جمع بندی صحت و سقم کتاب «الفتن» ابن حماد

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
صحت و سقم کتاب «الفتن» ابن حماد

باسلام .به نظرشما کتاب فتن ابن حماد چقدر معتبراست؟ممنون

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد مجید

nazanin1;798473 نوشت:
باسلام .به نظرشما کتاب فتن ابن حماد چقدر معتبراست؟ممنون

با صلوات بر محمد و آل محمد
و عرض سلام و ادب
در نرم افزار هایی که در اختیار بنده بود مطلبی پیدا نکردم لذا مقاله ای را در این زمینه دیدم که محضر شما ارسال می نمایم:
(الفتن) ابن حماد قديمى ترين كتاب در مهدويت
مصطفى صادقى
الفتن, الامام الحافظ نعيم بن حماد بن معاويه بن الحارث الخزاعى المروزى (متوفى 229هـ.ق), ضبطه وصححه وعلق عليه مجدي بن منصور بن سيد الشورى, دارالكتب العلمية, بيروت, 552ص, وزيرى.
مقدمه
آشنايى من با كتاب الفتن به مناسبت طرحى بود كه بر عهده نگارنده گذاشته شد تا با نگاهى تاريخى به نشانه هاى ظهور مهدى(ع) به نقد و بررسى روايات آن بپردازد. با مطالعه منابع و كتب متعدد مربوط به نشانه ها متوجه شدم كه مأخذ بسيارى از آنها كتابى كهن از يكى از محدثان اهل سنت يعنى نعيم بن حماد است. كتاب الفتن وى را بايد از منابع مهم روايت هاى علائم ظهور به شمار آورد كه تأثير زيادى بر مجامع روايى شيعه و اهل سنت داشته است. نويسنده آن از بزرگان اهل حديث و مخالفان سرسخت معتزله و همچنين اهل رأى (قياس) است كه در زندان از دنيا رفته است. به دليل قدمتى كه اين اثر دارد و همچنين لزوم بررسى اعتبار و تأثير آن بر كتاب هاى بعدى, پيشنهاد برخى دوستان جهت معرفى آن را پذيرفتم. اميد است اين نوشتار به خصوص براى محققانى كه قصد قلم زدن در موضوع مهدويت و نشانه هاى ظهور را دارند; سودمند واقع شود.
پيشينه كتب فتن
فتن و ملاحم دو عنوانى است كه از حوادث آينده و پيشگويى هاى آخرالزمان سخن مى گويند. اين دو عنوان از قديم مورد توجه و اهتمام محدثان و مؤلفان مسلمان بوده و چه در ضمن جوامع روايى و چه به صورت مستقل به آن پرداخته اند. از مراجعه به فهرست ها استفاده مى شود كه عنوان (الفتن) در ميان اهل سنت بيشتر كاربرد داشته و نام كتاب هاى آنان قرار گرفته است; همان گونه كه مؤلفان شيعه غالباً از عنوان (ملاحم) استفاده كرده اند. الفتن ابن حماد, الفتن ابوعمرو دانى, الفتن حنبل بن اسحاق, الفتن سليلى, الفتن زكريا بن يحيى, الفتن ابونعيم اصفهانى و الفتن و الملاحم (آخرين بخش از كتاب البداية والنهايه) ابن كثير نمونه هايى از تأليفات مستقل اهل سنت در اين موضوع است. احمد بن حنبل, بخارى, مسلم, ترمذى و ديگران نيز در كتب روايى خود بابى با عنوان (الفتن) گشوده اند. اين در حالى است كه در تأليفات شيعيان به اين نام كمتر برخورد مى كنيم;1 بلكه آنان مطالب مربوط به آينده و حوادث آخرالزمان و علائم ظهور را در كتاب هايى با عنوان (الملاحم) آورده اند. در فهرست هاى نجاشى و شيخ طوسى بيش از بيست كتابِ ملاحم نام برده شده و تنها دو مورد تعبير الفتن وجود دارد كه يكى (الفتن و الملاحم) جعفر بن محمد فزارى2 و ديگرى (الفتن) حسن بن على بن ابى حمزه بطائنى است.3 جالب اينكه نجاشى پس از نام بردن از اين كتاب توضيح مى دهد كه مقصود همان ملاحم است (و هو كتاب الملاحم). اما اينكه سيد ابن طاووس نام كتابش را (التشريف بالمنن فى التعريف بالفتن)4 گذاشته, بدان جهت است كه وى سه كتاب فتن از اهل سنت را در آن خلاصه كرده است: الفتن ابن حماد, الفتن سليلى و الفتن زكريا بن يحيى.
با آنچه گفته شد به نظر مى رسد عنوان فتن در ميان اهل سنت و عنوان ملاحم در ميان مؤلفان شيعه خصوصيتى داشته كه در انتخاب نام كتاب به آن توجه كرده اند. اين خصوصيت به خوبى روشن نيست, اما احتمال مى رود اختلاف ديدگاه شيعه و اهل سنت درباره نظام حاكم, منشأ اين نام گذارى باشد; زيرا قيام هاى مخالف خلفا غالباً از سوى شيعيان صورت گرفته و از ديدگاه اهل سنت اين قيام ها فتنه به شمار مى آمد و گوشه گيرى و انزوا از چنين حوادثى توصيه مى شد. نگاهى به معناى دو واژه فتن و ملاحم مى تواند در توضيح اين نكته مؤثر باشد.
معناى فتن و ملاحم
واژه فتنه (مفرد فتن) در اصل به معناى جداسازى طلاى خالص از ناخالص است و سپس در معانى امتحان, سختى و بلا, وسوسه و گمراه كردن به كار رفته5 و در قرآن نيز به همين معانى آمده است.6 اين واژه در عصر نبوى بيشتر جنبه دينى داشت و غالباً به معناى گمراه كردن استفاده مى شد, اما پس از آن فتنه مفهومى سياسى پيدا كرد و در بيشتر موارد به هر حركتى كه با سير طبيعى جامعه همگام نبود و منجر به اختلال در نظم عمومى مى شد, فتنه مى گفتند. ابوبكر در پاسخ اعتراض اميرمؤمنان(ع) به سقيفه, گفت: علت اين كار ترس از وقوع فتنه بود و سعد بن عباده كه حاضر نشد با ابوبكر بيعت كند, توسط عمر (صاحب فتنه) قلمداد شد.7 دوره خلافت عمر را دوره خاموشى فتنه ها مى دانند و مى گويند مدتى پس از خلافت عثمان فتنه ها آغاز و با قتل او فتنه اى بزرگ واقع شد. بيشترين و مهم ترين فتنه ها در دوران خلافت اميرالمؤمنين على(ع) رخ داد;8 به گونه اى كه برخى صحابه و فرزندان آنان را به گوشه گيرى كشانيد. در منابع تاريخى از اقدام طلحه و زبير و نبرد جمل, برافراشتن قرآن ها در صفين, جريان حكميت و جنگ نهروان به فتنه تعبير مى شود; چنانكه على(ع) نيز اين واژه را در خطبه ها و نامه هاى خود به كار برده و گاه برخى از همان حوادث را اراده كرده است.9 افرادى چون ابوموسى اشعرى و عبدالله بن عمر كه درك لازم را براى تشخيص حق از باطل نداشتند, به عنوان پرهيز از فتنه, اعتزال و انزوا را ترجيح دادند. معاويه به بهانه جلوگيرى از فتنه و ريخته نشدن خون هاى بيشتر با هر حركتى برخورد كرد. كشتن حجر بن عدى و يارانش به همين بهانه بود.10 گويا سخنى كه از خليفه دوم نقل شده, راه را براى توجيه اعمال خلفاى غاصب باز كرد. از او نقل كرده اند كه (سلطان عادل از سلطان ظالم بهتر و سلطان ظالم از فتنه بهتر است.)11 موضوع دورى از فتنه به ضميمه عنوان (لزوم اطاعت از حاكم) باعث شد مسلمان نمايان در برابر امام حسين(ع) بايستند و او را به عنوان عامل فتنه به شهادت برسانند.
در مجموع واژه فتنه و جمع آن فتن در آن دوران به آشوب ها و شورش ها اطلاق مى شد و عده اى هم متخصص در امور فتن شناخته مى شدند; چنانكه برخى تابعان گفته اند پيشواى ما در فتنه عبدالله بن عمر است,12 يا حسن بصرى از متخصصان به امور فتنه ها و خون ها معرفى شد.13 گويا نياز به تشخيص همين امور بود كه كتاب هاى فتن تدوين گشت تا حوادث و آشوب هاى آينده را معرفى نمايد و مردم را از ورود به آن برحذر دارد. دسته اى از اين روايات پيشگويى ها و اخبار غيبى معصومان نسبت به حوادث آينده بود و دسته اى ديگر را حاكمان براى پيشبرد اهداف حكومت خود جعل كردند.
اما كلمه ملاحم, جمع ملحمه است و ممكن است از دو ريشه گرفته شود, گرچه برگشت آن دو نيز به يك اصل است. يكى چسبندگى و دوم گوشت. اگر از ريشه اول گرفته شود, به معناى سختى نبرد است كه در آن جنگجويان به همديگر گلاويز مى شوند. اما در ريشه دوم به معناى قتلگاه آمده است, كنايه از اينكه گوشت بدن انسان ها در آن مى ريزد. در هر صورت مراد از ملحمه در اينجا حوادث و جنگ هاى خونين است كه در آينده رخ مى دهد.14 بنابراين ممكن است انتخاب نام ملاحم براى كتب شيعه در مقابل فتن, اشاره به اين باشد كه ايستادگى مقابل حاكمان غاصب و ظالم فتنه محسوب نمى شود و آنچه در آن رخ مى دهد, كشتار انسان هاى مبارز است. خواهيم گفت كه نام كتابى كه در صدد معرفى آن هستيم, (الفتن و الملاحم) نيز گفته شده است, ولى درست نيست و كلمه افزوده بر فتن, در نسخه هاى خطى و چاپى اين كتاب وجود ندارد.
مؤلف كتاب الفتن
ابوعبدالله نعيم بن حماد بن معاويه خزاعى مروزى معروف به فارض, زمان ولادتش دانسته نيست. وى اهل مرو بود و براى آموختن حديث به عراق و حجاز سفر كرد و سرانجام در مصر ساكن شد.15
طبرى با يك واسطه از نعيم روايت مى كند كه او گفت من جهمى بودم, اما وقتى به دنبال حديث رفتم متوجه شدم كه اعتقاد آنان به تعطيل مى انجامد.16 پيداست تا زمانى كه ابن حماد در خراسان بوده, تحت تأثير افكار جهم بن صفوان قرار داشته, ولى بعدها با پيوستن به اهل حديث در صف مخالفان سرسخت وى درآمده و كتاب هايى در ردّ جهميه نوشته است.17 جهمى يا جهميه فرقه اى منسوب به جهم بن صفوان است كه عقايدى شبيه معتزله داشت و همراه حارث بن سريج عليه بنى اميه در خراسان قيام كرد و در سال 128هـ.ق اسير و كشته شد.18 البته به نظر مى رسد مخالفت با جهم و مرجئى دانستن او و حتى اصل ارجاء همسو با اهداف خلفاى اموى بوده و از سوى اصحاب حديث عنوان شده است و بيش از آنكه موضوعى اعتقادى باشد, رنگِ سياسى دارد. بنابراين اتهام افراد به جهمى بودن يا (اهل اهواء) كه عنوان مقابل اهل حديث است, قابل تأمل مى باشد.19
از جزئيات سفرهاى علمى نعيم كه در كلام ابن سعد به آن اشاره شد, اطلاعى در دست نيست. آنچه مسلّم است اينكه مدتى طولانى در مصر سكونت داشته20 و براى اظهارنظر درباره موضوع جنجالى خلق قرآن به عراق آمده است. فتنه خلق قرآن يا دوره (محنت) در تاريخ اسلام به دوران سه خليفه عباسى مأمون, معتصم و واثق گفته مى شود كه متأثر از معتزليان به مخلوق بودن كلام خدا و قرآن اعتقاد داشتند و با كسانى كه قائل به قدمت كلام الهى بودند به شدت برخورد مى كردند. از آنجا كه اين موضوع ملاك عزل و نصب هاى دولتى و آزمايشى براى شناخت موافق از مخالف به شمار مى آمد, دوره محنت نام گرفت. با روى كار آمدن متوكل و به جهت چرخش او به سمت اهل سنت و حديث, اوضاع كاملاً دگرگون شد و مخالفان نظريه قديم بودن قرآن تحت پى گرد قرار گرفتند.21 نعيم بن حماد از قربانيان مخالفت با معتزله و موضوع خلق قرآن بود, وى در ايام معتصم به عراق فراخوانده شد و چون برخلاف اعتقاد حاكم بر دربار نظر داد و به خواسته آنان اعتراف نكرد, در سال 223 يا 224 در سامرا يا بغداد زندانى شد و در سال 228 يا 229 از دنيا رفت. گفته اند او را با زنجير اسارت و به قولى بدون كفن و اقامه نماز دفن كردند. همچنين گفته شده وى در زندان هم به نقل حديث اشتغال داشت.22 نعيم بن حماد از افرادى چون سفيان بن عينيه, عبدالرزاق بن همام, عبدالله بن مبارك, رشدين بن سعد, فضيل بن عياض و ابوبكر بن عياش روايت كرده و بخارى, ابوزرعه دمشقى, ابوحاتم رازى, يحيى بن معين و… از او نقل حديث نموده اند.23
بزرگان اهل سنت از ابن حماد تجليل كرده و برخى هم او را توثيق كرده اند; در عين حال روايات او را قوى نمى دانند. دار قطنى او را پيشواى سنت دانسته, امّا مى گويد اشتباه فراوان دارد. وقتى از يحيى بن معين درباره حديث (تفترق امتى على بضع وسبعين فرقه…) پرسيدند, گفت اين حديث اصل ندارد, گفتند نعيم بن حماد آن را روايت مى كند; گفت نعيم ثقه است, اما مطلب بر او اشتباه شده است. عبدالغنى بن سعيد گويد برگشت اين حديث به نعيم بن حماد است و به واسطه همين نقل او از چشم بسيارى از عالمان حديث افتاد.24
عجلى, احمد بن حنبل, يحيى بن معين و ابن حبان او را ثقه مى دانند, اما نسائى وى را تضعيف كرده است.25 ابن عدى درباره او گويد: ضعيف است و براى تقويت سنت جعل حديث مى كرد. سپس احاديث مردود او را ذكر مى كند.26 ذهبى گويد نعيم از عالمان بزرگ است, ولى اطمينانى به روايات وى نيست. نبايد به سخنان او استناد كرد; چون در كتاب الفتن مطالبى عجيب و غير قابل قبول آورده است.يحيى بن معين معتقد است نعيم راستگو بوده, ولى اشتباه زياد دارد.28 در گزارشى مى خوانيم كه يحيى بن معين, ابن حماد را به دليل نقل حديثى از ابن مبارك توبيخ كرده و گفته است تو آن را از ابن مبارك نشنيده اى. نعيم ابتدا ناراحت شده, اما سپس به اشتباه خود اعتراف كرده است. نعيم بن حماد كتاب هايى در ردّ ابوحنيفه و شيبانى و 13كتاب در ردّ جهميه نوشته است. ابن مبارك گويد ابن حماد مى خواست عقد ازدواج هايى را باطل كند و حال آنكه مردم براساس آن فرزندانى داشتند و مى خواست معاملاتى را باطل بداند.29 ابن حجر به نقل از مسلمةبن قاسم گويد نعيم احاديث نادرستى در موضوع ملاحم آورده كه ديگران نقل نكرده اند و نظر بدى درباره قرآن داشت. ازدى گفته است نعيم در تقويت سنت حديث مى ساخت و [از آنجا كه خود از اهل حديث بود و با ابوحنيفه كه اهل رأى بود اختلاف داشتند] داستان هايى در طعن ابوحنيفه گفته كه همه آنها دروغ است.30 از ميان علماى شيعه سيد ابن طاووس كه حدود ثلث كتاب التشريف خود را از ابن حماد نقل مى كند, توثيقات او را نقل كرده31 و سخنى از تضعيف و جاعل بودن وى نگفته است. طبيعى است كه انتخاب و بيان توثيقات از سوى سيد به دليل آن است كه وى از كتاب الفتن او نقل مى كند, نه آنكه تأييدى از يك عالم شيعى نسبت به ابن حماد باشد.
معرفى كتاب
1. نام كتاب و نسبت آن به مؤلف
مؤلف كتاب الفتن هيچ گاه از آن نام نمى برد, چون غير از نقل روايت به مطلب ديگرى نپرداخته و حتى مقدمه و خطبه اى ندارد. نام او و كتابش در فهرست ها و متون كهن يافت نشد و آنچه خطيب بغدادى گفته كه نعيم بن حماد را اولين تنظيم كننده مسند دانسته اند32 يا از احمد بن حنبل نقل شده كه اولين شخصى كه او را به كتاب هاى مسند مى شناسيم ابن حماد است,33 گذشته از تأمل در صحت آن, نمى تواند در نسبت كتاب الفتن به مؤلفش سودمند باشد; زيرا مسند به كتابى گفته مى شود كه احاديث را به ترتيب صحابه جمع آورى كند, ولى الفتن كتابى موضوعى است. كسى هم نگفته كه راويان اين كتاب, آن را از صورت مسند به مبوّب تبديل كرده باشند. آنچه درباره نام كتاب الفتن و نسبت آن به ابن حماد شهرت دارد, از قرن هفتم به بعد است. سه نفر معاصر در نيمه دوم قرن هفتم, يعنى ابن طاووس در التشريف, شافعى سلمى در عقد الدرر و ابن عديم در بغية الطلب كتاب الفتن را از نعيم بن حماد دانسته و از آن روايت كرده اند. ذهبى (م748) نيز اين مطلب را ذكر كرده است.34 البته برخى از اين كتاب به (الفتن و الملاحم) تعبير مى كنند,35 اما شهرت اين كتاب به (الفتن) است و در نسخه هاى خطى و چاپى از آن اينگونه تعبير شده و (الملاحم) را ندارد.
2. شكل و محتوا
كتاب الفتن ابن حماد از ده جزء تشكيل شده, ولى دليل اين تقسيم بندى و تفاوت اين اجزاء روشن نيست. چون در هر جزء رواياتى وجود دارد كه عناوين همان روايات در اجزاى ديگر نيز به چشم مى خورد. تعداد ابواب هر جزء نيز متفاوت است. جزء اول شامل ده باب, جزء دوم چهار باب, جزء سوم 10 باب جزء چهارم 14باب, جزء پنجم 16باب, جزء ششم 2باب, جزء هفتم 6باب, جزء هشتم تا دهم هر كدام 5باب. متأسفانه اين كتاب هيچ مقدمه و مؤخره اى ندارد و مؤلف از آغاز تا انجام آن را به نقل روايت پرداخته و هيچ مطلبى در ابتدا يا انتهاى كتاب بيان نكرده و در لابه لاى روايات نيز هيچ گونه تفسير و توضيحى از خود نيفزوده است. درباره اينكه ترجمه (عنوان) هر باب از سوى مؤلف يا راويان يا ناسخان تنظيم شده, نمى توان اظهار نظر قطعى نمود. اما مسلم است كه ترجمه باب ها در نسخه اصلى وجود دارد; اما عنوان باب هاى اول اجزاء ده گانه را مصحّحان با استفاده از متن اولين روايت باب استخراج كرده و در فهرست آورده اند. در چاپ آخر همان عنوان علاوه بر فهرست در ابتداى باب هم آمده است.
در هر صورت كتاب الفتن در مجموع 77 باب دارد كه به جهت طولانى بودن برخى از عناوين آنها, به كليات ابواب اشاره مى كنيم: باب اول و دوم درباره يادآورى رسول خدا(ص) و صحابه نسبت به فتنه هاى آينده و نام اين فتنه ها; باب دوم تا ششم: ويژگى هاى فتنه و موضع گيرى ها نسبت به آن. باب هفتم تا سيزدهم: تعداد و نام خلفاى پس از پيامبر و پادشاهى پس از خلافت, اشاره به عدد دوازده و نام خلفاى راشدين و برخى از بنى اميه و بنى عباس; باب چهاردهم و شانزدهم: استحباب دورى از فتنه ها و گوشه گيرى; باب پانزدهم: فتنه ابن زبير; باب هفدهم: نشانه هاى سقوط بنى اميه; باب هجدهم: خروج بنى عباس از خراسان با پرچم هاى سياه و… ; باب نوزدهم تا بيست ويكم: نشانه هاى سقوط بنى عباس (اختلاف, خروج تركان, نشانه هاى آسمانى مانند صدا و…) باب22: فتنه شام; باب23: سلطنتِ سفلگان; باب24: پناهگاه از فتنه ها; باب25: اهميت شام در اسلام; باب26تا28: خروج بربر; باب29و30: سفيانى; باب31 و 32: پرچم هاى سه گانه و سفيانى; باب33 تا 41: نزاع سفيانى و بنى عباس و پرچم هاى سياه و… باب 42تا51: مهدى و نشانه هاى خروج او; باب52تا57: حوادث مربوط به حمص و فتح هند و قسطنطنيه و قحطانى و… باب 58تا64: درباره دجّال; باب65 و66: فرود آمدن حضرت عيسى(ع); باب67: خروج يأجوج و مأجوج; باب68: خسف و زلزله و مسخ و…; باب 69: آتشى كه همگان را به سوى شام بكشاند; باب70 تا72: نشانه هاى قيامت و طلوع خورشيد از مغرب; باب73: خروج دابه; باب74 و75: حبشه و خروج آنان; باب76: خروج تركان; باب 77: زمان فتنه ها. چنان كه از عناوين باب هاى كتاب پيداست, مؤلف درصدد جمع آورى رواياتى درباره حوادث آينده, ظهور مهدى و نشانه هاى قيامت بوده است.
درباره كتاب الفتن چند نكته قابل توجه است اول اينكه ابن حماد بيشتر روايات را از صحابه يا تابعين نقل مى كند و آنگونه كه انتظار مى رود, سند روايات به رسول خدا(ص) نمى رسد. براى نمونه از مجموع حدود 170 روايت باب هاى 29تا44 اين كتاب كه درباره مهدى و سفيانى است, تنها حدود25 روايت از پيامبر و اميرمؤمنان(ع) و امام باقر(ع) صادر شده و ديگر اسناد كتاب به افرادى چون كعب الاحبار, محمد ابن حنفيه, زهرى, ارطاة و… ختم مى شود. اينگونه سندها نه تنها از نظر شيعه ارزشى ندارد, در نظر اهل سنت نيز حجيت ندارد, چون اصطلاحاً موقوف به شمار مى رود; يعنى سند آن به صحابى متوقف مى شود.
نكته دوم اينكه مكررات كتاب الفتن زياد است; يعنى يك حديث در ابواب مختلف با سلسله سند و متن واحدى ذكر شده و گاه تقطيع در آن صورت گرفته است; به طورى كه شايد بتوان يك چهارم از كتاب را مكرر دانست.
نكته سوم: علاوه بر روايات زيادى كه ابن حماد از اميرمؤمنان(ع) به عنوان صحابى نقل مى كند, بخش قابل توجهى از احاديث را به واسطه جابر جعفى از امام باقر(ع) آورده است.
نكته چهارم: برخلاف تصور رايج كه كتاب هاى فتن و ملاحم را مربوط و مخصوص نشانه هاى ظهور مى داند, مطالعه آنها نشان مى دهد كه احاديث و آثارى كه در آنها ذكر شده به فرض صحت, ارتباط مستقيم با ظهور مهدى(ع) ندارد و بسيارى از آنها پيشگويى هايى درباره حوادث آينده مسلمانان بوده كه در صدر اسلام بيان شده و نامى از مهدى و ظهور او در اين روايات نيست. البته ظهور مهدى(ع) به عنوان يكى از حوادث آينده نيز رواياتى از اين كتاب ها را به خود اختصاص داده است; چنانكه بخش مهمى از آنها نيز درباره نشانه هاى قيامت (اشراط الساعه) است. با اين حال و على رغم ضعف اين منابع و روايات آن ها, بخش قابل توجهى از اين احاديث در كتاب هاى شيعه به عنوان نشانه هاى ظهور امام عصر(ع) تلقى شده و در حجم وسيعى نقل مى شود.
3. راوى كتاب
الفتن را ابوزيد عبدالرحمان بن حاتم مرادى به سال 280هـ.ق (پنجاه سال پس از مرگ مؤلف) در مصر از نعيم بن حماد روايت كرده است. نام سلسله راويان از او در نسخه لندن چنين است: ابوبكر عبدالغفار بن محمد شيروى, ابوبكر محمد بن عبدالله بن احمد بن ريذه, ابوالقاسم سليمان بن احمد بن ايوب, عبدالرحمان بن حاتم مرادى از نعيم بن حماد مروزى. در نسخه تركيه به جاى نفر اول: ابوعلى داود بن سليمان طوسى و فاطمه دختر عبدالله بن احمد جوزدانيه وجود دارند.36 راوى اول يعنى عبدالرحمن مرادى نزد رجاليون اهل سنت توثيق نشده است. ابن جوزى او را متروك مى داند و ابن حجر به نقل از يونس گويد: درباره او حرف هايى زده اند و به نقل از مسلم بن قاسم گويد موثق نيست و مرگ او را به سال 294 ثبت كرده است.37 گويا شخص ديگرى نيز كتاب فتن نعيم را روايت كرده است, ولى نام او در سلسله روات كتاب نيامده و تنها محقق چاپ دو جلدى كتاب به او اشاره كرده است.38 نام او فضل بن محمد شعرانى است. ذهبى ضمن تجليل از او مى گويد به جمع آورى و تصنيف اشتغال داشته و راستگو و موثق است, اما غلوّ او در تشيع را نيز گزارش مى كند و از برخى هم دروغگو بودن را ويژگى او دانسته است. ذهبى همچنين به نقل از حاكم مى نويسد: شعرانى كتاب هايى را منفرداً روايت كرده كه از آن جمله الفتن نعيم بن حماد است.39 نام شعرانى در روايات شيعه نيز وجود دارد,40 اما جرح و تعديلى درباره او وارد نشده است.
4. نسخه ها
بنا به گفته محققان كتاب الفتن (زهيرى در چاپ قاهره و زكار در چاپ دارالفكر) از اين كتاب دو نسخه بيشتر وجود ندارد. يك نسخه از آن در موزه انگليس است كه نگارنده تصويرى از آن را در كتابخانه تاريخ ديده ام. تكيه ناشران و محققان در چاپ هاى موجود بر اين نسخه بوده و آن را اصل قرار داده اند; چون خواناتر است و اسناد روايات را دربر دارد. اما نسخه ديگر با اينكه قديمى تر است و به سال 687هـ.ق نوشته شده اسناد را حذف كرده و به اين سبب از اعتبار كمترى برخوردار است. اين نسخه خطى در كتابخانه استانبول نگهدارى مى شود. زركلى از نسخه ديگرى كه به سال 687هـ.ق نوشته شده و در دانشگاه رياض موجود است, خبر داده41 كه گويا تصوير همان نسخه استانبول باشد. نسخه اى كه مصدر كتاب عقدالدرر به شمار آمده از كتابخانه ظاهريه دمشق است و سال كتابت آن روشن نيست.
5. چاپ ها
كتاب الفتن تاكنون توسط سه نفر تصحيح يا تحقيق و منتشر شده و در مجموع پنج نوبت چاپ شده است. مشخصات اين چاپ ها به تفصيل در پى مى آيد: اول; چاپ دو جلدى كه فقط در اين مرتبه دو جلدى منتشر شده و در دفعات بعدى يك جلدى است. تحقيق سمير بن امين الزهيرى القاهره: مكتبة التوحيد الطبعة الاولى 1412/1991 جلد اول 426ص, جلد دوم 784ص. تا آنجا كه نگارنده جستجو كرده اين اولين چاپ كتاب به شمار مى رود; زيرا معجم احاديث المهدى كه حجم زيادى از روايات الفتن را آورده و در سال 1411 منتشر شده است, به نسخه خطى آدرس مى دهد, پيداست تا آن زمان كتاب منتشر نشده بود. زهيرى در اين چاپ بر همان دو نسخه انگليسى و استامبولى اعتماد كرده است. همه روايات شماره گذارى شده, اما عناوين باب ها شماره ندارد در ابتداى اجزاء ده گانه عنوان باب ذكر نمى شود, چنانكه در نسخه خطى اينگونه است گرچه عنوان اين باب ها در فهرست مى آيد. در اين چاپ فهرست احاديث و آثار در انتهاى جلد دوم آمده و غير از اين دو و فهرست موضوعات, فهرستى ندارد.
دوم, چاپ ديگر تحقيق سهيل زكار است كه 508 صفحه دارد و در مكه مكرمه توسط مكتبة التجاريه مصطفى احمد الباز منتشر شده است, گرچه به نوبت و تاريخ انتشار تصريح نشده, اما از مقدمه محقق با تاريخ 31/10/1991 مى توان احتمال داد همزمان با چاپ دو جلدى عرضه شده باشد. تحقيق اين چاپ نيز با تكيه به دو نسخه انگليسى و استامبولى است و گاه لغاتى از متن در پاورقى توضيح داده مى شود. گرچه با توجه به كمى نسخه ها و ناخوانا بودن يكى, انتظار چندانى براى ذكر اختلاف متون نيست و در چاپ هاى تحقيقى اين كتاب نيز بيش از مقابله متن ها, به توضيح لغاتى از متن در پاورقى اكتفا شده است. زكّار براى احاديث و آثار و همچنين ابواب شماره قرار نداده, اما در انتهاى كتاب, پنج فهرست ارايه مى كند: فهرست آيات, فهرست ابتداى احاديث, فهرست اعلام افراد, فهرست گروه ها و فهرست اماكن. با اينكه طبق معمول همه كتاب ها به فهرست هاى اعلام كاملاً اعتماد نمى شود, ليكن امتياز اين چاپ الفتن به شمار مى رود.
سوم, چاپ تحقيقى سهيل زكار با مشخصات پيشين در سال 1993/1414 از سوى دارالفكر بيروت افست شد و هيچ تغييرى نسبت به چاپ مكه ندارد. اين چاپ از كتاب الفتن در نرم افزار (معجم فقهى آيةاللّه گلپايگانى) موجود مى باشد.
چهارم, بار ديگرى كه كتاب الفتن منتشر شده با مشخصات زير و بدون عنوان (كتاب) عرضه شده است:
ضبطه وصحّحه وعلّق عليه: مجدى بن منصور بن سيد الشورى, بيروت: دارالكتب العلميه, الطبعة الاولى, 1418/1997 (552صفحه) در اين چاپ سخن از نسخه هاى متعدد نيست بلكه از همان چاپ دارالفكر استفاده شده و مصحح ادعا كرده آن چاپ تصحيف و اشتباه فراوان داشته و او به تصحيح اين اشتباهات اقدام نموده است. مصحح مرجعى براى اين تصحيح نداشته, بلكه مى گويد بنا به تشخيص خود آن را اصلاح كرده ام. وى به چاپ قاهره اشاره اى نكرده است. در اين نشر امتيازاتى به چشم مى خورد: 1. آدرس آيات قرآن در متن كتاب و با استفاده از كروشه; 2. تخريج احاديث; 3. جرح و تعديل راويان و حكم به صحت و ضعف حديث بنا به تشخيص مصحح; 4. تصحيح اشتباهات چاپ سهيل زكار; 5. شماره گذارى احاديث و آثار; 6. شماره گذارى باب ها; 7. شرح حال مؤلف و بيان روش او; 8. تنظيم فهرستى از ابتداى روايات. از ميان اين امتيازات كه خود مصحح در مقدمه كتاب به آنها اشاره كرده, آدرس آيات و شماره گذارى ابواب و احاديث قابل توجه است, اما ديگر موارد ممكن است با اشكالاتى روبه رو شود. بيان شرح حال و روش مؤلف كه مجموعاً در سه صفحه آمده براى چنين كتابى كافى به نظر نمى رسد و حكم به ضعف يا صحت روايات و جرح و تعديل راويان گرچه خواننده را تا حد زيادى با شخصيت راوى و جايگاه حديث آشنا مى كند, اما به هر حال تشخيص و نظر مصحح كتاب است. تذكر روايات مكرر نيز كاملاً بيان نشده و بسيارى از آثار و احاديث كه به صورت قطعه قطعه يا كامل تكرار شده در پاورقى به آن اشاره نرفته است و با آنكه وى چاپ قبلى را تصحيح كرده, هنوز هم اشكالاتى به چشم مى خورد. با اين همه بايد اذعان داشت كه همين اندازه تخريج ها و اشاره به صحت و ضعف روايات قابل توجه است ضمن اينكه چاپ دارالكتب از كيفيت بهترى برخوردار است. البته در چاپ سهيل زكار نيز توجه دادن به اختلاف نسخ ـ هرچند موارد آن كم است ـ و ارائه فهرست اعلام تا حدود زيادى راهگشاست و از امتيازات آن به حساب مى آيد. بنابراين براى مطالعه به خصوص براى محققان, مراجعه به هر دو چاپ لازم مى نمايد. توجه به اين نكته هم بد نيست كه دارالكتب العلميه بيروت غالباً به نشر كتب آماده اقدام مى كند و به دليل اشكالاتى كه در كتب چاپى آن انتشارات وجود دارد, اعتماد كامل به آن از بين مى رود.
پنجم, آخرين چاپ كتاب الفتن طبع دوم دارالكتب العلميه بيروت با همان مختصات قبلى است كه در سال 1423/2002 منتشر شده است. تفاوت اين نوبت چاپ با قبلى تنها در شكل روى جلد است و از نظر متن تغييرى ندارد.
6. اعتبار كتاب
با وجود تأثير فراوانى كه الفتن نعيم بن حماد در ميان اهل سنت و شيعيان دارد و بسيارى از روايات علائم ظهور از آن نقل مى شود, اعتبار چندانى براى آن نمى توان قائل شد. چون 1. نسبت اين كتاب به مؤلف قطعى نيست و محدثان و رجاليون قديمى اهل سنت از چنين كتابى ياد نكرده اند; 2. عبدالرحمن مرادى كه نام او به عنوان راوى الفتن در نسخه هاى موجود آمده, توثيق نشده, بلكه درباره او مطالبى گفته اند42 و فضل بن محمد كه راوى ديگر كتاب معرفى شده,43 نسخه اى از او به دست نيامده است; 3. به گفته رجاليون اهل سنت مؤلف كتاب اشتباه زياد مى كرده و احاديثى نادرست نقل نموده و گاه جعل هم كرده است.44 ذهبى گويد: نعيم در كتاب الفتن مطالب عجيب و مردود نقل مى كند;45 4. بسيارى از روايات كتاب موقوف يا مقطوع است و سند آن به رسول خدا نمى رسد. بنابراين حتى اگر موقوفات و مقطوعات نزد اهل سنت هم قابل توجيه باشد, آنچه مربوط به فتن است محل تأمل است. از نظر شيعه نيز چنين آثارى حجت نيست و آنچه به رسول خدا مى رسد, اگر با قرائن و روايات شيعه تطبيق نكند پذيرفتنى نخواهد بود و در كتاب الفتن از اين گونه احاديث كم نيست; 5. در اين كتاب رواياتى نقل شده كه ساختگى بودن آن آشكار است. نمونه اى از اين روايات را در ابواب مربوط به خلفاى پس از رسول خدا مى بينيم كه در آن به ترتيبِ خلفاى سه گانه, احاديثى به رسول خدا(ص) نسبت داده اند يا به على(ع) نسبت داده اند كه فرمود با معاويه مبارزه نكنيد; زيرا به هر حال اميرى نيكوكار يا فاجر لازم است.46 يا همان گونه كه احاديثى درباره فاطمى بودن مهدى(ع) گزارش كرده از كعب الاحبار روايت كرده است كه مهدى از فرزندان عباس است.47
محقق چاپ دارالكتب در پاورقى كتاب به جعلى بودن يا ضعف بسيارى از روايات كتاب اشاره مى كند.
6. وى همچنين در مقدمه مى گويد: (نقل بسيارى از روايات ضعيف و ساختگى, نقل بسيارى از موقوفات و مقطوعات, آوردن رواياتى از اهل كتاب و نقل رواياتى از مجاهيل از اشكالات اين كتاب است.)48 سهيل زكار هم در مقدمه چاپ ديگر گويد:
از مطالعه اين كتاب اين سؤالات پيش مى آيد كه انگيزه انتخاب عنوان الفتن و جمع اين همه روايت چه بوده و چه زمانى اين ميراث عظيم جعل و به پيامبر يا صحابه او نسبت داده شده و چه كسى آنها را ساخته است؟ مهم تر اينكه چگونه اوضاع و محيط آن زمان اين روايات را پذيرفته و رواج داده است؟49
محقق كتاب الفتن حنبل بن اسحاق (پسرعموى احمد بن حنبل) در مقايسه اى ميان كتاب او و الفتن ابن حماد مى نويسد: (نعيم (كه در طبقه شيوخ حنبل به شمار مى رود) كتاب مشهورى در موضوع فتن نوشته و بسيارى از احاديث و آثار مربوط به فتنه ها و اشراط الساعه را گزارش كرده, اما بين مقبول و مردود خلط كرده و خيلى از اسرائيليات را از وهب بن منبه و كعب الاحبار و غير آنان آورده است. در اين كتاب عجائبى است كه در احاديث صحيح يافت نمى شود… از جمله احاديث ساختگى كه متعرض آن شده, روايات سفيانى است كه دوازده باب را به آن اختصاص داده و هيچ كدام صحيح نيست, برخلاف الفتن حنبل بن اسحاق كه غالب آن احاديث مقبول است.)50
با اين همه, رواياتى كه با اعتقاد شيعه مطابق باشد و در منابع معتبر نيز هست در اين كتاب وجود دارد ليكن از آنجا كه برخى طرق آنها ضعف دارد در برابر اهل سنت نمى توان به آنها استناد كرد بلكه بايد به احاديثى روى آورد كه از نظر آنان نيز صحيح به شمار رود. البته آنچه از اين كتاب استفاده مى شود ديدگاه مؤلف درباره مهدى و همچنين جايگاه روايات مهدويت و نشانه هاى ظهور در آن دوره تاريخى است.
تأثير كتاب
اگر كتاب الفتن ابن حماد را اولين مجموعه مستقلى بدانيم كه در موضوع خود نوشته شده است بايد اذعان كرد بسيارى از مؤلفان پس از او روايات مربوط به اين موضوع را از او اخذ كرده اند گذشته از متقدمانى چون ابونعيم اصفهانى و حاكم نيشابورى, در قرن هفتم سلمى شافعى حجم عظيمى از روايات كتاب نعيم را در عقد الدرر آورده است. سيوطى در كتاب (العرف الوردى فى اخبار المهدى) به نقل از ابن حماد روايت مى كند و متقى هندى در كتاب (البرهان فى علامات مهدى آخرالزمان) گاه مستقيماً از ابن حماد و گاه به واسطه شافعى يا سيوطى از وى نقل كرده است. او در كنز العمال نيز از الفتن فراوان نقل مى كند.
از ميان عالمان شيعه سيد بن طاووس يك بخش از چهار بخش كتاب ملاحم خود را به روايات كتاب الفتن ابن حماد اختصاص داده و محدثان بعدى شيعه كه روايات كتاب سيد را گزارش كرده اند بدون توجه به منبع اصلى آن, احاديث را به نقل از يك عالم شيعى در تأليفات خود آورده اند. علامه مجلسى روايات الفتن را به نقل از ابن طاووس گزارش كرده و معجم احاديث المهدى, نوائب الدهور فى علائم الظهور, معجم الملاحم و الفتن وعصر الظهور كه در دهه هاى اخير منتشر شده به طور مستقيم و گاه به واسطه ابن طاووس بسيارى از روايات الفتن را آورده اند. منتخب الاثر هم رواياتى از او را به نقل از كتاب سيد بن طاووس يا البرهان متقى نقل مى كند. بنابراين بيشتر آنچه از كتاب سيد (التشريف بالمنن) گزارش مى شود در واقع منسوب به فتن ابن حماد است چون رواياتى كه سيد به استناد كتاب هاى الفتن سليلى و زكريا هم آورده گاه به همان نعيم بن حماد برگشت دارد. علاوه بر اين منابع, در برخى كتب قديمى مانند مسند احمد و صحاح سته و ديگر كتب روايى عامه, رواياتى كه نعيم در الفتن دارد از همان راويان نقل شده كه احتمال تأثيرپذيرى آنان هم از وى بعيد نيست چون ايشان معاصر نعيم بوده يا پس از او آمده اند و هيچ كدام بر او تقدم ندارند. حتى شيخ طوسى نيز دو مورد به سند خود از ابن حماد روايت مى كند51 كه اين دو روايت در كتاب الفتن موجود است. بنابراين كتاب الفتن ابن حماد يا مجموعه روايات او در منابع روايى شيعه و عامه جايگاه مهمى به خود اختصاص داده و حجم گسترده اى از آنچه او در موضوع مهدويت و نشانه هاى ظهور گزارش كرده در كتاب هاى بعدى آمده است. از اين رو هنگام بررسى و تحليل اين روايات بايد به اين تأثيرپذيرى توجه داشت و تنها به نقل آنها بسنده نكرد.

فهرست منابع
1. انساب الاشراف, احمد بن يحيى بلاذرى (م279) تحقيق زكار, زركلى; بيروت: دارالفكر 1417ق.
2. الاعلام, خيرالدين زركلى.
3. بغية الطلب فى تاريخ حلب, ابن العديم; تحقيق سهيل زكار; بيروت: دارالفكر بى تا.
4. تاريخ بغداد, خطيب بغدادى (م463) تحقيق عبدالقادر عطا; بيروت: دارالكتب العلميه, 1417ق.
5. تاريخ الطبرى, محمد بن جرير الطبرى, تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم; بيروت: دارالتراث, بى تا.
6. تاريخ سياسى اسلام, رسول جعفريان, قم: الهادى 1377.
7. تاريخ اليعقوبى, احمد بن ابى يعقوب (م284), تحقيق عبدالامير مهنا; بيروت: مؤسسة الاعلمى, 1413ق.
8. التشريف بالمنن (مشهور به ملاحم) رضى الدين على ابن طاووس, تحقيق و نشر مؤسسه صاحب الامر قم, 1416ق.
9. تهذيب الكمال, جمال الدين يوسف مزى, تحقيق بشار عواد معروف; بيروت: مؤسسة الرساله, 1413ق.
10. تهذيب التهذيب, ابن حجر عسقلانى, بيروت: دارالفكر, 1404ق.
11. رجال النجاشى, ابوالعباس احمد بن على النجاشى تحقيق نائينى; بيروت: دارالاضواء, 1408ق.
12. سير اعلام النبلاء, شمس الدين محمد ذهبى; بيروت: مؤسسة الرسالة, 1422ق.
13. الطبقات الكبرى, محمد بن سعد, تحقيق محمد عبدالقادر عطا, بيروت: دارالكتب العلميه, 1418ق.
14. الغيبه, شيخ الطائفه طوسى; تحقيق طهرانى و ناصح قم: مؤسسة المعارف الاسلاميه, 1417ق.
15. الفتن, حنبل بن اسحاق بن حنبل شيبانى (م273) تحقيق عامر حسن, بيروت: دارالبشائر, 1419ق.
16. الكامل فى ضعفاء الرجال, عبدالله بن عدى الجرجانى تحقيق عبدالموجود و معوض, بيروت, دارالكتب الاسلاميه.
17. لسان الميزان, ابن حجر عسقلانى, بيروت: مؤسسة الاعلمى, 1390ق.
18. الملل والنحل, ابوالفتح محمد الشهرستانى, تحقيق گيلانى, بيروت: دارالمعرفه, بى تا.
1. مرحوم مجلسى بخشى از كتاب بحار (ج28 تا31 چاپ بيروت) را با عنوان (الفتن والمحن) آورده, ولى مقصود وى سختى هايى است كه پس از پيامبر(ص) به اهل بيت و به خصوص به اميرمؤمنان(ع) رسيد, نه حوادث آينده كه كتاب هاى (الفتن) به آن اختصاص يافته است.
2.
رجال نجاشى, ج1, ص303.
3.
همان, ص133.
4.
اين كتاب به اشتباه به نام الملاحم والفتن شهرت يافته است. ر.ك: صفحه 31 مقدمه آن.
5.
لسان العرب و مفردات راغب, ذيل ماده فتن.
6.
براى نمونه ر.ك: ذاريات, آيه 13, عنكبوت1, انبياء35, توبه49 وبروج10.
7.
انساب الاشراف, ج2, ص263.
8.
همان, ج9, ص116.
9.
ر.ك: المعجم المفهرس لالفاظ نهج البلاغه, ماده فتن.
10.
انساب الاشراف, ج5, ص273.
11.
تاريخ اليعقوبى, ج2, ص130.
12.
انساب الاشراف, ج10, ص325.
13.
الطبقات الكبرى, ج7, ص120.
14.
ر.ك: لسان العرب, ماده لحم.
15.
الطبقات الكبرى, ج7, ص359.
16.
تاريخ بغداد, ج13, ص309.
17.
تهذيب الكمال, ج29, ص472.
18.
الملل والنحل الشهرستانى, ج1, ص86; تاريخ الطبرى, ج7, ص330 و335.
19.
ر.ك: تاريخ سياسى اسلام, (جعفريان) ج2, ص708.
20.
در كامل ابن عدى (ج8, ص251) اين مدت بيش از چهل سال گزارش شده است.
21.
درباره فتنه خلق قرآن و دوره محنت ر.ك: حوادث دوران مأمون تا متوكل در تاريخ اسلام.
22.
تاريخ بغداد, ج13, ص314, 315 و308.
23.
تهذيب الكمال, ج29, ص466ـ 468.
24.
تاريخ بغداد, ج13, ص308, 309 و312.
25.
سير اعلام النبلاء, ج10, ص597 و609.
26.
الكامل فى ضعفاء الرجال, ج8, ص251.
27.
سير اعلام النبلاء, ج10, ص600 و609.
28.
تهذيب التهذيب, ج10, ص462.
29.
تهذيب الكمال, ج29, صص471 و472.
30.
تهذيب التهذيب, ج10, ص462.
31.
التشريف بالمنن, ص62 و63.
32.
تاريخ بغداد, ج13, ص308.
33.
تهذيب الكمال, ج29, ص468.
34.
سير اعلام النبلاء, ج10, ص609, ج13, ص318.
35.
بغية الطلب, ج1, ص489; هدية العارفين, ج2, ص497; الاعلام زركلى, ج8, ص40.
36.
ر.ك: الفتن, تحقيق سهيل زكار, ص13.
37.
لسان الميزان, ج3, ص408.
38.
الفتن, تحقيق زهيرى, ج1, ص16.
39.
سير اعلام النبلاء, ج13, ص317ـ319.
40.
نجاشى (ج2, ص407) وى را ناقل كتاب هارون بن عمر صحابى امام رضا(ع) مى داند.
41.
الاعلام, ج8, ص40.
42.
لسان الميزان, ج3, ص408.
43.
سير اعلام النبلاء, ج13, ص318.
44.
تهذيب الكمال, ج29, ص476.
45.
سير اعلام النبلاء, ج10, ص609.
46.
الفتن, چاپ دارالكتب, ص80, ح305.
47.
همان, ص265, ح1044.
48.
همان, ص7.
49.
الفتن, چاپ دارالفكر, ص4.
50.
الفتن, حنبل بن اسحاق, ص68.
51.
الغيبه, ص185 و452.

باسلام ممنون از جواب شما دوست گرامی
مقاله خوبی بود ای کاش در مباحث مهدویت دقت بیشتری کنیم وقتی عالم سنی ذهبی می گوید :این حماد و مطالب فتن هذه القصه .....یعنی حتی خودشان قبول ندارند چرامابه این کتاب استنادمیکنیم؟ به هرحال ممنونم

با سلام

این کتاب از سه بخش تشکیل شده که بخش اول آن گزیده فتن ابن حماد (م ۲۲۸)، بخش دوم آن از کتاب فتن ابوصالح سلیلی (نوشته به سال ۳۰۷) و بخش سوم آن از کتاب فتن زکریا بزاز (نوشته به سال ۳۹۱) است. بخش چهارم کتاب که ملحقات آن به شمار می‌رود از کتب مختلف شیعه و اهل سنت نقل شده است. ارزش کتاب سید به جهت بخش دوم و سوم آن است چون ملاحم سلیلی و زکریا در دسترس نیست. اما کتاب الفتن ابن حماد که ابن طاووس بیشتر مطالب خود را از او نقل می‌کند؛ امروزه موجود است. روایات ابن حماد همانند دیگر اخبار ملاحم و فتن اختصاص به مهدی ندارد بلکه از رویدادهای آینده جهان اسلام تا قیامت و بخشی به مهدی و نشانه‌های ظهور او اختصاص دارد. بنابراین بخش قابل توجهی از کتاب التشریف به پیش گویی‌های صحابه و همچنین احادیثی از رسول خدا درباره حوادث آینده اسلام و مسلمانان، سفیانی، مهدی و نشانه‌های او، دجال، نزول عیسی علیه‌السّلام و برخی از نشانه‌های قیامت اختصاص دارد که سید بن طاووس بدون نقد و بررسی این اخبار، آنها را در کتاب خود آورده است. سه نفر محدثی که ابن طاووس از آنان نقل می‌کند، از اهل سنت هستند و طبعا توثیق و جایگاهی میان شیعیان امامیه ندارند. اما سید ابن طاووس توثیقاتی را که رجالیون عامه درباره ابن حماد گفته‌اند، نقل کرده و سخنی از تضعیف او نگفته است. طبیعی است که انتخاب و بیان توثیقات از سوی سید به دلیل آن است که وی از کتاب الفتن نقل می‌کند نه آنکه تاییدی از یک عالم شیعی نسبت به ابن حماد باشد.

سؤال:
کتاب فتن ابن حماد چقدر معتبر است؟

پاسخ:
سلام علیکم
پرسش‌گر گرامی تا جایی که امکان داشت در نرم افزار هایی که در اختیار بنده بود مطلبی در مورد این کتاب پیدا نکردم لذا مقاله‌ای را در این زمینه دیدم که محضر شما ارسال می‌نمایم:

(الفتن) ابن حماد قديمى ترين كتاب در مهدويت «مصطفى صادقى»
الفتن، الامام الحافظ نعيم بن حماد بن معاويه بن الحارث الخزاعى المروزى (متوفى 229هـ.ق)، ضبطه و صححه و علق عليه مجدي بن منصور بن سيد الشورى، دارالكتب العلمية، بيروت، 552ص، وزيرى.

مقدمه

آشنايى من با كتاب الفتن به مناسبت طرحى بود كه بر عهده نگارنده گذاشته شد تا با نگاهى تاريخى به نشانه‌هاى ظهور مهدى(ع) به نقد و بررسى روايات آن بپردازد. با مطالعه منابع و كتب متعدد مربوط به نشانه‌ها متوجه شدم كه مأخذ بسيارى از آنها كتابى كهن از يكى از محدثان اهل سنت يعنى نعيم بن حماد است. كتاب الفتن وى را بايد از منابع مهم روايت‌هاى علائم ظهور به شمار آورد كه تأثير زيادى بر مجامع روايى شيعه و اهل سنت داشته است. نويسنده آن از بزرگان اهل حديث و مخالفان سرسخت معتزله و همچنين اهل رأى (قياس) است كه در زندان از دنيا رفته است.

به دليل قدمتى كه اين اثر دارد و همچنين لزوم بررسى اعتبار و تأثير آن بر كتاب‌هاى بعدى، پيشنهاد برخى دوستان جهت معرفى آن را پذيرفتم. اميد است اين نوشتار به خصوص براى محققانى كه قصد قلم زدن در موضوع مهدويت و نشانه‌هاى ظهور را دارند؛ سودمند واقع شود.

پيشينه كتب فتن
فتن و ملاحم دو عنوانى است كه از حوادث آينده و پيشگويى‌هاى آخرالزمان سخن مى‌گويند. اين دو عنوان از قديم مورد توجه و اهتمام محدثان و مؤلفان مسلمان بوده و چه در ضمن جوامع روايى و چه به صورت مستقل به آن پرداخته‌اند. از مراجعه به فهرست‌ها استفاده مى‌شود كه عنوان (الفتن) در ميان اهل سنت بيشتر كاربرد داشته و نام كتاب‌هاى آنان قرار گرفته است؛ همان‌گونه كه مؤلفان شيعه غالباً از عنوان (ملاحم) استفاده كرده‌اند.

الفتن ابن حماد، الفتن ابوعمرو دانى، الفتن حنبل بن اسحاق، الفتن سليلى، الفتن زكريا بن يحيى، الفتن ابونعيم اصفهانى و الفتن و الملاحم (آخرين بخش از كتاب البداية و النهايه) ابن كثير نمونه‎هايى از تأليفات مستقل اهل سنت در اين موضوع است. احمد بن حنبل، بخارى، مسلم، ترمذى و ديگران نيز در كتب روايى خود بابى با عنوان (الفتن) گشوده‌اند.

اين در حالى است كه در تأليفات شيعيان به اين نام كمتر برخورد مى‌كنيم؛1 بلكه آنان مطالب مربوط به آينده و حوادث آخرالزمان و علائم ظهور را در كتاب‌هايى با عنوان (الملاحم) آورده‌اند. در فهرست‌هاى نجاشى و شيخ طوسى بيش از بيست كتابِ ملاحم نام برده شده و تنها دو مورد تعبير الفتن وجود دارد كه يكى (الفتن و الملاحم) جعفر بن محمد فزارى2 و ديگرى (الفتن) حسن بن على بن ابى حمزه بطائنى است.3 جالب اينكه نجاشى پس از نام بردن از اين كتاب توضيح مى‌دهد كه مقصود همان ملاحم است (و هو كتاب الملاحم). اما اينكه سيد ابن طاووس نام كتابش را (التشريف بالمنن فى التعريف بالفتن)4 گذاشته، بدان جهت است كه وى سه كتاب فتن از اهل سنت را در آن خلاصه كرده است: الفتن ابن حماد، الفتن سليلى و الفتن زكريا بن يحيى.

با آنچه گفته شد به نظر مى‌رسد عنوان فتن در ميان اهل سنت و عنوان ملاحم در ميان مؤلفان شيعه خصوصيتى داشته كه در انتخاب نام كتاب به آن توجه كرده‌اند. اين خصوصيت به خوبى روشن نيست، اما احتمال مى‌رود اختلاف ديدگاه شيعه و اهل سنت درباره نظام حاكم، منشأ اين نام گذارى باشد؛ زيرا قيام‌هاى مخالف خلفا غالباً از سوى شيعيان صورت گرفته و از ديدگاه اهل سنت اين قيام ها فتنه به شمار مى‌آمد و گوشه‌گيرى و انزوا از چنين حوادثى توصيه مى‌شد. نگاهى به معناى دو واژه فتن و ملاحم مى‌تواند در توضيح اين نكته مؤثر باشد.

معناى فتن و ملاحم
واژه فتنه (مفرد فتن) در اصل به معناى جداسازى طلاى خالص از ناخالص است و سپس در معانى امتحان، سختى و بلا، وسوسه و گمراه كردن به كار رفته5 و در قرآن نيز به همين معانى آمده است.6 اين واژه در عصر نبوى بيشتر جنبه دينى داشت و غالباً به معناى گمراه كردن استفاده مى‌شد، اما پس از آن فتنه مفهومى سياسى پيدا كرد و در بيشتر موارد به هر حركتى كه با سير طبيعى جامعه همگام نبود و منجر به اختلال در نظم عمومى مى‌شد، فتنه مى گفتند.

ابوبكر در پاسخ اعتراض اميرمؤمنان(ع) به سقيفه، گفت: علت اين كار ترس از وقوع فتنه بود و سعد بن عباده كه حاضر نشد با ابوبكر بيعت كند، توسط عمر (صاحب فتنه) قلمداد شد.7 دوره خلافت عمر را دوره خاموشى فتنه‌ها مى‌دانند و مى‌گويند مدتى پس از خلافت عثمان فتنه‌ها آغاز و با قتل او فتنه‌اى بزرگ واقع شد. بيشترين و مهم‌ترين فتنه‌ها در دوران خلافت اميرالمؤمنين على(ع) رخ داد؛8 به گونه‌اى كه برخى صحابه و فرزندان آنان را به گوشه‌گيرى كشانيد.

در منابع تاريخى از اقدام طلحه و زبير و نبرد جمل، برافراشتن قرآن‌ها در صفين، جريان حكميت و جنگ نهروان به فتنه تعبير مى شود؛ چنانكه على(ع) نيز اين واژه را در خطبه‌ها و نامه‌هاى خود به كار برده و گاه برخى از همان حوادث را اراده كرده است.9 افرادى چون ابوموسى اشعرى و عبدالله بن عمر كه درك لازم را براى تشخيص حق از باطل نداشتند، به عنوان پرهيز از فتنه، اعتزال و انزوا را ترجيح دادند. معاويه به بهانه جلوگيرى از فتنه و ريخته نشدن خون‌هاى بيشتر با هر حركتى برخورد كرد. كشتن حجر بن عدى و يارانش به همين بهانه بود.10

گويا سخنى كه از خليفه دوم نقل شده، راه را براى توجيه اعمال خلفاى غاصب باز كرد. از او نقل كرده‌اند كه (سلطان عادل از سلطان ظالم بهتر و سلطان ظالم از فتنه بهتر است.)11 موضوع دورى از فتنه به ضميمه عنوان (لزوم اطاعت از حاكم) باعث شد مسلمان نمايان در برابر امام حسين(ع) بايستند و او را به عنوان عامل فتنه به شهادت برسانند.
در مجموع واژه فتنه و جمع آن فتن در آن دوران به آشوب‌ها و شورش‌ها اطلاق مى‌شد و عده‌اى هم متخصص در امور فتن شناخته مى‌شدند؛ چنانكه برخى تابعان گفته‌اند پيشواى ما در فتنه عبدالله بن عمر است،12 يا حسن بصرى از متخصصان به امور فتنه‌ها و خون‌ها معرفى شد.13

گويا نياز به تشخيص همين امور بود كه كتاب‌هاى فتن تدوين گشت تا حوادث و آشوب‌هاى آينده را معرفى نمايد و مردم را از ورود به آن برحذر دارد. دسته‌اى از اين روايات پيشگويى‌ها و اخبار غيبى معصومان نسبت به حوادث آينده بود و دسته‌اى ديگر را حاكمان براى پيشبرد اهداف حكومت خود جعل كردند.
اما كلمه ملاحم، جمع ملحمه است و ممكن است از دو ريشه گرفته شود‌، گرچه برگشت آن دو نيز به يك اصل است. يكى چسبندگى و دوم گوشت. اگر از ريشه اول گرفته شود، به معناى سختى نبرد است كه در آن جنگجويان به همديگر گلاويز مى‌شوند. اما در ريشه دوم به معناى قتلگاه آمده است، كنايه از اينكه گوشت بدن انسان‌ها در آن مى‌ريزد. در هر صورت مراد از ملحمه در اينجا حوادث و جنگ‌هاى خونين است كه در آينده رخ مى‌دهد.14

بنابراين ممكن است انتخاب نام ملاحم براى كتب شيعه در مقابل فتن، اشاره به اين باشد كه ايستادگى مقابل حاكمان غاصب و ظالم فتنه محسوب نمى‌شود و آنچه در آن رخ مى‌دهد، كشتار انسان‌هاى مبارز است. خواهيم گفت كه نام كتابى كه در صدد معرفى آن هستيم، (الفتن و الملاحم) نيز گفته شده است، ولى درست نيست و كلمه افزوده بر فتن، در نسخه‌هاى خطى و چاپى اين كتاب وجود ندارد.

مؤلف كتاب الفتن
ابوعبدالله نعيم بن حماد بن معاويه خزاعى مروزى معروف به فارض، زمان ولادتش دانسته نيست. وى اهل مرو بود و براى آموختن حديث به عراق و حجاز سفر كرد و سرانجام در مصر ساكن شد.15
طبرى با يك واسطه از نعيم روايت مى‌كند كه او گفت من جهمى بودم، اما وقتى به دنبال حديث رفتم متوجه شدم كه اعتقاد آنان به تعطيل مى‌انجامد.16 پيداست تا زمانى كه ابن حماد در خراسان بوده، تحت تأثير افكار جهم بن صفوان قرار داشته، ولى بعدها با پيوستن به اهل حديث در صف مخالفان سرسخت وى در آمده و كتاب‌هايى در ردّ جهميه نوشته است.17

جهمى يا جهميه فرقه اى منسوب به جهم بن صفوان است كه عقايدى شبيه معتزله داشت و همراه حارث بن سريج عليه بنى اميه در خراسان قيام كرد و در سال 128هـ.ق اسير و كشته شد.18 البته به نظر مى رسد مخالفت با جهم و مرجئى دانستن او و حتى اصل ارجاء همسو با اهداف خلفاى اموى بوده و از سوى اصحاب حديث عنوان شده است و بيش از آنكه موضوعى اعتقادى باشد، رنگِ سياسى دارد. بنابراين اتهام افراد به جهمى بودن يا (اهل اهواء) كه عنوان مقابل اهل حديث است، قابل تأمل مى‌باشد.19

از جزئيات سفرهاى علمى نعيم كه در كلام ابن سعد به آن اشاره شد، اطلاعى در دست نيست. آنچه مسلّم است اينكه مدتى طولانى در مصر سكونت داشته20 و براى اظهارنظر درباره موضوع جنجالى خلق قرآن به عراق آمده است. فتنه خلق قرآن يا دوره (محنت) در تاريخ اسلام به دوران سه خليفه عباسى مأمون، معتصم و واثق گفته مى شود كه متأثر از معتزليان به مخلوق بودن كلام خدا و قرآن اعتقاد داشتند و با كسانى كه قائل به قدمت كلام الهى بودند به شدت برخورد مى‌كردند. از آنجا كه اين موضوع ملاك عزل و نصب‌هاى دولتى و آزمايشى براى شناخت موافق از مخالف به شمار مى‌آمد، دوره محنت نام گرفت.
با روى كار آمدن متوكل و به جهت چرخش او به سمت اهل سنت و حديث، اوضاع كاملاً دگرگون شد و مخالفان نظريه قديم بودن قرآن تحت پى گرد قرار گرفتند.21

نعيم بن حماد از قربانيان مخالفت با معتزله و موضوع خلق قرآن بود، وى در ايام معتصم به عراق فراخوانده شد و چون برخلاف اعتقاد حاكم بر دربار نظر داد و به خواسته آنان اعتراف نكرد، در سال 223 يا 224 در سامرا يا بغداد زندانى شد و در سال 228 يا 229 از دنيا رفت. گفته‌اند او را با زنجير اسارت و به قولى بدون كفن و اقامه نماز دفن كردند. همچنين گفته شده وى در زندان هم به نقل حديث اشتغال داشت.22 نعيم بن حماد از افرادى چون سفيان بن عينيه، عبدالرزاق بن همام، عبدالله بن مبارك، رشدين بن سعد، فضيل بن عياض و ابوبكر بن عياش روايت كرده و بخارى، ابوزرعه دمشقى، ابوحاتم رازى، يحيى بن معين و… از او نقل حديث نموده‌اند.23

بزرگان اهل سنت از ابن حماد تجليل كرده و برخى هم او را توثيق كرده اند؛ در عين حال روايات او را قوى نمى‌دانند. دار قطنى او را پيشواى سنت دانسته، امّا مى‌گويد اشتباه فراوان دارد. وقتى از يحيى بن معين درباره حديث (تفترق امتى على بضع وسبعين فرقه…) پرسيدند، گفت اين حديث اصل ندارد، گفتند نعيم بن حماد آن را روايت مى كند؛ گفت نعيم ثقه است، اما مطلب بر او اشتباه شده است. عبدالغنى بن سعيد گويد برگشت اين حديث به نعيم بن حماد است و به واسطه همين نقل او از چشم بسيارى از عالمان حديث افتاد.24

عجلى، احمد بن حنبل، يحيى بن معين و ابن حبان او را ثقه مى دانند، اما نسائى وى را تضعيف كرده است.25 ابن عدى درباره او گويد: ضعيف است و براى تقويت سنت جعل حديث مى‌كرد. سپس احاديث مردود او را ذكر مى‌كند.26 ذهبى گويد نعيم از عالمان بزرگ است، ولى اطمينانى به روايات وى نيست. نبايد به سخنان او استناد كرد؛ چون در كتاب الفتن مطالبى عجيب و غير قابل قبول آورده است.يحيى بن معين معتقد است نعيم راستگو بوده، ولى اشتباه زياد دارد.28

در گزارشى مى‌خوانيم كه يحيى بن معين، ابن حماد را به دليل نقل حديثى از ابن مبارك توبيخ كرده و گفته است تو آن را از ابن مبارك نشنيده‌اى. نعيم ابتدا ناراحت شده، اما سپس به اشتباه خود اعتراف كرده است. نعيم بن حماد كتاب‌هايى در ردّ ابوحنيفه و شيبانى و 13كتاب در ردّ جهميه نوشته است. ابن مبارك گويد ابن حماد مى‌خواست عقد ازدواج‌هايى را باطل كند و حال آنكه مردم براساس آن فرزندانى داشتند و مى‌خواست معاملاتى را باطل بداند.29

ابن حجر به نقل از مسلمةبن قاسم گويد نعيم احاديث نادرستى در موضوع ملاحم آورده كه ديگران نقل نكرده‌اند و نظر بدى درباره قرآن داشت. ازدى گفته است نعيم در تقويت سنت حديث مى‌ساخت و [از آنجا كه خود از اهل حديث بود و با ابوحنيفه كه اهل رأى بود اختلاف داشتند] داستان‌هايى در طعن ابوحنيفه گفته كه همه آنها دروغ است.30 از ميان علماى شيعه سيد ابن طاووس كه حدود ثلث كتاب التشريف خود را از ابن حماد نقل مى‌كند، توثيقات او را نقل كرده31 و سخنى از تضعيف و جاعل بودن وى نگفته است. طبيعى است كه انتخاب و بيان توثيقات از سوى سيد به دليل آن است كه وى از كتاب الفتن او نقل مى‌كند، نه آنكه تأييدى از يك عالم شيعى نسبت به ابن حماد باشد.

معرفى كتاب
1. نام كتاب و نسبت آن به مؤلف
مؤلف كتاب الفتن هيچ گاه از آن نام نمى برد, چون غير از نقل روايت به مطلب ديگرى نپرداخته و حتى مقدمه و خطبه اى ندارد. نام او و كتابش در فهرست ها و متون كهن يافت نشد و آنچه خطيب بغدادى گفته كه نعيم بن حماد را اولين تنظيم كننده مسند دانسته اند32 يا از احمد بن حنبل نقل شده كه اولين شخصى كه او را به كتاب هاى مسند مى شناسيم ابن حماد است,33 گذشته از تأمل در صحت آن, نمى تواند در نسبت كتاب الفتن به مؤلفش سودمند باشد; زيرا مسند به كتابى گفته مى شود كه احاديث را به ترتيب صحابه جمع آورى كند, ولى الفتن كتابى موضوعى است. كسى هم نگفته كه راويان اين كتاب, آن را از صورت مسند به مبوّب تبديل كرده باشند.

آنچه درباره نام كتاب الفتن و نسبت آن به ابن حماد شهرت دارد, از قرن هفتم به بعد است. سه نفر معاصر در نيمه دوم قرن هفتم, يعنى ابن طاووس در التشريف, شافعى سلمى در عقد الدرر و ابن عديم در بغية الطلب كتاب الفتن را از نعيم بن حماد دانسته و از آن روايت كرده اند. ذهبى (م748) نيز اين مطلب را ذكر كرده است.34 البته برخى از اين كتاب به (الفتن و الملاحم) تعبير مى كنند,35 اما شهرت اين كتاب به (الفتن) است و در نسخه هاى خطى و چاپى از آن اينگونه تعبير شده و (الملاحم) را ندارد.

2. شكل و محتوا
كتاب الفتن ابن حماد از ده جزء تشكيل شده, ولى دليل اين تقسيم بندى و تفاوت اين اجزاء روشن نيست. چون در هر جزء رواياتى وجود دارد كه عناوين همان روايات در اجزاى ديگر نيز به چشم مى خورد. تعداد ابواب هر جزء نيز متفاوت است. جزء اول شامل ده باب, جزء دوم چهار باب, جزء سوم 10 باب جزء چهارم 14باب, جزء پنجم 16باب, جزء ششم 2باب, جزء هفتم 6باب, جزء هشتم تا دهم هر كدام 5باب. متأسفانه اين كتاب هيچ مقدمه و مؤخره اى ندارد و مؤلف از آغاز تا انجام آن را به نقل روايت پرداخته و هيچ مطلبى در ابتدا يا انتهاى كتاب بيان نكرده و در لابه لاى روايات نيز هيچ گونه تفسير و توضيحى از خود نيفزوده است. درباره اينكه ترجمه (عنوان) هر باب از سوى مؤلف يا راويان يا ناسخان تنظيم شده, نمى توان اظهار نظر قطعى نمود.
اما مسلم است كه ترجمه باب ها در نسخه اصلى وجود دارد; اما عنوان باب هاى اول اجزاء ده گانه را مصحّحان با استفاده از متن اولين روايت باب استخراج كرده و در فهرست آورده اند. در چاپ آخر همان عنوان علاوه بر فهرست در ابتداى باب هم آمده است.
در هر صورت كتاب الفتن در مجموع 77 باب دارد كه به جهت طولانى بودن برخى از عناوين آنها, به كليات ابواب اشاره مى كنيم: باب اول و دوم درباره يادآورى رسول خدا(ص) و صحابه نسبت به فتنه هاى آينده و نام اين فتنه ها; باب دوم تا ششم: ويژگى هاى فتنه و موضع گيرى ها نسبت به آن. باب هفتم تا سيزدهم: تعداد و نام خلفاى پس از پيامبر و پادشاهى پس از خلافت, اشاره به عدد دوازده و نام خلفاى راشدين و برخى از بنى اميه و بنى عباس; باب چهاردهم و شانزدهم: استحباب دورى از فتنه ها و گوشه گيرى; باب پانزدهم: فتنه ابن زبير; باب هفدهم: نشانه هاى سقوط بنى اميه; باب هجدهم: خروج بنى عباس از خراسان با پرچم هاى سياه و… ;

باب نوزدهم تا بيست ويكم: نشانه هاى سقوط بنى عباس (اختلاف, خروج تركان, نشانه هاى آسمانى مانند صدا و…) باب22: فتنه شام; باب23: سلطنتِ سفلگان; باب24: پناهگاه از فتنه ها; باب25: اهميت شام در اسلام; باب26تا28: خروج بربر; باب29و30: سفيانى; باب31 و 32: پرچم هاى سه گانه و سفيانى; باب33 تا 41: نزاع سفيانى و بنى عباس و پرچم هاى سياه و… باب 42تا51: مهدى و نشانه هاى خروج او; باب52تا57: حوادث مربوط به حمص و فتح هند و قسطنطنيه و قحطانى و… باب 58تا64: درباره دجّال; باب65 و66: فرود آمدن حضرت عيسى(ع); باب67: خروج يأجوج و مأجوج; باب68: خسف و زلزله و مسخ و…; باب 69: آتشى كه همگان را به سوى شام بكشاند; باب70 تا72: نشانه هاى قيامت و طلوع خورشيد از مغرب; باب73: خروج دابه; باب74 و75: حبشه و خروج آنان; باب76: خروج تركان; باب 77: زمان فتنه ها. چنان كه از عناوين باب هاى كتاب پيداست, مؤلف درصدد جمع آورى رواياتى درباره حوادث آينده, ظهور مهدى و نشانه هاى قيامت بوده است.

درباره كتاب الفتن چند نكته قابل توجه است اول اينكه ابن حماد بيشتر روايات را از صحابه يا تابعين نقل مى كند و آنگونه كه انتظار مى رود, سند روايات به رسول خدا(ص) نمى رسد. براى نمونه از مجموع حدود 170 روايت باب هاى 29تا44 اين كتاب كه درباره مهدى و سفيانى است, تنها حدود25 روايت از پيامبر و اميرمؤمنان(ع) و امام باقر(ع) صادر شده و ديگر اسناد كتاب به افرادى چون كعب الاحبار, محمد ابن حنفيه, زهرى, ارطاة و… ختم مى شود. اينگونه سندها نه تنها از نظر شيعه ارزشى ندارد, در نظر اهل سنت نيز حجيت ندارد, چون اصطلاحاً موقوف به شمار مى رود; يعنى سند آن به صحابى متوقف مى شود.

نكته دوم اينكه مكررات كتاب الفتن زياد است; يعنى يك حديث در ابواب مختلف با سلسله سند و متن واحدى ذكر شده و گاه تقطيع در آن صورت گرفته است; به طورى كه شايد بتوان يك چهارم از كتاب را مكرر دانست.
نكته سوم: علاوه بر روايات زيادى كه ابن حماد از اميرمؤمنان(ع) به عنوان صحابى نقل مى كند, بخش قابل توجهى از احاديث را به واسطه جابر جعفى از امام باقر(ع) آورده است.

نكته چهارم: برخلاف تصور رايج كه كتاب هاى فتن و ملاحم را مربوط و مخصوص نشانه هاى ظهور مى داند, مطالعه آنها نشان مى دهد كه احاديث و آثارى كه در آنها ذكر شده به فرض صحت, ارتباط مستقيم با ظهور مهدى(ع) ندارد و بسيارى از آنها پيشگويى هايى درباره حوادث آينده مسلمانان بوده كه در صدر اسلام بيان شده و نامى از مهدى و ظهور او در اين روايات نيست. البته ظهور مهدى(ع) به عنوان يكى از حوادث آينده نيز رواياتى از اين كتاب ها را به خود اختصاص داده است; چنانكه بخش مهمى از آنها نيز درباره نشانه هاى قيامت (اشراط الساعه) است.
با اين حال و على رغم ضعف اين منابع و روايات آن ها, بخش قابل توجهى از اين احاديث در كتاب هاى شيعه به عنوان نشانه هاى ظهور امام عصر(ع) تلقى شده و در حجم وسيعى نقل مى شود.

3. راوى كتاب
الفتن را ابوزيد عبدالرحمان بن حاتم مرادى به سال 280هـ.ق (پنجاه سال پس از مرگ مؤلف) در مصر از نعيم بن حماد روايت كرده است. نام سلسله راويان از او در نسخه لندن چنين است: ابوبكر عبدالغفار بن محمد شيروى, ابوبكر محمد بن عبدالله بن احمد بن ريذه, ابوالقاسم سليمان بن احمد بن ايوب, عبدالرحمان بن حاتم مرادى از نعيم بن حماد مروزى. در نسخه تركيه به جاى نفر اول: ابوعلى داود بن سليمان طوسى و فاطمه دختر عبدالله بن احمد جوزدانيه وجود دارند.36 راوى اول يعنى عبدالرحمن مرادى نزد رجاليون اهل سنت توثيق نشده است. ابن جوزى او را متروك مى داند و ابن حجر به نقل از يونس گويد: درباره او حرف هايى زده اند و به نقل از مسلم بن قاسم گويد موثق نيست و مرگ او را به سال 294 ثبت كرده است.37

گويا شخص ديگرى نيز كتاب فتن نعيم را روايت كرده است, ولى نام او در سلسله روات كتاب نيامده و تنها محقق چاپ دو جلدى كتاب به او اشاره كرده است.38 نام او فضل بن محمد شعرانى است. ذهبى ضمن تجليل از او مى گويد به جمع آورى و تصنيف اشتغال داشته و راستگو و موثق است, اما غلوّ او در تشيع را نيز گزارش مى كند و از برخى هم دروغگو بودن را ويژگى او دانسته است. ذهبى همچنين به نقل از حاكم مى نويسد: شعرانى كتاب هايى را منفرداً روايت كرده كه از آن جمله الفتن نعيم بن حماد است.39 نام شعرانى در روايات شيعه نيز وجود دارد,40 اما جرح و تعديلى درباره او وارد نشده است.

4. نسخه ها
بنا به گفته محققان كتاب الفتن (زهيرى در چاپ قاهره و زكار در چاپ دارالفكر) از اين كتاب دو نسخه بيشتر وجود ندارد. يك نسخه از آن در موزه انگليس است كه نگارنده تصويرى از آن را در كتابخانه تاريخ ديده ام. تكيه ناشران و محققان در چاپ هاى موجود بر اين نسخه بوده و آن را اصل قرار داده اند; چون خواناتر است و اسناد روايات را دربر دارد. اما نسخه ديگر با اينكه قديمى تر است و به سال 687هـ.ق نوشته شده اسناد را حذف كرده و به اين سبب از اعتبار كمترى برخوردار است. اين نسخه خطى در كتابخانه استانبول نگهدارى مى شود. زركلى از نسخه ديگرى كه به سال 687هـ.ق نوشته شده و در دانشگاه رياض موجود است, خبر داده41 كه گويا تصوير همان نسخه استانبول باشد. نسخه اى كه مصدر كتاب عقدالدرر به شمار آمده از كتابخانه ظاهريه دمشق است و سال كتابت آن روشن نيست.

5. چاپ ها
كتاب الفتن تاكنون توسط سه نفر تصحيح يا تحقيق و منتشر شده و در مجموع پنج نوبت چاپ شده است. مشخصات اين چاپ ها به تفصيل در پى مى آيد: اول; چاپ دو جلدى كه فقط در اين مرتبه دو جلدى منتشر شده و در دفعات بعدى يك جلدى است. تحقيق سمير بن امين الزهيرى القاهره: مكتبة التوحيد الطبعة الاولى 1412/1991 جلد اول 426ص, جلد دوم 784ص. تا آنجا كه نگارنده جستجو كرده اين اولين چاپ كتاب به شمار مى رود; زيرا معجم احاديث المهدى كه حجم زيادى از روايات الفتن را آورده و در سال 1411 منتشر شده است, به نسخه خطى آدرس مى دهد, پيداست تا آن زمان كتاب منتشر نشده بود. زهيرى در اين چاپ بر همان دو نسخه انگليسى و استامبولى اعتماد كرده است. همه روايات شماره گذارى شده, اما عناوين باب ها شماره ندارد در ابتداى اجزاء ده گانه عنوان باب ذكر نمى شود, چنانكه در نسخه خطى اينگونه است گرچه عنوان اين باب ها در فهرست مى آيد. در اين چاپ فهرست احاديث و آثار در انتهاى جلد دوم آمده و غير از اين دو و فهرست موضوعات, فهرستى ندارد.

دوم, چاپ ديگر تحقيق سهيل زكار است كه 508 صفحه دارد و در مكه مكرمه توسط مكتبة التجاريه مصطفى احمد الباز منتشر شده است, گرچه به نوبت و تاريخ انتشار تصريح نشده, اما از مقدمه محقق با تاريخ 31/10/1991 مى توان احتمال داد همزمان با چاپ دو جلدى عرضه شده باشد. تحقيق اين چاپ نيز با تكيه به دو نسخه انگليسى و استامبولى است و گاه لغاتى از متن در پاورقى توضيح داده مى شود. گرچه با توجه به كمى نسخه ها و ناخوانا بودن يكى, انتظار چندانى براى ذكر اختلاف متون نيست و در چاپ هاى تحقيقى اين كتاب نيز بيش از مقابله متن ها, به توضيح لغاتى از متن در پاورقى اكتفا شده است. زكّار براى احاديث و آثار و همچنين ابواب شماره قرار نداده, اما در انتهاى كتاب, پنج فهرست ارايه مى كند:

فهرست آيات, فهرست ابتداى احاديث, فهرست اعلام افراد, فهرست گروه ها و فهرست اماكن. با اينكه طبق معمول همه كتاب ها به فهرست هاى اعلام كاملاً اعتماد نمى شود, ليكن امتياز اين چاپ الفتن به شمار مى رود.
سوم, چاپ تحقيقى سهيل زكار با مشخصات پيشين در سال 1993/1414 از سوى دارالفكر بيروت افست شد و هيچ تغييرى نسبت به چاپ مكه ندارد. اين چاپ از كتاب الفتن در نرم افزار (معجم فقهى آيةاللّه گلپايگانى) موجود مى باشد.
چهارم, بار ديگرى كه كتاب الفتن منتشر شده با مشخصات زير و بدون عنوان (كتاب) عرضه شده است:

ضبطه وصحّحه وعلّق عليه: مجدى بن منصور بن سيد الشورى, بيروت: دارالكتب العلميه, الطبعة الاولى, 1418/1997 (552صفحه) در اين چاپ سخن از نسخه هاى متعدد نيست بلكه از همان چاپ دارالفكر استفاده شده و مصحح ادعا كرده آن چاپ تصحيف و اشتباه فراوان داشته و او به تصحيح اين اشتباهات اقدام نموده است. مصحح مرجعى براى اين تصحيح نداشته, بلكه مى گويد بنا به تشخيص خود آن را اصلاح كرده ام. وى به چاپ قاهره اشاره اى نكرده است. در اين نشر امتيازاتى به چشم مى خورد: 1. آدرس آيات قرآن در متن كتاب و با استفاده از كروشه; 2. تخريج احاديث; 3. جرح و تعديل راويان و حكم به صحت و ضعف حديث بنا به تشخيص مصحح; 4. تصحيح اشتباهات چاپ سهيل زكار; 5. شماره گذارى احاديث و آثار; 6. شماره گذارى باب ها; 7. شرح حال مؤلف و بيان روش او; 8. تنظيم فهرستى از ابتداى روايات. از ميان اين امتيازات كه خود مصحح در مقدمه كتاب به آنها اشاره كرده, آدرس آيات و شماره گذارى ابواب و احاديث قابل توجه است, اما ديگر موارد ممكن است با اشكالاتى روبه رو شود.

بيان شرح حال و روش مؤلف كه مجموعاً در سه صفحه آمده براى چنين كتابى كافى به نظر نمى رسد و حكم به ضعف يا صحت روايات و جرح و تعديل راويان گرچه خواننده را تا حد زيادى با شخصيت راوى و جايگاه حديث آشنا مى كند, اما به هر حال تشخيص و نظر مصحح كتاب است. تذكر روايات مكرر نيز كاملاً بيان نشده و بسيارى از آثار و احاديث كه به صورت قطعه قطعه يا كامل تكرار شده در پاورقى به آن اشاره نرفته است و با آنكه وى چاپ قبلى را تصحيح كرده, هنوز هم اشكالاتى به چشم مى خورد. با اين همه بايد اذعان داشت كه همين اندازه تخريج ها و اشاره به صحت و ضعف روايات قابل توجه است ضمن اينكه چاپ دارالكتب از كيفيت بهترى برخوردار است. البته در چاپ سهيل زكار نيز توجه دادن به اختلاف نسخ ـ هرچند موارد آن كم است ـ و ارائه فهرست اعلام تا حدود زيادى راهگشاست و از امتيازات آن به حساب مى آيد. بنابراين براى مطالعه به خصوص براى محققان, مراجعه به هر دو چاپ لازم مى نمايد. توجه به اين نكته هم بد نيست كه دارالكتب العلميه بيروت غالباً به نشر كتب آماده اقدام مى كند و به دليل اشكالاتى كه در كتب چاپى آن انتشارات وجود دارد, اعتماد كامل به آن از بين مى رود.
پنجم, آخرين چاپ كتاب الفتن طبع دوم دارالكتب العلميه بيروت با همان مختصات قبلى است كه در سال 1423/2002 منتشر شده است. تفاوت اين نوبت چاپ با قبلى تنها در شكل روى جلد است و از نظر متن تغييرى ندارد.

6. اعتبار كتاب
با وجود تأثير فراوانى كه الفتن نعيم بن حماد در ميان اهل سنت و شيعيان دارد و بسيارى از روايات علائم ظهور از آن نقل مى شود, اعتبار چندانى براى آن نمى توان قائل شد. چون
1. نسبت اين كتاب به مؤلف قطعى نيست و محدثان و رجاليون قديمى اهل سنت از چنين كتابى ياد نكرده اند;
2. عبدالرحمن مرادى كه نام او به عنوان راوى الفتن در نسخه هاى موجود آمده, توثيق نشده, بلكه درباره او مطالبى گفته اند42 و فضل بن محمد كه راوى ديگر كتاب معرفى شده,43 نسخه اى از او به دست نيامده است;
3. به گفته رجاليون اهل سنت مؤلف كتاب اشتباه زياد مى كرده و احاديثى نادرست نقل نموده و گاه جعل هم كرده است.44 ذهبى گويد: نعيم در كتاب الفتن مطالب عجيب و مردود نقل مى كند;45

4. بسيارى از روايات كتاب موقوف يا مقطوع است و سند آن به رسول خدا نمى رسد. بنابراين حتى اگر موقوفات و مقطوعات نزد اهل سنت هم قابل توجيه باشد, آنچه مربوط به فتن است محل تأمل است. از نظر شيعه نيز چنين آثارى حجت نيست و آنچه به رسول خدا مى رسد, اگر با قرائن و روايات شيعه تطبيق نكند پذيرفتنى نخواهد بود و در كتاب الفتن از اين گونه احاديث كم نيست;
5. در اين كتاب رواياتى نقل شده كه ساختگى بودن آن آشكار است. نمونه اى از اين روايات را در ابواب مربوط به خلفاى پس از رسول خدا مى بينيم كه در آن به ترتيبِ خلفاى سه گانه, احاديثى به رسول خدا(ص) نسبت داده اند يا به على(ع) نسبت داده اند كه فرمود با معاويه مبارزه نكنيد; زيرا به هر حال اميرى نيكوكار يا فاجر لازم است.46 يا همان گونه كه احاديثى درباره فاطمى بودن مهدى(ع) گزارش كرده از كعب الاحبار روايت كرده است كه مهدى از فرزندان عباس است.47
محقق چاپ دارالكتب در پاورقى كتاب به جعلى بودن يا ضعف بسيارى از روايات كتاب اشاره مى كند.

6. وى همچنين در مقدمه مى گويد: (نقل بسيارى از روايات ضعيف و ساختگى, نقل بسيارى از موقوفات و مقطوعات, آوردن رواياتى از اهل كتاب و نقل رواياتى از مجاهيل از اشكالات اين كتاب است.)48 سهيل زكار هم در مقدمه چاپ ديگر گويد:
از مطالعه اين كتاب اين سؤالات پيش مى آيد كه انگيزه انتخاب عنوان الفتن و جمع اين همه روايت چه بوده و چه زمانى اين ميراث عظيم جعل و به پيامبر يا صحابه او نسبت داده شده و چه كسى آنها را ساخته است؟ مهم تر اينكه چگونه اوضاع و محيط آن زمان اين روايات را پذيرفته و رواج داده است؟49
محقق كتاب الفتن حنبل بن اسحاق (پسرعموى احمد بن حنبل) در مقايسه اى ميان كتاب او و الفتن ابن حماد مى نويسد: (نعيم (كه در طبقه شيوخ حنبل به شمار مى رود) كتاب مشهورى در موضوع فتن نوشته و بسيارى از احاديث و آثار مربوط به فتنه ها و اشراط الساعه را گزارش كرده, اما بين مقبول و مردود خلط كرده و خيلى از اسرائيليات را از وهب بن منبه و كعب الاحبار و غير آنان آورده است. در اين كتاب عجائبى است كه در احاديث صحيح يافت نمى شود… از جمله احاديث ساختگى كه متعرض آن شده, روايات سفيانى است كه دوازده باب را به آن اختصاص داده و هيچ كدام صحيح نيست, برخلاف الفتن حنبل بن اسحاق كه غالب آن احاديث مقبول است.)50

با اين همه, رواياتى كه با اعتقاد شيعه مطابق باشد و در منابع معتبر نيز هست در اين كتاب وجود دارد ليكن از آنجا كه برخى طرق آنها ضعف دارد در برابر اهل سنت نمى توان به آنها استناد كرد بلكه بايد به احاديثى روى آورد كه از نظر آنان نيز صحيح به شمار رود. البته آنچه از اين كتاب استفاده مى شود ديدگاه مؤلف درباره مهدى و همچنين جايگاه روايات مهدويت و نشانه هاى ظهور در آن دوره تاريخى است.

تأثير كتاب
اگر كتاب الفتن ابن حماد را اولين مجموعه مستقلى بدانيم كه در موضوع خود نوشته شده است بايد اذعان كرد بسيارى از مؤلفان پس از او روايات مربوط به اين موضوع را از او اخذ كرده اند گذشته از متقدمانى چون ابونعيم اصفهانى و حاكم نيشابورى, در قرن هفتم سلمى شافعى حجم عظيمى از روايات كتاب نعيم را در عقد الدرر آورده است. سيوطى در كتاب (العرف الوردى فى اخبار المهدى) به نقل از ابن حماد روايت مى كند و متقى هندى در كتاب (البرهان فى علامات مهدى آخرالزمان) گاه مستقيماً از ابن حماد و گاه به واسطه شافعى يا سيوطى از وى نقل كرده است. او در كنز العمال نيز از الفتن فراوان نقل مى كند.
از ميان عالمان شيعه سيد بن طاووس يك بخش از چهار بخش كتاب ملاحم خود را به روايات كتاب الفتن ابن حماد اختصاص داده و محدثان بعدى شيعه كه روايات كتاب سيد را گزارش كرده اند بدون توجه به منبع اصلى آن, احاديث را به نقل از يك عالم شيعى در تأليفات خود آورده اند. علامه مجلسى روايات الفتن را به نقل از ابن طاووس گزارش كرده و معجم احاديث المهدى, نوائب الدهور فى علائم الظهور, معجم الملاحم و الفتن وعصر الظهور كه در دهه هاى اخير منتشر شده به طور مستقيم و گاه به واسطه ابن طاووس بسيارى از روايات الفتن را آورده اند. منتخب الاثر هم رواياتى از او را به نقل از كتاب سيد بن طاووس يا البرهان متقى نقل مى كند. بنابراين بيشتر آنچه از كتاب سيد (التشريف بالمنن) گزارش مى شود در واقع منسوب به فتن ابن حماد است چون رواياتى كه سيد به استناد كتاب هاى الفتن سليلى و زكريا هم آورده گاه به همان نعيم بن حماد برگشت دارد.

علاوه بر اين منابع, در برخى كتب قديمى مانند مسند احمد و صحاح سته و ديگر كتب روايى عامه, رواياتى كه نعيم در الفتن دارد از همان راويان نقل شده كه احتمال تأثيرپذيرى آنان هم از وى بعيد نيست چون ايشان معاصر نعيم بوده يا پس از او آمده اند و هيچ كدام بر او تقدم ندارند. حتى شيخ طوسى نيز دو مورد به سند خود از ابن حماد روايت مى كند51 كه اين دو روايت در كتاب الفتن موجود است. بنابراين كتاب الفتن ابن حماد يا مجموعه روايات او در منابع روايى شيعه و عامه جايگاه مهمى به خود اختصاص داده و حجم گسترده اى از آنچه او در موضوع مهدويت و نشانه هاى ظهور گزارش كرده در كتاب هاى بعدى آمده است. از اين رو هنگام بررسى و تحليل اين روايات بايد به اين تأثيرپذيرى توجه داشت و تنها به نقل آنها بسنده نكرد.

منابع
1. مرحوم مجلسى بخشى از كتاب بحار (ج28 تا31 چاپ بيروت) را با عنوان (الفتن والمحن) آورده, ولى مقصود وى سختى هايى است كه پس از پيامبر(ص) به اهل بيت و به خصوص به اميرمؤمنان(ع) رسيد, نه حوادث آينده كه كتاب هاى (الفتن) به آن اختصاص يافته است.
2. رجال نجاشى, ج1, ص303.
3. همان, ص133.
4. اين كتاب به اشتباه به نام الملاحم والفتن شهرت يافته است. ر.ك: صفحه 31 مقدمه آن.
5. لسان العرب و مفردات راغب, ذيل ماده فتن.
6. براى نمونه ر.ك: ذاريات, آيه 13, عنكبوت1, انبياء35, توبه49 وبروج10.
7. انساب الاشراف, ج2, ص263.
8. همان, ج9, ص116.
9. ر.ك: المعجم المفهرس لالفاظ نهج البلاغه, ماده فتن.
10. انساب الاشراف, ج5, ص273.
11. تاريخ اليعقوبى, ج2, ص130.
12. انساب الاشراف, ج10, ص325.
13. الطبقات الكبرى, ج7, ص120.
14. ر.ك: لسان العرب, ماده لحم.
15. الطبقات الكبرى, ج7, ص359.
16. تاريخ بغداد, ج13, ص309.
17. تهذيب الكمال, ج29, ص472.
18. الملل والنحل الشهرستانى, ج1, ص86; تاريخ الطبرى, ج7, ص330 و335.
19. ر.ك: تاريخ سياسى اسلام, (جعفريان) ج2, ص708.
20. در كامل ابن عدى (ج8, ص251) اين مدت بيش از چهل سال گزارش شده است.
21. درباره فتنه خلق قرآن و دوره محنت ر.ك: حوادث دوران مأمون تا متوكل در تاريخ اسلام.
22. تاريخ بغداد, ج13, ص314, 315 و308.
23. تهذيب الكمال, ج29, ص466ـ 468.
24. تاريخ بغداد, ج13, ص308, 309 و312.
25. سير اعلام النبلاء, ج10, ص597 و609.
26. الكامل فى ضعفاء الرجال, ج8, ص251.
27. سير اعلام النبلاء, ج10, ص600 و609.
28. تهذيب التهذيب, ج10, ص462.
29. تهذيب الكمال, ج29, صص471 و472.
30. تهذيب التهذيب, ج10, ص462.
31. التشريف بالمنن, ص62 و63.
32. تاريخ بغداد, ج13, ص308.
33. تهذيب الكمال, ج29, ص468.
34. سير اعلام النبلاء, ج10, ص609, ج13, ص318.
35. بغية الطلب, ج1, ص489; هدية العارفين, ج2, ص497; الاعلام زركلى, ج8, ص40.
36. ر.ك: الفتن, تحقيق سهيل زكار, ص13.
37. لسان الميزان, ج3, ص408.
38. الفتن, تحقيق زهيرى, ج1, ص16.
39. سير اعلام النبلاء, ج13, ص317ـ319.
40. نجاشى (ج2, ص407) وى را ناقل كتاب هارون بن عمر صحابى امام رضا(ع) مى داند.
41. الاعلام, ج8, ص40.
42. لسان الميزان, ج3, ص408.
43. سير اعلام النبلاء, ج13, ص318.
44. تهذيب الكمال, ج29, ص476.
45. سير اعلام النبلاء, ج10, ص609.
46. الفتن, چاپ دارالكتب, ص80, ح305.
47. همان, ص265, ح1044.
48. همان, ص7.
49. الفتن, چاپ دارالفكر, ص4.
50. الفتن, حنبل بن اسحاق, ص68.
51. الغيبه, ص185 و452.
منابع جهت مطالعه بیشتر
1. انساب الاشراف, احمد بن يحيى بلاذرى (م279) تحقيق زكار, زركلى; بيروت: دارالفكر 1417ق.
2. الاعلام, خيرالدين زركلى.
3. بغية الطلب فى تاريخ حلب, ابن العديم; تحقيق سهيل زكار; بيروت: دارالفكر بى تا.
4. تاريخ بغداد, خطيب بغدادى (م463) تحقيق عبدالقادر عطا; بيروت: دارالكتب العلميه, 1417ق.
5. تاريخ الطبرى, محمد بن جرير الطبرى, تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم; بيروت: دارالتراث, بى تا.
6. تاريخ سياسى اسلام, رسول جعفريان, قم: الهادى 1377.
7. تاريخ اليعقوبى, احمد بن ابى يعقوب (م284), تحقيق عبدالامير مهنا; بيروت: مؤسسة الاعلمى, 1413ق.
8. التشريف بالمنن (مشهور به ملاحم) رضى الدين على ابن طاووس, تحقيق و نشر مؤسسه صاحب الامر قم, 1416ق.
9. تهذيب الكمال, جمال الدين يوسف مزى, تحقيق بشار عواد معروف; بيروت: مؤسسة الرساله, 1413ق.
10. تهذيب التهذيب, ابن حجر عسقلانى, بيروت: دارالفكر, 1404ق.
11. رجال النجاشى, ابوالعباس احمد بن على النجاشى تحقيق نائينى; بيروت: دارالاضواء, 1408ق.
12. سير اعلام النبلاء, شمس الدين محمد ذهبى; بيروت: مؤسسة الرسالة, 1422ق.
13. الطبقات الكبرى, محمد بن سعد, تحقيق محمد عبدالقادر عطا, بيروت: دارالكتب العلميه, 1418ق.
14. الغيبه, شيخ الطائفه طوسى; تحقيق طهرانى و ناصح قم: مؤسسة المعارف الاسلاميه, 1417ق.
15. الفتن, حنبل بن اسحاق بن حنبل شيبانى (م273) تحقيق عامر حسن, بيروت: دارالبشائر, 1419ق.
16. الكامل فى ضعفاء الرجال, عبدالله بن عدى الجرجانى تحقيق عبدالموجود و معوض, بيروت, دارالكتب الاسلاميه.
17. لسان الميزان, ابن حجر عسقلانى, بيروت: مؤسسة الاعلمى, 1390ق.
18. الملل والنحل, ابوالفتح محمد الشهرستانى, تحقيق گيلانى, بيروت: دارالمعرفه, بى تا.

موضوع قفل شده است