهیم حال خود می خواهد که بنده شکر گذار باشد یا کفران نعمت کند.

2- فلسفی: حضور معلول در نزد علت:
از نظر فلسفی معلول همیشه در نزد علت خود حاضر است. یعنی علت علم حضوری به معلول دارد. و علم حضوری زمان بردار نیست. که بعد از حادثه حاصل شود. و چون قوام و بقاء معلول به بقاء علت تامه وابسته است. و علت تامه خلقت انسان خداوند متعال است. لذا انسان همیشه در نزد خدا حاضر است. و خداوند بسیط و صرف آینده و گذشته ندارد. مثل ما، بلکه احاطه وجودی دارد. و به همه چیز معلول که یکی از آنها ما باشیم. علم دارد. و این منافاتی با اختیار من ندارد. چون مانع از تاثیر و گزینش من در افعال نمی شود. و بلکه برای انجام و انتخاب کار شایسته دعوت می کند. ولی بخاطر همان سعه وجودی به انتخاب من به علم حضوری آگاه است.

موضوع قفل شده است