︵✿︵ متون ادبی ازدواج پیامبر و حضرت خدیجه علیهماالسلام ︵✿︵

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
︵✿︵ متون ادبی ازدواج پیامبر و حضرت خدیجه علیهماالسلام ︵✿︵

پیوند آسمانی


آسمان می‏خندد این اتفاق زیبا را و زمین کل می‏کشد این پیوند آسمانی را.
چه طرب‏ انگیز است آفتاب امروز مکه! چه روح ‏فزاست هلهله ممتد نخلستان‏ های عرب!
چشم‏ های ملایک، با لهجه ‏ای بارانی شادباش می‏گوید این وصلت خوش ‏آیند را.
امشب، شب ازدواج ملکه حجاز است؛ اما نه با شاهزادگان یمنی و نه با تاجران مکی؛ با کسی که پادشاه بی‏تاج و تخت زمین و آسمان است. با کسی که تمام کائنات، بهانه خلقت اوست و آفتاب، به طمع دیدار او هر روز طلوع می‏کند، با کسی که خداوند او را «رَحْمَةً لِلْعالَمینَ» نامید.
خدیجه، به خانه‏ ای می ‏آید که زینتی جز حضور همیشگی ملایک ندارد؛ خانه ‏ای که جز صدای محمد، هیچ موسیقی دل‏نشینی را نمی‏شناسد، خانه‏ ای که افق ‏های روشن آسمان، چشم به آستان بی ‏آلایش آن دوخته ‏اند.
خدیجه، جان پیامبر می‏شود. تمام ثروت خود را در محمد خلاصه می‏کند.
و خدیجه به خانه محمد صلی ‏الله‏ علیه ‏و‏ آله می‏ آید تا مرهم زخم‏ های فردای محمد صلی‏ الله ‏علیه‏ و ‏آله شود.

:::: علی خالقی ::::

مکه، در سیالی از نور فرو رفته است و فرشتگان فوج فوج، از آسمان ها پایین می آیند و سبد سبد ستاره بر سر زوج بهشتی؛ محمد (صلی الله وعلیه وآله) و خدیجه (علیهاالسلام) می ریزند و برای شادباش به آسمان ها می روند.
مکه غرق سرور و شادمانی است و کعبه، لباس سیاه خویش را از تن در آورده و خود را با تن پوشی از شعف آراسته است.
زمین و آسمان در شادی، غوطه می خورند و ازدواج بهترین آفریده خدا و آخرین فرستاده اش را تبریک می گویند.
زمین دف می زند، نسیم دست افشانی می کند و فرشتگان، بر سر عروس و داماد، شکوفه های بهشتی می پاشند و خدیجه (علیهاالسلام) بر هودجی از نور، به سوی خانه محمد (صلی الله علیه وآله) روانه می شود.
خدیجه، نوعروس بهشتی، دست رد بر سینه همه علاقه ها و عشق ها کوبیده است و خوشبوترین گل هستی را برگزیده و به یک غمزه او، دست از همه جاذبه های دنیا کشیده است.
او به سوی خانه پیامبر (صلی الله علیه وآله) گام برمی دارد تا شریک غصه ها و شادی هایش باشد و در روزگار سختی، مرهم بر زخم های او گذارد.
او می رود تا پشتوانه ای محکم برای دین نوظهور او باشد.
او می رود تا افتخار همسریِ او و مادریِ دخترش را کسب کند و هم صحبت تازه شنیده هایش از آسمانِ وحی شود.

:::: ابوالفضل هادی منش ::::

[=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]

اینجا، در پیچ هفتم آسمان، ایستاده بر درگاه بهشت،
هزار قبیله عاشق از ملائک، انتظار تو را می کشند.



[=microsoft sans serif]عروس نیک سرشت مهر گستر!
[=microsoft sans serif]دامان سپید بخت خویش را از این سرای
خاکیان برکش و قدم در محله افلاکیان بگذار؛
[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]
زیرا در رویای گمشده هر زنی که در جست وجوی
نیمه خویش است، آرزوی وصلت با مردی است
که شب های تو را به عطر سجاده و نسیم دعا، گره خواهد زد
و روزهایت را در پیوند با معرفت و خلوص، معنا خواهد بخشید.

[=microsoft sans serif]اگر هر انسانی با ازدواج، نیمی از دین خویش را کامل می کند
و ایمان ناقصش را تمامیت می بخشد، تو با ازدواجت،
دین غربت زده اسلام را کمال می بخشی و عطر ایمان و
یقینت را با ترس و تردید تازه مسلمانان، درهم می آمیزی.
[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]از هم اینک، دامان صبر و مهر خویش را پذیرای زخم خوردگان

دل سپرده به اسلام کن که خانه تو، مأمن بی پناهی های رهروان
پیامبری است که کوچه ها، با سنگ و خاکستر به استقبال او می آیند.

[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]نزهت بادی

[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]

[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]
آری خدیجه (ع) به خانه ای می آید که زینتی جز

حضور ملائک ندارد، خانه ای که جز صدای محمد (ص)
هیچ صدای دل نشینی را نمی شناسد.


[=microsoft sans serif]
حضرت محمد(ص) و حضرت خدیجه (ع) عاشقانه آمده اند تا
مهربانی هایشان را نذر روزهای بی مهر حجاز کنند

وعشق را با کیسه های شبانه نان میان مردم تقسیم
و یک صدا یگانگی ذات احدیت را در هوای داغ حجاز منتشر کنند.

[=microsoft sans serif]

امشب، در خاطره زلال مکه نقل می پاشند. هلهله آسمانیان،


[=microsoft sans serif]در لحظه های شیرین و پر ستاره اهل زمین پیچیده است.

امشب جشن وصلت است؛
وصلت ماه با خورشید پرفروغ و نامدار مکه.
چه شور و شوقی در دیدگان روشن بانوی بزرگ شهر نشسته است!

خدیجه، عروس حجله «امین پیامبر مکی» شده است
و ترنم تهنیت ملائک است که بر پلک کعبه می بارد!

بانویی پای به خانه مردِ آسمان ها نهاده است؛
بانویی که آمده تا همدم و همراه همیشگی اش باشد.

همسری که عاشقانه، در روزهای سخت و دردمند رسالت،
دلسوز و حامی اش باشد.
زنی که خداوند، به بندگی و خلوص او مباهات کند.

یاوری که دست های سخاوتش برای آیین باشکوه محمدی صلی الله علیه و آله تکیه گاهی باشد
و پابه پای لحظه های پر رنج رسول، از بعثت تا شعب پردرد ابی طالب،
شریک تب و تاب و غصه های همسرش باشد و دست دل از تمام رنگ های دنیایی فرو شوید.

در عرش خدا ضیافتی برپاست؛ آخر امشب وصلت پرخیر «امین پیامبر مکی» است
با بانوی اول اسلام، مادر مهربان فاطمه علیهاالسلام !